38 نتیجه برای مری
سولماز بابایی،
دوره 20، شماره 2 - ( 5-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: لپتین و گالانین هورمونهای دخیل در اشتها و بالانس انرژی میباشد که در تنظیم متابولیسم و تعادل انرژی نقش مهمی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 12 هفته تمرینات تناوبی شدید (HIIT) و مصرف کورکومین بر میزان لپتین و گالانین در زنان چاق بود.
روش کار: 30 زن چاق از بین 85 زن مراجعه کننده به باشگاههای ورزشی شهرستان ارومیه با دامنه سنی 35-30 سال در قالب یک طرح نیمه تجربی با پیشآزمون و پسآزمون، به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه 15 نفره تمرینات تناوبی شدید- دارونما، تمرینات تناوبی شدید- کورکومین تقسیم شدند. دوره آمادهسازی به مدت سه هفته و تمرینات تناوبی شدید به مدت نه هفته انجام شد (هفتهای 4 جلسه). نمونه های خونی در دو مرحله قبل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی گرفته شد. لپتین و گالانین سرمی به روش الایزا اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون شاپیرو- ویلک و تحلیل کوواریانس صورت گرفت. سطح معناداری 0/05 در نظر گرفته شد و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-20 تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان داد که دوازده هفته تمرینات تناوبی شدید بر کاهش لپتین (0/05>p)، گالانین (0/05>p)، شاخص توده بدنی (0/05>p) و وزن (0/05>p) در گروه تمرین تناوبی شدید به همراه مصرف کورکومین نسبت به گروه تمرین- دارونما معنی دار بود.
نتیجهگیری: یافته ها نشان داد که مصرف کورکومین به عنوان یک روش غیرتهاجمی میتواند اثر مثبتی بر کاهش مقادیر لپتین و گالانین در زنان چاق تمرین کرده داشته باشد.
اسماعیل اکبری، سقا فرجتبار بهرستاق، بابی سان عسکری،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: Foxo1 یک فاکتور رونویسی در سیگنالینگ انسولین در کبد میباشد. عملکرد Foxo1 بر توانایی انسولین در تنظیم تولید گلوکز کبدی و هموستاز گلوکز، مهم میباشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر 6 هفته تمرین مقاومتی بر بیان Foxo1 در سلولهای کبدی و همچنین سطوح گلوکز و انسولین در موشهای صحرایی دیابتی نوع 2 انجام گرفت.
روش کار: جامعه آماری این مطالعه تجربی را کلیه موشهای صحرایی نر ویستار تشکیل دادند که از بین آنها 14 سر موش صحرایی 10 هفتهای با وزن 20±220 گرم خریداری شدند. در ادامه موشهای صحرایی مورد مطالعه تحت اثر 6 هفته رژیم غذایی پرچرب و تزریق STZ دیابتی نوع 2 شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه (کنترل و مقاومتی) قرار گرفتند. سپس گروه تمرین در یک دوره تمرین مقاومتی به مدت 6 هفته به تعداد 5 جلسه در هفته در قالب 4 ست و 5 تکرار در هر ست در صعود از نردبان 26 پلهای به ارتفاع 1 متر با شیب عمودی 80 درصد، شرکت کردند. نهایتاً 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، سطوح ناشتایی گلوکز و انسولین و بیان Foxo1 در سلولهای کبدی هر دو گروه اندازهگیری و توسط آزمون تیمستقل با یکدیگر مقایسه شدند (5% = a).
یافتهها: تمرینات مقاومتی به بهبود سطوح گلوکز ناشتا در مقایسه با گروه کنترل منجر شد (0/001>p). سطوح انسولین سرم به میزان معنیداری افزایش یافت (0/042 =p) و بیان Foxo1 در سلولهای کبدی در گروه مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل به میزان معنیداری کاهش یافت (0/023 =p).
نتیجه گیری: بر پایه این یافته ها، احتمالاً کاهش گلوکز در گروه تمرین را میتوان به کاهش بیان Foxo1 در سلولهای کبدی در واکنش به تمرینات مقاومتی نسبت داد.
خدیجه نیکنام، علیرضا براری، احمد عبدی، پروین فرزانگی،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: استئوآرتریت یک بیماری است که در نتیجه تخریب غضروف مفصلی بروز میکند و منجر به درد و سفتی مفاصل میگردد. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر تمرینات استقامتی و ازن درمانی بر بیان ژن FLS و VEGF در بافت زانو موشهای مبتلا به استئوآرتریت زانو میباشد.
روش کار: آزمودنیها شامل موشهای صحرایی نر ویستار بودند که پس از سازگاری دو هفتهای به صورت تصادفی به 5 گروه شامل گروههای: کنترل- سالم، کنترل- بیمار، بیمار- ازن، بیمار- ورزش و بیمار- ورزش- ازن تقسیم شدند. برای سازگاری موشها با ورزش و تردمیل، قبل از ورزش، برنامه پیاده روی انجام گردید. برنامه تمرین شامل 30 دقیقه دویدن روی تردمیل بدون شیب و با سرعت 16 متر در دقیقه برای هفته اول بود و هر هفته یک متر بر دقیقه اضافه شد تا در هفته هشتم به 22 متر بر دقیقه رسید. ازن از طریق خط مفصل تیبیوفمورال با غلظت 20 میکروگرم بر میلی لیتر، یک بار در هفته و در ساعت 9 صبح و به مدت 3 هفته به زانو تزریق شد. سطح بیان ژنهای FLS و VEGF توسط Real Time PCR اندازه گیری شد. برای تعیین تفاوت بین گروهها از روش ANOVA و توکی استفاده شد.
یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان داد که سطح بیان ژن FLS و VEGF در موشهای مبتلا به استئوآرتریت افزایش معناداری داشت. همچنین نشان داده شد که تمرینات بدنی و ازن درمانی موجب روند کاهشی سطح تغییرات بیان ژن FLS و VEGF در موشهای مبتلا به استئوآرتریت شد.VEGF و گیرندههای آن در غضروف OA بیان شده است و این احتمال را نشان می دهد که VEGF برای از بین بردن غضروف مفصلی OA از طریق افزایش تولید MMP نقش دارد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه امیدوارانه در مورد نقش VEGF به عنوان یک نشانگر تشخیصی است. VEGF میتواند در تغییرات اولیه OA شرکت کند و یک روش درمانی با تعدیل تولید VEGF میتواند یک امکان برای آینده باشد.
احمد فاضلی ثانی، حسن متین همایی، عبدالعلی بنائی فر،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات میتوکندریایی از عوامل اصلی خطرزا در ایجاد بیماریهای عصبی مرتبط با پیری بشمار میروند. از سوی دیگر، ورزش هوازی اثرات مفیدی بر سلامت مغز و عملکرد شناختی دارد و پویایی میتوکندریایی را بهبود میبخشد. از این رو، هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر 4 هفته تمرین هوازی بر عملکرد یادگیری و حافظه فضایی و پویایی میتوکندریایی در بافت هیپوکمپ رتهای پیر بود.
روش کار: بدین منظور، تعداد 14 سر رت نر بالغ نژاد ویستار 20 ماهه به روش تصادفی ساده به 2 گروه ورزش هوازی (تعداد = 7 سر) و گروه کنترل (تعداد = 7 سر) تقسیم شدند. گروه ورزش 4 هفته تمرین دویدن روی نوارگردان (5 روز در هفته با سرعت 10 الی 15 متر بر دقیقه) را اجرا نمودند. چهل و هشت ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی حیوانات تحت آزمون رفتاری قرار گرفتند. بیست و چهار ساعت بعد از آزمون رفتاری تمامی رتها کشته شدند و بافت هیپوکمپ استخراج شد. بیان mRNA ژنهای OPA1، Mfn2 وDrp1 با استفاده از روش RealTime-PCR مورد سنجش قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمون t مستقل استفاده شد.
نتایج: تمرین هوازی در حیوانات پیر عملکرد یادگیری و حافظه فضایی را بهبود بخشید و میزان بیان ژن OPA1 هیپوکمپ را افزایش و میزان بیان ژنDrp1 را در مقایسه با گروه کنترل کاهش داد (0/01 ≥ p).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که تمرین هوازی میتواند عملکرد میتوکندریهای مغز را از طریق تعدیل فرایندهای همجوشی و شکافت بهبود بخشیده و به عنوان یک روش غیردارویی موثر برای مقابله با اختلالات یادگیری و حافظه در پیری در نظر گرفته شود.
فزناز سیفی، مژده خواجه لندی،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به نقش احتمالا مثبت تمرین ورزشی بر وضعیت اکسیدانی تام (TOS) و سیستم آنتیاکسیدانی تام (TAS) و اثر متقابل آنها بر روند پروسه آنژیوژنز، هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر یک دوره تمرین استقامتی با شدت متوسط بر میزان بیان ژن فاکتور رشد اندوتلیال عروق- (VEGF-B) Bوآنژیوپوئیتین-1 (ANGPT-1) و مقادیر TOS و TAS بافت قلب در موشهای صحرایی نر بود.
روش کار: در این پژوهش 20 سر موش نر صحرایی نژاد ویستار به دو گروه مساوی بدین شرح تقسیم شدند: 1- گروه تمرین و 2- گروه کنترل که هیچگونه فعالیت ورزشی بر روی آنها انجام نشد. موشهای گروه تمرین از هفته دوازدهم زندگی بهمدت شش هفته و هر هفته 5 جلسه تمرین استقامتی انجام دادند. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین برای بررسی اثر تمرین، نمونههای بافت قلب استخراج گردید. برای مقایسه بینگروهی و اختلاف معنادار بین گروهها از آزمون آماری t مستقل با سطح آماری 0/05˂p استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل میزان بیان ژن VEGF-B و ANGPT-1 و مقادیر TAS افزایش معنادار 0/001 =pو مقادیر TOS کاهش معنادار =0/008pداشتند.
نتیجه گیری: باتوجه به نتایج حاصل از پژوهش حاضر بهنظر میرسد که تمرین استقامتی با شدت متوسط با افزایش فاکتورهای مرتبط با آنژیوژنز بافت قلب موشها و بهبود TAS و کاهش TOSدر پیشگیری از بیماریهای قلبی- عروقی میتواند موثر باشد.
سولماز بابایی بناب،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت بدنی یکی از عوامل تحریک ترشح فاکتورهای رشد فاکتورهای رشد عصبی در بیماران مبتلا به اماس میباشد. بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر 12 هفته تمرین پیلاتس و مصرف زنجبیل بر مقادیر سرمی BDNF و TNF-α در زنان مبتلا به بیماری اماس بود.
روشکار: چهل زن مبتلا به اماس از بین 85 زن مراجعهکننده به اداره بهزیستی شهرستان ارومیه با دامنه سنی 35-30 سال در قالب یک طرح نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون، به صورت تصادفی انتخاب شدند و در چهار گروه 10 نفره تمرین+ مکمل، تمرین+ دارونما، مکمل زنجبیل و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه های مداخله تمرینات پیلاتس را به مدت 12 هفته، هفته ای 3 جلسه 60 دقیقهای انجام دادند. و گروه های مکمل، روزانه سه کپسول یک گرمی زنجبیل مصرف کردند. به منظور تحلیل داده ها، از تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS-22به کار رفت.
یافته ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تمرینات ورزشی به همراه مصرف زنجبیل باعث افزایش BDNF در گروههای مداخله در مقایسه با گروه کنترل بود ولی این افزایش در گروه تمرین+مکمل نسبت به دیگر گروه های مداخله بیشتر بود (0/05>p)، همچنین نتایج نشان داد که میزان TNF-α در گروه های مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشت (0/05>p).
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که مصرف زنجبیل به عنوان یک روش غیرتهاجمی میتواند اثر مثبتی بر افزایش مقادیر BDNF و کاهش مقادیر TNF-αدر زنان مبتلا به اماس داشته باشد.
علی اکبر مرادی، امیر رشیدلمیر، رامبد خواجه ای، احمد زنده دل، اکبر صفی پور افشار،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: ABCA1 نقش مهمی در بیوسنتز HDL و هومئوستاز کلسترول سلولی ایفا میکند و بهواسطه این نقش در جلوگیری از تشکیل پلاک های آترواسکلروتیک مؤثر است. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرینات ترکیبی و بازتوانی بر بیان ژن ABCA1 لنفوسیتهای خون و نیمرخ لیپیدی مردان میانسال پس از عمل بای پس عروق کرونر بود.
روش کار: در این مطالعه نوع نیمه تجربی 45 نفر از مردان میانسال (میانگین سنی: 4/7 ±55/58 سال) تحت عمل جراحی بای پس به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی در سه گروه تمرین ترکیبی مقاومتی و هوازی (15نفر)، بازتوانی (15نفر) و کنترل (15نفر) تقسیم شدند. تمرینات ترکیبی شامل تمرینات مقاومتی و هوازی و تمرینات بازتوانی شامل تمرینات هوازی به مدت 8 هفته (هر هفته 3جلسه) بود. نمونه خون در هفتههای صفر و هشت از تمامی افراد جهت سنجش متغیرهای بیان ژن ABCA1، HDL و LDL گرفته شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمونهای کروسکال والیس، آنوای یکطرفه و تعقیبی توکی با استفاده از نرمافزار spss و سطح معنیداری 0/05 ≤ p استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد هشت هفته تمرینات ترکیبی و تمرینات بازتوانی باعث افزایش بیان ژن ABCA1 (بهترتیب؛ 0/001= p و 0/001 = p و سطح HDL (به ترتیب؛ 0/001= p و 012/ 0= p پلاسما و کاهش سطح LDL (بهترتیب؛ 0/001= p و 0/001 = p پلاسما شده است. همچنین اختلاف معناداری بین سه گروه در مقادیر ABCA1و HDL به نفع گروه تمرین ترکیبی وجود داشت.
نتیجهگیری: به نظر میرسد انجام تمرینات ترکیبی میتواندبهطور مؤثرتری نسبت به تمرینات بازتوانی باعث افزایش بیشتر بیان ژن ABCA1 و سطح HDL پلاسما و کاهش سطح LDL در مردان میانسال پس از عمل بای پس عروق کرونر شود.
فرامرز کوچکی لنگرودی، مقصود پیری، مریم دلفان،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پستان شایعترین بیماری و مهمترین عامل مرگ و میر زنان در سراسر دنیا به شمار میرود. هدف مطالعه حاضر تعیین تاثیر پنج هفته تمرین استقامتی به همراه مکمل یاری کورکومین بر بیان ژنهای اینتراتوموری AngiomiR-126 و Angiopoietin-1 در موشهای ماده مبتلا به سرطان پستان بود.
روشکار: پژوهش حاضر از نوع تجربی بود.40 سر موش ماده آزمایشگاهی نژاد بالبسی پس از پیوند سرطان پستان 4T1، به چهار گروه کنترل، تمرین استقامتی، کورکومین، تمرین استقامتی- کورکومین تقسیم شدند. گروه تمرین استقامتی و تمرین- کورکومین به مدت 5 هفته (پنج روز در هفته) روزانه 40 دقیقه با شدت 65-60 درصد vVo2peak و شیب صفر درجه بر روی نوار گردان دویدند. گروه کورکومین و تمرین- کورکومین نیز به مدت پنج هفته و شش روز در هفته تحت گاواژ کورکومین قرار گرفتند. 24 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی، جداسازی بافت سرطان انجام شد. بیان ژنهای miR-126 و Angiopoietin-1 به روش qReal time-PCR در بافت سرطان پستان سنجیده شد. دادهها نیز با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر مهار رشد سرطان پستان، افزایش معنادار بیان ژن miR-126 (0/001>p) و کاهش معنادار بیان ژن Angiopoietin-1 (0/001>p) در بافت سرطان گروه تمرین نسبت به گروه کنترل را نشان داد. همه این تغییرات در گروه تمرین- کورکومین نسبت به گروههای مداخله دیگر به طور معناداری بیشتر بود (0/001>p).
نتیجه گیری: به نظر میرسد پنج هفته تمرین استقامتی به همراه مکمل یاری کورکومین احتمالاً با تاثیر برآیندی باعث کاهش بیشتر رشد توده سرطان پستان از طریق مهار موثرتر محور miR-126/Angiopoietin-1 نسبت به مداخلههای دیگر به تنهایی میشود.
علی احمدزاده، آمنه پوررحیم قورقچی، رقیه افرونده،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: به حداقل رساندن آسیب و التهاب عضلانی میتواند در تقویت سیستم ایمنی و بهبود اجراهای ورزشی مؤثر باشد. هدف این تحقیق، بررسی اثر هشت هفته مصرف مکمل کورکومین و تمرین مقاومتی- غوطه وری در آب سرد بر آسیب عضلانی و التهاب متعاقب یک جلسه فعالیت قدرتی حاد در مردان فوتسالیست بود.
روش کار: 20 فوتسالیست داوطلب شرکت در تحقیق، بهطور تصادفی در گروههای کنترل و تجربی قرارگرفتند. خونگیری بعد از 12 ساعت ناشتایی شبانه طی چهار مرحله انجام شد. پس از خونگیری اول، هر دو گروه، تمرین قدرتی حاد دایرهای را انجام دادند. سپس، خونگیری دوم انجام شد. ۴۸ ساعت بعد، گروه تجربی، هشت هفته تمرین مقاومتی دایرهای که بلافاصله بعد تمرین،20 دقیقه در آب سرد ᵒC۱۰-۵ غوطه ور میشدند و سه روز در هفته، 150میلیگرم مکمل کورکومین مصرف می کردند را انجام دادند. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین و مکملگیری، خونگیری سوم از هر دو گروه انجام شد. سپس هر دو گروه تجربی و کنترل، تمرین حاد قدرتی دایرهای دوم را انجام دادند و در نهایت، خونگیری چهارم صورت گرفت. تفاوت متغیرها در فواصل زمانی مختلف با آنالیز واریانس دو راهه 2×4 و تفاوت دو گروه با t- مستقل در سطح معنی داری 0/05>p بررسی شد.
یافتهها: کراتینکیناز و گلبولهای سفید خون متعاقب فعالیت قدرتی حاد اول، در هر دو گروه به طور معنیداری افزایش یافت (۰/049=p). هشت هفته مصرف مکمل کورکومین و تمرین مقاومتی-غوطهوری در آب سرد، کراتینکیناز و گلبولهای سفید خون را به طور معنیداری کاهش داد (۰/024=p). همچنین، هشت هفته مصرف مکمل کورکومین و تمرین مقاومتی- غوطهوری در آب سرد، کراتینکیناز و گلبولهای سفید خون را متعاقب فعالیت قدرتی حاد دوم بهطور معنیداری کاهش داد (۰/021=p).
نتیجه گیری: به نظرمیرسد، هشت هفته مصرف مکمل کورکومین و تمرین مقاومتی- غوطهوری در آب سرد، آسیب عضلانی و التهاب را متعاقب فعالیت قدرتی حاد در مردان فوتسالیست کاهش میدهد.
عباس موسوی، الله یار عرب مومنی،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از شایعترین ناهنجاریهای جسمانی و حرکتی در دوران کودکی ناهنجاری کف پای صاف است. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر سه پروتکل تمرینات اصلاحی بر اصلاح عارضه کف پای صاف منعطف در دانشآموزان پسر دارای اضافهوزن بود.
روشکار: در این پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون و گروه کنترل، 80 دانشآموز با عارضه کف پای صاف منعطف و دارای اضافهوزن با روش نمونهگیری هدفمند بهعنوان نمونه آماری انتخاب و بهصورت تصادفی در 4 گروه 20 نفره (تمرین تراباند، تمرینات NASM، تمرین مقاومتی در آب و کنترل) جایگزین شدند. گروههای آزمایشی 8 هفته و هر هفته 3 جلسه 45 دقیقهای، تمرینات اصلاحی را انجام دادند. در ابتدا و انتهای برنامه تمرینی پیشآزمون و پسآزمون در 4 گروه انجام شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوواریانس با اسـتفاده از نــرمافزار SPSS-24 در سطح معناداری 0/05 استفاده گردید.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که سه پروتکل تمرینات اصلاحی تمرین با تراباند، NASM و تمرین مقاومتی در آب بهترتیب با ضریب 0/23، 0/32 و 0/15 تأثیر معناداری بر بهبود کف پای صاف دارند (0/05 ≥p). بهعلاوه، بین میزان تاثیر این سه پروتکل اصلاحی بر اصلاح کف پای صاف منعطف تفاوت معناداری مشاهده شد.
نتیجهگیری: این یافتهها نشان میدهد، سه پروتکل تمرین اصلاحی بر بهبود و اصلاح کف پای صاف منعطف تاثیر قابلملاحظهای دارد. از اینرو پیشنهاد میشود، مربیان حرکات اصلاحی و مراکز بازتوانی از این روشهای تمرینی استفاده کنند.
مهرداد تشکری قنبریان، سعید نقیبی، محمد شریعت زاده جنیدی، شهرزاد انصاری،
دوره 21، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: پروتئینهای FoxO1 و STRA13 نقش مهمی در تکثیر و متابولیسم سلولی، تنظیم تمایز سلولی، آپوپتوز و کاهش گسترش بافت چربی در بدن دارند. هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی با شدتهای متفاوت بر بیان ژن های FoxO1 و STRA13 در بافت چربی زیر جلدی موشهای صحرایی نر نژاد ویستار بود.
روشکار: در این مطالعه تجربی 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با میانگین سنی 8 هفته و وزن 33±237 گرم انتخاب و بهصورت تصادفی در 4 گروه مساوی؛ تمرین هوازی با شدت متوسط ((MIT، تمرین هوازی شدید (HIT)، تمرین هوازی تناوبی شدید (HIIT) و کنترل جایگزین شدند. برنامه تمرینی گروههای تجربی به مدت 8 هفته و 5 جلسه در هفته اجرا شد. بافتبرداری از بافت چربی 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی برای بررسی بیان ژن FoxO1 و STRA13 به روش RT-PCR انجام گرفت. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با نرمافزار SPSS-24 در سطح معناداری 0/05 استفادهگردید.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که تفاوت معناداری بین بیان ژن FoxO1 در بافت چربی زیرجلدی موش صحرایی گروه HIT با گروه کنترل وجود دارد (0/0001=P)، ولی بین گروههای تجربی با یکدیگر تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین تفاوت معناداری در بیان ژن STRA13 در بافت چربی زیر جلدی بین گروه کنترل با گروههای MIT (=0/008P)، HIIT (0/009P=) و HIT (0/0001=P) مشاهدهشد.
نتیجهگیری: این یافتهها نشان میدهد، تمرینات هوازی با شدت های متفاوت در کنترل میزان بیان ژنهای دخیل در متابولیسم چربی موثر بوده و میتواند از طریق کاهش بیان ژنهای FoxO1 و STRA13، موجب تمایز و کاهش گسترش بافت چربی گردد.
مریم زلفعلی پورفر، فرهاد رحمانی نیا، پروین فرزانگی،
دوره 21، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات دینامیکی میتوکندری در پاتوژنز برخی از بیماری ها از قبیل دیابت نوع دو نقش دارد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر تعاملی تمرین هوازی و مصرف آتورواستاتین بر بیان MFN1/2 و DRP1 هپاتوسیت های کبد رت مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.
روش کار: در این مطالعه تجربی 25 سر رت نر با میانگین وزنی 300 تا 350 گرم بطور تصادفی به 5 گروه مساوی: دیابت (D)، کنترل سالم (C)، تمرین تداومی (T)، آتورواستاتین (A)، تداومی-آتورواستاتین (TA) تقسیم شدند. دیابت نوع دو با استرپتوزوتوسین (STZ) در رتها القا شد. گروههای تمرینی به مدت هشت هفته برنامه تمرینی دویدن را روی تردمیل انجام دادند. به گروههای (A) و (TA) ((mg/kg10 آتورواستاتین بصورت گاواژ خورانده شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، رتهای صحرایی تشریح شدند؛ بافت کبد آنها برداشته شد و بلافاصله در محلول نیتروژن مایع منجمد و در دمای منهای 80 درجه برای اندازهگیری MFN1/2 و DRP1 نگهداری شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنیداری 0/05 > p استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد القای دیابت نوع دو باعث کاهش بیان MFN1/2 و افزایشDRP1 نسبت به گروه C شد. بعد از هشت هفته مداخله افزایش معناداری در MFN1مشاهده شد (0/05 >p) اما این افزایش در معنی داری MFN2 نبود و نیز در بیان فاکتورها بین گروهها تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین بعد از هشت هفته کاهش معناداری در بیان ژن DRP1 مشاهده شد (0/05>p). این کاهش در مقایسه گروه TA نسبت به گروه D معنی دار بود.
نتیجه گیری: احتمالاً ترکیبی از تمرین هوازی و آتورواستاتین ممکن است بیان ژنهای مربوط به پویایی میتوکندریایی را در بیماری دیابت به طور مثبتی تنظیم کند.
حمیده منتظری طالقانی، نادر شاکری، خسرو ابراهیم، رحمان سوری، ماندانا غلامی،
دوره 22، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری دیابت علاوه بر اختلالات گلیسمی، عوارض مزمنی در ساختار و عملکرد بافتها، مشکلاتی نظیر آپوپتوز و فیبروز نیز ایجاد میکند. پژوهش حاضر به بررسی اثر 8 هفته تمرین استقامتی و مقاومتی بر انواع مسیرهای سیگنالینگ آپوپتوز و فیبروز بافتی قلب موشهای صحرایی دیابتی پرداخت.
روش کار: 30 سر موش صحرایی نژاد ویستار با سن تقریبی ۱۰-۸ هفته، محدوده وزنی 250-210 گرم با روش تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین دیابتی گردیده و به طور تصادفی به سه گروه تمرین استقامتی، تمرین مقاومتی وکنترل تقسیم شدند. موشهای گروه تمرین استقامتی روی نوار گردان به مدت 8 هفته، 5 روز در هفته با شدت (vo2Max۸۰-۶۰%) و گروه تمرین مقاومتی روی نردبانی با شیب 85 درجه و با وزنهای برابر 100-30 درصد وزن بدن تمرین کردند. ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، نمونه خون جمع آوری و بافت بطن قلب موشها استخراج شد. مقادیر گلوکز، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین سرمی و سطوح بیان ژن Bcl-2, Bax, caspase 8 و نسبت Bax به Bcl2 ارزیابی شد. به منظور بررسی هیستولوژیک ساختار قلب موشهای صحرایی دیابتی جهت تشخیص فیبروز از روش رنگآمیزی تریکروم- ماسون و هماتوکسیلین- ائوزین استفاده شد.
یافته ها: در گروه تمرین استقامتی و مقاومتی کاهش معنی داری در بیان ژن Bax و نسب Bax به Bcl-2 و افزایش معنیداری در Bcl-2 و کاسپاز ۸ نسبت به گروه کنترل مشاهده شد. میزان پارگی الیاف کاردیومیوسیت در گروه استقامتی و مقاومتی نسبت به گروه کنترل کمتر بود بطوریکه در برخی از الیاف در گروه کنترل حضور سلولهای لنفوسیتی مشاهده شد ( <0/05p).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که تمرینات مقاومتی با شدت بالا و استقامتی با شدت متوسط میتوانند از ایجاد فیبروز بافتی ناشی از رسوب کلاژن در دیابت جلوگیری نمایند و این نوع تمرینات میتوانند عوامل درگیر در آپوپتوز را هم در مسیر داخلی و هم در مسیر خارجی فعال نمایند، از سوی دیگر میتوان از این شدت تمرینی به عنوان یک راه کار غیردارویی مؤثر برای کاهش عوارض آپوپتوز و فیبروز ناشی از دیابت در بافت قلبی استفاده کرد.
سجاد کرمانی، آسیه عباسی دلوئی، احمد عبدی، ایوب سعیدی،
دوره 22، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: شواهد اخیر نشان میدهد که پروتئین های مورفوژنتیک استخوان (BMPs) در تنظیم بافت چربی نقش دارند. هدف از این تحقیق، مقایسه تاثیر سه روش تمرین مقاومتی بر پروتئین مورفوژنتیک استخوان-2 و پروفایل لیپیدی در مردان چاق بود.
روش کار: در یک کارآزمایی نیمه تجربی، 44 مرد چاق (23-32 سال) انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه شامل کنترل، تمرین مقاومتی تناوبی، تمرین مقاومتی سنتی و تمرین مقاومتی دایره ای تقسیم شدند. تمرین مقاومتی تناوبی، سنتی و دایرهای با شدت 50 درصد تکرار بیشینه و زمان استراحت فعال، 3 جلسه در هفته و به مدت 12 هفته انجام شد. سطح پروتئین مورفوژنتیک استخوان-2 (BMP-2) سرم با استفاده از کیت و به روش الایزا اندازه گیری شد. دادهها به روش آزمون t همبسته، آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری0/05 <p تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که تمرین مقاومتی سنتی، دایره ای و تناوبی با کاهش معنی دار غلظت BMP-2، LDL، کلسترول و تریگلیسرید در گروههای تمرین مقاومتی تناوبی، سنتی و دایره ای و افزایش معنی دار غلظت HDL در گروههای تمرین مقاومتی تناوبی و دایرهای نسبت به پیش آزمون همراه بود (0/001>p). میزان BMP-2 در گروه تمرین مقاومتی تناوبی نسبت به گروه تمرین مقاومتی سنتی به طور معنی داری کمتر بود(0/001>p). میزان HDL و LDL، کلسترول و تریگلیسرید در مردان چاق در گروههای تمرین مقاومتی تناوبی و دایره ای نسبت به گروه تمرین مقاومتی سنتی به ترتیب به طور معنی داری بیشتر و کمتر بود (0/001>p).
نتیجهگیری: 12 هفته تمرین مقاومتی تناوبی، دایره ای و سنتی با کاهش BMP-2 و بهبود پروفایل لیپیدی در مردان چاق همراه بود و تمرین مقاومتی تناوبی ممکن است بتواند بر BMP-2 و پروفایل لیپیدی در مردان چاق مؤثرتر باشد.
منصوره شمسی سوسهاب، علیرضا علمیه، رامین شعبانی،
دوره 22، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری پارکینسون نوعی اختلال پیشرونده عصبی است که با تخریب نورونهای دوپامینرژیک جسم سیاه همراه است. تمرین بدنی میتواند خطر آسیبهای نورونی را کنترل کند. ترکیبات روغن زیتون، بر فعالیت سیستم کولینرژیک مغزی اثر تعدیلی دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی هشت هفته تمرین ترکیبی مقاومتی هوازی با مصرف روغن زیتون بر تعادل و برخی ژنهای آپوپتوز جسم سیاه مغز در موشهای پارکینسونی انجام شد.
روش کار: تعداد 48 موش صحرایی نر به هشت گروه ششتایی تقسیم شدند. جهت القای پارکینسون از تزریق داخل هیپوکامپی 6- هیدروکسی دوپامین استفاده شد. روغن زیتون روزانه 0/4 میلی لیتر به مدت هشت هفته به موشهای مورد نظر خورانده شد. تمرین هوازی 30 دقیقه روی تردمیل با سرعت 11 متر در دقیقه با شدت 60 تا 65 در صد VO2max انجام شد. تمرین مقاومتی با بالا رفتن از نردبان با وزنه به دم موش با 30 درصد وزن بدن شروع و در انتهای هفته هشتم به 100 درصد وزن بدن رسید. جهت بررسی تعادل موشها از میله تعادل استفاده شد، بیان ژنها با روش Real time-PCR انجام شد. تحلیل آماری با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی تامهن در سطح معنی داری0/05>p انجام شد.
یافته ها: افزایش معنیداری در بیان ژن PINK-1، AKT و کاهش در بیان ژن کاسپاز-3 و p53 در گروه تمرین، تمرین با و بدون مصرف روغن زیتون و روغن ذرت در مقایسه با گروه پارکینسون مشاهده شد (0/001= p). لیکن بین این سه گروه اختلاف معنی داری وجود نداشت .بهبود تعادل در موشهای با تمرین و مصرف روغن زیتون نسبت به گروه پارکینسونی مشاهده شد (0/001= p).
نتیجه گیری: هشت هفته تمرین ترکیبی مقاومتی- هوازی باعث افزایش معنی دار در بیان ژن AKT و PINK1 و کاهش بیان ژن کاسپاز-3 و P53 در موشهای پارکینسونی میشود. همچنین این شیوه تمرینات ورزشی به همراه مصرف روغن زیتون باعث بهبود تعادل در موشهای پارکینسونی میگردد.
محمد رسول میرزائی، شهرام غلامرضائی، رامین شعبانی،
دوره 22، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: افزایشBnip3 و Parkin نقش مهمی در حفظ عملکرد میتوکندری و مهارROS دارد. بین ظرفیت تنفسی میتوکندری با سطوح mRNA پروتئینهای Bnip3 و Parkin آزمودنیها در اثر تمرین، همبستگی مشاهده شده که نشان از نقش بارز دینامیک میتوکندریایی بر بهبود ظرفیت تنفسی دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا و مصرف مکمل کورکومین بر بیان ژن Bnip3 و Parkin میتوکندریایی کاردیومیوسیت موشهای نر مدل سکته قلبی بود.
روش کار: در مطالعه تجربی حاضر 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار از طریق تزریق درون صفاقی ایزوپروترنول (mg/kg 100- دو روز متوالی) به آنفارکتوس میوکارد مبتلا و پس از اطمینان از آنفارکتوس (سنجش تروپونین)، بطور تصادفی به چهار گروه؛ کنترل، تمرین تناوبی با شدت بالا، کورکومین (mg15کورکومین خالص و دی متیل سولفوکساید با غلظت 10% به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن پنج روز در هفته بصورت گاواژ) و توام (مکمل+ تمرین) تقسیم شدند. گروههای تمرین و توام، هشت هفته تحت تمرین (10 وهله فعالیت چهار دقیقه ای با شدت 90-85 درصد VO2max) قرار گرفتند. بیان ژن Bnip3 و Parkin به روش Real-time PCRبه دست آمد. ﺩﺍﺩﻩﻫﺎ توسط ﺁﺯﻣﻮن کولموگروف- اسمیرنوف و تحلیل واریانس یک طرفه ﺁﻧﺎﻟﻴﺰ ﺷﺪﻧﺪ.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین میانگین گروهها در بیان ژن Bnip3 و Parkin تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج آزمون توکی نشان داد که بیان ژنهای Bnip3و Parkin در گروههای تمرین تناوبی شدید و تمرین- مکمل، بیشتر از گروههای کنترل و مکمل بود. بین گروههای مکمل و کنترل، تفاوت معنی داری وجود نداشت. در واقع استفاده از کورکومین بدون تمرین، تاثیری بر بیان ژن Bnip3 و Parkin نسبت به گروه کنترل نداشت.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد تمرین تناوبی و مصرف کورکومین اثر محافظتی بر کیفیت میتوکندریایی در دوره انفارکتوس دارد.
فاطمه علی نژاد، معصومه حبیبیان، بابی سان عسکری،
دوره 22، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: چاقی و کمبود ویتامینD با کیفیت ضعیف خواب مرتبط است و تغییر سبک زندگی میتواند در بهبود کیفیت خواب موثر باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر تمرینات دویدن تناوبی شدید (HIIRT) و ویتامینD بر عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) و کیفیت خواب زنان جوان با کمبود ویتامین D بود.
روش کار: این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 52 زن با میانگین سنی1.95±25.98 سال، شاخص توده بدنی1.13±27.54کیلوگرم/ مترمربع و وضعیت پایین ویتامین D انجام شد. آزمودنی ها پس از انتخاب به روش نمونه گیری در دسترس، بصورت تصادفی به گروههای شاهد، تمرین دویدن، ویتامینD و ترکیبی تقسیم شدند. HIIRT با 12 تکرار یک دقیقهای دویدن در شدت 90-80 درصد ضربان قلب حداکثر با یک دقیقه استراحت فعال انجام شد. ویتامین D به صورت هفتگی با دوز 50000 واحد مصرف شد. کیفیت خواب با پرسشنامه خواب پیتززبورگ سنجیده شد. دادهها با استفاده از آنالیز واریانس یکطرفه با اندازهگیریهای مکرر، آنالیز واریانس یکطرفه، کروسکال- والیس و تیزوجی تجزیه و تحلیل شدند (0.05>p).
یافته ها: بعد از هشت هفته، سطوح BDNF در گروههای تجربی افزایش و امتیاز کیفیت خواب کاهش معناداری یافت (0.05>p). اما مداخله ترکیبی تاثیر بیشتری بر تغییر کیفیتخواب (0.05>p) و BDNF (0.001>p) در مقایسه با دو مداخله دیگر داشت. همچنین بین تغییرات نمره کیفیت خواب گروههای تمرین دویدن و ویتامین D تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: به نظر میرسد انجام HIIRT، مصرف ویتامین D و مداخله ترکیبی میتواند منجر به بهبود کیفیت خواب، از طریق تنظیم مثبت BDNF در زنان دارای اضافه وزن و نقص ویتامین D، با اثرات قویتر مداخله ترکیبی در بهبود این متغیرها شود.
فاطمه ساعدی، محمود نیک سرشت، عبدالحسین طاهری کلانی،
دوره 23، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: حفظ ظرفیت بیوژنز میتوکندری در دوران سالمندی یک عامل کلیدی جهت جلوگیری از پیشرفت بیماریهای وابسته به سالمندی به شمار میرود. هدف از این مطالعه تعیین اثر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و دریافت عصاره زالزالک بر بیان پروتئینهای فعالکننده گیرنده تکثیری گامای پراُکسیزوم (PGC-1α) و عامل نسخه برداری A میتوکندریایی (TFAM) در عضله نعلی رتهای سالمند بود.
روش کار: 36 سر رت سالمند به صورت تصادفی در چهار گروه (هر گروه 9 سر) کنترل، تمرین، عصاره و تمرین+ عصاره (ترکیبی) تقسیم شدند. پروتکل تمرین تناوبی شدید شامل اجرای 6 تا 9 ست 5 دقیقه ای دویدن بود که 4 دقیقه آن با سرعت 16 متر/دقیقه و یک دقیقه پایانی هر ست با سرعت 25 متر/دقیقه با رعایت اصل اضافه بار اجرا شد. در طی مداخله، مقدار 100 میلیگرم بر کیلوگرم در روز عصاره زالزالک به رت های گروههای دریافت عصاره و ترکیبی داده شد. سطح پروتئینهای PGC-1αو TFAM در عضله نعلی با روش وسترن بلات اندازه گیری شد.
یافته ها: مقادیر پروتئین PGC-1αپس از 8 هفته به ترتیب در گروههای ترکیبی، تمرین تناوبی و سپس گروه عصاره بهطور معناداری بالاتر از گروه کنترل بود. مقادیر پروتئین TFAMپس از 8 هفته، در گروه عصاره به طور معناداری بالاتر از گروه کنترل و در گروههای تمرین و ترکیبی بالاتر از سایر گروهها بود (0/05>p).
نتیجه گیری: به نظر میرسد که اجرای تمرین تناوبی به همراه دریافت عصاره زالزالک در مقایسه با سایر مداخلهها به تنهایی، رویکرد کارآمدتری برای بهبود ظرفیت اکسایشی میتوکندریایی است.