[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
16 نتیجه برای کبد

محمدحسین دهقان، علی مجید پور،
دوره 5، شماره 3 - ( 6-1384 )
چکیده

  زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای هیپرلیپیدمی در جهان به ویژه ایران یافتن درمان مناسب، راهکاری من طقی به نظر می رسد. مترونیدازول دارویی است که عموماً به عنوان ترکیب ضد تک یاخته ای مورد استفاده قرار می گیرد. محققان دریافته اند که این دارو با دوز خوراکی 750 میلی گرم در روز جذب مناسبی داشته، به طور وسیع در بافت ها پخش و به سطح سرمی معادل6-4 میکروگرم در میلی لیتر می رسد. علی رغم نحوه تاثیر مناسب آن، کارآزمایی های بالینی بسیار محدودی در خصوص تاثیرآن بر هیپرلیپیدمی بدون وجود بیماری های قلبی- عروقی انجام گرفته است، بنابراین مطالعه حاضر به منظور بررسی اثر مترونیدازول در کاهش سطح لیپیدهای خون طراحی شده است.

  روش کار: مطالعه حاضر به صورت کارآزمایی بالینی ‌بدون گروه کنترل روی 50 بیمار صورت گرفت. کلیه بیماران با تکمیل رضایت نامه و پرسشنامه وارد مطالعه شدند و مترونیدازول با دوز روزانه 750 میلی گرم به مدت یک هفته تجویز شد. 20 بیمار مورد مطالعه که شکایت ی از مصرف دارو نداشتند هفته دوم نیز به مصرف دارو ادامه دادند. در هر دو گروه پارامترهای لیپیدی از جمله لیپید تام، کلسترول و تری گلیسرید سرمی سنجیده شد. داده های جمع آوری شده به کمک نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  یافته ها: اندازه گیری سطح پلاسمایی لیپیدها نشان داد میانگین لیپید تام سرمی و کلسترول تام کاهش معنی داری نسبت به قبل از مصرف دارو داشت (01/0 < p ). میانگین سطح تری گلیسرید سرم نیز کاهش معنی داری نسبت به زمان قبل از مصرف دارو داشت (001/0 < p ). بیمارانی که دوز دارویی خود را برای هفته دوم ادامه دادند سطح سرمی لیپیدهای مورد بررسی کاهش بیشتری را نسبت به هفته اول نشان داد که از نظر آماری معنی دار بود (01/0 < p ). آزمون های کبدی نشان داد که عملکرد کبد هنگام دریافت دارو تغییر نکرده است.

  نتیجه گیری: مصرف دوز 750 میلی گرم مترونیدازول روزانه در مدت زمان کوتاهی کاهش معنی داری را در اجزای لیپید سرم داشت. درمان اغلب موارد هیپرلیپیدمی بایستی طولانی مدت باشد در نتیجه از مترونیدازول جهت درمان هیپرلیپیدمی های کوتاه مدت می توان استفاده نمود.


علیجان رجبعلی نیا، دردی قوجق، مهرداد کاشی فرد،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: عوامل زیادی بر روی ایجاد فیبروز کبدی دخالت دارند، یکی از این فاکتورها ، ابتلا به هپاتیت ب است. هدف از انجام این پژوهش بررسی تغییرات پارامترهای آهن سرم در بیماران با فیبروز کبدی ناشی از ویروس هپاتیت ب بود.
روش کار: 50 بیمار فیبروز کبدی با هپاتیت ویروسی ب و 26 نفر کنترل، بدون ابتلا به فیبروز کبدی، طی سالهای 1382 الی 1383 وارد مطالعه و میزان آهن ،TIBC و فریتین سرم با استفاده ازکیت بیوشیمیایی استاندارد اندازه گیری شدند. برای مقایسه نتایج دو گروه از روش آماری Student t-test استفاده شد و با در نظر گرفتن مقدار p<0/05 اختلاف دو گروه معنی دار تلقی شد.
یافته ها : مقدار فریتین در سرم بیماران فیبروز کبدی با هپاتیت ویروسی ب در مرد و زن بترتیب 16/7 ±243/7 و 13/9 ±238/7 میکروگرم در لیتر در مقایسه با گروه کنترل مرد و زن به ترتیب 14/3 ±5 /198 و 14/3±182/7 میکروگرم در لیتر افزایش داشت، اما مقدار آهن سرم و TIBC در دو گروه بیمار و کنترل اختلاف آماری معنی داری نداشتند.
نتیجه گیری: افزایش فریتین سرم با درجه شدت فیبروز کبدی ناشی از عفونت با هپاتیت ب ارتباط معنی دار و مستقیم داشت. بررسی تغییرات فریتین سرم در شناسایی فیبروز کبدی می تواندکمک کننده باشد.
داریوش مهاجری، علی رضایی، غفور موسوی، محمد مأذنی، عادل رضایی مقدم،
دوره 12، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثرات محافظتی کروسین در برابر کبد چرب ناشی از رژیم غذایی پرچرب در مدل موش صحرایی می­باشد.

  روش کار: بدین منظور، مو­ش­های صحرایی نر در گروه­های آزمایشی متفاوت، توسط رژیم غذایی استاندارد به عنوان شاهد، رژیم غذایی پرچرب جهت ایجاد استئاتوز کبد و رژیم غذایی پرچرب به علاوه گاواژ کروسین در دوزهای مختلف ( mg kg/day 25، 50 و 100 ) جهت محافظت از کبد در برابر استئاتوز تیمار گردیدند و از لحاظ تغییرات پروفایل لیپیدی سرم، بیومارکرهای سرمی آسیب بافت کبد، فعالیت آنتی اکسیداتیوی کبد و تغییرات هیستوپاتولوژیک آن مورد مقایسه قرار گرفتند. سطوح سرمی پروفایل لیپیدی جهت ارزیابی اختلالات متابولیک، آلانین آمینوترانسفراز و آسپارتات آمینوترانسفراز برای ارزیابی آسیب کبدی، آلکالین فسفاتاز و بیلی­روبین برای ارزیابی عمکرد صفراوی کبد، و آلبومین برای سنجش عملکرد سوخت و ساز کبد، مالون دی آلدئید و گلوتاتیون احیاء به منظور ارزیابی فعالیت رادیکال­های آزاد کبد، فعالیت آنزیمهای گلوتاتیون پراکسیداز، سوپراکسید دسموتاز و کاتالاز جهت تعیین وضعیت آنتی­اکسیدانی کبد اندازه­گیری گردیدند. مطالعه هیستوپاتولوژی کبد به منظور تائید یافته­­های بیوشیمیایی انجام پذیرفت.

  یافته­ها: پس از 4 هفته تیمار، جیره پر چرب باعث بروز اثرات زیان­آور متابولیکی شامل هیپرتری­گلیسریدمی، هیپرکلسترولمی و اختلال عملکرد کبد شد. موش­هایی که با جیره پرچرب تغذیه شده بودند، افزایش فعالیت آنزیم­های هپاتوسیتی را در پلاسما و کاهش معنی­دار فعالیت آنتی­اکسیدان­ها و افزایش میزان شاخص پراکسیداسیون لیپیدی را در بافت کبد نشان دادند. تیمار با کروسین به­طور معنی­داری میزان افزایش یافته مارکرهای آسیب بافت کبد در سرم و مالون دی آلدئید بافت کبد را کاهش داد همچنین آنتی­اکسیدان­های کبد و لیپیدهای بیش از حد افزایش یافته سرم را به حالت طبیعی برگرداند. آسیب­شناسی بافتی کبد تغییرات ایجاد شده توسط جیره پرچرب و اثرات محافظت از کبدی کروسین را مورد تائید قرار داد.

  نتیجه­گیری: کروسین اثرات محافظتی خود را در استئاتوز کبد موش­های صحرایی تغذیه شده با جیره پرچرب، احتمالاً از طریق عملکرد آنتی­اکسیدانی خود اعمال می­دارد.


زهرا حسامی، مریم آیت الهی، بیتا گرامی‬زاده، اکرم جمشید زاده، اکبر وحدتی،
دوره 15، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: آسیب کبدی منجر به تجمع فراوان ماتریکس خارج سلولی شده که روی عملکرد کبد در درازمدت تاثیر گذاشته و آن را از کار می اندازد. فاکتورهای رشد موجود در عصاره پلاکتی مقرون به صرفه، در دسترس و بسیار پایدارتر از فاکتورهای رشد نوترکیب هستند. در این مطالعه برای مشخص شدن چگونگی اثرات عصاره پلاکتی روی تغییرات بافتی در کبد آسیب‬دیده با تتراکلریدکربن از آنالیز ایمنوهیستوشیمی در رت‬های نر بالغ استفاده گردید.
روش کار: برای انجام این پژوهش از 28 سر موش صحرایی نر بالغ با نژاد ویستار با وزن تقریبی 300-250 گرم استفاده شد که به صورت تصادفی در چهار گروه 7 تایی تقسیم شدند.گروه اول شم که در طول آزمایش تنها روغن زیتون را به عنوان حلال تتراکلرید کربن به صورت درون صفاقی دریافت کردند، گروه دوم تتراکلریدکربن که آن را دو بار در هفته به مدت هشت هفته به صورت محلول در روغن زیتون )به نسبت 1:1( به میزان 1 میلی لیتر/کیلوگرم به صورت درون صفاقی دریافت کردند، گروه سوم که عصاره پلاکتی را به تنهایی به مدت سه هفته دو بار در هفته به میزان 5/0 میلی لیتر/ کیلوگرم به صورت زیر جلدی دریافت کردند و گروه چهارم که علاوه بر اینکه تتراکلریدکربن را به مدت هشت هفته به صورت درون صفاقی دریافت کردند، عصاره پلاکتی را نیز سه هفته آخر به صورت زیرجلدی دو بار در هفته دریافت کردند. بعد از هشت هفته از رت‬ها نمونه خون جهت آزمایش‬های آنزیمی و بافت کبد جهت بررسی‬های بافت شناسی و ایمنوهیستوشیمی فراهم شده و به آزمایشگاه منتقل گردید. داده های حاصل با استفاده از تست های آماری توکی و آنوای یک طرفه توسط برنامه آماری گرف پد ویرایش پنجم مورد ارزیابی قرار گرفت و  P < 0.05  معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته ها: نتایج حاصل از آزمایش‬ها نشان داد که عصاره پلاکتی کاهش قابل ملاحظه ای ( P < 0.001 )  را درآنزیم های کبدی ایجاد می کند و با افزایش میزان آلبومین ( P < 0.05  ) منجر به بهبود عملکرد آن می‬گردد و با تجویز عصاره پلاکتی میزان اکتین آلفای ماهیچه صاف به عنوان شاخصی برای فعالیت سلول‬های ستاره ای کبد کاهش پیدا کرد که در نهایت نکروز و فیبروز را در مدل حیوانی موش‬های صحرایی القا شده با تتراکلریدکربن کاهش داد.
نتیجه گیری: شواهد نشان داد که عصاره پلاکتی از طریق کاهش میزان شاخص اکتین آلفای ماهیچه صاف که شاخص فیبروز کبدی است، منجر به بهبود عملکرد کبد آسیب دیده شد.


نعیم عرفانی مجد، زهرا سلیمانی، علی شهریاری، محمدرضا تابنده،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: از آنجایی که گیاه بامیه دارای خواص دارویی زیادی است، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثرات درمانی پودر بامیه در موش­های دیابتی مدل جیره پرچرب همراه با تزریق استرپتوزتوسین[1] انجام شد.

روش کار: در این مطالعه تجربی 25 سر موش صحرایی ماده با نژاد ویستار به طور تصادفی به 5 گروه تقسیم شدند: 1. گروه کنترل؛ 2. موش­های سالم دریافت کننده بامیه (mg/kg200)؛ 3. گروه دیابتی (HFD/STZ): موش­هایی که با رژیم چاقی با چربی بالا (60%) به مدت 4 هفته تغذیه شده و سپس دوز پایینی از استرپتوزوتوسین (mg/kg35) تزریق شد؛ 4. موش­های دیابتی دریافت کننده بامیه (mg/kg200)؛ 5. موش­های دیابتی تیمار شده با متفورمین (mg/kg200). در پایان آزمایش پارامترهای بیوشیمیایی شامل قند خون ناشتا، سطوح انسولین، شاخص Homa-IR،ALT، AST، و پروفایل لیپیدی اندازه­ گیری شدند. نمونه­های پانکراس و کبد برداشته شد و برش های6- 5 میکرومتری تهیه و با H&E و آلدهید فوشین رنگ آمیزی شدند.

 یافته ها: همه پارامترهای بیوشیمیایی به جز HDL-C و انسولین در موش­های دیابتی در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافته بود. در حالی که در گروه دریافت کننده پودر بامیه، این پارامترها در مقایسه با گروه دیابتی کاهش یافته بودند. همچنین بامیه سبب بهبود آسیب های بافتی پانکراس و کبد شامل واکوئوله شدن و کاهش سلول های بتا و هیپرتروفی و واکوئوله شدن هپاتوسیت ها در موش­های دیابتی گردید.

 نتیجه گیری: پودر بامیه سبب بهبود پارامترهای بیوشیمیایی، ساختار کبد و بازسازی سلول­های بتای پانکراس در موش­های دیابتی گردید و لذا می­تواند به عنوان یک روش درمانی مکمل در بهبود وضعیت بیماران دیابتی مد نظر قرار گیرد.


یاور محمودزاده، سید اقبال متولی باشی، خیام بامداد، اسلام ذبیحی، حمید شیخکانلوی میلان، نسرین حمیدی،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده

مقدمه و هدف: قارچ دنبلان1(TB) دارای بیش از 15 نوع پروتئین، گالیک اسید، کاتچین ها، فلاونوئیدها، تانین ها و سایر ترکیبات نظیر بتاکاروتن و لینولئیک اسید می باشد. برخی از این ترکیبات دارای اثرات آنتی اکسیدانی و آنتی هیپرلیپیدمیک هستند. بنابراین این مطالعه با هدف بررسی اثرات آنتی اکسیدانی و محافظتی این قارچ بر روی آسیب کبدی القا شده به وسیله تتراکلرید کربن انجام گرفت.

روش کار: 30 موش صحرایی نر نژاد ویستار به شکل تصادفی به 5 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروه 1 (گروه کنترل نرمال) و گروه 2 (کنترل CCl4) به مدت 14 روز سرم فیزیولوژی به شکل خوراکی دریافت کردند. گروه 3، 4 و 5 بترتیب دوز های 500، 1000، 1500 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره ی متانولی TB را به مدت 14روز قبل از تزریق تتراکلرید کربن دریافت کردند.در چهاردهمین روز، همه گروه ها بجز گروه یک 1/5میلی لیتر بر کیلوگرم تتراکلرید کربن (V/V1:1حل شده در روغن زیتون) به شکل داخل صفاقی دریافت کردند. گروه 1 بجای تتراکلرید کربن 1/5میلی لیتر بر کیلوگرم روغن زیتون در روز چهاردهم دریافت کرد.

یافته ها: تزریق تتراکلرید کربن به موش های صحرایی سبب افزایش فعالیت سرمی ALT، AST، ALP و سطوح سرمی تری گلیسرید،VLDL ،LDL ، کلسترول و گلوکز و کاهش سطحHDL و ظرفیت آنتی­اکسیدانی تام 1(TAC) شد. اما پیش درمان با عصاره ی متانولی TB به شکل معنی داری تغییرات ایجاد شده را تعدیل کرد.

نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره متانولی TB می تواند کبد را در مقابل ترکیبات اکسیدان و رادیکال های آزاد تولید شده در اثر متابولیسم تتراکلرید کربن محافظت کند.


سید مهدی بانان خجسته، الهه بصیرت، فرزام شیخ زاده، حمیرا حاتمی،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: در حال حاضر، با توجه به مشکلات تهیه و تزریق انسولین و داروهای پایین آورنده قند خون و همچنین با در نظر گرفتن عوارض جانبی داروهای صناعی توجه محققین به سوی استفاده از گیاهان دارویی جلب شده است. کبد یکی از اندام­هایی است که در دیابت شیرین از جنبه­ های مختلف، عملکرد آن تحت تاثیر قرار می­گیرد. هدف از این مطالعه بررسی اثر عصاره­ی اتانولی گیاه Rosa canina بر روی کاهش اثرات سوء و بهبود علائم دیابت در رابطه با هیستوفیزیولوژی و مقادیر آنزیم­های کبد در رت­ های دیابتی نر می­باشد.

روش کار: در این بررسی از 32رت نر بالغ از نژاد ویستار با وزن 220-200 گرم در چهار گروه استفاه شد. ایجاد دیابت به روش تزریق داخل صفاقی استرپتوزوتوسین (mg/kg60) انجام گرفت. مدت زمان آزمایش، 4 هفته در نظر گرفته شد. در پایان دوره، موش­ها معدوم شده و سرم آنها جهت بررسی آنزیم­های کبدی جمع­ آوری گردید. همچنین نمونه­ برداری بافتی از کبد به انجام رسید. تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصله به روش آنالیز واریانس یک طرفه انجام شد.

یافته ها: نتایج این بررسی نشان داد که تیمار با عصاره الکلی روزاکنینا باعث کاهش قابل توجهی در آنزیم­های کبدی در گروه­ های تحت درمان با عصاره نسبت به گروه دیابتی می­باشد که نشان دهنده­ی اثرات حفاظتی عصاره الکلی Rosa canina بر روی بافت کبد از صدمات ناشی از دیابت می‌باشد. در آسیب شناسی بافتی کبد، در گروه موش­های دیابتی تغییر چربی کاملا مشخصی در نواحی مرکز لوبولی ایجاد شده بود، در بافت کبد گروه­های تحت درمان با عصاره روزا ، تغییر پاتولوژیک قابل توجهی مشاهده نشد،کبد در این گروه نسبت به گروه دیابتی نسبتا سالم بود.

نتیجه گیری: : عصاره روزا با کاهش بیومارکرهای سرمی آسیب کبدی و نیز کاهش آسیب بافتی، عملکرد این ارگان را در موش­های دیابتی شده با استرپتوزوتوسین بهبود بخشید.


اصغر محمودی، معرفت سیاه‌کوهیان، منوچهر ایران‌پرور، حسن اناری، فرناز سیفی،
دوره 17، شماره 4 - ( 11-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی شایع‏ترین بیماری مزمن کبدی در دنیا است که با بیماریهای قلبی- عروقی همراه است. هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات پلاسمایی کمرین و پنتراکسین-3 متعاقب 8 هفته تمرین استقامتی در مردان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی بود.
روش کار: در این مطالعه نیمه‏تجربی 34 نفر از بیماران مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی به صورت هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه تمرین استقامتی (17 نفر) و گروه کنترل (17 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرین استقامتی شامل هشت هفته دویدن روی نوار گردان با شدت 75-55 درصد حداکثر ضربان قلب، به مدت 45 دقیقه و سه روز در هفته بود. 72 ساعت قبل از شروع پژوهش و در پایان هفته هشتم از تمامی افراد مشارکت کننده خون‏گیری به عمل آمد. داده‏ ها با استفاده از آزمون‏ آماری t مستقل و t زوجی در سطح معنی‏‏ داری5 0/0>p تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‏ ها: سطوح پلاسمایی کمرین در گروه تمرین استقامتی به طور معنا‏داری کاهش یافت (0/013=p). همچنین بین دو گروه تفاوت آماری معناداری پس از پایان دوره تمرینی مشاهده شد (0/002=p). سطوح پلاسمایی پنتراکسین-3 در گروه تمرین استقامتی به طور معنا‏داری افزایش یافت (0/001=p). به علاوه، بین دو گروه تفاوت آماری معناداری پس از پایان دوره تمرینی مشاهده شد (0/01=p).
نتیجه ‏گیری: مطالعه حاضر نشان داد 8 هفته تمرین استقامتی باعث افزایش مقادیر پلاسمایی پنتراکسین-3  و کاهش سطوح پلاسمایی کمرین در مردان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی میشود. تمرین استقامتی، احتمالاً از طریق مکانیسم‏های مختلفی عوامل التهابی را کاهش و عوامل ضدالتهابی را در مردان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی افزایش می‏دهد. تمرین استقامتی احتمالاً با فعال‏سازی لیپولیز، بیش‏تنظیمی پروتئین جفت نشده-1 و گیرنده‏های فعال کننده تکثیر پراکسی‏زوم‏ها، تغییرات در آدیپوسایتوکین‏ها و... موجب کاهش مقادیر کمرین و افزایش پنتراکسین-3 پلاسمایی در مردان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی میشود.
 
عصمت سفیدکردار، سیدابراهیم حسینی،
دوره 18، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: کبد چرب غیر الکلی یکی از بیماری­های شایع است. تغذیه سالم و ورزش، برای این بیماران توصیه شده و کاسنی به دلیل اثرات محافظتی بر کبد مورد توجه میباشد. لذا این مطالعه با هدف بررسی اثر عصاره کاسنی با حرکت روی نوار گردان بر روی تغییرات بافتی و میزان ترانس ­آمینازهای کبدی در موش­های صحرایی مبتلا به کبد چرب غیرالکلی انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه تجربی از 56 سر موش صحرایی نر بالغ در گروههای کنترل (فاقد تیمار)، شاهد (تیمار با رژیم پرچرب ml/kg10) و 5 دسته تجربی دریافت کننده رژیم پرچرب به همراه دوزهای mg/kg200 و 100 عصاره کاسنی به تنهایی و همراه با حرکت روی نوارگردان استفاده گردید. تیمارها 28 روزه و به صورت گاواژ انجام گرفت. در پایان پس از بیهوش نمودن و خونگیری از قلب حیوانات جهت اندازه گیری آنزیمهای آسپارتات آمینوترانسفراز (ASTآلانین آمینوترانسفراز (ALT) و الکالین فسفاتاز (ALP)، کبدآنها خارج و پس از تهیه مقاطع بافتی، نتایج حاصل از اندازه گیری آنزیمهای کبدی توسط آزمونهای تحلیل واریانس یک طرفه و دانکن آنالیز و معناداری اختلاف داده ها در سطح 0/05>p در نظر گرفته شد.
یافته ها: نتایج نشان داد رژیم پرچرب باعث افزایش آنزیمهای AST، ALT و ALP در سطح 0/001>p و آسیب بافتی کبد نسبت به گروه کنترل میشود و تیمار با کاسنی و حرکت روی نوارگردان به تنهایی و با یکدیگر باعث کاهش معنادار آنزیمهای فوق در سطح 0/001>p و بهبود بافت کبد نسبت به گروه تحت تیمار با رژیم پرچرب تنها میشود.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد رژیم پرجرب باعث افزایش ALT، AST و ALP و آسیب بافتی کبد میشود و حرکت بر روی نوارگردان و عصاره کاسنی به تنهایی و همراه با هم باعث کاهش آنزیمهای فوق و بهبود ساختار بافتی کبد میشود.
 
حمیدرضا ابری، مینو محمودی، سیامک شهیدی،
دوره 18، شماره 3 - ( 7-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی مصرف خوراکی مکمل کراتین بر شاخصهای بیوشیمیایی کلیه، کبد و بیضه در رتهای نر تحت تمرین شنا انجام گرفت.
روش‌ کار: در این مطالعه موش‌های رت نر نژاد ویستار با میانگین وزنی (gr5 ± 245) به 5 گروه 8 تایی: کنترل، تمرین+ دوز صفر کراتین؛ تمرین با دریافت دوز پایین، متوسط و بالای کراتین (به ترتیب200،300 و600 میلی گرم/ کیلوگرم در روز) تقسیم‌بندی شدند. مطالعات بیوشیمیایی سرم خون  بعد از 10 روز مصرف کراتین و تمرین شنا اجرا شد. سپس سطح سرمی آلکالین فسفاتاز (ALP)، آلانین آمینو ترانسفراز (ALT)، آسپارتات آمینو ترانسفراز(AST)، ازت اوره خون (BUN)، کراتینین و تستوسترون به روش اسپکتروفتومتری اندازه‌گیری شد و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون ANOVA انجام گرفت.
 یافته­ها: نتایج نشان داد که سطح سرمی ALP در گروه‌های دریافت کننده دوز کم و متوسط کراتین نسبت به هر دو گروه کنترل و گروه تمرین دوز صفر کراتین تفاوت معناداری داشته است (0/05<p). سطح سرمیBUN، ALT و AST در گروه‌های تمرین+ دوز صفرکراتین، تمرین داده شده با دریافت دوز پایین، متوسط و بالای کراتین نسبت به گروه کنترل دارای تفاوت معناداری نبود. گروه تمرین داده شده با دریافت دوز بالای کراتین بطور معناداری سطح سرمی کراتینین بالاتری را در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (0/05<p). سطح تستوسترون در گروه تمرین با دریافت دوز متوسط کراتین نسبت به گروه کنترل و گروه تمرین+ دوز صفرکراتین دارای تفاوت معناداری بود (0/05<p).
نتیجه­ گیری: این مطالعه نشان میدهد که مصرف کوتاه مدت کراتین (10 روز) میتواند بر روی برخی از شاخصهای بیوشیمیایی کلیه، کبد و بیضه اثر بگذارد. اگرچه مطالعات بیشتری برای روشن شدن اثرات مصرف مکمل کراتین لازم است.
اصغر محمودی، معرفت سیاه کوهیان، منوچهر ایران پرور، حسن اناری،
دوره 19، شماره 1 - ( 2-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به شیوع روزافزون NAFLD، تمرکز بر استراتژی‏های مختلف برای پیشگیری و مدیریت آن ضروری است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر دویدن روی تردمیل و رژیم غذایی کم‏کالری بر مقادیر ویسفاتین و hs-CRP در افراد مبتلا به NAFLD بود.
روش کار: در این مطالعه نیمهتجربی 55 فرد مبتلا به NAFLD انتخاب شدند و به طور تصادفی در یکی از چهار گروه تمرین (14 نفر)، رژیم غذایی (14 نفر)، تمرین و رژیم غذایی (14 نفر) و کنترل (13 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرینی شامل هشت هفته تمرین با شدت 75-55 درصد حداکثر ضربان قلب، 45 دقیقه و سه روز در هفته بود. رژیم غذایی با کسر 500 کیلوکالری از ثبت غذایی سه روزه بیماران طراحی شد. آزمودنی‏های گروه ترکیبی هر دو نوع مداخله را به کار بردند. داده‏ها با استفاده از آزمون‏ تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی‏‏داری 0/05>p تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‏ ها: مقادیر ویسفاتین در گروه تمرین (0/01= p)، در گروه ترکیبی (0/001=p ) و مقادیر hs-CRP در گروه تمرین (0/003= p) و گروه ترکیبی (0/008p=) کاهش معناداری را نشان داد. شاخص توده بدنی آزمودنی‏ها نیز بر اثر تمرین (0/003p=) و مداخله ترکیبی (0/001p=) کاهش معناداری یافت.
نتیجه‏ گیری: دویدن روی تردمیل و رژیم غذایی کم‏کالری بصورت همزمان باعث کاهش بیشتر مقادیر پلاسمایی ویسفاتین و hs-CRP در بیماران مرد مبتلا به NAFLD می‏شود. بنابراین برای کاهش عوامل التهابی وابسته به NAFLD مداخله درمانی مفیدی هستند
لاله نادری، الله‌یار عرب مومنی،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به شیوع چاقی و ایجاد خطرات متابولیک، عوارض قلبی ‌عروقی و کبد چرب، برنامه‌های ورزشی و مکمل‌های طبیعی در کنترل و پیش‌گیری از این بیماری‌ها می‌توانند نقش قابل‌توجهی داشته‌باشند. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی و مصرف اسید کلروژنیک بر پروتئین واکنش‌گرC و آنزیم‌های کبدی زنان چاق بود.
روش‌ کار: در این تحقیق که به‌صورت پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه کنترل انجام شد، 48 زن چاق به‌صورت هدفمند انتخاب و به‌طور تصادفی به چهار گروه مساوی (12n=)، تمرین، مکمل، تمرین+ مکمل و گروه کنترل تقسیم شدند. در گروه تمرین 8 هفته تمرین هوازی و مقاومتی، 3 جلسه در هفته و هر جلسه 60 دقیقه اجرا شد، گروه مکمل، قهوه سبز حاوی اسید کلروژنیک روزانه را به‌شکل کپسول 400 میلی‌گرمی به‌مدت 8 هفته مصرف کردند و گروه ترکیبی به‌طور همزمان به تمرین و مصرف قهوه سبز پرداختند. با استفاده از نمونه‌های خونی آنزیم‌های آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز و پروتئین واکنش‌گر C در ابتدا و پس از 8 هفته مداخله اندازه‌گیری شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمــون‌هــای تیهمبسته و تحلیل واریانس یک‌طرفه در سطح 0/05>p انجام شد.
یافته‌ها: آلانین آمینوترانسفراز و آسپارتات آمینوترانسفراز در گروه مکمل کمترین کاهش و در گروه تمرین+ مکمل بیشترین کاهش را داشت (0/05>p). همچنین پروتئین واکنش‌گرC، در گروه تمرین+ مکمل بیشترین کاهش را نشان داد، ضمن این‌که تفاوت معناداری در میزان پروتئین واکنش‌گرC سه گروه تجربی نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (0/05>p).
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های این مطالعه به‌نظر می‌رسد تمرینات ترکیبی و اسید کلروژنیک می‌توانند عوامل التهابی مانند پروتئین واکنش‌گرC و آنزیم‌های کبدی را کاهش دهند.
 
حسن دلروز، احمد عبدی، علیرضا براری، پروین فرزانگی،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) با اختلال عملکرد میتوکندری همراه می‌باشد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر تمرین هوازی همراه با مصرف رزوراترول بر بیان OPA1 و DRP1 بافت قلب موش‌های صحرایی نر مبتلا به NAFLD بود.
روش‌ کار: در این مطالعه تجربی، تعداد 48 موش صحرایی نر ویستار به دو گروه NAFLD (40=n) و کنترل- سالم (CN)، (8=n) تقسیم شدند. NAFLD با رژیم غذایی پرچرب در موش‌ها القاء و سپس به 5 زیر گروه تجربی بیمار (NAFLD)، شم (SHAM)، تمرین- بیمار (TRNAF)، مکمل- بیمار (SUPNAF) و تمرین- مکمل- بیمار (TRSUPNAF) تقسیم شدند. گروه‌های تمرینی به مدت 8 هفته برنامه تمرینی دویدن را روی تردمیل انجام دادند. به گروه‌های SUPNAF و TRSUPNAF (20 میلی‌گرم/کیلوگرم) رزوراترول تزریق شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، موش‌های صحرایی بی‌هوش شدند، بافت قلب برداشته و بلافاصله در محلول نیتروژن فریز و در دمای 80- درجه سانتی گراد برای اندازه‌گیری شاخص‌ها نگهداری شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از تحلیل واریانس یک‌طرفه در سطح معنی‌داری 0/05 اpستفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که القای کبد چرب باعث کاهش بیان OPA1 (00/001=p) و افزایش بیان DRP1 (0/001=p) نسبت به CN شد. همچنین در گروه‌های SUPNAFLD و TRSUPNAF نسبت به گروه NAFLD میزان OPA1 (به ترتیب 0/014=p و01 0/0=p) افزایش معنی‌داری و میزان DRP1 (به ترتیب43 0/0=p و07 0/0=p) کاهش مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد تمرین ورزشی و رزوراترول به تنهایی و یا به صورت ترکیبی از طریق افزایش OPA1 و کاهش DRP1 میوسیت‌ها، آسیب‌های قلبی را در بیماران NAFLD تعدیل می‌کند.
 
اسماعیل اکبری، سقا فرج‌تبار بهرستاق، بابی سان عسکری،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: Foxo1 یک فاکتور رونویسی در سیگنالینگ انسولین در کبد می­باشد. عملکرد Foxo1 بر توانایی انسولین در تنظیم تولید گلوکز کبدی و هموستاز گلوکز، مهم می­باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر 6 هفته تمرین مقاومتی بر بیان Foxo1 در سلول­های کبدی و همچنین سطوح گلوکز و انسولین در موش‌های صحرایی دیابتی نوع 2 انجام گرفت.
روش کار: جامعه آماری این مطالعه تجربی را کلیه موشهای صحرایی نر ویستار تشکیل دادند که از بین آنها 14 سر موش صحرایی 10 هفته‌ای با وزن 20±220 گرم خریداری شدند. در ادامه موش‌های صحرایی مورد مطالعه تحت اثر 6 هفته رژیم غذایی پرچرب و تزریق STZ دیابتی نوع 2 شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه (کنترل و مقاومتی) قرار گرفتند. سپس گروه تمرین در یک دوره تمرین مقاومتی به مدت 6 هفته به تعداد 5 جلسه در هفته در قالب 4 ست و 5 تکرار در هر ست در صعود از نردبان 26 پله‌ای به ارتفاع 1 متر با شیب عمودی 80 درصد، شرکت کردند. نهایتاً 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، سطوح ناشتایی گلوکز و انسولین و بیان Foxo1 در سلول­های کبدی هر دو گروه اندازه­گیری و توسط آزمون تیمستقل با یکدیگر مقایسه شدند (5% = a).
یافته‌ها: تمرینات مقاومتی به بهبود سطوح گلوکز ناشتا در مقایسه با گروه کنترل منجر شد (0/001>p). سطوح انسولین سرم به میزان معنی­داری افزایش یافت (0/042 =p) و بیان Foxo1 در سلول­های کبدی در گروه مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل به میزان معنی­داری کاهش یافت (0/023 =p).
نتیجه­ گیری: بر پایه این یافته­ ها، احتمالاً کاهش گلوکز در گروه تمرین را می­توان به کاهش بیان Foxo1 در سلول­های کبدی در واکنش به تمرینات مقاومتی نسبت داد.
حامد فولادی، لطف اله رضاقلی زاده، مسعود اوجارودی، امیر خلفی، محمد مأذنی، سینا مهدوی فرد،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: کبد یکی از بافت­های مهم بدن و محل متابولیسم اکثر داروها و سموم می‌باشد. بنابراین هرگونه آسیب به کبد باعث اختلال در عملکرد آن و بوجود آمدن بیماری‌های مختلفی می‌شود. از طرفی با توجه به گرایش روز‌افزون به مصرف گیاهان دارویی، در این مطالعه اثرات محافظت کبدی ترکیب عصاره آبی گیاه رازک (Humulus lupulus) بر آسیب کبدی القا شده توسط تتراکلرید­کربن در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: 36 سر موش صحرایی نژاد ویستار انتخاب و به 6 گروه 6 تایی به شکل تصادفی تقسیم شدند. گروه­های 1 و 2 به مدت 14 روز سرم فیزیولوژی و گروه 3، 4 و 5 به ترتیب دوز200،100،50 میلی­گرم بر کیلوگرم عصاره رازک را به مدت 14 روز دریافت کردند. گروه6: به مدت 14 روز دوز 100 میلی­گرم بر کیلوگرم سیلی‏مارین (داروی استاندارد) به شکل خوراکی دریافت نمود. همه گروه‏ها بجز گروه1 در روز 14، 1 میلی­لیتر بر کیلوگرم تتراکلریدکربن دریافت کردند. پس از بیهوشی حیوانات، نمونه خون آنها به منظور آزمایشات بیوشیمیایی مورد استفاده قرار گرفت.
یافته‌ها: پیش درمان با عصاره گیاه رازک به طور معنی­دار فعالیت سرمی آنزیم­های کبدی و نیز سطح تری‏گلیسیرید را کاهش و لیپوپروتئین با چگالی بالا (HDL) را افزایش داد (0/05>p) اما تأثیر قابل توجهی بر روی آنزیم گاماگلوتامیل ترانسفراز، کلسترول تام و لیپوپروتئین با چگالی پایین (LDL) نداشت.
نتیجه‏ گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره‏ گیاه رازک می‏تواند کبد را از آسیب­های ناشی از عوامل دارویی و سمی حفظ کرده و اثرات مفید بر پروفایل لیپیدی داشته باشد.
قاسم ترابی پلت کله، عباس صادقی، احمد عبدی،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: چاقی و رژیم غذایی پرچرب (HFD) با تاثیر بر مسیرهای سیگنالینگ موثر بر متابولیسم چربی و گلوکز باعث اختلالات متابولیکی در کبد می‌شود. فعالیت ورزشی و عادت‌های غذایی برای پیشگیری و مقابله با چاقی و اختلالات متابولیکی مرتبط با آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. همچنین کپسایسین چاقی ناشی از رژیم غذایی را در جوندگان و انسان‌ها بهبود می‌بخشد. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی اثر تمرین هوازی همراه با کپسایسین بر بیان پروتئین کیناز فعال شده با AMP (AMPK) و پروتئین کیناز B (Akt) بافت کبدی موش‌های تغذیه شده با HFD بود.
روش‌کار: در این مطالعه تجربی، 40 سر موش صحرایی نر ویستار به مدت 8 هفته با رژیم غذایی نرمال (8=n، ND) و رژیم غذایی پرچرب (HFD) (32=n) تغذیه شدند. بعد از هشت هفته همه موش‌ها به 5 گروه: رژیم غذایی نرمال (NDرژیم غذایی پرچرب (HFD)، رژیم غذایی پرچرب-تمرین (HFDT)، رژیم غذایی پرچرب-کپسایسین (HFDCap) و رژیم غذایی پرچرب-تمرین-کپسایسین (HFDTCap) تقسیم شدند. گروه‌های تمرین به مدت هشت هفته برنامه دویدن هوازی با شدت متوسط (60-50% VO2max، 25-15 متر/دقیقه، 60-30 دقیقه/روز، پنج روز/هفته) را روی تردمیل انجام دادند. کپسایسین (mg/kg/day 4) یک بار در روز به صورت خوراکی با گاواژ خورانده شد.
یافته‌ها: القای دیابت با کاهش بیان AMPK (0/0001=p) و افزایش Akt (0/0001=p) همراه بود. نتایج نشان داد که تمرین و کپسایسین باعث افزایش معنی‌داری در بیان AMPK (به ترتیب 0/032= P و 0/045=P) و کاهش بیان Akt (به ترتیب 0/045=P و 0/049=P) سلول‌های کبدی موش‌های صحرایی HFD شد. همچنین تعامل تمرین با کپسایسین تاثیر معنی‌داری بر بیان AMPK (0/017=P) و Akt (0/0001=P) داشت.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که HFD باعث اختلال در عملکرد سلول‌های کبدی شده و تمرین هوازی و کپسایسین با افزایش AMPK و کاهش Akt، احتمالا می‌تواند لیپوژنز کبدی را بهبود ببخشد. با این وجود اثر تعامل تمرین همراه با کپسایسین بیشتر بود.  

صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.35 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4623