[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
129 نتیجه برای موضوع مقاله: عمومى

امیر عزیزی، جواد محمدی،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی و استرس ادرا ک شده از جمله علایم شایع در اختلال سندرم روده تحریک پذیر به شمار می‌آیند. در دهه اخیر رفتار درمانی دیالکتیکی به عنوان یکی از درمان‌های مؤثر در درمان بسیاری از اختلالات معرفی شده است. به همین منظور هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی بر استرس ادراک شده و افسردگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر است.

روش کار: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی (طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل و انتساب تصادفی) می‌باشد. نمونه آماری پژوهش، شامل 30 بیمار مبتلاء به سندرم روده تحریک‌پذیر بود که از میان کلیه بیمارانی که در سال 1393 به مراکز درمانی شهر تبریز مراجعه کرده بودند و پس از مصاحبه، دریافت ملاک‌های تشخیصی Rome-III و تکمیل پرسشنامه استرس ادراک شده و افسردگی بک، با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس (15 نفر برای هر گروه) انتخاب شده و به طور تصادفی در گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. بعد از اتمام دوره 8 جلسه‌ای رفتار درمانی دیالکتیکی در گروه آزمایشی، مجددا پرسشنا مه ها در دو گروه اجرا شد. داده‌ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره در نرم‌افزار SPSS v.20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: رفتار درمانی دیالکتیکی گروهی در کاهش استرس ادر ک شده (P=0/004 ,F=9/91) و افسردگی  ( P=0/005 ,F=9/60) بیماران مبتلا به روده تحریک‌ پذیر در گروه آزمایشی به طور معناداری مؤثر بوده است؛ به طوری که پس از انجام مداخله، میانگین نمرات استرس ادرا ک شده و افسردگی کاهش یافتند.

نتیجه‌گیری: به نظر می رسد که رفتار درمانی دیالکتیکی در کاهش استرس ادراک شده و افسردگی بیماران مبتلاء به سندرم روده تحریک  پذیر موثر می باشد. بنابراین می‌توان با اجرای آن به بهبود علائم استرس ادراک  شده و افسردگی افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر کمک کرد.


سهیلا مولایی، عبدالحسین دلیمی، مهدی محبعلی، ذبیح الله زارعی، بهنام محمدی قلعه بین، بهناز آخوندی، امراله آذرم،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: لیشمانیازیس احشایی از مهمترین بیماری های زئونوز کشور ایران بشمار می آید. این بیماری در سگ های مناطق شمال غرب و جنوب کشور گزارش شده است. در این مناطق علاوه برآلودگی سگ های ولگرد، سگ های خانگی به ظاهر سالم می توانند بدون نشان دادن علایم آلوده شوند. هدف این مطالعه بررسی لیشمانیوز احشایی در سگ های خانگی فاقد علایم بالینی و مقایسه آنها با سگ های دارای علایم در شهرستان مشکین شهر بوده است.

روش کار: : این مطالعه از نوع توصیفی – مقطعی و طی سالهای 93-1391 انجام گرفت. مجموعا از تعداد 110 قلاده سگ  خانگی اعم از واجد علائم(24 قلاده) و یا فاقد علائم بیماری(86 قلاده)، نمونه سرم گرفته شد و با روش DAT (آزمایش آگلوتیناسیون مستقیم) مورد آزمایش قرار گرفت. سپس این سگ ها در طی چهار دوره شش ماهه از نظر تیتر آنتی بادی، علایم بیماری و پارازیتولوژی مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت بر روی 10قلاده ( 41.6%) از سگهای واجد علایم و 15 قلاده (  17.4%) از سگهای فاقد علایم ، کالبدگشایی انجام و از بافت طحال آنها اسمیر تهیه و کشت نیز داده شد.

یافته ها: بر اساس نتایج حاصله، از 24 قلاده سگ های دارای علایم بالینی ، تعداد 20 مورد ( 83.3%) و از 86 قلاده سگ فاقد علایم 16 مورد ( 18.6%) با آزمایش DAT مثبت بودند. نتایج اسمیر و کشت در 100% سگ های دارای علایم بالینی و 60% سگ های فاقد علایم بالینی مثبت بود. از نتایج بسیار جالب و قابل توجه این مطالعه این بود که سگهای فاقد علایم آنتی بادی منفی( 13.4%)، از نظرپارازیتولوژی مثبت شدند.

نتیجه گیری: سگ های فاقد علائم همانند سگهای علامت دار قادر به نگهداری عفونت لیشمانیا اینفانتوم بوده و میتوانند در برقراری چرخه انتقال بیماری در مناطق اندمیک، نقش داشته باشند.در مطالعه حاضر تعدادی از سگ های دارای علایم از نظر آنتی بادی ضد لیشمانیا منفی بوده ولی از نظر پارازیتولوژی مثبت نشان دادند. از طرفی تعدادی از سگ های فاقد علایم و با تیترآنتی بادی منفی، از نظر پارازیتولوژی مثبت نشان دادند. با توجه به این نتایج با وجود موثر بودن تست سرولوژیکی DAT در تشخیص آلودگی سگ های بدون علامت و اهمیت آن در اجرای برنامه های کنترل لیشمانیوز احشایی، این تست به تنهائی نمی تواند مورد استفاده قرار گیرد و در مناطق اندمیک بایستی تیتر آنتی بادی با مقادیر بسیار کم نیز، مورد توجه قرار گیرد وطی بازه زمانی حد اقل یکساله مورد بررسی قرار گیرد و یا از تست های دیگر جهت تشخیص کمک گرفته شود


رقیه نوری، محمد آهنگرزاده رضایی، آلکا حسنی، محمد آقازاده، محمد اصغرزاده، مرتضی قوجازاده،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: فلوروکینولون‌ها نقش مهمی در درمان عفونت‌های سودوموناس آئروژینوزا بر عهده دارند. بنظر میرسد مهمترین مکانیسم‌ مقاومت به فلوروکینولون‌ها جهش در ناحیه QRDR ژن های gyrA و parC باشد. هدف از این مطالعه بررسی نقش جهش های مذکور بر میزان مقاومت به سیپروفلوکساسین در ایزوله های بالینی سودوموناس آئروژینوزا میباشد.

روش کار: تعداد 75 ایزوله بالینی سودوموناس آئروژینوزا از مراکز آموزشی درمانی شهر تبریز جمع آوری شد. از روش رقیق سازی در آگار برای تعیین حداقل غلظت مهار کننده (MIC) سیپروفلوکساسین استفاده شد. توالی ناحیه تعیین کننده مقاومت به کینولون ها (QRDR) در ژن های gyrA و parC با استفاده از روشDideoxy Chain Termination Method تعیین گردید.

یافته ها: از 75 ایزوله %73/33به سیپروفلوکساسین مقاوم بودند. در ایزوله های حساس به سیپروفلوکساسین هیچ جهشی در QRDR ژن های gyrA و parC وجود نداشت. تغییر اسید آمینه Thr-83Ile در تمام ایزوله های مقاوم به سیپروفلوکساسین مشاهده شد. %90/9 از ایزوله های مقاوم در ژن parC نیز تغییر اسید آمینه Ser-87→Leu را داشتند. میانگین MIC سیپروفلوکساسین در ایزوله های نمونه های مختلف بالینی که از نظر نوع و موقعیت جهش در دو ژن gyrA و parC شرایط یکسانی داشتند متفاوت بود و این میانگین در ایزوله های ادراری به صورت معنی داری (p<0/05) بیشتر از ایزوله های لوله تراشه بود.

نتیجه گیری: در ایزوله های بالینی سودوموناس آئروژینوزا جهش در ژن های gyrA و parC مهم ترین نقش را در ایجاد مقاومت به سیپروفلوکساسین بر عهده دارد، با اینحال تأثیر عوامل مؤثر بر میزان این مقاومت در ایزوله های مختلف میتواند متفاوت باشد.


فاطمه قنادی اصل، رضا مهدوی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: چاقی همراه با اختلالات متابولیکی چون مقاومت انسولینی است. کاهش وزن همواره برای کاهش چنین اختلالاتی توصیه شده است. از این رو، در این مطالعه به بررسی تاثیر رژیم غذایی کم کالری متعادل روی کاهش وزن و مقاومت انسولینی زنان چاق مراجعه کننده به کلینیک تغذیه پرداخته­ شد.

روش کار: در این کارآزمایی بالینی، 45 زن چاق به ظاهر سالم داوطلب (میانگین نمایه توده بدن:33/28±2/90kg/m2   و میانگین سن 28/40±7/98 سال) در اولین ویزیت خود در کلینیک تغذیه انتخاب شدند. مشارکت کنندگان بعد از اندازه گیری تن سنجی و اخذ نمونه خون برای تعیین سطح انسولین ناشتا و مقاومت انسولینی، به مدت 6 ماه رژیم غذایی کم کالری متعادل دریافت کردند. رژیم غذایی کم کالری متعادل یک رژیم انفرادی بود که با کسر 500 کیلوکالری از میانگین انرژی محاسبه شده از ثبت غذایی 3 روزه طراحی شد. بعد از 6 ماه مداخله، ارزیابی متغیرهای پیوسته و گسسته به ترتیب توسط آزمونهای t زوجی و مک نمار صورت گرفت.

یافته­ ها: میانگین انرژی توصیه شده 2241/78±219/02  (کیلوکالری) بود. بعد از 6 ماه مداخله، کاهش معنی ­داری در وزن (0/003=p)، نمایه توده بدن (0/005=p) و دور کمر (p<0/001) و دور باسن (p<0/001) وجود داشت. بهبود معنی داری در انسولین ناشتا وجود داشت (6/55 13/47± در برابر،p=0/01 ،(µU/ml)11/95±4/17) . در حالی که مقاومت انسولینی کاهش معنی ­داری نداشت (p=0/1).

نتیجه­ گیری: در زنان چاق مراجعه کننده به کلینیک تغذیه، رژیم غذایی کم کالری متعادل منتج به کاهش وزن و بهبود انسولین ناشتا شد. این تغییرات مثبت می­تواند به کاهش پروفایل عوامل خطر در اشخاص چاق کمک نماید.


مهردخت مزده، شقایق عمرانی، محمد فریادرس،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

سابقه و هدف: SDAVF یک علت شناخته شده برای میلوپاتی غیرتروماتیک با سیر کند است، اما بعلت همپوشانی زیاد در علل شایع میلوپاتی و از آن جهت که در تصویربرداری نورولوژیک نیز ممکن است یافته‏ ای بدست نیاید، غالباً در علت‏ یابی میلوپاتی بر بالین بیمار این تشخیص نادیده گرفته می‏شود.

معرفی بیمار: بیمار آقای 53 ساله است که از3/5 ماه قبل از مراجعه بدون سابقه تروما، دچار کاهش نیروی اندام تحتانی دوطرفه شده که از یک ماه قبل تشدید شده و با اختلال اسفنکتری ادراری- مدفوعی روبرو می‏شود. بیمار در معاینه سیستمیک نکته مثبتی نداشت، اما در معاینه نورولوژیک پاراپارزی اندام تحتانی در حد سه‏ پنجم وکاهش رفلکس‏های عمقی و فقدان رفلکس‏های سطحی شکمی داشت. حس درد و حرارت تا ناحیه T5-T4 از بین رفته و حس عمقی و ارتعاش در ناحیه مچ پا کاهش یافته بود. بیمار قادر به راه رفتن نبود. در ارزیابی بعمل آمده بعد از درخواست تست‏های آزمایشگاهی معمول و اختصاصی برای سطح سرمی B12 و هپاتیت، HIV،  HTLV1,2و منفی شدن­ آنها، در MRI اسپینال در ناحیه توراکولومبار با و بدون تزریق SDAVF از سطح T3 تا کونوس مدولاریس مطرح که با آنژیوگرافی تایید شد. بیمار جهت انجام عمل جراحی و تصمیم برای انتخاب نوع روش درمانی به جراح مغز و اعصاب ارجاع داده شد.

نتیجه گیری: توجه به تشخیص SDAVF در سمپتوم‏های نورولوژیک غیراختصاصی در برخورد با میلوپاتی پیشرونده با سیر کند بخصوص در مردان میانسال توصیه می‏شود، زیرا بیمار در صورت عدم تاخیر در تشخیص از نتیجه مطلوب درمانی برخوردار خواهد شد.


فرامرز حسین زاده، سعید صادقیه اهری، علی محمدیان اردی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از راههای بررسی الگوی تجویز دارو در جامعه، ارزیابی نسخ پزشکان است. با اینکه استفاده صحیح از آنتی بیوتیکها جهت پیشگیری و درمان بیماریهای عفونی باعث از بین رفتن و یا توقف رشد عوامل پاتوژن مولد بیماری میشود، اما در شرایط تجویز نابجا، ممکن است عامل پیدایش عوارض متعددی نیز باشد. از مهمترین این عوارض میتوان به ایجاد مقاومت دارویی اشاره کرد. هدف از مطالعه حاضر، بررسی وضعیت تجویز آنتی بیوتیکهای مختلف توسط پزشکان عمومی اردبیل برای بیماران سرپایی بود.

روش کار: این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و مقطعی گذشته نگر بود. تعداد 2000 نسخه از کل نسخ ارسالی به بیمه سلامت اردبیل (526000 نسخه) از 4 فصل مختلف سال 92 و به صورت تصادفی ساده سیستماتیک (منظم) به عنوان نمونه انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده از spss-18 و شاخصهای توصیفی و آزمون آماری ANOA (یکطرفه) و T test آنالیز گردید. p≤0/05  به عنوان اختلاف آماری معنی دار در نظر گرفته شد.

یافته ها : متوسط اقلام دارویی هر نسخه 3/6 قلم بوده و 54/9درصد از نسخ، حاوی آنتی بیوتیک بودند. قرص سفکسیم، کپسول آزیترومایسین، قرص کوآموکسی کلاو و پنی سیلین 6.3.3 به ترتیب بیشترین آنتی بیوتیک های تجویزی بودند. داروهای آنتی بیوتیک بیشتر از گروههای: پنی سیلین ها (39/4%)، سفالوسپورین ها (27/7%) و ماکرولیدها (18/3%) تجویز شده و پر هزینه ترین آنتی بیوتیک، قرص سفکسیم بود (32% از هزینه کل). بیشتر آنتی بیوتیکها به شکل خوراکی (قرص و بعد کپسول) تجویز شده و میانگین قیمت هرنسخه 71050±74539 ریال بود. بیشترین میزان تجویز آنتی بیوتیک مربوط به فصل پائیز و بعد زمستان بوده و بین میانگین اقلام آنتی بیوتیک تجویزی هر نسخه در فصل های مختلف سال، ارتباط معنی دار آماری وجود داشت (p=0/005).

نتیجه گیری: متوسط اقلام دارویی هر نسخه متناسب با آمارهای داخلی ولی بسیار بالاتر از میانگین های جهانی بود. فراوانی تجویز آنتی بیوتیک در مقایسه با شاخص جهانی و چند کشور خاورمیانه و حتی آفریقایی بالاتر، ولی از متوسط مصرف مناطقی از کشور پایین تر بود. الگوی تجویز داروهای آنتی بیوتیک توسط پزشکان عمومی اردبیل، بیشتر داروهای وسیع الطیف و گران قیمت را نشان داد. همچنین میانگین قیمت هر نسخه دارویی بالاتر از میانگین کشوری بود. این یافته ها نشان میدهند که تجویز و مصرف آنتی بیوتیکها در اردبیل از وضعیت مطلوبی برخوردار نمیباشد.


شهرام دستوری دستگیر، جابر داوودی، افشین بهمن شبستری،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: شهرستان پارس آباد مغان بدلیل دارا بودن شرایط آب و هوایی معتدل و چراگاههای متعدد از جمله مناطقی است که پرورش گوسفند و بز در آن رونق دارد. بابزیوز یکی از مهم ترین بیماری­های عفونی انگلی حیوانات، خصوصاً نشخوارکنندگان است. این انگل یک پروتوزوآ است که داخل گلبولهای قرمز زندگی کرده و توسط کنه ­های سخت بویژه ریپی سفالوس ، هیالوما ، درماسنتور و همافیزالیس به میزبان منتقل می­شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی عفونت بابزیا در گوسفندان شهرستان پارس آباد مغان میباشد.

روش کار: به منظور بررسی میزان آلودگی به بابزیا طی 2 فصل (بهار و تابستان 1393) از 105 رأس گوسفند مناطق مختلف شهرستان پارس ­آباد مغان نمونه خون اخذ شده و گسترش ضخیم و نازک تهیه گردید. گسترش ­های نازک خونی در متانول فیکس و به منظور تعیین حضور انگل تک یاخته­ ای از رنگ غلیط گیمسا به نسبت 1به 14 با آب مقطر رقیق شده برای رنگ­ آمیزی نمونه­ ها استفاده شد.

یافته­ ها: نتایج این مطالعه نشان داد که 33 نمونه (31/42%) به بابزیا آلوده بودند. از این تعداد 18نمونه (17/14%) به بابزیا اویس و 9 نمونه (8/57%) به بابزیا موتازی و 6 نمونه (5/71%) توأماً به هردو گونه بابزیا اویس و بابزیا موتازی آلوده بودند.

نتیجه­ گیری: میزان فراوانی عفونت بابزیا در گوسفندان شهرستان پارس ­آباد مغان قابل توجه بود. تشخیص سریع و درمان به موقع می­تواند از گسترش این بیماری در منطقه جلوگیری نماید.


شیما خواجوئی راوری، بهزاد برادران،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از علل اصلی مرگ‌ ومیر ناشی از سرطان در مردان، سرطان پروستات می‌باشد. روش‌های درمانی متفاوتی برای درمان سرطان پروستات وجود دارد؛ اما بسیاری از بیماران مبتلا به سرطان پروستات از عود بیماری پس از عمل و متاستاز رنج می‌برند. افزایش بیان 1 HMGA2، یک پروتئین انکوژن، در انواع مختلف تومورهای بدخیم از قبیل سرطان کولورکتال، تیروئید، پانکراس، ریه با پیشرفت تومور همراه است. هدف از این مطالعه بررسی اثر RNA کوچک مداخلهگر 1(siRNA) اختصاصی HMGA2 بر روی تکثیر سلولی سرطان پروستات می باشد.

روش کار: ترانسفکشن siRNA با استفاده از رویکرد لیپوزومی انجام گرفت. در این مطالعه که به صورت بنیادی می‌باشد، برای بررسی زیست پذیری سلول‌ها پس از ترانسفکشن توسط siRNA، تست MTT انجام گرفت. بررسی میزان آپوپتوز توسط تست TUNEL تعیین گردید.

یافته‌ها: ترانسفکشن siRNA بیان ژن HMGA2 را به‌صورت وابسته به دوز بعد از 48 ساعت به‌طور معناداری سرکوب کرد و منجر به القا آپوپتوز گردید. همچنین ترانسفکشن siRNA، زیست پذیری سلولها را تحت تاثیر قرار داد.

نتیجه‌گیری: نتایج ما نشان داد که تیمار سلول‌های PC3 با siRNA اختصاصی HMGA2 به‌صورت مؤثر باعث القا آپوپتوز در سلول‌‌های سرطان پروستات می‌شود. درنتیجه می‌تواند به‌عنوان ادجوانت بالقوه در درمان سرطان پروستات در نظر گرفته شود.


سوادعلی سیفی نوشنق، شهربانو عریان، اکرم عیدی، پریچهر یغمایی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلی کیستیک یکی از بیماریهای شایع غدد درون ریز بوده و 15-5 درصد زنان را در سنین باروری مبتلا می کند. هورمون لپتین که از بافت چربی به شکل متناوب ترشح می شود یک پیپتید 167 آمینواسیدی است و در تنظیم وزن نرمال بدن نقش اساسی دارد. مانند هورمون کلوتو (klotho) که بیشترین تجلی ژن آن در سلولهای لوله پیچیده دور کلیه ها و شبکه کوروئید مغز مشاهده می شود، دارای نقشی در پاتوژنز اختلالات تولید مثلی میباشد. کلوتو به عنوان یک هورمون ضد سرطان و ضد پیری شناخته شده است. متفورمین یک داروی ضد دیابت با خواص ضد اشتها است که عملکرد تخمدان ها را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.

روش کار: در این مطالعه ی مورد- شاهدی 45 بیمار مبتلا به PCOS که در سال 1392 به مرکز درمان نازایی جهاد دانشگاهی اردبیل مراجعه کرده بودند، برحسب معیار NIH انتخاب شدند. 45 زن سالم نیز به عنوان گروه شاهد برگزیده شدند. BMI بیماران از تقسیم وزن به مجذور قد محاسبه گردید. شاخص مقاومت به انسولین با مدل HOMA-IR محاسبه شد. سطح سرمی لپتین باکیت الایزا با مارک LDN و سنجش کلوتو با کیت الایزا با مارک Glory انجام شد. در گروه بیماران یک ماه پس از مصرف متفورمین دوباره سنجش های مذکور انجام گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها توسط SPSS-20 انجام گرفت. تمامی نتایج بدست آمده به صورت میانگین ± انحراف معیار بیان شد، به منظور مقایسه میانگین بین گروه ها از آزمون تی مستقل و همبسته استفاده شد.

یافته ها: بیماران PCOS یک ماه پس از مصرف متفورمین بهبودی چشمگیری نشان دادند. وزن بیماران پس از درمان کاهش نشان داد (p<0.05)سطح ناشتای گلوکز، مقاومت به انسولین کاهش چشمگیری داشت( p<0.01) .ارزیابی های هورمونی نشانگر کاهش چشمگیر سطوح لپتین و انسولین و افزایش سطح کلوتو بودند. در BMI بیماران تغییر چندانی حاصل نشد. سنجش لپتین و کلوتو در 45 بیمار نشان داد که سطح لپتین از 34.74به 28.41نانوگرم در لیتر کاهش یافت. ضمنا ً سطح کلوتو از 4.01 به 5.43 نانو گرم در لیتر افزایش یافت.

 نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد مصرف متفورمین بدون تاثیر در BMI زنان PCOS، میزان هورمون کلوتو را افزایش و میزان لپتین را کاهش می دهد. احتمالاً لپتین اثرات فیزیولوژیک خود را در غلظت پائین و کلوتو اثرات خود را در غلظت بالا اعمال می کند.


حمداله پناهپور، محمد نوری، محمد قاسم گل محمدی، نوشین صادقیان،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: سکته مغزی سومین عامل مرگ و معلولیت در بسیاری از جوامع انسانی است. درمان ترکیبی سکته مغزی با استفاده از داروهایی که مکانیسم های اثر متعددی دارند میتواند مفیدتر بوده و اثرات درمانی تشدید شده ای را ایجاد کند. در مطالعه حاضر اثرات درمان ترکیبی کندسارتان و آلفا توکوفرول مورد بررسی قرار گرفت.

روش کار: در این مطالعه پنج گروه از حیوانات شامل گروه شاهد، کنترل ایسکمیک، و گروههای ایسکمیک دریافت کننده کندسارتان (0.3mg/kg)، آلفاتوکوفرول (30mg/kg) و دریافت کننده درمان ترکیبی هر دو عامل مورد مطالعه قرار گرفتند. برای ایجاد ایسکمی موضعی مغز از روش انسداد شریان میانی مغز استفاده شد. 24 ساعت پس از وقوع ایسکمی حیوانات از نظر اختلالات حرکتی مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس برشهایی به ضخامت 2 میلیمتر از بافت مغز حیوان تهیه و رنگ آمیزی شده و جهت محاسبه ضایعه مغزی مورد استفاده قرار گرفت. ادم مغزی با تعیین محتوای آب بافت مغز ارزیابی شد.

یافته ها: وقوع سکته مغزی سبب بروز ضایعه مغزی، اختلالات حرکتی و همچنین ادم مغزی شدیدی در نیمکره درگیر شد. درمان ترکیبی کندسارتان و آلفا توکوفرول بطور معنی داری حجم ضایعه مغزی را کاهش داده و اختلالات حرکتی ایجادشده را بهبود بخشید. همچین این مداخله درمانی ضمن کاهش معنی دار ادم مغزی شاخص های اکسیداتیو استرس اصلاح کرده و ظرفیت دفاع آنتی اکسیدانی بافت مغز را افزایش داد که از این نظر اثرات درمان ترکیبی بطور معنی داری بیش از درمان تک مداخله ای با کندسارتان بود.

نتیجه گیری: درمان ترکیبی کندسارتان و آلفا توکوفرول حجم ضایعه مغزی را کاهش داده و ادم ایسکمیک مغزی را تقلیل داد. این اثرات محافظتی و درمانی ممکن است از طریق ارتقاء ظرفیت دفاع آنتی اکسیدانی بافت مغز صورت گرفته باشد


پروین بابایی، ارسلان دمیرچی، آمنه پوررحیم قورقچی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: کاهش استروژن پس از یائسگی با افزایش چربی احشایی و مقاومت انسولینی همراه است. افزایش چاقی شکمی و مقاومت انسولینی نیز سطح سرمی امنتین-1 را کاهش میدهد. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر استروژن بر چربی احشایی، اُمنتین-1 و مقاومت انسولینی در موش صحرایی اوارکتومی شده بود.

 روش کار: 30 سرموش صحرایی ماده سیزده هفته ای (میانگین وزن 5±180 گرم) به روش تصادفی و بر اساس همگن سازی وزن بدن در گروه های اوارکتومی (20=n) و جراحی شم (10=n) قرار گرفتند. گروه اوارکتومی شامل دو زیرگروه اوارکتومی + استروژن درمانی (10=n) و اوارکتومی + شاهد تزریق (کنترل؛10=n) بود. استروژن درمانی شامل روزانه 30 میکروگرم 17-بتا استرادیول والرات محلول در 0.2میلی لیتر روغن کنجد به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، 3 روز در هفته به مدت هشت هفته، به روش زیرجلدی تزریق شد. گروه شاهد همان حجم روغن کنجد را به روش تزریق زیرجلدی دریافت کرد. چربی احشایی به روش جراحی باز استخراج و توزین شد. امنتین-1 با روش الایزا و مقاومت انسولینی با HOMA-IR اندازه گیری شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شد.

یافته ها: وزن چربی احشایی گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق 12.84 درصد کاهش یافت؛ ولیکن این کاهش معنی دار نبود. این درحالی است که وزن بدن گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق 7.87 درصد کاهش معنی دار داشت؛ درحالیکه در گروه شاهد تزریق در مقایسه با شم 12.5 درصد افزایش معنی دار داشت. امنتین-1 گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق 41 درصد افزایش معنی دار داشت؛ در حالی که در گروه شاهد تزریق در مقایسه با شم 13.9 درصد کاهش معنی دار داشت. گلوکز، انسولین و مقاومت انسولینی در گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق، به ترتیب 51.16، 24.23 و 61.52 درصد کاهش معنی دار داشت (0.0001=p).

نتیجه گیری: هشت هفته تزریق استروژن احتمالاً از طریق افزایش امنتین-1 سرمی، موجب کاهش وزن و بهبود مقاومت انسولینی در موش صحرایی اوارکتومی شده می شود.


سحر جعفری، علیرضا مهدی زاده، سعید قوام زاده،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت نوع 2 نوعی بیماری اختلال در متابولیسم کربوهیدرات­ها می­باشد که یکی از بیماری­های مزمن شایع در بسیاری از کشورها از جمله ایران به حساب میآید. یکی از عوامل کاهش دهنده حساسیت به انسولین، افزایش سطح فاکتورهای التهابی نظیر hsCRP و TNF-α میباشد. از طرفی در سال­های اخیر اثر زیره سبز در مطالعات بر روی جانوران آزمایشگاهی، به عنوان یکی از گیاهان دارویی در درمان دیابت نوع 2 شناخته شده است. هدف از انجام این مطالعه، بررسی اثر دوزهای 50 و 100 میلی­گرمی عصاره زیره سبز بر شاخص­ های گلیسمیک و شاخص­های التهابی در نمونه ­های انسانی مبتلا به دیابت نوع 2 می­باشد.

روش کار: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو سوکور می­باشد که در شهر ارومیه و در سال 1394 انجام شد. پس از انتخاب، افراد بر اساس معیارهای ورود به صورت تصادفی به 3 گروه تقسیم شدند: 1- گروه مصرف کننده 100میلی گرم در روز عصاره زیره سبز، 2- گروه مصرف کننده 50 میلی گرم در روز عصاره زیره سبز، 3- گروه شاهد (دریافت کننده دارونما). ابتدا از این بیماران نمونه خونی گرفته شد و قند خون ناشتا، سطح انسولین سرم، هموگلوبین گلیکوزیله و نمایه­ های التهابی شامل hsCRP و TNF-α اندازه­ گیری شد. سپس به مدت 8 هفته مکمل یاری ادامه یافته و پس از پایان زمان مکمل ­یاری مجدداً نمونه خونی گرفته شده و نمایه­ های فوق اندازه ­گیری شد. سپس تمامی این اطلاعات وارد SPSS شده و به بررسی اثر مکمل یاری پرداخته شد.

یافته­ ها: میانگین سنی کل افراد شرکت کننده 47.33±6.36 سال بود. یافته­ ها نشان داد میانگین قند خون ناشتا (FBS)، هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) و انسولین سرم، در گروه دریافت کننده مکمل 100 میلی گرمی عصاره زیره سبز (p<0.01) و در گروه دریافت کننده مکمل 50 میلی گرمی عصاره زیره سبز (p<0.01) کاهش معنی­ دار داشته ولی در گروه دریافت کننده دارونما افزایش نشان داده است. میانگین شاخص­ های hsCRP و TNF-αدر ابتدا و انتهای مطالعه در هر دو گروه دریافت کننده مکمل 100 میلی گرمی (p<0.01) و دریافت کننده مکمل 50 میلی گرمی (p<0.01) کاهش معنی­ داری نشان داده است.

نتیجه گیری: تجویز کوتاه مدت مکمل 100 یا 50 میلی گرمی زیره سبز در افراد دیابتی نوع 2 ممکن است بتواند در کاهش سطح سرمی انسولین، قندخون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و نیز شاخص­های التهابی hsCRP و TNF-α موثر واقع شده و سبب کنترل بیماری در آنان شود.


طیبه محمدی، محمود خاکساری مهابادی، حسین نجف زاده ورزی، زهرا رضائی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: سیکلوفسفامید یکی از داروهای رایج در درمان سرطان است. سیکلوفسفامید روی جفت اثر سوء میگذارد و در زنان آبستن، ناهنجاری­ زا است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثرات محافظتی تجویز همزمان مسنا و اسانس باریجه در برابر سمیت سیکلوفسفامید در بافت جفت موش صحرایی بود.

روش کاز: 22 سر موش صحرایی ماده آبستن به طور اتفاقی در 3 گروه تقسیم شدند: 1) کنترل (سرم فیزیولوژی) (تعداد 7 موش)، 2) سیکلوفسفامید 15mg/kg)) (تعداد 7 موش) و 3) سیکلوفسفامید 15mg/kg))، مسنا 100mg/kg)) و باریجه 200mg/kg)) (تعداد 8 موش). داروها در روز سیزدهم آبستنی به صورت داخل صفاقی تجویز و موش­ها در روز بیستم آبستنی آسان­ کشی شدند. جفت­ها جدا و پس از مطالعه ماکروسکوپی فیکس شدند. مقاطع بافتی 5 میکرومتری آماده، رنگ آمیزی و با میکروسکوپ نوری مطالعه شدند.

یافته­ ها: سیکلوفسفامید وزن، ضخامت و طول قطرهای کوچک و بزرگ جفت را کاهش داد. از نظر بافت شناسی، ضخامت لایه­ های لابیرنت و بازال را کاهش داد و موجب نکروز و پرخونی در این لایه­ ها شد. تعداد سلول­های غول پیکر را کاهش داد و باعث جمع­ شدگی هسته آنها شد (0.05>p). تجویز مسنا و اسانس باریجه روی مورفومتری جفت نسبت به گروه سیکلوفسفامید اثری نداشت (0.05<p)، اما در سطح بافتی توانست ضخامت ناحیه بازال و تعداد سلول­های غول­ پیکر را افزایش دهد (  0.05>p )همچنین توانست مانع از جمع شدگی هسته، نکروز سلول­های غول­پیکر و اسپانژیوتروفوبلاست در لایه بازال شود و پرخونی در ناحیه لابیرنت را کاهش دهد (0.05>p).

نتیجه ­گیری: تجویز مسنا و اسانس باریجه بافت جفت موش صحرایی آبستن را در برابر اثرات توکسیک سیکلوفسفامید محافظت می­کند.


طوبی کریمی زاده مونه، سید ابراهیم حسینی،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: ریتالین از داروهایی است که در درمان اختلال کمبود توجه و بیش فعالی مورد استفاده قرار میگیرد. هدف این مطالعه بررسی اثر مقایسهای مصرف ریتالین با عصاره هسته انگور بر یادگیری اجتنابی غیرفعال در موشهای صحرایی نر بالغ بود.

روش کار: این مطالعه یک مطالعه تجربی بود که بر روی 40 سر موش صحرایی نر بالغ که به صورت تصادفی به 5 گروه 8 تایی شامل گروههای کنترل، شاهد و سه دسته تجربی تقسیم شدند، انجام گرفت. گروه کنترل تحت هیچ تیماری قرار نگرفتند. گروه شاهد نیز یک میلی­لیتر آب مقطر را در هر روز، دریافت نمودند. گروههای تجربی به ترتیبmg/kg 100 عصاره هسته انگور،mg/kg 1 ریتالین و mg/kg100 عصاره هسته انگور به همراه mg/kg 1 ریتالین دریافت داشتند. تجویزها برای 28 روز و به صورت گاواژ انجام گرفت. برای اندازه ­گیری میزان یادگیری احترازی از دستگاه شاتل باکس استفاده گردید. داده ­ها با کمک آزمون­‌های آماری ANOVA و پی‌گیری توکی و با کمک نرم افزار SPSS-18 ارزیابی گردید و معناداری اختلاف داده ها در سطح 0.05>p در نظر گرفته شد.

یافته ها: نتایج نشان داد ریتالین باعث کاهش یادگیری اجتنابی غیرفعال می شود در حالی که عصاره هسته انگور به تنهایی و همراه با ریتالین باعث افزایش یادگیری اجتنابی غیرفعال میشود.

نتیجه گیری: مصرف ریتالین باعث کاهش یادگیری اجتنابی غیرفعال میشود در حالی که مصرف همزمان ریتالین با عصاره هسته انگور مانع اثر ریتالین و افزایش یادگیری میگردد.


مهربان شهماری، سیمین دشتی، سعیده عاملی، سمیه خلیل زاده، عدالت حسینیان،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: اکثر بیماران درباره آنژیوگرافی آگاهی کافی ندارند و همین موضوع سبب بروز اضطراب و در نتیجه تغییرات علائم حیاتی بیماران ‌می‌گردد. خلأهای مطالعاتی در زمینه آموزش مؤثر به بیمار با توجه به زبان بومی وجود دارد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر آموزش از طریق فیلم مبتنی بر زبان بومی بر تغییرات علائم حیاتی ناشی از اضطراب بیماران بستری برای آنژیوگرافی در بیمارستان امام خمینی (ره) اردبیل انجام گردید.

روش کار: مطالعه حاضر به صورت نیمه تجربی در این بیمارستان روی 160 نفر از بیماران بستری برای آنژیوگرافی کرونر در سال 1392 انجام گردید. نمونه ها به صورت تصادفی به دو گروه مورد( آموزش با فیلم به زبان ترکی(آذری)) و کنترل تقسیم شدند. جهت جمع‌آوری داده‌ها، برگه ثبت متغیرهای همودینامیک تکمیل گردید. از آزمون‌های آماری واریانس با اندازه‌گیری‌های تکراری و کای دو جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها درSPSS-13 استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های تکراری نشان داد که در هر دو گروه مورد و کنترل، شاخص‌های علایم حیاتی بجز شاخص درجه حرارت در طول زمان بهبودی معنی‌داری داشته است (p<0.05) و میانگین علائم حیاتی در مقاطع زمانی مختلف با یکدیگر اختلاف معنی داری داشت (p<0.05).

نتیجه‌گیری: آموزش رسانه‌ای از طریق فیلم مبتنی بر زبان بومی باعث افزایش آگاهی بیماران نسبت به آنژیوگرافی و در نتیجه کاهش اضطراب آنان میشود و این امر باعث تعدیل علائم حیاتی در این بیماران میگردد، لذا توصیه می‌شود از این روش جهت تعدیل علائم حیاتی بیماران، قبل از روش‌های تهاجمی استفاده شود.


معصومه پرویزی، سیدفضل الله موسوی، خدیجه محمدی، محسن ارزنلو،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: استرپتوکوکوس پنومونیه به عنوان یکی از عوامل مهم مرگ و میر قابل پیشگیری توسط واکسن در سراسر دنیا است. واکسن­های رایج پنوموکوک از آنتی ژن­های کپسولی باکتری تشکیل شده­ اند. این واکسن­ها وابسته به سروتیپ هستند و حفاظت کامل در برابر عفونت­های پنوموکوکی را به وجود نمی­ آورند. به دلیل چنین مشکلاتی نسل جدید واکسن­ها بر پایه پروتئین های پنوموکوکی در حال توسعه هستند. هدف این مطالعه تعیین توزیع ژن­های کدکننده پنج آنتی ­ژن پروتئینی استروپتوکوکوس پنومونیه شامل پروتئین سطحی پنوموکوکی C (pspC)[1] هیستیدین تریاد پنوموکوکی D و E (phtD, phtE) 2، پروتئین A تنظیم شونده توسط rlr (rrgA) 3 و اتولیزین (lytA)4 در میان ایزوله های پنوموکوکی جدا شده از نمونه­ های نازوفارنژیال کودکان سالم بود.

روش کار: در مجموع 43 ایزوله استرپتوکوکوس پنومونیه از نمونه­ های نازوفارنژیال کودکان سالمی که در سال 1392 به مهدکودک­های شهرستان اردبیل مراجعه کرده بودند، جدا شد. ایزوله­ ها در ابتدا توسط آزمایشات فنوتیپی مانند حساسیت به اپتوچین و حلالیت در صفرا شناسایی شدند. سپس توسط ردیابی ژن کد کننده آنتی­ ژن کپسولی (cpsA) تایید شدند. برای ردیابی ژن­های pspC، phtD، phtE، rrgA و lytA از روش PCR استفاده شد.

یافته ها: در 84.4 درصد ایزوله­ ها حداقل یکی از ژن­های مورد مطالعه ردیابی شد. ژن­های lytA، pspC، phtE، phtD و rrgA به ترتیب در 70، 60، 39.5، 35 و 25.5 درصد ایزوله­ ها شناسایی شدند.

نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که ژن­های مورد مطالعه به طور یکنواخت در میان ایزوله­ ها وجود ندارند و برای بدست آوردن یک واکسن پنوموکوکی با پوشش حفاظتی کامل بایستی از مجموعه­ ای از این آنتی­ ژن­ها استفاده شود.


شهلا محمدگنجی، محمدناصر مولاپور، غلامرضا جوادی، عیسی جهانزاد،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: ژن KAI1 در واقع یک ژن شناخته شده سرکوبگر متاستاز است که با مهار تحرک و تهاجم سلولهای سرطانی اولیه، متاستاز را سرکوب میکند. بیان KAI1 در همه بافت های نرمال نشان داده است‌، اما میزان بیان mRNA آن در تومورها یکسان نیست. هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی نیمه کمی بیان ژنKAI1 در mRNA بافتی بیماران ایرانی مبتلا به سرطان کولورکتال و ارتباط خاموش یا روشن بودن این ژن در هر یک از مراحل توموری با فاکتورهای پاتولوژیک بیماران است. شاید بتوان به مارکری مفید در شناسایی مراحل توموری بویژه متاستاز و تهاجم در سرطان کولورکتال دست یافت.

روش کار: بدین منظور 80 نمونه توموری تازه و 14 نمونه نرمال از 80 بیمار مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی تهیه شد و آزمایش RT-PCR بر روی cDNA سنتز شده حاصل از mRNA بافت ها با پرایمرهای بتا اکتین و ژنKAI1 انجام شد.

یافته ها: نتایج نشان داد در 51.2% نمونه ها بیان ژنKAI1 روشن و در48.8%نمونه ها بیان این ژن خاموش بود. بطور جزئی تر تمامی نمونه های نرمال، 60% نمونه های مرحله یک و 75.5% نمونه های توموری مرحله دو، برای ژن KAI1 دارای بیان بود. در حالیکه 97.3% نمونه های مراحل 3 و4 و 94.5% نمونه های توموری واجد متاستاز بیانی برای این ژن را نشان نداد. تجزیه و تحلیل آماری مقایسه بیان ژنKAI1 در چهار گروه نرمال، مرحله یک، مرحله دو و مرحله سه توموری نشان داد که اختلاف معنی داری در بیان ژنKAI1 در این گروه ها وجود دارد (p<0.05).

نتیجه گیری: ارتباط معناداری بین بیان نیمه کمی ژن KAI1 با متاستاز به گره­های لنفاوی (فاکتور N) (0.02(p= و متاستاز (p=0.000001) مشاهده شد.


وحید مظلوم، وحید سبحانی، عمیدالدین خطیبی عقدا، حمید حصاری کیا، محمد کاظم امامی میبدی،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: ناکارآمدی عضلات هیپ در تشدید سندرم درد پتلافمورال نقش مهمی بازی میکند که میتواند به صورت نقاط ماشه ای مایوفاشیال در عضلات این ناحیه بروز کند. بنایراین هدف ما بررسی شیوع نقاط ماشه ای مایوفاشیال عضلات گلوتئوس مدیوس و کوادرتوس لومبروم و تأثیر یک مداخله درمانی بر شدت درد و قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور هیپ در بیماران مبتلا به سندرم درد پتلافمورال بود.

روش کار: تعداد 40 آزمودنی (20 نفر بیمار و 20 نفر سالم) به صورت داوطلبانه وارد مطالعه شدند. نقاط ماشه ای مایوفاشیال پنهان در دو عضله گلوتئوس مدیوس و کوادرتوس لومبروم مورد ارزیابی قرار گرفت و از دینامومتر دستی جهت اندازه گیری قدرت ایزومتریک حداکثری عضلات ابداکتور ران استفاده شد. آزمودنیهای مبتلا به سندرم درد پتلافمورال که دارای نقاط ماشه ای در عضله گلوتئوس مدیوس بودند به طور تصادفی به دو گروه درمانی (میانگین سن: 4.6±.24.4 سال) و کنترل (میانگین سن: 4.3±23.3سال) تقسیم شدند. مداخله درمانی شامل آزادسازی فشار نقاط ماشهای و کینزیوتیپینگ بود. شدت درد و قدرت ایزومتریک حداکثری عضلات ابداکتور رانی پیش و پس از اعمال مداخله در دو گروه مورد ارزیابی قرار گرفت.

یافته ها: بیماران مبتلا به سندرم درد پتلافمورال به طور معنی داری بیشتر از افراد سالم دارای نقاط ماشه ای مایوفاشیال پنهان در عضلات گلوتئوس مدیوس و کوادرتوس لومبروم میباشند (p<0.001). استفاده از مداخله درمان آزادسازی فشار نقاط ماشه ای و کینزیوتیپینگ میتواند به طور معنی داری باعث کاهش درد این بیماران شود (p<0.001)، در حالی که تأثیر معنی داری بر روی قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور رانی ندارد (p>0.05).

نتیجه گیری: استفاده از مداخله درمانی آزادسازی فشار نقاط ماشه ای و کینزیوتیپینگ به صورت توأمان میتواند باعث کاهش درد بیماران مبتلا به سندرم درد پتلافمورال گردد. مطالعات بیشتری جهت فهم مکانیزم اثربخشی این روش مورد نیاز است.


شادی شاهسوان، عبدالعزیز رستگار لاری، بیتا بخشی، پرویز اولیاء، ملیحه نوبخت،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: جنس شیگلا باکتریهای گرم منفی هستند که عامل بیماری شیگلوزیس بوده و در کودکان زیر دو سال، افراد مسن و کسانی که ضعف سیستم ایمنی دارند میتواند مشکل ساز شود. آنچه که امروزه درمان بیماریهای عفونی را پیچیده میکند؛ مقاومت همزمان به چند آنتی بیوتیک میباشد.گونه های شیگلا نیز مانند سایر باکتریها به آنتی بیوتیکهایی که به صورت معمول در درمان شیگلوزیس استفاده میشود، مقاوم شده اند. هدف این مطالعه بررسی الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی و مقاومت به تتراسایکلین و آزیترومایسین در جدایه های شیگلا میباشد.

روش کار: 50 جدایه شیگلا از کودکان زیر پنج سال مبتلا به اسهال از سه بیمارستان در شهر تهران جمع آوری و وارد مطالعه شدند که شناسایی آنها به روش های بیوشیمیایی، آگلوتیناسیون و مولکولی (ژنهای ,rfc ipaH, wbgz) انجام شد. حساسیت ضدمیکروبی با روش دیسک آگار دیفیوژن برای آمپی سیلین، آزیترومایسین، سیپروفلوکساسین، داکسی سایکلین، لووفلوکساسین، ماینوسایکلین، نالیدیکزیک اسید، نورفلوکساسین، استرپتومایسین، تری متوپریم سولفامتوکسازول و تتراسایکلین و بررسی حداقل غلظت بازدارندگی برای تتراسایکلین و آزیترومایسین انجام شد.

یافته ها: از 50 جدایه شیگلا 16 درصد به عنوان شیگلا فلکسنری و 84 درصد به عنوان شیگلا سونئی شناسایی شدند. 98 درصد همزمان به چند دارو مقاوم بودند. بیشترین جدایه ها به استرپتومایسین، تری متوپریم سولفا متوکسازول، تتراسایکلین و داکسی سایکلین مقاوم بودند. مقاومت به آزیترومایسین 6 درصد گزارش شد. تمامی جدایه ها به نورفلوکساسین و لووفلوکساسین حساس بودند. در این مطالعه نه الگوی مقاومت برای شیگلا مشاهده شد.

نتیجه گیری: مقاومت به تتراسایکلین در این جدایه ها بسیار بالا بوده و همچنین مقاومت به آزیترومایسین هم به عنوان آنتی بیوتیکی که در سالهای اخیر استفاده میشود قابل ملاحظه میباشد.


اسماعیل بابائی، وحید منتظری،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: بر اساس نظریه جدید بن یاخته های سرطانی، اختلال در فرآیند خودبازسازی بن یاخته های موجود در بافت ها میتواند منجر به بروز غدد سرطانی گردد. تحقیق حاضر فعالیت ژن خودبازسازی Oct-4 را در تومورهای تیروئید مورد بررسی قرار داده است.

روش کار: در این مطالعه مورد- شاهدی، بیان ژن Oct-4 به صورت مقایسه ای در نمونه های سرطانی، بافت حاشیه ای تومورها و ندول های غیرتوموری تیروئید با استفاده از تکنیک RT-PCR ارزیابی گردید.

یافته ها: نتایج بدست آمده از آنالیز داده ها با آزمون One-way ANOVA، حاکی از بیان معنی دار ژن Oct-4 در بافتهای پاپیلاری کارسینومای تیروئید نسبت به حاشیه تومور و غده های غیرتوموری تیروئید میباشد (p<0.05).

نتیجه گیری: بیان غالب ژن Oct-4 در سلول های توموری تیروئید ضمن تایید نظریه بن یاخته های سرطانی، بیان گر نقش آن در بروز سرطان تیروئید است که می تواند به عنوان مارکر تشخیصی برای تمییز کارسینومای پاپیلاری تیروئید از انواع ندول های غیرتوموری و همچنین مرزبندی غده ها به کار گرفته شود.



صفحه 2 از 7     

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.19 seconds with 50 queries by YEKTAWEB 4623