|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
8 نتیجه برای نگرش
محمدعلی محمدی، حسین دوستکامی، بهروز دادخواه، سید هاشم سزاوار، دوره 2، شماره 2 - ( 3-1381 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماریهای عروق کرونری از مهمترین علل مرگ و میر در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه است. در مورد اینبیماریها، عوامل خطر ساز متعددی دخیل میباشند که برخی از آنها قابل کنترل و پیشگیری هستند. برای کنترل این عوامل بایدآموزشهای لازم به جامعه داده شود و قبل از آن لازم است میزان دانش و آگاهی اولیه مردم نسبت به هر کدام از عوامل خطر ساز مشخص گردد. این تحقیق نیز با هدف تعیین میزان آگاهی، نگرش و عملکرد مردم شهر اردبیل در مورد عوامل خطر ساز بیماریعروق کرونری در سال 1380 انجام شده است. روش کار: این مطالعه، یک بررسی توصیفی - تحلیلی است که بر روی 384 نفر زن و مرد بالای 20 سال شهر اردبیل که از 5 خوشهآماری بطور تصادفی انتخاب شده بودند انجام گردید. ابزار گرد آوری اطلاعات پرسشنامه ای بود که از طریق مراجعه به دربمنازل افراد با مصاحبه تکمیل شد سپس اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرمافزار کامپیوتری SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها : از کل نمونههای مورد بررسی 5/50% را زنان تشکیل میدادند. میزان تحصیلات 3/27% در حد دبیرستانبود. بیشترین میزان آگاهی از عوامل خطرساز در جامعه مورد بررسی،در زمینه استرسها و فشارهای روحی(75%) بود. نتایج تحقیقنشان داد که 9/66% افراد از اثر بی تحرکی در ایجاد بیماری قلبی با اطلاع بودند، اما فقط 13% آنهااظهار داشتند که ورزش میکنند.1/52% افراد از نقش مضر مصرف زیاد نمک در بیماری عروق کرونری آگاه بودند، در حالیکه تنها 15% آنها غذا را بصورت کم نمکمصرف میکردند.2/48% آنها از فایده روغن مایع برای سلامتی آگاه بودند، اما فقط 25% آنها از این روغن استفاده میکردند. نتایج نشانداد که2/42% افراد دارای آگاهی متوسط، 3/51% نگرش مثبت و 9/40% دارای عملکرد ضعیف نسبت به عوامل خطرساز بیماریعروق کرونری بودند و بین متغیرهای آگاهی با نگرش ،عملکرد و نگرش با عملکرد رابطه معنی دار آماری وجود داشت و با افزایش آگاهی ونگرش، عملکرد واحدهای مورد پژوهش نیز بهبود یافته بود. نتیجهگیری : با توجه به این نتایج، برنامه ریزیهای منظم جهت ارتقاء آگاهی و عملکرد افراد بعنوان گامهای اولیه پیشگیری ازبیماری عروق کرونری ضروری به نظر میرسد.
بهروز دادخواه، محمد علی محمدی، دوره 2، شماره 3 - ( 6-1381 )
چکیده
زمینه و هدف : سرطان پستان شایعترین سرطان زنان و دومین علت مرگ و میر ناشی از سرطان در بین زنان است. میزان مرگ و میر این سرطان بطور مستقیم در ارتباط با مرحله بیماری در زمان تشخیص است و در صورت استفاده از روش غربالگری کاهش می یابد. این مطالعه با هدف تعیین آگاهی ، نگرش و عملکرد زنان در مورد خودآزمایی پستان انجام شده است. روش کار: در این بررسی توصیفی و تحلیلی 150 زن 20 تا 50 ساله با روش نمونه گیری خوشه ای سیستماتیک انتخاب شدند و آگاهی ، نگرش و عملکرد آنها درباره خودآزمایی پستان از طریق مصاحبه حضوری مورد بررسی قرار گرفت و اطلاعات حاصله با استفاده از آمار توسیفی و استنباطی آنالیز گردید. یافته ها: 44% زنان سرطان پستان را می شناختند.آگاهی آنها از روش صحیح خودآزمایی پستان متوسط (44/7%) بود و بین آگاهی با سن، وضعیت تأهل و سابقه معاینه قبلی پستان ارتباط آماری معنی دار وجود داشت.52% زنان اعتقاد به نقش خودآزمایی پستان در شناسایی زودرس این سرطان داشتند. نگرش کلی آنها نسبت به خود آزمایی پستان مثبت (51/3%) بود و بین آگاهی و نگرش ارتباط آماری معنی دار وجود داشت. 18% از افراد تحت مطالعه تاکنـون حداقل یکبار معاینه پستان را انجـام داده بودنـد و عملکرد کلـی آنـان در زمیـنه خودآزمایـی پستـان ضعیـف (46/7%) بود. نتیجه گیری : توصیه می شود با استفاده از تحقیقات کیفی، عواملی را که در افزایش پذیرش روشهای غربالگری این سرطان نقش دارند شناسایی و از این عوامل جهت تشویق زنان به استفاده از این روشها بهره برداری شود.
افسر فرود، افسانه فرود، دوره 2، شماره 4 - ( 9-1381 )
چکیده
زمینه و هدف: به منظور پیشگیری از مرگ و میر و معلولیت های مادران، ماماها باید قادر به اجرای مراقبت های جامعه نگر برای زنان و خانواده هایشان باشند. بدین منظور بررسی آگاهی، نگرش و آمادگی به عمل ماماها در مورد مامایی جامعه نگر هدف اصلی این پژوهش بود. روش کار: در این مطالعه توصیفی مقطعی که در سال 1381 انجام شد. کلیه ماماهای شاغل در بیمارستان ها و مراکز بهداشتی و درمانی استان کرمان که 280 نفر بودند، به عنوان نمونه های مورد پژوهش انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود که در دو قسمت تنظیم شد. قسمت اول شامل سئوالاتی جهت توصیف مشخصات نمونه ها بود و در قسمت دوم سئوالاتی جهت سنجش سطح آگاهی، نگرش و آمادگی به عمل نمونه ها در مورد مامایی جامعه نگر طرح گردید. در تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های کای دو و همبستگی استفاده شد. یافته ها: در ارزیابی آگاهی نمونه ها در مورد مامایی جامعه نگر با میانگین نمره آگاهی 21/13، تنها 16/4% از واحدها سطح آگاهی خوبی در این زمینه داشتند. در رابطه با نوع نگرش، میانگین نگرش افراد مورد بررسی 77/07 بوده و این در حالی است که 61/8% نمونه ها نگرش مثبت نسبت به مامایی جامعه نگر داشتند. 79/2% از واحدها آمادگی خود را برای فعالیت در قالب مامایی جامعه نگر ابراز داشتند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج سطح آگاهی و نگرش واحدهای مورد بررسی، لزوم تقویت و ارتقای دانش حرفه ای ماماها در این حوزه جدید فعالیت مامایی ضروری به نظر میرسد و با توجه به اعلام آمادگی اکثریت ماماهای شاغل برای شرکت در مامایی جامعه نگر جهت بهبود وضعیت بهداشتی زنان و کودکان اکثر برنامه های آموزشی باید در متن جامعه صورت پذیرد.
علی مجید پور، شهرام حبیب زاده ، فیروز امانی ، فاطمه همتی، دوره 6، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم نقص ایمنی اکتسابی وارد دهه سوم ظهور خود شده و به یک بیماری پاندمیک و تهدید کننده تمام جمعیت دنیا مبدل گردیده است، به طوری که در سال 2005 این بیماری 1/3 میلیون نفر را به کام مرگ کشانده است. اپیدمیولوژی ایدز به دلیل عدم امکان درمان بیماران مبتلا و فقدان واکسن موثر، مشابه بیماری های غیر واگیر و رفتاری است. از آنجا که رفتار بهداشتی نتیجه نگرش درست وآگاهی عمیق است، بنابراین مطالعه مقدماتی بر روی دانش آموزان مقطع دبیرستان اردبیل برای بررسی منابع مورد استفاده آنان در کسب اطلاعات لازم از بیماری ایدز و بررسی آگاهی و نگرش نسبت به این بیماری انجام گرفت. روش کار: این مطالعه توصیفی - مقطعی در800 نفر از دانش آموزان دختر و پسر مقطع دبیرستان شهرستان اردبیل در سال 1381 انجام شد. انتخاب نمونه ها تصادفی و به صورت خوشه ای در سطح دبیرستان های شهر اردبیل صورت گرفت. پرسشنامه ای حاوی چهار گروه سوال شامل اطلاعات دموگرافیک، منابع مورد استفاده در زمینه ایدز و میزان استفاده از هر یک از منابع، آگاهی و نگرش شرکت کنندگان در مورد بیماری ایدز تنظیم و پس از ارزشیابی اعتبار، توسط پرسشگران در مدرسه توزیع شد. در نهایت اطلاعات به دست آمده توسط نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: از 800 دانش آموز 378 نفر (2/47%) دختر و بقیه پسر بودند. از نظر منابع آموزشی دانش آموزان در مورد ایدز ذکر کردند که در 5/84% از تلویزیون، 4/51% از روزنامه و مجلات، 6/49% از جزوه و کتاب و 6/30% از رادیو استفاده کردهاند. 89% دختران در مقایسه با 67% پسران از تلویزیون استفاده می کردند که این تفاوت از نظر آماری معنی دار بود (001/0 p< ). کارکنان بهداشتی با 7/17%، معلمین با 2/10%، دوستان با 5/9%، روحانیون با 6/8%، اعضای خانواده با 8 %، بستگان 6/5% و مجموعه ای از روش های فوق توام با سایر منابع 3/41% منابع اطلاعاتی دانش آموزان در مورد ایدز را به خود اختصاص می دادند. تنها 3/46% دانش آموزان نگرش درستی در برخورد با بیماران فرضی داشتند. 352 نفر (44%) شرکتکنندگان آگاهی ضعیف و 448 نفر (56%) آگاهی متوسطی از راه های انتقال ویروس داشتند و موردی از آگاهی در سطح خوب وجود نداشت. بین جنس، سن و میزان آگاهی ارتباط آماری معنی داری دیده نشد. بیشترین میزان آگاهی متوسط در دانش آموزان رشته علوم تجربی بود . در بررسی ارتباط بین میزان آگاهی با منابع مورد استفاده، تنها تلویزیون ارتباط معنی داری با آگاهی نشان داد (001/0= p ). نتیجه گیری: مطالعه حاضر بر ضرورت توجه متولیان سلامت به امر آموزش با استفاده بهینه از تلویزیون تاکید دارد. فیلم و عکس، معلمان و روحانیون، رادیو، کتاب و جزوه جایگاه موثری در ایفای نقش معرف در مورد ایدز نداشتند.
مریم نعمت اله زاده، راضیه معصومی، می نور لمیعیان، محمد اصغری جعفرآبادی، دوره 10، شماره 3 - ( 6-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: تجربهی بارداری با تغییرات فیزیکی و روانشناختی عمیقی در زندگی هر زن همراه است و این تغییرات بر روی کلیه ابعاد زندگی از جمله روابط جنسی زوجین موثر میباشد از این رو توجه ناکافی به عملکرد جنسی در دوران بارداری ممکن است عواقب جبران ناپذیری در پی داشته باشد. این مطالعه با هدف بررسی نگرش و وضعیت عملکرد جنسی زنان در دوران بارداری صورت گرفت. روش کار: پژوهش حاضر مطالعهای مقطعی و از نوع توصیفی-تحلیلی است که در آن وضعیت عملکرد جنسی و نگرش 329 زن باردار 15 تا 45 ساله در سه گروه و بر مبنای سن حاملگی (چهار هفته آخر هر یک از سه ماهه های بارداری) مورد بررسی قرار گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه سه قسمتی اطلاعات فردی، نگرش افراد مورد مطالعه نسبت به عملکرد جنسی در دوران بارداری و پرسشنامه تجارب جنسی آریزونا بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 و آزمونهای آنالیز واریانس یک طرفه و Post ho c ، آزمون کای دو و ضریب همبستگی اسپیرمن انجام شد. در این مطالعه، سطح معناداری کمتر از 05 / 0 در نظر گرفته شد. یافتهها: نتایج نشانگر افزایش نمره اختلال در عملکرد جنسی، میل جنسی و رضایتمندی از ارگاسم با پیشرفت بارداری بود. تحلیل آماری ارتباط بین سوالات نگرش واحدهای پژوهش و رابطه جنسی، حاکی از وجود ارتباط آماری معنادار بین نمره کل اختلال عملکرد جنسی با کاهش جذابیت جنسی در هر سه تریمستر (03/0= p ، 01/0= p ، 04/0= p ) و نیز با بروز زایمان زودرس در تریمستر دوم (01/0= p ) بود. نتیجه گیری : با توجه به شیوع بالای اختلال عملکرد جنسی در دوران بارداری، برگزاری دورههای آموزش بهداشت جنسی با رویکرد ویژه به دوران بارداری توصیه میگردد.
فیروز امانی، سعداله محمدی، افشین شاکر، سمیرا شهباززادگان، دوره 11، شماره 3 - ( 6-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : مصرف دارو یکی از مهمترین روشهای درمان بیماری است، ولی مصرف غیرمنطقی و خودسرانه داروها علاوه بر عدم درمان بیماری باعث ایجاد عوارض دارویی در طولانی مدت میشود . این بررسی با هدف سنجش میزان مصرف خودسرانه دارو در بین دانشجویان دانشگاههای شهر اردبیل انجام گردید . روش کار: این مطالعه توصیفی مقطعی در سال 1389 بر روی 300 نفر از دانشجویان دانشگاههای شهر اردبیل (دانشگاههای محقق، آزاد، علوم پزشکی و پیام نور) اجرا گردید. روش نمونهگیری از نوع تصادفی ساده و نمونهها به صورت کاملا تصادفی از بین دانشجویان چهار دانشگاه انتخاب و اطلاعات از طریق پرسشنامه جمعآوری گردیدند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی و تحلیلی در قالب جدول و آزمون آماری کای دو در نرم افزار SPSS نسخه 16 استفاده گردید. یافتهها : میانگین سنی دانشجویان 2 ± 64/20 سال و 3/23% دانشجویان متاهل و 7/76% مجرد بودند و از بین دانشجویان متاهل 9/92% غیر پزشکی و 1/7% پزشکی بودند. میزان شیوع مصرف خودسرانه دارو در دانشجویان مورد بررسی بیش از 83% بود. بالاترین میانگین امتیاز نگرش دانشجویان در سئوالات نگرشی مربوط به بیخطر بودن داروهای مصرفی بود. نداشتن وقت برای مراجعه به پزشک، اعتقاد به بدون عارضه بودن داروها و فروش دارو بدون نسخه توسط داروخانه ها، از شایعترین عوامل موثر بر مصرف خودسرانه دارو بودند. نتیجهگیری : با توجه به میزان بالای مصرف خودسرانه دارو در بین دانشجویان که بخشی از قشر تحصیل کرده اجتماع میباشند. لازم است تدابیری در راستای آموزش و اطلاع رسانی صحیح در جهت کاهش مصرف خودسرانه دارو اتخاذ گردد.
منیره پارسیان، کیانوش هاشمیان، خدیجه ابوالمعالی، مالک میرهاشمی، دوره 15، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: مصرف مواد مخدر یکی از بدترین معضلات بشری در سالهای اخیر است که پایهها و بنیانهای جامعه انسانی را تضعیف میکند و پیشگیری از آن نیازمند کاربرد نظریههای متعدد در رشته های علمی مختلف و روش ها و فنون متنوع است. پژوهشهای متعددی بر نقش متغیرهای خانوادگی و فردی به عنوان عوامل خطرساز مصرف مواد مخدر تاکید داشته اند، بنابراین این مطالعه با هدف پیشبینی نگرش به مصرف مواد مخدر در نوجوانان بر اساس عوامل خطرساز تربیتی خانوادگی به منظور سلامت روانی نوجوانان در جامعه برای پیشگیری از اعتیاد طراحی شد.
روش کار: در این مطالعه که از نوع مطالعات توصیفی و همبستگی بود، جامعه مورد مطالعه دانشآموزان (کلیه مقاطع تحصیلی) شهرستان قائمشهر بودند. تعداد 378 نفر با استفاده از فرمول کوکران انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. سپس پرسشنامهها که شامل سبکهای فرزندپروری بامریند (33 سوال)، نگرش به اعتیاد (53 سوال)، مهارت حل مسئله اجتماعی (55 سوال) و پرسشنامه سطح اقتصادی اجتماعی بود در مورد آنان اجرا شد. در این پژوهش از روش آماری تحلیل مسیر استفاده شد.
یافته ها: در برآورد ضرایب تأثیر وضعیت اجتماعی- اقتصادی خانواده با (35/2 t= ، ضریب مسیر= 35/2) در پیشبینی نگرش به مصرف مواد مخدر در نوجوانان رابطه مستقیم و مثبت و معنیدار وجود دارد. همچنین در برآورد ضرایب تاثیر مهارت حل مسئله سازگارانه ( 62/1 = t ، ضریب مسیر= 13/0) در پیش بینی نگرش به مصرف مواد در نوجوانان رابطه مستقیم و مثبت ولی غیر معنیدار و مهارت حل مسئله ناسازگارانه ( 39/3= t ، ضریب مسیر= 27/0) در پیش بینی نگرش به مصرف مواد در نوجوانان رابطه مستقیم و منفی و معنیدار وجود دارد و در برآورد ضرایب تاثیر سبکهای فرزندپروری با ( 48/ 2 t= - ، ضریب مسیر= 19/0 - ) در پیشبینی نگرش به مصرف مواد در نوجوانان رابطه مستقیم و منفی و معنیدار وجود دارد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه که مولفههای سبک های فرزندپروری، مولفه مهارت حل مسئله اجتماعی ناسازگارانه و مولفه نگرش به اعتیاد، بر نگرش به مصرف مواد مخدر دارای رابطه معنادار میباشد، ولی در مورد مولفه مهارت حل مساله اجتماعی سازگارانه بر نگرش به مصرف مواد مخدر رابطه معنا دار نمیباشد.
عبدالله اسدی، حامد رضاخانی مقدم، عقیل حبیبی، کاظم معاضدی، یوسف حمیدزاده اربابی، محمدتقی سوادپور، دوره 15، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: سرمایه اجتماعی به معنای هنجارها و شبکههایی است که امکان مشارکت مردم در اقدامات اجتماعی را در راستای کسب سود متقابل، فراهم میکند. هدف از انجام این مطالعه بررسی ارتباط بین نگرش مذهبی و سرمایه اجتماعی بود.
روش کار: این مطالعه بصورت توصیفی- تحلیلی در نیمسال دوم 94-93 در بین 500 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل صورت پذیرفت. دادهها با استفاده از پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه سرمایه اجتماعی بالن و پرسشنامه استاندارد سنجش نگرش مذهبی جمع آوری گردید. اطلاعات پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-22 و با بهره گیری از آزمونهای آماری همبستگی، تی تست، تی تک نمونه ای، رگرسیون چندگانه و آزمونهای توصیفی مورد تجریه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین نمره کسب شده سرمایه اجتماعی 16±8/80 بدست آمد. نتایج آزمون تی تک نمونه ای حاکی از آن بود که دانشجویان از نظر نگرش مذهبی دارای وضعیت مطلوبی بودند (7/22±8/135). آزمون رگرسیون چندگانه نشان داد که سرمایه اجتماعی بیشتر متاثر از حیطه رفتار دینی است (0001/0 p=).
نتیجه گیری: بر اساس یافتههای مطالعه حاضر میتوان گفت بهترین راهکار در جهت افزایش سرمایۀ اجتماعی جوانان، بویژه دانشجویان، نهادینه کردن آموزههای دینی در وجود آنها جهت انجام رفتارهای دینی و شرکت در مناسک مذهبی است. این امر نیازمند همکاری تمامی نهادهای فرهنگی در سطح ملی است
|
|
|
|
|
|