[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
63 نتیجه برای بیمار

محمدعلی ‌ محمدی، حسین‌ دوستکامی‌، بهروز دادخواه، سید هاشم‌ سزاوار،
دوره 2، شماره 2 - ( 3-1381 )
چکیده

  زمینه‌ و هدف : بیماریهای‌ عروق‌ کرونری‌ از مهمترین‌ علل‌ مرگ‌ و میر در کشورهای‌ پیشرفته‌ و در حال‌ توسعه‌ است‌. در مورد این‌بیماریها، عوامل‌ خطر ساز متعددی‌ دخیل‌ می‌باشند که‌ برخی‌ از آنها قابل‌ کنترل‌ و پیشگیری‌ هستند. برای‌ کنترل‌ این‌ عوامل‌ بایدآموزش‌های‌ لازم‌ به‌ جامعه‌ داده‌ شود و قبل‌ از آن‌ لازم‌ است‌ میزان‌ دانش‌ و آگاهی‌ اولیه‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ هر کدام‌ از عوامل خطر ساز مشخص‌ گردد. این‌ تحقیق‌ نیز با هدف‌ تعیین‌ میزان‌ آگاهی‌، نگرش‌ و عملکرد مردم‌ شهر اردبیل‌ در مورد عوامل‌ خطر ساز بیماری‌عروق‌ کرونری‌ در سال‌ 1380 انجام‌ شده‌ است‌.

  روش‌ کار: این‌ مطالعه‌، یک‌ بررسی‌ توصیفی‌ - تحلیلی‌ است‌ که‌ بر روی‌ 384 نفر زن‌ و مرد بالای‌ 20 سال‌ شهر اردبیل‌ که‌ از 5 خوشه‌آماری‌ بطور تصادفی‌ انتخاب‌ شده‌ بودند انجام‌ گردید. ابزار گرد آوری‌ اطلاعات‌ پرسشنامه‌ ای بود که‌ از طریق‌ مراجعه‌ به‌ درب‌منازل‌ افراد با مصاحبه‌ تکمیل‌ شد سپس‌ اطلاعات‌ جمع‌ آوری‌ شده‌ با استفاده‌ از نرم‌افزار کامپیوتری‌ SPSS تجزیه‌ و تحلیل‌ گردید.

  یافته‌ها : از کل‌ نمونه‌های‌ مورد بررسی‌ 5/50% را زنان‌ تشکیل‌ میدادند. میزان‌ تحصیلات‌ 3/27% در حد دبیرستان‌بود. بیشترین‌ میزان‌ آگاهی‌ از عوامل‌ خطرساز در جامعه‌ مورد بررسی‌،در زمینه‌ استرس‌ها و فشارهای‌ روحی‌(75%) بود. نتایج‌ تحقیق‌نشان‌ داد که‌ 9/66% افراد از اثر بی‌ تحرکی‌ در ایجاد بیماری‌ قلبی‌ با اطلاع‌ بودند، اما فقط 13% آنهااظهار داشتند که‌ ورزش‌ می‌کنند.1/52% افراد از نقش‌ مضر مصرف‌ زیاد نمک‌ در بیماری‌ عروق‌ کرونری‌ آگاه‌ بودند، در حالیکه‌ تنها 15% آنها غذا را بصورت‌ کم‌ نمک‌مصرف‌ میکردند.2/48% آنها از فایده‌ روغن‌ مایع‌ برای‌ سلامتی‌ آگاه‌ بودند، اما فقط 25% آنها از این‌ روغن‌ استفاده‌ میکردند. نتایج‌ نشان‌داد که‌2/42% افراد دارای‌ آگاهی‌ متوسط، 3/51% نگرش‌ مثبت‌ و 9/40% دارای‌ عملکرد ضعیف‌ نسبت‌ به‌ عوامل‌ خطرساز بیماری‌عروق‌ کرونری‌ بودند و بین‌ متغیرهای‌ آگاهی‌ با نگرش‌ ،عملکرد و نگرش‌ با عملکرد رابطه‌ معنی‌ دار آماری‌ وجود داشت‌ و با افزایش‌ آگاهی‌ ونگرش، عملکرد واحدهای‌ مورد پژوهش‌ نیز بهبود یافته‌ بود‌.

  نتیجه‌گیری : با توجه‌ به‌ این‌ نتایج‌، برنامه‌ ریزی‌های‌ منظم‌ جهت‌ ارتقاء آگاهی‌ و عملکرد افراد بعنوان‌ گام‌های‌ اولیه‌ پیشگیری‌ ازبیماری‌ عروق‌ کرونری‌ ضروری‌ به‌ نظر میرسد.


عفت ‌ مظاهری، سیدهاشم‌ سزاوار، عدالت‌ حسینیان، نسرین‌ فولادی،
دوره 2، شماره 4 - ( 9-1381 )
چکیده

  زمینه‌ و هدف‌: امروزه‌ با تغییر سیستم‌ ارایه‌ مراقبت های‌ بهداشتی‌، بیشتر بیماران‌ مراقبت های‌ حرفه‌ای‌ و تخصصی‌ لازم‌ را پس‌ از ترخیص‌ از بیمارستان‌ در منزل‌ دریافت‌ می‌کنند. هدف‌ این‌ مطالعه‌ بررسی‌ تأثیر پیگیری‌ بر وضعیت‌ سلامت‌ جسمی‌ و روحی‌ بیماران‌ دچار انفارکتوس‌ قلبی‌ بود.

  روش‌ کار: این‌ پژوهش‌ تجربی‌ بر روی‌ 60 بیمار دچار انفارکتوس‌ قلبی‌ مراجعه‌ کننده‌ به‌ مرکز آموزش‌ درمانی‌ بوعلی‌ اردبیل در سال80-1379 انجام‌ شد. نمونه‌های‌ مورد بررسی‌ بصورت‌ مبتنی‌ بر هدف‌ انتخاب‌ و بطور تصادفی‌ در دو گروه‌ 30 نفری‌ شاهد و آزمون‌ قرار گرفتند. سپس‌ برای‌گروه‌ آزمون‌‌ برنامه‌ بازدید منزل‌ تدوین‌ گردید ولی‌ برای‌ گروه‌ شاهد مداخله‌ای‌ صورت‌ نگرفت‌ . یک‌ هفته‌ پس‌ از اجرای‌ کامل‌ برنامه‌ بازدید منزل ، ‌ وضعیت‌ سلامت‌ جسمی‌ و روحی‌ نمونه‌های‌ مورد بررسی‌ در هر دو گروه‌ توسط چک‌ لیست‌ نها ی ی‌ و تست ‌اسپیلبرگروبک‌ مورد بررسی و نتایج با آزمون X2 در دو گروه مورد مقایسه‌ قرار گرفت‌.

  یافته‌ها: آزمون X2 بین ضربان قلب زمان استراحت در دو گروه تفاوت آماری معنی داری نشان داد (05/0 P< ) ولی این تفاوت بین فشار خون سیستولیک، دیاستولیک، وزن،‌ اضطراب و افسردگی در دو گروه معنی دار نبود.

  نتیجه‌گیری‌: بـا توجه به آنکه پیگیری بـر وضعیـت سلامت جسمی و روحی بیماران موثر است بـنـابریـن پـرستـاران می توانند با فعال کردن سیستم مراقبت در منزل و برنامه های بازتوانی همراه با حمایت های اجتماعی بعد از انفارکتوس قلبی باعث بهبود کیفیت زندگی بیماران شوند.


مسعود انتظاری‌ اصل، فریبا معتمدی،
دوره 3، شماره 2 - ( 3-1382 )
چکیده

  زمینه‌ و هدف‌: کیفیت خدمات ارایه شده به بیماران اورژانس در یک بیمارستان و نیز میزان رضایت این بیماران از خدمات ارایه شده نمادی از وضعیت کلی ارایه خدمات در آن بیمارستان به شمار می آید. هدف‌ از انجام‌ این‌ پژوهش‌ ارزیابی‌ میزان‌ رضایتمندی‌ مراجعه‌کنندگان‌ به‌ بخش‌های‌ مختلف‌ فوریت‌های‌ پزشکی‌ وابسته‌ به‌ دانشگاه‌ علوم‌ پزشکی‌ و خدمات ‌بهداشتی‌ درمانی‌ اردبیل‌ طی‌ پاییز و زمستان‌ سال‌ 1379 بوده‌ است‌.

  روش‌ کار: پژوهش‌ حاضر یک‌ مطالعه‌ توصیفی‌ مقطعی بود . 600 نفر از افرادی‌ که‌ به‌ علل‌ مختلف‌ نیاز به‌ خدمات‌ درمانی‌ فوری‌ داشته‌ و به‌ بخش‌ فوریت‌های‌ پزشکی‌ بیمارستان‌های‌ علوی‌، فاطمی،‌ بوعلی‌ و علی‌ اصغر مراجعه‌ کرده‌ بودند، به‌ وسیله‌ تکمیل پرسشنامه در مورد نحوه‌ ارایه‌ خدمات‌ مورد پرسش‌ قرار گرفتند. اطلاعات‌ پرسشنامه‌های‌ بیماران‌ پس‌ از کدگذاری وارد رایانه‌ شده‌ و با استفاده‌ از نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه‌ و تحلیل ‌قرار گرفتند.

  یافته‌ها: یافته ها نشان‌ داد که‌ 1/78% از مراجعه‌ کنندگان‌ در مجموع‌ از نحوه‌ ارایه‌خدمات‌ در این‌ مراکز رضایـت داشتند. ‌ بیشترین میزان‌ رضایت مندی از نحوه‌ ارایه‌ خدمات‌ پزشکی‌ و تخصصی‌ (8/93%) و ط ـ رز برخورد پزشک‌ (3/92%) و پرستار (8/91%) و کمترین‌ میزان‌ رضایت‌از گران‌ بودن‌ هزینه‌ دریافت‌ شده‌ (2/40%) و عدم‌ دسترسی‌ به‌ داروهای‌ غیر اورژانسی‌ در داروخانه‌ بیمارستان‌ (9/42%) بوده‌ است‌.

  نتیجه‌گیری‌: با توجه‌ به‌ یافته‌های‌ حاصل‌ از ‌ مطالعه حاضر ‌ لزوم‌ توجه‌ بیشتر به‌ پوشش‌ صحیح‌ و فراگیربیمه‌های‌ درمانی‌ و تجهیز مراکز فوریت‌های‌ پزشکی‌ بیمارستان‌ها به‌ داروخانه‌ شبانه‌ روزی‌ بیش‌ از پیش‌ آشکار می‌گردد.


مهرناز مشعوفی، فیروز امانی، خلیل رستمی، افروز مردی،
دوره 4، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده

  زمینه و هدف : اطلاعات بیماران بستری از منابع بسیار مهم برای تحقیقات ، آموزش پزشکی ، فرایند درمان بیماران و مراجع قضایی به شمار می رود و ثبت صحیح و کامل و به موقع آنها می تواند نقش اساسی در تولید داده های مورد نیاز این گونه پژوهش ها ایفا نماید. تحقیق حاضر به ارزیابی کمی و کیفی این داده ها در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اردبیل می پردا زد .

  روش کار : در این تحقیق 370 پرونده بیمارستانی از بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اردبیل مورد بررسی قرار گرفت. در هر بیمارستان از بین پرونده های بیماران بستری شده متناسب با تعداد بستری شدگان یکسال، نمونه هایی بطور تصادفی انتخاب گردید ، سپس بر اساس برگ پذیرش و خلاصه ترخیص پرونده های انتخاب شده، چک لیست تهیه شده تکمیل گردید . اطلاعات مورد بررسی شامل اطلاعات هویتی ، پذیرش و ترخیص بیماران ، انتقالات بین بیمارستان ها و بخش ها ، اطلاعات تشخیصی، درمانی ، جراحی و اطلاعات مربوط به فوت و بالاخره تاییدیه ها بصورت ثبت شده یا نشده در چک لیست ها مشخص گردید. داده ها با استفاده از آمار توصیفی تجزیه و تحلیل گردید .

  یافته ها : یافته ها نشان داد که جنس ، وضعیت تاهل ، تاریخ تولد، محل تولد ، به ترتیب در9/5% ، 7/15% ، 4/2% ، 6/51%، پرونده های بیمارستانی ثبت نشده بود. در 1/28% تشخیص اولیه ، 1/41% تشخیص حین درمان ، 2/39% تشخیص نهایی و 48% اقدامات درمانی و جراحی ثبت نشده بود. با وجودی که حداقل 13% بیماران به علت حوادث ، آسیب ها و مسمومیت ها بستری شده بودند، فقط در 5/8% از پرونده ها علت خارجی ثبت شده بود . در 6/68% از پرونده ها وضعیت هنگام ترخیص و در3/76% از آنها توصیه های پس از ترخیص ثبت نشده بود. 5/3% از پرونده های مورد مطالعه مربوط به بیماران متو فی بود ولی فقط در 31% علت اصلی و 8% علت زمینه ای فوت ثبت شده بود. 25% از پرونده های مورد مطالعه کد گذاری نشده بودند. 7/13% از کدهای موجود در پرونده ها با تشخیص نهایی مطابقت نداشت. در 4/52% پرونده ها اصول تشخیص نویسی صحیح توسط پزشکان رعایت نشده بود و در 5/36% از پرونده ها کد گذاری با دقت انجام نشده بود.

  نتیجه گیری : نتایج این بررسی نشان دادکه فرایند مستندسازی پرونده های پزشکی توسط ارا ی ه دهندگان مراقبت های بهداشتی درمانی بطور ناقص انجام می شود و این امر منجر به از دست دادن اطلاعات بیماران بستری می گردد ، بنابراین توجه واهتمام بیشترمسئولین، پزشکان وکارشناسان مدارک پزشکی به این امردردانشگاه علوم پزشکی اردبیل ضروری بنظر می رسد.


محمدحسین دهقان، علی مجید پور،
دوره 5، شماره 3 - ( 6-1384 )
چکیده

  زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای هیپرلیپیدمی در جهان به ویژه ایران یافتن درمان مناسب، راهکاری من طقی به نظر می رسد. مترونیدازول دارویی است که عموماً به عنوان ترکیب ضد تک یاخته ای مورد استفاده قرار می گیرد. محققان دریافته اند که این دارو با دوز خوراکی 750 میلی گرم در روز جذب مناسبی داشته، به طور وسیع در بافت ها پخش و به سطح سرمی معادل6-4 میکروگرم در میلی لیتر می رسد. علی رغم نحوه تاثیر مناسب آن، کارآزمایی های بالینی بسیار محدودی در خصوص تاثیرآن بر هیپرلیپیدمی بدون وجود بیماری های قلبی- عروقی انجام گرفته است، بنابراین مطالعه حاضر به منظور بررسی اثر مترونیدازول در کاهش سطح لیپیدهای خون طراحی شده است.

  روش کار: مطالعه حاضر به صورت کارآزمایی بالینی ‌بدون گروه کنترل روی 50 بیمار صورت گرفت. کلیه بیماران با تکمیل رضایت نامه و پرسشنامه وارد مطالعه شدند و مترونیدازول با دوز روزانه 750 میلی گرم به مدت یک هفته تجویز شد. 20 بیمار مورد مطالعه که شکایت ی از مصرف دارو نداشتند هفته دوم نیز به مصرف دارو ادامه دادند. در هر دو گروه پارامترهای لیپیدی از جمله لیپید تام، کلسترول و تری گلیسرید سرمی سنجیده شد. داده های جمع آوری شده به کمک نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  یافته ها: اندازه گیری سطح پلاسمایی لیپیدها نشان داد میانگین لیپید تام سرمی و کلسترول تام کاهش معنی داری نسبت به قبل از مصرف دارو داشت (01/0 < p ). میانگین سطح تری گلیسرید سرم نیز کاهش معنی داری نسبت به زمان قبل از مصرف دارو داشت (001/0 < p ). بیمارانی که دوز دارویی خود را برای هفته دوم ادامه دادند سطح سرمی لیپیدهای مورد بررسی کاهش بیشتری را نسبت به هفته اول نشان داد که از نظر آماری معنی دار بود (01/0 < p ). آزمون های کبدی نشان داد که عملکرد کبد هنگام دریافت دارو تغییر نکرده است.

  نتیجه گیری: مصرف دوز 750 میلی گرم مترونیدازول روزانه در مدت زمان کوتاهی کاهش معنی داری را در اجزای لیپید سرم داشت. درمان اغلب موارد هیپرلیپیدمی بایستی طولانی مدت باشد در نتیجه از مترونیدازول جهت درمان هیپرلیپیدمی های کوتاه مدت می توان استفاده نمود.


مهرناز مشعوفی، خلیل رستمی ، افروز مردی،
دوره 6، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

  زمینه و هدف: با توجه به اهمیت رعایت اصول مستندسازی پرونده های بالینی و استفاده های آموزشی، درمانی، تحقیقاتی، قانونی وآماری از آنها، ثبت صحیح،‌ کامل و به موقع می تواند نقش اساسی در تولید داده های مورد نیاز این گونه پژوهش ها ایفا نماید. مطالعه حاضر به منظور بررسی فرآیند مستند سازی پرونده های بالینی توسط پزشکان در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اردبیل انجام شده است.

  روش کار: در این تحقیق 370 پرونده بالینی از بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اردبیل شامل هشت بیمارستان مورد بررسی قرار گرفت. در هر بیمارستان از بین پرونده های بستری، متناسب با موارد بستری در طی یک سال نمونه هایی به طور تصادفی انتخاب گردید. سپس بر اساس برگ پذیرش و خلاصه ترخیص پرونده های انتخاب شده، چک لیست موردنظر تکمیل گردید. اطلاعات مورد بررسی شامل اطلاعات تشخیصی، درمانی، جراحی، عامل حادثه، وضعیت هنگام ترخیص، توصیه های پس از ترخیص و علل فوت بودند که به صورت ثبت شده یا نشده در چک لیست مشخص گردید. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  یافته ها: یافته‌ها نشان داد که در 9/71% موارد تشخیص اولیه، 9/58% تشخیص حین درمان، 8/60% تشخیص نهایی و 52% اقدامات درمانی و جراحی در پرونده های مورد مطالعه ثبت شده بود. با وجود اینکه حداقل 7/12% بیماران به علت حوادث، آسیب ها و مسمومیت ها بستری شده بودند، فقط در 5/8% از پرونده ها عامل حادثه ثبت شده بود. در 68% از پرونده ها وضعیت هنگام ترخیص و در 3/76% از پرونده ها توصیه های پس از ترخیص ثبت نشده بود. با توجه به اینکه فقط 5/3% از پرونده های مورد مطالعه مربوط به بیماران فوتی بود، ولی فقط در 31% موارد علت اصلی و 8% علت زمینه ای فوت ثبت شده بود. در 4/52% پرونده ها اصول صحیح تشخیص نویسی توسط پزشکان رعایت نشده بود.

  نتیجه گیری: نتایج این بررسی نشان داد که فرآیند مستند سازی پرونده های پزشکی توسط پزشکان، به عنوان اصلی ترین گروه های ارایه کننده مراقبت های بهداشتی درمانی، به طور ناقص انجام می شود. این امر علاوه بر از دست دادن اطلاعات بیماران بستری می تواند اثرات سوء در فرآیند درمانی بیماران داشته باشد، بنابراین توجه بیشتر مسئولین، پزشکان و کارشناسان مدارک پزشکی به این امر ضروری به نظر می رسد.


رضا علی پناه مقدم، محمد رهبانی نوبر،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1385 )
چکیده

  زمینه و هدف: پراکسیداسیون لیپیدی در سال های اخیر مورد توجه فراوانی قرار گرفته است. پراکسیداسیون لیپیدی با سرطان، پیری و سایر بیماری ها از جمله آترواسکلروز ارتباط دارد. در ایجاد آتروما، واکنش های متقابل پیچیده بین سلول های دیواره شریان و لیپوپروتئین ها و عمدتا LDL اکسید شده دخیل می باشند. این مطالعه به منظور بررسی ارتباط مالون دی آلدئید سرم ( Malondialdehyde ) به عنوان مهمترین شاخص پراکسیداسیون لیپیدی با تغییرات غلظت لیپید و لیپوپروتئین های سرم در بیماران مذکر زیر 55 سال مبتلا به بیماری عروق کرونری CAD ( Coronary Artery Disease ) انجام شد.

  روش کار: ‌51 بیمار مذکر زیر 55 سال که بیماری آنها از طریق آن‍ژیوگرافی به اثبات رسیده بود و در بیمارستان شهید مدنی تبریز بستری شده بودند و 60 مرد به ظاهر سالم که از نظر سن و جنس با بیماران همسان بودند به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. سطح سرمی MDA به روش کالوری متریک با استفاده از واکنش تیوباربیتوریک اسید ( TBA ) و غلظت لیپید و لیپوپروتئین ها توسط روش های آنزیمی استاندارد اندازه گیری شدند.

  یافته ها: ‌نتایج حاکی از افزایش سطح سرمی MDA ، در بیماران نسبت به گروه کنترل بود (03/0= p )، همچنین بررسی غلظت سرمی کلسترول، تری گلیسیرید و LDL-C و نسبت LDL-C به HDL-C بیانگر افزایش این عوامل در گروه بیماران نسبت به گروه کنترل می باشد (03/0= p ). بین سطح سرمی MDA و عوامل خطر بیوشیمیایی شامل تری گلیسیرید، کلسترول، LDL-C و نسبت LDL-C به HDL-C رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت(03/0= p ). بعلاوه بین سطح سرمی MDA و سطح سرمی HDL-C رابطه منفی و معنی داری مشاهده شد(03/0= p ). بین سطح سرمی MDA با سن و BMI ( Body Mass Index ) گروه بیماران ارتباط معنی داری وجود نداشت.

  نتیجه گیری: با توجه به ارتباط معنی دار به دست آمده از میزان سرمی عوامل MDA ، کلسترول، تری گلیسیرید،‌ LDL-C ، HDL-c و نسبت LDL-C به HDL-C در افراد مبتلا به CAD در مقایسه با گروه کنترل، بنظر می آید پایش و کنترل این عوامل در افراد مذکور می تواند در جلوگیری از بروز و پیشرفت ضایعات آترواسکلروز مفید باشد.


حسین دوستکامی، عفت مظاهری،
دوره 6، شماره 3 - ( 6-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: انفارکتوس حاد میوکارد یکی از شایع ترین علت ها در بیماران بستری در بیمارستان قلب و عروق بوده و با میزان مرگ و میر حدود 30% می باشد. تشخیص به موقع و آغاز هر چه سریع تر اقدامات درمانی و در کل عامل زمان نقش بسیار مهمی در درمان موثر، پیشگیری از افزایش وسعت ضایعه و بهبود پیش آگهی این بیماران دارد. به طوری که قریب به 60% مرگ و میر این بیماری در یک ساعت اول بعد از شروع علایم می باشد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی روند مراجعه، پذیرش و بستری در بیماران دچار انفارکتوس حاد میوکارد در مرکز آموزشی - درمانی بوعلی شهر اردبیل انجام شد.

روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی- مقطعی است. 77 بیمار با تشخیص ابتدایی انفارکتوس حاد قلبی بر اساس علایم بالینی و تغییرات دال بر انفارکتوس میوکارد در ECG که به صورت صعود قطعه ST-T بالا یا مساوی یک میلی متر در دو لید مجاور و یا LBBB جدید یا با سن نامعلوم بودند وارد مطالعه شدند.14 نفر از بیماران بر اساس بررسی های بعدی ECG متوالی و شواهد آنزیمی دال بر عدم وجود انفارکتوس میوکارد از مطالعه کنار گذاشته شدند. اطلا عات به دست آمده با استفاده از روش های آماری توصیفی- تحلیلی تجزیه و تحلیل گردید.

یافته ها: میانگین زمان مراجعه بیماران بعد از شروع علایم 5/53 ± 6/72 ساعت بود. 73/02% بیماران با تاخیر (بعد از 90 دقیقه از شروع علایم) مراجعه نمودند. میانگین زمانی مراجعه بعد از شروع علایم در این بیماران 7/07±7/15 ساعت بود. 60/32% آنها به صورت سرپایی به اورژانس مراجعه کرده بودند، 34/92% از مراکز درمانی دیگر ارجاع داده شده بودند و 4/76% توسط مرکز فوریت های پزشکی شهر به اورژانس آورده شدند. در این گروه تاخیری در زمان مراجعه وجود نداشت. میانگین زمانی ورود به اورژانس تا پذیرش در CCU 1/04±0/94 ساعت بود. 47/62% تحت درمان با ترومبولیز با استرپتوکیناز قرار گرفته بودند که در این گروه میانگین زمانی ورود بیماران به اورژانس تا شروع ترومبولیتیک تراپی (Door to Needle time)1/22±0/34 ساعت بود.

نتیجه گیری: با توجه به تاثیر زمان در شروع ترومبولیتیک تراپی و اثر آن در کاهش مرگ و میر بیماران مبتلا به انفارکتوس قلبی می توان با شناخت موانع موجود در مسیر مراجعه، پذیرش، بستری و درمان سریع این بیماران شانس زندگی را در آنان افزایش داد.


نسرین فولادی، مهوش صلصالی، فضل الله غفرانی پور،
دوره 6، شماره 3 - ( 6-1385 )
چکیده

  زم ی نه و هدف: افزایش روزافزون بار بیماری های مزمن و ناتوانی از درمان قطعی آنها به منظور رفع نیازهای این بیماران از یک طرف و از طرفی هزینه بالای کنترل و اداره این بیماری ها لزوم توجه به ارتقای سلامت در این بیماران را ایجاب می کند. قدم اول برای برنامه ریزی های ارتقای سلامت در این بیماران، بررسی عوامل موثر بر ارتقای سلامت است تا بتوان در برنامه ریزی های کنترل و اداره بیماری های مزمن استفاده کرد.

روش کار: تئوری گراندد روش تحقیق قوی برای مطالعه ساختار و فرایندهای اجتماعی می باشد از این روش برای جمع آوری و تجز ی ه و تحل ی ل اطلاعات در بیماران مزمن استفاده گرد ی د. مصاحبه های ن ی مه سازمان یافته برای جمع آوری اطلاعات مورد استفاده قرار گرفت و با روش مقا ی سه مداوم آنال ی ز داده ها انجام شد. یافته ها: شش مفهو م اصلی به دست آمده از داده ها شامل معنای سلامت، شیوه زندگی، عوامل فردی، اعتقادات معنوی ، حمایت و آموزش بودند که بر روند ارتقای سلامت در ب ی ماران موثر بودند. نتیجه گیری: یافته های تحقیق نشان داد مفاهیم به دست آمده از تحقیق در ارتباط متقابل با یکدیگر بر ارتقای سلامت بیماران مزمن اثر می گذارد. عامل حمایت و آموزش در بین تمامی این عوامل بر عوامل دیگر سایه افکنده و آنها را تحت نفوذ خود قرار می دهند، بنابراین لازم است با تاکید بر نقش این دو عامل در فعالیت های ارتقا دهنده سلامت در بیماران مزمن، افراد را به سمت ارتقای سلامت از طریق افزایش خود اتکایی در کنار ایجاد محیط حمایتی سوق داد.
جواد آقازاده، مژگان لطفی،
دوره 6، شماره 4 - ( 9-1385 )
چکیده

  زمینه و هدف: درک (دریافت) و ادراک (احساس) دو جزء هر تجربه حسی هستند. دریافت حسی ( sensory reception ) جریان اطلاعات در باره محیط داخلی یا خارجی از راه حسی است. انسان ها از طریق دریافت و سازمان­بندی تحریکات حسی، خود را از محیط پیرامون آگاه می­سازند این ادراک و سازمان­بندی تحریکات، ادراک حسی نامیده می­شود. هنگامی که مددجویی در یک موسسه مراقبت بهداشتی پذیرفته می­شود با محرک هایی که از نظر کمیت و کیفیت نسبت به محرک های آموخته شده قبلی متفاوتند روبرو می­شود و همین امر منجر به ایجاد تغییرات حسی در وی می­گردد. بیماری که در بخش ICU بستری می­شود از یک سو به دلیل شرایط بحرانی و از سوی دیگر به علت اقدامات درمانی پیچیده­ای که روی او صورت می­گیرد، در معرض گرانباری و یا محرومیت حسی است. این مطالعه با هدف تعیین تجارب حسی بیماران بستری در ICU انجام گرفت.

  روش کار: این بررسی یک مطالعه توصیفی است. حجم نمونه 45 نفر و نمونه­گیری به روش تصادفی ساده صورت گرفت. جهت گردآوری داده­ها از پرسشنامه­ای مشتمل بر 3 بخش استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل داده­ها نیز از آمار توصیفی استفاده شد.

  یافته­ها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داده که واحدهای مورد پژوهش در بیش از 80% موارد به هیچ وجه، خیلی کم و یا فقط در بعضی موارد دریافت حسی ناخوشایند را تجربه کرده بودند (فاقد گرانباری حسی). اما بررسی واکنش های عاطفی نشان داد که 8/39% درد، 5/18% اضطراب، 12% ترس، 4/7% خشم و عصبانیت و 9/0% احساس نفرت را تجربه کرده بودند که به نظر می­رسد احتمالاً به دلیل محرومیت حسی ناشی از کمبود ملاقات با خانواده و کمبود آگاهی در مورد بیماری باشد.

  نتیجه­گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر بیماران در ICU واکنش­های عاطفی ناخوشایند متعددی را تجربه می­کنند. جهت به حداقل رساندن این تجارب آموزش به بیمار و افزایش زمان ملاقات پیشنهاد می­گردد.


محمدرضا نهایی، رضا بهلولی خیاوی، محمد اصغرزاده، آلکا حسنی، جاوید صادقی، محمد اکبری دیباور،
دوره 7، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده

  زمینه و اهداف: پسودوموناس آئروژینوزا یک پاتوژن مهم بیمارستانی است که مقاومت آنتی بیوتیکی زیادی را نشان
می دهد. برای مطالعه اپیدمیولوژیک پسودوموناس آئروژینوزا روش های فنوتایپینگ مثل تعیین الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی و ژنوتایپینگ مثل آنالیز الگوی پلاسمیدی وجود دارد. آنالیز پلاسمیدی اطلاعات مفیدی را در مورد منشاء اپیدمی و تعداد کلون های متفاوت موجود در یک اپیدمی بدست می دهد، لذا جهت مطالعه الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی و پلاسمیدی سویه های پسودوموناس آئروژینوزا در عفونت های بیماران بستری شده در مرکز آموزشی و درمانی سینای تبریز این تحقیق انجام شد تا ارتباط اپیدمیولوژیک بین سویه های جدا شده مورد بررسی قرار گیرد.

  روش ک ار: این مطالعه برروی 135 سویه پسودوموناس آئروژینوزا جدا شده از بیماران با عفونت های مختلف بستری در مرکزآموزشی و درمانی سینای تبریز انجام گرفت.برای تعیین الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی ازروش انتشار دیسک درآگارو برای استخراج پلاسمید ازروش لیز قلیایی تغییر یافته استفاده شد. جهت شناسایی باندهای supercoiled از open circular و linear از روش الکتروفورز دوبعدی استفاده شد.برای برش پلاسمیدها دوآنزیم محدودالاثر EcoRI و HincII بکارگرفته شدند.

  یافته ها : از تعداد 135 سویه پسودوموناس آئروژینوزا ایزوله شده از بیماران با عفونت های مختلف تست حساسیت به آنتی بیوتیک ها بعمل آمد و الگوی پلاسمیدی تعیین گردید. میزان مقاومت به آزترونام77% ، کولیستین74% ، سفتازیدیم 69%، پیپراسیلین 67% ، اوفلوکساسین 62% ، توبرامایسین 56% ،کاربنی سیلین 54% ، جنتامایسین51% ، سیپروفلوکساسین 22% ، آمیکاسین15% ، پلی میکسین B 13% و ایمی پنم 2% بود. از 135 سویه 68 سویه (4/50%) فاقد هرنوع پلاسمید بودند و در 67 سویه باقیمانده (6/49%) 1تا 6 پلاسمید شناسایی شد. وزن مولکولی پلاسمیدهای جداشده عمدتا" در محدوده kb 5/0 تا kb 21 وتعدادی بیش از kb 21 بود. از مجموع 67 سویه دارای پلاسمید، 28 الگوی پلاسمیدی بدست آمد که الگوهای مشابه در ایزوله های مربوط به بخش سوختگی(در 2 تا 16 ایزوله) و نیز در ایزوله های مربوط به بخش های ICU ، داخلی و جراحی عمومی بترتیب در 6، 4 و 2 ایزوله شناسایی شدند. بعد از برش آنزیمی با آنزیم های محدودالاثر EcoRI و HincII در 25 سویه ی پسودوموناس آئروژینوزا محتوی یک یا دو پلاسمید، الگوهای برشی یکسان در 8 سویه (32%) با EcoRI مشاهده شد درحالیکه با آنزیم HincII هیچگونه الگوی برشی مشابه حاصل نشد.

  نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشانگر مقاومت آنتی بیوتیکی بالا و حضور پلاسمید در اکثر سویه های پسودوموناس آئروژینوزا ایزوله شده از عفونت های مختلف بوده و تشابه زیادی در الگوهای پلاسمیدی والگوهای برشی سویه های جدا شده از عفونت های بیمارستانی از بخش های سوختگی، ICU ، داخلی و جراحی عمومی در یک زمان کوتاه بدست آمد که احتمال منشاء گرفتن این باکتری ها از یک کلون باکتریایی با شیوع بالای انتقال ژن را در بین سویه های بیمارستانی مطرح
می سازد و نشانگر مفید بودن مطالعه الگوی پلاسمیدی در پسودوموناس آئروژینوزا می باشد.


آفاق امیرآبی ،
دوره 7، شماره 2 - ( 3-1386 )
چکیده

بیماری کیکوچی یک بیماری التهابی خوش خیم وخودمحدود شونده است که اولین بار در ژاپن گزارش گردید. ابتلا به بیماری بطور شایع تر در زنان و در دهه سوم زندگی و معمولا بصورت آدنوپاتی منفرد و پایدار گردنی بروز می کند. عود در 3% موارد رخ می دهد. اهمیت آن به لحاظ احتمال اشتباه تشخیصی با لنفوم های بدخیم با نکروز وسیع می باشد. مورد معرفی شده یک خانم 22 ساله است که با راش های جلدی، آدنوپاتی های متعدد از یک ماه قبل مراجعه و در آزمایشات انجام گرفته لوکوسیتوز متوسط با حضور لنفوسیت های آتی پیک در اسمیر خون محیطی مشاهده گردید. سرعت رسوب گلبولی بطور متوسط افزایش یافته بود. در نهایت پس از بیو پسی غدد لنفاوی گردن، تشخیص بیماری کیکوچی مسجل گردید.


بهزاد باباپور ساعتلو، علی کاظمی خالدی،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1386 )
چکیده

زمینه وهدف: در بیماران کاندید عمل جراحی دریچه قلب معمولا آنژیوگرافی عروق کرونر بر اساس سن و جنسیت بیمار صورت می گیرد. در این مطالعه سعی شده است علاوه بر بررسی شیوع بیماری عروق کرونر در این بیماران عوامل خطر بیماری عروق کرونر نیز برای پیش گویی احتمال وجود بیماری عروق کرونر بررسی شود.

روش کار:در این مطالعه 320 بیمار شامل ١٤٤ مرد و 176 زن که کاندید عمل جراحی دریچه قلب بوده و از فروردین 1378 لغایت مهرماه 1383 در بخش کاتتریسم بیمارستان امام خمینی تهران تحت آنژیوگرافی عروق کرونر قرار گرفته بودند بصورت آینده نگر بررسی شدند.

یافته ها: ١٣١ بیمار درگیری دریچه آئورت، ٩٠ بیمار درگیری دریچه میترال و ٩٩ بیمار درگیری توام دریچه میترال و آئورت داشتند. 35% بیماران آنژین صدری و 27/8% عوامل خطر بیماری عروق کرونر داشتند. شیوع بیماری عروق کرونر CAD (Coronary Artery Disease) 13/1% بود. شیوع CAD در بیماران با آنژین صدری بالاتر از بیماران بدون آنژین بود (22/3% در مقابل 8/2%). همچنین شیوع CAD در بیماران دارای عوامل خطر بیماری عروق کرونر بالاتر از بیماران بدون عوامل خطر بود(22/5% در مقابل 9/5%). سن، آنژین صدری و وجود عوامل خطر CAD سه فاکتور پیش گویی کننده بیماری عروق کرونر در این بیماران بودند. در بیماران بدون عوامل خطر CAD و آنژین صدری شیوع CAD، 4/6% بود. در این گروه از بیماران تحت مطالعه هیچ مرد زیر 60 سال ,بیماری عروق کرونر نداشت و فقط 3/5% از بیماران زن زیر 65 سال بیماری عروق کرونر را داشتند.

نتیجه گیری: با توجه به شیوع کم بیماری عروق کرونر در بیماران بدون آنژین قفسه صدری و بدون عوامل خطر CAD شاید بتوان از آنژیوگرافی عروق کرونر در مردان کمتر از ٦٠ سال و زنان کمتر از ٦٥ سال بدون آنژین قفسه صدری و عوامل خطر CAD اجتناب نمود.


فریبرز اکبرزاده ، ناصر اصلان آبادی، عبدالرسول صفاییان،
دوره 7، شماره 4 - ( 9-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: در ایجاد بیماری کرونری ریسک فاکتورهای متعددی موثر هستند. اثر و تجمع ریسک فاکتورها در بیماران با بیماری فشار خون بالا (هیپرتانسیون) متفاوت است. مطالعه حاضر قصد دارد اثر پیشگویی کننده وجود ریسک فاکتورها در گرفتاری بیماری کرونری در بیماران هیپرتانسیو را بررسی و آنرا با بیماران دارای فشار خون نرمال مورد مقایسه قرار دهد.

روش کار: با یک مطالعه توصیفی مقطعی از بین بیمارانی که در سال 1383 شمسی جهت انجام آنژیوگرافی کرونر در مرکز قلب شهید مدنی بستری بودند با روش نمونه گیری تصادفی پرونده 976 بیمار مورد بررسی قرار گرفتند . اطلاعات دموگرافیک و یافته های آنژیوگرافی جمع آوری و با نرم افزار SPSS 11.5 و EPI 6 آنالیز آماری انجام شد.

یافته ها: شیوع هیپرتانسیون در بیمارانی که تحت آنژیوگرافی کرونر قرار گرفته بودند 60/5% بود. متوسط سن بیماران در گروه هیپرتانسیو و غیر هیپرتانسیو بترتیب58/6 و 53/9 سال و شیوع بیماری کرونری 84 و 84/5 درصد بود. شیوع بیماری کرونری دو و سه رگی و همچنین شیوع دیابت قندی و هیپرلیپیدمی در بیماران هیپرتانسیو بیشتر بود. در بیماران هیپرتانسیو پیشگویی کننده های قوی بترتیب جنس مرد، دیابت قندی، هیپرلیپیدمی و سن بوده اند در حالیکه در بیماران نورموتانسیو جنس مرد، استعمال سیگار، سابقه فامیلی و سن بوده است.

نتیجه گیری: شیوع بیماری هیپرتانسیون , سایر ریسک فاکتورها و بیماری کرونریدر بیمارانی که تحت آنژیوگرافی کرونر قرار می گیرند بالاست و الگوی بیماری کرونری در کشور ما از ممالک غربی تبعیت میکند. جنس مرد، وجود دیابت و هیپرلیپیدمی و سن بیماران بترتیب قویترین پیشگویی کننده های بیماری کرونری در بیماران هیپرتانسیو بوده اند. با توجه به شیوع بالای ریسک فاکتورها و اثر آنها در وخامت بیماری کرونری در بیماران هیپرتانسیو نیاز به اقدام فوری بهداشتی برای کنترل فشار خون در جامعه وجود دارد .
فریبا صادقی موحد، فریده مصطفی زاده، مهرناز مشعوفی،
دوره 7، شماره 4 - ( 9-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری وسواس یک بیماری شایع در روانپزشکی است و تقریبا در 2% جمعیت جهان دیده می شود و موجب افزایش اضطراب در بیمار می گردد. بیماری وسواس در دوران قاعدگی، حاملگی و بعد از زایمان زنان ممکن است شروع شود و باعث افت در کیفیت زندگی زنان می شود. هدف از این مقاله بررسی عوامل موثر بر شروع وسواس در سنین باروری زنان می باشد.

روش کار: در یک مطالعه توصیفی، 53 زن با تشخیص DSM-IV (Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders) برای وسواس در درمانگاه تخصصی روانپزشکی بیمارستان فاطمی اردبیل مورد مصاحبه قرار گرفتند. پرسشنامه شامل دو بخش مشخصات دموگرافیک و سوالاتی در مورد شروع وسواس در قاعدگی، حاملگی و بعد از زایمان و شیردهی بود که توسط بیماران تکمیل شدند. داده ها توسط نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها: در دو نفر (3/8%) از نمونه ها شروع وسواس با اولین قاعدگی و در شش نفر (12/5%) در دوران بارداری بود. چهار نفر در حاملگی دوم و در شش نفر در دوران بعد از زایمان بود و در دو نفر بعد از زایمان اول وسواس شروع شده و سه نفر بعد از زایمان اول دچار اختلالات خلقی شدند.

نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که در دوران بارداری، زایمان و بعد از زایمان احتمال عود وسواس بیشتر میباشد و زنان باید در این دوران از نظر مشکلات روانی تحت نظارت ومراقبت قرار گیرند و به بهداشت روانی زنان بویژه در این دوران توجه بیشتر شود
بابک مصطفی زاده، اسماعیل فرزانه،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده

  زمینه و هدف: یکی از محدودیت­ها و مشکلات در مدیریت بیماران مبتلا به کاهش سطح هوشیاری ناشی از مسمومیت­های دارویی، ناتوانی در مصاحبه با بیمار است . هدف از این مطالعه مقایسه خصوصیات دو زیر گروه شامل بیماران با سابقه اقدام به خودکشی قبلی و بدون سابقه اقدام به خودکشی قبلی است.

  روش کار: در این مطالعه مقطعی، 19 بیمار با سابقه اقدام به خودکشی و 66 بیمار بدون این سابقه از بین بیمارانی که بدنبال مسمومیت با مواد دارویی در ماه­های شهریور، مهر و آبان سال 1388 در مراکز مسمومیت بیمارستانهای آموزشی درمانی در تهران- ایران بستری بودند انتخاب شدند. همه بیماران دارای کاهش سطح هوشیاری ناشی از مسمومیت­های دارویی بودند. وضعیت دمو­گرافیکی، ویژگیهای ماده دارویی مصرف شده، سابقه بیماریهای قبلی و سابقه مصرف مواد غیرقانونی در بیماران ثبت شد. برای مقایسه بین دو گروه ازآزمون کای دو و من ویتنی استفاده شد. تجزیه و تحلیل آماری توسط نرم افزار SPSS نسخه 16 انجام گردید.

  یافته ها: سابقه اقدام به خودکشی قبلی با نوع ماده دارویی منجر به کاهش سطح هوشیاری ناشی از مسمومیت، ارتباط معنی داری داشت(04/0 p = ). سابقه بیماری روحی روانی (01/0 > p )، تعداد قرص مصرف شده (02/0 = p )، فاصله زمانی بین مصرف دارو و رسیدن نیروهای اورژانس به محل ( 021/0 = p )، شرح حال مسمومیت عمدی توسط خود بیمار( Self Poisoning ) (001/0 p = )، درجه کاهش سطح هوشیاری (046/0 = p )، اصلاح نشدن سطح هوشیاری بعد از اقدامات اولیه اورژانس (02/0 p = ) و نیاز برای مراقبت های درمانی بعدی و پیشرفته (013/0 = p ) در بیماران مبتلا به کاهش سطح هوشیاری با سابقه اقدام به خودکشی قبلی در مقایسه با گروه دیگر بیشتر بود. تفاوت معنی داری بین دو گروه از نظر سن، جنس و سابقه مصرف مواد غیرقانونی وجود نداشت. (P> 0.05)

  نتیجه گیری: در بیماران بدون سابقه قبلی اقدام به خودکشی شایعترین علت مسمومیت دارویی مواد غیرقانونی و در بیماران با سابقه قبلی اقدام به خودکشی داروهای قانونی و غیرمخدر بود.


علی عابدی، بابک تیمورزاده، مهران ظریفی، ودود نوروزی، هاشم سزاوار، مصطفی محمدی نقده، سعید خامنه، رسول لطف اله زاده،
دوره 10، شماره 2 - ( 3-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: مصرف تنباکو جزء مشکلات بشری بوده که علاوه بر عوارض اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی، منجر به سرطان ریه، گوارش، مثانه و تغییر کروموزمی و تغییر فاکتورهای خونی و غیره می گردد. بر خلاف سیگار در مورد تاثیرات قلیان روی عملکرد اندامهای انسانی مطالعات اندکی صورت گرفته است.
روش کار: در این مطالعه مورد شاهدی، 133 فرد قلیانی که حداقل سه بار در روز و به مدت سه سال یا بیشتر قلیان استفاده می کردند از قهوه خانه های سطح شهر اردبیل انتخاب و اسپیرومتری بر روی این افرادحداقل سه بار صورت گرفت. جهت مقایسه پارامترهای ریوی به همین تعداد فرد سالم درمحدوده سنی مشابه که هیچ گونه بیماری نداشتند و از دخانیات استفاده نمی نمودند و ازلحاظ شرایط اجتماعی، اقتصادی مشابه با افراد قلیان بودند انتخاب و اسپیرومتری انجام گرفت. داده ها با نرم افزار 11Spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. برای هر مرحله علاوه بر محاسبه میانگین و انحراف معیار، جهت مقایسه میانگین ها ازآزمون تی تست استفاده گردید و در تمامی متغییرها احتمال خطای کمتر از 5% معنی دار تلقی گردید.
یافته ها: محدوده سنی افراد قلیانی و نرمال به ترتیب 78-17 و 82-20 سال بود و میانگین سنی افراد قلیانی 9/14 ± 37/44 سال و افراد سالم 46/14 ± 54/41 سال بود. نتایج این پژوهش نشان دهنده وجود اختلاف آماری معنی دار بین پارامترهای دو گروه بود. مقایسه ( FEV1 (Forced Expiratory volume in 1st second در افراد قلیانی 21/0 ± 87/1 لیتر) و افراد نرمال (12/0 ± 99/2 لیتر) و مقایسه Forced Vital capacity) FVC ) افراد قلیانی (63/0 ± 44/3 لیتر ) و افراد نرمال (59/0 ± 99/4 لیتر) و مقایسه نسبت EV1/ FVC (Forced expiratory Volum in 1 st second / Forced Vital Capacity در افراد قلیانی (5/10 ± 83/70درصد) و افراد نرمال (6/5 ± 13/92 درصد) اختلاف معنی داری را نشان داد ( p کمتر از 05/0 ) . 27 نفر (20% ) از افراد قلیانی دچار بیماریهای احتقانی مزمن ریوی بوده و10 نفر (5/7%) FEV1 % کمتر از 70 داشته اند.
نتیجه گیری: با توجه به کاهش پارامترهای ریوی نسبت به اندازه نرمال آن به نظر میرسد که استفاده از قلیان نظیر سیگار در کاهش پارامترهای ریوی موثر بوده ومیتواند اثرات مخرب بر روی سیستم ریوی داشته باشد. با توجه به یافته های این مطالعه آگاهی دادن به مردم به ویژه جوانان در مورد مضرات قلیان توسط وسایل ارتباط جمعی ضروری می باشد.


بهزاد اسکندراوغلی، ودود نوروزی، افشان شرقی، فیروز امانی،
دوره 11، شماره 2 - ( 3-1390 )
چکیده

  زمینه و هدف: بیشترین علل مرگ و میر و ناتوانی در افرادی که دچار ضربه به سر می­شوند، مربوط به هماتوم­های اپی دورال و ساب دورال می­باشد. در سه دهه اخیر با توجه به بهبود نحوه نجات و پایش بیماران پس از عمل جراحی و ارتقاء مراقبت­های ویژه، پیامدهای حاصل از درمان به مراتب بهبود یافته است. مطالعه حاضر به بررسی عواملی می­پردازد که می­توان ن د بر پیامدهای حاصل از درمان بیماران دچار هماتوم­های اپی دورال و ساب دورال تاثیرگذار باشد.

  روش کار: پرونده تعداد 109 نفر از بیماران بستری شده بین سال­های 86-81 در بیمارستان فاطمی اردبیل به علت هماتوم­های اپی دورال و ساب دورال مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش آمار توصیفی و برای بررسی ارتباط بین متغیرها از آزمون آماری کای دو در نرم افزار آماری SPSS 16 استفاده گردید.

  یافته ها: شصت و نه نفر (63%) از بیماران هماتوم اپی دورال و 40 نفر (37%) هماتوم ساب دورال داشتند. میانگین سنی بیماران 33 سال، میانگین نمره هوشیاری بدو ورود بیماران 10 و میانگین روزهای بستری در بخش جراحی و در آی سی یو به ترتیب 6 و 8 روز بود. 92 نفر از بیماران مرد (84%) و 17 نفر زن (16%) بودند. بر اساس سیستم گلاسکو، پیامد حاصل از درمان 76 نفر (70%) از بیماران مساعد و 33 نفر (30%) نامساعد بود. 9 نفر (13%) از بیماران دچار هماتوم اپی دورال و23 نفر (53%) از بیماران دچار هماتوم ساب دورال، فوت شدند.

  نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه نوع ضایعه (هماتوم اپی دورال یا ساب دورال)، سن، مدت زمان بستری در بخش ICU و GCS بدو ورود برروی پیامد هماتوم­های حاد تاثیر داشتند.


منوچهر براک، ستاره ممیشی، سید احمد سیادتی، پیمان سلامتی، قمرتاج خطائی، مهرداد میرزارحیمی،
دوره 11، شماره 2 - ( 3-1390 )
چکیده

  مقدمه و هدف : عفونت‌های بیمارستانی، میزان مرگ و میر وطول مدت بستری را افزایش می‌دهد و باید به عنوان یک مشکل مخاطره­آمیز سلامت مد نظر قرار گیرند. هدف از مطالعه حاضر بررسی ریسک فاکتورها و مقاومت باکتریایی در عفونت­های بیمارستانی در بخش­های مراقبت­های ویژه نوزادان ( NICU ) و کودکان ( PICU ) در بیمارستان­های مرکز طبی کودکان و بهرامی می­باشد.

  روش کار : مطالعه به صورت توصیفی مقطعی و آینده‌نگر از ابتدای مهر ماه 1386 تا پایان شهریور ماه 1387 در بخش‌های NICU و PICU بیمارستان‌های مرکز طبی کودکان و بهرامی تهران انجام گرفت. بیمارانی که پس از 48 ساعت بعد از بستری دچار علائم عفونت شده بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. عوامل عفونی توسط آزمون‌های استاندارد میکروب­شناسی شناسایی شدند و حساسیت میکروبی به آنتی بیوتیک‌ها با استفاده از روش انتشار در آگار صورت گرفته و عوامل خطر شامل نوع بیمارستان، نوع بخش، سابقه بستری، نقص ایمنی، تب، کاتتر وریدی، کاتتر ادراری، ساکشن، تغذیه وریدی، شنت مغزی، عمل جراحی با تکمیل پرسشنامه جمع آوری و داده­ها با استفاده از نرم‌ افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

  یافته ها : در این مطالعه مجموعاً 70 بیمار به عفونت بیمارستانی دچار شده بودند بطوریکه شیوع عفونت‌های بیمارستانی 3/9% بوده و از نظر نوع آلودگی‌های میکروبی در بیماران مبتلا، پسودوموناس آیروژنوزا 3/24% و کلبسیلا پنومونی 6/18% و اینتروباکتر 14/3% از شایع­ترین باکتری‌های جدا شده در بیماران بودند. محل بیمارستان و استفاده از ساکشن و عمل جراحی از شایع­ترین ریسک فاکتورهای مرتبط با عفونت‌های بیمارستانی بوده‌اند (05/0 > p ).

  نتیجه گیری: یافته‌های ما نشان داد که محل بیمارستان و استفاده از ساکشن و همچنین نوع عمل جراحی از شایع­ترین عوامل خطر و پسودوموناس آئروژینوزا و کلبسیلا پنومونیه و اینتروباکتر از شایع­ترین عوامل میکروبی بوده‌اند که نیازمند ارتقای فرآیند‌های مرتبط با آن به منظور بهبود وضعیت عفونت‌های بیمارستانی می‌باشند.


امیر اشکان نصیری پور، پوران رئیسی، سید جمال الدین طبیبی، علی مجیدپور، میترا صفی پور،
دوره 12، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

  مقدمه: تأسیس مراکز مشاوره بیماری‌های رفتاری، راهکار اجرایی پیشگیری از ایدز و بیماریهای عفونی ناشی از روابط جنسی و سوء مصرف مواد در کشورهایی است که دربرنامه پیشگیری موفق بوده اند؛ ضرورت دارد که این مراکز با داشتن الگوی مدیریتی مناسب، بهتر بتوانند با استفاده از امکانات موجود به اهداف از پیش طراحی شده خود برسند. هدف اصلی پژوهش حاضر طراحی الگوی بومی مدیریت منابع مراکز مشاوره بیماری‌های رفتاری در ایران بود.

  روش کار: در این پژوهش توصیفی-تطبیقی برای جمع‌آوری داده‌ها از کشورهای مورد مطالعه، فرم گردآوری اطلاعات تنظیم گردید. سپس بر مبنای ااطلاعات به دست آمده، جداول تطبیقی بر اساس ابعاد اهداف پژوهش تهیه و در ادامه بر اساس شاخص های مورد نظر الگوی اولیه طراحی گردید. جهت تست الگو و اعتبارسنجی از پرسشنامه استفاده شد. و سپس با تکنیک دلفی با نظرخواهی 30 نفر شامل متخصصین، ‌اساتید و مدیران و کارشناسان وزارت بهداشت و دانشگاه‌ها بهره‌گیری به عمل آمد.

  یافته‌ها: همه کشورهای مورد مطالعه علیرغم چالش‌های موجود،‌منابعشان‌را در جهت مدیریت پیشگیری و درمان ایدز و دیگر بیماریهای رفتاری بکار گرفته‌اند. در اغلب کشورهای مورد مطالعه مراکز غیر متمرکز بوده و در روستاها نیز خدمات مشاوره و توزیع ملزومات پیشگیری امکان‌پدیر بوده و بعلاوه،‌ این خدمات در مراکز ارائه خدمات بالینی و مراقبت‌های اولیه ادغام شده است. در برخی کشورها آموزش و مشاوره آنلاین و اینترنتی بکار گرفته شده است.

  نتیجه‌گیری: نتایج مطالعات حاضر نشان می‌دهد بهره‌گیری از امکانات سازمانهای غیر دولتی،‌رایگان بودن کلیه خدمات مرکز مشاوره،‌ ادغام خدمات مشاوره در خدمات مراقبت‌های اولیه، لزوم آموزش مداوم به پرسنل این مراکز، راه‌اندازی مراکز ویژه‌ی گروه­های پرخطر مانند روسپیان، آموزش در مدارس، ‌راه‌اندازی وب ‌سایت‌های آموزشی مرتبط، جذب کمک‌های بین‌المللی می‌تواند به بهبود مدیریت منابع و عملکرد مراکز مذکور منجر گردد.



صفحه 1 از 4    
اولین
قبلی
1
 

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.24 seconds with 50 queries by YEKTAWEB 4623