9 نتیجه برای انسولین
زهرا تذکری، مریم زارع، مهرداد میرزا رحیمی،
دوره 2، شماره 4 - ( 9-1381 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت یکی از مهمترین مشکلات بهداشتی جهان و بیماری مزمنی است که مراقبت های مداوم را می طلبد و به همین جهت لازم است تا بیماران فوق تحت آموزش های خود مراقبتی و تغذیه ای قرار گیرند. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر آموزش تغذیه بر میزان قند خون و درشت مغذی های دریافتی بیماران دیابتی وابسته به انسولین انجام گرفت.
روش کار: 24 بیمار دیابتی زیر 20 سال از مراجعین به مرکز آموزش درمانی علی اصغر اردبیل در سال 1379 که حاضر به شرکت در کلاس های آموزشی شدند به عنوان نمونه انتخاب و پس از جلب رضایت بیماران یاد آمد خوراک و قندخون آن ها قبل و بعد آموزش کنترل و با استفاده از آزمون تی - زوج ونرم افزار Food Processor و SPSS تجزیه ، تحلیل و مقایسه شدند.
یافته ها: بررسی نشان داد که قند خون قبل و بعد از آموزش تغییر کرد ولی نتایج آماری معنیداری وجود نداشت. می ـ زان درشت مغذی های دریافتی (کربوهیدرات- چربی- پروتئین) قبل و بعد از آموزش رابطه معنی دار آماری داشت و پ ـ س از آموزش نتایج با مقادی ـ ر توصیه ای WHO هم خوان ـ ی داشت. می ـ زان HbA1C اکث ـ ر بیم ـ اران در سط ـ ح 12 - 9 درصد بود، که نشانگر کنترل بیماری در سطح متوسط می باشد و میزان هیپوگلیسمی در مدت مطالعه از 2/4% به 3% کاهش یافت.
نتیجه گیری: هر چند تغییرات چشم گیری در میزان قند خون مشاهده نشد، ولی میزان HbA1C و درشت مغذی های دریافتی نشانگر تاثیر مثبت آموزش های تغذیه ای در این بیماران بود.
حسین خادم حقیقیان، علیرضا فرساد نعیمی، بهرام پورقاسم گرگری، اکبر علی عسگرزاده، علی نعمتی،
دوره 10، شماره 4 - ( 9-1389 )
چکیده
مقدمه و هدف: جهت کاهش گلوکز خون، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت انسولینی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو، رژیمهای غذایی متفاوت، داروهای شیمیایی و گیاهی متعددی وجود دارند. گیاهان دارویی مانند دارچین جهت کنترل دیابت مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به نادر بودن مطالعات در سایرکشورها و نیز متناقض بودن نتایج این مطالعات و اینکه اکثر مطالعات موجود در مدل حیوانی و یا در محیط آزمایشگاه انجام شدهاند، در این راستا مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر مکمل خوراکی دارچین بر روی گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت انسولینی در افراد ایرانی مبتلا به دیابت نوع دو طراحی گردید.
روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی بر روی 60 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو (30 نفر گروه مداخله و 30 نفر گروه کنترل) در شهر تبریز در سال 1388 انجام گردید. گروه مداخله روزانه 5/1 گرم پودر دارچین که در داخل کپسولهای 500 میلیگرمی پر شده بود (روزانه 3 عدد به همراه وعدههای غذایی اصلی) و گروه کنترل دارونما به مدت 60 روز دریافت کردند. نمونههای خون وریدی در آغاز و پایان مطالعه جهت اندازهگیری میزان گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و انسولین سرم گرفته شد. مقاومت انسولینی با استفاده از اسکور HOMA ( Homeostasis Model Assessment ) محاسبه گردید. نتایج بصورت میانگین ± انحراف معیار ارائه گردید. برای مقایسه میانگین متغیرها قبل و بعد از مداخله از آزمون تی زوجی و برای مقایسه میانگین بین گروهها از آزمون تی استفاده گردید. سطح معنیدار آماری برای کلیه آزمونها 05/0 > p در نظر گرفته شد.
یافته ها: پس از 60 روز مداخله، میانگین سطوح گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت انسولینی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل به طور معنیداری کاهش یافت (05/0> p ). هیچ تغییر معنیداری در میانگین سطح گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت به انسولین در گروه کنترل بعد از 60 روز مشاهده نگردید.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان میدهد که مصرف دارچین میتواند در کنترل گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و کاهش مقاومت انسولینی در بیماران دیابت نوع دو موثر باشد.
فاطمه قنادی اصل، رضا مهدوی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: چاقی همراه با اختلالات متابولیکی چون مقاومت انسولینی است. کاهش وزن همواره برای کاهش چنین اختلالاتی توصیه شده است. از این رو، در این مطالعه به بررسی تاثیر رژیم غذایی کم کالری متعادل روی کاهش وزن و مقاومت انسولینی زنان چاق مراجعه کننده به کلینیک تغذیه پرداخته شد.
روش کار: در این کارآزمایی بالینی، 45 زن چاق به ظاهر سالم داوطلب (میانگین نمایه توده بدن:33/28±2/90kg/m2 و میانگین سن 28/40±7/98 سال) در اولین ویزیت خود در کلینیک تغذیه انتخاب شدند. مشارکت کنندگان بعد از اندازه گیری تن سنجی و اخذ نمونه خون برای تعیین سطح انسولین ناشتا و مقاومت انسولینی، به مدت 6 ماه رژیم غذایی کم کالری متعادل دریافت کردند. رژیم غذایی کم کالری متعادل یک رژیم انفرادی بود که با کسر 500 کیلوکالری از میانگین انرژی محاسبه شده از ثبت غذایی 3 روزه طراحی شد. بعد از 6 ماه مداخله، ارزیابی متغیرهای پیوسته و گسسته به ترتیب توسط آزمونهای t زوجی و مک نمار صورت گرفت.
یافته ها: میانگین انرژی توصیه شده 2241/78±219/02 (کیلوکالری) بود. بعد از 6 ماه مداخله، کاهش معنی داری در وزن (0/003=p)، نمایه توده بدن (0/005=p) و دور کمر (p<0/001) و دور باسن (p<0/001) وجود داشت. بهبود معنی داری در انسولین ناشتا وجود داشت (6/55 13/47± در برابر،p=0/01 ،(µU/ml)11/95±4/17) . در حالی که مقاومت انسولینی کاهش معنی داری نداشت (p=0/1).
نتیجه گیری: در زنان چاق مراجعه کننده به کلینیک تغذیه، رژیم غذایی کم کالری متعادل منتج به کاهش وزن و بهبود انسولین ناشتا شد. این تغییرات مثبت میتواند به کاهش پروفایل عوامل خطر در اشخاص چاق کمک نماید.
پروین بابایی، ارسلان دمیرچی، آمنه پوررحیم قورقچی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش استروژن پس از یائسگی با افزایش چربی احشایی و مقاومت انسولینی همراه است. افزایش چاقی شکمی و مقاومت انسولینی نیز سطح سرمی امنتین-1 را کاهش میدهد. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر استروژن بر چربی احشایی، اُمنتین-1 و مقاومت انسولینی در موش صحرایی اوارکتومی شده بود.
روش کار: 30 سرموش صحرایی ماده سیزده هفته ای (میانگین وزن 5±180 گرم) به روش تصادفی و بر اساس همگن سازی وزن بدن در گروه های اوارکتومی (20=n) و جراحی شم (10=n) قرار گرفتند. گروه اوارکتومی شامل دو زیرگروه اوارکتومی + استروژن درمانی (10=n) و اوارکتومی + شاهد تزریق (کنترل؛10=n) بود. استروژن درمانی شامل روزانه 30 میکروگرم 17-بتا استرادیول والرات محلول در 0.2میلی لیتر روغن کنجد به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، 3 روز در هفته به مدت هشت هفته، به روش زیرجلدی تزریق شد. گروه شاهد همان حجم روغن کنجد را به روش تزریق زیرجلدی دریافت کرد. چربی احشایی به روش جراحی باز استخراج و توزین شد. امنتین-1 با روش الایزا و مقاومت انسولینی با HOMA-IR اندازه گیری شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شد.
یافته ها: وزن چربی احشایی گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق 12.84 درصد کاهش یافت؛ ولیکن این کاهش معنی دار نبود. این درحالی است که وزن بدن گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق 7.87 درصد کاهش معنی دار داشت؛ درحالیکه در گروه شاهد تزریق در مقایسه با شم 12.5 درصد افزایش معنی دار داشت. امنتین-1 گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق 41 درصد افزایش معنی دار داشت؛ در حالی که در گروه شاهد تزریق در مقایسه با شم 13.9 درصد کاهش معنی دار داشت. گلوکز، انسولین و مقاومت انسولینی در گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق، به ترتیب 51.16، 24.23 و 61.52 درصد کاهش معنی دار داشت (0.0001=p).
نتیجه گیری: هشت هفته تزریق استروژن احتمالاً از طریق افزایش امنتین-1 سرمی، موجب کاهش وزن و بهبود مقاومت انسولینی در موش صحرایی اوارکتومی شده می شود.
رسول شریفی، اکبر نظری،
دوره 18، شماره 3 - ( 7-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: متالوپروتئینازهای ماتریکس (MMP) از مهمترین عوامل تجزیه کننده غضروف در آرتریت روماتوئید میباشند که افزایش سطح آنها میتواند با تغییر در عوامل موثر بر حساسیت انسولین همراه شود. لذا مطالعه حاضر به اندازه گیری سطح MMPها، شاخص حساسیت به انسولین و فاکتورهای موثر بر آن در زنان چاق مبتلا به آرتریت روماتوئید و ارتباط بین آنها پرداخته است.
روش کار: در این مطالعه 50 زن چاق مبتلا به آرتریت روماتوئید که به مرکز کلینیک شیخ الرئیس و بیمارستان سینا در شهر تبریز مراجعه کرده بودند، به عنوان گروه مورد و 50 نفر فرد چاق سالم به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. پس از تعیین وزن، مقادیر 1MMP-، 3MMP-، 13MMP-، انسولین، لپتین، ویسفاتین، رزیستین و گلوکز بصورت ناشتا با استفاده از کیت الایزا و پارس آزمون اندازه گیری شدند. از آنالیز واریانس یکطرفه برای آنالیز آماری دادهها و از آزمون همبستگی پیرسون به منظور ارزیابی ارتباط بین متغیرها استفاده شد (0/05<p).
یافتهها: در مطالعه حاضر میانگین سطح 1MMP- (0/008=p)، 3 MMP-(0/015p= ) و 13 MMP- (0/001=p) در گروه مورد در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری را نشان داد. همچنین شاخص حساسیت به انسولین (HOMA-IR) در گروه مورد در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری را نشان نداد (0/21=p). در گروه مورد در مقایسه با گروه کنترل میانگین سطح لپتین، رزیستین و ویسفاتین افزایش معناداری (به ترتیب 0/00=p، 0/00= pو24 0/0=p) داشت، ولی اختلاف سطح انسولین (231 /0=p) و گلوکز (430 /0=p) افزایش معناداری را نشان نداد. بین انسولین و MMPها، همبستگی منفی و با سایر پارامترهای موثر بر حساسیت به انسولین همبستگی مثبت حاکم است.
نتیجه گیری:مطالعه ما نشان داد سطح MMP ها و نیز سطح برخی از شاخصهای موثر بر حساسیت به انسولین در این بیماران، افزایش مییابد. همچنین بین متالوپروتئینازهای ماتریکس و برخی از فاکتورهای موثر بر حساسیت به انسولین از جمله رزیستین و ویسفاتین همبستگی معنادار مثبت وجود دارد.
اسماعیل اکبری، سقا فرجتبار بهرستاق، بابی سان عسکری،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: Foxo1 یک فاکتور رونویسی در سیگنالینگ انسولین در کبد میباشد. عملکرد Foxo1 بر توانایی انسولین در تنظیم تولید گلوکز کبدی و هموستاز گلوکز، مهم میباشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر 6 هفته تمرین مقاومتی بر بیان Foxo1 در سلولهای کبدی و همچنین سطوح گلوکز و انسولین در موشهای صحرایی دیابتی نوع 2 انجام گرفت.
روش کار: جامعه آماری این مطالعه تجربی را کلیه موشهای صحرایی نر ویستار تشکیل دادند که از بین آنها 14 سر موش صحرایی 10 هفتهای با وزن 20±220 گرم خریداری شدند. در ادامه موشهای صحرایی مورد مطالعه تحت اثر 6 هفته رژیم غذایی پرچرب و تزریق STZ دیابتی نوع 2 شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه (کنترل و مقاومتی) قرار گرفتند. سپس گروه تمرین در یک دوره تمرین مقاومتی به مدت 6 هفته به تعداد 5 جلسه در هفته در قالب 4 ست و 5 تکرار در هر ست در صعود از نردبان 26 پلهای به ارتفاع 1 متر با شیب عمودی 80 درصد، شرکت کردند. نهایتاً 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، سطوح ناشتایی گلوکز و انسولین و بیان Foxo1 در سلولهای کبدی هر دو گروه اندازهگیری و توسط آزمون تیمستقل با یکدیگر مقایسه شدند (5% = a).
یافتهها: تمرینات مقاومتی به بهبود سطوح گلوکز ناشتا در مقایسه با گروه کنترل منجر شد (0/001>p). سطوح انسولین سرم به میزان معنیداری افزایش یافت (0/042 =p) و بیان Foxo1 در سلولهای کبدی در گروه مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل به میزان معنیداری کاهش یافت (0/023 =p).
نتیجه گیری: بر پایه این یافته ها، احتمالاً کاهش گلوکز در گروه تمرین را میتوان به کاهش بیان Foxo1 در سلولهای کبدی در واکنش به تمرینات مقاومتی نسبت داد.
علیرضا شیرویه، فرشاد امامی، محمد سنایی، رسول طریقی،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: پرپتین و آدروپین هورمونهای پپتیدی هستند که با تنظیم متابولیسم کربوهیدراتها نقش مهمی در کنترل چاقی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین هوازی بر آدروپین، پرپتین و مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن بود.
روش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 18 مرد دارای اضافه وزن و چاق (سن 3/92 ± 58/39، شاخصتوده بدنی 1/23±75//28) انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه (کنترل و تمرین) تقسیم شدند. گروههای تمرین بهمدت هشت هفته، هر هفته پنج جلسه در برنامه تمرینی هوازی (با شدت 65 تا 85 درصد حداکثر ضربان قلب، 40 دقیقه) شرکت کردند. دو روز قبل و بعد از اجرای پروتکل، در حالت ناشتا خونگیری انجام شد. پرپتین و آدروپین به روش الایزا اندازهگیری شد. داده ها با استفاده از آزمون t مستقل و ANCOVA در سطح معنیداری 0/05<pآزمون شد.
یافتهها: مقادیر پرپتین در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل (0/001=p) و پیشآزمون (0/000=p) کاهش معنیداری داشت. همچنین مقادیر آدروپین در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل (0/000=p) و پیشآزمون (000/0=p) افزایش معنیداری داشت. همچنین مقادیر ارزیابی مدل هموستاتیک (HOMA-IR) در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل (0/000=p) و پیشآزمون (0/000=p) کاهش معنیداری نشان داد.
نتیجهگیری: تمرین ورزشی با بهبود میزان پرپتین و آدروپین منجر به بهبود شاخص گلیسمیک در مردان چاق و دارای اضافه وزن شد. به نظر تمرین هوازی میتواند یک شیوه مداخله کارآمد برای کنترل و جلوگیری از بروز بیماریهای متابولیک در این افراد باشد.
بهزاد آزادی، لطفعلی بلبلی، مصطفی خانی، معرفت سیاهکوهیان، آمنه پوررحیم،
دوره 21، شماره 1 - ( 2-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: عامل رشد شبه انسولینی-1 (IGF-1) نقشهای متنوعی دارد، اما شواهد علمی نشان میدهد که آن یک نشانگر زیستی مرتبط با شاخصهای آمادگی جسمانی و سلامتی است. از این رو مطالعه حاضر به بررسی تاثیر هشت هفته تمرین دو قطبی بر شاخص های سرمی محور GH/IGF-1 مردان جوان فعال پرداخت.
روش کار: در این مطالعه نیمهتجربی، 20 مرد جوان 25-18 ساله انتخاب و پس از همگنسازی بر اساس درصد چربی و میزان آمادگی هوازی به صورت تصادفی در دو گروه تمرین دو قطبی (10= n) و کنترل (10= n) جایگزین شدند. گروه حجم تمرینی دو قطبی، 80-70 درصد حجم تمرینات اصلی (30 دقیقه) را با شدت سبک تا متوسط با شدت 60-50 درصد ضربان قلب ذخیره (RHR) و 30-20 درصد باقیمانده را با شدت 95-85 درصد RHR اجرا کردند؛ به این صورت که دو دوره با 3 تکرار 30-15 ثانیهای که پس از هر تکرار 60-30 ثانیه استراحت فعال و پس از هر دوره 3 دقیقه استراحت فعال داشتند. خونگیری از تمام آزمودنیها در سه مرحله پیش آزمون 24 ساعت قبل از شروع آزمون و پس از 12 ساعت ناشتایی و نمونههای پس آزمون یکی بلافاصله بعد از جلسه اول و دیگری 48 ساعت بعد از پایان آخرین جلسه تمرین جمعآوری شدند.
یافتهها: تمرینات دو قطبی باعث افزایش معنیدار سطح هورمون رشد و IGF-I آزاد پس از یک جلسه تمرین و برنامه هشت هفتهای تمرین دوقطبی شد. با این حال، سطح IGF-1 تام پس از یک جلسه تمرین و برنامه هشت هفتهای تمرین دوقطبی به طور معنی داری کاهش یافت. همچنین در سطوح IGFBP-3 و IGFBP-5 پس از یک جلسه تمرین و برنامه هشت هفتهای تغییر معنی داری مشاهده نگردید و نیز سطوح ALS پس از یک جلسه تمرین تغییر معنی داری نداشت اما پس از هشت هفته تمرین دوقطبی به صورت معنی داری کاهش یافت.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر به نظر میرسد استفاده از تمرینات دوقطبی ممکن است روش مناسبی برای بهبود عملکرد هورمونی و ارزیابی سطح سلامتی و آمادگی جسمانی مردان جوان باشد.
الهه فرامرزی، پروانه نظرعلی،
دوره 22، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: آدیپولین از جمله آدیپوسایتوکانهای ضدالتهابی است که عمدتأ در بافت چربی سنتز و ترشح میشود. هدف از تحقیق حاضر مقایسه دو نوع تمرین ورزشی پیلاتس و CX بر سطوح آدیپولین و مقاومت به انسولین در زنان دارای اضافه وزن بود.
روش کار: در این پژوهش نیمه تجربی، 30 آزمودنی زن دارای اضافه وزن (محدوده سنی 40-20، BMI، 25-30 کیلوگرم بر مترمربع) در 3 گروه پیلاتس (10 نفر)، CX (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. گروه پیلاتس با شدت 50 تا 80 درصد ضربان قلب بیشــینه (8 هفته، 3 جلسـه در هفته، به مدت 60 دقیقه) و گــروه CX با شدت50 تا80 درصد 1RM (8 هفته، 3 جلسه در هفته، به مدت 30 دقیقه) به تمرین پرداختند. گروه کنترل هیچگونه فعالیت ورزشی انجام ندادند. قبل و بعد از مداخله، اندازه گیریهای قد، وزن و شاخص توده بدنی و ضربان قلب آزمودنیها با استفاده از ساعت مچی پولار و نمونههای خونی جهت بررسی فاکتورهای بیوشیمایی آدیپولین، انسولین و گلوکز از آزمودنیها گرفتهشد و به منظور تعیین تفاوت بین گروهها از آزمون آماریMixed ANOVA و برای تعیین اثرات ساده متغیرها از آزمونهای آماری تی زوجی استفاده گردید.
یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که اجرای 8 هفته تمرینات پیلاتس و CX باعث افزایش سطوح آدیپولین پلاسمایی میشود که از لحاظ آماری معنادار بود (0/05 <p ). همچنین، بین دو فعالیت ورزشی پیلاتس و CX با گروه کنترل تفاوت معنادار وجود داشت (0/05< p)؛ اما بین دو گروه پیلاتس و CX، در هیچ کدام از فاکتورها تفاوت معنادار وجود نداشت. شاخص های وزن، درصد چربی، BMI، گلوکز، انسولین و مقاومت به انسولین گروه های پیلاتس وCX ، نسبت به گروه کنترل کاهش معنادار داشته است (0/05< p).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد تمرینهای ورزشی پیلاتس و CX باعث افزایش معنیدار سطوح سرمی آدیپولین و کاهش معنیدار شاخص توده بدن، درصد چربی، وزن و مقاومت به انسولین نسبت به گروه کنترل می شوند (0/05< p)، ولی بین دو گروه ورزش پیلاتس و CX در این فاکتورها تغییر معنیداری مشاهده نشد.