[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
26 نتیجه برای نور

مریم ذاکری حمیدی، سعیده ضیایی، انوشیروان کاظم نژاد،
دوره 6، شماره 4 - ( 9-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: دیسمنوره از شکایات شایع در بیماری های زنان می باشد که گاهی با مشکلات گوارشی همراه است. هدف این مطالعه بررسی اثر درمانی ویتامین E بر علایم گوارشی همراه دیسمنوره اولیه نظیر تهوع،استفراغ و اسهال بوده است.
روش کار: این مطالعه به روش تجربی، تصادفی انجام گرفت. به تعداد 300 دانش آموز دختر با دیسمنوره اولیه پرسشنامه ای جهت بررسی مشکلات گوارشی ناشی از دیسمنوره اولیه ارایه گردید و بعد از بررسی پرسشنامه 128 نفر که علایم گوارشی همراه دیسمنوره را داشتند وارد مطالعه شدند که 69 نفر از این افراد در گروه مورد و 59 نفر در گروه شاهد قرار گرفتند.  دو روز قبل پریود و  سه روز اول پریود روزانه به گروه مورد چهار عدد قرص ویتامین E 100 واحدی(400واحد) و به گروه شاهد چهار عدد پلاسبو به صورت جویدنی به مدت چهار ماه تجویر شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS و با بکار بردن آزمون کای اسکوئر با ضریب اطمینان 95% (α=0/05) انجام شد.
یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد که ویتامین E در مقایسه با پلاسبو در کاهش مشکلات گوارشی همراه  دیسمنوره اولیه در ماه دوم درمان تفاوت معنی داری ندارد (p=0/67) در حالیکه در ماه چهارم درمان بین تأثیر ویتامین E  و پلاسبو در کاهش مشکلات گوارشی همراه  دیسمنوره اولیه اختلاف آماری معنی داری دیده شد (p=0/001).
نتیجه گیری: ویتامین E به عنوان درمانی مؤثر جهت بهبود علایم گوارشی دیسمنوره اولیه از ماه دوم درمان موثر می باشد.  


بهمن بشردوست، سعید صادقیه، فیروز امانی، فاطمه حیدر پور،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: پلی نوروپاتی اورمیک بخصوص نوروپاتی محیطی بطور شایع در بیماران همودیالیزی مزمن دیده می شود. شیوع نوروپاتی متغیر بوده و 80-18 درصد گزارش شده است. در این مطالعه شیوع نوروپاتی و ارتباط آن با مدت دیالیز و کفایت دیالیز در بیماران همودیالیزی مورد بررسی قرار گرفته است.

روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی - تحلیلی بوده که برروی 30 بیمار همودیالیزی انجام گرفت .در این بیماران معاینات نورولوژی توسط نورولوژیست انجام گردید و KT/V برای کفایت دیالیز از طریق نرم افزار موجود در سایت HDCN (Hypertension Dialysis Clinical Nephrology) محاسبه گردید.NCV (Nerve Conductive Velocity ) و EMG (Electro Myo Graphy) اندام های تحتانی و فوقانی بوسیله نورولوژیست انجام شد. آزمایشات مورد نیاز از آزمایشات سریال بیماران استخراج گردید. در این مطالعه بیماران با هپاتیت C, B و دیابت و آمیلوئیدوز از مطالعه حذف شدند. نتایج با نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها: در معاینات بالینی بیماران 40% نوروپاتی محیطی داشتند، در EMG،NCV 56/7% نوروپاتی خفیف، 13/3% نوروپاتی در حد متوسط و 13/3% نوروپاتی شدید داشتند که ارتباط معنی داری بین مدت دیالیز و کفایت (KT/V) بدست نیامد و در 16/7% از بیماران نوروپاتی یافت نشد. در این مطالعه 7/56% بیماران، کفایت دیالیز مطلوب و 26/6% بیماران کفایت دیالیز در حد قابل قبول و بقیه KT/V نامطلوب داشتند.

نتیجه گیری: با وجود روش های نوین همودیالیز و بهتر در مقایسه با گذشته شیوع نوروپاتی در بیماران همودیالیزی بالا بوده و تغییری در شیوع نوروپاتی حاصل نشده است. کفایت دیالیز با نوروپاتی ارتباط معنی داری ندارد. به نظر می رسد که عوامل ایجاد نوروپاتی کلیرانسی مثل اوره نداشته و در بدن تجمع پیدا می کند.
سیده حوریه فلاح، نرگس کلانتر، سید محمود مهدی نیا، ندا طاهری روزبهانی، نوشین بابایی،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: کمبود ید یکی از مهم ترین عوامل تهدید کننده سلامت بشر می باشد که از ابتدایی ترین مرحله حیات، زندگی انسان را با خطراتی جبران ناپذیر مواجه می نماید که پس از ابتلا راهی برای نجات از عوارض آن وجود ندارد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر عوامل رطوبت و نور بر میزان پایداری ید در نمک های یددار و مقایسه آن با میزان استاندارد می باشد.
روش کار: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی دوازده نمونه نمک توزیع شده در شهر دامغان بصورت تصادفی انتخاب گردید. تمام آزمایش ها در آزمایشگاه شیمیایی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی دامغان انجام شد. برای سنجش ید از روش تیتراسیون بر اساس متد فارماکوپه بریتانیا استفاده گردید. در این بررسی میزان ده گرم از انواع نمک های تصفیه شده و تصفیه نشده در شرایط نور، تاریکی، رطوبت و عدم رطوبت به مدت دو ماه نگهداری وبطورهفتگی مورد آزمایش قرار گرفتند. تحلیل آماری نتایج به روش تی زوجی وANOVA توسط نرم افزار SPSS انجام شد.
یافته ها: نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که کاهش ید در تمام نمونه ها مشاهده شد و میزان کاهش آن در نمک های تصفیه شده درمقابل نور، تاریکی، رطوبت و عدم رطوبت به ترتیب2/2، 1/5، 4/1 و 2/1 میلی گرم در لیتر می باشد. همچنین میزان کاهش ید در نمک های تصفیه نشده در مقابل نور، تاریکی، رطوبت و عدم رطوبت به ترتیب 3/4، 2/1، 5/35 و 2/6 میلی گرم در لیتر می باشد. علیرغم کاهش ید؛ میزان آن در حد قابل قبول (ppm 30-50 ) قرار داشت .
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد که میزان ناپایداری ید موجود در نمک های ید دار در برابر تاریکی (ppm 9/1) کمتر از نور (ppm 3) بوده (p<0/09) و همچنین در نمک های تصفیه شده (ppm 2/75) نسبت به انواع تصفیه نشده (ppm 3/36) نیز کمتر می باشد ( p<0/28). از طرفی ناپایداری ید در برابر رطوبت (ppm 4/93) نسبت به عدم رطوبت (ppm 2/43) بیشتر (p<0/006) بوده و این ناپایداری در نمکهای تصفیه نشده (ppm 3/97) بیشتر از انواع تصفیه شده (ppm 3/1) می باشد (p<0/28). همچنین میزان ناپایداری ید در برابر نور (ppm3) کمتر از ناپایداری آن در برابر رطوبت (ppm4/93) بوده است (p<0/5).
محمد قاسم گل محمدی، حسن آذری، محمد مردانی، ابراهیم اسفندیاری، رادنی لی ریتز،
دوره 8، شماره 2 - ( 3-1387 )
چکیده

زمینه و هد ف: امروزه مشخص شده است که ناحیه تحت بطنی SVZ (Subventricular Zone ) در سیستم بطنی مغز پستانداران بالغ دارای جمعیتی از سلول های بنیادی عصبی است که نورون ها و سلول های گلیال را ایجاد می کنند. به دلیل کمبود مارکرهای خاص برای شناسایی این سلول ها روش ایجاد نوروسفر NSA (Neurosphere Assay) در محیط آزمایشگاهی روشی متداول و انتخابی برای جداسازی، مطالعه و درک بیولوژی سلول های بنیادی عصبی رویانی و بالغ می باشد. روش های مختلفی برای ایجاد نوروسفر از مناطق مختلف سیستم عصبی مرکزی از جمله بطن های طرفی مغز وجود دارد. هدف از این مطالعه ارایه راهکاری جدید و کار آمد برای تولید نوروسفر بیشتر ازناحیه تحت بطنی بطن های طرفی مغز موش بالغ با استفاده از روش NSA می باشد.

روش کار: ناحیه تحت بطنی نیمه سری بطن های طرفی مغز موش بالغ با دو روش متفاوت تشریح و جداسازی شده و براساس روش نوروسفر کشت داده شدند. در روش اول (روش ریتز و رینولدز) این ناحیه بصورت یکپارچه جدا شده و پس از ایجاد سوسپانسیون تک سلولی بصورت یکجا کشت داده شد. در روش دوم یا روش برش گیری، پس از برداشتن برش های سریالی 400 میکرونی مغز، ناحیه تحت بطنی از برش های نیمه سری بطن های طرفی جمع آوری شده و بطور جداگانه با استفاده از روش NSA کشت داده شدند. پس از هفت روز نوروسفرهای اولیه حاصله از دو روش شمارش شده ومیانگین آنها با همدیگر مقایسه گردید.

یافته ها: میانگین تعداد نوروسفرهای بدست آمده در روش برش گیری بسیار بیشتر از روش اول بود (p<0/0001). توزیع و پراکندگی سلول های نوروسفرساز یا سلول های بنیادی عصبی درطول محور قدامی- خلفی نیمه سری بطن های طرفی یکسان نبوده و بالاترین تراکم این سلول ها در فاصله 0/74 میلی متری سمت سری نقطه برگما مشاهده گردید.

نتیجه گیری : روش دوم یا روش برش گیری بدلیل تولید نوروسفرزیاد از ناحیه تحت بطنی نسبت به روش اول یا روش کشت یکجای این ناحیه، روشی کار آمد و مناسب می باشد.
مرجان اخوان امجدی، فراز مجاب، سمیرا شهباززادگان،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1388 )
چکیده

  زمینه و هدف: دیسمنوره‌ اولیه‌ در بیش‌ از 90% زنان بالغ‌ در سیکل های‌ همراه‌ با تخمک گذاری‌ دیده می شود و علت‌ شایع‌ غیبت‌ از مدرسه‌ و محل‌ کار است. امروزه داروهای شیمیایی متعددی جهت درمان دیسمنوره اولیه بکار برده می شوند اما هریک عوارض خاص خود را دارد. گیاهان دارویی در طب سنتی جایگاه ویژه ای دارند. دارچین در طب سنتی بعنوان نیرودهنده، مسکن ، ضد اسپاسم، ضد التهاب و کاهش دهنده درد قاعدگی استفاده می شود. با توجه به این تاثیرات این مطالعه با هدف تعیین‌ تاثیر دارچین بر شدت‌ دیسمنوره‌ اولیه و علایم‌ سیستمیک‌ همراه‌ با آن انجام شد.

  روش کار: این‌ پژوهش‌ یک‌ مطالعه‌ از نوع‌ کارآزمایی‌ بالینی‌ سه سوکور بود که تعداد 47 نفر بطور تصادفی (26 نفر گروه آزمایش و دریافت کننده کپسول دارچین، 21 نفر گروه شاهد و دریافت کننده کپسول دارونما) مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود. جهت ارزیابی شدت درد و علایم سیستمیک همراه با دیسمنوره از سیستم معیار چند بعدی گفتاری استفاده شد. نمونه ها در طی‌ دو سیکل‌ متوالی پیگیری شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS 16 با آزمون فریدمن ، من ویتنی و آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.

  یافته ها: میانگین سن افراد 92/1 ± 96/20 سال (آزمایش 69/20 و شاهد 29/21) بود. بر طبق یافته های این پژوهش شدت درد در گروه آزمایش از 15/2 قبل از درمان به 04/1 در سیکل دوم و در گروه شاهد از 14/2 قبل از درمان به 67/1 در سیکل دوم رسید. بین دو گروه آزمایش و شاهد از نظر شدت درد اختلاف آماری معنی داری مشاهده شد (001/0 > p ). همچنین مجموع نمرات شدت کل علایم سیستمیک همراه با دیسمنوره نسبت به قبل از درمان کاهش پیدا کرد. اما این کاهش از لحاظ آماری بین دو گروه آزمایش و شاهد معنی دار نبود.

  نتیجه گیری: دارچین می تواند باعث بهبود شدت درد دیسمنوره اولیه شود. در رابطه با تاثیر دارچین بر علایم سیستمیک همراه با دیسمنوره اولیه بنظر می رسد انجام مطالعات وسیع تر، با تعداد نمونه های بیشتر برای حصول اطمینان و اظهار نظر قطعی ضروری است.


محمد قاسم گلمحمدی، محسن سقا، حسن آذری، نوروز نجف زاده،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1390 )
چکیده

  زمینه و هدف: سلول­های بنیادی دسته­ای از سلول­های تمایز نیافته می­باشند که قابلیت تمایز به انواع سلول­های تخصص یافته را دارند. کشف این سلول­ها در سیستم عصبی مرکزی پستانداران که تا مدتها پیش تصور می­شد فاقد هرگونه قدرت ترمیم و بازسازی می­باشد، امیدهای تازه­ای را برای درمان بیماری­های دژنراتیو سیستم عصبی مرکزی نظیر سکته مغزی، بیماری پارکینسون، آلزایمر و ضایعات نخاعی ایجاد نموده است. بدلیل اهمیت موضوع، تصمیم گرفته شد نحوه جداسازی سلول­های بنیادی عصبی از مغز موش بالغ با استفاده از روش ایجاد نوروسفر و تمایز آنها به سلول­های بالغ سیستم عصبی توضیح داده شود.

روش کار: ناحیه تحت بطنی نیمه سری بطن­های طرفی مغز موش بالغ تشریح و جداسازی شده و پس از ایجاد سوسپانسیون تک سلولی بر اساس روش ایجاد نوروسفر کشت داده شد. پس از هفت روز نوروسفرهای اولیه حاصله شمارش شده و میانگین تعداد آنها بدست آمد. تمایز سلول­های بنیادی عصبی به سلول­های بالغ سیستم عصبی با قرار دادن سلول­های بدست آمده از نوروسفرها در محیط کشت تمایزی انجام شد و بمنظور تشخیص این سلول­ها از تکنیک ایمونوسیتوشیمی و نشانگرهای اختصاصی آنها استفاده شد. یافته ها: سوسپانسیون سلولی بدست آمده از بافت تحت بطنی نیمه سری بطن­های طرفی مغز موش بالغ 7 تا 10 روز پس از انکوبه شدن در محیط کشت نوروسفر، کلونی­های چند ظرفیتی بنام نوروسفر ایجاد نمود. میانگین تعداد نوروسفرهای بدست آمده از این ناحیه 62 ± 505 تخمین زده شد. خاصیت چند ظرفیتی نوروسفرهای بدست آمده با قرار گرفتن سلول­های حاصله از نوروسفرها در محیط کشت تمایزی با ایجاد سلول­های اصلی سیستم عصبی مرکزی یعنی نورون، آستروسیت و الیگودندروسیت نشان داده شد. نتیجه گیری: به دلیل کمبود مارکرهای خاص برای شناسایی سلول­های بنیادی عصبی روش ایجاد نوروسفر در محیط آزمایشگاهی روشی مطمئن و انتخابی برای جداسازی، مطالعه و درک بیولوژی سلول­های بنیادی عصبی رویانی و بالغ می­باشد.
زهرا کریمیان، زهره سادات، معصومه عابدزاده، ناهید سرافراز، محبوبه کفایی عطریان، نصرت بهرامی،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای دیسمنوره و تاثیر بر فعالیت های روزانه فرد و عوارض کمتر داروهای گیاهی نسبت به داروهای شیمیایی، این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر کپسول مفنامیک اسید و کپسول بابونه بر دیسمنوره اولیه انجام گرفت.

  روش کار: این مطالعه که یک کارآزمایی بالینی تصادفی سه سو کور بود بر روی 90 نفر از دانشجویان دختر مبتلا به دیسمنوره اولیه (درد قاعدگی) ساکن در خوابگاه های دانشگاه علوم پزشکی کاشان در سال 1390 انجام شد. افراد بصورت تصادفی در دو گروه مفنامیک اسید و بابونه قرار گرفتند. 45 نفر بابونه 250 میلی گرم هر 8 ساعت و 45 نفر مفنامیک اسید 250 میلی گرم هر 8 ساعت از 48 ساعت قبل از قاعدگی تا 24 ساعت بعد از آن دریافت کردند. افراد در طی 2 سیکل دارو را دریافت کردند و شدت درد آنها با کمک خط کش درد مک گیل تعیین شد. در نهایت تجزیه و تحلیل داده ها با کمک نرم افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمون های آماری کای دو، آزمون t ، فیشر و آزمون t زوجی انجام گرفت.

  یافته ها: نتایج نشان داد که شدت دیسمنوره اولیه در هر گروه درمانی نسبت به قبل از درمان کاهش معنی دار آماری را نشان می دهد (005/0 > p ) و در مقایسه بین مفنامیک اسید و بابونه میزان تفاوت کاهش شدت درد از لحاظ آماری معنی دار نمی باشد(05/0 P> ) یعنی هر دو دارو به یک مقدار درد را کاهش داده اند.

  نتیجه گیری: مصرف کپسول بابونه میتواند شدت دیسمنوره اولیه را به طور موثری کاهش دهد. لذا با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، استفاده از بابونه در درمان دیسمنوره اولیه زنان توصیه می شود.


قاسم فتاح زاده اردلانی، مسعود قاسمی، نسیم ترسلی،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: هدف از پژوهش انجام شده ارزیابی تاثیر سولفات منیزیم وریدی در بهبود بالینی بیماران با استروک می باشد.در مطالعات مختلف اطلاعات زیادی در مورد استفاده از سولفات منیزیم به عنوان یک عامل نوروپروتکتیو در شرایط مختلف ایسکمی مغزی وجود دارد. در حالیکه تاثیر سولفات منیزیم به عنوان یک عامل نوروپروتکتیو در مدل های حیوانی،در ایسکمی های مغزی فوکال و گلوبال به اثبات رسیده است ولی اثر این ماده در نمونه های انسانی به روشنی مشخص نیست.

  روش کار: در این مطالعه 80 بیمار (47% بیماران مؤنث و 53% مذکر) که بر اساس علایم و نشانه های بالینی تشخیص سکته مغزی ایسکمیک برای آنها گذاشته شده بود(در کمتر از 12 ساعت) وارد مطالعه شده و به دو گروه 40 نفری تقسیم شدند.40 بیمار،4 گرم سولفات منیزیم وریدی را در 15 دقیقه و سپس 16 گرم در 24 ساعت دریافت کردند.40 بیمار دیگر نیز به همان مقدار پلاسیبو دریافت کردند.

  یافته ها: نتایج به دست آمده نشان دادکه میزان بهبود بالینی بیماران در گروه مداخله نسبت به گروه شاهد بیشتر بوده است. در گروه مداخله با کاهش بیماران در گرید 3 و افزایش بیماران در گرید 2 و 1 همراه بودیم، به طوری که 2 هفته پس از دریافت سولفات منیزیم درصد بیماران گرید 3 به 5/12درصد کاهش و گرید 2 و 1 به ترتیب به50 و 5/37درصدافزایش یافت (بر اساس اسکور بندی NIHSS )

  نتیجه گیری: با توجه به مطالعات انجام شده سولفات منیزیم وریدی می تواند به عنوان یک عامل محافظت کننده عصبی به کار رود.


مرجان اخوان امجدی، سمیرا شهباززادگان، مریم شکیبا،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: دیسمنوره یا قاعدگی دردناک یکی از شایعترین مشکلات زنان بوده و عبارت از وجود قاعدگی دردناک در غیاب بیماری قابل اثبات لگنی است. دیسمنوره اولیه علت غیبت از مدرسه و محل کار در بسیار ی از زنان و دختران می باشد. شکایت اصلی آن درد است اما سایر علایم سیستمیک همراه مانند سردرد، تهوع و استفراع، اسهال، خستگی، تحریک پذیری و گیجی نیز شایع هستند. داروهای شیمیایی زیادی برای درمان آن استفاده می شوند اما اغلب آنها عوارض جانبی دارند. درمان طب فشاری در بین نقاط ششم طحالی و سوم کبدی از مهمترین نقاط مورد استفاده در درمان دیسمنوره می باشند. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر طب فشاری در نقطه سانینجیائو SP6) ) در مقایسه با نقطه تای چانگ ( Liv3 ) بر دیسمنوره اولیه است.

  روش کار: این پژوهش کارآزمایی بالینی یک سوکور می باشد. شدت درد و علایم سیستمیک همراه در ابتدا و در طی دو سیکل بعد از مداخله توسط پرسشنامه معتبر سنجیده شد. 94نفر خانم مجرد که از دیسمنوره اولیه رنج می بردند وارد پژوهش شدند که بطور تصادفی به دو گروه اعمال فشار در دو نقطه تای چانگ و سانینجیائو تقسیم شدند. ( 50 نفر در گروه سانینجیائو و 44 نفر در گروه تای چانگ). به یک گروه آموزش داده شد با انگشت شست بمدت 20 دقیقه روی نقطه سانینجیائو فشار وارد نمایند و به گروه دیگر آموزش داده شد که بمدت 20 دقیقه با انگشت سبابه فشار چرخشی بر نقطه تای چانگ وارد شود و 2 بار در روز در طی 3 روز اول قاعدگی طب فشاری را در این نقاط اعمال نمودند. سپس در طی دو سیکل متوالی شدت درد و علایم سیستمیک بر اساس معیار چند بعدی گفتاری، مورد سنجش قرارگرفت. جهت مقایسه مشخصات زمینه ای افراد مورد مطالعه از آزمون فریدمن و GEE استفاده شد.

  یافته ها: پس از درمان با طب فشاری در هر دو گروه تای چانگ و سانینجیائو،میانگین نمره درد بر اساس معیار چند بعدی گفتاری، در هر دو گروه با اختلاف معنی داری کاهش یافت (001/0=P ). اما اختلاف آماری واضحی بین دو گروه دیده نشد.

  نتیجه گیری: با توجه به پژوهش حاضر بنظر می رسد اعمال طب فشاری در هر دو نقطه تای چانگ و سانینجیائو، به یک اندازه، سبب بهبود دیسمنوره اولیه خواهد شد.


میثم فروزنده، محمدرضا بیگدلی، مهدی رهنما،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات پایه و بالینی نشان می­دهد که تولید رادیکال­های آزاد یکی از مهمترین عواملی است که منجر به سکته به دنبال آسیب مغزی می­شود. مرزنجوش گیاهی سرشار از ترکیبات آنتی­ اکسیدانی می­باشد. به همین دلیل در این مطالعه اثر مرزنجوش بر حجم آسیب بافتی و نقص­های نورولوژیک مورد بررسی قرار گرفت.

روش ­کار: در این مطالعه تجربی 35 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به صورت تصادفی به 5 گروه 7 تایی تقسیم شدند، مورد استفاده قرار گرفت. گروه اول ( شاهد درمان) با آب مقطر و سه گروه آزمایشی، با عصاره هیدروالکلی مرزنجوش (دوزهای50، 75 و 100 میلی­گرم بر کیلوگرم) به صورت خوراکی توسط گاواژ و به مدت 30 روز تیمار شدند. سپس این گروه­ها 2 ساعت بعد از آخرین گاواژ، به مدت 60 دقیقه تحت انسداد شریان مغزی­ میانی (MCAO) قرار گرفتند و به مدت 24 ساعت خونرسانی مجدد صورت گرفت. بعد از 24 ساعت حجم آسیب بافتی و نقص های نورولوژیک در آنها مورد بررسی قرار گرفت. گروه پنجم، شاهد جراحی (شم) که تیمار و القای ایسکمی در آنها صورت نگرفت.

یافته­ ها: داده ­های حاصل از مطالعه نشان داد که عصاره هیدروالکلی مرزنجوش سبب کاهش نقص­ های نورولوژیک و حجم آسیب بافتی مغز در هر سه دوز 50، 75 و100 میلی­گرم برکیلوگرم، در مقایسه با گروه شاهد درمان، گردید (p<0.05).

نتیجه­ گیری: به نظر می­رسد مرزنجوش به دلیل کاهش حجم­ آسیب بافتی و نقص­ های نورولوژیک، بتواند اثر حفاظتی در برابر آسیب­ های ناشی از ایسکمی­ مغزی اعمال کند


محمد امانی،
دوره 16، شماره 4 - ( 11-1394 )
چکیده

بیماری آلزایمر یک بیماری مخرب مغزی است که با اختلالات پیشرونده شناختی و کاهش حافظه همراه است. این بیماری دارای دو خصوصیت نوروپاتولوژیکی است که یکی تجمع پلاک در قسمت خارج سلولی نورونها بوده و پپتیدهای بتاآمیلوئید جزء اصلی این پلاکها را تشکیل میدهند و دیگری تشکیل کلافه های نوروفیبریلاری در داخل نورونها است که در اثر هیپرفسفریلاسیون پروتئینهای تاو ایجاد میشوند. پپتیدهای بتا آمیلوئیدی (Aβ) از شکسته شدن پروتئین پیش ساز آمیلوئید تولید میشوند. اختلالات در عملکرد سیناپسها یکی از مهمترین خصوصیت بیماری آلزایمر است که منجر به اختلالات شناختی در این بیماران میگردد. آمیلوئید بتا یک سم قوی برای میتوکندریها محسوب میشود که باعث ایجاد اختلالات عملکردی در میتوکندریها و در نتیجه آزادشدن رادیکالهای آزاد و نهایتاً آسیب نورونها میشود. اختلال در سیستم کولینرژیک، آسیبهای التهابی، اختلال در میزان کلسیم داخل سلولی، تحریک بیش از حد گیرندههای گلوتامینرژیکی، تشکیل کانالهای کاتیونی غیروابسته به ولتاژ در غشای لیپیدی توسط ، اختلال در انتقال آکسونی، آسیب عروق مغزی و اختلالات متابولیسم اسیدهای چرب و کلسترول از خصوصیات دیگر پاتوفیزیولوژیکی هستند که در بیماری آلزایمر دیده میشوند.


منوچهر ایرانپرور، بهمن بشردوست، شاداب میرفخرایی،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت شیرین شامل گروهی از اختلالات متابولیک شایع است که وجه مشترک آنها در فنوتیپ هیپرگلیسمی می­باشد. اختلالات تنظیم متابولیکی ناشی از دیابت شیرین سبب بروز تغییرات پاتوفیزیولوژیک ثانویه­ای در اندامهای متعدد بدن مانند نفروپاتی می­شود که مشکلات فراوانی را برای فرد مبتلا به دیابت و دستگاه بهداشتی جامعه به همراه می­آورند. در این مطالعه تاثیر پتنوکسی فیلین، یک داروی غیرانتخابی مهارکننده فسفودی استراز بر روی بیماران دیابتی برای کاهش پروتئین ادراری دفع شده مورد ارزیابی قرار میگیرد.
روش کار: 72 نفر در این کارآزمایی بالینی، از بیمارانی که در کلینیک غدد و نفرولوژی به دلیل پروتئینوری دیابت نوع 2 مراجعه یا بستری شده اند انتخاب و به دو گروه تقسیم شدند. چک لیست های مربوطه، اعم از اطلاعات دموگرافیگ و... تکمیل شدند. در گروه (A) از داروهای مهارکننده آنزیم مبدل آنژیوتانسین یا بلوک کننده گیرنده آنژیوتانسین برای کاهش پروتئینوری تجویز شد. در گروه (B) نیز علاوه بر داروهای مهارکننده آنزیم مبدل آنژیوتانسین یا بلوک کننده گیرنده آنژیوتانسین، پنتوکسی فیلین تجویز شد. در پایان کار نتایج حاصل در هر دو گروه از نظر کاهش بیشتر پروتئینوری مقایسه شد.
یافته ها: اکثریت بیماران مورد مطالعه مرد بوده اند. ارتباط معنی داری بین پروتئینوری (میانگین دفع ادراری پروتئین 24 ساعته) و تاثیر پنتوکسی فیلین در کاهش پروتئینوری بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 وجود داشت .تفاوت معنادار آماری در تغییرات فشار خون سیستولیک و دیاستولیک و HbA1c بین دو گروه در ابتدا و پایان مطالعه، مشاهده نشد.
نتیجه گیری: پنتوکسی فیلین میتواند . به طور قابل توجهی پروتئینوری را کاهش دهد و میزان دفع پروتئین در ادرار را بطور مستقل از کاهش فشار خون و یا کاهش بهبود کنترل متابولیک کاهش دهد.
مرتضی سلیمی آوانسر،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: کاهش عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) بر حافظه، یادگیری و شناخت، جذب غذا و متابولیسم انرژی تأثیرگذار بوده و سبب اختلال رفتاری می شود. از این رو هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین تناوبی و مصرف کورکومین بر سطوح عامل نکروزی تومور آلفا و عامل نوروتروفیک مشتق از مغز در مردان مبتلا به سندروم متابولیک می باشد.
روش کار: تحقیق حاضر بر روی 40 مرد مبتلا به سندروم متابولیک انجام گرفت که بطور تصادفی در چهار گروه تمرینمکمل، گروه تمرین، گروه مکمل و گروه کنترل (10n=) تقسیم شدند. گروه های تجربی بمدت هشت هفته پروتکل تمرینی را انجام داده و مکمل کورکومین مصرف نمودند. نمونه گیری خونی 24 ساعت پیش از شروع تمرینات و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از روش آماری تحلیل واریانس یک طرفه و تی جفتی استفاده گردید. سطح معنی‌داری (0/05p) در نظر گرفته شد.
یافته ها: در دو گروه تمرینمکمل و تمرین تغییرات معنی دار سطوح BDNF به ترتیب 0/000= pو 0/004 =p و عامل نکروزی تومور آلفا (TNF-α) به ترتیب 0/001= p و08 0/0 = pنسبت به پیش آزمون مشاهده گردید. همچنین به هنگام بررسی تغییرات بین گروهی، تغییرات TNF-α (0/004=p) و BDNF (0/000=p) گروه تمرین+ مکمل نسبت به سایر گروه ها به لحاظ آماری معنی‌دار بود.
نتیجه گیری: انجام هشت هفته تمرین تناوبی با شدت متوسط به همراه مصرف کورکومین موجب کاهش معنی دار عوامل التهابی و افزایش بیان BDNF گردید
مریم خوشیده، تیبا میرزارحیمی،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از درمان دیسمنوره بازگشت زنان به وضعیت عادی است. در این مطالعه داروی ضد التهابی غیراستروئیدی کپسول مفنامیک اسید با پمادگلیسریل تری نیترات بعنوان توکولیتیک در درمان درد قاعدگی اولیه مقایسه شده است.
روش کار: این مطالعه کارآزمایی بالینی یک سویه کور در سال 1394-1393 بر روی 160 خانم 30-18 ساله اول زا که با درد قاعدگی اولیه به درمانگاه زنان مراجعه کرده بودند انجام شد. بیماران بصورت تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. از زمان شروع پریود به گروه A کپسول مفنامیک اسید ابتدا 500 میلیگرم سپس یک عددکپسول 250 میلیگرمی هر 6 ساعت و به گروه B در ابتدا 2/5میلیگرم و سپس هر 12 ساعت یک بار پماد گلیسریل تری نیترات 0/2% داده شد که بر روی پوست شکم زیر ناف مالیده میشد و درمان تا 48 ساعت ادامه یافت. درجه درد هر 4 ساعت یکبار براساس مقیاس رتبه بندی  عددی ارزیابی شد.  پیامد اولیه میانگین شدت درد بعد از مصرف دارو و پیامد ثانویه میزان و نوع عوارض جانبی نظیر سردرد و اختلالات گوارشی بود.
یافته ها: میانگین شدت درد در سیکل اول بعد از مصرف دارو در 24 ساعت اول در گروه مفنامیک اسید کمتر از گروه گلیسریل تری نیترات بود (0/01=p) و در روز دوم میانگین شدت درد در دو گروه اختلاف معنیداری نداشت. میانگین شدت درد در تمامی روزها درگروه مفنامیک اسید کمتر از گروه گلیسریل تری نیترات بود، ولی تنها در روز دوم از سیکل دوم (0/001< p) ودر سیکل سوم نیز در روز اول (0/001=p) در دو گروه تفاوت معنی دار بود. عوارض جانبی نیز در گروه گلیسریل تری نیترات بیشتر از گروه مفنامیک اسید بود. ولی این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. شایعترین عارضه در گروه دریافت کننده گلیسریل تری نیترات سردرد (18/75%) و در گروه دریافت کننده مفنامیک اسید تهوع (26/25%) بود. از نظر میزان رضایتمندی بیماران در گروه دریافت کننده گلیسریل تری نیترات 5/42 درصد عالی و خوب و در گروه دریافتکننده مفنامیک اسید میزان رضایت 78/5 درصد عالی و خوب بود و بیماران در گروه مفنامیک اسید از دارو رضایت بیشتر داشتند )0/004=p).
نتیجه گیری: اثر بیدردی کپسول مفنامیک اسید در درمان دیسمنوره اولیه بیشتر از پماد گلیسریل تری نیترات و میزان عوارض جانبی این دو دارو تفاوت قابل توجهی نداشت، ولی نوع عوارض در دو دارو متفاوت بود.
ندا کریمی، افشان شرقی، روح الله باصر، شکوفه بنائی، عمران حاج محمدی،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: نهفتگی دندان مولر سوم پدیده شایعی است. به علت آسیب های احتمالی نهفتگی و اثر الگوی نهفتگی بر شیوه درمان این دندانها، بررسی الگوی نهفتگی این دندان دارای اهمیت است. این مطالعه با هدف تعیین الگوی نهفتگی دندان مولر سوم مندیبل در جمعیت شهر اردبیل انجام گرفت.
روش کار: در این پژوهش رادیوگرافی پانورامیک ۳۸۲ بیمارمراجعه کننده به کلینیک دانشکده دندانپزشکی اردبیل که بین ١٨ الی٤٠ سال سن داشتند و دارای دو دندان مولر سوم نهفته مندیبل بودند، مورد بررسی قرارگرفت. رادیوگرافیها از جهت ارزیابی عمق نهفتگی، فاصله ریشه از کانال اینفریورآلوئولار، تعداد، شکل، ارتباط ریشه ها و در نهایت آسیب به ساختارهای مجاور بررسی شدند. داده ها بعد از جمع آوری و کدگذاری، در نرم افزار spss و با استفاده از آزمون های تی و مجذور کای تحلیل شدند.
یافته ها: از میان موارد ۴2/۴ درصد مرد و 57/6 درصد زن بودند. از نظر تعداد ریشه ها، نحوه ارتباط ریشه ها رابطه معنیدار بین دو جنس زن و مرد وجود نداشت ولی از نظر عمق نهفتگی، فاصله با کانال اینفریوآلوئولار، شکل ریشه ها و آسیب به ساختارهای مجاور، تفاوت معنیدار بود.
نتیجه گیری: نتایج حاصله پیشنهاد می کند که از نظر عمق نهفتگی بیشترین حالت مربوط به عمق نهفتگی کلاس B بود. از نظر فاصله با کانال اینفریوآلوئولار، بیشتر آنها در مجاورت کانال و دارای ۲ ریشه مستقیم و جدا از هم بودند و از نظر آسیب به ساختارهای مجاور نیز بیشترین حالت از نوع پاکت پریودنتال بود.
 
محمدکاظم خانمحمدی خرمی، معصومه اصل روستا، مهدی رهنما، رحیم امینی،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: رسوب پپتید آمیلوئید بتا در مغز از مهم­ترین شاخصه­ های بیماری آلزایمر است. آمیلوئید بتا علاوه بر نقص حافظه، افسردگی را نیز به دنبال دارد. آلفاپینن نوعی مونوترپن است که اثرات آنتی­اکسیدانی، ضدالتهابی و محافظتکنندگی عصبی دارد. در این تحقیق اثر آلفاپینن بر مرگ نورونی در هیپوکامپ و افسردگی ناشی از مدل آلزایمری القاشده توسط آمیلوئید بتا بررسی شد.
روش کار: رت­های نر نژاد ویستار به وزن 260-240 گرم به چهار گروه شامل کنترل، آلفاپینن، آمیلوئید بتا و آمیلوئید بتا- آلفاپینن تقسیم شدند. آمیلوئید بتا طی جراحی استریوتاکسی به صورت درون هیپوکامپی تزریق شد (هر طرف µg 4) و آلفاپینن نیز به مدت 14 روز متوالی به صورت درون صفاقی تیمار شد (mg/kg 50). در پایان این دوره، سطح افسردگی با استفاده از تست شنای اجباری مورد بررسی قرار گرفت. هیپوکامپ حیوانات نیز پس از رنگ آمیزی نیسل مورد مطالعه میکروسکوپی قرار گرفت.
یافته­ ها: تزریق درون هیپوکامپی آمیلوئید بتا به افزایش مجموع زمان بی­حرکتی در تست شـــنای اجباری منجر شــد (0/01 <p)، تعداد نورون­های پیرامیدال را در ناحیه CA1 هیپوکامپ کاهش داد (0/001 <p) و موجب کاهش ضخامت لایه نورونی در این منطقه از هیپوکامپ شد. آلفاپینن تا حد زیادی از بروز این تغییرات جلوگیری کرد.
نتیجه­ گیری: مطابق نتایج مطالعه حاضر آلفاپینن رفتار افسردگی القا شده توسط آمیلوئید بتا را در رت­ها کاهش می­دهد و ممانعت از فقدان نورونی نقش مهمی در این اثر دارد. احتمالاً آلفاپینن گزینه مناسبی برای مهار تحلیل عصبی القا شده توسط آمیلوئید بتا است.
شفق علی عسگرزاده، محمد نگارش، وحیده آقامحمدی، نازلی جواهری، جواد علی عسگرزاده، سودا میکائیلی میرک،
دوره 21، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده

نوروآرتروپاتی به واسطه از بین رفتن احساس درد در مفصل ایجاد می‌شود. این عارضه بیشتر اندام تحتانی بیماران بهخصوص پا و مچ پا را درگیر می‌کند. در این مقاله، یک مورد نادر از نوروآرتروپاتی  که همزمان مچ دست و مچ پای یک مرد 39 ساله بدون سابقه دیابت را درگیر کرده است، گزارش می‌شود. نوروآرتروپاتی  همزمان در دو مفصل و بروز آن در نقاط غیرمعمول بدن مانند مچ دست بسیار نادر بوده و ممکن است منجر به تشخیص اشتباه و درمان نادرست شود.
 
فاطمه علی نژاد، معصومه حبیبیان، بابی سان عسکری،
دوره 22، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: چاقی و کمبود ویتامینD با کیفیت ضعیف خواب مرتبط است و تغییر سبک زندگی می‌تواند در بهبود کیفیت خواب موثر باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر تمرینات دویدن تناوبی شدید (HIIRT) و ویتامینD بر عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) و کیفیت ‌خواب زنان جوان با کمبود ویتامین D بود.
روش کار: این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 52 زن با میانگین سنی1.95±25.98 سال، شاخص توده بدنی1.13±27.54کیلوگرم/ مترمربع و وضعیت پایین ویتامین D انجام شد. آزمودنی­ ها پس از انتخاب به روش نمونه گیری در دسترس، بصورت تصادفی به گروه‌های شاهد، تمرین دویدن، ویتامینD و ترکیبی تقسیم شدند. HIIRT با 12 تکرار یک دقیقه‌ای دویدن در شدت 90-80 درصد ضربان قلب حداکثر با یک ‌دقیقه استراحت فعال انجام ‌شد. ویتامین D به صورت هفتگی با دوز 50000 واحد مصرف شد. کیفیت ‌خواب با پرسشنامه خواب پیتززبورگ سنجیده شد. داده‌ها با استفاده از آنالیز واریانس یک‌طرفه با اندازه‌گیری‌های مکرر، آنالیز واریانس یک‌طرفه، کروسکال- والیس و تی‌زوجی تجزیه و تحلیل شدند (0.05>p).
یافته­ ها: بعد از هشت هفته، سطوح BDNF در گروه‌های تجربی افزایش و امتیاز کیفیت ‌خواب کاهش معناداری یافت (0.05>p). اما مداخله ترکیبی تاثیر بیشتری بر تغییر کیفیت‌خواب (0.05>p) و BDNF (0.001>p) در مقایسه با دو مداخله دیگر داشت. همچنین بین تغییرات نمره کیفیت خواب گروه‌های تمرین دویدن و ویتامین D تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجه ­گیری: به نظر می‌رسد انجام HIIRT، مصرف ویتامین D و مداخله ترکیبی می‌تواند منجر به بهبود کیفیت‌ خواب، از طریق تنظیم مثبت BDNF در زنان دارای اضافه وزن و نقص ویتامین D، با اثرات قوی‌تر مداخله ترکیبی در بهبود این متغیرها شود.
 
طاهر صادقیان، سعیده اللهیاری،
دوره 24، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: موکوزیت دهانی به عنوان یک عارضه در روند درمانی سرطان، چالش­ های مهمی در کیفیت زندگی بیماران ایجاد کرده است. ضد افسردگی‌های سه حلقه­ ای از جمله نورتریپتلین از طریق مهار کانال­ های سدیمی می­ توانند میزان درد ناشی از موکوزیت را کنترل کنند. از آنجایی که راحتی مصرف و نیز مشاهده­ ی سریع اثر دارویی از اهداف فرمولاسیون پیشنهادی است؛ تصمیم بر آن گرفته شد که دهانشویه­ی نورتریپتیلین تهیه و براساس دستورالعمل فارماکوپه از نظر تداخل دارو با ظرف و میزان مقاومت میکروبی در حین مصرف بررسی شود.
روش کار: بر اساس فارماکوپه دارویی، مواد کمکی  مورد نیاز در دهانشویه­ی نورتریپتیلین تعیین و مقدار هر یک از آن­ها مشخص گردید. پس از انجام معتبرسازی روش اسپکتروفتومتری فرابنفش، تداخل دارو با ظرف دهانشویه مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر اندازه­ گیری فعالیت آبی، آزمایش­های میکروبی لازم نیز انجام شد.
یافته ­ها: معتبرسازی روش تعیین مقدار نورتریپتلین در حداکثر طول موج جذبی بدست آمده (238.5نانومتر) انجام گرفت. یافته­ های حاصل از بررسی تداخل ظرف پلی­ اتیلن­ترفتالات با نورتریپتلین، نشانگر عدم جذب دارو به بخش داخلی ظرف دهانشویه در 28 روز می­باشد. نتایج بررسی قدرت ضد باکتریایی و ضد مخمری/کپکی در محدوده­ ی استاندارد فارماکوپه ایالات متحده قرار داشت. میزان فعالیت آبی دهانشویه نیز 0.81 بدست آمده که بیانگر محیطی نامناسب برای رشد میکروارگانیسم­ ها بود.
نتیجه ­گیری: مطالعات پایه­ ای نشان داد که دهانشویه­ ی نورتریتلین تهیه شده استانداردهای مقاومت میکروبی را داشته و تداخلی بین ماده موثره دارویی و ظرف پیشنهادی وجود ندارد. در نتیجه می توان این فرمولاسیون را به عنوان یک کاندید امیدوارکننده برای کاوش‌های بالینی پیشنهاد کرد.

رضوان افشار، مسعود رحمتی، رحیم میرنصوری،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به ترشح میوکاین‌هــا از بافت عضلانی در حین اجرای تمرینات ورزشی و ارتباط آن­ها با توسعه قدرت عضلانی، هدف از مطالعه حاضر، بررسی ارتباط بین قدرت عضلانی با سطوح سرمی آیریزین، عامل نوروتروفیک مشتق از مغز، مایوستاتین، فولیستاتین در مردان و زنان غیرفعال متعاقب 12هفته تمرین قدرتی بود.
روش‌کار: در این مطالعه نیمهتجربی، 10 زن (سن: 6.09±37.6 سال، وزن 20.76±80.5 کیلوگرم) و 20 مرد (سن:  65.05±39.6 سال، وزن: 89.67±84.5 کیلوگرم) به‌طور داوطلبانه شرکت کردند. آزمودنی‌ها 12 هفته تمرین قدرتی را به صورت 3 جلسه در هفته با شدت 65  تا 80 درصد قدرت بیشینه اجرا کردند. نمونه‌هــای خونــی بــرای اندازه‌گیــری آیریزیــن، عامل نوروتروفیک مشتق از مغز و مایوستاتین، فولیستاتین بــه روش الایزا گرفته شد.
یافته­ ها: تمرین‌قدرتی باعث افزایش معنادار غلظت سرمی آیریزین، غلظت سرمی BDNF، فولیستاتین و همچنین کاهش معنادار مایوستاتین و درصد چربی در هر دو گروه زنان و مردان شد (0.05 p). همچنین بین قدرت پایین‎تنه و آیریزین زنان (0.040p=) و قدرت بالاتنه زنان و  BDNF(0.038= p) ارتباط مثبت و معناداری وجود داشت. نتایج در گروه مردان نشان دهنده ارتباط معنادار و مثبت بین سطوح سرمی آیریزین با قدرت بالاتنه و پایین‎تنه و همچنین فولیستاتین با قدرت پایین‎تنه بود (0.05 p).
نتیجه ­گیری: براساس نتایج حاصل از پژوهش تمرینات قدرتی در افراد غیرفعال سبب کاهش سطوح سرمی مایوستاتین و افزایش ترشح سطوح سرمی هورمون آیریزین، BDNF، فولیستاتین و افزایش قدرت عضلانی می‌شود.


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.33 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4623