219 نتیجه برای ید
حسن فرهی، ربابه دل آذر،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: ادبیات پژوهشی به طور گسترده ای نشان می دهد که دین اغلب به عنوان عامل محافظتی نیرومندی در برابر اختلال های روانی و روان تنی عمل می کند. با این همه، نوع تأثیر باورهای نظری و مناسک یا آیین های عملی دینی بر پدیدارشناسی اختلال های مزبور به قدر کافی کندوکاو نشده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اندیشه پردازی خودکشی در بیماران افسرده دارای سطوح متفاوت عمل به مناسک دینی اجرا گردید.
روش کار: در قالب یک پژوهش مقطعی، 66 بیمار افسرده به شیوه نمونه گیری آسان از بین مراجعه کنندگان به کلینیک روانپزشکی و روانشناسی طلوع و بیمارستان روان پزشکی شفا رشت انتخاب شدند. برای تشخیص افسردگی از مصاحبه ساختارنیافته بر اساس معیارهای DSM-IV-TR و پرسشنامه افسردگی بک استفاده شد. با استفاده از یک مقیاس درجه بندی خوداجرایی محقق ساخته، میزان عمل آزمودنی ها به مناسک و آیین های دینی تعیین و آزمودنی ها در دو گروه بیماران افسرده عامل قوی و بیماران افسرده عامل ضعیف به مناسک دینی گمارده شدند. همچنین از مقیاس ناامیدی بک و مقیاس اندیشه پردازی خودکشی بک استفاده به عمل آمد.
یافته ها: تحلیل آماری با استفاده از آزمون t نشان داد که بین دو گروه آزمودنی از نظر میزان افسردگی (847/0) تفاوت معنی داری دیده نمی شود. با این همه، میزان ناامیدی (034/0) و اندیشه پردازی خودکشی (0005/0)گروه افسرده عامل قوی به مناسک دینی به طور معنی داری کمتر از گروه دیگر بود.
نتیجه گیری: یافته های فوق نشان می دهند که پدیدارشناسی افسردگی در بیماران افسرده ای که عامل قوی به آیین های دینی هستند از نظر میزان اندیشه پردازی خودکشی و ناامیدی با بیماران افسرده ای که عامل ضعیف به آیین های دینی هستند تفاوت دارد.
حسین حاتمی، فیض اله منصوری، یداله محرابی، هنگامه نامداری،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: سرخجه یکی از بیماریهای ویروسی خفیف و اغلب تحت بالینی است که معمولاً با عارضه جدی همراه نیست ولی اگر در طول حاملگی، خصوصاً در دو ماهه اول بارداری، رخ دهد، ویروس عامل آن میتواند با انتقال به جنین، سبب ایجاد سندرم سرخجه مادرزادی و یا مرگ جنین شود. در حال حاضر در بسیاری از کشورها برای پیشگیری از این بیماری و عوارض جنینی حاصله، برنامه ایمنسازی توسط واکسن اجرا میشود. در کشور ایران نیز با توجه به حساسیت بیش از 20% دختران شرف ازدواج، در سال 1382 به واکسیناسیون کلیه افراد گروه سنی 25-5 ساله پرداخته شد و از آن پس در برنامه واکسیناسیون کشوری گنجانده شد .
روش کار: این مطالعه به صورت توصیفی ـ مقطعی و تحلیلی در سال 1385، بر روی 140 دختر کرمانشاهی در شرف ازدواج صورت گرفت. برای محاسبه حجم نمونه با توجه به اینکه سالانه حدود 10 هزار نفر از دختران کرمانشاهی به منظور انجام آزمایشات قبل از ازدواج به مرکز بهداشتی ـ درمانی رفعتیه، مراجعه مینمایند و از طرفی انتظار میرفت وضعیت ایمنی بعد از واکسیناسیون سرخجه از حدود 80% سال 1378 به بیش از 90% افزوده شده باشد با بهرهگیری از نرمافزار EpiInfo و حدود اطمینان 95%، حجم نمونهای معادل 140 مورد، محاسبه و آزمون سرمی الیزا بر روی نمونهها انجام شد و ضمن مقایسه با مطالعه مشابهی که در سال 1378 در همان جامعه انجام گرفته بود میزان کارایی واکسن در قالب یک مطالعه همگروهی تاریخی مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصله، نشانگر ایمنی حدود 33/99% (139 نفر از 140 نفر)، نسبت به سرخجه، بوده است در حالی که در مطالعه سال 1378 این رقم حدود 80% بود و در صورتی که از زاویه مطالعه کوهورت تاریخی به این دو مطالعه نگاه کنیم خواهیم دید که میزان حمله از 08/17% به 71/0% با دامنه اطمینان 30/0 - 01/0 و p کمتر از 01/0 کاهش یافته و میزان کارایی واکسن بالغ بر 96% به دست آمد.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه کمتر از 1% دختران کرمانشاهی در بدو ازدواج نسبت به سرخجه حساس بودند لذا دیگر نیاز به غربالگری قبل از ازدواج که در مطالعه سال 1378 مورد تاکید قرار گرفته بود، نمیباشد ولی نظر به اینکه میزان پایداری مصونیت بعد از واکسیناسیون سرخجه، کمتر از ایمنی ناشی از ابتلاء است غربالگری هرچند سال یکبار، قابل توصیه می باشد.
ایرج صیاد رضایی، اسماعیل فرزانه، احد اعظمی، افسانه انتشاری مقدم، سمیرا شهباززادگان، رضا مهرگانی،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : خودکشی یک مشکل بزرگ در بهداشت و سلامت اجتماعی می باشد. این پدیده برای سیستم بهداشت و درمان کشور پرهزینه و با معیارهای ارزشی و فرهنگی کشور مغایرت دارد. شناخت برخی از عوامل پیش بینی خطر متعاقب انجام مطالعات اپیدمیولوژیکی روی اقدام کنندگان به خودکشی توانسته، راهکارهای مناسبی جهت پیشگیری برای برنامهریزان اجتماعی، بهداشتی و درمانی ارایه دهد. این مطالعه با هدف بررسی اپیدمیولوژیکی خودکشی جهت بدست آوردن اطلاعات کافی در مورد ویژگی افراد فوتشده و ارائه راهکارهای مناسب برای سیستم بهداشتی جهت پیشگیری و درمان بهتر این افراد انجام شدهاست.
روش کار : این مطالعه یک بررسی توصیفی- مقطعی می باشد، کلیه افراد فوت شده در اثر خودکشی از ابتدای سال 1382 تا پایان بهمن ماه 1387 که آمار مربوط به آنها در بیمارستان ها ی بوعلی، فاطمی، علوی و پزشکی قانونی اردبیل ثبت گردیده، مورد مطالعه قرار گرفتند. تعداد افراد فوت شده 64 نفر بود. ابزار پژوهشی بکار رفته فرم محقق ساخته از مشخصات اپیدمیولوژیکی افراد فوت شده بود. اطلاعات بدست آمده توسط نرم افزار SPSS 13 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: در این مطالعه بالاترین موارد خودکشی موفق در دوره سنی 24-15سال (8/43%) ،در جنس مونث (5/62%)، در افراد متاهل (8/57%) و در جامعه شهری (6/65%) بود. بیشترین روش بکار رفته استفاده از داروها و سموم (6/90%) بوده است. در بین داروها و سموم به ترتیب ارگانوفسفرهها، ضد افسردگی های سه حلقهای و فسفید آلومینیم قرار داشتند.
نتیجه گیری: این بررسی نشان داد که ریسک فاکتورهای مختلفی شامل جنس، سن، وضعیت تاهل، محل سکونت و دستیابی آسان به داروها و سموم میباشد، در خودکشی موفق موثر میباشد و بهتر است آموزشهای مربوط به پیشگیری و مداخلات بهداشت روانی در دهه دوم و سوم زندگی با اختصاص وقت بیشتر برای افراد مونث بخصوص متاهلین این گروه انجام پذیرد. و در جهت آموزش، پیشگیری، تشخیص و درمان مسمومیتها بویژه با داروها و سموم شایع تدابیر بیشتری اعمال گردد.
حافظ میرزانژاد، مجید فصیحی هرندی،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: اکینوکوکوزیس (هیداتیدوزیس) عـفونتی بـا انـتشار جـهانی و مشترک بین انسان و حیوان بوده و توسط مراحل لاروی سستودهای وابسته به جنس اکینوکوکوس از خانواده تنیده ایجاد می شود. بیماری در بعضی مناطق کشورمان از جمله جلگه مغان اندمیک می باشد و متأسفانه مطالعات جامع در زمینه این بیماری صورت نگرفته است. لذا بررسی بیماری اکینوکوکوزیس کیستی در منطقه مغان صورت پذیرفت.
روش کار: این یک مطالعه توصیفی-تحلیلی است و جامعه مورد مطالعه ساکنین جلگه مغان در استان اردبیل می باشد. در این مطالعه اپیدمیولوژی CE (Cystic Echinococcosis) از طریق تست های سرولوژیک مورد برسی قرار گرفت. در این مطالعه از مایع کیست هیداتید خام HCF-Ag (تخلیص شده حاصل از گوسفند) با رقت 20 / 1 بعنوان آنتی ژن استفاده شد. قبل از نمونه گیری اطلاعات فردی از طریق پرسشنامه جمع آوری گردید و نتایج از طریق نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: در این مطالعه از 2008 نفر در منطقه مغان، نمونه گیری سرمی به عمل آمد. از تعداد کل نمونه های گرفته شده، 734 نفر مرد و 1267 نفر زن بودند. بررسی حاضر نشان داد که از کل نمونه سرمی، 184 نمونه (2/9%) جواب سرولوژی مثبت داشتند.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که شیوع کیست هیداتید از نظر سرولوژی در زنان (10%) بیشتر از مردان (9/7%) بوده و در مکانهایی که سگ نگاهداری می کردند، بطور معنی دار بیشتر بود.
سعید نفیسی، سید شمس الدین اطهاری، رضا کاظمی قلعه، احسان حسینی،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : در دههی گذشته مطالعه زیادی در رابطه با اثر میدان های الکترومغناطیسی بر سیستم عصبی انسان و حیوانات صورت گرفته است کاربرد روز افزون دستگاههای مولد امواج الکترومغناطیسی در زندگی روزمره باعث نگرانیهای بسیاری در ارتباط با اثرات این امواج بر سلامت انسان شده است. استرس می تواند زمینه ساز بروز مشکلات فراوانی در رفتار و عملکرد موجود زنده باشد. در این مطالعه اثر امواج الکترومغناطیسی بر روی استرس موجود زنده مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: در این مطالعه بنیادی دو گروه 30 قطعهای موش رت نر بالغ نژاد Wistar به مدت 80 دقیقه تحت معرض میدانهای الکترومغناطیس با شدت 700 میلی گوس ناشی از جریانهای الکتریکی مثلثی فرکانس پائین (10 هرتز) و فرکانس بالا (110 کیلو هرتز) قرار گرفته و از طریق آزمون ( Tail Pinch (T.P مورد ارزیابی قرار گرفته و نتایج بدست آمده در بین گروه ها مورد مقایسه قرار گرفت.
یافته ها: مقایسه میانگین زمان پاسخ دهی و بروز رفتار استرسی در هر دو گروه قبل از تابش دهی و بعد از قرار گرفتن در معرض میدان الکترومغناطیس با پالس مثلثی در فرکانس 10 هرتز (فرکانس پائین) و 110 هرتز در مدت زمان 80 دقیقه تابشدهی اختلاف معنی دار را نشان می دهد ( p <0.05 ). بدین سان که میزان پاسخ دهی و بروز رفتار استرسی تحت این نوع از میدانها شدیداً کاهش یافته است. ولی مقایسه میانگین گروه اول و دوم توسط آزمون آماری T-test با هم دیگر بعد از 80 دقیقه تابش با میدان شدت مشابه و فرکانس های مختلف جهت نشان دادن اثر فرکانس به بروز رفتار نشان داد که اختلاف معنی داری بین این دو گروه وجود ندارد.
نتیجه گیری : نتایج بدست آمده حاکی از اثر ضد استرس میدان مغناطیسی پالسدار مثلثی است که این اثر در محدوده امواج رادیوئی AM شدیدتر می باشد.
مهدی ارزنلو،
دوره 10، شماره 2 - ( 3-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: برخی از گونه های قارچی متعلق به مخمرهای سیاه به عنوان یکی از عوامل ایجاد آبسه مغزی در انسان محسوب می شوند. این بیماری محدود به منطقه خاورمیانه بوده است و تاکنون از کشورهای عربستان سعودی، یمن، فلسطین اشغالی و قطر گزراش شده است. بیماری مذکور تاکنون از ایران گزارش نشده است و یا در صورت وجود ناشناخته باقی مانده است. عامل این بیماری تحت عنوان گونه رامیکلریدیوم مکنزیی نامگذاری شده است که متعلق به راسته کتوتریالز می باشد. اغلب اعضای این راسته پاتوژن های فرصت طلب بر روی انسان و حیوانات به شمار می روند که دامنه وسیعی از عفونت ها شامل کروموبلاستومایکوزیس (عفونت های قارچی پوستی و زیر پوستی)، عفونت و آبسه مغزی را ایجاد می کنند. شناسایی اعضای این راسته بر پایه خصوصیات مورفولوژیک مرحله غیر جنسی استوار می باشد و جنس های رامیکلریدیوم، رینوکلادییلا، اگزوفی یالا، ورونئا، کلادوفیالوفورا را شامل می شوند. برخی از جنس های واقع شده در این راسته از نظر مورفولوژیک با دیگر جنس های قارچی که از پتانسیل ایجاد بیماری بر روی انسان برخوردار نبوده و یا بر روی گیاهان ایجاد بیماری می کنند مشابه می باشند و حدود و ثغور مورفولوژیک این جنس ها از همدیگر مشخص نیستند. شناسایی دقیق و صحیح گونه های بیماریزا بر روی انسان در کلنیک ها و آشیان های اکولوژیک آنها در اکوسیستم های طبیعی نقش عمده ای در فهم ما از اکولوژی این گروه از قارچ ها ایجاد خواهد کرد.
روش کار: در این پژوهش 24 جدایه متعلق به 15 گونه از سه جنس رامیکلریدیوم، رینوکلادییلا و ورونئا مورد بررسی مورفولوژیک و مولکولی واقع شدند. خصوصیات مورفولوژیک بر روی محیط کشت عصاره مالت آگار و با استفاده از تکنیک کشت لام بررسی شد. جهت مطالعه روابط فیلوژنتیکی بین جدایه ها، دو ناحیه ژنومی شامل بخشی از ناحیه ( Internal Transcribed Spacer ) ITS ( ITS-rDNA ) و بخشی از زیر واحد بزرگ DNA ی ریبوزومی ( LSU-rDNA ) با استفاده از واکنش زنجیره ای پلی مراز تکثیر و محصولات واکنش پی سی آر تعیین توالی شدند و درختچه فیلوژنتیک ترسیم گردید.
یافته ها: درختچه فیلوژنتیک حاصل از زیر هم چینی توالی های نوکلئوتیدی، جدایه های مورد بررسی را در دو خوشه اصلی قرار می دهد. بر روی درخت فیلوژنتیک، خوشه اول جدایه های رینوکلادییلا و ورونئا به همراه گونه رامیکلریدیوم مکنزیی و گونه های رامیکلریدیوم فسیکولاتا، رامیکلریدیوم آنسپس و رامیکلریدیوم بیسی تونا را شامل می شود که در راسته کتوتریالز واقع می شوند. خوشه دوم گونه تیپ جنس رامیکلریدیوم (رامیکلریدیوم اپی کولاتوم) به همراه دیگر گونه های رامیکلریدیوم که بر روی گیاهان ایجاد بیماری می کنند، را شامل می شد که در راسته کاپنودیالز قرار می گیرند. با در نظر گرفتن داده های فیلوژنتیک، مورفولوژیک و گونه رامیکلریدیوم مکنزیی در راسته کتوتریالز و جنس رینوکلادییلا طبقه بندی می شود.
نتیجه گیری: موقعیت تاکسونومیک و فیلوژنتیک گونه رامیکلریدیوم مکنزیی عامل ایجاد آبسه مغزی در انسان در جنس رینوکلادییلا و راسته کتوتریالز می باشد. استفاده از داده های مولکولی در کنار داده های مورفولوژیک و اکولوژیک جهت شناسایی قارچ های بیماریزا بر روی انسان واقع در راسته کتوتریالز ضروری به نظر می رسد. این بررسی می تواند نقطه شروعی برای بررسی تنوع و اهمیت کلنیکی این گروه از قارچ ها در ایران باشد.
علیرضا محبی پور، بهروز شکوهی،
دوره 10، شماره 2 - ( 3-1389 )
چکیده
لیپوئید پروتئینوزیس ( Lipoid proteinosis ) یک بیماری نادر اتوزوم رسیسو است که با رسوبات سفید مایل به زرد در سطح داخلی لب ها، سطح تحتانی زبان، گلو و بطور ناشایع دستگاه تنفسی فوقانی و دستگاه گوارشی دیده می شود. تغییرات حنجره در این بیماری منجر به گرفتگی صدا می شود. پاپولهای تسبیحی در 3/2 بیماران مبتلا در حاشیه پلکها دیده می شود. اختلالات عصبی روانی و صرع ندرتا دیده می شود. ژن مسئول این بیماری روی کروموزم 1q21 شناسائی شده است. موردی که گزارش می شود دختر خانمی است 13ساله که با شکایت ضایعات حاشیه پلک مراجعه کرده است. در معاینه پاپولهای تسبیحی در حاشیه پلکها و گرفتگی صدا مشهود بود. برای نامبرده لیپوئید پروتئینوزیس مطرح شد که پس از انجام بیوپسی تشخیص فوق مورد تائید هیستولوژیک قرار گرفت.
سید داور سیادت، هدی شیردست، محمدرضا آقاصادقی، داریوش نوروزبان، سید محمد اطیابی، سید مهدی سادات، ساناز سلیمانیه، علی شریفات، ارفع مشیری،
دوره 10، شماره 3 - ( 6-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش ها نشان می دهد که لیپوپلی ساکارید ( LPS ) بعنوان مهمترین ساختمان آنتی ژنیکی سویه های صاف بروسلا ،کاندیدای مناسبی برای طراحی واکسن های زیرواحدی است. از طرفی کاربرد ادجوانت های با منشا میکروبی در القاء پاسخهای ایمنی سبب طراحی نسل جدید واکسنهای زیرواحدی شده است که نمونه آن وزیکول غشای خارجی ( Outer Membrane Vesicle: OMV ) نیسریا مننژیتیدس است. وزیکول غشای خارجی باعث افزایش عیار آنتی بادی از کلاس IgM و IgG علیه آنتی ژنی می شود که به همراه آن تزریق شده است. در این تحقیق، تاثیر کمپلکس غیر کوالان LPS+OMV در القای ایمنی سلولی با ارزیابی مقدار تولید و ترشح IFN-γ ، IL-4 و IL-10 بررسی و الگوی فعالسازی زیر گروه های Th1 و Th2 تعیین گردید.
روش کار: لیپو پلی ساکارید توسط روش بهینه سازی شده فنلی تخلیص شد و سپس برنامه ایمیونیزاسیون در سه گروه شش تایی موش BALB /c در روزهای 0، 14، 28 و 42 به صورت زیرپوستی با LPS بروسلا آبورتوس به تنهایی، LPS به همراه ادجوانت فروند و کمپلکس LPS بروسلا آبورتوس و OMV نیسریا مننژیتیدیس سروگروه B انجام گردید. پس از تهیه سوسپانسیون سلول های طحالی، عیار ساتیوکاین های IFN-γ ، IL-4 و IL-10 با روش الایزا بررسی گردید.
یافته ها: ایمیونیزاسیون با LPS بروسلا آبورتوس به تنهایی باعث القاء معنی دار عیار IFN -γ نسبت به دو گروه دیگر ( LPS+OMV و LPS+FA ) شد (05/0 p < ) در حالی که عیار IL-4 و IL-10 در تمام گروه ها افزایش اندکی نشان داد. اگرچه به دنبال تزریق کمپلکس LPS+OMV در مقایسه با LPS عیار IL-4 و IL-10 افزایش یافته است ولی در همین گروه نیز عیار IFN -γ در مقایسه با IL-4 و IL-10 بیشتر است.
نتیجه گیری: در هر سه گروه، حیوانات ایمیونیزه شده دارای عیار سرمی بالای IFN -γ در مقایسه با IL-4 و IL-10 میباشند. افزایش IFN -γ به دنبال ایمیونیزاسیون مدل حیوانی با LPS (به تنهایی، به صورت کمپلکس با OMV و به همراه ادجوانت) نشان دهنده پاسخ های سلولی Th1 است که باعث افزایش فعالیت سلول های پلی مورفونوکلئر و در نتیجه تسهیل پاکسازی عفونت می شود . عیار کمتر IL-4 و IL-10 در مقایسه با IFN -γ که نشان دهنده مهار پاسخ سلول های Th2 می باشد در هر سه گروه به دنبال ایمیونیزاسیون با LPS مشاهده می شود که می تواند به عنوان عاملی مؤثر در کارآیی واکسن زیر واحدی بروسلوز (بر پایه LPS ) مطرح گردد چراکه پاسخ سلول های Th2 اساساً در ساز و کارهای دفاعی علیه بروسلا نه تنها کاربردی ندارد بلکه با مهار جمعیت های مؤثر از سلول های Th ( ( Th1 باعث افزایش احتمال بقای درون سلولی این میکروارگانیسم می گردد.
سید احمد مختاری، میترا غلامی، محمد شاکر خطیبی، سید حامد میرحسینی،
دوره 10، شماره 3 - ( 6-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: آرسنیک سومین عنصر گروه پنجم جدول تناوبی است و یکی از عناصر کمیاب در پوسته زمین است که از لحاظ فراوانی در رده بیستم قرار دارد . این ماده در کشاورزی، دامداری، پزشکی، الکترونیک، صنعت و متالورژی کاربرد دارد و از راههای طبیعی و فعالیت انسان وارد محیط زیست شده و سبب آلودگی آن میگردد. آب یکی از منابع انتقال آرسنیک در محیط زیست میباشد. مطالعات مختلف ارتباط معنیدار بین غلظت بالای آرسنیک در آب آشامیدنی و سرطانهای کبد، سوراخ بینی، ریه، پوست، مثانه و کلیه در مردان و زنان، پروستات و کبد در مردان را مشخص نموده است. هدف از انجام این تحقیق تعیین تاثیر پارامترهای موثر بر عملکرد غشاء اسمز معکوس در حذف آرسنیک از آب میباشد.
روش کار: در این تحقیق حذف آرسنیک با استفاده از غشاء اسمز معکوس با مدول مارپیچی (مدل TE 2521 ساخت شرکت CSM کره) مورد بررسی و آزمایش قرار گرفت. محلول مورد استفاده به صورت سنتتیک در آزمایشگاه و با استفاده از آرسنات سدیم تهیه گردید و عملکرد سیستم تحت تاثیر پارامترهای غلظت آرسنیک، فشار، pH و دمای محلول ورودی مورد بررسی قرار گرفت. در هر حالت میزان جریان عبوری به ازای واحد سطح غشاء و سرعت عرضی نیز اندازه گرفته شد. برای هرحالت پس از 30 دقیقه نمونههای مورد نظر برداشت و به روش نقره دیاتیلدیتیوکاربامات (آزمایش شماره 3500 - As B استاندارد متد) تحت آزمایش قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج حاصل از آزمایشات و اندازهگیریها نشان داد پارامترهای غلظت، pH ، دمای محلول ورودی و فشار در عملکرد غشاء اسمز معکوس مدل TE 2521 تاثیر داشته و افزایش و یا کاهش هر کدام منجر به تغییر در راندمان و عملکرد آن می گردد. شرایط مطلوب و بهینه عملکرد غشاء تحت تاثیر پارامترهای فوق به صورت زیر تعیین گردید: فشار در محدوده 210-190 پوند بر اینچ مربع، غلظت در محدوده mg/L 5/0-2/0، دما در محدوده C ˚ 30 – 25 و pH در محدوده 8-6. راندمان حذف آرسنیک در شرایط بهینه عملکرد سیستم در حدود 99 – 95 درصد اندازه گرفته شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل و راندمان قابل قبول و بالای عملکرد، می توان این روش را به عنوان روشی موثر در حذف آرسنیک در مناطق دارای آب آلوده به آرسنیک به کار برد.
امیر محمد هاشم اثنی عشری، حسن قبادی مراللو، شهرزاد محمدزاده لاری، الهام قلعه نوی،
دوره 10، شماره 3 - ( 6-1389 )
چکیده
سندرم هیپوونتیلاسیون ناشی از چاقی با هیپرکاپنی مزمن روزانه در فرد چاق و عوارض ناشی از آن از جمله هیپوکسی، پلی سیتمی، خواب آلودگی روزانه، اختلالات کیفیت خواب و سردردهای صبحگاهی مشخص می شود. تشخیص آن با پالس اکسیمتری شبانه،کاپنوگرافی و پلی سومنوگرافی شبانه است. اساس درمان را کاهش وزن و اعمال فشار مثبت راههای هوایی با NIPPV تشکیل میدهد. چاقی خود ریسک فاکتوری جهت ترومبوز وریدی است و اساس درمان آن را ترکیبات آنتی کواگولانت از قبیل هپارین و وارفارین تشکیل می دهند که هر کدام با عوارضی همراه هستند. ترومبوسیتوپنی ناشی از هپارین ( HIT ) یک عارضه ناشی از هپارین است که با کاهش بیش از 50% تعداد پلاکت نسبت به سطح پایه مشخص می شود. در صورت بروز این عارضه مصرف هپارین باید متوقف شود. مورد معرفی آقای چاقی است که DVT بیمار با سونوگرافی داپلر تایید شد و در طی بستری با توجه به علایم و نشانه های سندرم هیپوونتیلاسیون ناشی از چاقی و آپنه انسدادی خواب تحت بررسی قرار گرفت. با توجه به علایم بالینی و ظن کلینیکی بالا و افت اشباع اکسیژن شریانی شبانه بیش از 15 بار در ساعت در پالس اکسیمتری شبانه، تشخیص تایید گردید. بیمار تحت درمان با NIPPV قرار گرفت که بهبود بارز کلینیکی و گازومتری شریانی داشت. طی درمان با هپارین جهت ترومبوز وریدی دچار افت پلاکت گردید که با تشخیص HIT ، هپارین بیمار قطع گردید. با ادامه درمان با وارفارین بیمار دچار نکروز جلدی ناشی از وارفارین گردید که بابیوپسی پوستی تشخیص تایید گردید. درمان وارفارین قطع شد و پس از بهبود ضایعه جلدی درمان مجدد با دوز کم وارفارین شروع شد و در نهایت بیمار با وارفارین و NIPPV و حال عمومی کاملاً خوب ترخیص گردید. NIPPV سبب بهبود هیپوکسی و هیپرکاپنی وکاهش نیاز به ونتیلاسیون مکانیکی می گردد. از طرفی با بهبود کیفیت خواب، کاهش علایم روزانه و کاهش عوارض قلبی عروقی همراه است.
حسن حسین زادگان، بهروز عزت پور، فواد عبداله پور، معصومه معتمدی، مرضیه رشیدی پور،
دوره 10، شماره 4 - ( 9-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: همانطور که میدانیم مشکلات زیادی در درمان بسیاری از تومورها وجود دارد و مطالعات زیادی برای یافتن ترکیبات ضد توموری مناسب در کشورهای مختلف انجام میشود. در همین راستا این مطالعه جهت بررسی اثر ضد سرطانی عصارههای چای سبز و زیتون بر میزان لیز رده سلولی سرطانی پستان ( BT474 ) انجام شد.
روش کار: ابتدا عصارههای آبی چای سبز و اتانولی زیتون تهیه شدند. سپس با استفاده از روش سنجش آنزیم لاکتات دهیدروژناز میزان لیز سلولی یا سیتوتوکسیسیتی آنها در غلظتها و زمانهای مختلف بر روی سلولها بررسی شد هر آزمایش 3 بار تکرار شد و نتایج برای هر تیمار بصورت میانگین ± انحراف معیار بیان گردید. اختلاف آماری بین تیمارها توسط آزمون تی بررسی شد و ( 05/0 p < ) به عنوان معنیدار در نظر گرفته شد.
یافته ها: در مورد عصاره چای سبز با افزایش غلظت، درصد کشندگی یا لیز سلولی در 8 و 24 ساعت پس از تیمار کاهش یافت. بیشترین درصد لیز سلولی توسط عصاره زیتون در غلظت 1 میلیگرم در دسی لیتر (85%) مشاهده گردید درصد لیز در سلولهای تیمار شده با عصاره زیتون وابسته به غلظت بوده و با افزایش غلظت بیشتر میشد. از نظر آماری درصد لیز سلولی عصاره زیتون در 24 ساعت تیمار با درصد لیز در 8 ساعت تیمار (83%) تفاوت معنیداری نداشت. اما مقایسه نتایج لیز سلولی عصاره چای سبز در 8 ساعت و 24 ساعت تیمار در غلظتهای 01/0 و 1/0 میلیگرم در دسیلیتر تفاوت معنیداری نشان داد (000/0= p ).
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که دو عصاره زیتون و چای سبز به صورت خام دارای اثر لیز سلولی روی رده سلولی BT474 هستند. عصاره زیتون اثر شدیدتری در مقایسه با عصاره چای سبز نشان داد که با افزایش غلظت اثر آن نیز افزایش می یافت.
حسن عدالتخواه، فرهاد پورفرضی، مونا اکبری قوچانی،
دوره 10، شماره 4 - ( 9-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: آکنه ولگاریس ( Vulgaris (Acne التهاب مزمن واحدهای پیلوسباسه میباشد. انواع شدید میتواند منجر به بروز اسکارهای قابل توجه در پوست صورت و تنه و همچنین عوارض روانی شود. آنتی آندروژنها در درمان آکنه خانمها به عنوان یکی از درمانهای بسیار مناسب و موثر شناخته شده و علاوه بر آکنه، سایر مشکلات توام آندروژنیک را نیز درمان مینماید. مقاومت داروئی و عود حین درمان نیز در این داروها مطرح نمیباشد. هدف در این مطالعه مقایسه تاثیرات فلوتامید خوراکی و داکسی سایکلین در آکنه متوسط خانمها است.
روش کار: مطالعه حاضر، یک کارآزمائی بالینی تصادفی شده و ارزیابی کور میباشد. این مطالعه بر روی 62 نفر خانم مبتلا به آکنه متوسط صورت گرفت و بیماران به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه مورد، روزانه 250 میلیگرم فلوتامید خوراکی و گروه شاهد، روزانه 100 میلیگرم داکسیسایکلین دریافت نمودند. علاوه بر آن هر دو گروه روزانه دو بار با کلیندامایسین موضعی 1% تحت درمان قرار گرفتند. طول دوره درمان 6 ماه بود. برای گروه مورد، قبل از شروع درمان و 2 ماه پس از درمان تستهای کبدی انجام گردید. ارزیابی بهبودی بیماران در انتهای هر 2 ماه در طول دوره درمان انجام شد و عوارض احتمالی داروها نیز ثبت گردید. برای تحیل دادهها از روشهای آماری توصیفی و همچنین آزمون تی و کای دو و نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 استفاده شد. 05/0 p < به عنوان معنیدار در نظر گرفته شد.
یافته ها: میانگین سنی و انحراف معیار بیماران دو گروه 55/3 ± 27/19 سال بود. تفاوت میانگین سنی در دو گروه معنیدار نبود (64/0 < p ). کاهش ضایعات کومدونی در ناحیه صورت در گروه مورد بهتر بود (01/0 p < ). کاهش در میانگین شاخص شدت آکنه ( (Acne Severity Index در گروه مورد بیشتر از گروه شاهد بود و این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (002/0> p ). میانگین رضایتمندی بیمار از نتایج درمانی در گروه فلوتامید بیشتر از گروه داکسیسایکلین بود و این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (001/0> p ). تحمل داروها در هر دو گروه خوب بود و تستهای کبدی در در گروه مورد افزایش خفیف در آلکالین فسفاتاز را در 2 مورد نشان داد ولی نیاز به قطع دارو بوجود نیامد.
نتیجهگیری: فلوتامید خوراکی در دوز250 میلیگرم در روز در درمان آکنه مؤثرتر و بهتر از100 میلیگرم داکسیسایکلین در روز بود. بیماران در گروه مورد رضایتمندی بیشتری از درمان داشتند. عوارض داروئی در این مطالعه در هر دو گروه ناچیز بود با این وجود برای استفاده از فلوتامید در درمان آکنه به ملاحظات آزمایشگاهی مناسبی در طول درمان نیاز میباشد.
شعبان علیزاده، شهاب بهلولی، علی عابدی، سید هادی موسوی، بهزاد جعفرزاده، نوروز همرنگ، علی ایمانی،
دوره 10، شماره 4 - ( 9-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : لپتین یک هورمون مترشحه از بافت چربی است که در تمایز و تکثیر سلولهای خونساز نقش مهمی دارد . این هورمون نقش مهمی در متابولیسم چربیها بازی می کند . فاکتور ممانعتکننده از لوسمی ( LIF ) یک سایتوکاین پلئوتروفیک با اعمال گسترده خونسازی، عصبی و اندوکرینی می باشد، LIF و IL - 6 با فعال کردن پیامرسانی از طریق گیرندههای خود باعث کاهش لپتین میشوند. شاخص توده بدنی ( BMI ) دارای ارتباط مستقیمی با هورمون لپتین می باشدو میزان هموگلوبین و هماتوکریت نیز در پیش آگهی بیماری دخیل هستند. هدف این مطالعه بررسی سطح سرمی و ارتباط میان فاکتورهای لپتین، LIF و IL-6 و همچنین میزان BMI ، هموگلوبین و هماتوکریت در بیماران مبتلا به لوسمیهای لنفوئیدی میباشد.
روش کار: در این مطالعه تعداد 30 بیمار (15 مورد ALL و 15 مورد CLL ) مورد آزمایش قرار گرفت . 15 فرد سالم نیز به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. سطوح سرمی لپتین، LIF و IL-6 توسط روش الیزا اندازه گیری شد. BMI توسط فرمول آماری و میزان هموگلوبین و هماتوکریت توسط دستگاه شمارنده سلولی اندازه گیری شدند. نتایج توسط نرم افزار SPSS آنالیز و تفاوت آماری بین گروهها توسط آزمون تی بررسی شد. 05/0 p < به عنوان معنیدار در نظر گرفته شد.
یافته ها: میزان لپتین در مقایسه با گروه کنترل در بیماران ALL کاهش (002/0 p < ) ولی در بیماران CLL افزایش داشت (003/0 p < ). اختلاف میانگین LIF ، IL -6 ، BMI و لپتین در بیماران ALL در مقایسه با گروه کنترل کاهش و دارای نتایج معنیداری بود (05/0 p < ). میانگین فاکتورهای LIF و BMI در گروه بیماران CLL در مقایسه با گروه کنترل دارای کاهش، لپتین دارای افزایش و اختلاف نتایج معنیدار بود (05/0 p < ). میزان IL -6 دارای کاهش ولی در حد معنی دار نبود. ارتباط بین BMI و لپتین در بیماران ALL و CLL از لحاظ آماری معنیدار نبود. اما این ارتباط در افراد طبیعی معنیدار بود (05/0 p < ). میزان هموگلوبین و هماتوکریت در هر دو گروه بیماران ALL و CLL کاهش معنیداری داشتند (05/0 p < ).
نتیجه گیری: سطوح سرمی LIF ، IL -6 ، لپتین و همچنین میزان هموگلوبین، هماتوکریت و BMI نسبت به گروه کنترل تغییرات معنیدار را داشتند. این نتایج پیشنهاد میکند که این فاکتورها ممکن است نقش مهمی در فیزیوپاتولوژی لوسمیهای لنفوئیدی داشته باشند.
مسعود نادرپور، نیکزاد شهیدی،
دوره 10، شماره 4 - ( 9-1389 )
چکیده
لیپوم یک تومور خوش خیم شایع در نسج نرم میباشد ولی رخداد آن در غده پاروتید نادر است. در لیپوم پاروتید دخالت جراحی اقدام مشکلی است زیرا تومور در مجاورت عصب صورتی میباشد لذا اطلاعات کافی از آناتومی ناحیه و نیز بکار بردن تکنیکهای جراحی دقیق ضروری است. بیمار خانم 12 ساله با توده بدون علامت ناحیه پاروتید میباشد که خواهان جراحی به دلیل مسایل زیبایی و ظاهری بود. در سی تی اسکن یک لیپوم بزرگ در پاروتید راست دیده میشد. بعد از انجام پاروتیدکتومی سطحی و پیدا کردن و حفظ شاخههای عصب فاسیال، لیپوم بطور موفقیتآمیز خارج شد. بعد از عمل بیمار مشکل خاص نداشت و عملکرد عصب صورتی کاملاً طبیعی بود. لیپوم پاروتید تومور نادری است. روش ترجیحی در بررسی قبل از عمل سی تی اسکن با تفکیک بالا میباشد که اطلاعات خوبی را راجع به تومور بدست میدهد. درمان جراحی لیپوم پاروتید باید توسط جراح ماهر انجام گیرد و شاخههای عصب صورتی با دقت پیدا شده و حفظ شود. در لیپوم لب عمقی پاروتید میتوان لب سطحی را بلند کرد و بعد از برداشتن لیپوم مجدداً آن را به سرجایش برگرداند تا از نظر زیبایی نتایج بهتری حاصل شود.
رباب شیخ پور،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت قندی یکی از شایعترین بیماریهای متابولیک در جهان است که در نتیجه نقص کامل یا نسبی یا مقاومت به عمل انسولین ایجاد میشود. یکی از عوارض مزمن دیابت آترواسکلروز میباشد. هیپر لیپیدمی یکی از دلائل عمده در تشدید آترواسکلروز و بروز ضایعات قلبی عروقی در بیماران دیابتی میباشد. یکی از راههای مناسب برای جلوگیری از بروز و پیشرفت ضایعات قلبی-عروقی در این بیماران کنترل ﻏلظت لیپیدهای پلاسما از طریق استفاده از داروها یا رژیم غذایی میباشد. از طرفی روی یک عنصر کمیاب ضروری است و ارتباط آن با غلظت لیپیدهای پلاسما در برخی از مطالعات مورد تایید قرار گرفته است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر افزودن روی به رژیم غذایی بیماران دیابتی در میزان کنترل لیپیدهای پلاسما بوده است.
روش کار: در این مطالعه که از نوع کارآزمائی بالینی بود، 60 نفر بیمار دیابتی نوع II انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. به یک گروه روزانه 50 میلیگرم و به گروه دیگر روزانه 25 میلیگرم روی به مدت 2 ماه داده شد. قبل و بعد از مداخله در بیماران میزان لیپیدها و لیپوپروتئینهای سرم تعیین مقدار و مقایسه گردید. نتایج حاصل از آنالیز بیوشیمیایی با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مقایسه بین متفیرها با ستفاده از آزمون تی صورت گرفت و p < 0.05 به عنوان معنی دار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین غلظت روی در سرم بیمارانی که 25 میلیگرم روی در روز دریافت مینمودند، تغییر معنیداری حاصل ننمود، ولی غلظت روی سرم درگروهی که 50 میلیگرم روی مصرف نموده بودند در پایان کار ( µg/dL 30 ± 160) از زمان شروع مطالعه ( µg/dL 30 ± 140) بالاتر بود (002/0 p = ). در گروه 50 میلیگرم، میزان LDL از mg/dL 53/33 ± 9/123 به mg/dL 50/32 ± 5/96 (001/0 p = ) وکلسترول تام از mg/dL 40/31 ± 68/226 به mg/dL 8/37 ± 8/199 (001/0 p = )کاهش چشمگیری را نشان دادند. همچنین مقدار HbA1C از 86/1 ± 7/9% به 5/1 ± 9/8%، 02/0 p = رسید.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که بالا رفتن سطح روی در بیماران دیابتی نوع II سبب کاهش غلظت لیپیدهای پلاسما (کلسترول و LDL ) و هموگلوبین گلیکوزیله میشود.
رضا مهدوی، علی نعمتی، ایرج فیضی، مجتبی امانی، حسین علیمحمدی اصل، محمد مأذنی، عباس نقی زاده، علی شادمان، رضا علی پناه مقدم، اصغر پیرزاده، موسی غیور نهند،
دوره 11، شماره 2 - ( 3-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: نظر بر این است که مکمل اسیدهای چرب 3ω باعث مهار آسیب استرس های اکسیداتیو، افزایش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی و نیز سبب کاهش پراکسیداسیون لیپیدی در بیماران مبتلا به سرطان معده می شود. بنابراین مطالعه اخیر با هدف تاثیر مصرف مکمل اسیدهای چرب 3ω روی استرس اکسیداتیو در بیماران مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی انجام گردید.
روش کار: پژوهش حاضر به صورت کارآزمایی بالینی دو سوکور در شهر اردبیل در سال 1389 انجام شد. بدین منظور 15 نفر از بیماران داوطلب مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی برای گروه مورد و 15 دیگر نفر برای گروه شاهد بعد از مصاحبه به صورت تصادفی جهت مطالعه انتخاب گردیدند. سپس به گروه مورد، مکمل اسیدهای چرب 3ω به میزان 3 گرم (محتوی ایکوزا پنتانوئیک و دوکوزاهگزانوئیک اسید به ترتیب 8/1 و 2/1گرم) و به گروه شاهد ماده دارونما بمدت یک و نیم ماه داده شد. پس از ثبت اطلاعات آنتروپومتریک از هر دو گروه نمونه های خونی در سه مرحله (در شروع، 30 و 45 روز بعد) در حالت ناشتا جمع آوری شد. از نمونه های خونی برای انجام آزمایش مالون دی آلدئید، ظرفیت کل آنتی اکسیدانی، کلسترول، تری گلسیرید، LDL، VLDL و HDL خون استفاده گردید. نتایج بدست آمده توسط نرم افزار آماری SPSS و آزمون های آماری تی زوجی، تی مستقل و اندازه گیری های مکرر مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: وزن و نمایه توده بدنی گروه مصرف کننده مکمل اسیدهای چرب 3 ω بعد از مداخله در مقایسه با گروه کنترل، افزایش معنی داری نشان داد ( p < 0/05 ) . در گروه کنترل وزن و نمایه توده بدنی و میزان مالون دی آلدئید سرم بعد از مداخله نسبت به قبل از آن کاهش معنی داری نشان داد، در صورتی در گروه مصرف کننده مکمل اسیدهای چرب ω3 وزن، نمایه توده بدنی و ظرفیت کل آنتی اکسیدانی در روزهای 30 و 45 پس از مداخله نسبت به شروع مطالعه افزایش معنی داری را نشان داد ( p < 0/05 ) . هیچ اختلاف معنی داری در سایر فاکتورهای بیوشیمیائی اندازه گیری شده در انتهای مطالعه در بین گروه ها مشاهده نشد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که تجویز اسیدهای چرب 3ω در بیماران مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی باعث افزایش ظرفیت کل آنتی اکسیدانی سرم شده و مانع از تشدید استرس اکسیداتیو می گردد.
رضا علی پناه مقدم، محمد مأذنی، عباس نقی زاده باقی، علی نعمتی، مجتبی امانی، بهمن بشردوست، امیر منصور وطن خواه، شهاب بهلولی،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: شواهد حاکی از بالا بودن استرس اکسیداتیو در بیماران همودیالیزی است. هدف از این تحقیق، بررسی استرس اکسیداتیو، مقادیر سرمی روی و مس در بیماران همودیالیزی غیر دیابتی می باشد.
روش کار: در یک مطالعه مورد- شاهدی 60 بیمار همودیالیزی غیر دیابتی مراجعه کننده به بخش همودیالیز بیمارستان بوعلی اردبیل و 60 فرد سالم هماهنگ از نظر جنس و سن بین سالهای 1388- 1387 مطالعه شدند. پارامتر های پروفایل لیپیدی، قند خون، کراتینین، اوره، پروتئین تام، آلبومین، روی، مس، مالون دی آلدیید، ظرفیت تام آنتی اکسیدان و فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز و گلوتاتیون پراکسیداز در دو گروه اندازهگیری شدند. نتایج حاصل با استفاده از نرم افزار آماری 16 SPSS و آزمون تی مورد بررسی قرار گرفت و ضریب همبستگی پیرسون برای سنجش وابستگی بین متغیرها به کار برده شد.
یافته ها: میزان روی، قند خون، کلسترول، تری گلیسرید، پروتئین تام، آلبومین ، HDL-C و LDL-C در گروه بیمار به طور معنیداری کمتر از گروه شاهد بود. فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز و گلوتاتیون پراکسیداز گلبولهای قرمز خون و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم در بیماران همودیالیزی به طور معنیداری بیشتر از افراد سالم بود. غلظتهای سرمی مس و مالون دی آلدئید در دو گروه تفاوت معنیداری نداشت.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان میدهد که در بیماران همودیالیزی غیر دیابتی ، افزایش فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدانی مانع تشدید استرس اکسیداتیو شده است. همچنین کمبود روی در این بیماران مشاهده گردید.
رحیم معصومی، نوید معصومی، نسرین فولادی، الهه سمیعی،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: هایفما به وجود خون در اتاق قدامی اطلاق شده و ترومای بلانت از علل شایع ایجاد آن میباشد. از عوارض هایفما میتوان به خونریزی ثانویه اشاره کرد. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر داروی ترانکسامیک اسید ( Tranexamic Acid ) در کاهش عود خونریزی اتاق قدامی در هایفمای تروماتیک بود.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شده می باشد که بر روی 54 بیمار مبتلا به هایفمای تروماتیک که در بین سالهای 1385 تا 1387 به بخش چشم بیمارستان علوی مراجعه کرده بودند، انجام شد. بیماران به دو گروه تقسیم و یک گروه داروی ترانکسامیک اسید و گروه دیگر شبه دارو دریافت کردند. پس از بررسی و معاینه چشم در مدت زمان معین، داده های حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمونهای آماری کای دو و تی تست مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: بر اساس نتایج حاصل از مطالعه حاضر 6/79% از بیماران مرد و 4/20% زن بودند. متوسط سن بیماران 44/9 ± 8/19 سال بود. 3/33% افراد حدت بینایی در حد Light Perception ، 6/29% در حد Hand Motion و 2/35% در حد Finger Count بود. در این مطالعه 9/1% افراد هایفمای گرید I ، 1/11% گرید II و 9/38% گرید III و 1/48% گرید IV داشتند. در بین افرادی که داروی ترانکسامیک اسید دریافت کرده بودند خونریزی مجدد مشاهده نشد و در سایر بیماران در 5 نفر عود خونریزی داشتند.
نتیجه گیری: مصرف داروی ترانکسامیک اسید به میزان 19% باعث کاهش عود خونریزی گردید، بنابراین مصرف این دارو جهت کاهش عود خونریزی در هایفمای ترومای بلانت و انجام مطالعات بیشتر جهت تعیین ارتباط بین فشار داخل چشم بیماران و میزان خونریزی مجدد پیشنهاد میشود.
محسن سکوتی، ایرج فیضی،
دوره 11، شماره 4 - ( 9-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: هیپوکلسمی یکی از عوارض شدید جراحی تیروئیدکتومی توتال است. این عارضه معمولا بدنبال صدمه غدد پاراتیروئید در حین جراحی اتفاق میافتد. این مطالعه فراوانی هیپوکلسمی دائم و موقت در بیماران توتال تیروئیدکتومی و نیز نقش کاشت پاراتیروئید در جلوگیری از هیپوکلسمی دائم در بیماریهای بدخیم و یا خوش خیم را مورد بررسی قرار می دهد.
روش کار: در این مطالعه گذشته نگر، صد بیمار تیروئیدی با بدخیمی و خوشخیمی که تحت اعمال جراحی تیروئیدکتومی توتال با یا بدون دیسکسیون رادیکال غدد لنفاوی گردن قرار گرفته بودند وارد مطالعه شدند. در این مطالعه عوارض تیروئیدکتومی توتال بخصوص هیپوکلسمی گذرا و دائمی و نیز درمان آن مورد مطالعه قرار گرفت. در این مطالعه گروه I با 46 نفر از بیماران بعلت بدخیمی که 37 آن ها ) زیر گروه A ) با توتال تیروئیدکتومی درمان شدند که در 3 مورد کاشت پاراتیروئید صورت گرفت و در 9 بیمار بقیه (زیرگروه B ) که با اعمال جراحی دیسکسیون رادیکال گردنی توام با تیروئیدکتومی درمان صورت گرفت و در 4 بیمار کاشت پاراتیروئید انجام یافت. گروه II با 54 بیمار با بیماریهای خوشخیم تیروئید که با اعمال جراحی تیروئیدکتومی درمان شدهاند در 2 مورد کاشت پاراتیروئید صورت گرفت. کلاً در 9% از بیماران پیوند یا کاشت پاراتیروئید در بین الیاف عضله استرنوکلوئید و ماستوئید یا دلتوئید انجام گرفت .
یافته ها: شصت و هفت درصد زن با میانگین سنی 8/10 ± 9/39 سال و 33% مرد با میانگین سنی 8/8 ± 2/37 سال افراد مورد مطالعه را تشکیل داده اند. هیپوکلسمی گذرا در 17% از بیماران اتفاق افتاد که اکثر آنها با تجویز کلسیم تزریقی و یا خوراکی درمان شدند. هیچ یک از بیماران دچار هیپوکلسمی دائم نشدند. از گروه I ، 13 بیمار دچار هیپوکلسمی گذرا شدند در زیر گروه A از گروه بد خیمی 8 بیمار و در زیر گروه B از همان گروه 5 بیمار دچار هیپوکلسمی گذرا شدند. در گروه II ( گروه خوش خیمی) 4 بیمار دچار هیپوکلسمی گذرا شدند. اختلاف آماری معنیداری از نظر کاشت پاراتیروئید و اثر آن در جلوگیری از هیپوکلسمی در بین گروههای I و II (006/0= p ) و نیز بین دو زیر گروه A و B از گروه I (04/0= p ) وجود داشت. پارزی گذرای عصب راجعه در 2% و پارالیزی دائمی عصب راجعه در هیچ کدام از بیماران ایجاد نشده است.
نتیجه گیری: کاشت پاراتیروئید صدمه دیده و یا اجباراً برداشته شده در غلاف عضله استرنوکلوئید و ماستوئید یا دلتوئید در حین جراحی تیروئیدکتومی توتال با و یا بدون دیسکسیون رادیکال گردنی میتواند از ایجاد عارضه هیپوکلسمی دائمی جلوگیری کند.
مریم قاسمی، فرزاد رجایی، داریوش محمدنژاد، امیر جوادی،
دوره 11، شماره 4 - ( 9-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: عوامل استرس زایی که معمولا انسان ها در زندگی توسعه یافته و مدرن با آن مواجه هستند به طور وسیعی از اجتماع و ارتباطات اجتماعی منشا می گیرد. بررسی اثرات استرس در مدل های حیوانی ممکن است بتوانند راهی برای درمان های کلینیکی و یا جلوگیری از اثرات استرس در انسان پیشنهاد کنند. در مطالعه حاضر اثرات استرس اجتماعی بر مجاری تناسلی موش سوری مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: تعداد 60 سر موش سوری نر پس از وزن شدن به طور تصادفی به 6 گروه تقسیم شدند. 2 گروه کنترل که در هر قفس 5 سر موش، 2 گروه تحت استرس کم که در هر قفس 10 سر موش و 2 گروه تحت استرس زیاد که در هر قفس 15 سر موش قرار داده شد. سه گروه از حیوانات پس از مدت 1 ماه و سه گروه دیگر پس از مدت 2 ماه با تزریق محلول کتامین و زایلازین بصورت داخل صفاقی بیهوش شدند و بیضه ها، مجاری دفران و اپیدیدیم جدا و به قطعات کوچک تقسیم شدند و جهت مطالعه با میکروسکوپ نوری مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 و آزمون آماری ANOVA در سطح معنی داری ( 05/0 >p )آنالیز شد.
یافته ها: نشان داد که در گروه های تحت استرس 1 ماهه میانگین قطر لوله های سمینفروس، مجرای دفران، ارتفاع سلول های اپیتلیال مجاری اپیدیدیم، دفران در بین تمامی گروه ها دارای اختلاف معنی داری نبوده است. در حالیکه میانگین قطر مجاری اپیدیدیم در گروه های تحت استرس در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری داشتند ( 009/0 > p و 02/0 > p ). یافته ها در گروه های تحت استرس 2 ماهه نشان داد که میانگین قطر لوله های سمینفروس، مجاری اپیدیدیم، میانگین ارتفاع سلول های اپیتلیال مجاری اپیدیدیم در بین تمامی گروه ها دارای اختلاف معنی داری نبوده است. ولی میانگین قطر مجاری دفران در گروه تحت استرس کم در مقایسه با کنترل کاهش معنی داری داشت ( 02/0 > P ). همچنین میانگین ارتفاع سلول های اپیتلیال مجرای دفران در گروه های تحت استرس در مقایسه با کنترل کاهش معنی داری داشت ( 001/0 > p و 001/0 > p ).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که استرس ازدحامی می تواند با کاهش در قطر اپیدیدیم و قطر و ارتفاع سلول های اپیتلیال دفران بر سیستم تولید مثلی موش سوری نر اثر منفی داشته باشد.