18 نتیجه برای نوزاد
محمد رضا قدرتی، قدرت اخوان اکبری، فیروز امانی، شهناز رحیمی، نسرین شهاب،
دوره 3، شماره 3 - ( 6-1382 )
چکیده
زمینه و هدف : بی حسی ناحیه ای روش انتخابی در جراحی سزارین می باشد ، ولی در سزارین اورژانسی معمولاً بیهوشی عمومی انتخاب می شود. داروهای خواب آور داخل وریدی که در القای بیهوشی عمومی استفاده می شوند به سرعت از جفت عبور کرده باعث دپرسیون جنین می شوند. باتوجه به شیوع بالای بیهوشی عمومی در ایران نیاز به مطالعات بیشتر ی در این زمینه وجود دارد . هدف از این مطالعه، مقایسه دو داروی پروپوفول و تیوپنتال سدیم از نظر تاثیر بر آپ گ ار نوزاد و وضعیت همودینامیک مادر و معرفی داروی مناسبتر برای القای بیهوشی در سزارین می باشد.
روش کار : مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی دو سو کور بود و بر روی 60 نفر از زنان حامله کاندید سزارین که جنین طبیعی و ترم داشته و در کلاس I یا II ASA (American Society of Anesthesiology) بودند، انجام گردید. نمونه ها بصورت تصادفی ساده در دو گروه 30 نفره دریافت کننده تیوپنتال سدیم mg/kg 4 و پروپوفول mg/kg 2 قرار گرفتند. شرایط همودینامیک بیماران قبل و بعد از القا و لوله گذاری تراشه و تا 12 دقیقه بعد از لوله گذاری اندازه گیری شد. زمان های القای بیهوشی تا خروج نوزاد (قطع بند ناف) و برش رحم تا خروج نوزاد ثبت شد. آپگار نوزادان بعد از تولد در دقایق 1، 5، 10و 15 از طریق معاینه بالینی تعیین گردید . داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی در نرم افزار آماری SPSS در قالب آزمونهای آماری T ، مجذور کایو آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: آپگار نوزادان دو گروه در زمان های 1، 5، 10و 15 تفاوت مع ـ نی داری نشان ن ـ داد (دقی ـ قه 1 پروپ ـ وفول 2/2 ± 1/7 و تیوپنتال 8/1 ± 4/7، دقیقه 5 پروپوفول7/0 ± 2/9، تیوپنتال 9/0 ± 1/9 ( . حداکثر نوسانات ضربانات قلب و فشار خون مادران نیز در دو گروه تفاوت معنی دار نداشته است. زمان های القا ی بیهوشی تا خروج نوزاد (زیر 8 دقیقه) و برش رحم تا خروج نوزاد (زیر 130 ثانیه) نیز در دو گروه مشابه بود.
نتیجه گیری: تیوپنتال سدیم و پروپوفول به عنوان داروی القای بیهوشی عمومی در جراحی سزارین تفاوت معنی داری از لحاظ تاثیر روی نمره آپگار نوزاد و شرایط همودینامیک مادر ندارند.
سهیلا ربیعی پور، شهره افشار یاوری،
دوره 4، شماره 2 - ( 3-1383 )
چکیده
زمینه و هدف: سیگار کشیدن یکی از مشکلات جهان امروز است که سلامت انسان ها را به شدت تهدید می کند و زنان باردار که از گروه های آسیب پذیر جامعه هستند نیز از صدمات و عوارض آن مصون نیستند. به دنیا آوردن نوزاد کم وزن در بین زنان سیگاری امروزه امری ثابت شده است، اما در رابطه با تاثیر دود سیگار محیطی بر وزن و قد نوزادان مادرانی که در دوران بارداری در معرض دود سیگار بوده اند مطالعات نتایج آشکاری را ارایه ننموده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر دود سیگار محیطی بر وزن و قد نوزادان متولد شده طراحی و اجرا گردید.
روش کار: مطالعه از نوع هم گروهی گذشته نگر است. جهت انجام بررسی 100 زن باردار که در معرض دود سیگار محیطی قرارداشتند و 100 زن باردار که در معرض نبودند مورد مطالعه قرار گرفتند. ابتدا چک لیستی که حاوی مشخصات مربوط به شرایط ورود به مطالعه بود تکمیل شد و در صورت احراز شرایط نمونه ها از بین جامعه پژوهش وارد مطالعه می شدند. نمونه گیری به صورت غیر احتمالی مبتنی بر هدف انجام شد و پرسشنامه ای حاوی مشخصات فردی و خصوصیات فیزیکی نوزادان متولد شده در دو گروه تکمیل شد .
یافته ها: میانگین سن مادران، میزان تحصیلات مادران، میزان تحصیلات همسرانشان ، تعداد حاملگی ها و جنس نوزادان متولد شده در دو گروه اختلاف معنی داری نداشتند و دو گروه از این جهات همگون بودند. در گروه در معرض دود سیگار محیطی مادران بطور متوسط در 24 ساعت 2/28 ± 2/36 ساعت در معرض دود سیگار محیطی قرارداشتند و اکثریت آنها (72%) در معرض دود سیگار همسرانشان قرار گرفته بودند. نتایج مطالعه نشان داد که اختلاف وزن، قد و دور سر به ترتیب در دو گروه 11 گرم، 0/15 سانتی متر و 0/02 سانتی متر بود که با انجام آزمون آماری تی اختلاف معنی داری بین آنها وجود نداشت.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که وزن، قد و دور سر نوزادان بدنیا آمده از مادرانی که در دوران بارداری در معرض دود سیگار محیطی قرار داشتند کمتر از نوزادان مادرانی بود که در معرض دود سیگار محیطی قرار نگرفته بودند ولی این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود.
منوچهر براک، فیروز امانی، مهرداد میرزا رحیمی، ناطق عباسقلیزاده، علیرضا حمیدخلق،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده
زمینه و هدف: هر گونه غفلت از کودکان تأثیرات سوء و غیر قابل جبرانی را از نظر ارتقای رشد، تکامل، فراگیری و سلامت حال و آینده آنان بر جا می گذارد. با توجه به اینکه یکی از عوامل مهم در ایجاد سوء تغذیه و تبعات ناگوار آن، نبودن آگاهی های تغذیه ای و عدم رعایت اصول صحیح تغذیه اطفال است، این مطالعه به ارزیابی و سنجش میزان آگاهی مادران در زمینه تغذیه کودکان و عوامل مؤثر بر آن و نیز تاثیر این آگاهی بر رشد و نمو کودکان می پردازد.
روش کار: این پژوهش یک مطالعه توصیفی- تحلیلی بود که به منظور بررسی میزان آگاهی مادران از نحوه صحیح تغذیه نوزادان و شیرخواران و تأثیر آن در رشد و نمو کودکان در مرکز بهداشتی، درمانی هیر انجام گرفت. پرسشنامه ای حاوی 20 سوال تنظیم و پس از مراجعه به مراکز بهداشت تکمیل گردید. همچنین اندازه گیری وزن، قد و دور سر 100کودک زیر دو سال انجام شد. اطلاعات به دست آمده به کمک برنامه نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: کلیه مادران در محدوده سنی بین 36 - 16 سال قرار داشته و همگی خانه دار بودند. از میان مادران مورد مطالعه، 15% بیسواد، 18% تحصیلات دبیرستانی و بالاتر و بقیه تحصیلات ابتدایی یا راهنمایی داشتند. 55% کودکان مورد مطالعه دختر و بقیه پسر بودند. 67% مادران از نحوه صحیح تغذیه نوزادان و شیر خواران آگاهی داشتند. 97% مادران نسبت به زمان شروع تغذیه کودک با مواد غذایی مختلف آگاهی ضعیف و 3% مادران آگاهی متوسط داشتند. هیچ یک از مادران از سطح آگاهی خوبی در این زمینه برخوردار نبودند.
نتیجه گیری : بر اساس نتایج این مطالعه و با توجه به پایین بودن سطح آگاهی مادران در زمینه زمان شروع غذاهای مختلف برای کودکان از یک سو و نیز نقش مهم تغذیه اصولی در رشد و نمو آنها از سوی دیگر، ارتقای میزان آگاهی مادران و نیز اعتلای بهداشت و سلامت نسل آینده ضروری است.
فیروز امانی ، منوچهر براک، نیره امینی ثانی، محمد حسین دهقان،
دوره 5، شماره 4 - ( 9-1384 )
چکیده
زمینه و هدف: تامین، حفظ و ارتقای سطح سلامت نوزادان به عنوان یک گروه آسیب پذیر در خدمات بهداشتی- درمانی جایگاه ویژه ای دارد. بر اساس آمار موجود از 130 میلیون نوزادی که هر سال در دنیا متولد می شوند چهار میلیون در کمتر از یک هفته می میرند که 99% از این مرگ ها در کشورهای در حال توسعه رخ می دهد. مرگ نوزادی 38% از کل مرگ های زیر پنچ سال را شامل می شود. برای کاهش میزان مرگ نوزادی باید به نکاتی چون وضعیت مادر شامل مراقبت قبل و بعد از دوران بارداری، عوامل وابسته به زایمان و علل تهدید کننده حیات نوزادان در 28 روز اول زندگی توجه داشت. مطالعه حاضر در راستای شناسایی عوامل موثر بر مرگ و میر نوزادی در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اردبیل انجام شد.
روش کار : در این مطالعه مورد – شاهدی که بر روی 80 مرگ نوزادی و 80 مورد متولدین زنده انجام شد. ابتدا برای دستیابی به نتایج توصیفی اطلاعات دموگرافیک دو گروه به صورت جداگانه آنالیز شد و سپس در بین 80 مرگ نوزادی شایع ترین عوامل موثر بر مرگ و میر نوزادی به دست آمد و سپس برای اینکه تاثیر عوامل اجتماعی و محیطی تاثیر گذار نیز سنجیده شود از والدین دارای متولدین زنده با خصوصیات گروه مرگ نوزادی نیز سوالاتی در زمینه عوامل اجتماعی پرسیده شد و در نهایت تمام عوامل موثر در دو گروه مقایسه شد.
یافته ها: از بین 160 نوزاد مورد مطالعه 71 نفر ( 4/44%) دختر و بقیه پسر بودند. میزان مرگ نوزادی در پسران 3/1 برابر دختران بود. تعداد 16 نفر (1/12%) از مادران در دو گروه سابقه مرده زایی داشتند. 18 نفر ( 3/11% ) از کل مادران نوزادان بی سواد و27 نفر (9/16%) دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. 31 نفر (4/19%) از کل نوزادان دارای وزن کمتر از 1500 گرم، 42 نفر(3/26%) وزن 1500 تا 2500 گرم و بقیه دارای وزن بالای 2500 گرم بودند. 37 نفر (3/46%) از مادران نوزادان گروه مرگ نوزادی و 24 نفر (30%) از مادران نوزادان گروه متولدین زنده بیان داشتند که در محل سکونت خود وسیله نقلیه وجود نداشت. شایع ترین علت مرگ نوزادی نارسی با 44 مرگ نوزادی (1/55 %) و بعد از آن آسپیراسیون، سپتی سمی و آسفکسی هر کدام با چهار مورد مرگ نوزادی (5/2 %) بود. بین وزن نوزادان، وجود یا عدم وجود وسیله نقلیه در محل سکونت مادران، شهری یا روستایی بودن مادران و وقوع مرگ نوزادی ارتباط آماری معنی دار وجود داشت (023/0= p ) .
نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده عوامل متعددی از قبیل وزن هنگام تولد، وجود یا عدم وجود وسیله نقلیه در محل سکونت مادران و شهری یا روستایی بودن مادران در وقوع مرگ نوزادی دخیل بودند. لازم است در زمینه کاهش اثرات این عوامل تصمیمات لازم اتخاذ گردد.
افشار تموک، فرهاد صالح زاده، نیره امینی ثانی، ژوبین مقدم یگانه،
دوره 5، شماره 4 - ( 9-1384 )
چکیده
زمینه و هدف: هیپر بیلی روبینمی نوزادی از شیوع قابل توجهی برخوردار است. بررسی هیپر بیلی روبینمی نوزادی و عوامل موثر بر آن، گامی در جهت کاهش میزان بروز و در نتیجه کاهش هزینه های درمانی قابل توجه حاصل از آن می باشد، از طرفی عدم تشخیص به موقع و درمان مناسب هیپربیلی روبینمی نوزادی می تواند عوارض مغزی - عصبی غیر قابل جبرانی به جا بگذارد. این مطالعه با هدف بررسی اتیولوژی هیپربیلی روبینمی نوزادی و علایم همراه آن انجام شد تا راهگشای تدابیر درمانی مناسب و به موقع باشد.
روش کار: این مطالعه به روش مقطعی در نیمه اول سال 1382 روی نوزادان بستری شده با هیپر بیلی روبینمی در بیمارستان سبلان اردبیل صورت گرفت، پس از اخذ شرح حال، معاینه بالینی و سنجش بیلی روبین تام و مستقیم، اطلاعات حاصل در پرسش نامه ای درج شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 10 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته ها: از 132 نوزاد بستری شده با هیپربیلی روبینمی50% پسر و بقیه دختر بودند، که از این تعداد 6/85% ترم و بقیه نارس بودند.�56% نوزادان به طریق زایمان سزارین متولد شده بودند. 8/6% موارد هیپربیلی روبینمی مربوط به 24 ساعت اول بود که پاتولوژیک محسوب شد، 72% مربوط به روز دوم تا هفتم، 2/17% مربوط به هفته دوم و 4% مابقی زردی طول کشیده داشتند. 65% نوزادان فرزند اول خانواده بودند. متوسط زمان بستری 8/4 روز بود، 8/34% از نوزادان علاوه بر هیپربیلی روبینمی علایم پاتولوژیک دیگری نیز داشتند و از وخامت بالینی بدتری برخوردار بودند. حدود 23% از این میزان مربوط به نوزادان متولد شده از طریق سزارین و فقط 8/11% متولد شده با زایمان طبیعی بودند. 46 نفر (8/34%) از نوزادان علاوه بر زردی علایم پاتولوژیک همراه نیز داشتندکه در 33 نوزاد (25%) با ایکتر پاتولوژیک عفونت مسجل بود. سندرم کریکلر نجار یک مورد، ناسازگاری ABO 11 مورد (33/8%) و ناسازگاری Rh در سه مورد (8/2%) علت هیپر بیلی روبینمی بود. در مجموع علت دقیق 89/36% از هیپر بیلی روبینمی ها مشخص شد.
نتیجه گیری: عواملی مثل زایمان به روش سزارین، عفونت نوزادی، نارسی، ناسازگاری ABO و Rh هم در بروز هیپر بیلی روبینمی و هم افزایش شدت آن تاثیر
جمشید یوسفی، عبدالرضا ملک، سید مرتضی میرزاده، سمانه داوودی مقدم،
دوره 6، شماره 3 - ( 6-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: ایکتر در نوزادان رسیده و نارس شایع می باشد و از علل آن کمبود آنزیم G6PD است. با توجه به شیوع بالای این نقص آنزیمی در کشور ایران، مطالعه حاضر به بررسی ارتباط بالینی این نقص با زمان شروع ایکتر و میانگین بیلی روبین سرم ، همچنین نحوه درمان و احتمال بروز عوارض در این نوزادان در مقایسه با آنهایی که فاقد این نقص آنزیمی هستند پرداخته است.
روش کار: این مطالعه یک پژوهش مورد- شاهدی می باشد که با اندازه گیری کیفی آنزیم G6PD در نوزادان ایکتری بستری طی سه سال در NICU ( Neonatal Intensive Care Unit ) بیمارستان 22 بهمن مشهد انجام شده است و طی آن گروه مورد با گروه شاهد که به روش تصادفی از بین نوزادان فاقد نقص آنزیمی انتخاب شده بودند، مقایسه شدند. داده ها به کمک پرسشنامه جمع آوری و سپس با نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت .
یافته ها: این تحقیق بر روی 505 نوزاد بستری مبتلا به ایکتر انجام شد که 34 نوزاد (7/6%) مبتلا به کمبود آنزیم G6PD بودند. در گروه مورد نسبت پسران به دختران بیشتر از این نسبت در گروه شاهد بود (01/0= p ). همچنین میانگین بیلی روبین توتال سرم در گروه مورد به طور معنی داری بیشتر بود (047/0= p ). تفاوت معنی داری بین طول مدت فتو تراپی و بستری در دو گروه مشاهده نشد، ولی تعویض خون در گروه مورد دو برابر گروه شاهد بود. عوارضی مانند تشنج و کرنیکتروس در هر دو گروه به یک نسبت بروز کرد.
نتیجه گیری: با توجه به شیوع 7/6% کمبود آنزیم G6PD در نوزادان بستری مبتلا به ایکتر در مطالعه حاضر و درصد قابل توجه آن در دختران، اندازه گیری معمول این آنزیم در تمام نوزادان بستری دچار ایکتر صرف نظر از جنسیت آنها توصیه می گردد. از طرفی با توجه به بالاتر بودن میانگین بیلی روبین در نوزادان مبتلا به این نقص آنزیمی توصیه می گردد به منظور اجتناب از اقدامات تهاجمی مثل تعویض خون، فتوتراپی در این نوزادان هرچه زودتر آغاز گردد.
علی نعمتی، سهیلا رفاهی، منوچهر براک، منیژه جعفری، غلامحسین اتحاد،
دوره 7، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
زمینه و هدف:11% ازکل نوزادان تازه متولد شده در کشورهای در حال توسعه کمی وزن هنگام تولد دارند. وزن هنگام تولد در سلامت فرد، خانواده و جامعه نقش بسزائی دارد. کاهش و افزایش وزن هنگام تولد به بیش از حد استاندارد با مرگ و میر و بیماری همراه است. هدف از این بررسی تعیین ارتباط برخی از پارامترهای تن سنجی مادر نظیر شاخص توده بدنی BMI (Body Mass Index)، وزن قبل از بارداری، سن مادر در زمان بارداری و قد مادر روی وزن هنگام تولد می باشد.
روش کار: این پژوهش یک مطالعه توصیفی- تحلیلی است که از میان مادران باردار که جهت زایمان به بیمارستان علوی اردبیل مراجعه کرده اند 300 نفر انتخاب شدند. وزن و قد مادر قبل از بارداری از پرونده مادر استخراج و BMI مادر قبل از بارداری از تقسیم وزن به مجذور قد (2kg/m ) محاسبه شد. ارتباط بین متغیرهای تن سنجی مادر با وزن هنگام تولد بوسیله t-test مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته ها: این مطالعه نشان داد که از نظر شاخص توده بدنی مادر قبل از بارداری 32 نفر (10/7%) از مادران دارای 19/8BMI<، 185 نفر (61/7%) دارای 26-19/8=BMI و 83 نفر (27/7%) با 26نتیجه گیری: شاخص توده بدنی و وزن مادر قبل از بارداری می تواند بعنوان دو عامل تن سنجی مهم در ارتباط با وزن هنگام تولد باشند. بنابراین توصیه می شود زنان قبل و در طول بارداری راهنمایی های لازم را دریافت نمایند تا میزان تولدهای HBW و LBW در جامعه کاهش یابد
سید ضیاء الدین قرشی، رضا قوطاسلو، حسن سلطانی اهری، سونا قرشی،
دوره 7، شماره 2 - ( 3-1386 )
چکیده
زمینه و اهداف: سپتی سمی یکی از عفونت های خطیر دوره نوزادی است که عوامل میکروبی ایجاد کننده آن از نظر جغرافیایی متفاوت می باشند. شیوع سپتی سمی در کشورهای در حال توسعه چندین برابر کشورهای پیشرفته گزارش می شود و یکی از عوامل مهم مرگ و میر دوره نوزادی است. این مطالعه جهت تعیین عوامل میکروبی ایجاد کننده سپتی سمی نوزادان، میزان مرگ و میر و الگوی مقاومت دارویی انجام گردید.
روش کار: این مطالعه به صورت گذشته نگر و مقطعی در مدت سه سال بر روی کشت خون 210 نوزاد بستری در مرکز پزشکی کودکان تبریز انجام گرفت. اطلاعات دموگرافیک، علایم بالینی، انواع باکتری های جدا شده در کشت خون و الگوی مقاومت دارویی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: میانگین سنی نوزادان 2 ± 8 روز که 60% آن ها پسر و بقیه دختر بودند. در میان 12 نوع باکتری جدا شده استافیلوکوک کواگولاز منفی شایع ترین بود. 6/68% باکتری های جدا شده گرم مثبت بودند. 4/31% موارد باکتری ها گرم منفی، که در این گروه کلبسیلا پنومونیه با بیشترین شیوع قرار داشت. 9/22% نوزادان فوت شدند که 9% آن ها وزن کم تر از 1500 گرم داشتند. در میان هشت نوع آنتی بیوتیکی که به روش دیسک دیفیوژن برای انجام آنتی بیوگرام استفاده شد آمپی سیلین بیشترین (4/97%) و وانکومایسین کمترین (7/6%) مقاومت را نشان دادند.
نتیجه گیری: این بررسی بیشترین مقاومت دارویی را به آمپی سیلین و در درجه دوم جنتامایسین و کم ترین آن را به وانکومایسین نشان داد.
نیره خادم، احمد شاه فرهت ، نیره قمیان، سمیرا ابراهیم زاده،
دوره 7، شماره 4 - ( 9-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: پره اکلامپسی یک بیماری با علت ناشناخته است که با شیوعی حدود 7/3% تولد زنده دیده شده و عامل 18% از مرگ مادران می باشد. علاوه بر آثار و عوارض مادری، عوارض جنینی نیز از معضلات عمده آن به حساب می آید. این مطالعه شیوع زایمان و نتایج زایمان زود رس و عوارض آن را با حاملگی طبیعی مقایسه می نماید.
روش کار: این یک مطالعه آینده نگر از نوع مقطعی (Cross sectional) بود که در 127 زن حامله مبتلا به پره اکلامپسی و 254 حاملگی طبیعی سالم انجام شد. آنالیز آماری با نرم افزار SPSS/Win و آزمون Chi-square انجام گرفت.
یافته ها: شیوع زایمان زودرس در بیماران مبتلا به پره اکلامپسی 4/54% و در مادران سالم 25% بود. در تعدادزایمان با 0/157=p ، سن با 0/265=p و روش زایمان با 0/226=p در دو گروه، از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود نداشت. ولی از نظر سن حاملگی (p<0/0001)، وزن تولد (p<0/0001)، مرگ و میر نوزادان (0/013=p)، آپگار زمان تولد (0/005=p) و بستری در (p<0/0001) NICU (Neonatal Intensive Care Unit) در دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت.
نتیجه گیری: زایمان زودرس، علت اختلاف اساسی بین دو گره پره اکلامپسی و حاملگی طبیعی بود. توجه به کنترل دقیق موارد بیماری و اجتناب از تصمیم گیری شتاب زده جهت ختم حاملگی در موارد خفیف پره اکلامپسی، می تواند تا حد زیادی نتایج نوزادان را در این گروه بهبود بخشید.
مریم صغیری، نیلوفر ستارزاده، نصرت تبریزی، زکریا پزشکی،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: دردهای زایمانی یکی از شدیدترین دردهایی است که زنان تجربه می کنند.درد شدید باعث ایجاد پاسخ های استرس شده و اثرات مضری بر مادر و جنین دارد. با توجه به اثرات سوء درد ، این مطالعه برای تعیین اثر بخشی استفاده از روش خود تجویزی گاز انتونکس بر کاهش درد زایمان در مرحله اول و دوم و بررسی تاثیر آن برروش و روند زایمان و همچنین آپگار نوزاد انجام شد.
روش کار: در این مطالعه 120 زن باردار اول زای مراجعه کننده به بیمارستان 29 بهمن تبریز در مطالعه ای بالینی یک سو کور بصورت تصادفی شرکت کردند. در فاز فعال زایمان از گاز انتونکس و یا گاز اکسیژن استفاده شد. میزان شدت درد مادر سوال شده و براساس معیار آنالوگ نمره داده شد.
یافته ها: بر اساس اطلاعات جمع آوری شده، فراوانی شدت درد در دو گروه گاز انتونکس و گاز اکسیژن از نظر آماری تفاوت معنی دار داشت. میانگین درد برای گروه گاز انتونکس در مرحله اول زایمان 5/93و در مرحله دوم زایمان 5/82 و برای گروه گاز اکسیژن در مرحله اول زایمان 6/99 و در مرحله دوم 6/74 بود که تفاوت معنی دار وجود داشت. 41/7% مادران در گروه انتونکس درد شدید و11/7% درد خیلی شدید داشتند درحالیکه در گروه اکسیژن 58/3% مادران درد شدید و 25% مادران درد خیلی شدید داشتند (p<0/001). بین روش زایمان، روند زایمان و آپگار نوزاد در دو گروه تفاوت معنی دار وجود نداشت.
نتیجه گیری: بر اساس یافته های مطالعه گاز انتونکس در مقایسه با گاز اکسیژن شدت دردهای زایمانی را به میزان بیشتری می کاهد و در تخفیف دردهای زایمانی در مرحله اول و دوم زایمان موثر است.
مهرداد میرزارحیمی، علی عابدی، فاطمه شهنازی ، حکیمه سعادتی، افسانه انتشاری،
دوره 8، شماره 4 - ( 9-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: میزان مرگ و میر نوزادان از شاخصهای مهم توسعه بهداشتی محسوب می شود و بی تردید اولین قدم در راه کاهش میزان مرگ و میر و ارتقاء سطح این شاخص، شناسایی علل مرگ و میر آن است. بنابراین در این مطالعه علل مرگ و میر نوزادان در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهرستان اردبیل مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: این مطالعه، یک مطالعه مقطعی، توصیفی- تحلیلی و گذشته نگر می باشد، که با مطالعه پرونده ها و تکمیل فرم ثبت پزشکی، برای تمام نوزادانی که در بیمارستان امام و علوی شهرستان اردبیل از مهر 1385تا شهریور 1386 بستری شده اند، انجام گرفت. فرم پژوهش شامل متغیرهایی نظیر جنس، وزن تولد، سن حاملگی، علت فوت و سن مرگ بود. داده ها با استفاده از نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و جهت آنالیز داده ها از آزمون کای اسکوئر و T-testاستفاده شد.
یافته ها: در این مطالعه148 (7/86%) نوزاد از 1881 نوزاد بستری فوت کرده بودند. علل مرگ و میر شامل بیماری غشاء هیالین HMD)) (52/02%)، سپسیس (14/86%) ، پنومونی (9/45%)، آنومالی مادر زادی (12/83%)، آسفیکسی (7/43%)و آسپیراسیون مکونیوم (3/37%) بود. از بین نوزادان فوت شده 54/72% پسر و بقیه دختر بودند. 550 نوزاد کم وزن بودند که 111 نفر از آنها فوت کردند و میزان مرگ و میر در نوزادان کم وزن ، 20/18% بود. 578 نوزاد نارس بودند که 122 نفر از آنها فوت کردند و میزان مرگ و میر در نوزادان نارس، 21/10% بود.
نتیجه گیری: نارسی و وزن کم زمان تولد (LBW)، ثابت ترین و مهمترین عامل تعیین کننده مرگ و میر نوزادی می باشد و شایعترین علل مرگ و میر نوزادان، بیماری غشاء هیالین و سپسیس بودند.
مهرداد میرزارحیمی، حکیمه سعادتی، منوچهر براک، ناطق عباسقلی زاده، احد اعظمی، افسانه انتشاری،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : تولد با وزن کمتر از 2500گرم (به عنوان حاصل زایمان پیش از موعد و یا محدودیت رشد داخل رحمی) شاخص عمده ارزیابی سلامت نوزادی و شیر خواری می باشد. علل عمده شیرخواران با وزن کم در کشورهای صنعتی، تولد زودرس است، در حالی که در کشورهای در حال توسعه علت آن اغلب محدودیت رشد داخل رحمی است. علل متفاوتی شامل علل دموگرافیک و رفتاری در دوران قبل از حاملگی و حین حاملگی در بروز LBW (نوزادان با وزن تولد کمتر) موثر می باشند که با شناسایی و کنترل این عوامل خطر میزان بروز LBW و مرگ و میر نوزادان کاهش می یابد. این مطالعه با هدف شناسایی عوامل خطر LBW در شهر اردبیل انجام شده است.
روش کار: در این مطالعه مورد - شاهدی همه نوزادان کم وزن متولد شده در سال 1385 در بیمارستانهای آرتا ، علوی و سبلان اردبیل مورد مطالعه قرار گرفتند. نوزادان متولد شده با وزن کمتر از 2500 گرم (470 n=) به عنوان گروه مورد و 482 نوزاد متولد شده با وزن بیش از 2500 گرم به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شدند. اطلاعات از طریق پرسشنامه ، مصاحبه با مادر و معاینه فیزیکی جمع آوری گردید و اطلاعات بدست آمده توسط نرم افزار SPSS در سطح معنی داری (05/0p<) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها : طبق نتایج بدست آمده از این تحقیق میزان بروز LBW در بیمارستانهای شهر اردبیل 4/6 % می باشد. و در این مطالعه ارتباط معنی داری بین نارسی و سن حاملگی کمتر از 37 هفته، سن، وزن و شغل مادر، چند قلوئی ، پارگی زودرس کیسه آب و سابقه زایمان با نوزاد کم وزن، مصرف دارو و بیماری های مادر، خونریزی واژینال مادر در طول حاملگی، ناهنجاریهای مادرزادی، فاصله کمتر از 2 سال بین دو حاملگی اخیر با بروز کم وزنی نوزاد بدست آمد. ولی رتبه تولد، مراقبت بهداشتی در طول مدت حاملگی، مصرف اسید فولیک، آهن، سیگاری بودن و اعتیاد مادر، محل زندگی (شهر یا روستا)، میزان تحصیلات مادر و ازدواج فامیلی با بروز کم وزنی ارتباط معنی داری نداشت.
نتیجه گیری: مهمترین ریسک فاکتورهای LBW در نوزادان این منطقه بیشتر نارسی یا سن حاملگی کمتر از 37 هفته، چند قلوئی، پارگی زودرس کیسه آب، سن مادر 35 ≤ سال وزن مادر kg> 50 و بیماریهای مادر می باشد.
فاطمه دره، غلامعلی فتاحی بیات،
دوره 11، شماره 2 - ( 3-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماریابی و تشخیص زودرس تأخیر تکاملی در کودکان خصوصاً کودکان پرخطر ضروری است. کودکانی که دارای سابقه یک یا چند عامل خطر در دوران قبل، حین یا پس از تولد هستند، شیوع بالاتر تأخیر تکامل نسبت به جمعیت عادی دارند. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت تکامل کودکان با سابقه بستری در بخشهای مراقبت ویژه نوزادان انجام شده است.
روش کار: در این مطالعه 114 کودک که سابقه بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان ( NICU ) داشته در گروههای سنی 4 تا 60 ماهه با پر کردن پرسشنامه ASQ توسط والدین آنها از نظر تکامل (در پنج حیطه برقراری ارتباط، حرکات درشت، حرکات ظریف، شخصی اجتماعی، حل مسئله) بررسی شدند. اطلاعات جمعآوری شده توسط نرم افزار SPSS با استفاده از شاخصهای میانگین، انحراف معیار و درصد فراوانی و آزمون کای دو آنالیز شد.
یافته ها: از 114 مورد 1/71% پسر و 2/70% نارس بودند بیشترین علت بستری نارس بودن و میانگین وزن نوزادان 680 ± 2233 گرم بوده است. در حیطه برقراری ارتباط 2/20% حرکات درشت 5/17% حرکات ظریف 3/19% و حل مسئله 8/8% و شخصی اجتماعی 7/16% غیر طبیعی بودند. از کودکان مورد بررسی 5/67% موارد تکامل طبیعی داشته ، 1/6% در کل حیطههای تکامل غیر طبیعی و 3/26% حداقل در یک حیطه غیر طبیعی بودند. بین حیطههای مختلف تکامل و جنس ومدت بستری ووزن موقع تولد ارتباط معنادار پیدا نشد.
نتیجه گیری: با وجود تکامل طبیعی در اکثر کودکان با سابقه بستری در NICU ، تعداد قابل توجهی دچار تأخیر تکاملی، حداقل در یک حیطه بوده و نیاز به برنامههای بیماریابی و پیگیری مداوم از نظر تکاملی میباشد.
منوچهر براک، سعید صادقیه اهری، فیروز امانی، غلامرضا اسدی، گیتی رحیمی، الهام خادم،
دوره 12، شماره 5 - ( 8-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: در حال حاضر مهاجرت جمعیت روستایی به شهرها و ایجاد محلات حاشیه نشین شهری از چالش های مهم اسکان جمعیت می باشد. این چالش می تواند موجب یک سری نابرابری ها در سلامت از جمله تفاوت در مرگ گروه های مختلف سنی شود. این مطالعه با هدف بررسی علل و عوامل موثر بر مرگ و میر در کودکان زیر یکسال مناطق حاشیه نشین شهر اردبیل طراحی گردید.
روش کار: در این مطالعه مورد شاهدی تمام مرگ های کودکان زیر یکسال از اول سال 1387 تا آخر سال 1389 که در مناطق حاشیه نشین شهر اتفاق افتاده به عنوان گروه مورد انتخاب و برای هر مورد دو شاهد از کودکان زنده در مناطق غیرحاشیه نشین و همسان سازی شده از نظر سال تولد و جنس، انتخاب گردید. اطلاعات از مراکز بهداشتی- درمانی و از طریق پرسشنامه با مصاحبه از والدین و بررسی پرونده فوت کودک جمع آوری و با استفاده ار روشهای آمار توصیفی و تحلیلی در نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردیدند.
یافته ها: در این مطالعه 6/74% از موارد مرگ کودکان زیر یکسال در ماه اول زندگی و 4/25% بین یک ماه تا یکسال اتفاق افتاده بود. مهمترین علت فوت در نوزادان نارسی (57%) و مهمترین علت مرگ در شیرخواران یک ماه تا یکسال ناهنجار مادرزادی (4/35%) تعیین گردید. در تجزیه و تحلیل فاکتورهای موثر بر مرگ و میر شیرخواران، متغیرهای وزن هنگام تولد، سن والدین، تحصیلات والدین، شغل والدین، سیگاری بودن پدر و درآمد خانواده ارتباط معنی داری با مرگ و میر شیرخواران نشان دادند.
نتیجه گیری: مرگ و میر در کودکان زیر یک سال خانوادههایی که پدر آنها سیگاری بوده و درآمد خانواده و سطح تحصیلات والدین پایین است به طور مشخصی بالاتر میباشد و باید برای کاهش این مرگ و میر نسبت به اصلاح این عوامل اقدام گردد.
حسن بسکابادی، مریم کلاته ملائی،
دوره 15، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش وزن و دهیدراتاسیون هیپرناترمیک از مشکلات شایع در نوزادان با تغذیه ناکافی است. بررسی فاکتورهای خطر و علائم بالینی این نوزادان ممکن است در جلوگیری از بروز و یا تشخیص زودرس هیپرناترمی کمک کننده باشد. مطالعه حاضر جهت تعیین فراوانی علایم بالینی دهیدراتاسیون هایپرناترمیک و عوامل خطر بروز آن طراحی و اجرا گردید.
روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی بود که روی 418 نوزاد که از آذرماه سال 1385 تا دیماه 1393 به بیمارستان قائم (عج) در شهر مشهد مراجعه کردند، انجام شد. 197 نوزاد به عنوان گروه هیپرناترمیک (سدیم سرم >150 mmol /l) و 221 نوزاد ایزوناترمیک با سطح سدیم کمتر از mmol /l150 به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. علایم بالینی دهیدراتاسیون و عوامل خطر مادری و نوزادی در دو گروه با هم مقایسه شد. کلیه اطلاعات به دست آمده توسط پرسشگر در فرم اطلاعاتی ثبت گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS-16 و آزمونهای آماری تیزوجی و مجذور کای انجام شد.
یافته ها: در مطالعه حاضر 8/2% از نوزادان دچار هیپرناترمی بودند. شایعترین علایم بالینی نوزادان هیپرناترمیک شامل زردی (2/62%)، هیپرترمی (8/25 %)، لتارژی (6/23 %)، بیقراری (8/20 %) و خشکی مخاط (2/17%) بود. 63% نوزادان گروه مورد کاهش وزن بیش از 10% داشتند، زمان اولین شیردهی و تعداد دفعات شیردهی در شبانه روز بین نوزادان گروه مورد و شاهد تفاوت آماری معنی داری داشت (05/0 p<).
نتیجه گیری: بروز دهیدراتاسیون هیپرناترمی در جامعه مورد مطالعه قابل توجه بوده و شناسایی عوامل خطر آن میتواند میزان بروز یا تشدید آن را تعدیل نماید
مریم خوشیده، تیبا میرزا رحیمی،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از اهداف طرح تحول سلامت در ایران کاهش میزان سزارین میباشد. دستیابی به این هدف نیازمند تحقیق و استفاده از نتایج ان در جهت بهبود پیامدهای مادری و نوزادی می باشد. هدف از مطالعه حاضر مقایسه پیامدهای مادری و نوزادی زایمان به روش طبیعی و سزارین در مادران کم خطر بستری در بیمارستان آرش تهران میباشد.
روش کار: در این مطالعه هم گروهی آینده نگر، 1900 خانم باردار کم خطر با سن حاملگی 40-37 هفته که به اورژانس برای زایمان مراجعه کرده و بستری شده بودند، وارد مطالعه شدند. مادران بر اساس نوع زایمان در دو گروه زایمان طبیعی و سزارین بررسی شدند. پرسشنامه اطلاعاتی نظیر عفونت زخم، خونریزی غیرطبیعی زایمانی، افت هموگلوبین و نیاز به تزریق خون در مادر، صدمات زایمانی به سیستم ادراری- تناسلی، تب تا 10 روز پس از زایمان و عفونت زخم در مادران، مشکلات تنفسی نوزاد، نیاز به بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادی، صدمات زایمانی نوزاد و زردی نوزادان تکمیل شد.
یافته ها: از تعداد 1900 زایمان 1180 (62/1%) به صورت سزارین و 720 (37/9%) زایمان طبیعی انجام شد. علل انجام زایمان سزارین شامل 803 (68%) سزارین تکراری، 214 (18/1%) عدم پیشرفت و 153 (13/9%) دیسترس جنین بود. در مقایسه پیامدهای مادری، عفونت زخم (0/012=p) و خونریزی زایمانی (0/042p=) و افت هموگلوبین (0/001>p) به طور معنیداری در زایمان سزارین بیشتر از زایمان طبیعی بود، ولی صدمات زایمانی مادران در زایمان طبیعی بیشتر از سزارین بود (0/001>p) و تب در طی 10 روز اول پس از زایمان و نیاز به ترزریق خون در دو گروه اختلاف معنیداری نداشت. در مقایسه پیامدهای نوزادی، مشکلات تنفسی شامل تاکیپنه گذرای نوزادی (0/003=p) و سندرم زجر تنفسی (0/002=p) و نیاز به بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادی (0/001>p) در زایمان سزارین به طور معنیداری بیشتر از زایمان طبیعی بود. صدمات زایمانی نوزادان و فراوانی زردی نوزادی تفاوت معنیدار آماری در دو گروه نداشت.
نتیجه گیری: نظر به بالا بودن آمار سزارین در کشور ما و با توجه به بیشتر بودن عوارض مادری و جنینی در سزارین نسبت به زایمان طبیعی نیاز به اتخاذ تصمیمات مقتضی جهت کاهش میزان سزارینهای غیرضروری و افزایش نرخ زایمان به روش ایمن با حداقل صدمات مادری و جنینی احساس می شود.
آرزو کساوندی، مریم بی خوف تربتی، کیومرث امینی،
دوره 18، شماره 3 - ( 7-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: استافیلوکوکوسها یکی از عوامل عفونت بندناف هستند. با توجه به اهمیت تشخیص زود هنگام عفونت بندناف در نوزادان میتوان از روشهای نوین مانند PCR چندگانه که در مدت زمان کوتاهتر و با هزینه کمتر، از کارایی و دقت بیشتری نسبت به کشت برخوردار است، نوع عفونت را تشخیص داد. هدف از این تحقیق، تشخیص و مطالعه فراوانی تیپهای استافیلوکوکوس اورئوس، اس. اپیدرمیدیس و اس. هومینیس در بین پاتوژنهای موثر در عفونت بندناف نوزادان بود.
روش کار: در این تحقیق 45 نمونه بندناف نوزادان مبتلا به عفونت بندناف از بیمارستان شهید افضلی پور کرمان جمعآوری و بعد از استخراج DNA باکتری، واکنش PCR چندگانه توسط پرایمرهای اختصاصی ژن 16srDNA استافیلوکوکوس اورئوس، اس. اپیدرمیدیس و اس. هومینیس انجام شد. محصول PCR با روش الکتروفورز آنالیز و تعیین سکانس گردید. همچنین تستهای افتراقی میکروبیولوژیکی و بیوشیمیایی برای تشخیص استافیلوکوکوس بر روی همه نمونهها انجام شد.
یافته ها: تکثیر ژن 16srDNA به روش PCR چندگانه نشان داد که فراوانی گونههای باکتریایی استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، اس. اورئوس و اس. هومینیس در نمونههای مورد مطالعه به ترتیب 6/6، 4/4 و 2/2 درصد میباشد. همچنین شیوع جنس استافیلوکوکوس با تشخیص افتراقی، 33/3 درصد بدست آمد.
نتیجه گیری: روش PCR چندگانه برای تشخیص همزمان هر سه نوع باکتری استافیلوکوکوس اورئوس، اس. اپیدرمیدیس و اس. هومینیس کارآمد میباشد. همچنین استافیلوکوکوسها میتوانند یکی از عوامل عفونت بند ناف نوزادان باشند. هرچند، اثبات دقیق آن نیازمند مطالعات وسیعتر و داشتن گروه کنترل است.
- سودابه کاظمی اسکی، ماندانا منصور قناعی، - محمد بخشی، صدیقه باب اقبال،
دوره 21، شماره 1 - ( 2-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: تولد نوزاد کم وزن یکی از جدیترین مشکلات بهداشتی جهان محسوب میگردد که فشار فوق العادهای را بر سیستم خدمات بهداشتی و افراد خانواده تحمیل میکند. هدف از این مطالعه مقایسه عوامل مادری پیش بینی کننده کموزنی در نوزادان ترم کم وزن (LBW)و طبیعی مراجعه کننده به بیمارستان الزهرا (س) رشت بود.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع مقطعی تحلیلی بود که روی 264 نوزاد به منظور مقایسه عوامل مادری پیش بینیکننده کم وزنی در نوزادان ترم کم وزن و طبیعی مراجعه کننده به بیمارستان الزهرا (س) رشت در سال 1397 انجام شد. ابزار گردآوری دادهها در این پژوهش چک لیست شامل دو قسمت بود. قسمت اول مربوط به مشخصات نوزاد (جنس، وزن و سن حاملگی نوزاد متولد شده) و قسمت دوم مربوط به مشخصات مادر بود. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جهت بررسی ارتباط بین متغیرها هم از آمار استنباطی شامل آزمونهای منویتنییو، کایدو، فیشر و رگرسیون لجستیک بهره گرفته شد.
یافتهها: در این مطالعه فراوانی میزان تحصیلات در گروه مادران با نوزادان ترم کم وزن کمتر بود (0/024=p)، همچنین زایمان طبیعی در بین مادران با نوزادان کم وزن (0/0001 =p) بیشتر گزارش شد. همچنین میانگین BMI و وزن شروع بارداری و اضافه وزن در مادران با نوزادان ترم با وزن طبیعی بیشتر بود (0/0001= pدر همه). آپگار دقیقه اول و آپگار دقیقه پنجم در مادران با نوزادان ترم کم وزن کمتر بود ( 0/002= pو 0/0001=p). همچنین مشخص گردید که سن بارداری (هفته) در مادران با نوزادان ترم کم وزن کمتر بود (0001/0 =p).
نتیجه گیری: براساس نتایج بدست آمده افزایش هر هفته بارداری احتمال افزایش 3/11 درصد طبیعیشدن وزن نوزادان متولد شده را به همراه دارد.