|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
3 نتیجه برای سلول های بنیادی مزانشیمی
مسعود ملکی، کاظم پریور، محمد نبیونی، پریچهر یغمایی ، محمد ناجی، دوره 9، شماره 2 - ( 3-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: سلول های بنیادی دارای توانایی خود بازسازی و قدرت میتوزی بالا و امکان تمایز به انواع سلول های تخصص یافته می باشند. ژله وارتون بند ناف منبعی برای سلول های بنیادی مزانشیمی بوده که توان تمایزی بالایی دارند. هدف از این مطالعه بررسی تمایز سلول های بنیادی بدست آمده از بند ناف به سلول های عدسی چشم بود. در مسیر تمایز سلول های فیبری عدسی چشم پروتئین های کریستالین ساخته می شوند بنابر این می توانند به عنوان مارکر تمایز سلول های عدسی چشم مورد استفاده قرار گیرند. روش کار: در این تحقیق سلول های بنیادی از بند ناف جنین موش جدا شدند. ابتدا آنها به قطعات mm3 2-1 قطعه قطعه شده و با محلول آنزیم کلاژناز نوع IA انکوبه گردیدند و بدنبال آن به طریق مکانیکی عمل پیپت کردن انجام شد. سوسپانسیون سلولی در فلاسک های کشت cm2 25 کشت داده شدند. بعد از پاساژ اول کیت تشخیص آلکلین فسفاتازی جهت شناسایی سلول های بنیادی تمایز نیافته استفاده گردید. در گروه تجربی سلول های بنیادی با زجاجیه چشم گاو و محیط کشت در حجم های 1:3 کشت داده شدند. عصاره پروتئینی در روز دهم بعد از القا تهیه شده و در ژل پلی آکریل آمید مورد آنالیز قرار گرفت. سپس پروتئین ها بر روی کاغذ نیتروسلولزی انتقال داده شدند. عصاره عدسی چشم رت به عنوان گروه کنترل مثبت استفاده شد. آنتی بادی بر علیه αA- crystallin وαB- crystallin ، آنتی بادی ثانویه و vectastain ABC- kit (standard) و Vector blue alkaline phosphatase substrate kit III مورد استفاده قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان دادندکه سلول های بنیادی بند ناف موش فعالیت آلکلین فسفاتازی دارند. بررسی شکل ظاهری سلول های گروه تجربی و نیز جدا سازی پروتئین های سلول ها و استفاده از آنتی بادی ویژه در این گروه ها نشان دهنده تمایز در این سلول ها بود. نتیجه گیری: بند ناف موش می تواند منبع مناسبی برای سلول های بنیادی مزانشیمی باشد. این سلول ها شکل ظاهری شبه فیبروبلاستی داشتند که در گروه تجربی طویل، نازک و موازی هم قرار گرفته بودند. آنالیز الکتروفورز و وسترن بلات نشان دهنده بیان قابل توجه مارکر تکوین اولیه تمایز سلول های فیبری عدسی در گروه تجربی بود.
صابر زهری، مسعود ملکی، کمال الدین حمیدی، سیده مهسا خاتمی، دوره 13، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: سلول های بنیادی به عنوان پشتیبان اساسی بافت های بدن موجودات پرسلولی می باشند. این سلول ها باعث می شوند خون، استخوان، گامت ها، بافت اپی تلیال، سیستم عصبی، ماهیچه و سایر بافت های بدن بوسیله سلولهای جدید در طول دوره زندگی جایگزین شوند. سلول های مزانشیمی ژله وارتون بند ناف، در سال های اخیر مورد توجه بسیاری از محققین قرار گرفته است. سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون نشانگرهای سطحی سلول های بنیادی مزانشیمی را بیان می کنند. در این مطالعه، سلول های بنیادی ژله وارتون بند ناف انسان با استفاده از روش کشت قطعه بافت جداسازی گردید. برای نشان دادن خاصیت بنیادینگی این سلول ها سه نشانگر CD شامل CD105 ، CD44 و CD34 مورد آزمایش قرار گرفت. هدف از این مطالعه بررسی ویژگی های مورفولوژیکی این سلول ها و نشانگرهای سطحی آنها بود. روش کار: بند ناف نوزاد تازه متولد شده به روش سزارین، از بیمارستان آرتا اردبیل تهیه گردید و در شرایط کاملا استریل به آزمایشگاه انتقال داده شد و به روش کشت قطعه بافت، در محیط کشت DMEM کشت داده شد. بعد از جدا شدن سلول ها و رسیدن به فاز لگاریتمی، سلول ها پاساژ داده شدند. سپس ویژگی های رشد آنها بررسی شده و با استفاده از روش RT-PCR نشانگرهای سطحی CD44 و CD105 و CD34 بررسی گردید. یافته ها: سلول های بنیادی ژله وارتون بند ناف بعد از 7 روز شروع به جدا شدن از قطعه های بافتی کردند. در بررسی های مورفولوژیکی دو نوع تیپ 1 و تیپ 2 مشاهده گردید. بررسی های تکنیک RT-PCR نیز نشان دهنده بیان دو نشانگر CD44 و CD105 و عدم بیان نشانگر CD34 بود. نتیجه گیری: بند ناف انسان میتواند یک منبع جایگزین برای سلول های بنیادی مغز استخوان در جهت سلول درمانی و مهندسی بافت گردد. این سلول ها ظاهر فیبروبلاستی دارند. این سلول ها بعد از گذراندن فاز lag و ورود به فاز log به راحتی در محیط کشت رشد می کنند و ویژگی های بنیادی خود را تا پاساژ های بالاتر حفظ می کنند.
مریم رحیم زاده، لیلا پیردل، دوره 18، شماره 1 - ( 2-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: سلولهای بنیادی مزانشیمی به عنوان سلولهای با ایمونوژنیسیته پایین و تعدیل کننده ایمنی شناخته شدهاند. مواجهه سلولهای بنیادی مزانشیمی با اینترفرون گاما (IFN-g) ممکن است ویژگیهای تعدیلکنندگی این سلولها را تحت تاثیر قرار دهد. در مطالعه حاضر، میزان بیان اکتونوکلئوتیدازهای CD39 و CD73 تولیدکننده آدنوزین به عنوان مهارکننده ایمنی در سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از ژله وارتون کشت شده در حضور و غیاب INF-γ بررسی شد.
روش کار: در این مطالعه تجربی، سلولهای بنیادی مزانشیمی از ژله وارتون بندناف انسان استخراج، کشت و تکثیر داده شدند. شناسایی فنوتیپ این سلولها از طریق آنالیز فلوسایتومتری مارکرهای سطحی آنها صورت گرفت. سپس سلولهای بنیادی مزانشیمی کشت داده شده با اینترفرون گاما تیمار شدند. پس از گذشت 24 ساعت بیان CD39 و CD73 با استفاده از روش qPCR در سلولهای کنترل و سلولهای تیمار شده با IFN-g بررسی شدند.
یافتهها: آنالیز فلوسایتومتری سلولهای بنیادی با مورفولوژی شبیه سلولهای فیبروبلاستی نشاندهنده بیان مارکرهای سطحی CD105 و CD73 در این سلولها بود. دادههای qPCR نشان داد که بیان CD39 در مواجهه با IFN-g نسبت به حالت بدون مواجهه به صورت معنیداری افزایش یافته است، در حالیکه بعد از تیمار با IFN-g در سطح بیان CD73 بین سلولهای کنترل و سلولهای تیمار شده تفاوت معنیداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: نتایج نقش احتمالی اینترفرون گاما در ایجاد ظرفیت تعدیل ایمنی سلولهای بنیادی مزانشیمی را نشان میدهد که ممکن است از طریق بیان ژنهای هدف نمایان شود و این می بایست مورد مطالعه قرار گیرد.
|
|
|
|
|
|