[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
19 نتیجه برای ورزش

افروز مردی، پرویز مولوی، زهرا تذکری، مهرناز مشعوفی، نیره امینی ثانی،
دوره 3، شماره 4 - ( 9-1382 )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی بعد از زایمان یک بیماری مهم و مشکل ساز بوده که در صورت عدم تشخیص و درمان به موقع ممکن است تشدید یافته و طولانی شود، بنابراین جهت پیشگیری از هر گونه اختلال ناشی از افسردگی در روابط همسر و خانواده و تامین سلامت مادر، کودک و خانواده یکی از اقدامات توصیه شده ورزش می باشد. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر تمرینات ورزشی بعد از زایمان برروی بهبود افسردگی خفیف در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی اردبیل بوده است.
روش کار: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی دوسوکور است. تعداد 50 نفر از مادرانی که زایمان طبیعی کرده و در هفته دوم زایمان به مراکز بهداشتی درمانی شهر اردبیل مراجعه نمودند پس از آنکه توسط آزمون افسردگی بک افسردگی آنها خفیف تشخیص داده شد، به روش تصادفی انتخاب و به صورت یک در میان در دو گروه تجربی (ورزشی) و مقایسه (غیر ورزشی) قرار گرفتند. سپس شش هفته بعد از زایمان، مجدداً با تست بک میزان افسردگی دردوگروه تعیین و باهم مقایسه شد.
یافته ها: بیشترین میزان(36%) از افراد مورد بررسی در گروه سنی30-26 سال، 82% خانـه دار، 44% دارای تحصیلات زیر دیپلم و 60% دارای دو بار سابقه زایمان بودند. شش هفته بعد از زایمان، 56% از گروه تجربی در مقابل 32% از گروه مقایسه بهبود یافته و 8% از گروه تجربی در مقابل 16% از گروه مقایسه نیازمند مشورت با روانپزشک بودند. آزمون t اختلاف معنی داری در دو گروه نشان داد (p<0/05).
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که ورزش در بهبود افسردگی خفیف بعد از زایمان تاثیر مثبت دارد. پیشنهاد می شود در مراقبت های بعد از زایمان بر انجام تمرینات ورزشی مناسب تاکید شود.
بی‌تا شهباززادگان، ربیع‌اله فرمانبر، عاطفه قنبری، زهرا عطر‌کار روشن، معصومه ادیب،
دوره 8، شماره 4 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت ارتقاء سلامت سالمندان و ضرورت توجه به مولفه های ارتقای سلامت از جمله فعالیت جسمانی و بالا بردن عزت نفس، این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر فعالیت های منظم ورزشی بر عزت نفس سالمندان ساکن در خانه سالمندان شهر رشت در سال 1387 انجام شد.
روش کار: این پژوهش در قالب طرح پیش آزمون و پس آزمون بر روی 32 نفر از سالمندان ساکن در خانه سالمندان انجام شد. سالمندان شرکت کننده واجد شرایط پس از تکمیل پرسشنامه مقیاس اندازه گیری عزت نفس رزنبرگ، به مدت یک ماه برنامه ورزشی طراحی شده را دریافت کردند. بعد از یک ماه مجدداً میزان عزت نفس واحد های پژوهش تعیین گردید. اطلاعات بدست آمده با آزمون t-test و نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته ها: میانگین سنی افراد شرکت کننده در پژوهش 8/3 ± 73/5 سال بود. 4/59 درصد افراد شرکت کننده سالمندانی بودند که همسرانشان را از دست داده بودند ، 43/8% فاقد فرزند، 87/5% بیسواد و 5/12% از تحصیلات ابتدایی برخورداربودند. میانگین مدت اقامت آنها 17/11± 1357 روز بود. 37/2% افراد کمتر از یک سال در خانه سالمندان اقامت داشتند. محل درآمد 4/59 درصد افراد، از طریق فرزندان و اقوامشان بود. 27 نفر از شرکت کنندگان (84/4%) از بازدید فامیلی برخوردار بودند. 4/34% افراد سابقه بیماری داشتند. همبستگی معنی داری بین تعداد فرزندان، وضعیت تأهل، میزان تحصیلات، شغل و تعداد مشاغل قبلی با جنسیت افراد، شغل با تحصیلات و مشاغل قبلی، وضعیت بازدید با میزان تحصیلات و آخرین زمان بازدید، وجود داشت. میانگین جمع نمرات عزت نفس در قبل از انجام برنامه ورزشی برابر4/84 ± 22/81 بود که پس از انجام برنامه ورزشی به 4/35 ± 26/84 رسید که این تغییر از نظر آماری معنی دار بود (p<0/001).
نتیجه گیری: انجام فعالیت های ورزشی منظم و مرتب در افزایش عزت نفس سالمندان مؤثر می باشد و به عنوان یک روش بی خطر، کم هزینه و بدون عارضه برای ارتقاء سلامت سالمندان توصیه می شود.
سارا رهبر، ناصر احمدی اصل،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: مطالعات متعددی در مورد اثرات ورزشهای حاد مقاومتی بر ساختار و عملکرد قلب انجام شده است اما در مورد اثرات ورزش مقاومتی مزمن، مطالعه ای صورت نگرفته است. بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی اثرات ورزش منظم دراز مدت بر عملکرد قلب و استرس اکسیداتیو است.

  روش کار: تعداد 40 موش صحرایی نر از نژاد ویستار در محدوده وزنی 300-250 گرم انتخاب شد و سپس موش های صحرایی به دو گروه 20 تایی تقسیم بندی شدند: گروه ورزش سه ماهه و گروه کنترل (بدون ورزش). ورزش مقاومتی بر اساس مدل تاماکی و همکاران انجام شد. در نهایت قلب 10 عدد از موش های صحرایی هر گروه جهت هموژنیزاسیون و اندازه گیری استرس اکسیداتیو و قلب 10 عدد از موش­های صحرایی باقیمانده جهت بررسی عملکرد قلب در نظر گرفته شد. مالون دی آلدئید (بعنوان شاخص استرس اکسیداتیو) و سوپراکسید دیسموتاز، گلوتاتیون پر اکسیداز وکاتالاز (بعنوان شاخص ظرفیت آنتی اکسیدانی) با استفاده از کیتهای اختصاصی اندازه گیری شدند.

  نتایج: میزان وزن موشهای صحرایی در ورزش مقاومتی افزایش معنی داری نداشت، اما وزن قلب در گروه ورزش بطور معنی داری افزایش داشت ( 05/0> p ) . تعداد ضربان قلب پایه در گروه ورزش بطور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود ( 05/0> p ) . اخنلاف معنی‏داری در میزان فشار پایان دیاستولی بطنی بین گروهها وجود نداشت. اما قدرت انقباضی بطن چپ و جریان کرونری در گروه ورزش افزایش یافت ( 05/0> p ). این ورزش تغییر معنی داری در میزان مالون دی آلدئید و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان ایجاد ننمود.

  نتیجه گیری: این مطالعه نشان‏دهنده بهبود قابل توجه کارآیی قلب شامل افزایش وزن، جریان کرونر و شاخصهای انقباضی قلب تحت تاثیر ورزش مقاومتی می‏باشد. همچنین ورزش مقاومتی منظم تاثیری بر استرس اکسیداتیو و فعالیت آنتی اکسیدانتی بافت قلب نداشت.


بهزاد باباپور، شهرام حبیب زاده، مهدی صمدزاده، بیتا شهباززادگان، طاهره محمدی، الهام عتیقی،
دوره 12، شماره 5 - ( 8-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: دیابت نوع 2 ه مانند فشارخون، هایپرلیپیدمی وسیگارکشیدن، یک فاکتور خطر اصلی برای بیماریهای قلبی و عروقی می‏باشد. کاردیومیوپاتی دیابتی اولیه یک فاکتور مهم برای نارسایی قلبی درغیاب بیماری های ایسکمیک، دریچه ای و ناشی از فشارخون در بیماران دیابتی است. بیماری عروق کرونر در بیماران دیابتی شایع بوده و اغلب بدون علامت است. بدون شک تشخیص زود هنگام اختلال عملکرد بطن چپ و بیماری عروق کرونر یک هدف اصلی برای پیشگیری از پیامدهای بیماریهای قلبی و عروقی دربیماران دیابتی است. لذا هدف این مطالعه بررسی عملکرد سیستولی و دیاستولی و میزان مثبت شدن تست ورزش در بیماران دیابتی بدون علامت و بدون فشار خون بود.

  روش کار: این مطالعه به صورت توصیفی مقطعی انجام شد. نمونه مورد مطالعه شامل 40 بیمار دیابتی با دیابت تیپ 2 و بدون علامت قلبی و بدون فشارخون بالا با میانگین سن 47 سال بود که طی سال 1388 به درمانگاه دیابت بیمارستان امام خمینی اردبیل مراجعه کردند. عملکرد بطن چپ با اکوکاردیوگرافی ارزیابی گردید و تست ورزش با پروتکل Bruce انجام شد. اطلاعات بیماران جمع آوری شده و در فرم های مخصوص درج شدند و سپس توسط نرم افزار آماری spss 17 مورد بررسی قرار گرفت. از تست آماری کای اسکوئر و فیشر برای تحلیل روابط بین متغیرها استفاده شد .

  یافته ها: نمونه مورد مطالعه شامل 40 نفر بود. تمامی آنها عملکرد سیستولی نرمال داشتند. 22 نفر (55%) اختلال عملکرد دیاستولی داشتند و هشت نفر (20%) تست ورزش مثبت داشتند که همه هشت نفر دچار اختلال عملکرد دیاستولی نیز بودند.

  نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که اختلال عملکرد دیاستولی بطن چپ دربیماران دیابتی بدون علامت رخ می‏دهد و بیماری عروق کرونر نیز در بیماران دیابتی مبتلا به اختلال عملکرد دیاستولی، شایع تر است.


رضا کرباسی افشار، آیت شهماری، ایمان لطفیان، امین صبوری،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: حوادث قلبی ناشی از بیماری عروق کرونر ( CAD Coronary Artery Disease ) شایعترین علت مرگ و میر در دنیا می باشد. ایسکمی میوکارد و نارسایی قلبی ثانویه آن از مشکلات و عوارض شایع ضایعات عروق کرونر است. هدف از این مطالعه ارزیابی اثر آنتی ایسکمیک فیبراتها در بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر می باشد.

  روش کار: یک مطالعه کارآزمایی-بالینی برروی بیماران مبتلا به اختلال پروفایل چربی و CAD مراجعه کننده به بیمارستان بقیه الله تهران طی سالهای 89-1387 انجام شد. 124 بیمار به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند که گروه اول (64 نفر) سیمواستاتین ( mg/day 60-20) + فنوفیبرات ( mg/day 200) همراه رژیم غذایی و فعالیت ورزشی دریافت و گروه دوم (60 نفر) سیمواستاتین ( mg/day 60-20) همراه رژیم فوق به مدت یک سال دریافت کردند و بیماران مجددا ارزیابی شدند.

  یافته ها: میانگین سنی بیماران 5/6 ± 3/54 سال و 2/53% از بیماران مذکر بودند. اندکس metabolic equivalent در گروه اول از 5/0 ± 32/4 به 5/0 ± 68/5 و در گروه دوم از 9/0 ± 43/4 به 1/1 ± 41/4 تغییر یافت (بترتیب P<0.001 و P=0.121 ) و زمان ورزش از 81/1 ± 21/5 به 8/1 ± 01/6 دقیقه در گروه اول ( P<0.001 ) و در گروه دوم 26/1 ± 43/5 به 2/1 ± 23/5 تغییر یافت ( P=0.089 ). در هیچیک از بیماران عوارض جدی دارو مشاهده نشد.

  نتیجه گیری: درمان کاهنده چربی با سیمواستاتین و فنوفیبرات کارکرد ایسکمی میوکارد را کاهش می دهد لذا توصیه میگردد در درمان اختلالات پروفایل چربی خون در بیماران با ریسک بالای حوادث قلبی عروقی مانند بیماریهای عروق کرونر علاوه بر استاتین از فیبراتها نیز به عنوان درمان مکمل استفاده شود.


نبی شمسائی، ناهید ابوطالب، سهیلا عرفانی، مهدی خاکساری،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: ایسکمی مغزی موجب آسیب­های ساختاری و عملکردی برگشت ­­­ناپذیری در نواحی خاصی از مغز به ویژه هیپوکامپ خواهد شد. شواهد نشان می­دهد که ورزش ممکن است آسیب­های ناشی از ایسکمی مغزی را کاهش دهد. هدف از این مطالعه بررسی اثر شرطی ­سازی اولیه با یک دوره تمرین ورزشی استقامتی بر اختلالات حافظه و مرگ سلولی نورون­های ناحیه CA3 هیپوکامپ به دنبال ایسکمی- جریان مجدد مغزی در موش صحرایی نر بود.

  روش کار: تعداد 21 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن 300-260 گرم به ­طور تصادفی انتخاب و به سه گروه (شم، ایسکمی، ورزش+ایسکمی) تقسیم شدند. رت­های گروه ورزش به مدت 4 هفته، 5 روز در هفته بر روی تردمیل دویدند. ایسکمی با انسداد هر دو شریان کاروتید مشترک ( CCA ) به مدت 20 دقیقه ایجاد شد. از آزمون حافظه احترازی غیرفعال برای بررسی میزان اختلال در حافظه و از رنگ‌ آمیزی کرزیل ویوله جهت بررسی میزان مرگ سلولی استفاده گردید.

  یافته ­ها: نتایج نشان داد که ایسکمی مغزی با اختلال در حافظه و مرگ سلولی نورون­های ناحیه CA3 هیپوکامپ همراه است و فعالیت ورزشی پیش از ایسکمی بطور معنی ­داری اختلال ناشی از ایسکمی در حافظه را بهبود می­بخشد (0.05 > p ) ، همچنین فعالیت ورزشی بطور معنی­ داری مرگ سلولی ناشی از ایسکمی را کاهش می­دهد (0.05 > p ).

  نتیجه­ گیری: این مطالعه نشان داد که فعالیت ورزشی، زمانی که به عنوان یک محرک پیش ­شرطی ­ساز استفاده شود، موجب اثرات محافظتی در برابر ایسکمی مغزی خواهد شد.


اصغر محمودی، معرفت سیاه‌کوهیان، منوچهر ایران‌پرور، حسن اناری، فرناز سیفی،
دوره 17، شماره 4 - ( 11-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی شایع‏ترین بیماری مزمن کبدی در دنیا است که با بیماریهای قلبی- عروقی همراه است. هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات پلاسمایی کمرین و پنتراکسین-3 متعاقب 8 هفته تمرین استقامتی در مردان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی بود.
روش کار: در این مطالعه نیمه‏تجربی 34 نفر از بیماران مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی به صورت هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه تمرین استقامتی (17 نفر) و گروه کنترل (17 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرین استقامتی شامل هشت هفته دویدن روی نوار گردان با شدت 75-55 درصد حداکثر ضربان قلب، به مدت 45 دقیقه و سه روز در هفته بود. 72 ساعت قبل از شروع پژوهش و در پایان هفته هشتم از تمامی افراد مشارکت کننده خون‏گیری به عمل آمد. داده‏ ها با استفاده از آزمون‏ آماری t مستقل و t زوجی در سطح معنی‏‏ داری5 0/0>p تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‏ ها: سطوح پلاسمایی کمرین در گروه تمرین استقامتی به طور معنا‏داری کاهش یافت (0/013=p). همچنین بین دو گروه تفاوت آماری معناداری پس از پایان دوره تمرینی مشاهده شد (0/002=p). سطوح پلاسمایی پنتراکسین-3 در گروه تمرین استقامتی به طور معنا‏داری افزایش یافت (0/001=p). به علاوه، بین دو گروه تفاوت آماری معناداری پس از پایان دوره تمرینی مشاهده شد (0/01=p).
نتیجه ‏گیری: مطالعه حاضر نشان داد 8 هفته تمرین استقامتی باعث افزایش مقادیر پلاسمایی پنتراکسین-3  و کاهش سطوح پلاسمایی کمرین در مردان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی میشود. تمرین استقامتی، احتمالاً از طریق مکانیسم‏های مختلفی عوامل التهابی را کاهش و عوامل ضدالتهابی را در مردان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی افزایش می‏دهد. تمرین استقامتی احتمالاً با فعال‏سازی لیپولیز، بیش‏تنظیمی پروتئین جفت نشده-1 و گیرنده‏های فعال کننده تکثیر پراکسی‏زوم‏ها، تغییرات در آدیپوسایتوکین‏ها و... موجب کاهش مقادیر کمرین و افزایش پنتراکسین-3 پلاسمایی در مردان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی میشود.
 
اصغر محمودی، معرفت سیاه کوهیان، منوچهر ایران پرور، حسن اناری،
دوره 19، شماره 1 - ( 2-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به شیوع روزافزون NAFLD، تمرکز بر استراتژی‏های مختلف برای پیشگیری و مدیریت آن ضروری است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر دویدن روی تردمیل و رژیم غذایی کم‏کالری بر مقادیر ویسفاتین و hs-CRP در افراد مبتلا به NAFLD بود.
روش کار: در این مطالعه نیمهتجربی 55 فرد مبتلا به NAFLD انتخاب شدند و به طور تصادفی در یکی از چهار گروه تمرین (14 نفر)، رژیم غذایی (14 نفر)، تمرین و رژیم غذایی (14 نفر) و کنترل (13 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرینی شامل هشت هفته تمرین با شدت 75-55 درصد حداکثر ضربان قلب، 45 دقیقه و سه روز در هفته بود. رژیم غذایی با کسر 500 کیلوکالری از ثبت غذایی سه روزه بیماران طراحی شد. آزمودنی‏های گروه ترکیبی هر دو نوع مداخله را به کار بردند. داده‏ها با استفاده از آزمون‏ تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی‏‏داری 0/05>p تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‏ ها: مقادیر ویسفاتین در گروه تمرین (0/01= p)، در گروه ترکیبی (0/001=p ) و مقادیر hs-CRP در گروه تمرین (0/003= p) و گروه ترکیبی (0/008p=) کاهش معناداری را نشان داد. شاخص توده بدنی آزمودنی‏ها نیز بر اثر تمرین (0/003p=) و مداخله ترکیبی (0/001p=) کاهش معناداری یافت.
نتیجه‏ گیری: دویدن روی تردمیل و رژیم غذایی کم‏کالری بصورت همزمان باعث کاهش بیشتر مقادیر پلاسمایی ویسفاتین و hs-CRP در بیماران مرد مبتلا به NAFLD می‏شود. بنابراین برای کاهش عوامل التهابی وابسته به NAFLD مداخله درمانی مفیدی هستند
فزناز سیفی اسک شهر، مژده خواجه لندی،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: اخیراً مشخص شده است برخی هورمون­های ترشح شده از بافت چربی مانند آپلین و امنتین (آدیپوکاین­ها) می­توانند در تنظیم سوخت و ساز متابولیکی موثر باشند. لذا، هدف از مطالعه حاضر تاثیر 12 هفته تمرین بدنی پیلاتس بر سطوح سرمی آپلین و امنتین-1 در زنان غیرفعال دارای اضافه وزن بود.
روش­ کار: در مطالعه کارآزمایی بالینی حاضر که با طرح پیش آزمون- پس آزمون است، 28 زن دارای اضافه‌وزن با میانگین BMI 1/1±27/2 کیلوگرم بر مترمربع به طور داوطلبانه شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه تمرین پیلاتس (14 نفر) و گروه شاهد (14 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرینی پیلاتس 3 جلسه در هفته، 60 دقیقه در هر جلسه به مدت دوازده هفته به اجرا درآمد. برای اندازه ­گیری میزان تغییرات سطوح سرمی آپلین و امنتین-1 نمونه خونی طی دو مرحله، 48 ساعت قبل از اولین جلسه تمرین و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، بعد از 14-12 ساعت ناشتا گرفته شد. از آزمون آماری تی وابسته و آزمون تحلیل کوواریانس به ترتیب جهت بررسی تغییرات درون گروهی و تغییرات بین گروه­های تحقیق استفاده گردید.
یافته ­ها: بر اساس یافته­ های حاصل از پژوهش حاضر، دوازده هفته تمرین پیلاتس کاهش معنی­ داری در سطوح سرمی آپلین در هر دو مقایسه درون­ گروهی و بین گروهی به ترتیب با سطح معنی­ داری 001/0= pو 0/009= ا  pیجاد کرد. سطوح سرمی امنتین-1 نیز در هر دو مقایسه درون ­گروهی و بین­ گروهی تغییر معنی­ داری داشت. به طوری که میزان آن درگروه تمرین نسبت به قبل از تمرین با سطح معنی­ داری 0/002=p و در مقایسه با گروه کنترل با سطح معنی­ داری 0/003=  p  افزایش معنی­ داری داشت.
نتیجه ­گیری: باتوجه به نتیجه پژوهش حاضر و اثر مثبت فعالیت بدنی پیلاتس بر تغییر سطوح آدیپوکاین­ها این گونه به نظر می­رسد که ورزش پیلاتس می­تواند یک عامل کاربردی برای تنظیم هورمون­های بافت چربی (آدیپوکاین­ها) در زنان چاق یا دارای اضافه وزن باشد و افراد دارای اضافه وزن می­توانند بر اساس توانایی خود آن را انجام دهند.
 
مهدی امینی، احمد عبدی، آسیه عباسی دلویی،
دوره 20، شماره 1 - ( 2-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: پروتئین‌های خانواده لیپوکالین، آدیپوکاین‌هایی هستند که با چاقی، دیابت نوع 2 (T2D) و سندرم متابولیک همراه هستند. تمرین ورزشی و ترکیبات فعال گیاهان دارای اثرات ضددیابتی بوده و می‌توانند در درمان T2D استفاده شوند. در این مطالعه اثر تمرین ورزشی و خیار تلخ بر رتینول متصل شونده به پروتئین 4 (RBP4)، پروتئین متصل به اسیدچرب-4 (FABP4) و لیپوکالین-2 (LCN2) در مردان T2D بررسی شد.
روش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 36 نفر مرد T2D  تهرانی انتخاب و به­طور تصادفی به چهار گروه (کنترل، خیارتلخ، تمرین و تمرین+خیار تلخ) تقسیم شدند. گروه­های تمرین به­مدت هشت هفته، هر هفته سه جلسه (با شدت 40 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره و مدت 15 تا 45 دقیقه) در برنامه تمرینی هوازی فزاینده شرکت کردند. گروه­های خیار تلخ و تمرین+ خیار تلخ، 2000 میلی­گرم پودر خشک میوه خیار تلخ را به مدت هشت هفته (دوبار در روز قبل از صبحانه و شام) مصرف نمودند. دو روز قبل و بعد از اجرای پروتکل، در حالت ناشتا خون­گیری انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل و ANOVA در سطح معنی‌داری 0/05 <pآزمون شد.
نتایج: نتایج نشان داد که میزان RBP4، FABP4 و LCN2 در گروه‌های تجربی کاهش معنی‌داری داشت (0/0001 <p). همچنین میزان RBP4، FABP4 و LCN2 در گروه تمرین+ خیار تلخ نسبت به گروه تمرین و خیار تلخ کاهش معنی‌داری داشت (0/05 <p).
نتیجه‌گیری: تمرین‌هوازی و خیار تلخ با کاهش لیپوکالین‌ها می‌تواند منجر به کاهش التهاب در افراد T2D ‌شود. علاوه بر این، تمرین هوازی همراه با خیار تلخ اثر بهتری داشت.
مژگان صحرائی، احمد عبدی، حامد جلال،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: افزایش شیوع بیماری‌های متابولیک (مثل: دیابت و چاقی) به طور جدی سلامت انسان و ایمنی زندگی را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده است. یافتن داروهای موثر با ترکیبات طبیعی و فعالیت ورزشی برای درمان بیماری‌های متابولیک از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر مصرف بربرین کلراید با تمرین هوازی بر بیان ژن Nrf2، HO-1 و PPARγ کبدی موش‌های صحرایی دیابتی با استرپتوزوتوسین (STZ) می‌باشد.
روش‌ کار: در این مطالعه تجربی، 32 موش صحرایی نر ویستار به طور تصادفی به چهار گروه (8=n): دیابت (DM)، دیابت-بربرین (BDM)، دیابت- تمرین هوازی (TDM)، دیابت- تمرین هوازی- بربرین (TBDM) تقسیم شدند. دیابت با تزریق STZ در موش‌های نر القا شد. بربرین کلراید (mg/kg/day 30) یک بار در روز به صورت خوراکی با گاواژ خورانده شد. گروه‌های تمرین به مدت شش هفته برنامه تمرین هوازی فزاینده (18-10 متر در دقیقه، 40-10 دقیقه در روز، پنج روز در هفته) را روی تردمیل انجام دادند.
یافته ­ها: بیان Nrf2 و HO-1 در گروه‌های BDM (به ترتیب =0.027p و  p= 0.038TDM (به ترتیب  p=0.022 و  p=0.028) و TBDM (به ترتیب p=0.000 و p=0.000) افزایش معنی‌داری داشت. این افزایش در گروه‌های TBDM نسبت به BDM (به ترتیب  p=0.034 و  p=0.034) و TDM (به ترتیب p=0.043 و p=0.046) نیز مشاهده شد. PPARγ در گروه‌های TDM ( p=0.046) و TBDM ( p=0.001) افزایش معنی‌داری داشت.
نتیجه‌گیری: بربرین کلراید همراه با فعالیت ورزشی احتمالاً از طریق تنظیم افزایشی مسیر Nrf2/HO-1 و PPARγ می‌تواند آسیب کبدی ناشی از STZ را مهار کند.
علیرضا شیرویه، فرشاد امامی، محمد سنایی، رسول طریقی،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: پرپتین و آدروپین هورمون‌های پپتیدی هستند که با تنظیم متابولیسم کربوهیدرات‌ها نقش مهمی در کنترل چاقی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین هوازی بر آدروپین، پرپتین و مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن بود.
روش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 18 مرد دارای اضافه وزن و چاق (سن 3/92 ± 58/39، شاخص‌توده بدنی 1/23±75//28) انتخاب و به­طور تصادفی به دو گروه (کنترل و تمرین) تقسیم شدند. گروه­های تمرین به­مدت هشت هفته، هر هفته پنج جلسه در برنامه تمرینی هوازی (با شدت 65 تا 85 درصد حداکثر ضربان قلب، 40 دقیقه) شرکت کردند. دو روز قبل و بعد از اجرای پروتکل، در حالت ناشتا خون­گیری انجام شد. پرپتین و آدروپین به روش الایزا اندازه‌گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون t مستقل و ANCOVA در سطح معنی‌داری 0/05<pآزمون شد.
یافته‌ها: مقادیر پرپتین در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل (0/001=p) و پیش‌آزمون (0/000=p) کاهش معنی‌داری داشت. همچنین مقادیر آدروپین در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل (0/000=p) و پیش‌آزمون (000/0=p) افزایش معنی‌داری داشت. همچنین مقادیر ارزیابی مدل هموستاتیک (HOMA-IR) در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل (0/000=p) و پیش‌آزمون (0/000=p) کاهش معنی‌داری نشان داد.
نتیجه‌گیری: تمرین ورزشی با بهبود میزان پرپتین و آدروپین منجر به بهبود شاخص گلیسمیک در مردان چاق و دارای اضافه وزن شد. به نظر تمرین هوازی می‌تواند یک شیوه مداخله کارآمد برای کنترل و جلوگیری از بروز بیماری‌های متابولیک در این افراد باشد.
روح الله طاهری گندمانی، بهمن میرزایی، ارسلان دمیرچی،
دوره 21، شماره 1 - ( 2-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال در عملکرد قلبی عروقی ناشی از افزایش سن اغلب با اختلال در بیوژنز و عملکرد میتوکندری همراه است. تمرین ورزشی می‌تواند عملکرد میتوکندری و محتوای  عضلات را بهبود بخشیده تا انرژی مورد نیاز سلول‌ها را فراهم سازد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر تمرین مقاومتی با شدت متوسط (MRT) و بالا (HRT) بر بیان PGC-1α، TFAM و AMPK کاردیومیوسیت‌ها در موش‌های صحرایی سالمند بود.
روش‌ کار: در این مطالعه تجربی، 30 موش صحرایی نر سالمند (23 ماهه) به طور تصادفی به سه گروه: کنترل (CMRT و HRT تقسیم شدند. گروه‌های تمرینی هشت هفته (5 روز در هفته) تمرین مقاومتی را اجرا کردند. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان 110 سانتی‌متری به همراه وزنه‌های بسته شده به دم موش بود. در گروه MRT، پروتکل تمرین با 60 درصد حداکثر بار (MVCC) و با 20-14 بار صعود از نردبان؛ و در گروه HRT با 80 درصدMVCC، 10-9 بار بالارفتن از نردبان انجام شد. داده‌ها با استفاده از ANOVA در سطح معنی‌داری 0/05< pآزمون شد.
یافته ها: بیان PGC-1α، TFAM و AMPK در گروه‌های MRT و HRT نسبت به گروه کنترل افزایش معنی‌داری داشت (0/0001 = p ). بین دو گروه MRT و HRT بر بیان PGC-1α، TFAM و AMPK تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد (574 /0= p).
نتیجه‌گیری: هشت هفته MRT و HRT با افزایش بیان AMPK، PGC-1α و TFAM کاردیومیوسیت‌های موش‌های صحرایی سالمند منجر به بهبود بیوژنز میتوکندری می‌شود. به نظر هر دو نوع تمرین یک شیوه مداخله کارآمد برای بهبود عملکرد میتوکندری باشد.
 
انسیه احمدپور، مقصود پیری، محمدعلی آذربایجانی،
دوره 21، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری آلزایمر شایع­ترین علت زوال عقل در میان افراد مسن است که کیفیت زندگی آنان را تهدید میکند. از سوی دیگر، تمرینات ورزشی منظم با سلامت مغز و بهبود عملکردهای شناختی همراه است. با این حال، سازوکارهای این مزایا هنوز به طور کامل تبیین نشده است. از این رو، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر 4 هفته تمرین هوازی تناوبی با شدت متوسط بر عملکرد شناختی و میزان بیان ژن­های PGC1α و VEGF در هیپوکمپ رت­ های پیر مبتلا به بیماری آلزایمر انجام شد.
روش‌کا‌ر: رت ­های­ نر نژاد ویستار 20 ماهه به 3 گروه بیماری آلزایمر (تعداد = 8 سر)، بیماری آلزایمر+ تمرین ورزشی (تعداد= 8 سر) و کنترل (تعداد= 8 سر) تقسیم ­شدند. جهت القای بیماری آلزایمر از تزریق داخل هیپوکمپی 42 استفاده شد. حیوانات گروه ورزشی، تمرین هوازی تناوبی با شدت متوسط را به مدت 4 هفته، 5 روز در هفته انجام دادند. جهت بررسی یادگیری و حافظه فضایی، حیوانات 48 ساعت بدنبال آخرین جلسه تمرینی تحت آزمون مازآبی موریس قرار گرفتند. سپس، حیوانات کشته شدند و بافت هیپوکمپ استخراج شد. برای اندازه­گیری بیان ژن از روش Real time-PCR استفاده شد. تحلیل آماری با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک­طرفه و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی­ داری  0/05£ p صورت پذیرفت.
یافته­ ها: نتایج نشان داد که تزریق 42 باعث اختلال در عملکرد یادگیری و حافظه فضایی شده و میزان بیان ژن­های PGC1α و VEGF در بافت هیپوکمپ را کاهش می­دهد (0/05 p). تمرین هوازی باعث بهبود در عملکرد یادگیری و حافظه فضایی شد و میزان بیان ژن­های PGC1α و VEGF را افزایش داد (0/01 p). همچنین، ارتباط مثبت معنی­داری بین بیان ژن PGC1α با بیان ژن VEGF در هیپوکمپ مشاهده شد (0/01p، 859/0=r). بعلاوه، بین بیان ژن­های PGC1α وVEGF با میانگین زمان سپری شده برای یافتن سکو ارتباط معکوس معنی­ دار (به ترتیب، 0/01p، 0/900-=r و 0/01p، 0/750-=r)، و با مدت زمان سپری شده در ربع دایره هدف ارتباط مثبت معنی­ داری وجود داشت (به ترتیب 0/01p، 0/794-=r و 0/01p، 0/632=r).
نتیجه‌گیری: به طور کلی، تمرین هوازی موجب بهبود عملکرد یادگیری و حافظه فضایی در حیوانات پیر مبتلا به بیماری آلزایمر می­شود؛ به نظر می­رسد که تنظیم مثبت مسیر پیام­رسانی /VEGFPGC1α ناشی از ورزش در مغز، حداقل تا بخشی، در این سازگاری نقش دارد.
واژه­ های کلیدی: بیماری آلزایمر، یادگیری و حافظه فضایی، ورزش هوازی، PGC1α، VEGF
 
قاسم ترابی پلت کله، عباس صادقی، احمد عبدی،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: چاقی و رژیم غذایی پرچرب (HFD) با تاثیر بر مسیرهای سیگنالینگ موثر بر متابولیسم چربی و گلوکز باعث اختلالات متابولیکی در کبد می‌شود. فعالیت ورزشی و عادت‌های غذایی برای پیشگیری و مقابله با چاقی و اختلالات متابولیکی مرتبط با آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. همچنین کپسایسین چاقی ناشی از رژیم غذایی را در جوندگان و انسان‌ها بهبود می‌بخشد. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی اثر تمرین هوازی همراه با کپسایسین بر بیان پروتئین کیناز فعال شده با AMP (AMPK) و پروتئین کیناز B (Akt) بافت کبدی موش‌های تغذیه شده با HFD بود.
روش‌کار: در این مطالعه تجربی، 40 سر موش صحرایی نر ویستار به مدت 8 هفته با رژیم غذایی نرمال (8=n، ND) و رژیم غذایی پرچرب (HFD) (32=n) تغذیه شدند. بعد از هشت هفته همه موش‌ها به 5 گروه: رژیم غذایی نرمال (NDرژیم غذایی پرچرب (HFD)، رژیم غذایی پرچرب-تمرین (HFDT)، رژیم غذایی پرچرب-کپسایسین (HFDCap) و رژیم غذایی پرچرب-تمرین-کپسایسین (HFDTCap) تقسیم شدند. گروه‌های تمرین به مدت هشت هفته برنامه دویدن هوازی با شدت متوسط (60-50% VO2max، 25-15 متر/دقیقه، 60-30 دقیقه/روز، پنج روز/هفته) را روی تردمیل انجام دادند. کپسایسین (mg/kg/day 4) یک بار در روز به صورت خوراکی با گاواژ خورانده شد.
یافته‌ها: القای دیابت با کاهش بیان AMPK (0/0001=p) و افزایش Akt (0/0001=p) همراه بود. نتایج نشان داد که تمرین و کپسایسین باعث افزایش معنی‌داری در بیان AMPK (به ترتیب 0/032= P و 0/045=P) و کاهش بیان Akt (به ترتیب 0/045=P و 0/049=P) سلول‌های کبدی موش‌های صحرایی HFD شد. همچنین تعامل تمرین با کپسایسین تاثیر معنی‌داری بر بیان AMPK (0/017=P) و Akt (0/0001=P) داشت.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که HFD باعث اختلال در عملکرد سلول‌های کبدی شده و تمرین هوازی و کپسایسین با افزایش AMPK و کاهش Akt، احتمالا می‌تواند لیپوژنز کبدی را بهبود ببخشد. با این وجود اثر تعامل تمرین همراه با کپسایسین بیشتر بود.  
پریسا حبیبی، هادی یوسفی، مهدی خزاعی، محمد زارعی، ایرج صالحی، رضا جمالی دلفان، سیمین افشار،
دوره 22، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: یائسگی و مخصوصاً یائسگی حاد در اثر جراحی با مشکلات متعددی در زنان همراه می‌باشد. هدف این مطالعه تعیین اثرات جنیستئین و ورزش منظم شنا (به تنهایی/ یا ترکیبی) بر درد از طریق مکانیسم احتمالی التهابی و استرس‌اکسیداتیو در موش‌های صحرایی اواریکتومی شده بود.
روش کار: در این مطالعه موش‌های صحرایی به شش گروه شامل: گروه کنترل، گروه شم، گروه اواریکتومی شده (OVX)، گروه اواریکتومی شده با هشت هفته تمرین ورزشی شنا (OVX.E)، گروه اواریکتومی شده با هشت هفته تجویز جنیستئین (OVX.G) و گروه اواریکتومی شده با هشت هفته درمان ترکیبی ورزش و جنیستئین (OVX.G.E) تقسیم شدند. اثرات جنیستئین و/ یا ورزش با بررسی شدت درد با استفاده از تست‌های تیل- فلیک و فرمالین ارزیابی شد. سطوح سرمی اینترلوکین یک بتا(IL-1β)  و فاکتور نکروز توموری آلفا (TNF-α) و سطح ظرفیت آنتی‌اکسیدانی کل (TAC)، وضعیت اکسیدان کل (TOS) و مالون دی‌آلدئید (MDA) توسط ELISA و اسپکتروفتومتر ارزیابی شدند.
یافته ­ها: در گروه OVX در مقایسه با گروه کنترل، آزمایشات تیل- فلیک و فرمالین نشان از افزایش پاسخ درد داشتند. همچنین افزایش معنی‌داری در سطوح سرمی فاکتورهای IL-1β، TNF-α، MDA، TOS و کاهش TAC، در گروه OVX مشاهده شد؛ ولی در گروه‌های OVX.E، OVX.G و مخصوصاً OVX.E.G سایتوکین‌های پیش التهابی و استرس اکسیداتیو و همچنین پاسخ‌های درد کاهش معنی داری نسبت به گروه OVX از خود نشان دادند.
نتیجه‌گیری: ترکیبی از جنیستئین و ورزش منظم شنا دارای اثر هم‌افزایی و محافظتی بیشتری در کاهش درد حاد و مزمن نسبت به استفاده از این روش‌ها به تنهایی در دوره یائسگی است.
 
عادله ناصری، محمد شریعت زاده جنیدی، عارفه ناصری،
دوره 22، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: ترومای مغزی یکی از شایع­ترین علل آسیب به سیستم عصبی مرکزی است که می­تواند باعث مرگ و ناتوانی­های بلندمدت شود. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر هشت هفته ورزش شنا بر میزان حافظه و اینترلوکین 10 در هیپوکامپ و پرفرونتال­ کورتکس موش­های مبتلا به ترومای مغزی است.
روش­ کار: 40 سر موش نر نژاد NMRI به صورت تصادفی به چهار گروه (کنترل، شنا، تروما، شنا+ تروما) تقسیم شدند. پس از اتمام پروتکل ورزشی، القای تروما با روش سقوط وزنه اجرا شد. ده روز پس از القای تروما حافظه­ فضایی موش­ها از طریق آزمون ماز وای شکل مورد سنجش قرار گرفت. مراحل سنجش اینترلوکین 10 با استفاده از تکنیک الایزا انجام شد. تحلیل آماری از طریق آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 0/05≥ p و با استفاده از نرم افزار SPSS-26 صورت پذیرفت.
 یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که هشت هفته ورزش شنا باعث افزایش معنادار میزان حافظه در موش­های مبتلا به ترومای مغزی می­شود ( 0/001= p). همچنین هشت هفته ورزش شنا باعث افزایش معنادار میزان IL-10 در هیپوکامپ موش­های مبتلا به ترومای مغزی می­شود (=0/001 p) ولی این افزایش در پرفرونتال­ کورتکس معنادار نبود (0/126 = p).
نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که ورزش شنا قبل از القای ترومای مغزی موجب کاهش التهاب و اختلالات حافظه می­شود و بهبودی پس از آسیب را تسهیل می­نماید. تمرینات ورزشی قبلی احتمالاً بتواند از طریق افزایش میزان سایتوکاین­های ضدالتهابی از جمله اینترلوکین 10 موجب کاهش التهاب شود و با اثر محافظتی خود آسیب­های ثانویه را محدود نماید.

حمید وصفی، حمید محبی، معرفت سیاهکوهیان، لطف اله رضا قلی زاده، ابوذر جوربنیان،
دوره 24، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

 زمینه و هدف: افزایش وزن و  چاقی متعاقب آن یک مشکل بهداشتی جهانی است. تغذیه با محدودیت زمانی یک روش نسبتاً جدید برای کاهش وزن با مزایای متابولیک و تن سنجی فراوان است. ورزش هوازی با شدت کم نیز اثرات مفیدی بر کاهش وزن و عوامل متابولیک دارد، با این حال، اثر ترکیبی ورزش هوازی با شدت کم و TRF بر عوامل متابولیک و تن‌سنجی در مردان میانسال سالم دارای اضافه وزن به ندرت بررسی شده است. پژوهش حاضر این هدف را بررسی کرده است.
روش کار: از بین 55 داوطلب، 27 مرد میانسال سالم در سنین (35 تا 55 سال) با اضافه وزن (30>BMI >25) با درصد چربی بدن 0.75± 26.15 به طور تصادفی به سه گروه (با زمان های تغذیه آزاد 8،6 و 10 ساعته از 8 صبح الی 14، 16 و 18 و ناشتا در باقیمانده 24 ساعت) تقسیم شدند.گروه ها عبارت بودند: 1-TRF 18:6& ورزش  2-TRF 16:8& ورزش 3-TRF 18:6& ورزش. هر سه گروه پروتکل‌های TRF را  همزمان با تمرینات هوازی با شدت برابروکم(55 الی 65 درصد حد اکثر ضربان قلب) انجام دادند. مداخلات به مدت 12 هفته ادامه یافت. آزمایشات خون و ترکیب بدن قبل و بعد از مداخله اندازه گیری شد. دریافت غذای روزانه قبل از مداخله و طی 12 هفته اندازه‌گیری شد. در نهایت تمامی داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: ترکیب TRF و ورزش باعث کاهش گلوکز و مقاومت به انسولین در همه گروه ها شد. کلسترول و LDL در گروهTRF با پنجره تغذیه‌ 6‌ ساعته و 8 ساعته (6- س و 8- س) کاهش یافت. کاهشHDL تنها در گروه تغذیه 8- س معنی دار بود. وزن و BMI در گروه‌های 6-س و 8-س کاهش یافت. درصد چربی در گروه 6-س کاهش یافت. برای هیچ یک از متغیرها تفاوت معنی داری بین گروه ها وجود نداشت. میانگین انرژی دریافتی در 12 هفته در هیچ گروهی تفاوت معنی داری نداشت، اما مدل 6- س باعث کاهش بیشتر در میانگین انرژی دریافتی در طول 12 هفته نسبت به دو گروه دیگر شد.
نتیجه گیری: TRF با زمان تغذیه 6-س همراه با ورزش هوازی سبک به عنوان مطمئن ترین روش برای بهبود پروفایل متابولیک و آنتروپومتریک در مردان میانسال دارای اضافه وزن پیشنهاد می‌شود.
 

شیدا پیامی پور، مقصود پیری، محمدعلی آذربایجانی، فروزان فتاحی مسرور،
دوره 24، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: روماتیسم مفصلی یک بیماری خودایمنی است که به تدریج مفاصل زلاله‌ای را از بین می­برد و منجر به التهاب مزمن می­شود. این اختلال خود ایمنی با افزایش علائم مرتبط با استرس شامل اضطراب و افسردگی و کاهش رفتارهای اجتماعی همراه است که کیفیت زندگی بیمار را به شدت کاهش می­دهد. مطالعات گذشته نشان می­دهند که افزایش فعالیت فیزیکی در دوران نوجوانی ممکن است منجر به کاهش اختلالات عصبی- رفتاری در بزرگسالی شود. این مطالعه با هدف ارزیابی افزایش فعالیت فیزیکی از اوایل دوران نوجوانی بر روی رفتارهای مرتبط با استرس و التهاب در موش‌های مبتلا به روماتیسم مفصلی انجام شده است.
روش کار: موش­های نر از اوایل نوجوانی تا بزرگسالی در معرض چرخ دوار به صورت تصادفی قرار گرفتند و سپس به روماتیسم مفصلی مبتلا شدند. رفتارهای مرتبط با استرس شامل اضطراب، افسردگی و رفتار اجتماعی در حیوانات بررسی شد. سطح اینترلوکین 17 و اینترفرون گاما هم به عنوان مارکرهای مهم التهابی در سرم سنجیده شدند.
یافته ­ها: نتایج نشان داد که افزایش فعالیت بدنی از اوایل دوران نوجوانی به طور قابل ‌توجهی منجر به کاهش استرس در موش‌های مبتلا به روماتیسم مفصلی میشود. علاوه بر آن، چرخ دوار منجر به کاهش سطح اینترلوکین 17 و اینترفرون گاما به عنوان دو شاخص مهم التهاب در موش­های مبتلا به روماتیسم مفصلی شد.
نتیجه­ گیری: این مطالعه نشان داد که افزایش فعالیت بدنی در دوران نوجوانی تا بزرگسالی ممکن است از افزایش میزان التهاب و استرس ناشی از بیماری روماتیسم جلوگیری کند.


صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.35 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4623