34 نتیجه برای قلب
کاووس طهماسبی، مهوش جعفری، فریده ایزدی،
دوره 15، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: دیازینون به عنوان یک ارگانوفسفره به طور وسیع در کشاورزی استفاده می شود که با کاهش توانایی آنتی اکسیدانی سلول همراه است. استفاده از ترکیبات تیول دار مانند N - استیل سیستئین ( NAC ) به عنوان آنتی اکسیدان می تواند باعث کاهش استرس اکسیداتیو سلولی گردد. بنابراین در این مطالعه اثر NAC در کاهش استرس اکسیداتیو ناشی از دیازینون در مغز و قلب موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: در این مطالعه تجربی، موش های صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به 4 گروه تقسیم شدند: گروه کنترل، گروه دیازینون ( mg/kg 100)، گروه NAC ( mg/kg 160)، گروه دیازینون- NAC که دیازینون و NAC را به صورت تزریق داخل صفاقی دریافت کردند. بعد از 24 ساعت، موش ها توسط اتر بیهوش و بافت های مغز و قلب به سرعت جدا شد. پس از هموژنه کردن بافت ها، فعالیت آنزیم های سوپراکسیددیسموتاز ( SOD )، کاتالاز ( CAT )، گلوتاتیون S - ترانسفراز ( GST ) و لاکتات دهیدروژناز ( LDH ) و غلظت های گلوتاتیون ( GSH ) و مالون دی آلدئید ( MDA ) از طریق روش های بیوشیمیایی تعیین شدند.
یافته ها: دیازینون سبب افزایش فعالیت SOD و GST و میزان MDA و کاهش فعالیت LDH و میزان GSH مغز و قلب و همچنین سبب افزایش فعالیت آنزیم CAT در قلب وکاهش فعالیت این آنزیم در مغز می گردد. تجویز NAC مانع تغییرات این پارامترها در مغز و قلب می شود .
نتیجه گیری: دیازینون با تولید رادیکال های آزاد سبب افزایش لیپید پراکسیداسیون غشاء، کاهش غلظت GSH و القاء استرس اکسیداتیو در مغز و قلب می شود. تجویز NAC به عنوان آنتی اکسیدان از طریق پاکسازی رادیکال های آزاد و افزایش سنتز گلوتاتیون تا حدی باعث کاهش استرس اکسیداتیو ناشی از دیازینون می شود.
بیژن زمانی، مهناز آذری، عدالت حسینیان، احمد شکر درگاهی، افروز مردی، شهین آذری،
دوره 15، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: انفارکتوس قلبی یکی ازشایع ترین بیماریهای قلبی در تمام کشورها است. میزان مرگ و میر مبتلایان به این بیماری حدود 30 درصدمیباشد. برقراری مجدد جریان خون کرونری مسدود شده نقش بسزایی در کاهش مرگ و میر و کیفیت زندگی بیماران متعاقب انفارکتوس حاد میوکارد به عهده دارد. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر سرعت تزریق استرپتوکیناز در بیماران انفارکتوس قلبی حاد بستری در بخش مراقبت ویژه قلبی بیمارستان امام خمینی میباشد.
روش کار: مطالعه حاضر کارآزمایی بالینی و با هدف مقایسه تاثیر کارایی استرپتوکیناز وریدی در تزریق آهسته و تسریع شده انجام گرفت که شامل دو گروه شاهد (تزریق یک ساعته یا آهسته وریدی) و مورد (تزریق تسریع شده 30 دقیقهای وریدی) بودند. حجم نمونه 100 نفر، در هر گروه 50 نفر تعیین و روش نمونهگیری تصادفی بود. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود که با مراجعه به پرونده بیمار و مطالعه نوار قلبی، اکو قبل و بعد از تزریق جمعآوری گردید. برای تمام بیماران که معیارهای ورود را داشتند پس از رضایت کتبی، استرپتوکیناز (SK) یک و نیم میلیون واحد داخل ورید تزریق گردید و عوارض حین و بعد از تزریق توسط پژوهشگر دیگری مشاهده و ثبت گردید و نوار قلبی، اکو و جواب آزمایشات بعد از ترخیص بیمار از روی پرونده بررسی و ثبت گردید. دادهها پس از جمعآوری در نرم افزار SSPS وارد و با استفاده میانگین و انحراف معیار وآزمون کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتیجه پژوهش در مورد برقراری مجدد جریان خون کرونری نشان داد که در نوار قلبی بیشتر افراد دریافتکننده SK در هر دو گروه شاهد و مورد به ترتیب 60 درصد و 84 درصد ارتفاع قطعه ST کاهش یافته است وازنظر آماری بین دو گروه اختلاف معنیداری وجود دارد. در مورد عوارض ناشی از سرعتتزریق که ازافراد مبتلا بهMIدریافتکننده SKدرهر دو گروه شاهد و مورد به ترتیب 46 درصد و 56 درصد دچار عوارض وازمیان عوارض تزریق SK، عوارض قلبی در دو گروه به ترتیب 30و 38 درصد، عوارض آلرژیک 32و 22 درصد و عوارض خونی 32 و 22 درصد بود که از نظر آماری بین دو گروه اختلاف معنیداری وجود نداشت.
نتیجه گیری:باتوجه به نتایج این مطالعه میتوان باتزریق تسریع شده (30 دقیقهای) SK در بهبود و برقراری مجدد جریان خون کرونری به بیماران MI کمک کرد.
آمنه پوررحیم قورقچی، پروین بابائی، ارسلان دمیرچی، بهرام سلطانی، سمانه قربانی،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
� زمینه و هدف: چا قی و افزایش چربی احشایی پس از یائسگی، با تغییرات نامطلوب پروفایل لیپید، سندروم متابولیک و بیماری&rlmهای قلبی- عروقی همراه است. هدف این تحقیق تعیین اثر تعاملی هشت هفته تمرین هوازی- مقاومتی به همراه استروژن درمانی جایگزینی بر میزان چربی احشایی و عوامل خطر قلبی- عروقی در موش صحرایی اوارکتومی شده بود.
� روش کار: ابتدا تعداد50 رت ماده ویستار تحت جراحی اوارکتومی قرار گرفتند و سپس به گروه های 10 تایی شامل اوارکتومی ( OVX )، اوارکتومی+ تمرین ( Ovx+Exe )، اوارکتومی+ تمرین+ استروژن ( Ovx+Exe+Est )، اوارکتومی+ استروژن درمانی ( Ovx+Est ) و اوارکتومی+ شاهد تزریق ( Ovx+Oil ) تقسیم شدند. پروتکل تمرین 3 روز در هفته، روزانه 60 دقیقه با سرعت 20 متر بر دقیقه، شیب 10 درجه و وزنه ای معادل 3% وزن بدن جونده که به دم حیوان متصل بود، به مدت هشت هفته بر روی نوارگردان اجرا شد. استروژن طی هشت هفته شامل30 میکروگرم 17- بتا استرادیول والرات محلول در 2/0 میلی&rlmلیتر روغن کنجد به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به روش زیرجلدی تزریق شد. گروه تمرین+ استروژن دو مداخله تمرین و استروژن درمانی را با روند مشابهی دریافت کردند. برای مقایسه میانگین متغیرها در گروه های مختلف، ANOVA یک طرفه و برای تعیین تفاوت بین گروه ها از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. سطح معنی داری آماری 05/0�>p تعیین شد.
� یافته ها: هشت هفته تمرین و تمرین+ استروژن، بدون تغییر معنی دار وزن بدن، وزن چربی احشایی را کاهش داد� p<0/05 ). BM�) در گروه های تمرین و تمرین+ استروژن در مقایسه با گروه شاهد اوارکتومی و در گروه استروژن درمانی در مقایسه با گروه شاهد تزریق به طور معنی داری کاهش یافت (p <0/05 ). تغییرات پروفایل لیپید در هیچیک از گروه ها معنی دار نبود.
� نتیجه گیری: تمرین جهت کاهش چربی احشایی و BMI مناسب می باشد.
علی رضا محمد زاده، فرشاد توفیقی، محمد حسن پور، خاطره عیسی زاده فر،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: آریتمی های قلبی بعد از عمل جراحی بای پس قلبی یکی از شایعترین عوارض عمل جراحی قلب میباشد؛ که خود میتواند عوارض دیگری ایجاد کند. تأثیر سطح سرمی منیزیوم، درمان هیپومنیزیومی و تجویز منیزیوم پروفیلاکسی در ایجاد و پیشگیری این آریتمی ها موردبحث است و اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد. هدف از این مطالعه بررسی اثر تجویز منیزیوم در کاهش آریتمی های قلبی بعد از جراحی بای پس قلبی است.
روش کار: طی این مطالعه کار آزمایی بالینی 140 بیمار کاندید جراحی بای پس قلبی وارد مطالعه شدند. بر اساس سطح خونی منیزیوم اولیه به دو گروه هیپومنیزیوم و نرمومنیزیوم تقسیم شدند.گروه هیپومنیزیوم با دریافت منیزیوم به سطح خونی نرمال رسید. هر دو گروه با سطح خونی نرمال جراحی شدند. بعد از جراحی هر دو گروه بهصورت تصادفی به دو زیرگروه تقسیمشده و به یک زیرگروه 2گرم سولفات منیزیوم تزریق و زیرگروه بعد پلاسبو دریافت کرد. زیرگروهها به مدت 3 روز از نظر رخداد آریتمی ها در بخش مراقبت های ویژه جراحی قلب باز تحت نظر بودند. سپس داده های حاصل با آزمونهای آماری مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج حاصل از این مطالعه حاکی از آن بود که ایجاد آریتمی در هیچ یک از زیرگروهها با هم دیگر تفاوت معناداری نداشت ( P>0.05). همچنین ایجاد آریتمی ها با سطح خونی منیزیوم در هیچیک از روزها ارتباط معناداری نداشت ( P>0.05).
نتیجهگیری: سطح خونی منیزیوم و تجویز منیزیوم در کاهش آریتمی های بعد از جراحی بای پس قلبی نقشی ندارد. بیشترین میزان بروز آریتمی در گروه هیپومنیزیومی و بدون دریافت پروفیلاکسی در روز سوم بعد از عمل بود که این تفاوت از لحاظ آماری معنی دار نبود
ژینوس قمیصی، محمدتقی معصومی، عدالت حسینیان،
دوره 17، شماره 2 - ( 4-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماریهای قلبی- عروقی اولین علت مرگومیر و ناتوانی در جهان است. آگاهی از وضعیت سلامت و الگوی فضایی و زمانی شیوع بیماری نقش اساسی در برنامهریزی سلامت دارد. لذا این پژوهش با هدف بررسی روند فضایی و زمانی بیماری عروق کرونر در استان اردبیل انجام گرفت.
روشکار: این پژوهش مطالعهای توصیفی– تحلیلی و مقطعی است. جمعیت مورد بررسی تمامی بیماران بستری بهعلت بیماری عروقکرونر در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اردبیل در یک بازه زمانی 5 ساله (1394-1390) بهروش سرشماری انتخاب شدند. دادهها از نظر محل سکونت و زمان بستری طبقهبندی شده و نرخ بستری براساس جمعیت بدست آمده همان سال محاسبه گردید. میزانهای حاصله توسط SPSS-23 با استفاده از آزمونهای توصیفی و تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سپس نقشههای توزیع فضایی به تفکیک سال با استفاده از نرمافزار ArcGIS 10.2 ترسیم شد.
یافتهها: در تجزیهوتحلیل دموگرافیک از 60156 بیمار بستری بهعلت بیماری عروق کرونر در بازه زمانی مورد مطالعه، 58 درصد را مردان و 42 درصد را زنان تشکیل میدادند. بیشترین محدوده سنی بیماران بستری 60-69 سال (25/3%) بود. در بررسی مدت و دفعات بستری بیماران مبتلا به بیماری عروقکرونر 92/4 درصد بیماران کمتر از 7 روز و 53/9 درصد بیماران یک بار بستری شده بودند. در بررسی روند زمانی بیماری، بیشترین نرخ بستری با روند صعودی در خلخال و با روند کاهشی در اردبیل و کمترین نرخ بستری علیرغم روند افزایشی در شهرستان کوثر مشاهده شد. در طول بازه زمانی بیشترین کاهش نرخ به ترتیب در شهرستان بیلهسوار، مشکینشهر، نمین و نیر و بیشترین افزایش در گرمی، پارسآباد و کوثر دیده شد.
نتیجهگیری: با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی توزیع فضایی و مناطق در معرض خطر و روند فضایی و زمانی بیماری عروق کرونر قلب در بازه زمانی 94-1390 در استان اردبیل مدلسازی شد. نتایج نشان داد که میزان بستری در برخی از شهرستانهای استان علیرغم نوسان در سالهای متوالی بالا بوده و روند افزایشی داشت. همچنین مناطق شمالی و جنوبی استان در معرض خطر بیشتری از لحاظ ابتلا بودند. با شناسایی مناطق در معرض خطر و روند افزایشی میزان بستری میتوان از عوامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی در دوران کودکی و نوجوانی و در زمان درمان بیماران از مرگ و میر ناشی از این بیماریها پیشگیری نمود.
حسین راغفر، نسرین سرگزی، ستار مهربان، محمد علی اکبر زاده، محمدرضا واعظ مهدوی، زهرا وحدتی منش،
دوره 18، شماره 3 - ( 7-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماریهای قلبی و عروقی اصلیترین علت مرگ و میر و ناتوانی در سراسر جهان است. با این حال اطلاعات محدودی از هزینههای اقتصادی آن در ایران وجود دارد. این مطالعه با هدف انجام برآوردی از هزینههای اقتصادی عروق کرونر قلب در ایران در سال 2014 صورت گرفت.
روش کار: هزینههای بیماری بر اساس رویکرد بروز و بهروش «پایین به بالا» از دیدگاه جامعه نگر محاسبه شد. اطلاعات هزینه و داروها با نمونه 607 نفری به روش تصادفی ساده از پرونده بستری بیماران آنژیوگرافی شده در بیمارستان شهید مدرس بدست آمد. سایر اطلاعات از قبیل بروز بیماری،توزیع بیماران، الگوی درمان، طول مدت بستری، تعداد مرگ و میر از مطالعات قبلی، مشاوره با متخصصان، پرسشنامه ، وزارت بهداشت و مرکز آمار جمع آوری شد.
یافته ها: بیماری عروق کرونر قلب بار اقتصادی قابل توجهی را در دامنه 4،715 - 4،908 میلیارد دلار (210,037,860,000,000-201,778,425,000,000 ریال) به نظام اقتصادی ایران تحمیل میکند. هزینه های پزشکی572,3 میلیارد دلار (152,863,740,000,000 ریال) و هزینه های تولید از دست رفته به دلیل مرگ زودرس 933 میلیون دلار (39,927,735,000,000 ریال) برآورد شد. بخش اعظم هزینههای پزشکی مربوط به هزینه های آنژیوپلاستی (47%) و کمترین مقدار این هزینه مربوط به هزینه های داروها (1/15%) بود.
نتیجه گیری: عروق کرونر قلب یک بیماری پرهزینه در نظام بهداشت و درمان ایران است. سیاستگذاران سلامت با استفاده کارا و اثربخش از منابع و با گسترش برنامههای خودمراقبتی و غربالگری میتوانند هزینهها و تبعات این بیماری را محدود نمایند.
سارا تقی زاده هیر، علیرضا مرادیان، محمد نریمانی،
دوره 19، شماره 1 - ( 2-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماریهای مزمن، از جمله مهمترین عوامل مرگ و میر محسوب میشوند. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه کمالگرایی و استرس با رضایت از زندگی در بیماران قلبی- عروقی شهر اردبیل میباشد.
روشکار: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش عبارت بودند از بیماران قلبی- عروقی شهر اردبیل در نیمه اول سال1396 که برای دریافت خدمات مراجعه کرده بودند. نمونه پژوهش شامل ۶۰ بیمار قلبی- عروقی بود که با روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای مقیاس کمالگرایی، مقیاس استرس و مقیاس رضایت از زندگی استفاده شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و رگرسیون چندمتغیره توسط نرم افزار spss-19 تحلیل گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین کمال گرایی و رضایت از زندگی رابطه معنیدار منفی وجود دارد. همچنین بین استرس و رضایت از زندگی رابطه معنیدار منفی بدست آمد (۰/01>(p. به عبارت دیگر، با افزایش استرس، رضایت از زندگی کاهش مییابد. بین مؤلفههای کمالگرایی و استرس با رضایت از زندگی رابطه چندگانه وجود داشت (۰/۰1>(p.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد کاهش کمالگرایی و استرس افراد به بالا بردن رضایت افراد از زندگی کمک میکند و همچنین در فرایند درمان موثر است.
ودود نوروزی، محمد حسنپوردرگاه، خاطره عیسی زاده فر، زرین مهنیا،
دوره 19، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: اندازهگیری فشار پرشدگی سیستمیک لوکال در بالین باعث آگاهی از سایر پارامترهای همودینامیک نظیر مقاومت بازگشت وریدی، و حجم استرسدار میشود. هدف از مطالعۀ حاضر بررسی ارتباط فشار پرشدگی سیستمیک لوکال با فشار ورید مرکزی بدن بود.
روش کار: در این مطالعه بیماران کاندید عمل جراحی قلب در بیمارستان امام خمینی اردبیل، در نیمه اول سال 1397، با شرط رضایت خود بیمار انتخاب و وارد مطالعه شدند؛ سپس یک کاتتر داخل شریانی (Arterial Line) در اندام فوقانی تعبیه، یک تورنیکه به بازوی همان اندام بسته و در طول عمل فشار شریانی اندازهگیری شد. همزمان با این اقدام فشار ورید مرکزی (CVP) بیمار نیز سنجیده شد. در انتها سایر متغیرهای بهدست آمده از اکوکاردیوگرافی ترانس ازوفارنژیال (TEE) و اطلاعات دموگرافیک بهدست آمده در چک لیست هر بیمار ثبت گردید.
یافتهها: تعداد 43 نفر (71/7%) از افراد مورد مطالعه مرد و 17 نفر (28/3%) زن بودند. میانگین CVP، Pmsf، CO و CI بهترتیب 4/5±8/3، 6/1±17/0، 1/1±3/27 و 0/7±1/89 میلی متر جیوه بود. تعداد 10 نفر (16/7%) نارسایی قلبی خفیف و 42 نفر (70%) نارسایی قلبی متوسط و 8 نفر (13/3%) نارسایی قلبی شدید داشتند. روابط مثبت و معنیداری بین CVP و Pmsf وجود داشت. وضعیت EF بر رابطۀ بین میزان CVP با میزان SBP و DBP، MAP، CO و CI تأثیر معنیداری نداشت. بین میزان PSF با میزان CO و CI در موارد Severe HF همبستگی معکوس و معنیداری وجود داشت (0/05>p).
زمینه و هدف: اندازهگیری فشار پرشدگی سیستمیک لوکال در بالین باعث آگاهی از سایر پارامترهای همودینامیک نظیر مقاومت بازگشت وریدی، و حجم استرسدار میشود. هدف از مطالعۀ حاضر بررسی ارتباط فشار پرشدگی سیستمیک لوکال با فشار ورید مرکزی بدن بود.
روش کار: در این مطالعه بیماران کاندید عمل جراحی قلب در بیمارستان امام خمینی اردبیل، در نیمه اول سال 1397، با شرط رضایت خود بیمار انتخاب و وارد مطالعه شدند؛ سپس یک کاتتر داخل شریانی (Arterial Line) در اندام فوقانی تعبیه، یک تورنیکه به بازوی همان اندام بسته و در طول عمل فشار شریانی اندازهگیری شد. همزمان با این اقدام فشار ورید مرکزی (CVP) بیمار نیز سنجیده شد. در انتها سایر متغیرهای بهدست آمده از اکوکاردیوگرافی ترانس ازوفارنژیال (TEE) و اطلاعات دموگرافیک بهدست آمده در چک لیست هر بیمار ثبت گردید.
نتیجهگیری: نتایج مطالعۀ حاضر نشان داد که ارزیابی Pmsf در مقایسه با CVP بهخصوص در بیماران دچار Severe HF از ارزش بالاتری برخوردار است.
محمد باقر شریف کاظمی،
دوره 20، شماره 2 - ( 5-1399 )
چکیده
با در نظر گرفتن بروز پاندمی بیماری کووید 19مصرف داروهای مختلف در نزد بیماران، مورد کنکاش قرار گرفته است. از آنجا که بیماران مبتلا به بیماریهای زمینهای مانند نارسایی احتقانی قلب، هیپرتانسیون و نیز بیماریهای عروق کرونر، دارای شانس بالاتری برای ابتلا به این بیماری میباشند، میزان اثرگذاری داروهایی که به علت بیماریهای زمینهای مصرف میشده، بر ریسک بروز و درصد مرگ و میر مبتلایان به بیماری کووید 19، در کوتاه زمان اخیر مورد مطالعات متعددی در کشورهای مختلف گردیده است. دو دسته داروهای مهارکنندههای آنزیم تبدیل کننده آنژیوتانسین و داروهای بلوک کننده گیرندههای آنژیوتانسین زیاد مورد استفاده قرار میگیرند. چون دو دسته دارویی ذکر شده، سبب افزایش میزان گیرندههای آنزیم تبدیل کننده آنژیوتانسین شماره دو میگردند، این فرضیه مطرح گردید که شروع و یا ادامه مصرف اینگونه داروها، باعث روند تصاعدی ابتلا و یا سرعت بخشی به شدت بیماری میگردد. در شرایط پاندمی کرونا، کدام روش میبایست برگزیده شود؟ شروع، ادامه و یا قطع دو دسته داروها؟ کدامیک بایستی انتخاب گردد تا با ریسک کمتری در بیماران مواجه شویم؟ بر این اساس، مطالعات گزارش شده از کشورهای مختلف، مرور گردیده که در این مقاله، نتیجه گیری حاصل از آنها آورده شده است. همگی آن مطالعات، این نتیجه مشترک را اعلام نمودهاند که برای شروع این دو دسته از داروها در مبتلایان به کووید 19، براساس گایدلاینهای درمانی پذیرفته شده رفتار شود و چنانچه بیمار از قبل از ابتلا به کووید 19، اینگونه داروها را مصرف میکرده است، قطع نشوند.
فزناز سیفی، مژده خواجه لندی،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به نقش احتمالا مثبت تمرین ورزشی بر وضعیت اکسیدانی تام (TOS) و سیستم آنتیاکسیدانی تام (TAS) و اثر متقابل آنها بر روند پروسه آنژیوژنز، هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر یک دوره تمرین استقامتی با شدت متوسط بر میزان بیان ژن فاکتور رشد اندوتلیال عروق- (VEGF-B) Bوآنژیوپوئیتین-1 (ANGPT-1) و مقادیر TOS و TAS بافت قلب در موشهای صحرایی نر بود.
روش کار: در این پژوهش 20 سر موش نر صحرایی نژاد ویستار به دو گروه مساوی بدین شرح تقسیم شدند: 1- گروه تمرین و 2- گروه کنترل که هیچگونه فعالیت ورزشی بر روی آنها انجام نشد. موشهای گروه تمرین از هفته دوازدهم زندگی بهمدت شش هفته و هر هفته 5 جلسه تمرین استقامتی انجام دادند. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین برای بررسی اثر تمرین، نمونههای بافت قلب استخراج گردید. برای مقایسه بینگروهی و اختلاف معنادار بین گروهها از آزمون آماری t مستقل با سطح آماری 0/05˂p استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل میزان بیان ژن VEGF-B و ANGPT-1 و مقادیر TAS افزایش معنادار 0/001 =pو مقادیر TOS کاهش معنادار =0/008pداشتند.
نتیجه گیری: باتوجه به نتایج حاصل از پژوهش حاضر بهنظر میرسد که تمرین استقامتی با شدت متوسط با افزایش فاکتورهای مرتبط با آنژیوژنز بافت قلب موشها و بهبود TAS و کاهش TOSدر پیشگیری از بیماریهای قلبی- عروقی میتواند موثر باشد.
روح الله طاهری گندمانی، بهمن میرزایی، ارسلان دمیرچی،
دوره 21، شماره 1 - ( 2-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال در عملکرد قلبی عروقی ناشی از افزایش سن اغلب با اختلال در بیوژنز و عملکرد میتوکندری همراه است. تمرین ورزشی میتواند عملکرد میتوکندری و محتوای عضلات را بهبود بخشیده تا انرژی مورد نیاز سلولها را فراهم سازد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر تمرین مقاومتی با شدت متوسط (MRT) و بالا (HRT) بر بیان PGC-1α، TFAM و AMPK کاردیومیوسیتها در موشهای صحرایی سالمند بود.
روش کار: در این مطالعه تجربی، 30 موش صحرایی نر سالمند (23 ماهه) به طور تصادفی به سه گروه: کنترل (C)، MRT و HRT تقسیم شدند. گروههای تمرینی هشت هفته (5 روز در هفته) تمرین مقاومتی را اجرا کردند. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان 110 سانتیمتری به همراه وزنههای بسته شده به دم موش بود. در گروه MRT، پروتکل تمرین با 60 درصد حداکثر بار (MVCC) و با 20-14 بار صعود از نردبان؛ و در گروه HRT با 80 درصدMVCC، 10-9 بار بالارفتن از نردبان انجام شد. دادهها با استفاده از ANOVA در سطح معنیداری 0/05< pآزمون شد.
یافته ها: بیان PGC-1α، TFAM و AMPK در گروههای MRT و HRT نسبت به گروه کنترل افزایش معنیداری داشت (0/0001 = p ). بین دو گروه MRT و HRT بر بیان PGC-1α، TFAM و AMPK تفاوت معنیداری مشاهده نشد (574 /0= p).
نتیجهگیری: هشت هفته MRT و HRT با افزایش بیان AMPK، PGC-1α و TFAM کاردیومیوسیتهای موشهای صحرایی سالمند منجر به بهبود بیوژنز میتوکندری میشود. به نظر هر دو نوع تمرین یک شیوه مداخله کارآمد برای بهبود عملکرد میتوکندری باشد.
محمد فتحی، راضیه رضایی، مصطفی بهرامی،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت استقامتی از طریق تغییر در ترشح هورمونها و گیرندههای مرتبط بر عضلات تاثیر میگذارد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر فعالیت استقامتی بر بیان ژن Thrap1 در بافت قلب و عضلات اسکلتی در موشهای نر نژاد ویستار بود.
روش کار: آزمودنیهای این پژوهش تجربی 14 موش صحرایی (با میانگین وزنی 34±234 گرم) بودند که در شرایط طبیعی (دسترسی آزاد به آب و غذا، چرخه تاریکی و روشنایی، دما و رطوبت مناسب) نگهداری و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (7 سر) و تجربی (7 سر) تقسیم شدند. گروه تجربی 6 جلسه در هفته، با سرعت 30 متر در دقیقه به مدت 14 هفته فعالیت استقامتی داشتند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، بی هوش و در شرایط استریل تشریح شدند، با استفاده از روشReal time RT-PCR میزان بیان ژن پروتئین-1 متصل به گیرنده هورمون ترییدوتیرونین در بافت قلب، عضله بازکننده دراز انگشتان (EDL) و عضله نعلی اندازهگیری شد. در نهایت از آزمون آماری تی برای ارزیابی اطلاعات استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که فعالیت استقامتی میزان بیان ژن پروتئین-1 متصل به گیرنده هورمون ترییدوتیرونین در عضله نعلی (0/001=p) و در عضله قلب (0/001=p) را به طور معنیداری افزایش میدهد، در صورتی که تاثیر معنیداری بر بیان این ژن در عضلات تندانقباض (0/508=p) ندارد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که فعالیت استقامتی بیان ژن پروتئین-1 متصل به گیرنده هورمون ترییدوتیرونین در عضلات کندانقباض (بافت قلب و عضله نعلی) را بیشتر از عضلات تندانقباض تحت تاثیر قرار میدهد.
محمد حسنپور درگاه، وحید ادیبان، فیروز امانی، احد فاتحی،
دوره 22، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: خونریزی در طی جراحی قلب عارضه شایعی است و مدیریت مصرف هپارین و پروتامین در حین عمل بر روی هموستاز تأثیر میگذارد و دوز مصرفی پروتامین سولفات بر اساس میزان هپارین استفاده شده، متغیر میباشد و مطالعات نتایج متفاوتی را گزارش نمودهاند. این مطالعه با هدف بررسی اثر تجویز پروتامین سولفات پس از اعمال جراحی قلب برمیزان درناژ ترشحات خونی بیمار انجام گردید.
روش کار: درایﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ مقطعی،ﮔﺬﺷﺘﻪ نگر اﻃﻼﻋﺎت ﻣﻮرد ﻧﯿﺎز از ﭘﺮوﻧﺪه پزشکی 120 بیمار ﻛﻪ از ﺳﺎل 1390 ﺗﺎ آﺑﺎن ﺳﺎل 13۹۹ ﺗﺤــﺖ اﻋﻤـﺎل جراحی قلب ﻣﺜﻞ CABG ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ اﺳﺘﺨﺮاج و ﻣﻮرد بررسی قرار گرفت. بیماران ﺑﺮ اﺳﺎس دریﺎﻓﺖ ﭘﺮوﺗﺎﻣﯿﻦ ﺳﻮﻟﻔﺎت و ﻋﺪم دریﺎﻓﺖ آن در بخش مراقبت ویژه، گروه بندی شده (60 نفر در هر گروه) و شاخص توده بدنی، سن، جنسیت و مقادیر ACT و میزان درناژ خونی در دو گروه با هم مقایسه شد.
یافته ها: 76 بیمار (63/37%) مرد و 44 بیمار (36/66%) زن بودند. بیشتر بیماران در محدوده سنی 70-50 سال و اکثر بیماران دارای اضافه وزن بودند. میزان درناژ خون در گروه دریافت کننده پروتامین به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود. بین دو گروه از نظر مقادیر ACT تفاوت آماری معنی داری وجود نداشت. میزان درناژ خون دریافتی در گروه دریافت کننده پروتامین در افراد دارای BMI نرمال و دارای اضافه وزن به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود. میزان درناژ خون دریافتی در گروه دریافت کننده پروتامین در زنان و در افراد بالای 70 سال به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل بوده است.
نتیجه گیری: تزریق پروتامین علی رغم نتایج متفاوتی که در مقالات مختلف ارائه شده است، در مطالعه حاضر اثرات کاهشی را در میزان خونریزی بعد از عمل در بخش مراقبتهای ویژه نشان داد که ناشی از، از بین بردن اثر هپارین و اختلال انعقادی ناشی از هپارین توسط پروتامین سولفاتی است که علاوه بر اتاق عمل در بخش مراقبتهای ویژه نیز تجویز شده است.
محمد رسول میرزائی، شهرام غلامرضائی، رامین شعبانی،
دوره 22، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: افزایشBnip3 و Parkin نقش مهمی در حفظ عملکرد میتوکندری و مهارROS دارد. بین ظرفیت تنفسی میتوکندری با سطوح mRNA پروتئینهای Bnip3 و Parkin آزمودنیها در اثر تمرین، همبستگی مشاهده شده که نشان از نقش بارز دینامیک میتوکندریایی بر بهبود ظرفیت تنفسی دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا و مصرف مکمل کورکومین بر بیان ژن Bnip3 و Parkin میتوکندریایی کاردیومیوسیت موشهای نر مدل سکته قلبی بود.
روش کار: در مطالعه تجربی حاضر 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار از طریق تزریق درون صفاقی ایزوپروترنول (mg/kg 100- دو روز متوالی) به آنفارکتوس میوکارد مبتلا و پس از اطمینان از آنفارکتوس (سنجش تروپونین)، بطور تصادفی به چهار گروه؛ کنترل، تمرین تناوبی با شدت بالا، کورکومین (mg15کورکومین خالص و دی متیل سولفوکساید با غلظت 10% به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن پنج روز در هفته بصورت گاواژ) و توام (مکمل+ تمرین) تقسیم شدند. گروههای تمرین و توام، هشت هفته تحت تمرین (10 وهله فعالیت چهار دقیقه ای با شدت 90-85 درصد VO2max) قرار گرفتند. بیان ژن Bnip3 و Parkin به روش Real-time PCRبه دست آمد. ﺩﺍﺩﻩﻫﺎ توسط ﺁﺯﻣﻮن کولموگروف- اسمیرنوف و تحلیل واریانس یک طرفه ﺁﻧﺎﻟﻴﺰ ﺷﺪﻧﺪ.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین میانگین گروهها در بیان ژن Bnip3 و Parkin تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج آزمون توکی نشان داد که بیان ژنهای Bnip3و Parkin در گروههای تمرین تناوبی شدید و تمرین- مکمل، بیشتر از گروههای کنترل و مکمل بود. بین گروههای مکمل و کنترل، تفاوت معنی داری وجود نداشت. در واقع استفاده از کورکومین بدون تمرین، تاثیری بر بیان ژن Bnip3 و Parkin نسبت به گروه کنترل نداشت.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد تمرین تناوبی و مصرف کورکومین اثر محافظتی بر کیفیت میتوکندریایی در دوره انفارکتوس دارد.