|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
4 نتیجه برای زنجبیل
محمد حسین دهقان، عزت نوری زاده، مجید لطیفی نوید، دوره 2، شماره 2 - ( 3-1381 )
چکیده
زمینه و هدف : هلیکوباکترپیلوری، بعنوان یک عامل مهم در ایجاد گاستریت مزمن، زخم معده و اثنی عشر محسوب می شود همچنین احتمال می رود که در ایجاد آدنوکارسینومای دیستال معده نیز نقش داشته باشد. عفونت ایجاد شده توسط هلیکوباکترپیلوری می تواند به زخمهای مزمن معده و اثنی عشر منجر شود که عواقب وخیم تر آن به شکل آتروفی و متاپلازی معده ای در بافتها ظاهرمی گردد. افزایش روز افزون مقاومت دارویی هلیکوباکتر پیلوری به آنتی بیوتیکهای رایج، هدف مطالعه را طراحی نمود، بطوری که تاثیر چهارگونه از گیاهان افزودنی در مواد غذایی از نظر خاصیت ضد باکتریایی بر علیه ده سویه هلیکو باکتر پیلوری مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: گیاهانی که بر علیه ده سویه هلیکوباکتر پیلوری انتخاب شدند شامل زردچوبه، زنجبیل، میخک و هل بودند. عصاره های اتری، الکلی و آبی با روش انتشار در آگار بر روی هلیکوباکتر پیلوری های جدا شده از بیماران مراجعه کننده به بخش آندوسکوپی بیمارستان شریعتی تهران مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها : از بیـن عصاره های آبـی حاصل از گیاهان مـورد مطالعه از نظر اثر ضد باکتـریا یی، عصـاره زرد چوبه بیشترین اثر ضد هلیکوباکتر پیلوری را داشت (میانگین قطرهاله عدم رشد 21/5میلی متر)، بعد از آن به ترتیب زنجبیل، میخک و هل قرار داشتند. در میان عصاره های الکلی، عصاره زنجبیل با میانگین 19/7میلی متر اثر بخش بوده و پس از آن زردچوبه ومیخک دارای فعالیت ضد باکتریایی بودند. از عصاره های اتری زنجبیل، زردچوبه، میخک و هل دارای خواص ضد هلیکوباکترپیلوری بودند (میانگین قطر هاله عدم رشد به ترتیب 10.5،11.1،13،19میلی متر ). نتیجه گیری : با توجه به اینکه عصاره های آبی، الکلی واتری مربوط به زردچوبه، دارای فعالیت ضد باکتریایی بالاتری می باشد، شناسایی ماده موثر این گیاه به عنوان یک ترکیب موثر ضد میکروبی گام بعدی در این راستا محسوب شده و شناسایی اثرات ضد میکروبی دیگر گیاهان افزودنی در مواد غذایی امری ضروری به نظر می رسد.
عاطفه قنبری، اکرم السادات منتظری، مریم نیکنامی، زهرا عطرکار روشن، عبدالرسول سبحانی، بهروز نجفی، دوره 10، شماره 4 - ( 9-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: تهوع و استفراغ ناشی از شیمیدرمانی از شدیدترین عوارض و از نگرانیهای مهم بیماران مبتلا به سرطان میباشد. زنجبیل یک داروی گیاهی و موثر در درمان تهوع و استفراغ و هیچ نوع عارضه خاصی ایجاد نمیکند. این گیاه در بعضی از کشورها در تهیه داروهای ضد استفراغ مورد استفاده قرار میگیرد. هدف این مطالعه تعیین تاثیر زنجبیل بر شدت تهوع و استفراغ ناشی از شیمی درمانی در بیماران مبتلا به سرطان است. روش کار: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی تصادفی، متقاطع، دوسوکور و مشابهسازی شده است که بر روی 44 بیمار تحت شیمی درمانی انجام گرفت. بیماران بر اساس تقسیم تصادفی بلوک چهارتایی در سیکل اول مطالعه یکی از رژیمهای ضداستفراغ رژیم الف (روتین +1گرم زنجبیل) و رژیم ب (روتین+ 1گرم دارونما) را دریافت کردند و در سیکل بعدی پس از 28 روز رژیم دیگر (الف یا ب) را همراه با داروهای شیمی درمانی دریافت نمودند. شدت، دفعات و نمره تهوع و شدت و دفعات استفراغ 4 ساعت (1،2،3،4) پس از دوز دوم رژیمهای درمانی و پایان 24 ساعت از شروع شیمی درمانی با استفاده از ابزار VAS و کورتیلا مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت اطلاعات کسب شده با استفاده SPSS نسخه 16 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. مقایسه بین گروهها با استفاده از آزمونهای تی مستقل، آزمون غیر پارامتری (من ویتنی یو) صورت گرفت. یافته ها: نتایج تحقیق بیانگر آن است که در تمام ساعات بررسی، تفاوت قابل توجه آماری در دفعات تهوع و استفراغ بین دو رژیم درمانی بدست نیامد. اما در رابطه با تهوع، رژیم زنجبیل در مقایسه با دارونما شدت و نمره تهوع را به شکل معنی دار کاهش داد. آزمون تی مستقل و من ویتنی یو نیز تفاوت معنیدار آماری را در نمره تهوع در ساعت سوم و پایان 24 ساعت (06/0 p = و 01/0 = p ) نشان دادند. نتیجه گیری: با توجه به کاهش نمره تهوع در رژیم حاوی زنجبیل نسبت به دارونما، به نظر میرسد که استفاده از زنجبیل یک روش ساده و بیخطر است که میتواند به عنوان مکمل داروهای ضد استفراغ در بیماران تحت شیمی درمانی بکار رود.
مسعود اجارودی، محمد ماذنی، رضا حاجی حسینی، علیرضا مرادی، لطف اله رضاقلی زاده، دوره 18، شماره 4 - ( 11-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت سمیت کبدی ناشی از دارو و سموم بهعنوان یکی از عوامل آسیبرسان به بدن، این مطالعه با هدف ارزیابی اثرات ترکیب حاصل از عصارههای دارچین و زنجبیل بر پارامترهای بیوشیمیایی سرم در موشهای صحرایی آسیبدیده توسط تتراکلریدکربن (CCl4) انجام گرفت.
روش کار: در این مطالعه تجربی، 42 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به 7 گروه 6 تایی تقسیم شدند. سه گروه کنترل شامل کنترل نرمال، کنترل ترکیب عصارهها و کنترل آسیب، که روزانه به مدت 14 روز بهترتیب آب مقطر، ترکیبی از عصارههای دارچین- زنجبیل و آب مقطر دریافت کردند. 4 گروه بعدی، گروههای پیشدرمانی بودند که به ترتیب عصاره دارچین، عصاره زنجبیل، ترکیب عصارهها و سیلیمارین به صورت روزانه و تک دوز دریافت نمودند. در روز 14 به گروههای کنترل آسیب و پیشدرمانی مقدار 1 ml/kg تتراکلریدکربن حل شده در روغن زیتون (1:1 v/v) به صورت داخل صفاقی تزریق شد. به گروههای 1 و 2 فقط روغن زیتون تزریق گردید. 52 ساعت بعد از تزریق CCl4 خونگیری انجام گرفت و سرم آنها جداسازی شد.
یافتهها: تزریق CCl4 سبب افزایش معنیدار در میزان فعالیت آنزیمهای ALT و AST، سطوح کلسترول، تریگلیسرید و LDL، و همچنین کاهش سطوح آلبومین و HDL سرم رتهای آسیبدیده نسبت به گروه کنترل نرمال شد (0/001>p). پیشدرمان با عصاره دارچین و زنجبیل بصورت جداگانه و توام سبب بهبود معنیدار این مقادیر در مقایسه با گروه آسیب گردید (0/001>p).
نتیجهگیری: مصرف همزمان دارچین و زنجبیل اثرات محافظتکنندگی بهتری در مقابل آسیبهای ناشی از تتراکلریدکربن نشان داد.
سولماز بابایی بناب، دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت بدنی یکی از عوامل تحریک ترشح فاکتورهای رشد فاکتورهای رشد عصبی در بیماران مبتلا به اماس میباشد. بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر 12 هفته تمرین پیلاتس و مصرف زنجبیل بر مقادیر سرمی BDNF و TNF-α در زنان مبتلا به بیماری اماس بود.
روشکار: چهل زن مبتلا به اماس از بین 85 زن مراجعهکننده به اداره بهزیستی شهرستان ارومیه با دامنه سنی 35-30 سال در قالب یک طرح نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون، به صورت تصادفی انتخاب شدند و در چهار گروه 10 نفره تمرین+ مکمل، تمرین+ دارونما، مکمل زنجبیل و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه های مداخله تمرینات پیلاتس را به مدت 12 هفته، هفته ای 3 جلسه 60 دقیقهای انجام دادند. و گروه های مکمل، روزانه سه کپسول یک گرمی زنجبیل مصرف کردند. به منظور تحلیل داده ها، از تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS-22به کار رفت.
یافته ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تمرینات ورزشی به همراه مصرف زنجبیل باعث افزایش BDNF در گروههای مداخله در مقایسه با گروه کنترل بود ولی این افزایش در گروه تمرین+مکمل نسبت به دیگر گروه های مداخله بیشتر بود (0/05>p)، همچنین نتایج نشان داد که میزان TNF-α در گروه های مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشت (0/05>p).
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که مصرف زنجبیل به عنوان یک روش غیرتهاجمی میتواند اثر مثبتی بر افزایش مقادیر BDNF و کاهش مقادیر TNF-αدر زنان مبتلا به اماس داشته باشد.
|
|
|
|
|
|