[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
21 نتیجه برای زنان

نیره امینی ثانی، سید مرتضی شمشیرگران، فرناز اهدایی وند، افروز مردی،
دوره 3، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پستان شایع ترین سرطان زنان سراسر دنیا و علت عمده مرگ های ناشی از سرطان در زنان است، بنابراین شناسایی عوامل خطر آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این مطالعه رابطه سقط و سرطان پستان مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار: این مطالعه از ابتدا تا پایان سال 1380 به روش مورد- شاهدی در مشهد انجام شد و در آن 105 زن با ابتلای قطعی به سرطان پستان با 105 زن سالم که در همسایگی آنها زندگی می کردند و از نظر سنی همسان بودند، مورد مقایسه قرار گرفتند. ابزار گرد آوری اطلاعات پرسشنامه ای شامل اطلاعات دموگرافیک و نیز سئوالاتی در زمینه عوامل مرتبط با باروری با تاکید بر سقط بود. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه9 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج این مطالعه نشان دادکه سابقه سقط با سرطان پستان ارتباط دارد (OR=2/09%95 CT=1/18-3/69). همچنین بین دفعات سقط و سرطان پستان رابطه معنی داری یافت شد (p=0/0008) و همچنین مشخص شد که چنانچه سقط قبل از اولین حاملگی ترم روی دهد خطر سرطان پستان افزایش می یابد (OR-5/97 %95 CT=1/18-19/6)، اما سن به هنگام سقط تاثیری بر خطر سرطان پستان نداشت.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های مطالعه حاضر به نظر می رسد که سقط با خطر سرطان پستان رابطه دارد و هر چه دفعات آن بالاتر باشد خطر افزایش می یابد و چنانچه قبل از اولین حاملگی ترم روی دهد نسبت به پس از آن با خطر بیشتری همراه است بنابراین مداخلات بهداشتی مناسب در این خصوص ضروری بنظر می رسد.
داریوش سوادی اسکوئی، نیره امینی ثانی، مازیار هاشمیلر،
دوره 3، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده

  زمینه و هدف : استروک یکی از علل میرایی و ناتوانی در دنیا است. با آنکه استروک در مردان شایع تر از زنان است اما بیش از نیمی از مرگ های ناشی از استروک در زنان روی می دهد. چندین حالت و عوامل مرتبط با شیوه زندگی بعنوان عامل خطر استروک شناسایی شده اند. هدف از این مطالعه بررسی عوامل خطر عمده استروک و الگوی آن در زنان است.

  روش کار: تعداد 62 بیمار مبتلا به استروک ایسکمیک از بخش نورولوژی بیمارستان علوی طی سال 1381 انتخاب شدند و با شاهد های همسان شده از نظر سنی از سایر بخش های همان بیمارستان مقایسه شدند. اطلاعات مربوط به وضعیت مواجهه با عوامل خطر عمده توسط پرسشنامه دارای ساختار و از طریق مصاحبه گردآوری شد. خطر استروک توسط محاسبه شانس نسبی بر آورد گردید.

  یافته ها: خطـر استروک در زنان با پرفشاری خـون (7/3-8/1= CI 95% 4/8= OR )، سیگاری کنونی (16-1/1= CI 95% 2/4= OR )، دیابت (7/9-4/1= CI 95% 7/3= OR ) و بیماری قلبی (4/8-2/1= CI 95% 2/3= OR ) بطور معنی داری افزایش نشان داد. ارتباط سایر عوامل نظیر فعالیت فیزیکی، ارتباط غیر مستقیم با دود سیگار و سابقه کلسترول بالا با استروک معنی دار نبود.

  نتیجه گیری: فشار خون بالا، مصرف سیگار، دیابت و بیماری قلبی عوامل خطر عمده استروک در زنان هستند. بسیاری از این عوامل قابل اصلاح یا تغییر هستند، بنابراین استراتژی های پیشگیری باید با در نظر گرفتن این نکات در جهت کاهش استروک در زنان برنامه ریزی گردد.


ناطق ‌ عباسقلی‌ زاده، منوچهر براک، مهرداد میرزارحیمی، اسماعیل‌ ولی‌زاده‌ حقی،
دوره 3، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده

  زمینه‌ و هدف‌: افزایش جمعیت و رشد بی رویه آن یکی از مشکلات اساسی کشورمان می باشد و ترویج استفاده از وسایل تنظیم خانواده نقش بسزایی در کاهش آن دارد. نتایج مطالعات انجام شده در سطح‌ کشور تاثیر آموزش را در کاربرد روش ها و وسایل تنظیم خانواده نشان می دهند. هدف‌ از این‌ مطالعه‌ تعیین‌ میزان‌ آگاهی‌ زنان‌ 49-15 ساله‌ تحت‌ پوشش‌ مراکز بهداشتی‌، درمانی‌ شهر اردبیل‌قبل و بعد از مطالعه جزوه آموزشی بوده است.

  روش‌ کار: نمونه‌ مورد مطالعه در این‌ پژوهش‌ 138 نفر از مادران‌ واجد شرایط 49-15 ساله‌ تحت‌ پوشش‌ مراکز بهداشتی‌، درمانی‌ شهراردبیل‌ بوده اند، که‌ از بین‌ چهارده‌ مرکز بهداشتی‌، درمانی‌ به‌ صورت‌ تصادفی ساده‌ و از هر مرکز‌ ده‌ نفر با حداقل سطح‌ سواد سیکل‌ (راهنمایی‌) انتخاب‌ شده‌ بودند. این‌ مطالعه‌ به‌ صورت‌ توصیفی‌، مقطعی‌ و آینده‌نگر از طریق‌ بررسی‌ متون‌، تدوین‌ پرسشنامه‌، تهیه‌ جزوه‌ آموزشی‌ و ارایه‌جزوات‌ به‌ مادران‌ واجد شرایط و تکمیل‌ پرسشنامه‌ توسط آنها قبل‌ و بعد از مطالعه‌ در فاصله‌ زمانی‌ دی‌ 1379 لغایت‌ خرداد 1380 انجام‌ شده‌ است‌.

  یافته‌ها: بین‌ اشتغال‌ مادر واستفاده‌ از وسایل‌ تنظیم‌ خانواده‌ ارتباط معنی‌ دار مشاهده‌ نگردید. نتایج‌ آزمون‌ مک‌ نیمار و t-test نشان‌ دادند بین آموزش‌ های ارایه‌ شده‌ در زمینه نحوه‌ شروع‌ استفاده‌ ازقرص‌های‌ ضدبارداری، نحوه‌ فاصله‌ دهی‌ در مصرف‌ قرص‌های‌ ضدبارداری‌، اقدام‌ هنگام‌ فراموشی‌ مصرف‌ قرص، ارجح‌ بودن‌ روش‌وازکتومی‌ نسبت‌ به‌ توبکتومی، فاصله‌ تزریق‌ آمپولهای‌ ضدبارداری‌ و طول‌ اثر IUD قبل‌ و بعد از مطالعه‌جزوه آموزشی اختلاف معنی دار آماری وجود داشت.

  نتیجه‌گیری‌: آموزش در ارتقای سطح آگاهی جامعه مورد پژوهش تاثیر قابل توجهی داشته و در نتیجه در بهبود عملکرد آنان در زمینه تنظیم خانواده موثر است، بنابراین توصیه می شود مقوله آموزش زنان در این زمینه جدی گرفته شود.


همایون صادقی، نیره امینی ثانی، شهنام عرشی، سید هاشم سزاوار،
دوره 3، شماره 3 - ( 6-1382 )
چکیده

  زمینه و هدف: بیش از دو دهه است که توجه سازمان بهداشت جهانی به بهداشت باروری معطوف شده است. حفظ و ارتقای سلامت زنان در گرو بهبود شاخص های باروری است. این مطالعه با هدف بررسی این شاخص ها در زنان عشایر استان اردبیل صورت گرفت تا ضمن ترسیم وضعیت موجود راهکارهای مناسب را در جهت بهبود شاخص های باروری ارایه دهد.

  روش کار: قسمتی از طرح بررسی سلامت و بیماری عشایر استان اردبیل که فاز اول آن در سال 1381 صورت گرفت به بررسی شاخص های باروری با استفاده از پرسشنامه دارای ساختار پرداخت، این مطالعه به روش مقطعی در زنان قشلاق عشایر صورت گرفت. اطلاعات مربوط به وضعیت باروری زنان عشایر استخراج گردیده و با نرم افزار SPSS نسخه 10 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و از آمار توصیفی برای ارایه نتایج استفاده شد.

  یافته ها: از 268 زن 49-10 ساله اطلاعات مربوط به شاخص های باروری تکمیل گردید. میانگین سن ازدواج 2/18 سال، سابقه مرده زایی 6/8%، سابقه سقط 1/18% وحاملگی ناخواسته 9/38% بود. 4/31% زنان عشایر اصلاً مراقبت دوران بارداری نداشتند. 6/67% آنهایی هم که مراقبت شده بودند کمتر از 4 بار مراقبت داشتند.

  نتیجه گیری: جهت ارتقای شاخص های باروری زنان عشایر می بایست برنامه ریزی های بهداشتی مناسب خصوصاً جهت ارایه خدمات تنظیم خانواده و مراقبت های دوران بارداری صورت پذیرد تا از پیامدهای بعدی نظیر حاملگی های ناخواسته و عوارض مرتبط با بارداری و زایمان کاسته شود.


فریده مصطفی زاده، مهرناز مشعوفی، معصومه رستم نژاد،
دوره 6، شماره 4 - ( 9-1385 )
چکیده

  زمینه و اهداف: میزان سزارین در سالهای اخیر افزایش چشمگیری داشته است. به علت عوارض زیاد بعد از عمل، دوره نقاهت طولانی و هزینه بالای زایمان به طریق جراحی و سایر عوارض، زایمان طبیعی به عنوان روش رایج توصیه شده است . با توجه به افزایش زایمان به طریقه سزارین و سهولت پذیرش آن از سوی عامه مردم به نظر می رسد که نگرش زنان باردار و پرسنل بهداشتی نسبت به انتخاب نوع زایمان موثر است. این پژوهش به منظور بررسی نگرش پرسنل بهداشتی و زنان باردار نسبت به زایمان طبیعی وسزارین و همچنین مقایسه این نگرش در دوگروه زنان باردار و پرسنل بهداشتی انجام شده است .

  روش کار: این بررسی یک مطالعه توصیفی مقایسه ای است که برروی 84 نفر پرسنل بهداشتی و300 نفر زن باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی اردبیل در سال 83 انجام شد. نگرش نمو نه های مورد مطالعه بوسیله پرسشنامه لیکرت جمع آوری شد وسپس با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری T.test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .

  یافته ها: نتایج بررسی نشان داد که 1/30% از زنان باردار و 50% پرسنل بهداشتی نگرش مثبت نسبت به زایمان طبیعی داشتند. یافته ها نشان داد که بین نگرش پرسنل بهداشتی و زنان باردار نسبت به زایمان سزارین یا طبیعی تفاوت معنی دار وجود داشت (001/0=p).

  نتیجه گیری: با توجه به اینکه نگرش پرسنل بهداشتی در مقایسه با زنان باردارنسبت به زایمان طبیعی مثبت تر بود. بنابراین به نظر می‌رسد قشر جوان و باردار جامعه نیاز به آموزش بیشتر و افزایش آگاهی وتغییرنگرش نسبت به روش های زایمانی دارند.دراین میان نقش آموزشی پرسنل بهداشتی باتوجه به نگرش بالا می تواند موثر باشد .


حسین کوشاور، رقیه شیرینکام، ریحانه ایوان بقا، معصومه سهرابی،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: آسیب پرینه به طور شایع به هنگام زایمان اتفاق می افتد و می تواند باعث عوارض کوتاه مدت و بلند مدت بعد زایمانی شود. درد، خونریزی و اختلالات ادراری، روده ای، جنسی از عوارض پس از زایمان مرتبط با آسیب پرینه می باشد و سلامت مادر و نوزاد را به خطر می اندازد. هدف این مطالعه، مقایسه تأثیر دو روش کنترل پرینه " مانور ریتگن و عدم دستکاری پرینه " در مرحله دوم زایمان بر میزان و درجه پارگیهای پرینه و ترمیم پارگیها در زنان اول زا می باشد.

روش کار: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی است. در این مطالعه 70 زن اول زایی که تمایل به شرکت در پژوهش و شرایط انجام زایمان طبیعی را داشتند، به صورت تصادفی در دو گروه ریتگن (35 نفر) و عدم تماس پرینه (35 نفر) قرار گرفتند. در مادرانی که در گروه ریتگن قرار گرفته بودند در مرحله دوم زایمانی هنگامی که سر جنین پرینه را متسع می کرد، از طریق پرینه ودرست در جلوی استخوان دنبالچه با یک دست بر روی چانه جنین فشار رو به جلو اعمال می شد و در همان زمان با دست دیگر فشار رو به بالا بر سر جنین (اکسی پوت) وارد می گردید. در روش عدم تماس پرینه در طی مرحله دوم زایمان تا زمان خروج سر جنین، پرینه لمس نمی شد و تنها از قسمت قدامی و پیشابراه به هنگام خروج سر حمایت می شد. داده های بدست آمده از مطالعه به وسیله روش های آماری توصیفی، رابطه مجذور کای، تفاوت میانگین تی تست و آزمون ناپارامتری من ویتنی و با استفاده از نرم افزار SPSS 15 مورد بررسی و تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت.

یافته ها: میزان سلامت پرینه در گروه عدم تماس پرینه با اختلاف معنی داری بیشتر از گروه ریتگن بود (p=0.01) (42/9%, 74/3%). میزان پارگی درجه 1و 2 در گروه عدم تماس پرینه با تفاوت معنی داری کمتر از گروه ریتگن بود (p=0.01) (45/7%, 20% و 11/4%, 5/7%). در زمینه پارگی پرینه قدامی «اطراف پیشابراه، لبیال، واژن» (p=0.3) و نیاز به ترمیم پارگیها اختلاف آماری معنی داری بین دو گروه وجود نداشت.

نتیجه گیری: عدم تماس پرینه در مرحله دوم زایمانی احتمال سلامت پرینه را افزایش می دهد.


رویا متولی، گیتی ازگلی، مریم بختیاری، حمید علوی مجد،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1388 )
چکیده

  زمینه و هدف: در عصر حاضر زنان شاغل طی دوران بارداری مجبور هستند علاوه بر ایفای نقش همسری به فعالیت کاری نیز مشغول باشند و در عین حال تغییرات خلقی و نیازهای زنان باردار در محل کار و منزل، مشکلاتی را برای وی ایجاد می کنند. حال آنکه رضایت زناشویی بعنوان یکی از شاخص های سلامت روان به حساب می آید که از عوامل موثر بر آن اشتغال و صمیمیت زوجین می باشد که در جوامع مختلف متفاوت بوده و متأثر از عوامل فردی و اجتماعی جامعه است. لذا این مطالعه با هدف مقایسه میزان رضایتمندی از زندگی زناشویی و صمیمیت زوجین در زنان باردار شاغل و غیر شاغل شهر اردبیل انجام گرفت.

  روش کا ر: این مطالعه توصیفی مقطعی در 93 زن باردار شاغل و93 زن باردار غیر شاغل مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی و کلینیک های خصوصی شهر اردبیل که بصورت نمونه گیری خوشه ای طبقه بندی شده انتخاب شده بودند، انجام گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات شامل فرم اطلاعاتی، پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ و پرسشنامه صمیمیت زوجین با گاروزی بود. اعتبار پرسشنامه ها از طریق اعتبار محتوا و پایایی آنها توسط آلفای کرونباخ اندازه گیری شد. پرسشنامه ها توسط خود زنان باردار به صورت انفرادی تکمیل می شد. اطلاعات با 16 SPSS و آزمونهای آماری تی تست، من ویتنی، کای اسکوار، ضریب همبستگی جزئی، آنالیز واریانس، و آزمون LSD تحلیل گردید.

  یافته ها: بین میانگین رضایت زناشویی و صمیمیت کلی در زنان باردار غیر شاغل و شاغل تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بین حیطه های صمیمیت با رضایت زناشویی به جز صمیمیت بدنی همبستگی معنی‌داری مشاهده شد (1 0/0 p < ). بین رضایت زناشویی زنان باردار در سه ماهه های مختلف بارداری تفاوت معنی دار وجود داشت که این اختلاف بین سه ماهه اول با سه ماهه سوم بارداری معنی دار بود (5 0/0 > p ). اما اختلاف بین سه ماهه اول و دوم و سه ماهه دوم و سوم بارداری معنی دار نبود. 9/69% از زنان باردار غیرشاغل و 7/66% از زنان باردار شاغل از رضایت زناشویی متوسط و نسبی و 5/93% از زنان باردار غیر شاغل و 6/94% از زنان باردار شاغل از صمیمیت متوسط برخوردار بودند.

  نتیجه گیری: به نظر میرسد شاغل بودن بر میزان رضایت و صمیمیت زنان باردار در نمونه های مورد پژوهش تاثیری نداشته و برای افزایش رضایت زناشویی و صمیمیت زوجین زنان باردار و در نهایت توجه به بهداشت روانی این قشر مهم جامعه، با توجه به ر ضایت و صمیمیت نسبی زنان باردار مورد پژوهش، توانمند سازی زنان از طریق آموزش ومشاوره توصیه می شود.


شهرام حبیب زاده، محسن ارزنلو، الهام جنتی، مهدی آسمار، مهناز آذری، زهرا فردی آذر،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده

  زمینه و هدف: عفونت های زودرس ناشی از استرپتوکوکهای گروه B در 24 ساعت اول زندگی روی داده و با سپسیس شدید یا پنومونی و مرگ و میر بالا (20 - 5%) همراه هستند. عفونتهای قبل از تولد ناشی از استرپتوکوکهای گروه B به صورت عمودی در حین زایمان و عبور نوزاد از کانال زایمانی از مادران ناقل بی علامت به نوزاد منتقل می شوند. اقدامات پیشگری کننده میتواند با غربالگری زنان باردار انجام شود. به همین دلیل این مطالعه برای بررسی شیوع و مقاومت آنتی بیوتیکی سویه های استرپتوکوک گروه B در دوره پری ناتال زنان باردار در شهر اردبیل انجام گردید .

  روش کار: برای تعیین شیوع ناقلی، 420 زن باردار با طبقه بندی متناسب Stratified proportional از 11 مرکز بهداشتی درمانی اردبیل انتخاب شدند. نمونه گیری از زنان باردار در هفته 37 – 35 بارداری برای کشت با سواب استریل از واژن و رکتوم انجام شد. سواپها به یک محیط انتخابی مایع "تاد هویت براث" حاوی 10 میلی گرم بر لیترکلیستین و 15 میلی گرم بر لیتر نالیدیکسیک اسید ( LIM ) تلقیح و در انکوباتور با دمای 37 درجه سانتی گراد به مدت 24 ساعت گرمخانه گذاری شده و سپس باکتری ها به محیط بلاد اگار (حاوی 5% خون گوسفند) کشت مجدد داده شدند. استرپتوکوک های گروه B ایزوله شده با تستهای استاندارد شناسایی و با کیت اختصاصی تأییدگردیدند. آنتی بیوگرام به روش دیسک دیفیوژن بر روی آنها انجام گرفت.

  یافته ها: از 420 نمونه مورد مطالعه، 62 مورد (8/14%) استرپتوکوک گروه B جدا گردید. در مجموع 19 مورد از کشت رکتال (5/4%)، 19 مورد ازکشت واژینال (5/4% ) و 24 مورد ( 8/5% ) هم ازکشت رکتال و هم ازکشت واژینال جدا گردید. بجز 3 مورد (83/4%) حساسیت کاهش یافته نسبت به پنی سیلین در سایر موارد باکتری های جدا شده به پنی سیلین حساس بودند . تمامی سویه های جدا شده نسبت به آمپی سیلین و وانکومایسین حساس بودند. در مورد اریترومایسین 1 مورد (61/1%) مقاومت و 15 مورد (2/24%) حساسیت نسبی و 46 مورد (2/74%) حساسیت وجود داشت و برای کلیندامایسین 11 مورد (7/17%) مقاومت و 5 مورد (06/8%) حساسیت نسبی و 46 مورد (2/74%) حساسیت گزارش شد.

  نتیجه گیری: با توجه به بالا بودن نسبی شیوع ناقلی استرپتوکوک گروه B در جمعیت مورد مطالعه (8/14%) و اهمیت این باکتری در بیماری زایی نوزادان بهتر است مادران باردار در هفته 35 تا 37 حاملگی از نظر ناقلی GBS غربالگری شوند. با توجه به نتایج آنتی بیوگرام مناسب ترین دارو برای درمان آمپی سیلین و در صورت وجود حساسیت به خانواده پنی سیلینها، وانکومایسین می باشد.


بهنام مولایی، محمدعلی محمدی، عقیل حبیبی، وحید زمانزاده، بهروز دادخواه، پرویز مولوی، ناصر مظفری،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

  زمینه و هدف: اهمیت توجه به استرس شغلی زنان تنها به خاطر خسارت اقتصادی آن نیست و اثرات زیانبار آن بر سلامت جسم و روان فرد، خانواده و جامعه از موارد مهم قابل توجه است. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان استرس شغلی در زنان شاغل شهر اردبیل انجام گرفت.

  روش کار: در یک مطالعه توصیفی- مقطعی 1250 زن شاغل در ادارات مختلف شهر اردبیل در سال 1388 انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محتوای شغلی کارازاک ( Karsek ) بود و تجزیه و تحلیل داده­ها با آزمون کای اسکوئر ( Chi square ) انجام شد.

  یافته ها: نتایج نشان داد 8/62% زنان شاغل از استرس متوسط و 5/36% از استرس شدید برخوردار هستند. بین میزان استرس افراد با تعداد فرزندان، سطح تحصیلات، محل سکونت، سابقه کار، تعداد ساعات کار در شبانه روز، شیفت کاری، وضعیت استخدامی، سابقه بیماری­های جسمی و بیماری­های روانی ارتباط معنی­دار آماری وجود دارد (05/0> p ).

  نتیجه گیری: با توجه به سطح بالای استرس در زنان شاغل، جهت ارتقاء شاخص­های سلامت روان در فرد، خانواده و جامعه و نیز افزایش بهره­وری و رضایت­مندی کارکنان، تدوین برنامه­ریزی استراتژیک و جامع توسط مسئولین و دست­اندرکاران امر ضروری به نظر می­رسد.


صادق حضرتی، سید حسین صابری، هادی پیری دوگاهه، رقیه علیزاده، هادی صادقی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده

  مقدمه: عوامل متعددی خطر انتقال بیماریهای واگیردار در آرایشگاه های زنانه را افزایش می دهد و در این میان گندزدایی صحیح ابزار کار به عنوان یکی از مهمترین اقدامات پیشگیرانه نقش بسزایی در کنترل آنها ایفا می نماید. این مطالعه به منظور بررسی وضعیت گندزدایی ابزار کار آرایشگاه­های زنانه اردبیل و برخی عوامل تاثیرگذار در آن در سال 1388 انجام گرفت .

  روش کار: در این مطالعه توصیفی مقطعی تعداد 96 آرایشگاه زنانه به صورت تصادفی انتخاب و اطلاعات مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه و از طریق مشاهده و مصاحبه با متصدیان آرایشگاه­ها و ثبت نتایج 122 نمونه کشت میکروبی از ابزار کار آرایشگری جمع آوری و با استفاده از آمار توصیفی و آزمون کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  یافته ها: فقط 2/5% آرایشگاههای زنانه صرفا از کیت شخصی برای اصلاح مشتریان استفاده و در 56% از آرایشگاهها ماده گندزدای میکروتن برای گندزدایی ابزار بکار برده می شد. نمونه های کشت میکروبی در 6/64% موارد مثبت بود و در 53% از آنها استافیلوکوکوس اورئوس شناسایی شد. رشد باکتری در نمونه­های تهیه شده از آرایشگاههایی که روش استاندارد گندزدایی را مراعات می کردند، به شکل معنی داری کمتر از آنهایی بود که روش غلط گندزدایی ابزار کار در آنها مشاهده شد (0001/0  > p ).

  نتیجه گیری : با توجه به نتایج بدست آمده در این مطالعه جهت ارتقاء کیفیت گندزدایی و تامین سلامت کارکنان و مراجعین آرایشگاههای زنان ه ، آموزش نحوه صحیح گندزدایی، پیشگیری از رفتارهای غیر بهداشتی آرایشگران و ترویج استفاده از محلول میکروتن ضروری می باشد.


بهنام محمدی قلعه بین، کیمیا رحیمی، علی پزشکی، فیروز امانی، پیمان آذغانی، سلطان اصغری، الهام رئیسی،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: تریکوموناس واژینالیس تک یاخته انگلی است که در دستگاه تناسلی - ادراری انسان زندگی و ایجاد علائم می‌کند. تریکومونیازیس شایعترین عفونت منتقله از طریق تماس جنسی است و بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت بیش از170 میلیون نفر سالانه در سراسر جهان به این انگل آلوده می‌شوند. از عوارض تریکومونیازیس در‌زنان افزایش احتمال انتقال ویروس‌ HIV ، افزایش خطر ابتلا به سرطان سرویکس، زایمان زودرس، تولد نوزاد کم وزن و افزایش احتمال آلودگی به سایر عفونت های منتقله از طریق تماس جنسی می‌باشد. با توجه به اهمیت عوارض ناشی‌از‌آلودگی به تریکوموناس واژینالیس در زنان باردار مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان آلودگی به تریکوموناس واژینالیس در زنان باردار و مراجعه کننده به مراکز بهداشتی و درمانی انجام‌گرفت.

  مواد و روش ها: این مطالعه مقطعی‌از نوع توصیفی‌ تحلیلی بود. از میان زنان باردار مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی و درمانی شهر اردبیل تعداد‌500 نفر پس از پر کردن رضایتنامه و پرسشنامه انتخاب شدند. نمونه برداری از ترشحات واژن با سواپ استریل و اسپاکولوم یکبار مصرف، جهت تشخیص مستقیم انگل زیر میکروسکوپ و همچنین کشت در محیط اختصاصی دیاموند انجام شد. نتایج به دست آمده از آزمایشات در کنار اطلاعات موجود در پرسش نامه با استفاده از آزمون آماری کای 2 در نرم افزار آماری‌‌ SPSS (نسخه 19) مورد آنالیز قرار‌گرفت.

  یافته‌ها:‌‌‌ از تعداد 500 نمونه مورد مطالعه پنج مورد (1%) در آزمایش مستقیم و‌12 مورد (4/2%) در روش کشت از نظر تریکوموناس مثبت شدند. از بین موارد‌ کشت مثبت 5 نفر‌(7/41%) درگروه سنی 25-16سال و 7نفر (3/58%) درگروه سنی 35-26سال قرار داشتند. همچنین از میان علائم بالینی رابطه معناداری بین ترشح با ابتلا به این انگل مشاهده شد.

  نتیجه گیری: با وجود آلودگی به تریکوموناس واژینالیس در بین زنان متاهل و باردار، ارائه برنامه بهداشتی موثر در پیشگیری از آلودگی در این افراد توسط مسئولین بهداشتی ضروری به نظر می‌رسد.


فاطمه قنادی اصل، رضا مهدوی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: چاقی همراه با اختلالات متابولیکی چون مقاومت انسولینی است. کاهش وزن همواره برای کاهش چنین اختلالاتی توصیه شده است. از این رو، در این مطالعه به بررسی تاثیر رژیم غذایی کم کالری متعادل روی کاهش وزن و مقاومت انسولینی زنان چاق مراجعه کننده به کلینیک تغذیه پرداخته­ شد.

روش کار: در این کارآزمایی بالینی، 45 زن چاق به ظاهر سالم داوطلب (میانگین نمایه توده بدن:33/28±2/90kg/m2   و میانگین سن 28/40±7/98 سال) در اولین ویزیت خود در کلینیک تغذیه انتخاب شدند. مشارکت کنندگان بعد از اندازه گیری تن سنجی و اخذ نمونه خون برای تعیین سطح انسولین ناشتا و مقاومت انسولینی، به مدت 6 ماه رژیم غذایی کم کالری متعادل دریافت کردند. رژیم غذایی کم کالری متعادل یک رژیم انفرادی بود که با کسر 500 کیلوکالری از میانگین انرژی محاسبه شده از ثبت غذایی 3 روزه طراحی شد. بعد از 6 ماه مداخله، ارزیابی متغیرهای پیوسته و گسسته به ترتیب توسط آزمونهای t زوجی و مک نمار صورت گرفت.

یافته­ ها: میانگین انرژی توصیه شده 2241/78±219/02  (کیلوکالری) بود. بعد از 6 ماه مداخله، کاهش معنی ­داری در وزن (0/003=p)، نمایه توده بدن (0/005=p) و دور کمر (p<0/001) و دور باسن (p<0/001) وجود داشت. بهبود معنی داری در انسولین ناشتا وجود داشت (6/55 13/47± در برابر،p=0/01 ،(µU/ml)11/95±4/17) . در حالی که مقاومت انسولینی کاهش معنی ­داری نداشت (p=0/1).

نتیجه­ گیری: در زنان چاق مراجعه کننده به کلینیک تغذیه، رژیم غذایی کم کالری متعادل منتج به کاهش وزن و بهبود انسولین ناشتا شد. این تغییرات مثبت می­تواند به کاهش پروفایل عوامل خطر در اشخاص چاق کمک نماید.


بهنام محمدی قلعه بین، حنانه جوان پور هروی، محسن ارزنلو، محمد رضا سروی،
دوره 16، شماره 4 - ( 11-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: کاندیدیاز یک عفونت قارچی است که توسط مخمرهای جنس کاندیدا ایجاد میشود و کاندیدا آلبیکانس شایعترین عامل آن میباشد. جدیترین عوارض کاندیدیاز در دوران بارداری عبارت از نارس بودن نوزاد، کوریوآمینیت، پنومونی کاندیدیایی و کاندیدیاز سیستمیک نوزادان میباشد. این مطالعه با هدف بررسی شیوع ولوواژینیت کاندیدیایی، تعیین گونه های کاندیدا و شناسایی گونه های مقاوم به درمان کاندیدا در زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی اردبیل انجام شد.

روش کار: تعداد 408 نفر از زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی اردبیل انتخاب شدند. اطلاعات دموگرافیک و اخذ رضایت نامه با استفاده از یک پرسشنامه جمع آوری شدند. دو نمونه سواپ از ترشحات مخاطی واژن جهت دید مستقیم و کشت تهیه شد. پس از تعیین گونه های کاندیدا،. جهت بررسی حساسیت دارویی سویه های جداشده، از پنج دیسک فلوکونازول، کتوکونازول، کلوتریمازول، نیستاتین و امفوتریسین ب طبق دستورالعمل CLSI استفاده گردید. اطلاعات پرسشنامه و نتایج آزمایشات با استفاده از آزمون آماری کای 2 و T-testدر نرم افزار آماری SPSS-19 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

یافته ها: بر اساس نتایج کشت 143 مورد (35%) از نمونه ها مثبت بودند. بیشترین گونه جدا شده کاندیدا آلبیکنس با 119 مورد (83/2%) و در رتبه بعدی کاندیدا گلابراتا ، کاندیدا کروزه ای، کاندیدا پاراپسیلوزیس و کاندیداتروپیکالیس بودند. مطابق نتایج آنتی بیوگرام، بیشترین مقاومت دارویی مربوط به فلوکونازول با 116 مورد (81/1%) و سپس کتوکونازول با 69/9% بود. در کل گونه های کاندیدا با 118 مورد (82/5%) بیشترین حساسیت را نسبت به نیستاتین نشان دادند. در مورد کاندیدا آلبیکنس بیشترین مقاومت به فلوکونازول با 97 مورد (81/5%) و بیشترین حساسیت به نیستاتین با 99 مورد (83/2%) دیده شد.

نتیجه گیری: ولوواژینیت کاندیدیایی در زنان باردار شهر اردبیل شایع است و ایزوله های کاندیدا به طور چشمگیری در مقابل داروهای رایج ضد قارچی مقاوم هستند. نیستاتین موثرترین داروی ضد کاندیدا بود. با توجه به اینکه تست آنتی بیوگرام به طور معمول در آزمایشگاه ها انجام نمیگیرد، انجام مطالعات مشابه در فاصله زمانی متعارف میتواند در انتخاب داروی مناسب کمک کننده باشد.


شبنم جعفری زارع، رویا جعفری، رویا متولّی،
دوره 16، شماره 4 - ( 11-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: تشخیص زودهنگام زنان باردار مبتلا به پره‏ اکلامپسی و شدت آن در کنترل این بیماری و پیشگیری از خطرات بعدی برای مادر و جنین بسیار حائز اهمیت است. مطالعه حاضر با هدف بررسی نسبت نوتروفیل به لنفوسیت به عنوان یک مارکر تعیین‏ کننده شدت بیماری در بیماران مراجعه کننده با پره ‏اکلامپسی به بیمارستان سبلان اردبیل انجام گرفت.

روش کار: مطالعه از نوع مورد شاهدی بود. 50 زن باردار با پره‏ اکلامپسی شدید (گروه 1)، 50 زن باردار با پره‏ اکلامپسی خفیف (گروه 2)، و 50 زن باردار سالم (گروه 3) وارد طرح شد. زنان مورد بررسی در این سه گروه از لحاظ متغیرهای پایه شامل سن، سن حاملگی، میانگین شاخص توده بدن، گراوید، و پاریته همگن سازی شده بودند. اطلاعات مورد نیاز شامل سن، هفته بارداری، گراوید، و پاریته، پروتئین ادرار 24 ساعته، فشار خون سیستول و دیاستول، و نسبت نوتروفیل به لنفوسیت جمع‏ آوری و با توجه به هدف مطالعه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها: نسبت نوتروفیل به لنفوسیت در زنان مبتلا به پره‏ اکلامپسی شدید به طور قابل توجهی بیشتر از زنان مبتلا به پره‏ اکلامپسی خفیف (p=0.031) و زنان سالم (p<0.001) بود. نسبت نوتروفیل به لنفوسیت زنان مبتلا به پره‏ اکلامپسی خفیف و سالم تفاوتی با یکدیگر نداشت (p=0.209). بین نسبت نوتروفیل به لنفوسیت با پروتئینوری (p<0.0001، r=0.558)، فشار خون سیستول (p=0.0026، r=0.244)، و فشار خون دیاستول یک همبستگی مثبت معنی دار وجود داشت (p=0.0028، r=0.242).

نتیجه ‏گیری: مطالعه حاضر نشان داد که می توان نسبت نوتروفیل به لنفوسیت مادری را به عنوان یک نشانگر در ارزیابی

شدت پره‏ اکلامپسی به کار برد.


فاطمه قنادی اصل،
دوره 18، شماره 3 - ( 7-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف این مطالعه ارزیابی تأثیر هشت هفته رژیم کم‌کالری متعادل انفرادی بر اندازه‌گیری‌های تن‌سنجی در زنان چاق به ظاهر سالم بود.
روش کار: 40 زن چاق به ظاهر سالم (در محدوده سنی 40- 18 سال و نمایه توده بدنی 40- 27/5 کیلوگرم بر متر مربع) از کلینیک تغذیه در شهر اردبیل انتخاب شده و پس از اندازه‌گیری‌های تن‌سنجی تحت رژیم غذایی کم‌کالری متعادل قرار گرفتند. بررسی تغییرات پس از هشت هفته مداخله با استفاده از آزمون t زوجی صورت گرفت.
یافته‌ها: هشت هفته رژیم کم‌کالری متعادل انفرادی به کاهش معنی‌داری در وزن (kg0/34±3/99-  و01 0/0>p)، نمایه توده‌ بدنی (kg/m214/0± 1/61- و 0/0001>p)، دور شکم (cm0/32±91/2- و01 0/0>p)، دور باسن (cm0/37±1/89- و 0/001>p)، نسبت دور شکم به دور باسن (0/004±0/01- و 0/001=p)، نسبت دور شکم به قد (0/002±0/02- و 0/001>p)، شاخص آدیپوسیتی بدن (0/15% ±0/97- و 0/001>p)، شاخص حجم شکمی (0/11±1/07- و 0/001>p) و شاخص Conicity (0/002±0/007- و 0/001=p) منتج شد.
نتیجه‌گیری: بنا به نتایج، کاهش وزن با واسطه رژیم کم‌کالری متعادل انفرادی در طی 8 هفته، دیگر اندازه‌گیری‌های تن‌سنجی را هم کاهش می دهد. کاهش وزن متوسط ممکن است به تنهایی یک راهکار مناسب برای کاهش عوامل خطر متابولیکی در زنان چاق باشد.
 
ماندانا منصور قناعی، شروین تبریزیان نمین، احسان کاظم نژاد لیلی، هانیه باشی زاده فخار، سید محمد عسگری قلعه بین،
دوره 19، شماره 1 - ( 2-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: کلامیدیا تراکوماتیس یک باکتری گرم منفی است و عفونت کلامیدیایی یکی از عفونتهای شایع منتقله از راه تماس جنسی است که قابل درمان میباشد. با توجه به نقش اساسی کلامیدیا در زمینه ناباروری، مطالعه فراوانی موارد بدون علامت بیماری ارزشمند خواهد بود. هدف از این مطالعه، تعیین فراوانی کلامیدیا تراکوماتیس در نمونه اندوسرویکس زنان نابارور به روش PCR میباشد.
روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی، مقطعی بود. 135 خانم 40-20 ساله مراجعه کننده با شکایت نازایی به بیمارستان الزهرا (س) و مطب های خصوصی رشت به طور تصادفی انتخاب شدند. نمونه اندوسرویکس با استفاده از سواپ استریل تهیه و در نمونه PBS به آزمایشگاه منتقل شد. سپس PCR روی نمونه ها انجام شد. جواب حاصل از PCR همراه با اطلاعات موجود در چک لیست ها با استفاده از نرم افزار  SPSS-16مورد آنالیز آماری قرار گرفت.
یافته ها: در 19/3درصد زنان نازا PCR از نظر کلامیدیا مثبت بود. ارتباط معنی داری بین وضعیت ابتلا به کلامیدیا با سن، نوع باروری، انسداد در سالپنگوگرافی، سابقه نازایی در خویشاوندان و مدت نازائی وجود نداشت.
نتیجه گیری: با توجه به فراوانی به دست آمده میتوان گفت عفونت کلامیدیایی، عفونتی شایع در جامعۀ مورد مطالعه بود. به منظور کاهش عوارض بیماری در جامعه، غربالگری کلامیدیا میتواند به عنوان بخشی از برنامه های بهداشتی کشور باشد.
 
فزناز سیفی اسک شهر، مژده خواجه لندی،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: اخیراً مشخص شده است برخی هورمون­های ترشح شده از بافت چربی مانند آپلین و امنتین (آدیپوکاین­ها) می­توانند در تنظیم سوخت و ساز متابولیکی موثر باشند. لذا، هدف از مطالعه حاضر تاثیر 12 هفته تمرین بدنی پیلاتس بر سطوح سرمی آپلین و امنتین-1 در زنان غیرفعال دارای اضافه وزن بود.
روش­ کار: در مطالعه کارآزمایی بالینی حاضر که با طرح پیش آزمون- پس آزمون است، 28 زن دارای اضافه‌وزن با میانگین BMI 1/1±27/2 کیلوگرم بر مترمربع به طور داوطلبانه شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه تمرین پیلاتس (14 نفر) و گروه شاهد (14 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرینی پیلاتس 3 جلسه در هفته، 60 دقیقه در هر جلسه به مدت دوازده هفته به اجرا درآمد. برای اندازه ­گیری میزان تغییرات سطوح سرمی آپلین و امنتین-1 نمونه خونی طی دو مرحله، 48 ساعت قبل از اولین جلسه تمرین و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، بعد از 14-12 ساعت ناشتا گرفته شد. از آزمون آماری تی وابسته و آزمون تحلیل کوواریانس به ترتیب جهت بررسی تغییرات درون گروهی و تغییرات بین گروه­های تحقیق استفاده گردید.
یافته ­ها: بر اساس یافته­ های حاصل از پژوهش حاضر، دوازده هفته تمرین پیلاتس کاهش معنی­ داری در سطوح سرمی آپلین در هر دو مقایسه درون­ گروهی و بین گروهی به ترتیب با سطح معنی­ داری 001/0= pو 0/009= ا  pیجاد کرد. سطوح سرمی امنتین-1 نیز در هر دو مقایسه درون ­گروهی و بین­ گروهی تغییر معنی­ داری داشت. به طوری که میزان آن درگروه تمرین نسبت به قبل از تمرین با سطح معنی­ داری 0/002=p و در مقایسه با گروه کنترل با سطح معنی­ داری 0/003=  p  افزایش معنی­ داری داشت.
نتیجه ­گیری: باتوجه به نتیجه پژوهش حاضر و اثر مثبت فعالیت بدنی پیلاتس بر تغییر سطوح آدیپوکاین­ها این گونه به نظر می­رسد که ورزش پیلاتس می­تواند یک عامل کاربردی برای تنظیم هورمون­های بافت چربی (آدیپوکاین­ها) در زنان چاق یا دارای اضافه وزن باشد و افراد دارای اضافه وزن می­توانند بر اساس توانایی خود آن را انجام دهند.
 
لاله نادری، الله‌یار عرب مومنی،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به شیوع چاقی و ایجاد خطرات متابولیک، عوارض قلبی ‌عروقی و کبد چرب، برنامه‌های ورزشی و مکمل‌های طبیعی در کنترل و پیش‌گیری از این بیماری‌ها می‌توانند نقش قابل‌توجهی داشته‌باشند. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی و مصرف اسید کلروژنیک بر پروتئین واکنش‌گرC و آنزیم‌های کبدی زنان چاق بود.
روش‌ کار: در این تحقیق که به‌صورت پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه کنترل انجام شد، 48 زن چاق به‌صورت هدفمند انتخاب و به‌طور تصادفی به چهار گروه مساوی (12n=)، تمرین، مکمل، تمرین+ مکمل و گروه کنترل تقسیم شدند. در گروه تمرین 8 هفته تمرین هوازی و مقاومتی، 3 جلسه در هفته و هر جلسه 60 دقیقه اجرا شد، گروه مکمل، قهوه سبز حاوی اسید کلروژنیک روزانه را به‌شکل کپسول 400 میلی‌گرمی به‌مدت 8 هفته مصرف کردند و گروه ترکیبی به‌طور همزمان به تمرین و مصرف قهوه سبز پرداختند. با استفاده از نمونه‌های خونی آنزیم‌های آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز و پروتئین واکنش‌گر C در ابتدا و پس از 8 هفته مداخله اندازه‌گیری شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمــون‌هــای تیهمبسته و تحلیل واریانس یک‌طرفه در سطح 0/05>p انجام شد.
یافته‌ها: آلانین آمینوترانسفراز و آسپارتات آمینوترانسفراز در گروه مکمل کمترین کاهش و در گروه تمرین+ مکمل بیشترین کاهش را داشت (0/05>p). همچنین پروتئین واکنش‌گرC، در گروه تمرین+ مکمل بیشترین کاهش را نشان داد، ضمن این‌که تفاوت معناداری در میزان پروتئین واکنش‌گرC سه گروه تجربی نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (0/05>p).
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های این مطالعه به‌نظر می‌رسد تمرینات ترکیبی و اسید کلروژنیک می‌توانند عوامل التهابی مانند پروتئین واکنش‌گرC و آنزیم‌های کبدی را کاهش دهند.
 
سولماز بابایی،
دوره 20، شماره 2 - ( 5-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: لپتین و گالانین هورمون­های دخیل در اشتها و بالانس انرژی می­باشد که در تنظیم متابولیسم و تعادل انرژی نقش مهمی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 12 هفته تمرینات تناوبی شدید (HIIT) و مصرف کورکومین بر میزان لپتین و گالانین در زنان چاق بود.
روش کار: 30 زن چاق از بین 85 زن مراجعه کننده به باشگاه­های ورزشی شهرستان ارومیه با دامنه سنی 35-30 سال در قالب یک طرح نیمه تجربی با پیش­آزمون و پس­آزمون، به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه 15 نفره­ تمرینات تناوبی شدید- دارونما، تمرینات تناوبی شدید- کورکومین تقسیم شدند. دوره آماده­سازی به مدت سه هفته و تمرینات تناوبی شدید به مدت نه هفته انجام شد (هفته­ای 4 جلسه). نمونه­ های خونی در دو مرحله قبل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی گرفته شد. لپتین و گالانین سرمی به روش الایزا اندازه­گیری شد. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون شاپیرو- ویلک و تحلیل کوواریانس صورت گرفت. سطح معناداری 0/05 در نظر گرفته شد و داده ­ها با استفاده از نرم افزار SPSS-20 تجزیه و تحلیل گردید.
یافته­ها: نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان داد که دوازده هفته تمرینات تناوبی شدید بر کاهش لپتین (0/05>p)، گالانین (0/05>p)، شاخص توده ­بدنی (0/05>p) و وزن (0/05>p) در گروه تمرین تناوبی شدید به همراه مصرف کورکومین نسبت به گروه تمرین- دارونما معنی­ دار بود.
نتیجه‌گیری: یافته­ ها نشان داد که مصرف کورکومین به عنوان یک روش غیرتهاجمی می­تواند اثر مثبتی بر کاهش مقادیر لپتین و گالانین در زنان چاق تمرین کرده داشته باشد.
بختیار ترتیبیان، لیلا فصیحی، رسول اسلامی،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: پوکی استخوان و چاقی از مشکلات عمدهای هستند که شیوع آنها در حال افزایش است. فعالیت بدنی می‌تواند از طریق مکانیسم‌های متعدد مانند تغییر در شاخص توده بدنی (BMI) در پیشگیری از پوکی استخوان موثر واقع شود. با توجه به اندازه گیری آسان BMI، این شاخص به طور گسترده ای به عنوان شاخص میزان چاقی مورد استفاده قرار می‌گیرد. شاخص توده بدن (BMI) در مردان و زنان با تراکم مواد معدنی استخوان (BMD) ارتباط نزدیکی دارد. با این حال، رابطه بین BMI و BMD با توجه به مطالعات مختلف متفاوت است. بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین شاخص توده بدنی با تراکم مواد معدنی استخوان کمر در زنان میانسال فعال و غیرفعال بود.
روش کار: تعداد 60 نفر زن میانسال فعال و 60 نفر غیرفعال در دامنه سنی 50 تا 65 سال، دارای سوابق پزشکی و آزمایشات بالینی در بیمارستان میلاد تهران و بصورت در دسترس انتخاب شدند. شاخص توده بدنی محاسبه و تراکم مواد معدنی استخوان با اسکن DEXA در ستون فقرات کمری (L4 تا L1) اندازه گیری شد. از آزمون t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون برای ارزیابی داده‌ها استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از نرم افزار SPSS-26 استفاده شد.
یافته­ها: نتایج این مطالعه نشان داد که در گروه فعال در مهره‌های کمری L1، L3 و L4 (به ترتیب  0/034= p  0/017=p، 0/019=p )، و در گروه غیرفعال در مهره‌های L1 و L4 (به ترتیب 0/034 =  p، 0/022 = p)، بین شاخص توده بدنی با تراکم مواد معدنی استخوان ارتباط مثبت و معنی داری وجود داشت. در سایر مهره های هردو گروه بین شاخص توده بدنی با تراکم مواد معدنی استخوان ارتباط معنی داری یافت نشد.
نتیجه­گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که افزایش وزن و در نتیجه BMI در زنان فعال خطر پوکی استخوان را کاهش می‌دهد. به نظر می رسد انجام فعالیت های بدنی در زنان به کسب توده عضلانی بیشتری منجر میشود، و به نوبه خود افزایش تراکم مواد معدنی استخوان‌ها را به دنبال دارد. با توجه به این موضوع شاید بتوان گفت یکی از کاربردهای نتایج تحقیق حاضر، استفاده از این شاخص‌ در پیشگویی میزان تراکم استخوان افراد است.

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.29 seconds with 50 queries by YEKTAWEB 4623