[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
582 نتیجه برای موضوع مقاله: تخصصي

ایرج فیضی، عباس نقی زاده باقی، علیرضا رحیمی، صدیقه تعمتی،
دوره 12، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه چاقی و افسردگی دو بیماری مهمی هستند که در سراسر جهان رو به افزایش بوده و سلامتی انسانها را تهدید می کنند. اینکه این دو عامل چه حد بر هم موثرند جزء سوالات مهم بهداشتی است. این تحقیق با هدف بررسی رابطه بین شاخص توده بدن و میزان افسردگی دانشجویان دختر دانشگاه علوم پزشکی اردبیل بعمل آمد.
روش کار: در یک مطالعه توصیفی با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، تعداد 230 دانشجوی دختر به عنوان نمونه انتخاب و قد و وزن آنها اندازه گیری شد، برای سنجش میزان افسردگی از آزمون بک و  به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش آمار توصیفی و نیز برای تعیین رابطه بین شاخص توده بدن ومیزان افسردگی دانشجویان از آزمون ضریب همبستگی پیرسون با استفاده از نرم افزار آماری SPSS15 استفاده شده است.
یافته ها: نتایج نشان داد که 40% دانشجویان در آزمون افسردگی در سطح طبیعی بوده و افسردگی خفیف (29%)، افسردگی متوسط (24%) و افسردگی شدید در حدود (7%) مشاهده شد. همچنین 77% دانشجویان از نظر شاخص توده بدن در سطح مورد قبول و 14% آنها اضافه وزن داشته و 9% آنها نیز لاغر بودند. آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین شاخص توده بدن و میزان افسردگی دانشجویان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.( p ≤ 0/01 )
نتیجه گیری: شیوع افسردگی در دانشجویان دختر دانشگاه در حدود 60% و شیوع چاقی در حدود 14% می باشد و بین شاخص توده بدن و میزان افسردگی دانشجویان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.


معصومه قدس فومنی، لیلا اسدپور، علیرضا عزیزی سراجی ، علی شریفات سلمانی، محمد‏رضا آقاصادقی،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده

  ادجوانت ها، ترکیبات شیمیایی یا بیولوژیک هستند که باعث تحریک غیر اختصاصی سیستم ایمنی، علیه آنتی ژنی یا آنتی ژنهایی می‏شوند که به همراه آن تزریق شده است. کاهش اثرات مضر مربوط به واکسن و تحریک انواع خاصی از ایمنی، منجر به توسعه ادجوانت های بسیار زیاد و جدیدی شده است. ادجوانت ها در واکسن های آزمایشگاهی و تجاری، شامل نمک های آلومینیوم (آلوم)، امولیسیون های روغنی، ساپونین ها، کمپلکس های محرک ایمنی، لیپوزوم ها، میکروپارتیکل ها، کوپلیمرهای دسته ای غیر یونی، پلی ساکارید های مشتق شده، سایتوکاین ها و انواع گسترده ای از مشتقات باکتریایی می‏باشند. مکانیسم فعالیت این ترکیبات مختلف، متفاوت است و فاکتورهای تاثیر گذار در انتخاب یک ادجوانت شامل گونه حیوان، پاتوژن، آنتی‏ژن، مسیر ایمن سازی و نوع ایمنی مورد نیاز می‏باشد. به طور کلی در این مقاله مروری سعی شده انواع ادجوانت های رایج، ساختار و مکانیسم عمل و کاربرد آنها در تولید واکسن های دامی و انسانی معرفی شود تا به عنوان یک منبع مناسب جهت مطالعه در اختیار دانشجویان و محققین رشته های مرتبط قرار بگیرد.


علی نعمتی، رضا مهدوی، ایرج فیضی، عباس نقی زاده باقی،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف : مصرف داروهای شیمی درمانی در بیماران سرطانی دارای عوارض جانبی است. در مدل های حیوانی نشان داده شده است که مصرف اسیدهای چرب 3 ω می تواند در کاهش عوارض جانبی ناشی از مصرف داروهای شیمی درمانی موثر واقع شود . مطالعه اخیر با هدف تاثیر مصرف مکمل روغن ماهی بر عوارض جانبی ناشی از شیمی درمانی در بیماران مبتلا به سرطان معده انجام گردید.

  روش کار: پژوهش حاضر به صورت کارآزمایی بالینی دو سوکور در شهر اردبیل در سال 90-1389 انجام شد. بدین منظور 15 نفر از بیماران داوطلب مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی برای گروه آزمایش و 15 دیگر نفر برای گروه کنترل بعد از مصاحبه به صورت تصادفی جهت مطالعه انتخاب گردیدند. سپس به گروه آزمایش مکمل اسیدهای چرب 3 ω به میزان 3 گرم (محتوی ایکوزاپنتانوئیک و دوکوزاهگزانوئیک اسید به ترتیب 8/1 و 2/1 گرم) و به گروه کنترل ماده دارونما به مدت شش هفته داده شد . پس از ثبت اطلاعات اولیه هر دو گروه، اطلاعات مربوط به عوارض جانبی شیمی درمانی در شروع، هفته های چهارم و ششم بعد از مداخله جمع آوری شد. نتایج بدست آمده توسط آزمونهای آماری تی مستقل، آمار توصیفی، کای دو و کیو کوکران مورد بررسی قرار گرفتند .

  یافته ها : نتایج مطالعه نشان داد که در میزان تهوع و کرامپ شکمی بیماران مابین دو گروه مورد مطالعه در انتهای هفته ششم اختلاف معنی داری وجود دارد (05/0> p ) . در گروه آزمایش با افزایش زمان از وقوع تهوع در بیماران کاسته شد و این تفاوت از نظر آماری معنی دار می باشد (05/0> p ) . در گروه آزمایش با اینکه در طول مطالعه از وقوع ریزش موی سر، استفراغ و اسهال کاسته شد، ولی این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبود. هیچ اختلاف معنی داری پس از مداخله در میزان استفراغ، اسهال و ریزش موی سر مابین دو گروه مورد مطالعه وجود نداشت .

  نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که مصرف مکمل روغن ماهی در سرطان معده تحت شیمی درمانی ممکن است از طریق کاهش برخی از عوارض جانبی شیمی درمانی مانند تهوع و کرامپ شکمی مفید باشد، پس می‏توان از اسیدهای چرب 3 ω بعنوان یک مکمل بی ضرر همراه شیمی درمانی در بیماران سرطانی استفاده کرد.


عباس کریمی، مرتضی جبارپور بنیادی، محسن اسماعیلی، سعید دستگیری،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف : تب فامیلی مدیترانه‌ای یک اختلال اتوزمال مغلوب بوده و از شایع‌ترین و شناخته شده‌ترین سندرم‌های تب‌های دوره‌ای است. بیماری بیشتر در میان یهودیان غیراشکنازی، اعراب، ترک‌ها و ارامنه شایع می‌باشد. با توجه به موقعیت جغرافیایی شمال‌غرب ایران و به لحاظ نزدیکی به دو جمعیت در خطر بالای FMF ، یعنی ارمنستان و ترکیه، احتمال شیوع FMF در این ناحیه از ایران نامحتمل به نظر نمی‌رسد. هدف از این مطالعه برآورد میزان ناقلین جهش‌های شایع FMF در افراد سالم می‌باشد. نتایج حاصله می‌تواند برای تخمین شیوع بیماری بالقوه مفید باشد.

  روش کار: به طور تصادفی۲۰۰ نمونه فرد سالم غیر مبتلا به FMF از شمالغرب کشور انتخاب گردید. پس از اخذ رضایت‌نامه و خونگیری از این افراد استخراج DNA به عمل آمد. سپس با استفاده از تکنیک‌های ARMS - PCR و PCR-RFLP جهش‌های شایع­ مورد بررسی قرار گرفتند.

  یافته‌ها : از ۴۰۰ آلل مورد بررسی ۴۴ آلل موتانت برای جهش E148Q و ۷ آلل موتانت برای جهش V726A یافت گردید. برای دو جهش دیگر هیچ آلل موتانتی پیدا نشد. فراوانی آللی کل برای این ۴ جهش شایع 1325/0 و میزان ناقلین 4/23% بدست آمد.

  نتیجه‌گیری : این مطالعه بیانگر این است که فرکانس آللی موتاسیون E148Q نسبت به سایر موتاسیون­ها بیشتر می باشد.


حمید شیخکانلوی میلان،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: نقش‌ ساقه‌ مغز بخصوص‌ ناحیه‌ منقاری‌- شکمی- میانی‌ بصل‌النخاع یا Rostral Ventromedial Medulla (RVM) مدتهاست‌ که‌ ازنظر کنترل‌ درد مد نظر بوده‌ است،‌ در این‌ میان‌ نقش‌ ماده‌ خاکستری‌ دور قناتی‌ (PAG) و ناحیه‌ منقاری‌ ـ شکمی‌ ـ میانی‌ بصل‌النخاع‌ ( RVM ) در ایجاد ضددردی‌ اثبات‌ شده‌ است‌. علاوه‌ بر این‌ در آزمایشات‌ انجام‌ گرفته‌، معلوم‌ شده‌ که‌ RVM از هسته‌ میخی‌ شکل یا Cuneiformis (CnF) نیز پیامهای‌ عصبی‌ دریافت‌ می‌کند و احتمال‌ می‌رود که‌ هسته‌ CnF نیز دارای‌ مکانیسمی‌ مشابه‌ PAG باشد. بنابراین‌ در این‌ طرح‌ مطالعاتی‌، سعی‌ شده‌ است‌ نقش‌ هسته‌ CnF و مسیرهای‌ مربوط به سیستم گاباارژیک ‌در امر ضددردی‌ بررسی‌ گردد.

  روش کار: موشها توسط داروی تیوپنتال بیهوش شدند. با استفاده‌ از دستگاه‌ استریوتاکس و اطلس پاکسینوس،‌ نقطه‌ موردنظر (هسته CnF ) ‌ در روی‌ جمجمه‌ مشخص‌ گردید. بعد از یک‌ هفته‌ از زمان‌ جراحی‌، موشها برای‌ انجام ‌آزمایش‌ آماده‌ شدند. حیوانات به سه گروه تقسیم شدند. ابتدا برای‌ تعیین‌ گروه‌ کنترل‌، 5/0 میکرولیتر سالین‌ نرمال‌ به‌ داخل‌ هسته‌ CnF تزریق گردید. سپس‌ به‌ روش‌ وابسته‌ به‌ دوز، داروی‌ بیکوکولین‌ به‌ عنوان‌آنتاگونیست‌ (گیرنده‌های‌ GABAA ) در حد نانوگرم‌ به‌ داخل‌ هسته‌ CnF تزریق‌ و سپس به روش وابسته به دوز، داروی بیکوکولین‌ به‌ عنوان‌آنتاگونیست‌ (گیرنده‌های‌ GABAA ) به‌ داخل‌ هسته‌ CnF تزریق‌‌ گردید

  یافته­ها: نتایجی نشان ‏ دهنده‌ نقش‌ هسته‌ CnF در ایجاد بی‌دردی‌ می‌باشد. چون‌ موقعی‌ که‌ داروی‌ بیکوکولین‌ تزریق می‌گردید زمان‌ تأخیر پس‌کشیدن‌ دم‌ موش‌ (به‌ عنوان‌ شاخص‌ احساس‌ درد) افزایش‌ می‌یافت‌ که‌ مؤید احساس‌ بی‌دردی‌ در موش ‌متعاقب‌ تزریق‌ آنتاگونیست‌ گیرنده‌های‌ GABAA می‌باشد. علاوه‌ بر این‌ تزریق‌ داروی ‌بیکوکولین‌ به‌ روش‌ وابسته‌ به‌ دوز (با افزایش‌ دوز دارو)، زمان‌ تأخیر پس‌کشیدن‌ دم‌ را بیشتر افزایش‌ داد.

  نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر‌، هسته‌ CnF نقش‌ مؤثری‌ در کنترل‌ درد دارد و در این بین مسیرهای‌ گاباارژیک‌ نیز نقش‌ اساسی‌ در ایجاد حالت‌ بی‌دردی‌ دارند .


سارا رهبر، ناصر احمدی اصل،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: مطالعات متعددی در مورد اثرات ورزشهای حاد مقاومتی بر ساختار و عملکرد قلب انجام شده است اما در مورد اثرات ورزش مقاومتی مزمن، مطالعه ای صورت نگرفته است. بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی اثرات ورزش منظم دراز مدت بر عملکرد قلب و استرس اکسیداتیو است.

  روش کار: تعداد 40 موش صحرایی نر از نژاد ویستار در محدوده وزنی 300-250 گرم انتخاب شد و سپس موش های صحرایی به دو گروه 20 تایی تقسیم بندی شدند: گروه ورزش سه ماهه و گروه کنترل (بدون ورزش). ورزش مقاومتی بر اساس مدل تاماکی و همکاران انجام شد. در نهایت قلب 10 عدد از موش های صحرایی هر گروه جهت هموژنیزاسیون و اندازه گیری استرس اکسیداتیو و قلب 10 عدد از موش­های صحرایی باقیمانده جهت بررسی عملکرد قلب در نظر گرفته شد. مالون دی آلدئید (بعنوان شاخص استرس اکسیداتیو) و سوپراکسید دیسموتاز، گلوتاتیون پر اکسیداز وکاتالاز (بعنوان شاخص ظرفیت آنتی اکسیدانی) با استفاده از کیتهای اختصاصی اندازه گیری شدند.

  نتایج: میزان وزن موشهای صحرایی در ورزش مقاومتی افزایش معنی داری نداشت، اما وزن قلب در گروه ورزش بطور معنی داری افزایش داشت ( 05/0> p ) . تعداد ضربان قلب پایه در گروه ورزش بطور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود ( 05/0> p ) . اخنلاف معنی‏داری در میزان فشار پایان دیاستولی بطنی بین گروهها وجود نداشت. اما قدرت انقباضی بطن چپ و جریان کرونری در گروه ورزش افزایش یافت ( 05/0> p ). این ورزش تغییر معنی داری در میزان مالون دی آلدئید و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان ایجاد ننمود.

  نتیجه گیری: این مطالعه نشان‏دهنده بهبود قابل توجه کارآیی قلب شامل افزایش وزن، جریان کرونر و شاخصهای انقباضی قلب تحت تاثیر ورزش مقاومتی می‏باشد. همچنین ورزش مقاومتی منظم تاثیری بر استرس اکسیداتیو و فعالیت آنتی اکسیدانتی بافت قلب نداشت.


زهرا درخشانی نژاد، فاطمه مریم شیخ الاسلامی، پریسا فرنیا، زهرا دیلمی خیابانی، رشید رمضان زاده، مهدی کاظم پور، محمدرضا مسجدی، علی اکبر ولایتی،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: اتامبوتول یکی از 4 داروی اصلی در درمان بیماری سل محسوب می‏گردد. شایع ترین موتاسیون مرتبط با این دارو معمولا در ژن embB کدون 306 رخ می‏دهد. هدف از این مطالعه، تعیین مقاومت به اتامبوتول با استفاده از روش Allele-Specific PCR و Spoligotyping در سویه ‏ های مختلف مایکوباکتریوم توبرکلوزیس است.

  روش کار: 140 نمونه خلط از بیماران مشکوک به سل ریوی جمع آوری و با استفاده از روش پتروف، هضم و آلودگی ‏ زدایی گردید. سپس حساسیت دارویی به روش تناسبی و استخراج DNA روی 106 مورد کشت مثبت به دست آمده انجام گردید. DNA های استخراج شده برای ارزیابی جهش در ژن embB کدون 306 با استفاده از روش Allele-Specific مورد بررسی قرار گرفتند. برای تعیین ساب تایپ ها از روش اسپولیگوتایپینگ استفاده شد.

  یافته ها: از 106 نمونه کشت مثبت، 36 نمونه (9/33 ٪ ) توسط روش تناسبی مقاوم به اتامبوتول بودند. با استفاده از روش Allele-Specific 93 سویه حساس و 13 سویه (6/27 ٪ ) مقاوم به اتامبوتول بودند که مقاومت دارویی این سویه ها، با روش تناسبی هم خوانی، حساسیت 97 درصدی داشت. همچنین مشخص شد که موتاسیون در باز اول 5/61 ٪ و در باز سوم 5/38 ٪ بوده است. براساس روش اسپولیگوتایپینگ نمونه‏های مایکوباکتریوم توبرکلوزیس شناسایی شد. از میان آنها 3 خانواده Haarlem ، CAS و T بیش‏ترین درصد موتاسیون در ژن embB را به خود اختصاص دادند.

  نتیجه گیری: برطبق نتایج به دست آمده، آن دسته از سویه هایی را که نتوانستیم با روش Allele-Specific شناسایی کنیم می‏توان فرض کرد که یا موتاسیون در ژن‏های دیگری بجز emb رخ داده و یا مکانیسمی به غیر از موتاسیون باعث ایجاد مقاومت شده که باید مورد بررسی قرار گیرند.


محمد مسافری ضیاءالدینی ، خسرو ابراهیم، داور امانی، زهرا عرب نرمی،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: تمرین شدید موجب افزایش تولید رادیکالهای آزاد و ایجاد پاسخ های التهابی در ورزشکاران می‏شود. تقویت و بهبود سیستم ایمنی ورزشکاران می تواند اثرات مضر فعالیت بیشینه را کاهش دهد. هدف از تحقیق حاضر بررسی مصرف مکمل کوآنزیم Q10 بر غلظت سرمی عامل نکروز دهنده تومورآلفا ( TNF-α ) طی فعالیت شدید بود.

  روش کار: 12 نفر از دانشجویان فعال دانشگاه شهید بهشتی با میانگین سن (64/0 ± 75/21) سال و شاخص توده بدن (94/0 ± 70/23) کیلوگرم بر متر مربع به طور داوطلب در این تحقیق شرکت کردند. تحقیق نیمه تجربی و به صورت دوسوکور متقاطع انجام شد. آزمودنی ها به طور تصادفی به گروه مکمل و دارونما تقسیم شدند. در این مطالعه آزمودنی‏ها 120 دقیقه قبل از انجام آزمون، کوآنزیم Q10 (2 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم از وزن بدن) یا دارونما مصرف کردند و پس از 4 روز جای گروهها عوض شد. نمونه خونی آزمودنی‏ها قبل از مکمل دهی و بلافاصله پس از آزمون جمع آوری شد. برای بررسی تغییرات و تحلیل داده های درون گروهی از آزمون t وابسته و بین دو گروه از t مستقل در سطح معنی داری p <0.05 استفاده شد.

  یافته ها: نتایج نشان داد که سطوح سرمی TNF-α در گروه مکمل در مقایسه با گروه دارونما کاهش معناداری نداشت (8/0= p ).

  نتیجه گیری: با وجود اینکه میانگین افزایش غلظت TNF-α در گروه مکمل در مقایسه با گروه دارونما کمتر بود، اما مصرف کوآنزیم Q10 منجر به اختلاف معنادار بین دو گروه نشد.


غلامحسین اتحاد، ندا پرستار، یاسمین پهلوان، مجتبی امانی،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: ماتریکس متالوپروتئینازها ( MMPs ) خانواده‏ای از آنزیم‏های پروتئولیتیک هستندو باعث تخریب ماتریکس خارج سلولی (ECM) و غشای پایه می‏شوند و از این لحاظ در فرایندهای فیزیولوژیکی و پاتولوژیکی دارای اهمیت می‏باشند. افزایش غلظت پلاسمایی MMP-9 در انواعی از تومورهای بدخیم مانند سرطان معده، سرطان پستان، سرطان کلون، سرطان ریه، سرطان های سر و گردن و غیره مشاهده شده است . هدف از مطالعه حاضر بررسی غلظت پلاسمایی آنزیم ماتریکس متالوپروتئیناز در مبتلایان به عفونت هلیکوباکترپیلوری می ‏ باشد.

  روش کار: در یک مطالعه توصیفی از کلیه افراد مراجعه کننده جهت آزمایش مدفوع و آزمایش خون به طور همزمان به صورت تصادفی نمونه گیری انجام شد. افراد فاقد بیماری خاص و بدون محدودیت سنی و جنسی بودند. پس از اخذ رضایت, پرسشنامه ای شامل مشخصات فردی و اطلاعات مربوط به سن، جنسیت، شغل ,قد، وزن، استعمال دخانیات و بیماری خاص خود فرد و سابقه بیماری خاص در بستگان درجه یک با ذکر نسبت فامیلی و نوع بیماری از شخص مصاحبه شونده تهیه و تکمیل شد. بلافاصله سرم نمونه­های خونی جدا و در یخچال 70- درجه سانتی­گراد تا زمان سنجش غلظت MMP-9 به ‏روش الایزا نگهداری شد. نمونه­های مدفوع نیز به منظور تعیین آلودگی به عفونت H.pylori با روش تست آنتی­ژن H.pylori مورد استفاده قرار گرفت.

  یافته ها: مبتلایان، افراد مشکوک و سالم از نظر ابتلا به H.pylori به ترتیب 38/52%، 76/29% و 85/17% از داوطلبین را شامل می­شدند. بین دو گروه سالم و مبتلا تغییر معنی داری از نظر غلظت MMP-9 مشاهده نشد .

  نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر هرچند افزایشی در غلظت سرمی MMP-9 افراد مبتلا به H.pylori در مقایسه با افراد سالم مشاهده می­شود، اما این افزایش معنی دار نمی­باشد. بین دو گروه خانه دار و رانندگان تفاوت معنی‏دار مشاهده شد. افزایش غلظت MMP-9 می­تواند قبل از سرطانی شدن معده در افراد مبتلا به H.pylori اتفاق بیافتد.


منوچهر ایرانپرور علمداری، حسین قربانی بهروز، عباس یزدانبد، نیره امینی ثانی، سولماز اسلام پناه، محمود شکر آبادی،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده

  مقدمه و هدف: دیابت یک بیماری متابولیک است که در صورت عدم کنترل مناسب می‏تواند باعث ناتوانی و مرگ و میر قابل ملاحظه­ای گردد. انجمن دیابت آمریکا مراقبت از بیماران دیابتی را یک امر لازم و ضروری دانسته و اهداف چندی برای افزایش طول عمر بیماران و زندگی بهینه با عوارض کمتر پیشنهاد نموده است که براساس کنترل قند خون، لیپید، نوروپاتی، کنترل فشار خون، مراقبت از پا و توصیه های تغذیه ای و غربالگری بیماری های قلبی عروقی می‏باشد. هدف این مطالعه بررسی وضعیت مراقبت دیابت در کلینیک دیابت اردبیل و مقایسه آن با اهداف توصیه شده انجمن دیابت امریکا بود.

  روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی مقطعی بود که روی 100 بیمار مراجعه کننده به کلینیک دیابت اردبیل که با استفاده از جدول اعداد تصادفی در طول یکسال انتخاب شده بودند انجام گرفت. پرسشنامه حاوی سئوالات و معاینات بالینی و آزمایشگاهی برای بیماران با استفاده پرونده و خود بیماران تکمیل گردید. داده ها پس از جمع آوری با نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد. از آمار توصیفی برای ارایه نتایج و برای نشان دادن ارتباط آزمون ها از مجذور همبستگی کای و آنالیز واریانس ANOVA یکطرفه استفاده گردید.

  یافته ها: در یکسال اخیر هموگلوبین گلیکوزیله و جمع آوری ادرار 24 ساعته از نظر میکروآلبومینوری به ترتیب در 33% و 16% از بیماران انجام گرفته بود اندازه گیری کلسترول HDL و LDL به ترتیب در 58% و 55% بیماران انجام یافته بود فقط 9% بیماران معاینه پا و تنها 5% از نظر نبض های محیطی معاینه شده بودند. در آزمایشات نهایی انجام شده روی بیماران 24% بیماران قندخون ناشتای در محدوده توصیه شده انجمن دیابت آمریکا یعنی 130-70 میلی گرم در دسی لیتر داشتند. 46% بیمارانی که هموگلوبین گلیکوزیله در آنها اندازه گیری شده بود در محدوده هدف بودند. 32% بیماران دچار میکروآلبومینوری و 4% ماکروآلبومینوری داشتند. رتینوپاتی دیابتی در 32% بیماران گزارش گردید. در نهایت تنها 10% بیماران برای آزمایشات FBS و BS2hPP و LDL کلسترول و HbA1C در سطح مطلوب قرار داشتند و 22% بیماران برای سه عامل فشارخون، کلسترول تام و کلسترول LDL در سطح مطلوب بود.

  نتیجه گیری: در 100 بیمار مورد مطالعه تفاوت زیادی از نظر کیفیت کنترل دیابت با توصیه های ADA (انجمن دیابت امریکا) وجود داشت.


مهرناز مشعوفی، رباب نظری، رقیه شیرین کام چوری، افشان شرقی، افروز مردی، مریم قره زاد آذری،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: واژینوز باکتریال وضعیتی است که با تغییرمیکروبی اکوسیستم واژن مشخص می شود و بعنوان یک خطر فاکتور قابل پیشگیری برای زایمان زودرس مطرح است. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه غربالگری عفونت واژینوز باکتریال درمراقبتهای روتین دوران بارداری و اثر آن برکاهش زایمان زودرس انجام شده است. روش کار: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بوده و طی سالهای 87-86 روی 474 زنان باردار که در هفته 24-8 حاملگی قرارداشتند و بصورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرارگرفتند انجام شد. غربالگری نمونه ها از نظر واژینوز باکتریال در گروه مداخله با داشتن سه معیار از چهار معیار آمسل انجام شد و در صورت مثبت بودن تشخیص واژینوز باکتریال، درمان با کرم کلیندامایسین 2% برای مدت یک هفته انجام و سپس نتیجه زایمانی در هر دو گروه بررسی شد. داده ها در قالب آمار توصیفی و تحلیلی با استفاده از 11SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. یافته ها: گروه های مداخله و کنترل از نظر رتبه حاملگی، حاملگی خواسته و ناخواسته، افزایش وزن ناکافی مادر، واکسیناسیون کامل مادر و وجود مشکلات مادر حین بارداری تفاوت معناداری با هم نداشتند. از کل 216 نفر از گروه مداخله 17نفر (8%) مبتلا به واژینوز باکتریال بودند که مورد درمان قرار گرفتند. شیوع زایمان زودرس در گروه مداخله با 3 نفر (4/1%) و درگروه کنترل با 12 نفر (7/4%) بود. 3/0 = RR و 033/0 =DR و30 = NNT بود. نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان داد که غربالگری و درمان واژینوز باکتریال در زنان باردار بطور معناداری توانسته میزان زایمان زودرس را کاهش دهد.
ثنا ملاحسینی، لطف اله خواجه پور، مهناز کسمتی، عبدالرحمن راسخ،
دوره 12، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: مطالعات متعددی نشان داده اند که گلوکوکورتیکوئیدها فرآیند یادگیری و حافظه را با اثر بر اجزای مختلف سیستم لیمیبک، از جمله آمیگدال، تحت تاثیر قرار می‏دهند. آمیگدال یکی از نواحی مهم مغزی درشکل گیری حافظه است. با توجه به اینکه ناحیه قاعده­ای-جانبی آمیگدال ( BLA : Baso-Laterl Amygdala ) دارای توزیع گسترده­ای از گیرنده‏های موسکارینی استیل کولین است، در تحقیق حاضر، اثر تزریق پیلوکارپین در درون ناحیه BLA بر اثر دگزامتازون بر فراخوانی حافظه مورد بررسی قرار گرفته است.

  روش کار: یادگیری اجتنابی مهاری به عنوان یک مدل یادگیری، با استفاده از دستگاه Step-through ، در 80 سر موش صحرائی نر از نژاد ویستار بررسی گردید. همه حیوانات به صورت دو طرفه در ناحیه BLA کانول گذاری شدند. آزمایش‏های رفتاری، یک هفته بعد از جراحی، طی دو مرحله آموزش (یادگیری) و آزمون (فراخوانی) با فاصله۲۴ ساعت انجام گرفتند. باثبت زمان تاخیر ورود حیوان به بخش تاریک دستگاه و مدت زمان صرف شده در این بخش، در مرحله آزمون، فراخوانی حافظه آن ها مورد ارزیابی قرار گرفت.

  یافته ها: تزریق زیرپوستی دگزامتازون پیش از آزمون، فراخوانی حافظه را در حیواناتی که یک روز قبل آموزش دیده بودند، تخریب نمود. تزریق پیلوکارپین (موش/میکروگرم۲و۱)، آگونیست گیرنده موسکارینی کولینرژیک، به درون ناحیه BLA قبل از استعمال دگزامتازون، مانع از اثر تخریبی دگزامتازون بر فراخوانی حافظه گردید.

  نتیجه‏گیری: یافته­های این تحقیق نشان داد که اثرتخریبی گلوکوکورتیکوئیدها بر فرآیندهای حافظه ممکن است با کاهش عملکرد مکانیسم موسکارینی کولینرژیک ناحیه BLA میانجی‏گری گردد.


طاهره حق پناه، وحید شیبانی، محمدرضا آفرینش خاکی، موسی الرضا حاج زاده، خدیجه اسماعیل پور بزنجانی، یاسمین پهلوان،
دوره 12، شماره 4 - ( 9-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: تزریق داخل هیپوکامپی مرزنجوش ( ORG ) یادگیری فضایی موشهای صحرایی را بهبود می‏دهد. هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی مکانیسم احتمالی اثر عصاره آبی مرزنجوش بر یادگیری و حافظه فضایی در هیپوکامپ می­باشد.

  روش کار: در این مطالعه از 42 سر موش صحرایی نر بالغ از نژاد ویستار استفاده شد. حیوانات به صورت دوطرفه در نواحی خلفی جانبی هیپوکامپ کانول گذاری شدند و پس از بهبودی یادگیری و حافظه فضایی با استفاده از ماز آبی موریس مورد ارزیابی قرار گرفت. بیست دقیقه قبل از مرحله آموزش و آزمون حافظه (به مدت 5 روز متوالی)، سالین، عصاره آبی مرزنجوش ( µg/site 03/0)، آنتاگونیست گیرنده گلوتاماتی MK801 با دوزهای (08/0 ، 2/0 و 4/0 میکرو مول)، تزریق توام MK+ORG در هر طرف به نواحی CA1 هیپوکامپ دریافت کردند.

  یافته ها: تحقیق حاضر نشان داد که تزریق داخل هیپوکامپی MK801 م ی­تواند مسافت کل پیموده شده و زمان سپری شده تا یافتن محل سکوی مخفی در ماز آبی موریس در طی روزهای آموزش کاهش یافته توسط عصاره آبی مرزنجوش را مهار کند ( 05/0> p ) . در روز آزمون حافظه، میانگین زمان سپری شده در ناحیه هدف در حیوانات با تزریق توام MK801+ORG کاهش یافت.

  نتیجه گیری: تزریق داخل هیپوکامپی عصاره آبی مرزنجوش احتمالا حافظه کاری موش­های صحرایی را از طریق گیرنده‏های گلوتاماتی وابسته NMDA بهبود می­دهد.


سیامک خالقی، مهشید طالبی طاهر، الناز سلیمی، هدی تقی پور، شهباز نکوزاده،
دوره 12، شماره 4 - ( 9-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: تشخیص هلیکوباکتر پیلوری با روشهای تهاجمی و غیر تهاجمی انجام می‏گیرد. این مطالعه به منظور ارزیابی دقت سه روش تشخیصی غیر تهاجمی و یک روش تهاجمی به صورت جداگانه و در ترکیب با یکدیگر برای تشخیص هلیکوباکترپیلوری انجام شد.

  روش کار: صدوهشت بیمار بالای دوازده سال مبتلا به سو هاضمه که سابقه درمان برای عفونت با هلیکو باکتر پیلوری نداشتند برای اندوسکوپی دستگاه گوارش انتخاب شدند. هیستولوژی به عنوان تست استاندارد طلایی برای تشخیص در نظر گرفته شد. تستهای بر پایه بیوپسی شامل پاتولوژی و تست اوره‏آز سریع و همچنین تست اوره تنفسی در بخش اندوسکوپی انجام گرفتند. سرولوژی و تست آنتی‏ژن مدفوعی با روش الایزا در مرکز دیگر انجام گرفت. حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی محاسبه گردیدند. نتایج آزمایشات با تست مک نمار مقایسه شدند.

  یافته ها: طبق گزارش پاتولوژی 56 بیمار مبتلا بودند. حساسیت و ویژگی به ترتیب برای تست اوره‏آز سریع 89% و 71%، برای سرولوژی 94% و 52%، برای تست تنفسی اوره 90% و 82% و نهایتا برای آنتی‏ژن مدفوعی 46% و 80% بود. تست مک‏نمار نشان دادکه ترکیب تست اوره‏آز سریع- اوره تنفسی از نظر آماری موافقت بیشتری با استاندارد طلایی در مقایسه با دیگر تستها دارد.

  نتیجه گیری: تست اوره‏آز سریع و تست اوره تنفسی در ترکیب ارزش تشخیصی بالایی برای عفونت هلیکوباکتر پیلوری دارند.


مریم رف رف، الهه محمدی، لعیا فرزدی، محمد اصغری جعفر آبادی، سیامک صبور،
دوره 12، شماره 4 - ( 9-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلی کیستیک ( PCOS ) یکی از مهمترین بیماری های آندوکرین در زنان می باشد. این بیماری با پیشرفت دیابت نوع 2 و بیماری های قلبی عروقی در ارتباط می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر مکمل یاری اسید های چرب3- ω بر وضعیت گلیسمی و پروتئین واکنشگر C با حساسیت بالا در زنان مبتلا به PCOS انجام گرفت.

  روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی دو سوکور بر روی 61 بیمار مبتلا به PCOS انجام شد. افراد در گروه اسیدهای چرب 3- ω (30 نفر) و دارونما (31 نفر) به مدت 8 هفته روزانه 4 کپسول اسیدهای چرب 3- ω (هر یک حاوی 180 میلی گرم ایکوزاپنتانوئیک اسید و 120میلی گرم دوکوزاهگزانوئیک اسید) یا دارونما دریافت کردند. اندازه ‏ گیری های تن ‏ سنجی، بیوشیمیایی و دریافت غذایی در ابتدا و انتهای مطالعه صورت گرفت.

  یافته ها: مکمل یاری با اسیدهای چرب 3- ω سبب کاهش معنی دار در سطح سرمی گلوکز، انسولین (001/0> p برای هر دو متغیر) و مقاومت انسولینی (002/0= p ) در انتهای مطالعه نسبت به مقادیر پایه شد. این کاهش نسبت به گروه دارونما نیز معنی دار بود (به ترتیب 001/0> p ، 002/0= p و 001/0> p ). در انتهای مطالعه تغییر معنی دار در سطح پروتئین واکنشگر C با حساسیت بالا در هیچ یک از دو گروه مشاهده نشد (05/0< p ) .

  نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد مکمل یاری با اسیدهای چرب 3- ω اثرات مطلوبی بر وضعیت گلیسمی در زنان مبتلا به PCOS داشته و ممکن است در پیشگیری و کنترل عوارض متابولیک ناشی از این بیماری مؤثر باشد.


رویا متولی، لیلا علیزاده، مریم نمادی وثوقی، سمیرا شهباززادگان،
دوره 12، شماره 4 - ( 9-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: وقوع چشمگیر سقط های القایی و غیر بهداشتی در سراسر جهان بویژه در جوامع در حال توسعه و منجر شدن بسیاری از این سقط ها به مرگ و میر مادران در سنین بارداری و نیز بر جای گذاردن صدها هزار ناتوانی جسمی و جنسی در جوامع مختلف از جمله ایران و روند رو به رشد آن در کشور ما، که یک سری عوارض اقتصادی را نیز بدنبال دارد، موجب شد این مطالعه با هدف بررسی میزان شیوع، علل و پیامدهای سقط عمدی در زنان شهر اردبیل انجام گیرد.

  روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی گذشته نگر بود که به زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اردبیل که دارای مشخصات واحدهای پژوهشی بودند، پرسشنامه محقق ساخته برای کنترل متغیرهای مورد نظر جهت تکمیل ارائه گردید. روش نمونه گیری به صورت تصادفی بود و تعداد نمونه با استفاده از فرمول حجم نمونه، 1200 نفر در نظر گرفته شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بود که شامل سوالاتی در زمینه مشخصات فردی، سوابق بارداری و روش های پیشگیری از بارداری بود. جهت تعیین اعتبار علمی ابزار از روش اعتبار محتوا و جهت تعیین پایایی ابزار از روش آزمون مجدد استفاده شد. بعد از تکمیل نمونه، اطلاعات به نرم افزار Spss نسخه 16 داده شد و برای روش تجزیه و تحلیل از آمار توصیفی و استنباطی استفاده گردید. در قسمت آمار استنباطی از آزمون های آماری تی مستقل و کای اسکویر استفاده شد.

  یافته ها: میزان شیوع سقط عمدی در تحقیق حاضر 3/8% بود. در اکثریت واحدهای مورد مطالعه دلیل سقط عمدی، رسیدن فرزندان به تعداد دلخواه اظهار گردید و سایر دلایل سقط عمدی عبارت بودند از: وضعیت اقتصادی نامطلوب، فاصله کم بین فرزندان، ادامه تحصیل، نامطلوب بودن جنس جنین، سن بالای مادر و پدر، تحصیلات دانشگاهی و اشتغال مادر، افزایش مدت زمان گذشت از ازدواج (0001/0> p ). در رابطه با پیامدهای سقط عمدی در تحقیق حاضر 5/70% زنان که اقدام به سقط عمدی کرده بودند دچار خونریزی و 4/7% از زنان همزمان دچار خونریزی و عفونت شده بودند و 5/49% از زنان نیز بعلت سقط عمدی در بیمارستان بستری شده بودند.

  نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق انتظار آن می رود که مسئولین و دست اندرکاران بهداشتی، گروههای پرخطر جامعه را شناسایی نموده و آموزش های لازم و مشاوره های فردی در جهت آگاه سازی بیشتر آنان و تغییر نگرش و باورهای آنان در خصوص عوارض وخیم ناشی از سقط عمدی را ارائه نمایند.


محسن مردانی گیوی، علی نارونی، مرتضی نخعی امرودی، کیوان هاشمی مطلق، خشایار صاحب اختیاری،
دوره 12، شماره 4 - ( 9-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: تا کنون بیش از 150 شیوه جراحی مختلف برای درمان ناپایداری قدامی شانه پیشنهاد شده است که هیچکدام توافق جمعی ارتوپدان را در پی نداشته است. این مطالعه به مقایسه پیامدهای درمانی دو روش رایج ترمیم آرتروسکوپیک ضایعه بانکارت و جراحی باز با تکنیک بریستو- لاتارژه در بیماران با ناپایداری قدامی شانه پرداخته است.

  روش کار: در این مطالعه تحلیلی-مقطعی بیماران مبتلا به دررفتگی مکرر شانه از سال90-1387 به دو گروه درمانی آرتروسکوپیک بانکارت (28 مورد) و جراحی باز بریستو- لاتارژه (26 مورد) تقسیم شده و همگی توسط یک جراح ارتوپد درمان شدند. پس از جراحی بیماران در هفته های 2،4،6،8 و ماه سوم و ششم پس از عمل ویزیت شدند. در ویزیت ماه ششم از مقیاس دیداری ( VAS ) برای تعیین رضایتمندی بیماران و برای ارزیابی پیامدهای عملکردی درمان، از معیارهای اندازه گیری Rowe و Walsch-duplay استفاده شد. پس از فراخوانی بیماران هر سه معیار فوق مجددا تجزیه و تحلیل شد.

  یافته ها: میانگین سنی 54 بیمار مورد مطالعه 16/9 ± 46/29 سال و میانگین مدت پیگیری 2/6 ± 28/23 ماه (گستره 34-13ماه) بود. در ارزیابی پیامدهای عملکردی درمان به کمک مقیاس Walsch-duplay و شاخص امتیازدهی Rowe در پیگیری های 6 ماهه و نهایی مشخص شد که نمرات بیماران دو گروه از لحاظ آماری تفاوت چندانی با همدیگر ندارند. نمرات بیماران در مقیاس Walsch-duplay در پیگیری نهایی در گروه آرتروسکوپیک بانکارت و بریستو-لاتارژه به ترتیب 37/4 ± 03/98 و 51/4 ± 88/97 و در شاخص Rowe به ترتیب 52/5 ± 32/97 و 51/4 ± 88/97 بود. در پیگیری نهایی هیچ موردی از عود در هیچ یک از بیماران دو گروه مشاهده نشد. میزان رضایت بیمار از عمل با معیار VAS در گروه آرتروسکوپیک و بانکارت به ترتیب 68/0 ± 4/9 و 58/0 ± 47/9 بود(69/0= p ).

  نتیجه گیری: در درمان دررفتگی های مکرر شانه، جراحی باز بریستو- لاتارژه و شیوه آرتروسکوپی بانکارت که کم تهاجمی‏تر است، تقریباً به یک میزان باعث پایداری مفصل، بازگشت میزان دامنه حرکتی و افزایش رضایتمندی بیماران می‏گردد.


توکل موسی زاده، منوچهر ایرانپرور، رویا متولی،
دوره 12، شماره 4 - ( 9-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: بیماری­های مزمن، از قبیل سرطان و دیابت سالیانه موجب مرگ میلیونها نفر می­شوند. درصد بالایی از این بیماران همزمان دچار مشکلات روانشناختی نیز هستند و همچنین حالات روحی و روانی این بیماران در بهبود و تسریع درمان تاثیر بسزایی دارد. این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه سه متغیر روانشناختی خود پنداره، مکان کنترل و مکانیسم‏های دفاعی در دو گروه از بیماران مبتلا به دیابت و افراد عادی انجام گرفت.

  روش کار: روش مطالعه حاضر پس رویدادی بوده است و در این مطالعه 80 نفر (40 بیمار مبتلا به دیابت -40 فرد سالم) به روش نمونه گیری در دسترس و همگن سازی انتخاب شده و با سه پرسشنامه استاندارد خودپنداره راجرز، مکانیسم­های دفاعی قمری و پرسشنامه مکان کنترل راتر، ارزیابی شدند. برای هر سه پرسشنامه اعتبار و پایایی مناسبی گزارش شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده­ها از روش تی استیودنت کای اسکویر و رگرسیون استفاده گردید.

  یافته­ها: از نظر خودپنداره و میزان استفاده از مکانیسمهای دفاعی بین دو گروه تفاوت معنی دار مثبت وجود داشت. اما دو گروه از نظر مکان کنترل تفاوت معنی داری نداشتند و بین مکان کنترل و مکانیسم­های دفاعی رابطه معنی دار و منفی بود ( 005/0> p ).

  نتیجه گیری: با توجه به معناداری تفاوت بین دو گروه از بیماران و افراد سالم در متغیرهای روانشناختی بررسی شده لازم است مسائل و مشکلات روحی و روانی بیماران دیابتی مد نظر کادر بالینی قرار گیرد تا شاهد بهبود و ارتقاء سلامت روانی این گروه از بیماران باشیم.


فرشاد نجومی، اشرف محبتی مبارز، علی هاتف سلمانیان، سید داور سیادت، نیما خرم آبادی، هانیه آقابابا،
دوره 12، شماره 4 - ( 9-1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: همـوفیلوس آنفلوانزا، باسیل گرم منفی است که بخشی از میکروفلور نازوفارنکس را در اغلب افراد تشکیل داده و سویه های مختلف آن در دو گروه کپسولدار (قابل طبقه بندی) و بدون کپسول (غیرقابل طبقه بندی) مورد مطالعه قرار می­گیرد. پروتئین غشاء خارجی P6 ، نوعی ایمونوژن حفاظت شده و پایدار درمیان سویه­های فاقد کپسول و نیز سویه‏های کپسولدار هموفیلوس آنفلوانزا می­باشد و خود بعنوان کاندید مناسبی جهت واکسیناسیون علیه هموفیلوس آنفلوانزا مطرح گردیده است. هدف از این مطالعه، تولید و تخلیص آنتی­ژن نوترکیب P6 به عنوان یک پروتئین حامل در واکسنهای کونژوگه می­باشد.

  روش کار: قطعه­ای به طول324 جفت باز از بخش انتهای ژن کد کننده پروتئین P6 در حامل پلاسمیدی pJET1.2 و متعاقبا در pET28a(+) کلون شد. القای تولید پروتئین با یک میلی مولار IPTG صورت گرفت و تخلیص آن با حل کردن اجسام سلولی در اوره، جذب با رزین نیکل، حذف اوره با شیب کاهشی اوره در محلول های شستشو و نهایتا جمع آوری پروتئین نوترکیب به شکل محلول در ایمیدازول انجام شد. حذف ایمیدازول با دیالیز در برابر بافرفسفات نمکی صورت پذیرفت. پروتئین نوترکیب P647-153 با استفاده از آنتی سرم پلی کلونال خرگوشی ضد هموفیلوس آنفلوانزا با استفاده از روش وسترن بلات تایید گردید.

  یافته ها: پروتئین نوترکیب P647-153 در میزبان E. coli BL21(DE3) با موفقیت بیان و تخلیص گردید (حدود 4 میلی گرم درهر لیتر کشت مایع LB ). ساختار آنتی­ژنی پروتئین نوترکیب P6 نیز با استفاده از ایمونوبلاتینگ تأیید شد.

  نتیجه گیری: نتایج وسترن بلات به موازات نتایج تعیین توالی، حاکی ازصحت تولید پروتئین P647-153 نوترکیب و حفظ نسبی ساختار اپی ‌ توپی آن می­باشد.


مریم نعمت اله زاده، سعیده ضیایی، انوشیروان کاظم نژاد،
دوره 12، شماره 4 - ( 9-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: غلظت لیپیدهای پلاسما در دوران بارداری به وضوح افزایش می یابد، لذا حاملگی طبیعی به صورت هیپرلیپیدمی در نظر گرفته می شود. مطالعات موجود حاکی از وجود ارتباط بین پاریته با بیماری عروق کرونری می باشد. تاکنون مطالعه ای در زمینه ارتباط پاریته با سطوح لیپیدها در دوران بارداری در ایران صورت نگرفته است. مطالعه حاضر به منظور تعیین ارتباط پاریته با سطح لیپیدهای پلاسمای مادر در هفته 23-13 بارداری انجام شد. روش کار: پژوهش حاضر بر روی 700 زن باردار 40-18 ساله با سن حاملگی 23-13 هفته صورت گرفت. سن حاملگی توسط LMP و سونوگرافی اوایل بارداری محاسبه گردید. پس از کسب رضایت آگاهانه از افراد فاقد معیار خروج از مطالعه، آزمایشات مورد نیاز شامل TC، TG، HDL-C و LDL-C برای آن ها انجام گردید. در نهایت افراد مورد مطالعه بر اساس تعداد پاریته به 3 گروه، نولی پار، مولتی پار، گرندمولتی پار تقسیم شدند. حاصل با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون های آماری ANOVA و همبستگی نسبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: در این پژوهش میانگین (LDL-C (0/37=p)، HDL-C (0/09=p و ( TC(0/15=p بین 3 گروه مورد مطالعه اختلاف آماری معنی داری نداشت. میانگین TG با 008/0= pاختلاف آماری معنی داری را بین این گروه ها نشان داد. آزمون آماری همبستگی نسبی حاکی از وجود ارتباط آماری معنی داری بین HDL-C با پاریته بود. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از کاهش سطح HDL-C با افزایش تعداد بارداری بود . لذا ارائه برنامه های آموزشی و ارائه خدمات تنظیم خانواده کافی و مناسب به زنان واقع در سنین باروری اکیدا توصیه می گردد.

صفحه 24 از 30     

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.27 seconds with 50 queries by YEKTAWEB 4623