38 نتیجه برای مری
اکبر پیرزاده ، عبداله مهدوی، جلوه چرختاب،
دوره 3، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
زمینه و هدف: طبق کتب مرجع بلع جسم خارجی و گیر کردن آن در مری بیشتر در کودکان دیده می شود و تشخیص صحیح و درمان ب ه موقع آن باعث کاهش عوارض مرتبط می گردد. هدف از تحقیق حاضر بررسی جسم خارجی مری در بیماران مراجعه کننده به بیمارستان فاطمی بود .
روش کار: 62 بیمار که با شکایت وجود جسم خارجی در گلو بستری شده بودند مورد بررسی قرار گرفتند. مواردی چون سن، جنس، نوع جسم خارجی ، درمان انجام شده، عوارض آن و مدت بستری شدن مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: از 62 بیمار مورد بررسی 30 نفر مذکر و 32 نفر مؤنث بودند. سکه شایعترین جسم خارجی بلعیده شده بود (24 مورد) ولی در بزرگسالان استخوان (مرغ وماهی) شایع تر بود (19 مورد). محل شایع گیر کردن جسم خارجی قسمت فوقانی مری و زیر اتصال کریکوفارنژیال بود. جهت خارج کردن جسم خارجی در 61 نفر ( 4/98 %) از ازوفا گ وس ک وپی و در یک مورد ( 6/1 %) از فورسپس اندوسکوپیک استفاده شد. عوارض در یک مورد بصورت خونریزی دیده شد.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه جسم خارجی مری درکودکان ازشیوع بالایی برخوردار است ضروری است با ارایه آموزش های لازم به والدین از وقوع آن پیشگیری نمود.
عباس یزدانبد، فاطمه صمدی، رضا ملک زاده، مسعود بابائی، منوچهر ایران پرور، احد اعظمی،
دوره 5، شماره 2 - ( 3-1384 )
چکیده
زمینه و هدف : مطالعات انجام شده در استان اردبیل در سال های اخیر نشان می دهد سرطان های دستگاه گوارش فوقانی شایع ترین نوع سرطان در استان اردبیل است. با توجه به اینکه مطالعه ای در مورد میزان بقای بیماران در این استان انجام نشده است لذا این مطالعه با هدف بررسی میزان بقای بیماران مبتلا به سرطان های دستگاه گوارش فوقانی و ارزیابی تاثیر خصوصیات دموگرافیک سرطان های گوارشی، عوامل خطر، نوع و درجه هیستوپاتولوژی، محل تومور و درمان انجام شده بر میزان بقای بیماران انجام گرفت.
روش کار: این مطالعه آینده نگر و از نوع توصیفی- تحلیلی بود. جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه بود که با مراجعه به منزل 420 مورد سرطان دستگاه گوارش فوقانی شامل 141 مورد سرطان مری و 279 مورد سرطان معده که در طی سال های 1379 تا 1382 در تنها درمانگاه فوق تخصصی گوارش استان اردبیل تشخیص داده شده بودند، تکمیل شد.
یافته ها: در این مطالعه گروه تحقیق موفق به پیدا کردن آدرس 299 بیمار و ثبت اطلاعات آنان شد. تاریخ فوت 55 بیماری که آدرس دقیق نداشتند از اطلاعات برنامه ثبت مرگ استان به دست آمد و در نهایت آدرس 66 بیمار یافت نشد. میزان بقای 4-1 ساله بیماران به ترتیب 9/25%، 1/11%، 5/4% و 8/1% محاسبه شد. در این مطالعه مردان طول عمر کمتری در مقایسه با زنان داشتند و طول عمر بیماران با سرطان مری بیشتر از سرطان معده بود. کمترین میزان بقا مربوط به آدنوکارسینوم از نوع سلول های نگین انگشتری ( Signet Ring Cell ) بود. بیماران جراحی شده در مقایسه با بیمارانی که جراحی نشده بودند طول عمر بیشتری داشتند. درجه هیستوپاتولوژی، سن در زمان تشخیص، سابقه خانوادگی مثبت برای سرطان های دستگاه گوارش فوقانی، مصرف الکل، سیگار و مواد مخدر هیچ گونه تاثیری در میزان بقای بیماران نداشتند.
نتیجه گیری: طول عمر بیماران مطالعه حاضر در مقایسه با سایر کشورهای توسعه یافته بسیار کمتر است که به علت تاخیر در تشخیص و کمبود امکانات درمانی است.
احد اعظمی ، عباس یزدان بد ، ناطق عباسقلیزاده ، یگانه صادقی ،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: برطبق گزارش اخیر وزارت بهداشت، سرطان مری دومین سرطان شایع و کشنده در اردبیل می باشد. مطالعه حاضر به منظور بررسی پاتولوژی و ارتباط آناتومیک قسمت های مختلف مری با عوامل خطر سرطان مری در اردبیل انجام شد.
روش کار: این مطالعه آینده نگر- از نوع توصیفی- تحلیلی درکلینیک فوق تخصصی گوارش شهر اردبیل در بیماران مراجعه کننده به کلینیک از سال 82-1379 انجام گرفت. بیماران با نشانه های هشداردهنده دستگاه گوارش فوقانی با ویدئوآندوسکوپ فیبراپتیک بررسی شدند و از ضایعات مشکوک به سرطان مری 6-5 عددبیوپسی تهیه شد و سپس تشخیص سرطان مری با پاتولوژی در152 بیمار تایید گردید و با توجه به محل آناتومیک ضایعه، اطلاعات مربوط به سن، جنس، سطح تحصیلات، محل سکونت، مصرف سیگار، مشروبات الکلی و اوپیوم ثبت گردید. در نهایت اطلاعات به دست آمده به کمک نرم افزار آماری 2000 EPI تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: میانگین سنی بیماران مبتلا به سرطان مری 64/11 ± 59 سال و نسبت جنس مذکر به مونث 1 به 1 بود. 77% بیماران ساکن روستا و 4/93% بیماران بی سواد بودند. 9/82% سرطان ها از نوع SCC ( Squamous Cell Carcinoma )، 4/16% از نوع آدنوکارسینوما و 7/0% کارسینوم درجا بود. شایع ترین محل گرفتاری SCC مری ثلث میانی با 73 بیمار (48%) بود. در مقابل شایع ترین محل آدنوکارسینوم مری با 31 بیمار (20%) در ثلث تحتانی مری قرارداشت. در تحلیل آماری بین سرطان مری با مصرف سیگار، الکل و اوپیوم ارتباط آماری معنی دار وجود نداشت.
نتیجه گیری: سرطان مری دومین سرطان شایع در اردبیل می باشد این مطالعه نشان داد برخلاف کشورهای غربی در اردبیل سرطان مری ارتباطی با مصرف سیگار و الکل ندارد، بنابراین لازم است برای واضح تر شدن عوامل خطر در اردبیل بررسی های دیگری در خصوص ارتباط سرطان مری با عوامل شناخته شده مانند نیتروزامین ها و محتوای خاک و تولیدات کشاورزی منطقه و خصوصیات ژنتیکی بیماران در آینده صورت گیرد.
یوسف بافنده، داوود داغستانی،
دوره 6، شماره 4 - ( 9-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماران با کارسینوم اسکواموس سل (Squamous Cell Carcinoma) مری و آدنوکارسینوم محل اتصال مری به معده (Gastroesophageal Junction) پیش آگهی بدی دارند. در مراحل پیشرفته تومور امکان درمان قطعی وجود ندارد و بیماران به تسکین علایم به ویژه اختلال بلع برای بهبود کیفیت زندگی نیاز دارند. نشان داده شده است که تعبیه استنت در مری سریع تر بوده و با مدت اثر طولانی تر موجب تسکین علایم می شود. طی سال های اخیر در ایران استنت های خود بازشونده مری قابل دسترسی است. مطالعه حاضر با هدف گزارش نتایج اصلاح اختلال بلع با استفاده از استنت ها به ویژه انواع پلاستیکی آن با قابلیت جابجایی، انجام شده است.
روش کار: این مطالعه آینده نگر در60 بیمار مبتلا به تنگی ناشی از سرطان های بدخیم مری و GEJ با آناستوموزی که طی سال های1380 تا 1384 جهت تعبیه استنت به بخش آندوسکوپی بیمارستان امام تبریز ارجاع شده اند، انجام شده است. اختلال بلع پنج درجه ای، در فواصل زمانی قبل از تعبیه استنت، سه روز بعد و سپس در طی مدت پیگیری متوسط 6/6± 7/6 ماه تعیین شده است. برای تعیین محل، طول و علت تنگی، مطالعه باریمی و آندوسکوپی انجام شد. قبل از تعبیه استنت تنگی ها تا قطر 15 میلیمتر گشاد شد. در نهایت داده های جمع آوری شده به کمک آزمون های همبستگی، تی و مجذور کای تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: در 12 بیمار استنت فلزی پوشش دار (Wallstent)، در 47 مورد استنت پوشش دار قابل جابجایی (Polyflex) و در یک بیمار استنت فلزی دو جداره استفاده شد. بازشدن استنت ها در تمام بیماران موفقیت آمیز بود. اختلال بلع به طور قابل ملاحظه ای با تمام انواع استنت ها در مقایسه با زمان مراجعه و سه روز بعد (p<0/001) و طی زمان پیگیری (p<0/05) بهبودی یافت. جابجا شدن استنت ها به طرف معده در 16 بیمار (32%) مشاهده گردید که همگی طی 1-3 ماه بعد از تعبیه انجام یافته بود. استنت های قابل جابجایی با مداخله آندوسکوپیک باز شدند. رشد تومور در انتهای استنت در چهار مورد (8%) اتفاق افتاد. بیماران به طور متوسط مدت6/6±7/6 ماه بعد از تعبیه استنت زنده بودند. در هیچ کدام از بیماران مستقیما به علت تعبیه استنت فوت اتفاق نیفتاد.
نتیجه گیری : استنت های خود باز شونده پلاستیکی ( SEPS (Self Exapandable Plastic Stent اثر خیلی خوبی در تسکین اختلال بلع دارند. تعبیه آنها در اکثر بیماران راحت، بی خطر و موفقیت آمیز بوده و با عوارض و مرگ و میر کمتری همراه است.
کاویان قندهاری، اشفق شعیب،
دوره 7، شماره 2 - ( 3-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: تنگی آترواسکلروتیک قلمرو شریان کاروتید و شاخه های آن شایع ترین علت سکته مغزی می باشد. فراوانی نسبی بسیاری از تنگی شریان های داخل جمجمه ای در نژادهای آفریفایی و خاور دور در مطالعات قبلی گزارش شده است.
روش کار: این مطالعه بصورت دو مرکزی و آینده نگر در 304 بیمار سالمند بستری در بیمارستان مکنزی کانادا مبتلا به سکته مغزی در قلمرو کاروتید و سپس همان تعداد بیمار سالمند با نسبت جنسی مشابه بستری در بیمارستان ولیعصر بیرجند در سال های 84-1383 انجام شد. تشخیص سکته مغزی در قلمرو کاروتید در دو مرکز توسط نورولوژیست، عروقی بود. در تمامی بیماران داپلر کاروتید و ترانس کرانیال بروش استاندارد توسط یک نفر نوروسونولوژیست انجام گرفت. توپوگرافی تنگی آترواسکلروتیک قلمرو کاروتید دو طرف در بیماران بررسی شد. تست دقیق فیشر برای تحلیل آماری بکار رفته و (p<0/05) معنی دار تلقی شد.
یافته ها: در گروه بیماران ایرانی 71 نفر (23/3%) و در گروه بیماران آمریکای شمالی 83 نفر (27/3%) تنگی شریان کاروتید داخلی در ناحیه گردن را داشتند که تفاوت فراوانی نسبی آن معنی دار نمی باشد p=0/3, df=1 ,OR=0/81,%95 CI(0/56-1/17 تنگی شدید بیشتر یا مساوی 70 % در 14 بیمار ایرانی (6/ 4%) و 23 بیمار آمریکای شمالی (7/5%) یافت شد که تفاوت توزیع فراوانی آن معنی دار نیست p=0/17, df=1, OR=0/59, %95 CI (0/3-1/77. در گروه بیماران ایرانی 14 نفر (4/6%) و در گروه بیماران آمریکای شمالی نیز 5 نفر (1/6%) تنگی شاخه های داخل جمجمه ای قلمرو عروقی کاروتید را داشتند که تفاوت آن معنی دار است (8/1-1)p=0/038, df=1, OR=2/9,%95 CI. تنگی توام شاخه های داخل و خارج جمجمه ای قلمرو کاروتید نیز در دو بیمار ایرانی و 1 بیمار آمریکای شمالی مشاهده شد.
نتیجه گیری: تنگی آترواسکلروتیک قلمرو داخل جمجمه ای شریان کاروتید در افراد ایرانی فراوانی بیشتری از ساکنان آمریکای شمالی دارد.
محمد حسین صومی، سارا فرهنگ، طاهر افتخار سادات، ایرج قربانی گلزاری،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه: مری بارت شدیدترین عارضه هسیتوپاتولوژیک ریفلاکس مزمن ترشحات معده به مری است که زمینه ساز آدنوکارسینوم مری می باشد . مشخصات همه گیر شناسی این بیماری در ایران کاملا واضح نیست. هدف مطالعه حاضر بررسی شیوع مری بارت سگمان کوتاه در بیماران دارای علایم ریفلاکس است که برای اولین بار در یک مرکز دانشگاهی مورد بررسی قرار می گیرند.
روش کار: در این مطالعۀ مقطعی، 100 بیمار پی در پی که با حداقل یکی از علایم ریفلاکس معده به مری (سوزش سردل و احساس برگشت اسید به دهان) به مدت حداقل یک سال به درمانگاه دانشگاه علوم پزشکی تبریز مراجعه کرده اند،پس از اخذ رضایت نامه آگاهانه جهت آندوسکوپی فوقانی معرفی شده، از نظر مری بارت سگمان کوتاه مورد بررسی قرار گرفتند. چهار نمونه از سمت مروی محل اتصال مری به معده جهت هیستولوژی، همچنین نمونه ای از ناحیه آنتر جهت بررسی عفونت با هلیکوباکتر پیلوری توسط تست اوره آز سریع تهیه شد. مری بارت در صورت وجود متاپلازی روده ای توسط دو نفر پاتولوژیست تائید شد.
یافته ها: از 100 بیمار واجد شرایط ورود به مطالعه که مورد آندوسکوپی فوقانی قرار گرفتند 39 بیمارمذکر و 61 بیمار مونث بودند. میانگین سنی بیماران 15/12± 42/3 سال بود. مری بارت سگمان کوتاه در نمونه های اخذ شده از 8 بیمار گزارش شد. وجود مری بارت با جنسیت یا علایم و شدت شکایات بیماران ارتباطی نداشت ولی در افراد با علایم در طی بیش از 5 سال گذشته شایع تر بود . وجود ازوفاژیت و مری بارت ارتباطی با هم نداشتند.افراد هلیکوباکتر پیلوری مثبت کمتر دچار ازوفاژیت بودند ولی وجود عفونت با این باکتری ارتباطی با مری بارت نداشت.
نتیجه گیری: با توجه به شیوع بالای مری بارت در افراد دارای علایم ریفلاکس در منطقۀ مورد مطالعه پیشنهاد انجام آندوسکوپی در مورد افرادیکه این علایم را به مدت بیشتر از 5 سال تجربه کرده اند بدون توجه به سن انجام شود. بیماران از آگاهی و توجه بیشتر آندوسکوپیست در تهیه نمونه ،سود خواهد برد.
غفار شکوهی، امیر ضیاءالدّین علیمرادی، ایرج لطفی نیا، محمد اصغری، محمد حسین دقیقی، مسعود پور عیسی،
دوره 8، شماره 2 - ( 3-1387 )
چکیده
زمینه و هدف:تعیین سطح ضایعه در بیماران مبتلا به هرنی دیسک کمری بویژه اگر مهره ترانزیشنال وجود داشته باشد دشوار است، MRI یکی از روش هایی است که بطور گسترده قبل از عمل بکار گرفته می شود، با این وجود ساکرالیزاسیون یا لومباریزاسیون ممکن است منجر به تشخیص نادرست گردد. هدف از این مطالعه، بررسی ضریب توافق بین نتایج MRI و جراحی با یافته های رادیوگرافی پس از عمل در بیماران دچار فتق دیسک کمری است.
روش کار: 30 بیمار دچار فتق دیسک کمری در یک مطالعه ارزش تشخیصی (diagnostic value study) در مدت 15 ماه بررسی شدند. نتایج MRI پیش از جراحی و یافته های حین عمل در تعیین سطح دیسک دچار فتق با نتایج رادیوگرافی پس از عمل که در آن ستون فقرات از C2 به پایین شماره گذاری می شد، مقایسه گردید. ارزیابی رادیولوژیک سگمان درگیر، روش استاندارد طلایی درنظر گرفته شد. مهره ترانزیشنال بر اساس یافته های رادیوگرافی مشخص شد.
یافته ها:30 بیمار دچار فتق دیسک کمری، 16 مذکر و 14 مونث، با سن متوسط 12/57±40/83 سال بودند. میزان توافق بالا و معنی داری بین نتایج MRI و یافته های حین عمل با اطلاعات رادیولوژی مشاهده گردید (بترتیب 0/719= ضریب کاپا، p<0/001؛ 0/859= ضریب کاپا، (p<0/001). نتایج MRI و یافته های حین عمل بترتیب در 4 و 2 بیمار اشتباه بودند. تمامی این موارد دارای یک مهره ترانزیشنال در سگمان کمری- خاجی بودند (در مجموع 6 بیمار دچار مهره ترانزیشنال بودند) یعنی MRI و جراحی توانایی تعیین صحیح سطح فتق را بترتیب در 33/3% و 66/7% موارد دچار ساکرالیزاسیون یا لومباریزاسیون داشتند. حساسیت MRI و جراحی بترتیب 87% و 93% بود.
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که MRI و جراحی می توانند سطح درست فتق دیسک کمری را در اغلب بیماران تعیین کنند با این همه، با وجود مهره ترانزیشنال، این توانایی ممکن است بطور چشمگیری کاهش یابد
محسن سکوتی، وحید منتظری، ایرج فیضی،
دوره 9، شماره 2 - ( 3-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: کانسر مری در کمر بند شمالی کشور ایران و بخصوص آذربایجان از شیوع بالائی برخوردار است. ازوفاژکتومی یکی از درمان های رایج کانسر مری می باشد. یکی از عوارض مهم و شایع بعد از عمل جراحی ازوفاژکتومی، بروز دیسفاژی مجدد است که می تواند ثانویه به تکنیک عمل جراحی، ریفلاکس و نشت از محل آناستوموز مری- معده و یا علل دیگر باشد. هدف این مطالعه بررسی شیوع و علل بروز دیسفاژی در بیماران عمل شده کانسر مری می باشد.
روش کار: در یک مطالعه توصیفی گذشته نگر در بین سالهای 1385-1380 پرونده بیمارانی که در بیمارستان امام خمینی، به علت کانسر مری تحت اعمال جراحی ازوفاژکتومی قرار گرفته بودند، مورد بررسی قرار گرفت. در پرونده بیماران, تشخیص های اولیه تومورهای مری و اقدامات درمانی جراحی و آندوسکوپی و بررسی هیستوپاتولوژی قبل و بعد عمل و عوارض در مان های جراحی و بخصوص شیوع و علل ایجاد دیسفاژی مورد بررسی قرار گرفت، روش های درمانی تنگی ها در محل آناستوموز، دیلاتاسیون و عمل جراحی مجدد است که مورد بحث قرار گرفت.
یافته ها: 81 بیمار از 324 بیمار بستری در مرکز آموزشی و درمانی امام خمینی به علت کانسر مری مورد عمل جراحی ازوفاژکتومی قرار گرفته بودند. از این تعداد بیمار 18 مورد (22/2%) دچار دیسفاژی مجدد پس از جراحی شده بودند. میزان بروز دیسفاژی مجدد در گروهی که تومور در ثلث تحتانی مری بوده است حدود 3/5 برابر گروهی است که تومور در ثلث میانی بوده است. علت اصلی دیسفاژی مجدد در 88/24% از بیماران، تنگی خوش خیم در محل آناستوموز بوده است. 17 بیمار با دیلاتاسیون آندوسکوپیک و یک بیمار با stricturoplasty با جراحی درمان شدند. میانگین زمان بین بستری اول و بستری دوم بیماران 10/03 ماه بوده است.
نتیجه گیری: دیسفاژی مجدد بعد از ازوفاژکتومی در بیماران مورد مطالعه ما جزو عوارض شایع است و نوع دیسفاژی خوش خیم آن از آمار بالائی برخوردار است. در این بیماران درمان دیلاتاسیون آندوسکوپیک نتایج خوبی را در بر داشته و توصیه می شود.
فهیمه اسفرجانی، فاطمه رشیدی، سید محمد مرندی،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: سطوح بالای تری گلیسیرید و آپوپروتئین B-100 و سطوح پایین HDL از مهم ترین عوامل سندرم متابولیکی افراد مبتلا به دیابت نوع دو شناخته شده اند که خطر ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی را افزایش میدهد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرینات ایروبیک بر تغییرات قند خون، نمای لیپیدی و توان هوازی افراد مبتلا به دیابت نوع 2 بود .
روش کار: جهت انجام این تحقیق 29 نفر از مبتلایان به دیابت نوع دو شهرستان میبد با میانگین سنی 4/43 سال و قند خون mg/dl 230-150 در دو گروه کنترل (14= N ) و تجربی (15 = N ) قرار گرفتند. نمونه های گروه تجربی به مدت 8 هفته، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه 40 تا 60 دقیقه و با شدت60 تا 75% حداکثر ضربان قلب در تمرینات هوازی شرکت کردند. قبل از شروع تمرینات و 48 ساعت بعد از پایان آخرین جلسه تمرین ، از آزمودنیها به صورت ناشتا خون گیری جهت تعیین میزان قند خون، کلسترول، تری گلیسرید، HDL ، LDL و B-100 Apo صورت گرفت. وزن بدن، درصد چربی و توان هوازی آزمودنیها نیز اندازه گیری شد. به منظور مقایسه تغییرات درون گروهی از آزمون t همبسته و جهت مقایسه تغببرات میانگین ها بین دو گروه تجربی و کنترل از آزمون تحلیل کوواریانس و سطح معنی داری 05/0> α استفاده گردید .
یافته ها: بهبود معنی داری در درصد چربی، سطوح قند خون، تری گلیسرید و Apo B100 و توان هوازی پس از 8 هفته تمرین در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (05/0> p ). تفاوت معنی داری در تغییرات کلسترول تام، LDL و HDL حاصل نشد.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های تحقیق حاضر به نظر میرسد تمرینات هوازی علاوه بر بهبود کنترل گلوکز، با افزایش آمادگی قلبی تفسی، کاهش Apo B-100 و تری گلیسیرید میتواند در جلوگیری از پیشرفت روند آترواسکلروزیس در بیماران با دیابت نوع 2 مؤثر واقع شود.
مریم قربانی، یحیی سخنگویی، حیدر صادقی،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1392 )
چکیده
مقدمه : عمل سرطان پستان مانند سایر جراحی ها، ممکن است مشکلات و عوارضی داشته باشد که شناسایی آن ها می تواند به عنوان روشی برای پیشگیری یا مقابله با عوارض مؤثر واقع شود. با توجه به بروز اختلال حرکتی و حسی در اندام فوقانی در سمت جراحی شده، استفاده از روش های بازتوانی را ضروری می سازد. هدف اصلی در انجام این تحقیق تاثیر تمرینات پیلاتس بر دامنه حرکتی و ادم اندام فوقانی زنان مبتلا به سرطان پستان متعاقب عمل جراحی بود.
روش کار : این تحقیق شبه تجربی، روی 25 بیمار به صورت تصادفی از میان بیماران مراجعه کننده به مرکز انستیتو کانسر انجام شد. برنامه ی تمرینی طراحی شده شامل پنج حرکت Mat پیلاتس بود که به مدت 15 جلسه تا مرز خستگی بیمار انجام گرفت و گروه کنترل در همین مدت به تمرینات اکتیو رایج در مرکز فیزیوتراپی پرداختند. دامنه حرکتی اندام فوقانی و ادم قبل و بعد از اعمال برنامه تمرینی، اندازه گیری شد. برای توصیف اطلاعات از میانگین و انحراف استاندارد و برای تحلیل استنباطی از آزمون t همبسته و تحلیل واریانس یک طرفه برای مقایسه متغیرها قبل و بعد از اعمال برنامه تمرینی در سطح معناداری 05/0 استفاده شد.
یافته ها : نتایج، تفاوت معنی دار بین پیش و پس آزمون در فلکشن، اکستنشن، چرخش داخلی وچرخش خارجی شانه، فلکشن و اکستنشن آرنج، فلکشن، اکستنشن، انحراف به سمت زند اعلا و انحراف به سمت زند اسفل مچ و محیط بازو، ساعد را در گروه پیلاتس نشان داد. در حالی که در گروه کنترل فلکشن، اکستنشن، چرخش داخلی و خارجی شانه، فلکشن، اکستنشن آرنج و فلکشن مچ بین پیش و پس آزمون تفاوت معنی دار بود.
نتیجه گیری : استفاده از تمرینات پیلاتس پس از جراحی ماستکتومی می تواند دامنه حرکتی اندام فوقانی سمت مبتلا در بیماران را افزایش و ادم را کاهش داده و عملکرد حرکتی اندام فوقانی را بهبود بخشد.
علی گمار، عبدالکریم حسینی، ناصر میرازی، مجتبی گمار،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: هیوسین (اسکوپولامین) که داروی آنتی کولینرژیک و ضددرد محسوب می شود، دارای بعضی عوارض جانبی میباشد. اخیراً توجه زیادی به تداخل بین داروهای صناعی و عصاره های گیاهی در ایجاد پاسخهای فارماکولوژیک شده که امکان استفاده از حداقل دوز و عوارض جانبی را فراهم می کند. در این پژوهش اثر تجویز عصاره مریم گلی، هیوسین و ترکیب مریم گلی و هیوسین بر کنترل درد در موشهای صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: در این مطالعه تجربی موشها به صورت تصادفی به هشت گروه شش تایی شامل گروه کنترل، دریافت کننده هیوسین در دوزهای 0/5، 1 و 5 میلیگرم بر کیلوگرم، دریافت کننده عصاره در دوز100 و 200 میلی گرم بر کیلوگرم و همچنین گروه دریافت کننده عصاره 100 و 200 همراه با هیوسین در دوز 1 میلی گرم بر کیلوگرم تقسیم شدند. هیوسین به صورت تزریق داخل صفاقی و یک ساعت قبل از تجویز هیوسین، عصاره به صورت گاواژ به حیوانات خورانده شد. 30 دقیقه پس از تیمار، موشها مورد آزمون تیل- فلیک قرار گرفته و نتایج حاصله ثبت گردیدو p<0.05 معنی دار در نظر گرفته شده شد.
یافتهها: تجویز هیوسین با دوزهای 0/5، 1 و 5 میلیگرم بر کیلوگرم به صورت معنیداری اثرات ضددردی در آزمون پس کشیدن دم نسبت به گروه کنترل ایجاد نمود (p<0/05, p<0/01، p< 0/05، به ترتیب). ترکیب عصاره مریم گلی در دوز 100 و 200 میلیگرم بر کیلوگرم و هیوسین (1 میلیگرم بر کیلوگرم) بی دردی بیشتری نسبت به گروه های تنها دریافت کننده عصاره و یا هیوسین ایجاد نمود.
نتیجه گیری: مشاهدات این مطالعه نشان داد که گیاه مریم گلی باعث افزایش آستانه درد در موش های صحرایی می شود. از آنجاییکه هیوسین به عنوان یک داروی ضددرد دارای عوارض جانبی می باشد، همراه کردن عصاره گیاه مریم گلی با هیوسین می تواند با کم کردن میزان هیوسین مصرفی اثرات مطلوب تری را با حداقل عوارض جانبی به جا گذارد.
آمنه پوررحیم قورقچی، پروین بابائی، ارسلان دمیرچی، بهرام سلطانی، سمانه قربانی،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
� زمینه و هدف: چا قی و افزایش چربی احشایی پس از یائسگی، با تغییرات نامطلوب پروفایل لیپید، سندروم متابولیک و بیماری&rlmهای قلبی- عروقی همراه است. هدف این تحقیق تعیین اثر تعاملی هشت هفته تمرین هوازی- مقاومتی به همراه استروژن درمانی جایگزینی بر میزان چربی احشایی و عوامل خطر قلبی- عروقی در موش صحرایی اوارکتومی شده بود.
� روش کار: ابتدا تعداد50 رت ماده ویستار تحت جراحی اوارکتومی قرار گرفتند و سپس به گروه های 10 تایی شامل اوارکتومی ( OVX )، اوارکتومی+ تمرین ( Ovx+Exe )، اوارکتومی+ تمرین+ استروژن ( Ovx+Exe+Est )، اوارکتومی+ استروژن درمانی ( Ovx+Est ) و اوارکتومی+ شاهد تزریق ( Ovx+Oil ) تقسیم شدند. پروتکل تمرین 3 روز در هفته، روزانه 60 دقیقه با سرعت 20 متر بر دقیقه، شیب 10 درجه و وزنه ای معادل 3% وزن بدن جونده که به دم حیوان متصل بود، به مدت هشت هفته بر روی نوارگردان اجرا شد. استروژن طی هشت هفته شامل30 میکروگرم 17- بتا استرادیول والرات محلول در 2/0 میلی&rlmلیتر روغن کنجد به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به روش زیرجلدی تزریق شد. گروه تمرین+ استروژن دو مداخله تمرین و استروژن درمانی را با روند مشابهی دریافت کردند. برای مقایسه میانگین متغیرها در گروه های مختلف، ANOVA یک طرفه و برای تعیین تفاوت بین گروه ها از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. سطح معنی داری آماری 05/0�>p تعیین شد.
� یافته ها: هشت هفته تمرین و تمرین+ استروژن، بدون تغییر معنی دار وزن بدن، وزن چربی احشایی را کاهش داد� p<0/05 ). BM�) در گروه های تمرین و تمرین+ استروژن در مقایسه با گروه شاهد اوارکتومی و در گروه استروژن درمانی در مقایسه با گروه شاهد تزریق به طور معنی داری کاهش یافت (p <0/05 ). تغییرات پروفایل لیپید در هیچیک از گروه ها معنی دار نبود.
� نتیجه گیری: تمرین جهت کاهش چربی احشایی و BMI مناسب می باشد.
شیما آبتین، لطف الله خواجه پور، مهناز کسمتی، حسین نجف زاده،
دوره 15، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: مریم گلی یکی از گیاهان دارویی بهبود دهنده حافظه است که از گذشته مورد استفاده بشر قرار دارد. از طرف دیگر، نانو ذرات اکسید آهن که امروزه کاربرد وسیعی در پزشکی و صنعت دارد، ممکن است فرایندهای مغزی مرتبط با حافظه را مختل نماید. در تحقیق حاضر، اثر عصاره آبی الکلی مریم گلی بر تخریب حافظه ناشی از نانو ذرات اکسید آهن و نقش گیرندههای بتا- آدرنرژیک در این اثر، مورد مطالعه قرار گرفت.
روش کار: جهت ارزیابی حافظه اجتنابی مهاری، حیوانات در دستگاه استپ داون آموزش داده شدند و بلافاصله پس از آموزش، داروها (سالین، عصاره آبی- الکلی برگ مریم گلی، نانو ذرات اکسید آهن و پروپرانولول) به صورت درون صفاقی تزریق گردید. 24 ساعت بعد، حافظه بلند مدت آنها مورد آزمون قرار گرفت و مدت زمان تاخیر پائین آمدن حیوانات از سکو ثبت گردید.
یافتهها: تزریق نانو ذرات اکسیدآهن (5 میلیگرم/کیلوگرم) فراخوانی حافظه را کاهش داد (P < 0.05). همچنین تزریق عصاره گیاه مریم گلی (mg/kg20،40)، مانع از اثر کاهش دهنده نانو ذرات اکسید آهن بر حافظه بلند مدت گردید (P < 0.01). از طرف دیگر تزریق پروپرانولول (mg/kg5،10) پیش از عصاره مریم گلی (40 میلیگرم/کیلوگرم) به اضافه نانو ذرات اکسید آهن (5 میلیگرم/کیلوگرم)، اثر مریم گلی را در بهبود حافظه مهار کرد.
نتیجه گیری: به نظر میرسد عصاره گیاه مریم گلی اثر تخریبی نانوذرات اکسید آهن بر حافظه را کاهش میدهد. ممکن است مکانیسمهای بتا آدرنرژیک در این اثر عصاره گیاه مریم گلی دخالت داشته باشد.
رضا علی پناه مقدم، سارا حسین زاده، علی نعمتی، عباس نقی زاده باقی، ودود ملک زاده،
دوره 17، شماره 2 - ( 4-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: رابطه بین عادات غذایی و سرطان مری به درستی مشخص نیست ولی اخیراً نشان دادهاند که الگوی غذایی غربی میتواند با افزایش خطر ابتلا به سرطان مری ارتباط داشته باشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه عادات غذایی و نیترات سرم در بیماران مبتلا به سرطان مری با افراد سالم در شهر گرگان انجام گرفت.
روش کار: در یک مطالعه مورد- شاهدی، 44 فرد مبتلا به سرطان مری (گروه مورد) و 44 فرد سالم (گروه کنترل) به مدت یک سال در شهر گرگان برای مطالعه انتخاب گردیدند. پس از اندازهگیری فاکتورهای تن سنجی، اطلاعات دموگرافیک و غذایی توسط پرسشنامههای عمومی و بسامد غذایی، ثبت گردید و نمونههای خونی ناشتا از هر دو گروه برای اندازهگیری سطوح نیترات سرم تهیه شد. نتایج توسط آزمونهای آماری تی تست مستقل، کای دو، فیشر و آزمون مونت کارلو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: وزن، نمایه توده بدنی و سطح سرمی نیترات از نظر آماری در گروه مورد کمتر از گروه کنترل بود (0/05>p). مصرف نمک، سیگار و قلیان در بیماران بیشتر از گروه کنترل بود (0/05>p). نتایج براساس عادات تغذیهائی نشان داد که مصرف نان و برنج، چربی اشباع، چای داغ، کالباس و نوشابههای صنعتی در بیماران از نظر آماری بیشتر از گروه کنترل ولی مصرف سبزیجات، میوهجات، روغنهای غیراشباع، عسل و گوشت کبابی در بیماران کمتر از گروه کنترل بود (0/05>p).
نتیجه گیری: مصرف برخی از غذاهای آماده، چائی داغ و چربی اشباع با سرطان مری مرتبط بود، اما سطوح سرمی نیترات در بیماران کمتر از گروه کنترل بوده و نشانگر نیاز به تحقیقات بیشتر میباشد.
مرتضی سلیمی آوانسر،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) بر حافظه، یادگیری و شناخت، جذب غذا و متابولیسم انرژی تأثیرگذار بوده و سبب اختلال رفتاری می شود. از این رو هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین تناوبی و مصرف کورکومین بر سطوح عامل نکروزی تومور آلفا و عامل نوروتروفیک مشتق از مغز در مردان مبتلا به سندروم متابولیک می باشد.
روش کار: تحقیق حاضر بر روی 40 مرد مبتلا به سندروم متابولیک انجام گرفت که بطور تصادفی در چهار گروه تمرین₊مکمل، گروه تمرین، گروه مکمل و گروه کنترل (10n=) تقسیم شدند. گروه های تجربی بمدت هشت هفته پروتکل تمرینی را انجام داده و مکمل کورکومین مصرف نمودند. نمونه گیری خونی 24 ساعت پیش از شروع تمرینات و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین انجام شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش آماری تحلیل واریانس یک طرفه و تی جفتی استفاده گردید. سطح معنیداری (0/05≥p) در نظر گرفته شد.
یافته ها: در دو گروه تمرین₊مکمل و تمرین تغییرات معنی دار سطوح BDNF به ترتیب 0/000= pو 0/004 =p و عامل نکروزی تومور آلفا (TNF-α) به ترتیب 0/001= p و08 0/0 = pنسبت به پیش آزمون مشاهده گردید. همچنین به هنگام بررسی تغییرات بین گروهی، تغییرات TNF-α (0/004=p) و BDNF (0/000=p) گروه تمرین+ مکمل نسبت به سایر گروه ها به لحاظ آماری معنیدار بود.
نتیجه گیری: انجام هشت هفته تمرین تناوبی با شدت متوسط به همراه مصرف کورکومین موجب کاهش معنی دار عوامل التهابی و افزایش بیان BDNF گردید
ایرج فیضی، سعید اسمعیلپور، علی نعمتی، خاطره عیسی زاده، فریده فیضی، وحید منتظری،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از مکملها از جمله –Lکارنیتین، حمایتهای تغذیهای ایدهآل و تغذیه زودهنگام بعد از عمل جراحی در سرطان، میتواند در پیشگیری از عوارض بیماران مهم باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر تغذیه زودهنگام غنی از L -کارنیتین بر عوارض عمل جراحی سرطان مری و طول مدت بستری در بخشهای بیمارستان انجام گردید.
روش کار: در یک کارآزمایی بالینی، 50 نفر از بیماران مبتلا به سرطان مری تحت عمل جراحی در دو گروه مساوی به صورت تصادفی برای بررسی انتخاب شدند. با استفاده از پرسشنامه یادداشت غذائی اطلاعات تغذیهای استخراج گردید. از هر دو گروه قبل از شروع و انتهای مطالعه نمونه خونی پایه و نمونه ادرار 24 ساعته به ترتیب برای اندازهگیری فاکتورهای خونی (مثل شمارش سلولهای خون، هموگلوبین، هماتوکریت و اوره خون) و تراز ازته گرفته شد. سپس به گروه مداخله در اولین روز بعد از عمل جراحی مکمل-L کارنیتین به میزان روزانه 3 گرم در 3 دوز منقسم به همراه رژیم غذائی روتین بیمارستان در هر وعده غذایی و به گروه شاهد رژیم غذائی روتین بیمارستان به مدت ده روز داده شد. دادهها با استفاده از آزمونهای تی مستقل، تی زوجی و کای دو تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که تغییرات میانگین BUN و تراز ازته در دو گروه بعد از مداخله اختلاف معنیداری داشت (0/05>p). بیمارانی که تغذیه زودهنگام غنی از-L کارنیتین را شروع کرده بودند، مدت زمان کمتری در بخشهای بیمارستان سپری کرده و زودتر ترخیص شدند، بطوریکه این اختلاف با گروه کنترل معنیدار بود (0/05>p).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که تغذیه زودهنگام غنی ازL کارنیتین احتمالاً بتواند بر طول مدت بستری بیماران مبتلا به سرطان مری بعد از عمل جراحی در بخشهای بیمارستان تاثیر مثبت بگذارد.
احمد عبدی، نسرین رمضانی، مهدی امینی،
دوره 18، شماره 1 - ( 2-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: آیریزین مایوکاین جدیدی است که از FNDC5 آزاد شده و از طریق قهوه ای کردن بافت چربی سفید و گرمازایی بر چاقی، متابولیسم و هموستاز گلوکز تاثیر میگذارد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر بیان ژن FNDC5 و مقادیر پروتئینی آیریزین چربی احشایی در رت های دیابتی نوع 2 میباشد.
روش کار: 18 سر موش صحرایی نر (هشت هفته ای) برای این پژوهش انتخاب شدند. موش ها با استفاده از داروی نیکوتین آمید و استرپتوزتوسین دیابتی شدند. پنج روز پس از تزریق، موش هایی که گلوکز ناشتای خون آنها بین 400-126 میلی گرم در دسی لیتر بود به عنوان نمونه دیابتی انتخاب شدند. موش ها بر اساس وزن همگن سازی شده و در گروه کنترل- دیابتی (9n=) و تمرین مقاومتی- دیابتی (9n=) قرار گرفتند. گروه تمرینی هشت هفته (5 روز در هفته) تمرین مقاومتی را اجرا کردند. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان یک متری به همراه وزنه های بسته شده به دم موش بود. برای اندازهگیری بیان ژن FNDC5 به روش Quantitative Real time RT-PCR و برای اندازه گیری پروتئین آیریزین از روش الایزا استفاده شد. داده ها با استفاده از ازمون t مستقل در سطح معنی داری 0/05 ≤ pآزمون شد.
یافته ها: تمرینات مقاومتی باعث افزایش معنیداری در بیان ژن FNDC5 و سطوح پروتئینی آیریزین در بافت چربی احشایی رتهای دیابتی نوع 2 شد.
نتیجه گیری: به نظر میرسدFNDC5 و آیریزین تاثیر مهمی در بیماریهای متابولیکی دارند و میتوانند تحت تاثیر تمرینات مقاومتی قرار گیرند. شاید تغییر در سطوح این شاخص ها، یک هدف بالقوه جدید برای درمان اختلالات متابولیکی از جمله دیابت باشد.
حمیدرضا ابری، مینو محمودی، سیامک شهیدی،
دوره 18، شماره 3 - ( 7-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی مصرف خوراکی مکمل کراتین بر شاخصهای بیوشیمیایی کلیه، کبد و بیضه در رتهای نر تحت تمرین شنا انجام گرفت.
روش کار: در این مطالعه موشهای رت نر نژاد ویستار با میانگین وزنی (gr5 ± 245) به 5 گروه 8 تایی: کنترل، تمرین+ دوز صفر کراتین؛ تمرین با دریافت دوز پایین، متوسط و بالای کراتین (به ترتیب200،300 و600 میلی گرم/ کیلوگرم در روز) تقسیمبندی شدند. مطالعات بیوشیمیایی سرم خون بعد از 10 روز مصرف کراتین و تمرین شنا اجرا شد. سپس سطح سرمی آلکالین فسفاتاز (ALP)، آلانین آمینو ترانسفراز (ALT)، آسپارتات آمینو ترانسفراز(AST)، ازت اوره خون (BUN)، کراتینین و تستوسترون به روش اسپکتروفتومتری اندازهگیری شد و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون ANOVA انجام گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که سطح سرمی ALP در گروههای دریافت کننده دوز کم و متوسط کراتین نسبت به هر دو گروه کنترل و گروه تمرین دوز صفر کراتین تفاوت معناداری داشته است (0/05<p). سطح سرمیBUN، ALT و AST در گروههای تمرین+ دوز صفرکراتین، تمرین داده شده با دریافت دوز پایین، متوسط و بالای کراتین نسبت به گروه کنترل دارای تفاوت معناداری نبود. گروه تمرین داده شده با دریافت دوز بالای کراتین بطور معناداری سطح سرمی کراتینین بالاتری را در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (0/05<p). سطح تستوسترون در گروه تمرین با دریافت دوز متوسط کراتین نسبت به گروه کنترل و گروه تمرین+ دوز صفرکراتین دارای تفاوت معناداری بود (0/05<p).
نتیجه گیری: این مطالعه نشان میدهد که مصرف کوتاه مدت کراتین (10 روز) میتواند بر روی برخی از شاخصهای بیوشیمیایی کلیه، کبد و بیضه اثر بگذارد. اگرچه مطالعات بیشتری برای روشن شدن اثرات مصرف مکمل کراتین لازم است.
لاله نادری، اللهیار عرب مومنی،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به شیوع چاقی و ایجاد خطرات متابولیک، عوارض قلبی عروقی و کبد چرب، برنامههای ورزشی و مکملهای طبیعی در کنترل و پیشگیری از این بیماریها میتوانند نقش قابلتوجهی داشتهباشند. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی و مصرف اسید کلروژنیک بر پروتئین واکنشگرC و آنزیمهای کبدی زنان چاق بود.
روش کار: در این تحقیق که بهصورت پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل انجام شد، 48 زن چاق بهصورت هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی به چهار گروه مساوی (12n=)، تمرین، مکمل، تمرین+ مکمل و گروه کنترل تقسیم شدند. در گروه تمرین 8 هفته تمرین هوازی و مقاومتی، 3 جلسه در هفته و هر جلسه 60 دقیقه اجرا شد، گروه مکمل، قهوه سبز حاوی اسید کلروژنیک روزانه را بهشکل کپسول 400 میلیگرمی بهمدت 8 هفته مصرف کردند و گروه ترکیبی بهطور همزمان به تمرین و مصرف قهوه سبز پرداختند. با استفاده از نمونههای خونی آنزیمهای آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز و پروتئین واکنشگر C در ابتدا و پس از 8 هفته مداخله اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمــونهــای تی همبسته و تحلیل واریانس یکطرفه در سطح 0/05>p انجام شد.
یافتهها: آلانین آمینوترانسفراز و آسپارتات آمینوترانسفراز در گروه مکمل کمترین کاهش و در گروه تمرین+ مکمل بیشترین کاهش را داشت (0/05>p). همچنین پروتئین واکنشگرC، در گروه تمرین+ مکمل بیشترین کاهش را نشان داد، ضمن اینکه تفاوت معناداری در میزان پروتئین واکنشگرC سه گروه تجربی نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (0/05>p).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این مطالعه بهنظر میرسد تمرینات ترکیبی و اسید کلروژنیک میتوانند عوامل التهابی مانند پروتئین واکنشگرC و آنزیمهای کبدی را کاهش دهند.
آیلار ایمانی، معرفت سیاه کوهیان، پوران کریمی، مسعود اصغرپور، فرناز سیفی اسگ شهر،
دوره 20، شماره 1 - ( 2-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: تمرینات ورزشی و مصرف برخی مکملها میتواند در کاهش آپوپتوزیس مؤثر باشد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تمرین استقامتی و مکمل عصاره گل محمدی بر آپوپتوزیس میتوکندریایی میوکارد بود.
روشکار: این مطالعه تجربی، روی 52 سر موش نر ویستار انجام گردید که بصورت تصادفی در پنج گروه همگن کنترل سه ماهه، کنترل شش ماهه، گل محمدی، تمرین استقامتی و تمرین استقامتی+ گل محمدی تقسیم شدند. گروههای تمرینی بهمدت 12 هفته در تمرین استقامتی شرکت نمودند. گروه عصاره گل محمدی و تمرین استقامتی+ گل محمدی، به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، 1 گرم عصاره گل محمدی دریافت کردند. پس از اجرای پروتکل تمرینی و مصرف عصاره، مراحل جراحی و استخراج بافت قلبی انجام شد. دادهها با استفاده از آزمون آنوا و تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری کمتر از 5 درصد با نرمافزار SPSS-22 تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد نسبت Bax/Bcl-2 و Caspase-3 در گروههای تمرین استقامتی و تمرین استقامتی+ گل محمدی کاهش معنیداری را در مقایسه با گروه کنترل داشته است (0/05˂p). Bax/Bcl-2 در گروه گل محمدی کاهش معنیداری را نشان داد (0/05˂p)، اما Caspase-3 در گروه گل محمدی معنیدار نبود.
نتیجه گیری: انتظار میرود تمرین استقامتی با مکمل عصاره گل محمدی بر نسبت بیان ژن Bax به Bcl-2 و میزان بیان ژن Caspase-3، بستر مناسبی را بر سازوکارهای کاسپازی و فرآیند آپوپتوزیس در میوکارد موشهای صحرایی فراهم نماید.