[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
167 نتیجه برای No

مریم آدابی، مهشید طالبی طاهر، لیلا اربابی، مستانه افشار، سارا فتحی زاده، سارا مینائیان، نیلوفر مقدم مراغه، علی مجیدپور،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف : عفونت زخم علت اصلی مرگ و میر در بیماران سوختگی می باشد. بیماران مبتلا به سوختگی به وضوح در معرض خطر بالای عفونت بیمارستانی قرار دارند. سودوموناس آئروژینوزا از شایع ‌ترین عوامل عفونت زخم های سوختگی است و با توجه به مقاومت زیادآن به آنتی‌بیوتیک‌ها، درمان مشکلی دارد. هدف از این مطالعه، جداسازی، شناسایی دقیق و بررسی الگوی مقاومت آنتی‌بیوتیکی سویه‌های سودوموناس آئروژینوزای جدا شده از زخم سوختگی بیماران بستری در بیمارستان سوختگی به آنتی بیوتیک های منتخب است.

  روش کار: در این مطالعه، تشخیص و تایید سویه ها به دو روش بیوشیمیایی و ژنتیکی به دقت انجام شده؛ سپس، ارزیابی مقاومت باکتری ‌به آنتی‌بیوتیک ها با استفاده از روش انتشار دیسک در آگار (Kirby- Bauer) انجام شد. در ادامه حداقل غلظت مهاری( MIC ) برای چهار نماینده گروه های مختلف آنتی بیوتیکی انجام پذیرفت.

  یافته ها: از 94 سویه مورد بررسی سودوموناس آئروژینوزا، 83 سویه ( 3/88%) مقاومت چند دارویی به آنتی بیوتیک های مورد بررسی داشتند. بر اساس روش (Kirby- Bauer) بیشترین درصد مقاومت، مربوط به سفپیم به میزان 5/89% بوده و در بین آنتی بیوتیک های مورد بررسی برای تعیین MIC بیشترین مقاومت نسبت به سیپروفلوکساسین به میزان 89% مشاهده شد.

  نتیجه گیری: نتایج این مطالعه، نشان دهنده گستردگی بالای مقاومت نسبت به آنتی بیوتیک های مختلف در بین سویه های سودوموناس آئروژینوزای جدا شده از زخم بیماران سوختگی می باشد. لذا اندازه ‌گیری سریع و بررسی دقیق مقاومت آنتی ‌بیوتیکی به جهت تجویز آنتی ‌بیوتیک مناسب و درمان هرچه سریعتر بیماران سوختگی امری ضروری می باشد.


مرجان اخوان امجدی، سمیرا شهباززادگان، مریم شکیبا،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: دیسمنوره یا قاعدگی دردناک یکی از شایعترین مشکلات زنان بوده و عبارت از وجود قاعدگی دردناک در غیاب بیماری قابل اثبات لگنی است. دیسمنوره اولیه علت غیبت از مدرسه و محل کار در بسیار ی از زنان و دختران می باشد. شکایت اصلی آن درد است اما سایر علایم سیستمیک همراه مانند سردرد، تهوع و استفراع، اسهال، خستگی، تحریک پذیری و گیجی نیز شایع هستند. داروهای شیمیایی زیادی برای درمان آن استفاده می شوند اما اغلب آنها عوارض جانبی دارند. درمان طب فشاری در بین نقاط ششم طحالی و سوم کبدی از مهمترین نقاط مورد استفاده در درمان دیسمنوره می باشند. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر طب فشاری در نقطه سانینجیائو SP6) ) در مقایسه با نقطه تای چانگ ( Liv3 ) بر دیسمنوره اولیه است.

  روش کار: این پژوهش کارآزمایی بالینی یک سوکور می باشد. شدت درد و علایم سیستمیک همراه در ابتدا و در طی دو سیکل بعد از مداخله توسط پرسشنامه معتبر سنجیده شد. 94نفر خانم مجرد که از دیسمنوره اولیه رنج می بردند وارد پژوهش شدند که بطور تصادفی به دو گروه اعمال فشار در دو نقطه تای چانگ و سانینجیائو تقسیم شدند. ( 50 نفر در گروه سانینجیائو و 44 نفر در گروه تای چانگ). به یک گروه آموزش داده شد با انگشت شست بمدت 20 دقیقه روی نقطه سانینجیائو فشار وارد نمایند و به گروه دیگر آموزش داده شد که بمدت 20 دقیقه با انگشت سبابه فشار چرخشی بر نقطه تای چانگ وارد شود و 2 بار در روز در طی 3 روز اول قاعدگی طب فشاری را در این نقاط اعمال نمودند. سپس در طی دو سیکل متوالی شدت درد و علایم سیستمیک بر اساس معیار چند بعدی گفتاری، مورد سنجش قرارگرفت. جهت مقایسه مشخصات زمینه ای افراد مورد مطالعه از آزمون فریدمن و GEE استفاده شد.

  یافته ها: پس از درمان با طب فشاری در هر دو گروه تای چانگ و سانینجیائو،میانگین نمره درد بر اساس معیار چند بعدی گفتاری، در هر دو گروه با اختلاف معنی داری کاهش یافت (001/0=P ). اما اختلاف آماری واضحی بین دو گروه دیده نشد.

  نتیجه گیری: با توجه به پژوهش حاضر بنظر می رسد اعمال طب فشاری در هر دو نقطه تای چانگ و سانینجیائو، به یک اندازه، سبب بهبود دیسمنوره اولیه خواهد شد.


کاووس طهماسبی، مهوش جعفری، فریده ایزدی،
دوره 15، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: دیازینون به عنوان یک ارگانوفسفره به طور وسیع در کشاورزی استفاده می ‏شود که با کاهش توانایی آنتی اکسیدانی سلول همراه است. استفاده از ترکیبات تیول ‏دار مانند N - استیل سیستئین ( NAC ) به عنوان آنتی اکسیدان می‏ تواند باعث کاهش استرس اکسیداتیو سلولی گردد. بنابراین در این مطالعه اثر NAC در کاهش استرس اکسیداتیو ناشی از دیازینون در مغز و قلب موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.

  روش کار: در این مطالعه تجربی، موش‏ های صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به 4 گروه تقسیم شدند: گروه کنترل، گروه دیازینون ( mg/kg 100)، گروه NAC ( mg/kg 160)، گروه دیازینون- NAC که دیازینون و NAC را به صورت تزریق داخل صفاقی دریافت کردند. بعد از 24 ساعت، موش ‏ها توسط اتر بیهوش و بافت ‏ های مغز و قلب به سرعت جدا شد. پس از هموژنه‏ کردن بافت ‏ها، فعالیت آنزیم‏ های سوپراکسیددیسموتاز ( SOD )، کاتالاز ( CAT )، گلوتاتیون S - ترانسفراز ( GST ) و لاکتات دهیدروژناز ( LDH ) و غلظت‏ های گلوتاتیون ( GSH ) و مالون دی آلدئید ( MDA ) از طریق روش‏ های بیوشیمیایی تعیین شدند.

  یافته ها: دیازینون سبب افزایش فعالیت SOD و GST و میزان MDA و کاهش فعالیت LDH و میزان GSH مغز و قلب و همچنین سبب افزایش فعالیت آنزیم CAT در قلب وکاهش فعالیت این آنزیم در مغز می‏ گردد. تجویز NAC مانع تغییرات این پارامترها در مغز و قلب می ‏شود .

  نتیجه گیری: دیازینون با تولید رادیکال‏ های آزاد سبب افزایش لیپید پراکسیداسیون غشاء، کاهش غلظت GSH و القاء استرس اکسیداتیو در مغز و قلب می ‏شود. تجویز NAC به عنوان آنتی اکسیدان از طریق پاکسازی رادیکال‏ های آزاد و افزایش سنتز گلوتاتیون تا حدی باعث کاهش استرس اکسیداتیو ناشی از دیازینون می ‏شود.


بیژن زمانی، مهناز آذری، عدالت حسینیان، احمد شکر درگاهی، افروز مردی، شهین آذری،
دوره 15، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: انفارکتوس قلبی یکی ازشایع ترین بیماری‏های قلبی در تمام کشورها است. میزان مرگ و میر مبتلایان به این بیماری حدود 30 درصدمی‏باشد. برقراری مجدد جریان خون کرونری مسدود شده نقش بسزایی در کاهش مرگ و میر و کیفیت زندگی بیماران متعاقب انفارکتوس حاد میوکارد به عهده دارد. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر سرعت تزریق استرپتوکیناز در بیماران انفارکتوس قلبی حاد بستری در بخش مراقبت ویژه قلبی بیمارستان امام خمینی می‏باشد.
روش کار: مطالعه حاضر کارآزمایی بالینی و با هدف مقایسه تاثیر کارایی استرپتوکیناز وریدی در تزریق آهسته و تسریع شده انجام گرفت که شامل دو گروه شاهد (تزریق یک ساعته یا آهسته وریدی) و مورد (تزریق تسریع شده 30 دقیقه‏ای وریدی) بودند. حجم نمونه 100 نفر، در هر گروه 50 نفر تعیین و روش نمونه‏گیری تصادفی بود. ابزار گردآوری داده‏ها پرسشنامه بود که با مراجعه به پرونده بیمار و مطالعه نوار قلبی، اکو قبل و بعد از تزریق جمع‏آوری گردید. برای تمام بیماران که معیارهای ورود را داشتند پس از رضایت کتبی، استرپتوکیناز (SK) یک و نیم میلیون واحد داخل ورید تزریق گردید و عوارض حین و بعد از تزریق توسط پژوهشگر دیگری مشاهده و ثبت گردید و نوار قلبی، اکو و جواب آزمایشات بعد از ترخیص بیمار از روی پرونده بررسی و ثبت گردید. داده‏ها پس از جمع‏آوری در نرم افزار SSPS وارد و با استفاده میانگین و انحراف معیار وآزمون کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتیجه پژوهش در مورد برقراری مجدد جریان خون کرونری نشان داد که در نوار قلبی بیشتر افراد دریافت‏کننده SK در هر دو گروه شاهد و مورد به ترتیب 60 درصد و 84 درصد ارتفاع قطعه ST کاهش یافته است وازنظر آماری بین دو گروه اختلاف معنی‏داری وجود دارد. در مورد عوارض ناشی از سرعتتزریق که ازافراد مبتلا بهMIدریافت‏کننده SKدرهر دو گروه شاهد و مورد به ترتیب 46 درصد و 56 درصد دچار عوارض وازمیان عوارض تزریق SK، عوارض قلبی در دو گروه به ترتیب 30و 38 درصد، عوارض آلرژیک 32و 22 درصد و عوارض خونی 32 و 22 درصد بود که از نظر آماری بین دو گروه اختلاف معنی‏داری وجود نداشت.
نتیجه گیری:باتوجه به نتایج این مطالعه می‏توان باتزریق تسریع شده (30 دقیقه‏ای) SK در بهبود و برقراری مجدد جریان خون کرونری به بیماران MI کمک کرد.


مرتضی جبارپور بنیادی1، عاطفه محمدی، محمد خلج کندری، سیمین تقوی،
دوره 15، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: منظور از سقط مکرر خودبخودی، وقوع دو یا سه سقط متوالی خودبخودی، قبل از هفته بیستم بارداری است. آدنوزین دآمیناز در متابولیسم پورین‏ها نقش داشته و دارای دو ایزوآنزیمADA1 و ADA2 است. پلی‏مورفیسم G A (الل ADA* ) موجب افزایش سطوح آدنوزین می شود. آدنوزین به دلیل افزایش جریان خون به رحم و جفت دارای نقش محافظتی در برابر سقط های مکرر خودبخودی است. با توجه به تاثیر فعالیت آنزیمی کاهش یافته این پلی مورفیسم بر روی سطوح آدنوزین، نقش پلی مورفیسم G A (الل ADA* ) ژن آدنوزین دآمیناز بر روی سقط های مکرر خودبخودی جمعیت شمالغرب ایران در این مطالعه بررسی شد.
روش کار: یک جمعیت 100 نفری از زنان به دو گروه تقسیم بندی شدند. گروه اول 50 نفر دارای سابقه سقط (حداقل دو بار) و گروه دوم شامل 50 نفر با حداقل دو زایمان موفق و بدون سابقه سقط، مورد بررسی قرار گرفتند. استخراج  DNA  از لکوسیت‏ها و با روش استاندارد استخراج DNA انجام شد. برای بررسی پلی ‏مورفیسم G A، واکنش زنجیره ‏ای پلی‏مراز (PCR) انجام و حضور یا عدم حضور این پلی ‏مورفیسم توسط روشRFLP -PCR بررسی شد. به منظور تجزیه و تحلیل آماری از آزمون مربع کای استفاده شده و ارزش (05/0>P) به عنوان سطح معنی ‏داری در نظر گرفته شد.
یافته‏ها: فراوانی هموزیگوت‏ها (AA) در گروه کنترل 2% مشاهده شد. این در حالی است که هیچ هموزیگوتی (AA) در گروه بیمار دیده نشد. فراوانی هتروزیگوت ‏ها (AG) در گروه کنترل20% و در گروه بیمار 8% گزارش شد (05/0>P). فراوانی هموزیگوت‏ها (GG) در گروه کنترل 78% و گروه بیمار 92% گزارش شد (05/0>P).
نتیجه‏گیری: با توجه به نتایج حاصل، به نظر می‏رسد پلی ‏مورفیسم G A (الل ADA* ) و ژنوتیپ (ADA*1/ADA*2) AG به واسطه کاهش فعالیت آدنوزین دآمینازی، دارای نقش محافظتی در برابر سقط‏های مکرر خودبخودی است.


ژاله علیپور، محبوبه مدنی، نوشین نقش، منصور بیات،
دوره 15، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: نانوتکنولوژی در دهه‏های اخیر در زمینه‏ های پزشکی وارد شده و بسیاری از نانو ذرات ارزش بالایی در مراقبت ‏های بهداشتی دارند. ولوواژینیت کاندیدایی بیماری عفونی است که اندام‏ های جنسی را درگیر می کند، عامل اصلی این عفونت مخمر کاندیدا آلبیکنس می‏باشد. در این تحقیق بررسی آزمایشگاهی اثر نانوذرات طلا بر روی سویه‏ های کاندیدا آلبیکنس جدا شده از بیماران دارای عفونت ولوواژینیت کاندیدایی مطالعه شد.

  روش کار: گونه ‏های کاندیدا جدا شده از 200 بیمار مراجعه کننده به آزمایشگاه‏ های تشخیص طبی شهر اصفهان در سال 1392 با روش‏ های قارچ شناسی شامل بررسی ایجاد لوله زایا، ایجاد کلامیدوکونیدی و رشد بر روی محیط کروم آگار شناسایی شدند. اثر ضدقارچی نانوذرات طلا (10 نانومتر) در غلظت‏ های 100، 50، 25 و 5/12 ppm بر روی سوش ‏های جدا شده از بیماران با استفاده از روش ‏های انتشار چاهک و میکرودایلوشن، بررسی شد. فلوکونازول به عنوان کنترل مثبت استفاده گردید. با استفاده از نرم افزار SPSS-15 ، آزمون ناپارامتری کراسکال والیس و آزمون ناپارامتری من ویتنی، آنالیز تفاوت میانگین‏ ها بررسی شد.

  یافته‏ها : بیشترین میانگین قطر‏ هاله عدم رشد نانوذرات طلا در غلظت‏های 50، 25 و 5/12 ppm به ترتیب 18، 15، 12 میلی ‏متر بود. حداقل غلظت مهارکنندگی و حداقل غلظت کشندگی نانوذرات طلا به ترتیب 25/6 و ppm 12/5 و برای فلوکونازول به ترتیب 48/19 ± 25/50 و 96/38 ± 50/100 به دست آمد. بر اساس نتایج به دست آمده، فعالیت ضد قارچی نانوذرات طلا وابسته به غلظت بود.

  نتیجه گیری: در پژوهش حاضر اثر مهاری نانوذرات طلا بر روی میکروارگانیسم‏ های مورد آزمایش در رقت های مورد نظر مشاهده شد. اگر چه نتایج آزمایشگاهی به دست آمده امیدوارکننده هستند، اما تحقیقات بیشتر جهت استاندارد کردن روش ‏ های درمانی لازم است.


علی شمس آذر، اسداله اسدی، فاطمه شمس آذر،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: همیشه حفظ اندازه ثابت گلوکز در بدن انسان با ارزش بوده و مخصوصاً تعیین اندازه دقیق آن در بیماران دیابتی مهم بوده است. در این تحقیق روشی برای تعیین مقدار گلوکز سرم ارائه شد.

روش کار: در این مطالعه زیست حسگری با استفاده از الکترود خمیرکربن اصلاح شده با نانوذرات اکسید مس برای تعیین مقدار گلوکز سرم تهیه شد. نانوذرات اکسید مسی که در آزمایشگاه به روش شیمیایی سنتز شده بود، با استفاده از طیف UV-vis، XRD، SEM و TEM مورد مطالعه قرار گرفت و تأیید شد. با استفاده از زیست حسگر تهیه شده و اندازه گیری جریان های اکسایش در مقادیر مختلف گلوکز دقت و کارایی زیست حسگر مورد بررسی قرار گرفت.

یافته  ها: با توجه به افزایش پاسخ الکتروکاتالیستی شکل اکسیده گلوکوز اکسیداز در حضور اکسیژن محلول، زیست حسگر تهیه شده یک پاسخ خطی به غلظت های مختلف گلوکوز از 0 تا 15 میلی مولار و حد تشخیص 9 میکرومولار (با نسبت سیگنال به نویز برابر 3 ) را در پتانسیل اعمال شده 44/0 ولت از خود نشان داد که نشانگر قدرت بالای تشخیص توسط این زیست حسگر نسبت به سایر روش ها بود. زیست حسگر تهیه شده 89 درصد از فعالیت اولیه خود را پس از 30 روز دخیره سازی در 7pH= حفظ کرد.

نتیجه گیری: الکترود خمیر کربن و نانو ذرات اکسید مس فعالیت کاتالیتیکی بسیار مؤثری را در قبال پراکسید هیدروژن تولید شده در واکنش آنزیمی بین گلوکوز اکسیداز و گلوکوز که تعیین دقیق مقدار گلوکوز را ممکن می سازد از خود نشان دادند. این زیست حسگر ثبات و پایداری خوب، تکرارپذیری بالا و تداخل بسیار اندکی داشت که در تشخیص سریع و دقیق دیابت و تعیین غلطت گلوکوز نمونه سرم با نتایجی رضایت بخش استفاده شد.


شیما آبتین، لطف الله خواجه پور، مهناز کسمتی، حسین نجف زاده،
دوره 15، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: مریم گلی یکی از گیاهان دارویی بهبود دهنده حافظه است که از گذشته مورد استفاده بشر قرار دارد. از طرف دیگر، نانو ذرات اکسید آهن که امروزه کاربرد وسیعی در پزشکی و صنعت دارد، ممکن است فرایند‬های مغزی مرتبط با حافظه را مختل نماید. در تحقیق حاضر، اثر عصاره آبی الکلی مریم گلی بر تخریب حافظه ناشی از نانو ذرات اکسید آهن و نقش گیرنده‬های بتا- آدرنرژیک در این اثر، مورد مطالعه قرار گرفت.
روش کار: جهت ارزیابی حافظه اجتنابی مهاری، حیوانات در دستگاه استپ داون آموزش داده شدند و بلافاصله پس از آموزش، داروها (سالین، عصاره آبی- الکلی برگ مریم گلی، نانو ذرات اکسید آهن و پروپرانولول) به صورت درون صفاقی تزریق گردید. 24 ساعت بعد، حافظه بلند مدت آنها مورد آزمون قرار گرفت و مدت زمان تاخیر پائین آمدن حیوانات از سکو ثبت گردید.
یافته‬ها: تزریق نانو ذرات اکسیدآهن (5 میلیگرم/کیلوگرم) فراخوانی حافظه را کاهش داد (P < 0.05). همچنین تزریق عصاره گیاه مریم گلی (mg/kg20،40)، مانع از اثر کاهش دهنده نانو ذرات اکسید آهن بر حافظه بلند مدت گردید (P < 0.01). از طرف دیگر تزریق پروپرانولول (mg/kg5،10) پیش از عصاره مریم گلی (40 میلیگرم/کیلوگرم) به اضافه نانو ذرات اکسید آهن (5 میلیگرم/کیلوگرم)، اثر مریم گلی را در بهبود حافظه مهار کرد.
نتیجه گیری: به نظر می‬رسد عصاره گیاه مریم گلی اثر تخریبی نانوذرات اکسید آهن بر حافظه را کاهش می‬دهد. ممکن است مکانیسم‬های بتا آدرنرژیک در این اثر عصاره گیاه مریم گلی دخالت داشته باشد.
 


زهرا حسامی، مریم آیت الهی، بیتا گرامی‬زاده، اکرم جمشید زاده، اکبر وحدتی،
دوره 15، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: آسیب کبدی منجر به تجمع فراوان ماتریکس خارج سلولی شده که روی عملکرد کبد در درازمدت تاثیر گذاشته و آن را از کار می اندازد. فاکتورهای رشد موجود در عصاره پلاکتی مقرون به صرفه، در دسترس و بسیار پایدارتر از فاکتورهای رشد نوترکیب هستند. در این مطالعه برای مشخص شدن چگونگی اثرات عصاره پلاکتی روی تغییرات بافتی در کبد آسیب‬دیده با تتراکلریدکربن از آنالیز ایمنوهیستوشیمی در رت‬های نر بالغ استفاده گردید.
روش کار: برای انجام این پژوهش از 28 سر موش صحرایی نر بالغ با نژاد ویستار با وزن تقریبی 300-250 گرم استفاده شد که به صورت تصادفی در چهار گروه 7 تایی تقسیم شدند.گروه اول شم که در طول آزمایش تنها روغن زیتون را به عنوان حلال تتراکلرید کربن به صورت درون صفاقی دریافت کردند، گروه دوم تتراکلریدکربن که آن را دو بار در هفته به مدت هشت هفته به صورت محلول در روغن زیتون )به نسبت 1:1( به میزان 1 میلی لیتر/کیلوگرم به صورت درون صفاقی دریافت کردند، گروه سوم که عصاره پلاکتی را به تنهایی به مدت سه هفته دو بار در هفته به میزان 5/0 میلی لیتر/ کیلوگرم به صورت زیر جلدی دریافت کردند و گروه چهارم که علاوه بر اینکه تتراکلریدکربن را به مدت هشت هفته به صورت درون صفاقی دریافت کردند، عصاره پلاکتی را نیز سه هفته آخر به صورت زیرجلدی دو بار در هفته دریافت کردند. بعد از هشت هفته از رت‬ها نمونه خون جهت آزمایش‬های آنزیمی و بافت کبد جهت بررسی‬های بافت شناسی و ایمنوهیستوشیمی فراهم شده و به آزمایشگاه منتقل گردید. داده های حاصل با استفاده از تست های آماری توکی و آنوای یک طرفه توسط برنامه آماری گرف پد ویرایش پنجم مورد ارزیابی قرار گرفت و  P < 0.05  معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته ها: نتایج حاصل از آزمایش‬ها نشان داد که عصاره پلاکتی کاهش قابل ملاحظه ای ( P < 0.001 )  را درآنزیم های کبدی ایجاد می کند و با افزایش میزان آلبومین ( P < 0.05  ) منجر به بهبود عملکرد آن می‬گردد و با تجویز عصاره پلاکتی میزان اکتین آلفای ماهیچه صاف به عنوان شاخصی برای فعالیت سلول‬های ستاره ای کبد کاهش پیدا کرد که در نهایت نکروز و فیبروز را در مدل حیوانی موش‬های صحرایی القا شده با تتراکلریدکربن کاهش داد.
نتیجه گیری: شواهد نشان داد که عصاره پلاکتی از طریق کاهش میزان شاخص اکتین آلفای ماهیچه صاف که شاخص فیبروز کبدی است، منجر به بهبود عملکرد کبد آسیب دیده شد.


نغمه موری بختیاری، لیلا جوزی،
دوره 15، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: تاریخچه استفاده از گیاهان دارویی در التیام دردها به 5 هزار سال می­رسد. علاوه بر آن خصوصیات ضد میکروبی قوی در بسیاری از این گیاهان مشاهده شده است. در این تحقیق تاثیر عصاره آبی و الکلی گیاه سازویی و همچنین فرم هموژنیزه آن بر برخی باکتری­های پاتوژن سیستم تنفسی و همچنین برخی پاتوژن­های سیستم ادراری- تناسلی مورد بررسی قرار گرفت. هدف از انجام این مطالعه بررسی اولیه تاثیر این عصاره بر باکتری­های بیماریزای تفسی و ادراری میباشد.

روش­کار: در ابتدا تمامی جدایه­های باکتریایی مورد بررسی با روش دیسک دیفیوژن کربی- باور تعیین حساسیت شدند و کنترل مثبت برای هر جدایه تعیین گردید. سپس رقت­های مختلف (1000- 500-250- 125-5/62 میلی­گرم/میلی­لیتر) از هر نوع عصاره به صورت جداگانه در آب مقطر استریل تهیه گردید. از رقت­های مختلف هر عصاره­ به میزان 30 میکرولیتر بر روی دیسک بلانک سترون قرار داده شد و با روش E-test حداقل غلظت مهاری هر نوع عصاره برای باکتریهای مورد مطالعه بررسی گردید. حداقل غلظت مهاری و حداقل غلظت باکتریسیدی عصاره ها با روش ماکرودایلوشن مورد بررسی قرار گرفت.

یافته­ها: بر اساس نتایج مانهیمیا همولایتیکا تنها با غلظت­های بالای عصاره آبی، تروپرلا پیوژنز با عصاره الکلی و هموژنیزه و کورینه باکتریوم رناله تنها با فرم هموژنیزه هاله عدم رشد مشاهده شد که البته قطر آن کمتر از قطر هاله عدم رشد در کنترل مثبت آن­ها بود و در خصوص سایر باکتری­های مورد مطالعه هاله عدم رشد مشاهده نگردید. عصاره الکلی با غلظت 5/62 میلی­گرم/میلی­لیتر اثر متوقف کننده رشد و با غلظت 125 میلی­گرم/ میلی­لیتر اثر باکتری­کشی بر مانهیمیا همولایتیکا داشت که مشابه تاثیر این نوع عصاره و فرم هموژنیزه آن بر باکتری تروپرلا پیوژنز بود.

نتیجه­گیری: با توجه به نتایج حاصل از تاثیر اشکال مختلف عصاره بر باکتری­های مورد مطالعه و با توجه به کاربرد متداول این عصاره در درمان عفونت­های تنفسی و ادراری‏، احتمال نقش سویه­های دیگر این باکتری­ها در ایجاد بیماری و یا تاثیرگذاری این عصاره از طریق سیستم ایمنی قابل بررسی است. بنابراین کارهای تحقیقاتی دیگری در این زمینه توصیه میگردد.


رقیه نوری، محمد آهنگرزاده رضایی، آلکا حسنی، محمد آقازاده، محمد اصغرزاده، مرتضی قوجازاده،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: فلوروکینولون‌ها نقش مهمی در درمان عفونت‌های سودوموناس آئروژینوزا بر عهده دارند. بنظر میرسد مهمترین مکانیسم‌ مقاومت به فلوروکینولون‌ها جهش در ناحیه QRDR ژن های gyrA و parC باشد. هدف از این مطالعه بررسی نقش جهش های مذکور بر میزان مقاومت به سیپروفلوکساسین در ایزوله های بالینی سودوموناس آئروژینوزا میباشد.

روش کار: تعداد 75 ایزوله بالینی سودوموناس آئروژینوزا از مراکز آموزشی درمانی شهر تبریز جمع آوری شد. از روش رقیق سازی در آگار برای تعیین حداقل غلظت مهار کننده (MIC) سیپروفلوکساسین استفاده شد. توالی ناحیه تعیین کننده مقاومت به کینولون ها (QRDR) در ژن های gyrA و parC با استفاده از روشDideoxy Chain Termination Method تعیین گردید.

یافته ها: از 75 ایزوله %73/33به سیپروفلوکساسین مقاوم بودند. در ایزوله های حساس به سیپروفلوکساسین هیچ جهشی در QRDR ژن های gyrA و parC وجود نداشت. تغییر اسید آمینه Thr-83Ile در تمام ایزوله های مقاوم به سیپروفلوکساسین مشاهده شد. %90/9 از ایزوله های مقاوم در ژن parC نیز تغییر اسید آمینه Ser-87→Leu را داشتند. میانگین MIC سیپروفلوکساسین در ایزوله های نمونه های مختلف بالینی که از نظر نوع و موقعیت جهش در دو ژن gyrA و parC شرایط یکسانی داشتند متفاوت بود و این میانگین در ایزوله های ادراری به صورت معنی داری (p<0/05) بیشتر از ایزوله های لوله تراشه بود.

نتیجه گیری: در ایزوله های بالینی سودوموناس آئروژینوزا جهش در ژن های gyrA و parC مهم ترین نقش را در ایجاد مقاومت به سیپروفلوکساسین بر عهده دارد، با اینحال تأثیر عوامل مؤثر بر میزان این مقاومت در ایزوله های مختلف میتواند متفاوت باشد.


مهردخت مزده، شقایق عمرانی، محمد فریادرس،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

سابقه و هدف: SDAVF یک علت شناخته شده برای میلوپاتی غیرتروماتیک با سیر کند است، اما بعلت همپوشانی زیاد در علل شایع میلوپاتی و از آن جهت که در تصویربرداری نورولوژیک نیز ممکن است یافته‏ ای بدست نیاید، غالباً در علت‏ یابی میلوپاتی بر بالین بیمار این تشخیص نادیده گرفته می‏شود.

معرفی بیمار: بیمار آقای 53 ساله است که از3/5 ماه قبل از مراجعه بدون سابقه تروما، دچار کاهش نیروی اندام تحتانی دوطرفه شده که از یک ماه قبل تشدید شده و با اختلال اسفنکتری ادراری- مدفوعی روبرو می‏شود. بیمار در معاینه سیستمیک نکته مثبتی نداشت، اما در معاینه نورولوژیک پاراپارزی اندام تحتانی در حد سه‏ پنجم وکاهش رفلکس‏های عمقی و فقدان رفلکس‏های سطحی شکمی داشت. حس درد و حرارت تا ناحیه T5-T4 از بین رفته و حس عمقی و ارتعاش در ناحیه مچ پا کاهش یافته بود. بیمار قادر به راه رفتن نبود. در ارزیابی بعمل آمده بعد از درخواست تست‏های آزمایشگاهی معمول و اختصاصی برای سطح سرمی B12 و هپاتیت، HIV،  HTLV1,2و منفی شدن­ آنها، در MRI اسپینال در ناحیه توراکولومبار با و بدون تزریق SDAVF از سطح T3 تا کونوس مدولاریس مطرح که با آنژیوگرافی تایید شد. بیمار جهت انجام عمل جراحی و تصمیم برای انتخاب نوع روش درمانی به جراح مغز و اعصاب ارجاع داده شد.

نتیجه گیری: توجه به تشخیص SDAVF در سمپتوم‏های نورولوژیک غیراختصاصی در برخورد با میلوپاتی پیشرونده با سیر کند بخصوص در مردان میانسال توصیه می‏شود، زیرا بیمار در صورت عدم تاخیر در تشخیص از نتیجه مطلوب درمانی برخوردار خواهد شد.


اسماعیل بابائی، وحید منتظری،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: بر اساس نظریه جدید بن یاخته های سرطانی، اختلال در فرآیند خودبازسازی بن یاخته های موجود در بافت ها میتواند منجر به بروز غدد سرطانی گردد. تحقیق حاضر فعالیت ژن خودبازسازی Oct-4 را در تومورهای تیروئید مورد بررسی قرار داده است.

روش کار: در این مطالعه مورد- شاهدی، بیان ژن Oct-4 به صورت مقایسه ای در نمونه های سرطانی، بافت حاشیه ای تومورها و ندول های غیرتوموری تیروئید با استفاده از تکنیک RT-PCR ارزیابی گردید.

یافته ها: نتایج بدست آمده از آنالیز داده ها با آزمون One-way ANOVA، حاکی از بیان معنی دار ژن Oct-4 در بافتهای پاپیلاری کارسینومای تیروئید نسبت به حاشیه تومور و غده های غیرتوموری تیروئید میباشد (p<0.05).

نتیجه گیری: بیان غالب ژن Oct-4 در سلول های توموری تیروئید ضمن تایید نظریه بن یاخته های سرطانی، بیان گر نقش آن در بروز سرطان تیروئید است که می تواند به عنوان مارکر تشخیصی برای تمییز کارسینومای پاپیلاری تیروئید از انواع ندول های غیرتوموری و همچنین مرزبندی غده ها به کار گرفته شود.


سمیه بهرامی، لیلا خراطی، محمود مکی،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: مجاوربودن ساختمان­های مسکونی مردم در روستاها با محل نگهداری دام­ها باعث می­شود که انگل­های خارجی دام از جمله کک­ها به راحتی بتوانند به انسان منتقل شده و از میزبان انسانی خونخواری نمایند. انگل­های خارجی شناخته شده با توجه به خونخوار بودن قادر به انتقال انواع مختلفی از عوامل پاتوژن از حیوان به حیوان و نیز از حیوان به انسان هستند و به همین دلیل از نظر زئونوتیک اهمیت دارند. از این رو مطالعه در جهت شناسایی کک­ها امری لازم و ضروری می­باشد.

روش کار: در این مطالعه حدود 30 فرد با علایم گزیدگی و 800 راس گوسفند و بز مورد بررسی قرار گرفتند. حدود 50 کک از افراد آلوده و 160 کک از دام­ها جمع آوری گردید. در آزمایشگاه، با نمونه­ ها محلول پتاس شفاف­ سازی و سپس با استفاده از کلید تشخیص معتبر شناسایی شدند.

یافته­ ها: بر اساس نتایج بدست آمده مشخص گردید که گوسفندها و بزهای منطقه مذکور آلوده به کک کتنوسفالیدس کنیس و پولکس ایریتانس می­باشند. از مجموع 160 کک مورد بررسی 118 عدد آن  کتنوسفالیدس کنیس (73/7%) و 42 مورد پولکس ایریتانس تشخیص داده شد (26/3%). از مجموع 50 کک جمع­ آوری شده از افراد آلوده 43 عدد آن کک کتنوسفالیدس کنیس (86%) و 7 عدد (14%) پولکس ایریتانس تشخیص داده شد.

نتیجه­ گیری: گزارش حاضر اولین گزارش آلودگی انسان به کک سگ یا همان کتنوسفالیدس کنیس می­باشد. با توجه به شرایط آب و هوایی منطقه و اشتغال اکثریت روستائیان به دامپروی به شکل سنتی شرایط برای رشد و تکثیر انگل­های خارجی از جمله کک­ها فراهم می باشد. به­ همین دلیل مطالعات در زمینه شناسایی و گزارش آلودگی می­تواند در تدوین برنامه­ های استراتژیک کنترل مورد توجه قرار گیرد.


نسیم کریمی، سارا رمضان جماعت، نفیسه سعیدزاده، قدرت‎اله روشنایی، پریسا پارسا،
دوره 16، شماره 4 - ( 11-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: در بسیاری از مطالعات پزشکی به­ منظور بررسی اثر درمان­ها، متغیر پاسخ به طور مکرر در طول زمان اندازه ­گیری می­شود، که به آن­ها مطالعات طولی گفته می­شود. روش تحلیل این نوع از داده­ها، تحلیل اندازه­ گیری‌ تکراری است که تنها از یک نوع ساختار همبستگی استفاده می‌کند و در صورتی­که این ساختار همبستگی مناسب نباشد نتایج معتبر نیست. برای رفع این مشکل، مدل­های آمیخته جایگزین مناسبی است. لذا هدف این پژوهش مقایسه روش­های تحلیل اندازه ­گیری‌ تکراری و مدل­های آمیخته در بررسی اثر انتونوکس بر درد زایمان می­باشد.

روش کار: این مطالعه تجربی برای مقایسه تاثیر استنشاق گاز انتونوکس و اکسیژن بر میزان تسکین درد زایمان در دو گروه انجام شده­ است. تحلیل داده­ ها با استفاده از روش اندازه ­­گیری تکراری و مدل­های آمیخته با ساختارهای همبستگی مختلف انجام شد. ساختارهای مناسب با استفاده از معیار اطلاع آکائیک، معیار اطلاع بیزی(بیزین) و لگاریتم درست نمایی محدودشده انتخاب و با هم مقایسه شدند. داده­ها با استفاده از نرم افزار SPSS-22 تحلیل شدند.

یافته ها: نتایج مطالعه ما نشان داد که تمامی متغیرها شامل روش بیدردی، طول مدت مرحله اول زایمان، طول مدت مرحله دوم و زمان اندازه‎گیری درد در این آزمونها معنادار هستند. در مدل­ آمیخته ساختارهای پیش­وابستگی مرتبه اول، خود­همبستگی مرتبه اول ناهمگن، تاپلیتس ناهمگن، بدون ساختار همبسته به عنوان بهترین ساختارها شناخته شدند. ساختار واریانس کواریانس بدون ساختار به عنوان بدترین ساختار شناخته شد و متغیرهای طول مرحله اول و دوم زایمان در این ساختار معنادار نبودند.

نتیجه­ گیری: مدل­های آمیخته به دلیل انعطاف‌پذیری نسبت به انتخاب ساختارهای مختلف واریانس-کوواریانس و ویژگیهای مهم دیگر و عدم نیاز به مفروضات محدود کننده برای اندازهگیری تکراری مناسب هستند.


رعنا علی زاده حاجی خواجه لو، سید علی رحمانی،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: شکست باروری به صورت از دست دادن خودبخودی بارداری (سقط و مرده زایی) است که یکی از شایعترین مشکلات پزشکی در دوران باروری زنان است. حدود 10-15 درصد تمام بارداری هایی که از لحاظ بالینی تشخیص داده شده اند، پیش از رسیدن به زمان تولد از بین می روند. از دست رفتن بارداری یک پدیده چندعاملی می باشد و مطالعه حاضر به بررسی اختلالات سیتوژنتیکی والدین مبتلا به سقط مکرر و مرده زایی پرداخته است.

روش کار: در مطالعه حاضر نمونه ها با استفاده از تکنیک سیتوژنتیکی GTG-banding مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

یافته ها: از مجموع 200 نمونه خونی بررسی شده، 188 نفر (94٪) دارای کاریوتایپ طبیعی و 12 (6٪) دارای اختلالات کروموزومی بودند. اختلالات کروموزومی در 5 مورد (2/5%) از زنان و 7 مورد (3/5%) از مردان مشاهده شد. شیوع اختلالات کروموزومی به این شرح بود: 5 مورد (41/6٪) واژگونی پری سنتریک کروموزوم 9، 3 مورد (25٪) پلی مورفیسم 15p+، 1مورد (8/3٪) جابه جایی، 1 مورد (8/3٪) پلی مورفیسم15ps+، 1 مورد (8/3٪) پلی مورفیسم 1qh+ و 1 مورد (8/3٪) باند تیره ناشناخته در بازوی کوتاه کروموزوم 21.

نتیجه گیری: تجزیه و تحلیل کروموزومی برای بررسی علل سقط مکرر و مرده زایی در زوجهای مبتلا ضروری است و مشاوره ژنتیک کمک می کند تا در مورد گزینه های دیگر باروری، تصمیم گیری صحیحی صورت بگیرد.


مریم خوشیده، تیبا میرزا رحیمی،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از اهداف طرح تحول سلامت در ایران کاهش میزان سزارین میباشد. دستیابی به این هدف نیازمند تحقیق و استفاده از نتایج ان در جهت بهبود پیامدهای مادری و نوزادی می باشد. هدف از مطالعه حاضر مقایسه پیامدهای مادری و نوزادی زایمان به روش طبیعی و سزارین در مادران کم خطر بستری در بیمارستان آرش تهران می‌باشد.

روش کار: در این مطالعه هم گروهی آینده نگر، 1900 خانم باردار کم خطر با سن حاملگی 40-37 هفته که به اورژانس برای زایمان مراجعه کرده و بستری شده بودند، وارد مطالعه شدند. مادران بر اساس نوع زایمان در دو گروه زایمان طبیعی و سزارین بررسی شدند. پرسشنامه اطلاعاتی نظیر عفونت زخم، خونریزی غیرطبیعی زایمانی، افت هموگلوبین و نیاز به تزریق خون در مادر، صدمات زایمانی به سیستم ادراری- تناسلی، تب تا 10 روز پس از زایمان و عفونت زخم در مادران، مشکلات تنفسی نوزاد، نیاز به بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادی، صدمات زایمانی نوزاد و زردی نوزادان تکمیل شد.
یافته ها: از تعداد 1900 زایمان 1180 (62/1%) به صورت سزارین و 720 (37/9%) زایمان طبیعی انجام شد. علل انجام زایمان سزارین شامل 803 (68%) سزارین تکراری، 214 (18/1%) عدم پیشرفت و 153 (13/9%) دیسترس جنین بود. در مقایسه پیامدهای مادری، عفونت زخم (0/012=p) و خونریزی زایمانی (0/042p=) و افت هموگلوبین (0/001>p) به طور معنی‌داری در زایمان سزارین بیشتر از زایمان طبیعی بود، ولی صدمات زایمانی مادران در زایمان طبیعی بیشتر از سزارین بود (0/001>p) و تب در طی 10 روز اول پس از زایمان و نیاز به ترزریق خون در دو گروه اختلاف معنی‌داری نداشت. در مقایسه‌ پیامدهای نوزادی، مشکلات تنفسی شامل تاکی‌پنه گذرای نوزادی (0/003=p) و سندرم زجر تنفسی (0/002=p) و نیاز به بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادی (0/001>p) در زایمان سزارین به طور معنی‌داری بیشتر از زایمان طبیعی بود. صدمات زایمانی نوزادان و فراوانی زردی نوزادی تفاوت معنی‌دار آماری در دو گروه نداشت.

نتیجه گیری: نظر به بالا بودن آمار سزارین در کشور ما و با توجه به بیشتر بودن عوارض مادری و جنینی در سزارین نسبت به زایمان طبیعی نیاز به اتخاذ تصمیمات مقتضی جهت کاهش میزان سزارین‌های غیرضروری و افزایش نرخ زایمان به روش ایمن با حداقل صدمات مادری و جنینی احساس می شود.


آرزو صمدی بیله سوار، ، شبنم نوحه سرا، محمدرضا نجارزادگان، پرویز مولایی، کاوه علوی، امیرحسین جلالی ندوشن،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف کلی پژوهش حاضر، بررسی ارتباط ابعاد شخصیتی نئو بر متغیرهای سلامت عمومی، کیفیت زندگی و فرسودگی شغلی در یک نمونه از اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران بود.

روش کار: این پژوهش از نوع  همبستگی می­باشد. داده­های به­ دست آمده با روش نمونه ­گیری در دسترس و با استفاده از پرسشنامه ­های سلامت عمومی (GHQ)، کیفیت­ زندگی (WHOQOL-BREF)، فرسودگی شغلی (MBI) و فرم کوتاه نئو (NEO-FFI) گردآوری شدند. جامعه آماری این پژوهش کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران در سال تحصیلی 95-94 بودند. شرط ورود به پژوهش داشتن حداقل یک سال سابقه کار به عنوان هیات علمی در دانشگاه علوم پزشکی ایران در نظر گرفته شده بود. نمونه نهایی مورد پژوهش به 231 آزمودنی تقلیل یافت که از این تعداد 142 آزمودنی جزو گروه جراح و 101 آزمودنی جزو گروه غیرجراح بودند.­ برای تحلیل داده­ ها از شاخص ­ها و روش­های آماری شامل میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.

یافته­ ها: نتایج نشان داد در گروه جراحان ابعاد شخصیت روان رنجوری، برون گرایی، وظیفه شناسی و موافقت با هر متغیر سلامت عمومی (ضریب همبستگی به ترتیب 0/435- ، 0/533 ،513/334% )، کیفیت زندگی (ضریب همبستگی به ترتیب 0/294- ، 0/438 ،459/312،%) و فرسودگی شغلی(ضریب همبستگی به ترتیب 0/259 ، 0/351- ،0/302-،0/299-) رابطه معنادار دارد؛ ولی بعد گشودگی به تجربه با هیچ یک از متغیرهای نامبرده رابطه معنادار ندارد. همچنین، میان این سه متغیر یعنی سلامت عمومی، کیفیت زندگی و فرسودگی شغلی رابطه معنادار وجود دارد.

نتیجه­ گیری: بر اساس یافته ­های این پژوهش می­توان نتیجه گرفت که در آزمودنی­ های مورد پژوهش، افزایش نمرات در بعد روان رنجوری با کاهش نمرات در سلامت عمومی و کیفیت زندگی و بالعکس افزایش نمرات در فرسودگی شغلی همراه است و نیز افزایش نمرات در بعد برون گرایی با افزایش نمرات در سلامت عمومی و کیفیت زندگی و بالعکس کاهش نمرات در فرسودگی شغلی همراه است.


فاطمه حسینی، محمد کارگر،
دوره 17، شماره 2 - ( 4-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: انتروکوک ها فلور غالب مدفوع می‌باشند که مستقیماً و یا از طریق فاضلاب‌ها به محیط وارد می‌شوند. این باکتری‌ها به دلیل توانایی کسب ژن‌های مقاومت و انتقال آن به سایر باکتری‌ها به‌ویژه استافیلوکوکوس‌اورئوس، نقش مهمی را در ایجاد عفونت‌های بیمارستانی ایفا می‌نمایند. این پژوهش با هدف ارزیابی شیوع انتروکوک های مقاوم به ونکومایسین و شناسایی ژن‌های vanA، vanB، vanC1/C2 در ایزولههای VRE جدا شده از نمونههای محیطی جنوب استان فارس انجام شد.
روش‌ کار: این پژوهش به صورت مقطعی- توصیفی بر روی 155 جدایه انتروکوک جمع‌آوری شده از نمونه‌های محیطی (فاضلاب بیمارستانی و آب‌های سطحی) مناطق مختلف لارستان و جهرم انجام شد. جداسازی انتروکوک ها با روش فیلتراسیون‌غشایی، کشت در محیط اختصاصی KF و آزمون‌های بیوشیمیایی انجام گرفت. حساسیت نسبت به آنتی بیوتیک‌های متداول و ونکومایسین مطابق با استاندارد CLSI با استفاده از روش انتشار دیسک و محاسبه حداقل غلظت بازدارنده رشد با روش Macro Brothdilution انجام شد. سپس وجود ژن‌هایvanA ،vanB ، vanC1/C2در ایزوله‌های VRE با روش PCR چندگانه ارزیابی گردید.
یافته‌ها: از مجموع ایزوله‌های انتروکوک، 41 (45/26%) انتروکوکوس فکالیس، 6 (3/87%) انتروکوکوس ‌فیسیوم و 108 (69/68%) غیرفکالیس/ غیرفیسیوم تعلق داشتند. در مجموع 46 مورد (29/67%) از جدایه‌های انتروکوک نسبت به ونکومایسین مقاومت داشتند. از این تعداد 4 ایزوله 128MIC≥ را نشان دادند. در 4 ایزوله (8/70%) مقاومت به تمامی گروههای آنتی بیوتیک مورد بررسی مشاهده شد. 2 ایزوله (50%) ژن vanA و 2 ایزوله (50%) ژن vanB را داشتند، اما در هیچکدام ژن vanC1/C2 شناسایی نشد.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که ایزوله‌های VREدر منطقه مورد پژوهش شیوع گسترده‌ای دارند، از این رو ضرورت توجه به مصرف محتاطانه ونکومایسین و اقدامات کنترلی به منظور ممانعت از انتشار محیطی ایزوله‌های VRE وجود دارد.
حسن عدالتخواه، نازیلا رهنما طریقی، سعید صادقیه اهری، علی نعمتی،
دوره 17، شماره 2 - ( 4-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: آکنه التهاب مزمن واحدهای پیلوسباسه است. میزان اسیدلینولئیک در سبوم بیماران مبتلا به آکنه بطور چشمگیری کاهش می‌یابد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی احتمالی مکمل اسید لینولئیک کونژوکه در درمان آکنه متوسط در زنان مبتلا انجام گرفت.
روش کار: در یک کارآزمائی بالینی، تصادفی شده، دوسویه کور تعداد 40 نفر از زنان دارای آکنه متوسط در دو گروه (هر گروه 20 نفر) وارد مطالعه شدند. پس از ثبت فاکتورهای غذائی و دموگرافیک، روزانه به گروه مورد 3 گرم اسید لینولئیک کونژوکه به همراه 100 میلی گرم داکسی سایکلین خوراکی و به گروه شاهد 3 گرم پارافین خوراکی به عنوان ماده دارونما و 100 میلی گرم داکسی سایکلین خوراکی به مدت 30 روز داده شد. قبل از شروع و بعد از اتمام دوره درمانی ضایعات آکنه شمارش شده و میانگین GAGS و ASI برای هر گروه تعیین شد. از آزمون های آماری کای اسکویر، آزمون تی مستقل و تی زوجی برای آنالیز داده استفاده گردید.
یافته ها: میانگین کل کومدون، پاپول، پوستول و ندول در انتهای درمان در هر دو گروه کاهش یافت ولی این کاهش در دو گروه معنی‌دار نبود. با اینکه روند تغییرات درجه آکنه در انتهای دوره یک ماهه درمان بیماران مبتلا به آکنه در گروه مکمل نسبت به گروه شاهد کاهش یافت، ولی این کاهش ‌معنیدار نبود. در طول درمان میانگین اندکس شدت آکنه در گروه مداخله از 13± 129/5 به 11/6± 77 و در گروه پلاسبو از 18/6±132 به 6/11± 67/7 کاهش یافت که از لحاظ آماری تفاوت معنیداری بین دو گروه وجود نداشت.
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان می‌دهد که تجویز مکمل لینولئیک اسید کونژوکه خوراکی همراه با درمان به مدت یک‌ماه تاثیر قابل ملاحظه‌ای در بهبود ضایعات آکنه ندارد.

صفحه 6 از 9     

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 1.21 seconds with 47 queries by YEKTAWEB 4623