|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
12 نتیجه برای ایران
کاویان قندهاری، اشفق شعیب، دوره 7، شماره 2 - ( 3-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: تنگی آترواسکلروتیک قلمرو شریان کاروتید و شاخه های آن شایع ترین علت سکته مغزی می باشد. فراوانی نسبی بسیاری از تنگی شریان های داخل جمجمه ای در نژادهای آفریفایی و خاور دور در مطالعات قبلی گزارش شده است. روش کار: این مطالعه بصورت دو مرکزی و آینده نگر در 304 بیمار سالمند بستری در بیمارستان مکنزی کانادا مبتلا به سکته مغزی در قلمرو کاروتید و سپس همان تعداد بیمار سالمند با نسبت جنسی مشابه بستری در بیمارستان ولیعصر بیرجند در سال های 84-1383 انجام شد. تشخیص سکته مغزی در قلمرو کاروتید در دو مرکز توسط نورولوژیست، عروقی بود. در تمامی بیماران داپلر کاروتید و ترانس کرانیال بروش استاندارد توسط یک نفر نوروسونولوژیست انجام گرفت. توپوگرافی تنگی آترواسکلروتیک قلمرو کاروتید دو طرف در بیماران بررسی شد. تست دقیق فیشر برای تحلیل آماری بکار رفته و (p<0/05) معنی دار تلقی شد. یافته ها: در گروه بیماران ایرانی 71 نفر (23/3%) و در گروه بیماران آمریکای شمالی 83 نفر (27/3%) تنگی شریان کاروتید داخلی در ناحیه گردن را داشتند که تفاوت فراوانی نسبی آن معنی دار نمی باشد p=0/3, df=1 ,OR=0/81,%95 CI(0/56-1/17 تنگی شدید بیشتر یا مساوی 70 % در 14 بیمار ایرانی (6/ 4%) و 23 بیمار آمریکای شمالی (7/5%) یافت شد که تفاوت توزیع فراوانی آن معنی دار نیست p=0/17, df=1, OR=0/59, %95 CI (0/3-1/77. در گروه بیماران ایرانی 14 نفر (4/6%) و در گروه بیماران آمریکای شمالی نیز 5 نفر (1/6%) تنگی شاخه های داخل جمجمه ای قلمرو عروقی کاروتید را داشتند که تفاوت آن معنی دار است (8/1-1)p=0/038, df=1, OR=2/9,%95 CI. تنگی توام شاخه های داخل و خارج جمجمه ای قلمرو کاروتید نیز در دو بیمار ایرانی و 1 بیمار آمریکای شمالی مشاهده شد. نتیجه گیری: تنگی آترواسکلروتیک قلمرو داخل جمجمه ای شریان کاروتید در افراد ایرانی فراوانی بیشتری از ساکنان آمریکای شمالی دارد.
عباس کریمی، مرتضی جبارپور بنیادی، محسن اسماعیلی، سعید دستگیری، دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : تب فامیلی مدیترانهای یک اختلال اتوزمال مغلوب بوده و از شایعترین و شناخته شدهترین سندرمهای تبهای دورهای است. بیماری بیشتر در میان یهودیان غیراشکنازی، اعراب، ترکها و ارامنه شایع میباشد. با توجه به موقعیت جغرافیایی شمالغرب ایران و به لحاظ نزدیکی به دو جمعیت در خطر بالای FMF ، یعنی ارمنستان و ترکیه، احتمال شیوع FMF در این ناحیه از ایران نامحتمل به نظر نمیرسد. هدف از این مطالعه برآورد میزان ناقلین جهشهای شایع FMF در افراد سالم میباشد. نتایج حاصله میتواند برای تخمین شیوع بیماری بالقوه مفید باشد. روش کار: به طور تصادفی۲۰۰ نمونه فرد سالم غیر مبتلا به FMF از شمالغرب کشور انتخاب گردید. پس از اخذ رضایتنامه و خونگیری از این افراد استخراج DNA به عمل آمد. سپس با استفاده از تکنیکهای ARMS - PCR و PCR-RFLP جهشهای شایع مورد بررسی قرار گرفتند. یافتهها : از ۴۰۰ آلل مورد بررسی ۴۴ آلل موتانت برای جهش E148Q و ۷ آلل موتانت برای جهش V726A یافت گردید. برای دو جهش دیگر هیچ آلل موتانتی پیدا نشد. فراوانی آللی کل برای این ۴ جهش شایع 1325/0 و میزان ناقلین 4/23% بدست آمد. نتیجهگیری : این مطالعه بیانگر این است که فرکانس آللی موتاسیون E148Q نسبت به سایر موتاسیونها بیشتر می باشد.
مرتضی جبارپور بنیادی1، عاطفه محمدی، محمد خلج کندری، سیمین تقوی، دوره 15، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: منظور از سقط مکرر خودبخودی، وقوع دو یا سه سقط متوالی خودبخودی، قبل از هفته بیستم بارداری است. آدنوزین دآمیناز در متابولیسم پورینها نقش داشته و دارای دو ایزوآنزیمADA1 و ADA2 است. پلیمورفیسم G A (الل ADA* ) موجب افزایش سطوح آدنوزین می شود. آدنوزین به دلیل افزایش جریان خون به رحم و جفت دارای نقش محافظتی در برابر سقط های مکرر خودبخودی است. با توجه به تاثیر فعالیت آنزیمی کاهش یافته این پلی مورفیسم بر روی سطوح آدنوزین، نقش پلی مورفیسم G A (الل ADA* ) ژن آدنوزین دآمیناز بر روی سقط های مکرر خودبخودی جمعیت شمالغرب ایران در این مطالعه بررسی شد.
روش کار: یک جمعیت 100 نفری از زنان به دو گروه تقسیم بندی شدند. گروه اول 50 نفر دارای سابقه سقط (حداقل دو بار) و گروه دوم شامل 50 نفر با حداقل دو زایمان موفق و بدون سابقه سقط، مورد بررسی قرار گرفتند. استخراج DNA از لکوسیتها و با روش استاندارد استخراج DNA انجام شد. برای بررسی پلی مورفیسم G A، واکنش زنجیره ای پلیمراز (PCR) انجام و حضور یا عدم حضور این پلی مورفیسم توسط روشRFLP -PCR بررسی شد. به منظور تجزیه و تحلیل آماری از آزمون مربع کای استفاده شده و ارزش (05/0>P) به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
یافتهها: فراوانی هموزیگوتها (AA) در گروه کنترل 2% مشاهده شد. این در حالی است که هیچ هموزیگوتی (AA) در گروه بیمار دیده نشد. فراوانی هتروزیگوت ها (AG) در گروه کنترل20% و در گروه بیمار 8% گزارش شد (05/0>P). فراوانی هموزیگوتها (GG) در گروه کنترل 78% و گروه بیمار 92% گزارش شد (05/0>P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل، به نظر میرسد پلی مورفیسم G A (الل ADA* ) و ژنوتیپ (ADA*1/ADA*2) AG به واسطه کاهش فعالیت آدنوزین دآمینازی، دارای نقش محافظتی در برابر سقطهای مکرر خودبخودی است.
سیده زهرا بختی، سعید لطیفی نوید، صابر زهری، عباس یزذانبد، دوره 15، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: هلیکوباکترپیلوری به عنوان عامل اصلی بیماریهای گوارشی مثل التهاب غیر آتروفی(NAG) ، زخم معده (GU) و زخم دوازدهه (DU) میباشد. ارتباط نزدیکی بین فاکتورهای اختصاصی این باکتری نظیر VacA و CagA با GU و DU وجود دارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط تیپهای اللی نواحی i و dژنvacA و وضعیت cagA با خطر GU و DU میباشد.
روش کار: 177 سویه از کشت بیوپسی معده بیماران ایرانی از استان های مختلف به دست آمد و با استفاده از PCR تعیین ژنوتیپ شد. دادهها جمعآوری شده و تحلیل گردید.
یافتهها: فراوانی آللهای i1 vacA، i2 ، i1 i2، d1 و d2 و ژن cagA به ترتیب برابر با 9/42، 4/55، 7/1، 8/41، 2/58 و 4/68 درصد بود. تفاوت معنیداری بین فراوانی vacA i1 در سویه های به دست آمده از بیماران GU نسبت به بیماران NAG وجود داشت (05/0>p). در آنالیز رگرسیون چندگانه لجستیک زمانی که GU بعنوان متغیر وابسته لحاظ شد، ژنوتیپ vacA i1 پس از کنترل متغیرهای سن و جنس ارتباط معنی داری با خطر بروز بیماری GU داشت (75/8-45/1=1CI 95%؛ 56/3=OR؛ 006/0=p). آنالیزهای آماری هیچ ارتباط معنی داری بین فراوانی ژنوتیپ vacA d و بیماریهای گوارشی نشان نداد. زمانی که DU در آنالیز رگرسیون چندگانه لجستیک بعنوان متغیر وابسته مطرح شد، ژنوتیپ cagA در حضور متغیر سن و جنس در مدل نهایی باقی ماند (60/11-22/1=CI 95%؛ 77/3=OR؛ 021/0=p).
نتیجهگیری: ژنوتیپهای vacA i1 و cagA هلیکوباکترپیلوری به ترتیب میتوانند بعنوان نشانگرهای زیستی مفید برای پیشگویی خطر زخم معده و زخم دوازدهه در ایران مطرح باشند.
فرهاد صالح زاده، مرتضی اسلامی، دوره 16، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: ﺗﺐ ﻣﺪﻳﺘﺮاﻧﻪ ای ﻓﺎﻣﻴﻠﻲ (FMF) ﻳﻚ ﺑﻴﻤﺎری خوداﻟﺘﻬﺎﺑﻲ و ﻋﻮدﻛﻨﻨﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ اﻟﮕـﻮی ﺗﻮارﺛﻲ اﺗﻮزوﻣـﺎل ﻣﻐﻠﻮب دارد. ﻋﻼﻳﻢ اﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎری ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ در ﺑﻴﺶ از 80 درصد در دهه اول زﻧﺪﮔﻲﺑﺮوز ﻛﻨﺪ. هدف از مطالعه حاضر معرفی FMF به عنوان یک بیماری شایع با ویژگی های خاص در این منطقه است.
روش کار: این مطالعه از نوع مطالعه توصیفی میباشد. در این مطالعه اطلاعات پرونده 422 بیمار که بر اساس معیارهای تل- هاشومر مبتلا به FMF بودند، مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت 403 بیمار وارد مطالعه شدند. اطلاعات بیماران در فرم های طراحی شده محقق وارد شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS-20 و با استفاده از روشهای آمار توصیفی صورت گرفت.
یافته ها: در این مطالعه 175 بیمار مونث (%43.4 ) و 228 بیمار مذکر ( %56.6) بودند. میانگین سنی بیماران 21/03 سال بود. در بررسی علایم بالینی درد شکم در %93.3 و تب در %88.1 بیماران دیده شد. درد شکم مهمترین شکایت بیماران بود (%49.6 ). میانگین فاصله بین حملات 36.5±29.6 روز و میانگین مدت زمان طول هر حمله درد 43.3±34.5 ساعت بود. %15.1بیماران سابقه فامیلی مثبت بیماری و %12.7بیماران سابقه جراحی، آپاندکتومی را ذکر کردند. در %52.3 از بیماران تاخیر تشخیصی بیشتر از سه سال وجود داشت، آنالیز ژنی در 239 نفر ازبیماران انجام شده بود و %21.33 بدون جهش، %39.7 هتروزیگوت مرکب، %25.52هتروزیگوت و %13.38هموزیگوت بودند. ژنوتیپ M694V/V726A (%10.46) و موتاسیونهای M694V (%20.9) و V726A (%12.7) بیشترین فراوانی را داشتند. شایعترین ژنوتیپ در مردان M694V-V726 (%12.7) و در زنان M694V/M694V (%10.4) بود. در بیماران با شکایت درد شکم ژنوتیپ M694V/V726A (%12.5)، با شکایت تب ژنوتیپ M680I/V726A (%13.9) و با درد سینه ژنوتیپهای V726A/M694V و R761H/M694V با %16.7 دیده شد و ژنوتیپ M694V/M694V (%33.3) با شکایت درد مفصل شایعتر بودند. ضایعه پوستی باد سرخ مانند فقط در دو بیمار وجود داشت.
نتیجه گیری : شایعترین سن تظاهر بیماری دهه اول زندگی بود. M694V شایعترین جهش در بین بیماران و M694V-V726A شایعترین ژنوتیپ مرکب بود. موتاسیون ژنتیکی در این مطالعه بیشتر شبیه نژاد عرب بود. هرچند ضایعه پوستی شبه باد سرخ در این بیماران شایع نبود. کرایتریای بالینی هنوز بهترین روش برای تشخیص بیماری است.
حسن عدالتخواه، نازیلا رهنما طریقی، سعید صادقیه اهری، علی نعمتی، دوره 17، شماره 2 - ( 4-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: آکنه التهاب مزمن واحدهای پیلوسباسه است. میزان اسیدلینولئیک در سبوم بیماران مبتلا به آکنه بطور چشمگیری کاهش مییابد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی احتمالی مکمل اسید لینولئیک کونژوکه در درمان آکنه متوسط در زنان مبتلا انجام گرفت.
روش کار: در یک کارآزمائی بالینی، تصادفی شده، دوسویه کور تعداد 40 نفر از زنان دارای آکنه متوسط در دو گروه (هر گروه 20 نفر) وارد مطالعه شدند. پس از ثبت فاکتورهای غذائی و دموگرافیک، روزانه به گروه مورد 3 گرم اسید لینولئیک کونژوکه به همراه 100 میلی گرم داکسی سایکلین خوراکی و به گروه شاهد 3 گرم پارافین خوراکی به عنوان ماده دارونما و 100 میلی گرم داکسی سایکلین خوراکی به مدت 30 روز داده شد. قبل از شروع و بعد از اتمام دوره درمانی ضایعات آکنه شمارش شده و میانگین GAGS و ASI برای هر گروه تعیین شد. از آزمون های آماری کای اسکویر، آزمون تی مستقل و تی زوجی برای آنالیز داده استفاده گردید.
یافته ها: میانگین کل کومدون، پاپول، پوستول و ندول در انتهای درمان در هر دو گروه کاهش یافت ولی این کاهش در دو گروه معنیدار نبود. با اینکه روند تغییرات درجه آکنه در انتهای دوره یک ماهه درمان بیماران مبتلا به آکنه در گروه مکمل نسبت به گروه شاهد کاهش یافت، ولی این کاهش معنیدار نبود. در طول درمان میانگین اندکس شدت آکنه در گروه مداخله از 13± 129/5 به 11/6± 77 و در گروه پلاسبو از 18/6±132 به 6/11± 67/7 کاهش یافت که از لحاظ آماری تفاوت معنیداری بین دو گروه وجود نداشت.
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان میدهد که تجویز مکمل لینولئیک اسید کونژوکه خوراکی همراه با درمان به مدت یکماه تاثیر قابل ملاحظهای در بهبود ضایعات آکنه ندارد.
حسین راغفر، نسرین سرگزی، ستار مهربان، محمد علی اکبر زاده، محمدرضا واعظ مهدوی، زهرا وحدتی منش، دوره 18، شماره 3 - ( 7-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماریهای قلبی و عروقی اصلیترین علت مرگ و میر و ناتوانی در سراسر جهان است. با این حال اطلاعات محدودی از هزینههای اقتصادی آن در ایران وجود دارد. این مطالعه با هدف انجام برآوردی از هزینههای اقتصادی عروق کرونر قلب در ایران در سال 2014 صورت گرفت.
روش کار: هزینههای بیماری بر اساس رویکرد بروز و بهروش «پایین به بالا» از دیدگاه جامعه نگر محاسبه شد. اطلاعات هزینه و داروها با نمونه 607 نفری به روش تصادفی ساده از پرونده بستری بیماران آنژیوگرافی شده در بیمارستان شهید مدرس بدست آمد. سایر اطلاعات از قبیل بروز بیماری،توزیع بیماران، الگوی درمان، طول مدت بستری، تعداد مرگ و میر از مطالعات قبلی، مشاوره با متخصصان، پرسشنامه ، وزارت بهداشت و مرکز آمار جمع آوری شد.
یافته ها: بیماری عروق کرونر قلب بار اقتصادی قابل توجهی را در دامنه 4،715 - 4،908 میلیارد دلار (210,037,860,000,000-201,778,425,000,000 ریال) به نظام اقتصادی ایران تحمیل میکند. هزینه های پزشکی572,3 میلیارد دلار (152,863,740,000,000 ریال) و هزینه های تولید از دست رفته به دلیل مرگ زودرس 933 میلیون دلار (39,927,735,000,000 ریال) برآورد شد. بخش اعظم هزینههای پزشکی مربوط به هزینه های آنژیوپلاستی (47%) و کمترین مقدار این هزینه مربوط به هزینه های داروها (1/15%) بود.
نتیجه گیری: عروق کرونر قلب یک بیماری پرهزینه در نظام بهداشت و درمان ایران است. سیاستگذاران سلامت با استفاده کارا و اثربخش از منابع و با گسترش برنامههای خودمراقبتی و غربالگری میتوانند هزینهها و تبعات این بیماری را محدود نمایند.
فرهاد صالح زاده، افشان شرقی، آتنا متیقنی، سعید حسینی اصل، مهسا متقی، سپهر سرخانلو، دوره 19، شماره 1 - ( 2-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: ژن MEFV نقش برجسته ای در بیماری خود التهابیFMF دارد. این بیماری بیشتر در ساکنین مناطق مدیترانه ای دیده میشود. با در نظر گرفتن نقش این ژن در بسیاری از بیماریهای روماتیسمی و حتی غیر روماتیسمی، شناسایی واریاسیونهای مختلف این موتاسیون در جمعیت نرمال این مناطق هدف این مطالعه بود.
روش کار: تعداد 224 نفر از افراد فاقد بیماری FMF وارد مطالعه شدند. نمونه خون این افراد از نظر 12 واریاسیون شایع ژن MEFV غربالگری گردید. شرکت کنندگان پرسشنامه ای شامل داده های مورد نیاز را تکمیل نموده و از نظر علائم و یافته های بالینی بیماری در خود و بستگان درجه یک مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تحلیل آماری از آزمونهای کای دو و تی مستقل در نرم افزار SPSS-24 استفاده گردید.
یافته ها: از 224 موردی که وارد مطالعه شدند، 113 مورد (50/4%) مرد و 111 مورد (49/6%) زن بودند. افراد بررسیشده 57 مورد (25%) جهش داشتند که 28 مورد مرد (49%) و 29 مورد زن (51%) بودند. بیشترین موتاسیون یافتشده به ترتیب E148Q با 41 مورد (18/3%)، سپس P369S با 7 مورد (3/1%) و V726A 5 مورد (2/2%) بود. از جهش A744S 3 مورد (1/3%) و از F479L و M694V و R761H هر کدام 2 مورد (0/8%) همچنین از جهش K695R تنها یک مورد (4/0%) دیده شد و نهایتاً جهشهای M680I(G/C)،M680I(G/A)، I692del، M694I دیده نشد. جهش های هتروزیگوت ترکیبی E148Q/P369S, E148Q/V726A, E148Q/P369S, P369S / F479L در جمعیت نرمال بدون هیچ ارتباطی با بیماری FMD مشاهده شد.
نتیجه گیری: 25 درصد از جمعیت نرمال شمالغرب ایران واریاسیونهای ژن MEFV بصورت هتروزیگوت دارند که شایعترین آن موتاسیون E148Q میباشد که میتواند یک واریانت نرمال جامعه در فقدان علایم بالینی در نظر گرفته شود. همچنین جهشهای M680I(G/C)،M680I(G/A)، I692del و M694I در جمعیت نرمال دیده نشدند، لذا در صورت مشاهده حتی به صورت هتروزیگوت میتوانند یک واریاسیون بیمارگونه تلقی شوند.
رقیه صبوریان، محمد رهبر، مرجان رهنمای فرزامی، پروانه صفاریان، دوره 19، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: مقاومت آنتی بیوتیکی ویبریو کلرا یک موضوع مهم در دنیا است. در این تحقیق با هدف بهبود نظام مراقبت بیماری وبا، الگوی مقاومت میکروبی و شیوع ژنهای مقاومت در ایزوله های ویبریو کلرا O1 ارجاع شده به آزمایشگاه مرجع سلامت در طغیانهای وبا در سالهای ۱۳۹۱، ۱۳۹۲ و ۱۳۹۴ در ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار: مطالعه حاضر، مطالعه مقطعی- توصیفی است. حساسیت ضد میکروبی در ۱۱۳ ایزوله ویبریو کلرا O1، برای ۸ آنتی بیوتیک به روش MIC E-Test تعیین و سپس وجود ژنهای مقاومت به تتراسیکلین (tetA, tetB, tetC) و تریمتوپریم-سولفامتوکسازول (sul2, dfrA1) به روش PCR تعیین گردید.
یافته ها: همه ایزوله ها به آمپی سیلین، تموسیلین، سیپروفلوکساسین و سفیکسیم حساسیت و ۶۴ درصد آنها به اریترومایســـین حساســـیت بینابینی داشـــتند. مقاومت به نالیدیکســــیک اسید، کوتریموکســــازول و تتراسیکلین به ترتیب ۹۰، ۷۱ و ۵۰ درصد و فراوانی ســـویه های MDR در ســـالهای مختلف، متفاوت بود. فراوانی ژنهای مقاومت (tetA, tetB, tetC, sul2 and dfrA1) به ترتیب 70، 34، 58، 66 و 70 درصد بود.
نتیجه گیری: با توجه به تغییر الگوی مقاومت ضد میکروبی ویبریو کلرا آزمایش تعیین حساسیت به عنوان قسمتی از برنامه مراقبت بیماری در شروع هر طغیان و پایش آن، برای سویه های در حال چرخش انجام شود. در این مطالعه بین حضور ژن dfrA1 و مقاومت فنوتیپی به تری متوپریم- سولفامتوکسازول ارتباط معناداری مشاهده گردید. تعیین حضور ژنهای مقاومت برای مشخص نمودن اطلاعات اپیدمیولوژیک و نحوه انتقال ژنهای مقاومت آنتی بیوتیکی لازم است.
احمد جامعی خسروشاهی، محمود صمدی، شمسی غفاری، اکبر مولائی، فاطمه چاکری، دوره 21، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم QT طولانی (LQTS) نوعی اختلال مادرزادی یا اکتسابی در مرحله رپولاریزاسیون است که باعث طولانی شدن فاصله QT در ECG سطحی میشود. طبق تعریف در سندرم QT طولانی فاصله QT اصلاح شده بیشتر از ms440 در مردان و ms 460 در زنان میباشد. اشکال اکتسابی QT طولانی، ناشی از اختلالات متابولیک و داروهای مختلف هستند. سندرم QT طولانی (LQTS) همراه با حملات سنکوپ و مرگ ناگهانی مشخص میشود. جرول و لانژ- نیلسن در ابتدا LQTS را در همراهی با کری مادرزادی حسی- عصبی شرح دادند. ازآنجا که تعداد افراد دچار کری مادرزادی در جامعه کم نیستند و با توجه به اینکه با شناسایی این بیماران با انجام نوار قلب و اقدامات ساده، میتوان از مرگ ناگهانی این افراد به میزان قابل توجهی جلوگیری کرد، هدف از این مطالعه تعیین میزان شیوع سندرم QT طولانی در کودکان با کری مادرزادی حسی- عصبی، در بیمارانی است که تحت عمل جراحی کاشت حلزون قرار گرفتهاند.
روش کار: در این مطالعه که یک مطالعه مشاهدهای مقطعی تک مرکزی بود، تمام کودکان مبتلا به کری مادرزادی که تحت عمل جراحی کاشت حلزون قرار گرفته بودند وارد مطالعه شدند. نوار قلبی بیماران و وجود QT طولانی پس از محاسبه QT با استفاده از فرمول بازت و همراهی آن با سنکوب و مرگ ناگهانی مورد بررسی قرار گرفتند و در نهایت با استفاده از کرایتریای شوارتز کودکانی که مبتلا به سندرم QT طولانی بودند تشخیص داده شده و همراهی آن با کری مادرزادی ارزیابی گردید.
یافته ها: از ۳۵۷ بیمار مورد مطالعه، ۲۰۴ مورد (57/1 %) مذکر و ۱۵۳ مورد (42/9%) مونث بودند. میانگین سن فعلی بیماران مورد مطالعه برابر2/93± 7/25 سال با میانه ۷ سال بود. میانگین فاصله QT در بیماران مورد مطالعه برابر 26/89 ±291/01 میلی ثانیه با میانه ۲۸۰ میلی ثانیه بود. میانگین فاصله QTc در بیماران مورد مطالعه برابر25/74± 400/52 میلی ثانیه با میانه ۴۰۴ میلی ثانیه بود. فراوانی Long QTc در بیماران مورد مطالعه برابر ۱۷ مورد (4/8%) و میزان شیوع سندرم QT طولانی 5 مورد (1/4%) بود.
نتیجه گیری: میزان شیوع سندرم QT طولانی در کری عصبی در کودکان مراجعه کننده جهت کاشت حلزون در شهر تبریز در سال ۱۳۹۸ برابر با 1/4 درصد بود.
محمد جعفرزاده، داود ادهم، فاطمه دانا، عباس عباسی قهرمانلو، حسین شریفی، جواد ابیشوند، رضا ابراهیم اوغلی، اسلام مرادی اصل، دوره 23، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: عفونت ویروسی هپاتیت ب یکی از مهمترین چالشهای سلامت عمومی میباشد. مطالعه حاضر به منظور ارائه آمار توصیفی از موارد عفونت ویروسی هپاتیت ب شناسایی شده در استان اردبیل انجام گرفت.
روش کار: در این مطالعه گذشــته نگر طولی، پایگاه دادهای نظام پایــش بیماری هپاتیت استان اردبیل برای بازه زمانی 1397-1393 مورد بررسی قرار گرفت. فراوانی عفونتهای ویروسی هپاتیت ب بر اساس سن، جنسیت، وضعیت تاهل، محل سکونت، علائم اولیه، و نیز منابع شناسایی کننده ارائه گردید. همچنین روند تغییرات در تعداد موارد شناسایی شده در طول زمان با استفاده از سری های زمانی مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: تعداد 817 مورد ابتلا به هپاتیت ب با میانگین سنی 43/1 سال گزارش گردید. غالب افراد مرد بودند (503 نفر، 61/5%). تعداد موارد شناسایی شده با گذشت زمان روند کاهشی داشت. عمده عفونتها بدون علامت بودند (87/5%). نزدیک به 90 درصد از مبتلایان متاهل بودند و افراد ساکن در مناطق شهری بیشترین موارد شناسایی شده را به خود اختصاص دادند (598 نفر، 73/2%). بیشتر تستهای تشخیصی به صورت داوطلبانه (219 نفر، 26/8%) و یا در راستای مراقبتهای حاملگی (109 نفر، 13/3%) انجام گرفته بود. بیشترین موارد توسط شبکه بهداشت (292 نفر، 35/7%) و سازمان انتقال خون (190 نفر، 23/2%) شناسایی و گزارش شده بودند.
نتیجه گیری: تصمیم گیران حوزه سلامت استان می توانند از نتایج این مطالعه به عنوان منبعی برای تصمیم گیریهای مبتنی بر شواهد در راستای مدیریت صحیح و اثر بخش این بیماری استفاده نمایند.
Corresponding Author:
Eslam moradi-Asl, Department of Public Health, School of Health, Ardabil University of Medical Sciences, Ardabil, Iran.
google scholar
pubmed
مراد بیرانوند، حسین حمیدی نجات، سمیه بهرامی، محمدرضا تابنده، میثم مکی، دوره 24، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: توکسوپلاسما گوندی تکیاخته داخل سلولی اجباری زئونوز است که همه حیوانات خونگرم از جمله پستانداران، پرندگان و انسان را در سراسر دنیا آلوده میکند. بررسی میزان آلودگی این انگل در میزبانهای واسط نقش مهمی در بهداشت انسانی و همچنین خسارات اقتصادی در پرورش حیوانات دارد. لذا این مطالعه با هدف شناسایی و جداسازی توکسوپلاسما گوندی در جنینهای سقط شده بزهای استان لرستان انجام گرفت.
روش کار: از پاییز 1402 لغایت تابستان 1403، نمونههای مغز و کبد جنین سقط شده 100 راس بز، از نظر آلودگی به توکسوپلاسما گوندی با استفاده از روش PCR بر پایهی تکثیر قطعه bp 529 نواحی پر تکرار ژنوم انگل مورد بررسی قرار گرفت. این مطالعه در سه گروه از جنینهای سقط شده بز با سنین، کمتر از 2 ماه، 2 تا 4 ماه و بیشتر از 4 ماه، در استان لرستان انجام گرفت.
یافتهها: از مجموع 100 نمونه جنین جمعآوری شده بزهای سقط کرده، حضور توکسوپلاسما گوندی، بهترتیب در 6 مورد (6%) و 2 مورد از مغز و کبد جنینها با روش PCR مستقیم مورد تایید قرار گرفت.
نتیجهگیری: جداسازی و شناسایی انگل از جنین بزها در استان لرستان نشان دهنده آلودگی درصد قابل توجهی از بزهای استان لرستان، به این انگل میباشد. در نتیجه توکسوپلاسما گوندی باید بهعنوان یکی از عوامل مهم سقط جنین بزها در این استان مطرح باشد. از سویی دیگر، لازم است نسبت به انتقال این انگل از حیوانات پرورشی به انسان، به ویژه زنان باردار و افراد با سیستم ایمنی ضعیف توجه بیشتری شود.
|
|
|
|
|
|