[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
6 نتیجه برای هموگلوبین

حسین خادم حقیقیان، علیرضا فرساد نعیمی، بهرام پورقاسم گرگری، اکبر علی عسگرزاده، علی نعمتی،
دوره 10، شماره 4 - ( 9-1389 )
چکیده

  مقدمه و هدف: جهت کاهش گلوکز خون، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت انسولینی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو، رژیم­های غذایی متفاوت، داروهای شیمیایی و گیاهی متعددی وجود دارند. گیاهان دارویی مانند دارچین جهت کنترل دیابت مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به نادر بودن مطالعات در سایرکشورها و نیز متناقض بودن نتایج این مطالعات و اینکه اکثر مطالعات موجود در مدل حیوانی و یا در محیط آزمایشگاه انجام شده­اند، در این راستا مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر مکمل خوراکی دارچین بر روی گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت انسولینی در افراد ایرانی مبتلا به دیابت نوع دو طراحی گردید.

  روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی بر روی 60 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو (30 نفر گروه مداخله و 30 نفر گروه کنترل) در شهر تبریز در سال 1388 انجام گردید. گروه مداخله روزانه 5/1 گرم پودر دارچین که در داخل کپسول­های 500 میلی­گرمی پر شده بود (روزانه 3 عدد به همراه وعده­های غذایی اصلی) و گروه کنترل دارونما به مدت 60 روز دریافت کردند. نمونه­های خون وریدی در آغاز و پایان مطالعه جهت اندازه­گیری میزان گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و انسولین سرم گرفته شد. مقاومت انسولینی با استفاده از اسکور HOMA ( Homeostasis Model Assessment ) محاسبه گردید. نتایج بصورت میانگین ± انحراف معیار ارائه گردید. برای مقایسه میانگین متغیرها قبل و بعد از مداخله از آزمون تی زوجی و برای مقایسه میانگین بین گروه­ها از آزمون تی­ استفاده گردید. سطح معنی­دار آماری برای کلیه آزمون­ها 05/0 > p در نظر گرفته شد.

  یافته ها: پس از 60 روز مداخله، میانگین سطوح گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت انسولینی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل به طور معنی­داری کاهش یافت (05/0> p ). هیچ تغییر معنی­داری در میانگین سطح گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت به انسولین در گروه کنترل بعد از 60 روز مشاهده نگردید.

  نتیجه گیری: این مطالعه نشان می­دهد که مصرف دارچین می­تواند در کنترل گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و کاهش مقاومت انسولینی در بیماران دیابت نوع دو موثر باشد.


نجم الدین ساکی، اکبر درگلاله، زهرا کاشانی خطیب، شعبان علیزاده، فاخر رحیم، حمید گله داری، بیژن کیخایی، محمد پدرام، علی دهقانی فرد،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: به ندرت ممکن است توارث همزمان بتاتالاسمی با آلفاتالاسمی و هموگلوبینوپاتی مشاهده شود که در برخی موارد این حالت می تواند باعث ایجاد هتروزیگوت های دوگانه یا هموزیگوت هایی با علائم بالینی شدید در فرزندان گردد. هدف مطالعه حاضر تعیین شیوع توارث همزمان آلفاتالاسمی با بتاتالاسمی یا بتاهموگلوبینوپاتی می باشد.
روش کار: مطالعه توصیفی حاضر بر روی جمعیت بزرگی از افراد که حدود 6000 نفر می باشند در شهرستان اهواز صورت گرفته است. شمارش کامل سلول های خونی، اندازه گیری HbA2 و الکتروفورز هموگلوبین برای شناسایی ناقلین تالاسمی و هموگلوبینوپاتی مورد استفاده قرار گرفته و همچنینHbA2  بالا (بالاتر از 5/3) به عنوان معیار تشخیصی استاندارد برای بتاتالاسمی و MCV و MCH پایین همراه با HbA2 نرمال یا کاهش یافته به عنوان معیار تشخیصی آلفاتالاسمی در نظر گرفته شد. در ادامه بیماران مشکوک به آلفا و یا بتا تالاسمی جهت تعیین نقص ملکولی عامل بیماری مورد بررسی ملکولی قرار گرفتند. همچنین افراد دارای الگوی الکتروفورزی هموگلوبین غیر طبیعی کاندید بررسی مولکولی برای بتاهموگلوبینوپاتی بودند.
یافته ها: نتایج مطالعه حاکی از این است که از بین 6000 نفر جمعیت مورد بررسی، 141 بیمار به طور همزمان به آلفا تالاسمی یا بتاتالاسمی و یا آلفاتالاسمی با بتاهموگلوبینوپاتی مبتلا بودند. این تعداد شامل 13 (1/11%) جنین، 55 (2/38%) مرد و 73 (7/50%) نفر زن بود. از بین 141 بیمار مبتلا به آلفاتالاسمی، 92 نفر (24/65%) ناقل بتا تالاسمی، 3 نفر بتاتالاسمی ماژور (12/2%)، 43 (49/30%) مورد بتاهموگلوبینوپاتی داشتند و 3 (12/2%) نفر مبتلا به هتروزیگوت دوگانه بتاتالاسمی و واریانت هموگلوبینوپاتی بودند. نتایج حاکی از وجود 22 جهش شایع ژن بتاگلوبین بودکه در این میان ((HbS Cd6(A-T)شایع ترین جهش شناخته شده بود. در مورد آلفاتالاسمی 3.7 α شایع ترین اختلال ژنی بود و سپس POLYA-1در بین مردان و CD19 در میان زنان اختلالات شایع بعدی بودند.
نتیجه گیری: از آنجا که نتایج مطالعه حاضر، حاکی از این حقیقت است که 49/30% افراد مورد مطالعه دارای توارث همزمان آلفاتالاسمی و بتاهموگلوبینوپاتی که می تواند علائم بالینی مهمی را در پی داشته باشد بودند و همچنین تعداد قابل ملاحظه ای از بیماران ناقل بتاتالاسمی بوده که می تواند در صورت توارث همزمان با هموگلوبینوپاتی ها (به خصوص هموگلوبینوپاتی هایS  و E) علایم بالینی شدیدی را در پی داشته باشد، آزمایشهای غربالگری و بررسی های ملکولی در هنگام مشاوره ژنتیکی برای افراد مشکوک به این اختلالات باید مدنظر قرار گیرد. علاوه بر این، شناسایی افراد ناقل آلفا و بتاتالاسمی جهت ممانعت از صرف وقت و هزینه گزاف جهت شناسایی اتیولوژی آنمی ها و استفاده نا بجا از مکمل های آهن ضروری به نظر می رسد.


مهراب حجت، پرویز امری، شهناز برات، علی بیژنی، ، ولی ا... امری،
دوره 15، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: در این تحقیق تاثیر دو روش بیهوشی عمومی و بی‏حسی داخل نخاعی بر میزان هموگلوبین و هماتوکریت پس از سزارین در خانم ها مقایسه شده است.

روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی در 88 خانم حامله کلاس 1 ASA کاندید سزارین الکتیو انجام شده است. 42 بیمار تحت بی حسی داخل نخاعی با 12 میلی گرم بوپیواکایین 5/0 درصد و 46 بیمار تحت بیهوشی عمومی با اکسیژن و N2O 50 درصد و ایزوفلوران 75/0 درصد قرار گرفته‏اند. معیارهای خروج شامل بیماری سیستمیک مادر و سایر علل افزایش خونریزی حین عمل بود. عمل جراحی توسط یک جراح انجام شد. در دو گروه متغیرهای هموگلوبین و هماتوکریت قبل از عمل و بعد از عمل و میزان آپگار نوزادان ثبت شد.

یافته‏ها: علت جراحی در گروه اول با 21 بیمار و در گروه دوم با 22 بیمار، سزارین قبلی بود. دو گروه از نظر میانگین سنی، وزن و قد ورتبه تولد تفاوتی نداشتند. میانگین هموگلوبین و هماتوکریت قبل از عمل در دو گروه تفاوتی نداشت، ولی بعد از عمل میزان هموگلوبین و هماتوکریت در هر دو گروه کاهش یافت ( 0.05>  p). کاهش هموگلوبین و هماتوکریت در گروه بیهوشی عمومی بیشتر بود (  p < 0.05 ). میانگین آپگار نوزادان متولد شده در دو گروه اختلاف معنی‏داری نداشت.

نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که میزان کاهش هموگلوبین و هماتوکریت در بیمارانی که تحت بیهوشی عمومی قرار گرفتند، بیشتر از بی حسی داخل نخاعی است.


نسیم کریم زاده شوشبلاغ، سپیده منصور کیایی، کمال الدین حمیدی نخستین،
دوره 23، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: سولفات روی بدلیل ایجاد پیوند کوئوردینانس با گروه­های Rبرخی اسیدهای آمینه مانند هیستیدین و سیستئین موجب رسوب پروتئین­ها می­گردد. هدف از این مطالعه یافتن غلظت مناسب از سولفات روی برای رسوب هموگلوبین هست که دراندازه­ گیری میزان و فعالیت آنزیم کاسپاز 3 داخل گلبول­های قرمز با روش­های به ترتیب الایزا و کالریمتری ایجاد تداخل می­نماید.
روش کار: در این مطالعه، تنش­های اسمزی هیپرتونیک و هیپوتونیک بر روی گلبول­های قرمز اعمال گردید. علاوه بر این، محیط غیر تنشی ایزوتونیک به عنوان کنترل بکار گرفته شد. سلول­ها در دمای ۳۷ درجه سانتی­گراد در بازه­ های زمانی ۱۵ دقیقه و ۲۴ ساعت قرار داده شدند. بعد از لیز این سلول­ها بوسیله دستگاه اولترا سونیک هوموژنایزور و متعاقب آن حذف غشاهای گلبول­های قرمز با کمک سانتریفوژ شرایط مطلوب هم از نظر غلظت سولفات روی و نیز مدت زمان دادن فرصت برای اتصال سولفات روی به هموگلوبین و مدت زمان مناسب برای سانتریفوژ بصورت تجربی و پلکانی انجام گردید و بعد از هموگلوبین­زدایی میزان و فعالیت آنزیم کاسپاز ۳ در نمونه­ ها اندازه­ گیری گردید.
یافته­ ها: غلظت مناسب سولفات روی ۶ میلی­مول، مدت زمان مطلوب اتصال سولفات روی به هموگلوبین ۱۰ دقیقه در دمای آزمایشگاه و نیز مدت زمان سانتریفوژ ۳۰ دقیقه در ۳۰۰۰ دور در دقیقه بدست آمد.
نتیجه­ گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که سولفات روی با غلظت ۶ میلی مول قادر هست که بدون تاثیر بر روی میزان و فعالیت آنزیم کاسپاز ۳ موجب رسوب و حذف هموگلوبین شود.
 
شفق علی عسگرزاده، سودا میکائیلی میرک، جواد علی عسگر زاده، حامد آقازاده، سراج مهاجری، نیما جوانشیر، محمد نگارش،
دوره 23، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت یک ریسک فاکتور مهم از نظر ایجاد عوارض بعد از جراحی و مورتالیتی می­باشد. اما در مورد رابطه افزایش سطح هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) با بروز عوارض جراحی نظرات متفاوتی وجود دارد.
روش کار: در این مطالعه گذشته نگر تعداد ۱۸۹ بیمار دیابتی مراجعهکننده به بیمارستان سبلان اردبیل در سال 1400 که جهت جراحی بستری شده ­اند مورد بررسی قرار گرفتند. داده­ های مربوط به اطلاعات دموگرافیک، آزمایشHbA1c ، عوارض بعد از عمل و نیز پیامد بستری بیماران از پرونده استخراج و وارد چک لیست محقق ساخته گردید. بیماران به دو گروه دیابت کنترل نشده با HbA1c هفت و بالاتر و گروه دیابت کنترل شده با HbA1c زیر هفت تقسیم شدند.
یافته­ ها: از 189 بیمار وارد شده به مطالعه 97 بیمار در گروه دیابت کنترل نشده و 92 بیمار در گروه دیابت کنترل شده قرار گرفتند. میانگین سنین بیماران دیابتی گروه دیابت کنترل نشده و کنترل شده به ترتیب 8.91±58.18 و 5.52±61.84 گزارش گردید. با توجه به نتایج به دست آمده عفونت محل عمل و نیاز به جراحی مجدد در طول بستری رابطه معناداری را با سطح HbA1c نشان دادند (0.05p). دیگر عوارض بعد از عمل تفاوت معناداری بین دو گروه نداشتند.
نتیجه­ گیری: منطقی به نظر می­رسد که جراحی­ های الکتیو در سطوح HbA1c بیشتر از 7 درصد به تعویق انداخته شود، چرا که وجود سطوح بالای HbA1c حاکی از کنترل نبودن دیابت بیمار و در نتیجه احتمال بالاتری از وجود عوارض مزمن دیابت و همچنین ریسک بالاتری برای عوارض جراحی می­باشد.
 

معصومه صبوری فر، علی شمس آذر، اسداله اسدی، مصطفی شوریان،
دوره 23، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: تعیین غلظت پراکسید هیدروژن در مایعات و نمونه‌های زیستی به علت تاثیرات آن بر سلامت انسان اهمیت زیادی دارد. هدف از این مطالعه طراحی یک زیست حسگر الکتروشیمیایی جدید مبتنی بر هموگلوبین برای تشخیص هیدروژن پراکسید  در نمونه سرم می‌باشد.
روش کار: در این مطالعه که از نوع بنیادی علوم پایه است، زیست حسگر بر اساس اصلاح سطح الکترود کربن شیشه‌ای با یک نانوکامپوزیت متشکل از نانوذرات اکسید کبالت و نانولوله کربنی چند دیواره عامل دارشده با گروه کربوکسیل (MWCNT/Co3O4) و هموگلوبین تثبیت شده بر روی این نانوکامپوزیت به عنوان عنصر شناسانگر زیستی ساخته شد.
یافته‌ها: در شرایط بهینه از زیست حسگر برای انداره‌گیری غلظت‌های مختلف پراکسید هیدروژن استفاده شد. زیست حسگر طراحی شده محدوده پاسخ خطی وسیعی از 10 میکرومولار تا 500 میکرومولار و حدتشخیص 0.512 میکرومولار را نشان داد و تکرارپذیری و پایداری بالایی داشت.
نتیجه‌گیری: در این کار تحقیقی به صورت نوآورانه از نانوکامپوزیت MWCNTs/Co3O4 برای ساخت زیست حسگر الکتروشیمیایی استفاده شد. زیست حسگر ارائه شده در اندازه‌گیری مقادیر هیدروژن پراکسید در نمونه‌های سرم و محلول‌های آزمایشگاهی عملکرد قابل قبولی نشان داد.
 


صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.16 seconds with 34 queries by YEKTAWEB 4623