116 نتیجه برای Ect
مریم قربانی، یحیی سخنگویی، حیدر صادقی،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1392 )
چکیده
مقدمه : عمل سرطان پستان مانند سایر جراحی ها، ممکن است مشکلات و عوارضی داشته باشد که شناسایی آن ها می تواند به عنوان روشی برای پیشگیری یا مقابله با عوارض مؤثر واقع شود. با توجه به بروز اختلال حرکتی و حسی در اندام فوقانی در سمت جراحی شده، استفاده از روش های بازتوانی را ضروری می سازد. هدف اصلی در انجام این تحقیق تاثیر تمرینات پیلاتس بر دامنه حرکتی و ادم اندام فوقانی زنان مبتلا به سرطان پستان متعاقب عمل جراحی بود.
روش کار : این تحقیق شبه تجربی، روی 25 بیمار به صورت تصادفی از میان بیماران مراجعه کننده به مرکز انستیتو کانسر انجام شد. برنامه ی تمرینی طراحی شده شامل پنج حرکت Mat پیلاتس بود که به مدت 15 جلسه تا مرز خستگی بیمار انجام گرفت و گروه کنترل در همین مدت به تمرینات اکتیو رایج در مرکز فیزیوتراپی پرداختند. دامنه حرکتی اندام فوقانی و ادم قبل و بعد از اعمال برنامه تمرینی، اندازه گیری شد. برای توصیف اطلاعات از میانگین و انحراف استاندارد و برای تحلیل استنباطی از آزمون t همبسته و تحلیل واریانس یک طرفه برای مقایسه متغیرها قبل و بعد از اعمال برنامه تمرینی در سطح معناداری 05/0 استفاده شد.
یافته ها : نتایج، تفاوت معنی دار بین پیش و پس آزمون در فلکشن، اکستنشن، چرخش داخلی وچرخش خارجی شانه، فلکشن و اکستنشن آرنج، فلکشن، اکستنشن، انحراف به سمت زند اعلا و انحراف به سمت زند اسفل مچ و محیط بازو، ساعد را در گروه پیلاتس نشان داد. در حالی که در گروه کنترل فلکشن، اکستنشن، چرخش داخلی و خارجی شانه، فلکشن، اکستنشن آرنج و فلکشن مچ بین پیش و پس آزمون تفاوت معنی دار بود.
نتیجه گیری : استفاده از تمرینات پیلاتس پس از جراحی ماستکتومی می تواند دامنه حرکتی اندام فوقانی سمت مبتلا در بیماران را افزایش و ادم را کاهش داده و عملکرد حرکتی اندام فوقانی را بهبود بخشد.
علی نیاپور، زهرا تقی پور، سحر کیانی، فرشته کرمعلی، نازیلا نیاپور، محمد مهدی میرحسینی، محمد رضا پیری، حسین صالحی، نوروز نجف زاده، محمد حسین نصر اصفهانی،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: آسیب های نخاعی به عنوان یکی از حوضه های مهم تحقیقات در علوم اعصاب مطرح می باشد . دسترسی به نخاع بدون ایجاد آسیب به آن، را می توان به عنوان فصل مشترک ایجاد مدل های مختلف ضایعه نخاعی در نظر گرفت . در این میان، قسمت تحتانی نخاع سینه ای بدلیل استقرار مراکز مرتبط با ایجاد الگو های حرکتی اندام تحتانی و همچنین وجود تست های استاندارد بررسیهای حرکتی، مورد توجه محققین به این ناحیه خاص شده است. با این وجود یک روش مشخص جهت دسترسی به طناب نخاعی این قسمت ارائه نشده است.
روش کار: در مجموع بیست عدد موش صحرایی وارد این مطالعه شد. بدنبال القای بیهوشی، حیوان به شکم روی میز جراحی قرار داده شد. موقعیت مهره دهم شناسایی، و عضلات اطراف آن کنار زده شدند. لامینای مهره مورد نظر به کمک دریل هایی با دور تند، نازک گردید. در قدم آخر، لامینای نازک شده به آرامی و با دقت زیاد از روی طناب نخاعی کنار زده شد. پتانسیل حرکتی حیوانات قبل و بعد از جراحی بوسیله ی تست حرکتی تعیین شد.
یافته ها: مطالعه حاضر روشی مرحله به مرحله را برای دسترسی به نخاع سینه ای موش صحرایی ارائه داده است. پروسه جراحی کمتر از یک ساعت طول کشید. بررسی حرکتی اندام تحتانی، با تست BBB ، کسب نمره کامل را قبل و بعد از جراحی نشان داد.
نتیجه گیری: این مقاله یک روش ساده و کاربردی را برای دسترسی نخاع سینه ای تحتانی ارائه می دهد. موقعیت آناتومیک محل جراحی، مراقبتهای حین و بعد از جراحی و سایر مسائل احتمالی بحث شده است.
حمیده اصغری ، نعمت الله غیبی، کوروش گودرزوند چگینی، مهدی سهمانی ، داریوش ایلغاری ،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: کالپروتکتین، S100 A8 و S100 A9 در فرآیندهای مهمی نظیر پیام رسانی و تنظیم پاسخ های التهابی نقش دارند. در این مطالعه، بیان S100 A8 و S100 A9 بصورت نوترکیب، خالص سازی و بررسی ساختار آنها انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه تجربی از pET15b به عنوان حامل توالی کد کننده ژنهای S100 A8, S100 A9 انسانی و از ( E.coli BL21 (DE3 به عنوان میزبان استفاده گردید. بیان ژن و فرآیند خالص سازی از طریق SDS-PAGE مورد ارزیابی قرارگرفت. خالص سازی پروتئینها با استفاده از رزین Ni-NTA و بر اساس میل ترکیبی آن به His-Tag پروتئین های نوترکیب انجام گرفت. ساختار سوم پروتئین ها با طیف سنج فلورسانس بررسی شد.
یافته ها: زیر واحدهای مذکور 4-3 ساعت بعد از القاء و دمای 37 درجه سانتی گراد بیان بالایی را نشان دادند. درصد بالایی از پروتئین S100A9 در فاز اینکلوژن بادی نشان داده شد، در حالیکه زیر واحد S100A8 عمدتا بصورت محلول بیان گردید. S100A8 و S100A9 در غلظت mM 100 ایمیدازول خالص سازی گردید. در بررسی طیف سنجی نشان داده شد که اسید آمینه تریپتوفان در ساختار های داخلی قرار گرفته و کمتر در معرض محیط آبی است.
نتیجه گیری: در این مطالعه زیر واحدهای S100A8 و S100A9 بصورت نوترکیب بیان شده و تخلیص گردید. همچنین، ساختار آنها مورد تایید قرار گرفت.
فرشته شریفی فردوئی، شیوا ایرانی، مژگان زندی، مسعود سلیمانی،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: علم مهندسی بافت در کنار علم پزشکی به احیا و ترمیم بافت ها و اندام های آسیب دیده می پردازد. داربست به عنوان بخش اصلی برای مهندسی بافت تعریف می گردد که از روش نوین اصلاح سطحی با استفاده از پلاسما برای تعدیل ویژگی های سطحی آن بهره برده می شود. هدف از این مطالعه بررسی رفتار سلول فیبروبلاستی بر روی داربست های پلی کاپرولاکتون تهیه شده با روش الکتروریسندگی بوده که تحت اصلاح سطحی با پلاسمای اکسیژن قرار گرفته است.
روش کار: نانوفیبرهای پلی کاپرولاکتون توسط روش الکتروریسندگی در دو بازه زمانی مختلف ریسندگی جمع آوری شده و سطح نانوالیاف با استفاده از پلاسمای اکسیژن اصلاح گردید. مورفولوژی داربست و اتصال سلولی توسط میکروسکوپ الکترونی روبشی تعیین شد. سپس بمنظور تائید زیست سازگاری داربست با استفاده از میکروسکوپ معکوس مورد بررسی قرار گرفت. درصد زنده ماندن سلول بر روی داربست با استفاده از روش ارزیابی فعالیت حیاتی سلول ( MTT ) مطالعه شد.
یافته ها: تصاویر حاصل از میکروسکوپ الکترونی روبشی نشان می دهد با افزایش زمان ریسندگی تراکم الیاف بطور معنی داری افزایش یافته است. نتایج کشت سلول نیز بیانگر آنست که نانوالیاف اصلاح سطح شده با پلاسما توانایی حمایت از رشد و تکثیر سلولی بواسطه ی ایجاد نانوتوپوگرافی سه بعدی را دارند.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان می دهد که با افزایش زمان ریسندگی و استفاده از پلاسمای اکسیژن بر روی سطح، بستری با بالاترین تشابه به ماتریکس خارج سلولی فراهم می شود.
هاشم فعال مغانلو، فاطمه سادات حسینی، فرزانه میکائیلی منیع،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: شیوه های تمرینی مختلفی برای کمک به بهبود مهارت های حرکتی افراد کم توان ذهنی وجود دارد. از این رو هدف تحقیق حاضر مقایسه اثر برنامه حرکتی اسپارک و تکنیک های بسکتبال بر بهبود مهارت های حرکتی درشت پسران کم توان ذهنی می باشد.
روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 30 دانش آموز (دامنه سنی 9 الی 13 سال و میانگین بهره هوشی 4/64) از بین 98 دانش آموز پسر کم توان ذهنی آموزش پذیر که مشغول تحصیل در مدارس استثنایی شهرستان ارومیه بوده و شرایط لازم را دارا بودند انتخاب و بر اساس پیش آزمون به سه گروه همسان (2 گروه تجربی و 1 گروه کنترل) تقسیم شدند. ابزار اندازه گیری، مجموعه آزمون تبحر حرکتی برونینکس – اوزرتسکی بود. برنامه های مورد استفاده شامل: برنامه حرکتی منتخب (برنامه حرکتی اسپارک) که حاوی برنامه های تقویتی، بازی و ورزش برای کودکان است و همچنین تکنیک های منتخب بسکتبال بود که به مدت 24 جلسه بر روی آزمودنی ها اجرا شدند. از آزمون های آماری t وابسته و کوواریانس برای مقایسه میانگین ها استفاده شد.
یافته ها: 24 جلسه تمرین برنامه حرکتی اسپارک تغییرات معناداری را در تمامی متغیر های پژوهشی به جز سرعت و چابکی در گروه اسپارک ایجاد کرد. تغییرات در گروه اسپارک شامل سرعت و چابکی ( 343/0= p )، تعادل (000/0 = p )، هماهنگی جانبی ( 000/0 = p ) و قدرت ( 001/0= p ) می باشد . همچنین 24 جلسه تمرین تکنیک های بسکتبال تغییرات معناداری را در تمامی متغیر های پژوهشی در گروه بسکتبال ایجاد کرد. تغییرات در گروه بسکتبال شامل سرعت و چابکی ( 001/0 = p )، تعادل ( 000/0= p )، هماهنگی دو طرفه( 013/0 = p ) و قدرت (007/0 = p ) بود. همچنین با مشاهده میانگین تعدیل شده گروه ها، اسپارک (62) و بسکتبال (58) مشخص شد که برنامه حرکتی اسپارک نسبت به تکنیک های بسکتبال تاثیر بیشتری بر روی مهارت های حرکتی درشت پسران کم توان ذهنی دارد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از این مطالعه می توان مدعی شد که مشارکت در برنامه حرکتی اسپارک و تکنیک های بسکتبال موجب بهبود مهارت های حرکتی درشت در کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر می شود. همچنین تفاوت معناداری بین این دو برنامه در بهبود مهارت های حرکتی درشت کودکان کم توان ذهنی وجود دارد.
محمد میرزا آقازاده، نسرین فولادی، بیژن زمانی، فریبا مهدی نیا، راحله محمدی،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: نارسایی قلبی از علل عمده بستری های بیمارستانی می باشد. مطالعات زیادی ارتباط نزدیک بین اختلال تنفسی مربوط به خواب و نارسایی قلبی را نشان داده اند. مطالعات نشان داده که ارتباط بین هاپیوکسی شبانه و اختلال عملکرد بطن چپ می تواند باعث سیکل معیوب شده و موربیدیته و مورتالیته را در بیماران با نارسایی احتقانی قلب ( CHF ) هر چه بیشتر افزایش دهد. توجه به این ارتباط و درمان اختلالات تنفسی خواب SRBD) ) اثرات مؤثری بر بهبودی روند درمانی CHF خواهد داشت. لذا این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین هیپوکسی شبانه با میزان کسر جهشی در بیماران با نارسایی احتقانی قلب در بیمارستان امام خمینی اردبیل انجام شد.
روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد که 108 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه دو قسمتی (قسمت اول اطلاعات دموگرافیک و قسمت دوم اطلاعات مربوط به اختلالات خواب) و معاینه بالینی (پالس اکسی متری و اکو کاردیو گرافی) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری اس پی اس اس و آزمونهای توصیفی و تحلیلی شامل آزمون q square ، ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز واریانس استفاده گردید.
یافته ها: 56 نفر (9/51%) از بیماران مورد مطالعه زن و 52 نفر (1/48%) مرد با میانگین سنی 11 ± 42/65 سال بودند. در کل طول مدت خواب 95 نفر (88%) بیماران دچار هیپوکسی شبانه بودند بین افت اشباع اکسیژن خون شریانی شبانه با کسر جهشی رابطه آماری معنی داری به دست آمد.
نتیجه گیری: در نهایت این مطالعه نشان داد که اکثریت بیماران با نارسایی بطن چپ دچار هیپوکسی شبانه می شوند، لذا توصیه می شود در درمان بالینی CHF علاوه بر درمان علائم بالینی، به اختلالات تنفسی مربوط به خواب شبانه نیز توجه شود.
معصومه اکبری، نور امیر مظفری، هادی پیری دوگاهه،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : عفونت های دستگاه ادراری ناشی از باکتریهای مولد آنزیم های بتالاکتاماز با طیف وسیع ( ESBL ) در حال تبدیل به یک مشکل رو به رشد در سراسر جهان می باشد . هدف از انجام این مطالعه، بررسی شیوع باکتری های مولد آنزیم های بتالاکتاماز با طیف وسیع در نمونه ادرار بیماران بستری در بیمارستان امام خمینی(ره) اردبیل در یک دوره زمانی معین ( از اکتبر 2011 تا اوت2012 ) بود.
روش کار: در مجموع 400 پاتوژن جدا شده از نمونه های ادراری دراین مطالعه وارد شدند. تمام نمونه ها با روش های معمول بیوشیمیایی مورد شناسائی قرارگرفته و تست حساسیت ضد میکروبی با استفاده از روش کربی- بائر انجام شد. آزمون تأییدی برای تولید ESBLs توسط تست دیسک ترکیبی انجام شد. نتایج بر اساس دستورالعمل CLSI تفسیر شدند.
یافته ها : از 400 باکتری جدا شده، 267 اشریشیا کلی، 39 کلبسیلا پنومونیه، 17 کلبسیلا اکسی توکا، 16 انتروباکتر کلواکه ، 15 انتروباکترآئروژنز، 6 انتروباکتر آگلومرانس، 8 انتروباکتر ساکازاکی، 3 سیتروباکتر فروندی، 2 سیتروباکتر دایورسوس، 3 پروتئوس میرابیلیس، 4 ادوارسیلا تارتا ، 3 سراشیا مارسسنس، 17 مورگانلا مورگانی بودند که مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. آنزیم های بتالاکتاماز با طیف وسیع در 75/36٪ (147) از با کتری های جدا شده شناسایی شد. تولید ESBL به ترتیب در 89 اشریشیا کلی (4/77٪)، 15 کلبسیلا پنومونیه (04/13٪)، 2کلبسیلا اکسی توکا (74/1٪)، 3 انتروباکتر آئروژنز (6/2٪)، 4 انتروباکترکلواکه (5/3٪ )، 1 سیتروباکتر فروندی (86/0٪)، و 1 مورگانلا مورگانی (86/0٪) مشاهده شد.
نتیجه گیری : بر اساس نتایج این مطالعه، تولید بتا لاکتاماز طیف وسیع در باکتری جدا شده از بیماران مبتلا به عفونت ادراری بسیار بالا بود و تقریبا 40 درصد گونه های باکتریایی جدا شده مولد ESBLs بودند. از آنجائیکه در منطقه ما باکتری های مولد ESBL در عفونت های دستگاه ادراری در بیماران بستری در بیمارستان از شیوع بالای برخورداراست، ما قویا توصیه می کنیم که تولید ESBL در این بیماران در نظر گرفته شود.
تورج رحمانی، فرید بحرپیما، منوچهر ایرانپرور علمداری، محمد تقی خانی،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت نوع 2 منجر به اختلالات عروقی و کاهش نیتریک اکساید ( Nitric Oxide (NO) ) می شود. در این مطالعه سعی شده است تا تاثیر میدان الکترو مگنتیک ( Electro Magnetic field (EMF) ) را بر میزان NO به عنوان فاکتور موثر در یکی از مکانیسمهای افزاینده جریان خون و ( Ankle Brachial Index = ABI ) به عنوان شاخص میزان جریان خون در اندام تحتانی در بیماران دیابتی نوع (2) مورد بررسی قرار گیرد.
روش کار: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شاهد دار بود که در سال 1392 در بیمارستان امام و مرکز فیزیوتراپی مهر در شهر اردبیل انجام شد. تعداد 30 بیمار دیابتی بعد از مطالعه اولیه که به صورت پایلوت انجام گرفت با توجه به معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شدند و به طور تصادفی به دوگروه الکترومگنتیک درمانی و کنترل تقسیم شدند. میزان ABI و NO خون دو گروه قبل از شرکت در مطالعه اندازه گیری شد. در گروه الکترومگنتیک از جریان مگنت با فرکانس 10 هرتز و 8mT به صورت اسکن اندام تحتانی به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه و هر جلسه 40 دقیقه استفاده شد. در گروه کنترل هیچ مداخله ای انجام نشد. در پایان هشت هفته میزان ABI و NO اندازه گیری شد از آزمون T زوجی و T مستقل در نرم افزار SPSS 19 برای آزمون داده ها استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد در گروه الکترومگنت تفاوت آماری معناداری در ABI قبل (02/0 ± 009/1) و بعد از مداخله (02/0 ± 052/1) وجود دارد (013 / 0= P )، ولی تفاوت آماری معناداری در ABI و NO در گروه کنترل و NO گروه الکترومگنت قبل و بعد از مطالعه یافت نشد (05 / 0< p )، همچنین نتایج افزایش معناداری در میزان اختلاف ABI قبل و بعد از مگنت درمانی (01/0 ± 050/0) نسبت به گروه کنترل (003/0 ± 004 /0) نشان داد (001/0= P ).
نتیجه گیری: افزایش میزان ABI بیماران دیابتی به دنبال هشت هفته مگنت درمانی می تواند نشان دهنده افزایش جریان خون در اندام تحتانی باشد.
قاسم فتاح زاده اردلانی، مسعود قاسمی، نسیم ترسلی،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش انجام شده ارزیابی تاثیر سولفات منیزیم وریدی در بهبود بالینی بیماران با استروک می باشد.در مطالعات مختلف اطلاعات زیادی در مورد استفاده از سولفات منیزیم به عنوان یک عامل نوروپروتکتیو در شرایط مختلف ایسکمی مغزی وجود دارد. در حالیکه تاثیر سولفات منیزیم به عنوان یک عامل نوروپروتکتیو در مدل های حیوانی،در ایسکمی های مغزی فوکال و گلوبال به اثبات رسیده است ولی اثر این ماده در نمونه های انسانی به روشنی مشخص نیست.
روش کار: در این مطالعه 80 بیمار (47% بیماران مؤنث و 53% مذکر) که بر اساس علایم و نشانه های بالینی تشخیص سکته مغزی ایسکمیک برای آنها گذاشته شده بود(در کمتر از 12 ساعت) وارد مطالعه شده و به دو گروه 40 نفری تقسیم شدند.40 بیمار،4 گرم سولفات منیزیم وریدی را در 15 دقیقه و سپس 16 گرم در 24 ساعت دریافت کردند.40 بیمار دیگر نیز به همان مقدار پلاسیبو دریافت کردند.
یافته ها: نتایج به دست آمده نشان دادکه میزان بهبود بالینی بیماران در گروه مداخله نسبت به گروه شاهد بیشتر بوده است. در گروه مداخله با کاهش بیماران در گرید 3 و افزایش بیماران در گرید 2 و 1 همراه بودیم، به طوری که 2 هفته پس از دریافت سولفات منیزیم درصد بیماران گرید 3 به 5/12درصد کاهش و گرید 2 و 1 به ترتیب به50 و 5/37درصدافزایش یافت (بر اساس اسکور بندی NIHSS )
نتیجه گیری: با توجه به مطالعات انجام شده سولفات منیزیم وریدی می تواند به عنوان یک عامل محافظت کننده عصبی به کار رود.
مریم آدابی، مهشید طالبی طاهر، لیلا اربابی، مستانه افشار، سارا فتحی زاده، سارا مینائیان، نیلوفر مقدم مراغه، علی مجیدپور،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : عفونت زخم علت اصلی مرگ و میر در بیماران سوختگی می باشد. بیماران مبتلا به سوختگی به وضوح در معرض خطر بالای عفونت بیمارستانی قرار دارند. سودوموناس آئروژینوزا از شایع ترین عوامل عفونت زخم های سوختگی است و با توجه به مقاومت زیادآن به آنتیبیوتیکها، درمان مشکلی دارد. هدف از این مطالعه، جداسازی، شناسایی دقیق و بررسی الگوی مقاومت آنتیبیوتیکی سویههای سودوموناس آئروژینوزای جدا شده از زخم سوختگی بیماران بستری در بیمارستان سوختگی به آنتی بیوتیک های منتخب است.
روش کار: در این مطالعه، تشخیص و تایید سویه ها به دو روش بیوشیمیایی و ژنتیکی به دقت انجام شده؛ سپس، ارزیابی مقاومت باکتری به آنتیبیوتیک ها با استفاده از روش انتشار دیسک در آگار (Kirby- Bauer) انجام شد. در ادامه حداقل غلظت مهاری( MIC ) برای چهار نماینده گروه های مختلف آنتی بیوتیکی انجام پذیرفت.
یافته ها: از 94 سویه مورد بررسی سودوموناس آئروژینوزا، 83 سویه ( 3/88%) مقاومت چند دارویی به آنتی بیوتیک های مورد بررسی داشتند. بر اساس روش (Kirby- Bauer) بیشترین درصد مقاومت، مربوط به سفپیم به میزان 5/89% بوده و در بین آنتی بیوتیک های مورد بررسی برای تعیین MIC بیشترین مقاومت نسبت به سیپروفلوکساسین به میزان 89% مشاهده شد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه، نشان دهنده گستردگی بالای مقاومت نسبت به آنتی بیوتیک های مختلف در بین سویه های سودوموناس آئروژینوزای جدا شده از زخم بیماران سوختگی می باشد. لذا اندازه گیری سریع و بررسی دقیق مقاومت آنتی بیوتیکی به جهت تجویز آنتی بیوتیک مناسب و درمان هرچه سریعتر بیماران سوختگی امری ضروری می باشد.
بیژن زمانی، مهناز آذری، عدالت حسینیان، احمد شکر درگاهی، افروز مردی، شهین آذری،
دوره 15، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: انفارکتوس قلبی یکی ازشایع ترین بیماریهای قلبی در تمام کشورها است. میزان مرگ و میر مبتلایان به این بیماری حدود 30 درصدمیباشد. برقراری مجدد جریان خون کرونری مسدود شده نقش بسزایی در کاهش مرگ و میر و کیفیت زندگی بیماران متعاقب انفارکتوس حاد میوکارد به عهده دارد. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر سرعت تزریق استرپتوکیناز در بیماران انفارکتوس قلبی حاد بستری در بخش مراقبت ویژه قلبی بیمارستان امام خمینی میباشد.
روش کار: مطالعه حاضر کارآزمایی بالینی و با هدف مقایسه تاثیر کارایی استرپتوکیناز وریدی در تزریق آهسته و تسریع شده انجام گرفت که شامل دو گروه شاهد (تزریق یک ساعته یا آهسته وریدی) و مورد (تزریق تسریع شده 30 دقیقهای وریدی) بودند. حجم نمونه 100 نفر، در هر گروه 50 نفر تعیین و روش نمونهگیری تصادفی بود. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود که با مراجعه به پرونده بیمار و مطالعه نوار قلبی، اکو قبل و بعد از تزریق جمعآوری گردید. برای تمام بیماران که معیارهای ورود را داشتند پس از رضایت کتبی، استرپتوکیناز (SK) یک و نیم میلیون واحد داخل ورید تزریق گردید و عوارض حین و بعد از تزریق توسط پژوهشگر دیگری مشاهده و ثبت گردید و نوار قلبی، اکو و جواب آزمایشات بعد از ترخیص بیمار از روی پرونده بررسی و ثبت گردید. دادهها پس از جمعآوری در نرم افزار SSPS وارد و با استفاده میانگین و انحراف معیار وآزمون کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتیجه پژوهش در مورد برقراری مجدد جریان خون کرونری نشان داد که در نوار قلبی بیشتر افراد دریافتکننده SK در هر دو گروه شاهد و مورد به ترتیب 60 درصد و 84 درصد ارتفاع قطعه ST کاهش یافته است وازنظر آماری بین دو گروه اختلاف معنیداری وجود دارد. در مورد عوارض ناشی از سرعتتزریق که ازافراد مبتلا بهMIدریافتکننده SKدرهر دو گروه شاهد و مورد به ترتیب 46 درصد و 56 درصد دچار عوارض وازمیان عوارض تزریق SK، عوارض قلبی در دو گروه به ترتیب 30و 38 درصد، عوارض آلرژیک 32و 22 درصد و عوارض خونی 32 و 22 درصد بود که از نظر آماری بین دو گروه اختلاف معنیداری وجود نداشت.
نتیجه گیری:باتوجه به نتایج این مطالعه میتوان باتزریق تسریع شده (30 دقیقهای) SK در بهبود و برقراری مجدد جریان خون کرونری به بیماران MI کمک کرد.
ندا دانش فر، هادی پیری دوگاهه، مهدی قیامی راد،
دوره 15، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: سویه های مقاوم میکروبی تهدیدی جدی برای سلامت عمومی افراد در جوامع مختلف می باشند. در این میان ظهور سویه های مولد بتالاکتامازهای طیف گسترده در میان اعضای خانواده انتروباکتریاسه که به عنوان عوامل اصلی تولیدکننده عفونت های ادراری محسوب می شوند، مشکلات عدیده ای را در درمان این نوع از عفونت ها، به وجود آورده است. در همین راستا مطالعه ای باهدف تعیین فراوانی ژن بتالاکتاماز TEM-1 در سوش های انتروباکتریاسه جداشده از نمونه های ادراری در شهر اردبیل صورت گرفت .
روش کار: طی 6 ماه 400 سوش انتروباکتریاسه ادراری از بیماران بستری و سرپایی بیمارستان های اردبیل جمعآوری و بر اساس روش های استاندارد تعیین هویت شدند. سپس حساسیت آنتیبیوتیکی آنها با روش انتشار در دیسک بررسیشده و آزمودن تأییدی مولدین بتالاکتامازهای طیف گسترده، به روش آزمون دیسک ترکیبی انجام شد. در نهایت حضور ژن TEM-1 در سویههای مولد بتالاکتاماز های طیف گسترده، به روش PCR بررسی گردید .
یافتهها: از 400 سوش انتروباکتریاسه، 150 مورد (5/37%) مولد بتالاکتاماز طیف گسترده بودند. بررسی نتایج PCR ، حضور ژن TEM-1 را در 69 مورد (46%) از این مولدین، نشان داد. فراوانی این ژن در سوش های انتروباکتر (آئروژنز، کلوآکه)، کلبسیلا (پنومونیه، اکسی توکا) و اشرشیاکلی به ترتیب 5/62 درصد، 5/54 درصد و 8/44 درصد به دست آمد. سوش های پروتئوس میرابیلیس و سراشیا مارسسنس فاقد ژن مزبور بودند .
نتیجهگیری: با توجه به اینکه حضور ژن TEM-1 علاوه بر اشرشیاکلی در سایر اعضای خانواده انتروباکتریاسه اعم از کلبسیلا و انتروباکتر نیز در حال افزایش است. پس شناسایی کافی این سویهها جهت تجویز داروی مناسب، لازم و ضروری است .
آمنه پوررحیم قورقچی، پروین بابائی، ارسلان دمیرچی، بهرام سلطانی، سمانه قربانی،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
� زمینه و هدف: چا قی و افزایش چربی احشایی پس از یائسگی، با تغییرات نامطلوب پروفایل لیپید، سندروم متابولیک و بیماری&rlmهای قلبی- عروقی همراه است. هدف این تحقیق تعیین اثر تعاملی هشت هفته تمرین هوازی- مقاومتی به همراه استروژن درمانی جایگزینی بر میزان چربی احشایی و عوامل خطر قلبی- عروقی در موش صحرایی اوارکتومی شده بود.
� روش کار: ابتدا تعداد50 رت ماده ویستار تحت جراحی اوارکتومی قرار گرفتند و سپس به گروه های 10 تایی شامل اوارکتومی ( OVX )، اوارکتومی+ تمرین ( Ovx+Exe )، اوارکتومی+ تمرین+ استروژن ( Ovx+Exe+Est )، اوارکتومی+ استروژن درمانی ( Ovx+Est ) و اوارکتومی+ شاهد تزریق ( Ovx+Oil ) تقسیم شدند. پروتکل تمرین 3 روز در هفته، روزانه 60 دقیقه با سرعت 20 متر بر دقیقه، شیب 10 درجه و وزنه ای معادل 3% وزن بدن جونده که به دم حیوان متصل بود، به مدت هشت هفته بر روی نوارگردان اجرا شد. استروژن طی هشت هفته شامل30 میکروگرم 17- بتا استرادیول والرات محلول در 2/0 میلی&rlmلیتر روغن کنجد به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به روش زیرجلدی تزریق شد. گروه تمرین+ استروژن دو مداخله تمرین و استروژن درمانی را با روند مشابهی دریافت کردند. برای مقایسه میانگین متغیرها در گروه های مختلف، ANOVA یک طرفه و برای تعیین تفاوت بین گروه ها از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. سطح معنی داری آماری 05/0�>p تعیین شد.
� یافته ها: هشت هفته تمرین و تمرین+ استروژن، بدون تغییر معنی دار وزن بدن، وزن چربی احشایی را کاهش داد� p<0/05 ). BM�) در گروه های تمرین و تمرین+ استروژن در مقایسه با گروه شاهد اوارکتومی و در گروه استروژن درمانی در مقایسه با گروه شاهد تزریق به طور معنی داری کاهش یافت (p <0/05 ). تغییرات پروفایل لیپید در هیچیک از گروه ها معنی دار نبود.
� نتیجه گیری: تمرین جهت کاهش چربی احشایی و BMI مناسب می باشد.
سمیه فرید، هادی پیری دوگاهه، مهدی قیامی راد،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مشکلات کنترل عفونت&rlmهای میکروبی، بروز مقاومت دارویی است که یک مشکل رو به رشد در سراسر جهان می&rlmباشد. تولید آنزیم&rlmهای بتالاکتاماز وسیع الطیف (ESBLS) می&rlmتواند سبب ایجاد مقاومت به آنتی بیوتیک&rlmها در باکتری&rlmهای گرم منفی گردد. هدف از این مطالعه، تعیین الگوی حساسیت آنتی بیوتیکی و فراوانی ژن SHV-1 در نمونه&rlmهای ادرار جمع آوری شده از بیماران بستری و سرپایی بیمارستان&rlmهای شهر اردبیل بود.
روش&rlm کار: تعداد 400 سویه انتروباکتریاسه جدا شده از نمونه&rlm&rlmهای ادراری وارد مطالعه شدند. همه نمونه &rlmها با روش معمول بیوشیمیایی مورد شناسایی قرار گرفتند. تست حساسیت آنتی بیوتیکی با روش کربی- بائر انجام شد. از روش دیسک ترکیبی جهت انجام تست تأییدی استفاده شد. نتایج با استاندارد&rlmهای CLSI مقایسه شد. در نهایت ایزوله&rlmهای ESBL مثبت، توسط روش PCR از نظر ژن SHV-1 بررسی شدند.
یافته&rlmها: از تعداد 400 ایزوله ادراری انتروباکتریاسه، مقاومت به آمپی سیلین، نالیدیکسیک اسید، کوتری موکسازول، سفوتاکسیم، سفتازیدیم، سفتریاکسون، سیپروفلوکساسین، سفتیزوکسیم، سفکسیم، جنتامایسین، ایمیپنم به ترتیب برابر 5/82، 3/62، 67، 36، 5/49، 3/50، 52، 36، 41، 8/24، 7/7 درصد بودند. 150 ایزوله (5/37 %) ESBL مثبت بودند و از بین آنها 28 ایزوله (7/18%) حاوی ژن SHV-1 بودند.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده از این مطالعه، با توجه به درصد بالای مقاومت به آنتی بیوتیک&rlmها و همچنین به علت بالا بودن تولید آنزیم بتالاکتاماز وسیع الطیف در باکتری&rlmهای جدا شده از بیماران مبتلا به عفونت ادراری، اتخاذ تدابیر لازم در منطقه ضروری می&rlmباشد.
مهراب حجت، پرویز امری، شهناز برات، علی بیژنی، ، ولی ا... امری،
دوره 15، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: در این تحقیق تاثیر دو روش بیهوشی عمومی و بیحسی داخل نخاعی بر میزان هموگلوبین و هماتوکریت پس از سزارین در خانم ها مقایسه شده است.
روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی در 88 خانم حامله کلاس 1 ASA کاندید سزارین الکتیو انجام شده است. 42 بیمار تحت بی حسی داخل نخاعی با 12 میلی گرم بوپیواکایین 5/0 درصد و 46 بیمار تحت بیهوشی عمومی با اکسیژن و N2O 50 درصد و ایزوفلوران 75/0 درصد قرار گرفتهاند. معیارهای خروج شامل بیماری سیستمیک مادر و سایر علل افزایش خونریزی حین عمل بود. عمل جراحی توسط یک جراح انجام شد. در دو گروه متغیرهای هموگلوبین و هماتوکریت قبل از عمل و بعد از عمل و میزان آپگار نوزادان ثبت شد.
یافتهها: علت جراحی در گروه اول با 21 بیمار و در گروه دوم با 22 بیمار، سزارین قبلی بود. دو گروه از نظر میانگین سنی، وزن و قد ورتبه تولد تفاوتی نداشتند. میانگین هموگلوبین و هماتوکریت قبل از عمل در دو گروه تفاوتی نداشت، ولی بعد از عمل میزان هموگلوبین و هماتوکریت در هر دو گروه کاهش یافت ( 0.05> p). کاهش هموگلوبین و هماتوکریت در گروه بیهوشی عمومی بیشتر بود ( p < 0.05 ). میانگین آپگار نوزادان متولد شده در دو گروه اختلاف معنیداری نداشت.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که میزان کاهش هموگلوبین و هماتوکریت در بیمارانی که تحت بیهوشی عمومی قرار گرفتند، بیشتر از بی حسی داخل نخاعی است.
امیر عزیزی، جواد محمدی،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی و استرس ادرا ک شده از جمله علایم شایع در اختلال سندرم روده تحریک پذیر به شمار میآیند. در دهه اخیر رفتار درمانی دیالکتیکی به عنوان یکی از درمانهای مؤثر در درمان بسیاری از اختلالات معرفی شده است. به همین منظور هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی بر استرس ادراک شده و افسردگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر است.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی (طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل و انتساب تصادفی) میباشد. نمونه آماری پژوهش، شامل 30 بیمار مبتلاء به سندرم روده تحریکپذیر بود که از میان کلیه بیمارانی که در سال 1393 به مراکز درمانی شهر تبریز مراجعه کرده بودند و پس از مصاحبه، دریافت ملاکهای تشخیصی Rome-III و تکمیل پرسشنامه استرس ادراک شده و افسردگی بک، با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس (15 نفر برای هر گروه) انتخاب شده و به طور تصادفی در گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. بعد از اتمام دوره 8 جلسهای رفتار درمانی دیالکتیکی در گروه آزمایشی، مجددا پرسشنا مه ها در دو گروه اجرا شد. دادهها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره در نرمافزار SPSS v.20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: رفتار درمانی دیالکتیکی گروهی در کاهش استرس ادر ک شده (P=0/004 ,F=9/91) و افسردگی ( P=0/005 ,F=9/60) بیماران مبتلا به روده تحریک پذیر در گروه آزمایشی به طور معناداری مؤثر بوده است؛ به طوری که پس از انجام مداخله، میانگین نمرات استرس ادرا ک شده و افسردگی کاهش یافتند.
نتیجهگیری: به نظر می رسد که رفتار درمانی دیالکتیکی در کاهش استرس ادراک شده و افسردگی بیماران مبتلاء به سندرم روده تحریک پذیر موثر می باشد. بنابراین میتوان با اجرای آن به بهبود علائم استرس ادراک شده و افسردگی افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر کمک کرد.
سهیلا مولایی، عبدالحسین دلیمی، مهدی محبعلی، ذبیح الله زارعی، بهنام محمدی قلعه بین، بهناز آخوندی، امراله آذرم،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: لیشمانیازیس احشایی از مهمترین بیماری های زئونوز کشور ایران بشمار می آید. این بیماری در سگ های مناطق شمال غرب و جنوب کشور گزارش شده است. در این مناطق علاوه برآلودگی سگ های ولگرد، سگ های خانگی به ظاهر سالم می توانند بدون نشان دادن علایم آلوده شوند. هدف این مطالعه بررسی لیشمانیوز احشایی در سگ های خانگی فاقد علایم بالینی و مقایسه آنها با سگ های دارای علایم در شهرستان مشکین شهر بوده است.
روش کار: : این مطالعه از نوع توصیفی – مقطعی و طی سالهای 93-1391 انجام گرفت. مجموعا از تعداد 110 قلاده سگ خانگی اعم از واجد علائم(24 قلاده) و یا فاقد علائم بیماری(86 قلاده)، نمونه سرم گرفته شد و با روش DAT (آزمایش آگلوتیناسیون مستقیم) مورد آزمایش قرار گرفت. سپس این سگ ها در طی چهار دوره شش ماهه از نظر تیتر آنتی بادی، علایم بیماری و پارازیتولوژی مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت بر روی 10قلاده ( 41.6%) از سگهای واجد علایم و 15 قلاده ( 17.4%) از سگهای فاقد علایم ، کالبدگشایی انجام و از بافت طحال آنها اسمیر تهیه و کشت نیز داده شد.
یافته ها: بر اساس نتایج حاصله، از 24 قلاده سگ های دارای علایم بالینی ، تعداد 20 مورد ( 83.3%) و از 86 قلاده سگ فاقد علایم 16 مورد ( 18.6%) با آزمایش DAT مثبت بودند. نتایج اسمیر و کشت در 100% سگ های دارای علایم بالینی و 60% سگ های فاقد علایم بالینی مثبت بود. از نتایج بسیار جالب و قابل توجه این مطالعه این بود که سگهای فاقد علایم آنتی بادی منفی( 13.4%)، از نظرپارازیتولوژی مثبت شدند.
نتیجه گیری: سگ های فاقد علائم همانند سگهای علامت دار قادر به نگهداری عفونت لیشمانیا اینفانتوم بوده و میتوانند در برقراری چرخه انتقال بیماری در مناطق اندمیک، نقش داشته باشند.در مطالعه حاضر تعدادی از سگ های دارای علایم از نظر آنتی بادی ضد لیشمانیا منفی بوده ولی از نظر پارازیتولوژی مثبت نشان دادند. از طرفی تعدادی از سگ های فاقد علایم و با تیترآنتی بادی منفی، از نظر پارازیتولوژی مثبت نشان دادند. با توجه به این نتایج با وجود موثر بودن تست سرولوژیکی DAT در تشخیص آلودگی سگ های بدون علامت و اهمیت آن در اجرای برنامه های کنترل لیشمانیوز احشایی، این تست به تنهائی نمی تواند مورد استفاده قرار گیرد و در مناطق اندمیک بایستی تیتر آنتی بادی با مقادیر بسیار کم نیز، مورد توجه قرار گیرد وطی بازه زمانی حد اقل یکساله مورد بررسی قرار گیرد و یا از تست های دیگر جهت تشخیص کمک گرفته شود
پروین بابایی، ارسلان دمیرچی، آمنه پوررحیم قورقچی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش استروژن پس از یائسگی با افزایش چربی احشایی و مقاومت انسولینی همراه است. افزایش چاقی شکمی و مقاومت انسولینی نیز سطح سرمی امنتین-1 را کاهش میدهد. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر استروژن بر چربی احشایی، اُمنتین-1 و مقاومت انسولینی در موش صحرایی اوارکتومی شده بود.
روش کار: 30 سرموش صحرایی ماده سیزده هفته ای (میانگین وزن 5±180 گرم) به روش تصادفی و بر اساس همگن سازی وزن بدن در گروه های اوارکتومی (20=n) و جراحی شم (10=n) قرار گرفتند. گروه اوارکتومی شامل دو زیرگروه اوارکتومی + استروژن درمانی (10=n) و اوارکتومی + شاهد تزریق (کنترل؛10=n) بود. استروژن درمانی شامل روزانه 30 میکروگرم 17-بتا استرادیول والرات محلول در 0.2میلی لیتر روغن کنجد به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، 3 روز در هفته به مدت هشت هفته، به روش زیرجلدی تزریق شد. گروه شاهد همان حجم روغن کنجد را به روش تزریق زیرجلدی دریافت کرد. چربی احشایی به روش جراحی باز استخراج و توزین شد. امنتین-1 با روش الایزا و مقاومت انسولینی با HOMA-IR اندازه گیری شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شد.
یافته ها: وزن چربی احشایی گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق 12.84 درصد کاهش یافت؛ ولیکن این کاهش معنی دار نبود. این درحالی است که وزن بدن گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق 7.87 درصد کاهش معنی دار داشت؛ درحالیکه در گروه شاهد تزریق در مقایسه با شم 12.5 درصد افزایش معنی دار داشت. امنتین-1 گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق 41 درصد افزایش معنی دار داشت؛ در حالی که در گروه شاهد تزریق در مقایسه با شم 13.9 درصد کاهش معنی دار داشت. گلوکز، انسولین و مقاومت انسولینی در گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق، به ترتیب 51.16، 24.23 و 61.52 درصد کاهش معنی دار داشت (0.0001=p).
نتیجه گیری: هشت هفته تزریق استروژن احتمالاً از طریق افزایش امنتین-1 سرمی، موجب کاهش وزن و بهبود مقاومت انسولینی در موش صحرایی اوارکتومی شده می شود.
شهلا محمدگنجی، محمدناصر مولاپور، غلامرضا جوادی، عیسی جهانزاد،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: ژن KAI1 در واقع یک ژن شناخته شده سرکوبگر متاستاز است که با مهار تحرک و تهاجم سلولهای سرطانی اولیه، متاستاز را سرکوب میکند. بیان KAI1 در همه بافت های نرمال نشان داده است، اما میزان بیان mRNA آن در تومورها یکسان نیست. هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی نیمه کمی بیان ژنKAI1 در mRNA بافتی بیماران ایرانی مبتلا به سرطان کولورکتال و ارتباط خاموش یا روشن بودن این ژن در هر یک از مراحل توموری با فاکتورهای پاتولوژیک بیماران است. شاید بتوان به مارکری مفید در شناسایی مراحل توموری بویژه متاستاز و تهاجم در سرطان کولورکتال دست یافت.
روش کار: بدین منظور 80 نمونه توموری تازه و 14 نمونه نرمال از 80 بیمار مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی تهیه شد و آزمایش RT-PCR بر روی cDNA سنتز شده حاصل از mRNA بافت ها با پرایمرهای بتا اکتین و ژنKAI1 انجام شد.
یافته ها: نتایج نشان داد در 51.2% نمونه ها بیان ژنKAI1 روشن و در48.8%نمونه ها بیان این ژن خاموش بود. بطور جزئی تر تمامی نمونه های نرمال، 60% نمونه های مرحله یک و 75.5% نمونه های توموری مرحله دو، برای ژن KAI1 دارای بیان بود. در حالیکه 97.3% نمونه های مراحل 3 و4 و 94.5% نمونه های توموری واجد متاستاز بیانی برای این ژن را نشان نداد. تجزیه و تحلیل آماری مقایسه بیان ژنKAI1 در چهار گروه نرمال، مرحله یک، مرحله دو و مرحله سه توموری نشان داد که اختلاف معنی داری در بیان ژنKAI1 در این گروه ها وجود دارد (p<0.05).
نتیجه گیری: ارتباط معناداری بین بیان نیمه کمی ژن KAI1 با متاستاز به گرههای لنفاوی (فاکتور N) (0.02(p= و متاستاز (p=0.000001) مشاهده شد.
مهدی پارسای مقدم، محمد حسن یزدانی، افشار سیدین، منوچهر پاشازاده،
دوره 16، شماره 4 - ( 11-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: ایجاد مراکز خدماتی جدید از جمله بیمارستانها، مستلزم صرف هزینه های زیاد می باشد و تعیین مکان بهینه این مراکز به نحوی که همه شهروندان از آن بهره مند شوند در راستای کاهش هزینه ها و افزایش بهره وری مهم است. در این تحقیق با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی، مکانهای بهینه جهت احداث بیمارستان در شهر اردبیل مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: این تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش و ماهیت، توصیفی- تحلیلی است. مراحل طی شده در امر مکانیابی مراکز بیمارستانی شامل تهیه لایه های اطلاعاتی برای هر عنصر، طبقه بندی هر لایه اطلاعاتی بر اساس میزان ارزش و ترکیب همه لایه های اطلاعاتی و اعمال ضرایب نهایی مدل ANP و تهیه نقشه نهایی بوده است. همچنین داده ها شامل یازده معیار نزدیکی به مراکز و محلات پرتراکم جمعیتی، نزدیکی به فضای سبز، نزدیکی به معابر اصلی، نزدیکی به مراکز آتش نشانی، فاصله از بیمارستانهای موجود، فاصله از مراکز صنعتی، فاصله از شیب، فاصله از مراکز آموزشی، فاصله از گورستان، فاصله از مراکز نظامی، فاصله از اماکن ورزشی بوده است.
یافته ها: پس از انجام محاسبات و بررسی های لازم، بیشترین وزن به معیار «نزدیکی به مراکز پرتراکم جمعیتی» (229.) و کمترین وزن به معبار «فاصله از گورستان» (33) تعلق گرفت. با توجه به وزن معیارها و همپوشانی لایه ها در نهایت مکانهای بسیار مناسب تا بسیار نامناسب جهت استقرار سایتهای بیمارستانی در شهر اردبیل مشخص گردید. پهنه با استقرار مکانی بسیار مناسب با رنگ (سبز تیره)، با مساحتی معادل 630 هکتار؛ پهنه استقرار مکانی مناسب با رنگ (سبز روشن) و با مساحتی معادل 851 هکتار؛ پهنه با استقرار نسبتاً مناسب با رنگ (زرد) و با مساحتی معادل 1218.2956 هکتار؛ پهنه با استقرار نامناسب با رنگ (نارنجی) و با مساحتی معادل 1243 هکتار و در نهایت پهنه استقرار مکانی بسیار نامناسب با رنگ (قرمز) و با مساحتی معادل 480 هکتار.
نتیجه گیری: نتایج بدست آمده از کلاسه بندی، بهترین مکانها جهت احداث بیمارستانها در سطح شهر اردبیل بر اساس مناطق چهارگانه شهرداری را نشان داده که در منطقه یک شهرداری اردبیل، نواحی 2، 5، 8، 11 و در منطقه دو شهرداری، نواحی 6 و 7 که شامل حاشیه جنوب شرقی شهر اردبیل میشود، در منطقه سه شهرداری، نواحی 1، 2، 6، 8، 10 که شامل حوزه غربی شهر اردبیل میشود و در منطقه چهار شهرداری، نواحی 1، 2، 6، 7، 10، 11 که شامل بخشهایی از بلوکهای واقع در مسیر شمالی و شمال غربی شهر اردبیل میباشد، بهترین پهنه جهت استقرار سایت بیمارستانی شناسایی شده اند و میتوان در این عرصه های جغرافیایی جهت احداث بیمارستانهای جدید در راستای بهبود دسترسی مردم به خدمات سلامت استفاده کرد.