[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
90 نتیجه برای محمدی

رضا مهدوی، علی نعمتی، ایرج فیضی، مجتبی امانی، حسین علیمحمدی اصل، محمد مأذنی، عباس نقی زاده، علی شادمان، رضا علی پناه مقدم، اصغر پیرزاده، موسی غیور نهند،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1390 )
چکیده

زمینه و هدف: نظر بر این است که مکمل اسیدهای چرب 3ω باعث مهار آسیب استرس های اکسیداتیو، افزایش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی و نیز سبب کاهش پراکسیداسیون لیپیدی در بیماران مبتلا به سرطان معده می شود. بنابراین مطالعه اخیر با هدف تاثیر مصرف مکمل اسیدهای چرب 3ω روی استرس اکسیداتیو در بیماران مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی انجام گردید.
روش کار: پژوهش حاضر به صورت کارآزمایی بالینی دو سوکور در شهر اردبیل در سال 1389 انجام شد. بدین منظور 15 نفر از بیماران داوطلب مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی برای گروه مورد  و 15 دیگر نفر برای گروه شاهد بعد از مصاحبه به صورت تصادفی جهت  مطالعه انتخاب گردیدند. سپس به گروه مورد، مکمل اسیدهای چرب 3ω به میزان 3 گرم (محتوی ایکوزا پنتانوئیک و دوکوزاهگزانوئیک اسید به ترتیب 8/1 و 2/1گرم) و به گروه شاهد ماده دارونما بمدت یک و نیم  ماه داده شد. پس از ثبت اطلاعات آنتروپومتریک از هر دو گروه نمونه های خونی در سه  مرحله (در شروع، 30  و 45 روز بعد) در حالت ناشتا جمع آوری شد. از نمونه های خونی برای انجام آزمایش مالون دی آلدئید، ظرفیت کل آنتی اکسیدانی، کلسترول، تری گلسیرید، LDL، VLDL و HDL خون استفاده گردید. نتایج بدست آمده توسط نرم افزار آماری SPSS و آزمون های آماری تی زوجی، تی مستقل و اندازه گیری های مکرر مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: وزن و نمایه توده بدنی گروه مصرف کننده مکمل اسیدهای چرب 3 ω بعد از مداخله در مقایسه با گروه کنترل، افزایش معنی داری نشان داد ( p < 0/05 ) . در گروه کنترل وزن و نمایه توده بدنی و میزان مالون دی آلدئید سرم بعد از مداخله نسبت به قبل از آن کاهش معنی داری نشان داد، در صورتی در گروه مصرف کننده مکمل اسیدهای چرب ω3 وزن، نمایه توده بدنی و ظرفیت کل آنتی اکسیدانی در روزهای 30 و 45 پس از مداخله نسبت به شروع مطالعه افزایش معنی داری را نشان داد ( p < 0/05 ) . هیچ اختلاف معنی داری در سایر فاکتورهای بیوشیمیائی اندازه گیری شده در انتهای مطالعه در بین گروه ها مشاهده نشد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که تجویز اسیدهای چرب 3ω  در بیماران مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی باعث افزایش ظرفیت کل آنتی اکسیدانی سرم شده و مانع از تشدید استرس اکسیداتیو می گردد.

ملیحه نوبخت، نوروز نجف زاده، باقر پورحیدر، محمد قاسم گلمحمدی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1390 )
چکیده

  زمینه و هدف: در طی دوران زندگی، فولیکول موهای بدن وارد سه فاز رشد آناژن، کاتاژن، تلوژن می­شوند. سلول­های بنیادی فولیکول مو در ناحیه Bulge که بخشی از غلاف ریشه خارجی است قرار دارند و سلولهای ناحیه Bulge ، در فاز آناژن تکثیر می کنند و سلول­های جدیدی ایجاد می کنند. چندین سال است که ناحیه Bulge منبع سلول­های بنیادی محسوب می­شود، با اینحال مطالعات کمی در مورد خصوصیات سلول­های بنیادی مشتق از ناحیه Bulge فولیکول مو در موش صحرایی بصورت In Vitro انجام شده است. در این مطالعه، بیان فاکتورهای سلول­های بنیادی را در ناحیه Bulge فولیکول موی موش­های صحرایی را بررسی نمودیم.

  روش کار: در این مطالعه از فولیکول های موی موش صحرایی، ناحیه Bulge جدا شدند و در محیط کشت حاوی فاکتورهای رشد کشت داده شدند. در سلولهای ناحیه Bulge فولیکول موی موش صحرایی یک هفته و سه هفته بعد از کشت، بیان Nestin ، CD34 و K15 بررسی شدند . در این مطالعه از روشهای ایمونوسیتوشیمی و فلوسیتومتری استفاده شد.

  یافته ها: نتیجه این مطالعه نشان داد که سلول­ها پتانسیل تکثیری بالایی دارند و قبل از تمایز مارکرهای Nestin ، CD34 را بیان کردند ولی مارکر K15 در سلول­های بنیادی که متمایز نشده بودند، بیان نشد .

  نتیجه گیری : نتایج نشان دادند که سلول­های کشت یافته ناحیه Bulge فولیکول­های موش صحرایی، می­توانند فاکتورهای سلول­های بنیادی را بیان کنند پس بنابراین این سلول­ها می­توانند سلول­های بنیادی چند توان باشند.


فیروز امانی، سعداله محمدی، افشین شاکر، سمیرا شهباززادگان،
دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1390 )
چکیده

  زمینه و هدف : مصرف دارو یکی از مهمترین روش­های درمان بیماری است، ولی مصرف غیرمنطقی و خودسرانه داروها علاوه بر عدم درمان بیماری باعث ایجاد عوارض دارویی در طولانی مدت می‌شود . این بررسی با هدف سنجش میزان مصرف خودسرانه دارو در بین دانشجویان دانشگاه­های شهر اردبیل انجام گردید .

  روش کار: این مطالعه توصیفی مقطعی در سال 1389 بر روی 300 نفر از دانشجویان دانشگاه­های شهر اردبیل (دانشگاه­های محقق، آزاد، علوم پزشکی و پیام نور) اجرا گردید. روش نمونه­گیری از نوع تصادفی ساده و نمونه­ها به صورت کاملا تصادفی از بین دانشجویان چهار دانشگاه انتخاب و اطلاعات از طریق پرسشنامه جمع­آوری گردیدند. برای تجزیه و تحلیل داده­ها از روش­های آمار توصیفی و تحلیلی در قالب جدول و آزمون آماری کای دو در نرم افزار SPSS نسخه 16 استفاده گردید.

  یافته‌ها : میانگین سنی دانشجویان 2 ± 64/20 سال و 3/23% دانشجویان متاهل و 7/76% مجرد بودند و از بین دانشجویان متاهل 9/92% غیر ­پزشکی و 1/7% پزشکی بودند. میزان شیوع مصرف خودسرانه دارو در دانشجویان مورد بررسی بیش از 83% بود. بالاترین میانگین امتیاز نگرش دانشجویان در سئوالات نگرشی مربوط به بی­خطر بودن داروهای مصرفی بود. نداشتن وقت برای مراجعه به پزشک، اعتقاد به بدون عارضه بودن داروها و فروش دارو بدون نسخه توسط داروخانه ها، از شایعترین عوامل موثر بر مصرف خودسرانه دارو بودند.

  نتیجه‎گیری : با توجه به میزان بالای مصرف خودسرانه دارو در بین دانشجویان که بخشی از قشر تحصیل کرده اجتماع می­باشند. لازم است تدابیری در راستای آموزش و اطلاع رسانی صحیح در جهت کاهش مصرف خودسرانه دارو اتخاذ گردد.


محمد قاسم گلمحمدی، محسن سقا، حسن آذری، نوروز نجف زاده،
دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1390 )
چکیده

  زمینه و هدف: سلول­های بنیادی دسته­ای از سلول­های تمایز نیافته می­باشند که قابلیت تمایز به انواع سلول­های تخصص یافته را دارند. کشف این سلول­ها در سیستم عصبی مرکزی پستانداران که تا مدتها پیش تصور می­شد فاقد هرگونه قدرت ترمیم و بازسازی می­باشد، امیدهای تازه­ای را برای درمان بیماری­های دژنراتیو سیستم عصبی مرکزی نظیر سکته مغزی، بیماری پارکینسون، آلزایمر و ضایعات نخاعی ایجاد نموده است. بدلیل اهمیت موضوع، تصمیم گرفته شد نحوه جداسازی سلول­های بنیادی عصبی از مغز موش بالغ با استفاده از روش ایجاد نوروسفر و تمایز آنها به سلول­های بالغ سیستم عصبی توضیح داده شود.

روش کار: ناحیه تحت بطنی نیمه سری بطن­های طرفی مغز موش بالغ تشریح و جداسازی شده و پس از ایجاد سوسپانسیون تک سلولی بر اساس روش ایجاد نوروسفر کشت داده شد. پس از هفت روز نوروسفرهای اولیه حاصله شمارش شده و میانگین تعداد آنها بدست آمد. تمایز سلول­های بنیادی عصبی به سلول­های بالغ سیستم عصبی با قرار دادن سلول­های بدست آمده از نوروسفرها در محیط کشت تمایزی انجام شد و بمنظور تشخیص این سلول­ها از تکنیک ایمونوسیتوشیمی و نشانگرهای اختصاصی آنها استفاده شد. یافته ها: سوسپانسیون سلولی بدست آمده از بافت تحت بطنی نیمه سری بطن­های طرفی مغز موش بالغ 7 تا 10 روز پس از انکوبه شدن در محیط کشت نوروسفر، کلونی­های چند ظرفیتی بنام نوروسفر ایجاد نمود. میانگین تعداد نوروسفرهای بدست آمده از این ناحیه 62 ± 505 تخمین زده شد. خاصیت چند ظرفیتی نوروسفرهای بدست آمده با قرار گرفتن سلول­های حاصله از نوروسفرها در محیط کشت تمایزی با ایجاد سلول­های اصلی سیستم عصبی مرکزی یعنی نورون، آستروسیت و الیگودندروسیت نشان داده شد. نتیجه گیری: به دلیل کمبود مارکرهای خاص برای شناسایی سلول­های بنیادی عصبی روش ایجاد نوروسفر در محیط آزمایشگاهی روشی مطمئن و انتخابی برای جداسازی، مطالعه و درک بیولوژی سلول­های بنیادی عصبی رویانی و بالغ می­باشد.
رضوان ذبیح اللهی، مریم نورمحمدی، آذر فرهنگ اصفهانی، روح اله وهاب پور، سید مهدی سادات، محمد رضا آقاصادقی، منصور صالحی، سید داور سیادت،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: تحقیقات بسیاری در زمینه یافتن داروهای ضد ویروس HIV در حال انجام می­باشند. بررسی بر روی این ترکیبات نیازمند کار با ویروس زنده است که خطرات زیستی فراوانی برای کاربران دارد. لذا در تحقیق حاضر، یک سیستم جدید و ایمن سنجش میزان اثرات سایتوپاتیک HIV با استفاده از ویروس­های HIV-1 با قابلیت یک سیکل همانندسازی (SCR) معرفی شده است.

  روش کار: ویروس­های HIV-1 با قابلیت یک سیکل زندگی، به وسیله ترانسفکشن در سلول­های HEK293T تولید شدند. پلاسمیدهای pMD2G ، pSPAX2 و pmzNL4-3 برای تولید ویروس استفاده شدند. سلول­های هدف MT-2 با مقادیر مختلف از ویروس SCR HIV-1 آلوده شدند. میزان تشکیل سنسشیوم در میان سلول­های آلوده شده به وسیله شمارش زیر میکروسکوپ نوری بررسی شد. میزان مرگ و میر سلول­های آلوده شده به ویروس به وسیله سنجش میزان تکثیر سلولی با روش XTT بررسی شد. داروهای نویراپین و ایندیناویر به عنوان کنترل مثبت استفاده شدند.

  یافته ها: با افزایش میزان ویروس شروع کننده آلودگی تا حد 1600ngP24 ، تعداد سنسشیوم در میان سلول­های هدف افزایش نشان داد. با افزایش میزان ویروس به میزان بالاتر تولید سنسشیوم در میان سلول­های MT-2 کاهش یافت. افزایش تعداد سنسشیوم تا سه روز پس از آلودگی مشاهده و سپس کاهش خود به خودی نشان داد. مرگ سلولی در میان سلول­های هدف با رسیدن میزان ویروس شروع کننده به 1600ngP24 به حداکثر خود رسید. میزان توان 50% بازدارندگی اثرات سایتوفیت ( IC50 ) محاسبه شده برای ترکیب­های BMS806 و نویراپین بر اساس روش ابداع شده در این مطالعه به ترتیب 30 و 50 نانومولار بوده است.

  نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه امکان انجام بررسی اثرسایتوپاتیک HIV با استفاده از ویروس­های SCR HIV وجود دارد. همچنین نتایج بررسی میزان اثر ضد ویروسی دو داروی نویراپین و BMS806 نشان دهنده دقت این روش برای سنجش اثر ضد HIV-1 ترکیبات مختلف می­باشد. همانندسازی یک دوره­ای SCR HIV باعث افزایش امنیت زیستی روش ابداعی در این مطالعه نسبت به استفاده از ویروس نامیرا می­باشد.


نسرین فولادی، حسین علیمحمدی اصل، فیروز امانی، فرهاد پورفرضی، نسرین همایونفر، منصوره کریم اللهی، حجت اله صفیر، عدالت حسینیان،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری های عروق کرونر، علت اصلی مرگ و میر در کشورهای صنعتی و در حال توسعه می باشند. دخالت عوامل عفونی از جمله هلیکوباکتر پیلوری به عنوان یک عامل خطر برای سندرم حاد کرونری مطرح می باشد. این مطالعه به منظور بررسی ارتباط بین عفونت هلیکوباکتر پیلوری با سندرم حاد کرونر طراحی و اجرا گردید. روش کار: مطالعه مورد-شاهدی بر روی 300 مورد بیمار با سندرم حاد کرونر و 300 شاهد در مراکز آموزشی درمانی امام خمینی، فاطمی و علوی شهر اردبیل در سال 1388 انجام گرفت. از افراد مبتلا به انفارکتوس حادمیوکارد وآنژین صدری ناپایدار (گروه مورد) و افراد بستری در بخش های ارتوپدی، جراحی و ارولوژی که سابقه بیماری قلبی نداشتند (گروه شاهد) نمونه خون گرفته شد و پس از جدا نمودن سرم، آنتی بادی هلیکوباکترپیلوری به روش الیزا در دو گروه اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی، آزمون های آماری t و کای دو در نرم افزار spss تحت آنالیز قرار گرفت. یافته ها: بررسی یافته ها نشان داد که 79 نفر (3/26%) از گروه شاهد و 122 نفر (66/40%) از گروه مورد دارای IgG مثبت بودند و اختلاف بین گروه ها معنی دار بود ( 05/0 > p ) بررسی عوامل خطرزای بیماری های قلبی عروقی تائید شده در افراد گروه مورد و شاهد نشان داد که در افراد IgG مثبت عوامل خطرزای قلبی عروقی نسبت به موارد منفی و مشکوک IgG بیشتر بود ولی مقایسه عوامل خطرزا بین دو گروه مورد و شاهد به غیر از یک مورد تفاوت معناداری را بین دو گروه نشان نداد ولی مقایسه پرفشاری خون و سابقه بیماری قلبی بین افراد با سرولوژی مثبت در دو گروه مورد و شاهد تفاوت آماری معنی داری داشت ( 05/0 > p ). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که احتمالا عفونت با هلیکوباکترپیلوری در بروز سندرم حاد کرونر دخیل می باشد لذا مطالعات تکمیلی بیشتری جهت اثبات ارتباط سندرم حاد کرونر و عفونت هلیکوباکتر پیلوری پیشنهاد می شود.
نسرین فولادی، حسین علیمحمدی، علی حسین خانی، فیروز امانی، رقیه گشاده رو،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: بیماری سنگ­های ادراری شایعترین اختلال دستگاه ادراری می باشد که می تواند منجر به نارسایی کلیوی گردد. این بیماری بیشتر در مردان میان سال و پیر دیده می شود. هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط بین انواع سنگ­های ادراری با فاکتورهای خطر احتمالی در بیماران مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر اردبیل بود.

  روش کار: در یک مطالعه توصیفی مقطعی که در مراکز درمانی جراحی شهر اردبیل از فروردین ٨٧ تا تیر ماه 88 بر روی بیماران مبتلا به سنگ مجاری ادراری انجام گرفت، 150 بیمار وارد مطالعه شدند. اطلاعات شامل متغیرهای دموگرافیک و نوع سنگ در چک لیست از قبل تهیه شده وارد و توسط نرم افزار آماری SPSS و با تست­های کای دو و آنالیز واریانس یکطرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سطح معنی­داری در این مطالعه 05/0> p در نظر گرفته شد.

  یافته ها: از میان کل بیماران مورد مطالعه 116 نفر (3/77%) دارای سنگ اگزالات کلسیمی، 15 نفر (10%) سنگ فسفات کلسیمی، 10 نفر (7/6%) سنگ اسید اوریکی و 9 نفر (6%) دارای سنگ فسفات آمونیومی بودند. میانگین سن بیماران 41/14 ± 90/41 سال بود (48% بیماران دارای سن 50-30 بودند). نود و یک نفر (6/60%) از بیماران مرد و 59 نفر (4/39%) زن بودند. میانگین شاخص توده بدنی ( BMI ) کل بیماران 83/3 ± 80/25 بود . ارتباط معنی­داری بین نوع سنگ و شغل بیماران، محل سکونت (173/0)، سابقه بیماری قبلی، BMI بیماران و سابقه مصرف دارو وجود نداشت (05/0 p > ) .

  نتیجه‌گیری: شایعترین نوع سنگ­های ادراری در مردان و زنان مربوط به اگزالات کلسیم (3/77%) و کمترین مربوط به فسفات آمونیوم (6%) بود. بیشترین مبتلایان به سنگ­های ادراری در گروه سنی50-30سال قرار داشتند. ارتباط معنی­داری بین نوع سنگ با شغل، محل سکونت، سابقه بیماری و مصرف دارو توسط بیماران بدست نیامد.


مریم رف رف، الهه محمدی، لعیا فرزدی، محمد اصغری جعفر آبادی، سیامک صبور،
دوره 12، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلی کیستیک ( PCOS ) یکی از مهمترین بیماری های آندوکرین در زنان می باشد. این بیماری با پیشرفت دیابت نوع 2 و بیماری های قلبی عروقی در ارتباط می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر مکمل یاری اسید های چرب3- ω بر وضعیت گلیسمی و پروتئین واکنشگر C با حساسیت بالا در زنان مبتلا به PCOS انجام گرفت.

  روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی دو سوکور بر روی 61 بیمار مبتلا به PCOS انجام شد. افراد در گروه اسیدهای چرب 3- ω (30 نفر) و دارونما (31 نفر) به مدت 8 هفته روزانه 4 کپسول اسیدهای چرب 3- ω (هر یک حاوی 180 میلی گرم ایکوزاپنتانوئیک اسید و 120میلی گرم دوکوزاهگزانوئیک اسید) یا دارونما دریافت کردند. اندازه ‏ گیری های تن ‏ سنجی، بیوشیمیایی و دریافت غذایی در ابتدا و انتهای مطالعه صورت گرفت.

  یافته ها: مکمل یاری با اسیدهای چرب 3- ω سبب کاهش معنی دار در سطح سرمی گلوکز، انسولین (001/0> p برای هر دو متغیر) و مقاومت انسولینی (002/0= p ) در انتهای مطالعه نسبت به مقادیر پایه شد. این کاهش نسبت به گروه دارونما نیز معنی دار بود (به ترتیب 001/0> p ، 002/0= p و 001/0> p ). در انتهای مطالعه تغییر معنی دار در سطح پروتئین واکنشگر C با حساسیت بالا در هیچ یک از دو گروه مشاهده نشد (05/0< p ) .

  نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد مکمل یاری با اسیدهای چرب 3- ω اثرات مطلوبی بر وضعیت گلیسمی در زنان مبتلا به PCOS داشته و ممکن است در پیشگیری و کنترل عوارض متابولیک ناشی از این بیماری مؤثر باشد.


بهزاد باباپور، شهرام حبیب زاده، مهدی صمدزاده، بیتا شهباززادگان، طاهره محمدی، الهام عتیقی،
دوره 12، شماره 5 - ( ویژه نامه پایان نامه ها 1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: دیابت نوع 2 ه مانند فشارخون، هایپرلیپیدمی وسیگارکشیدن، یک فاکتور خطر اصلی برای بیماریهای قلبی و عروقی می‏باشد. کاردیومیوپاتی دیابتی اولیه یک فاکتور مهم برای نارسایی قلبی درغیاب بیماری های ایسکمیک، دریچه ای و ناشی از فشارخون در بیماران دیابتی است. بیماری عروق کرونر در بیماران دیابتی شایع بوده و اغلب بدون علامت است. بدون شک تشخیص زود هنگام اختلال عملکرد بطن چپ و بیماری عروق کرونر یک هدف اصلی برای پیشگیری از پیامدهای بیماریهای قلبی و عروقی دربیماران دیابتی است. لذا هدف این مطالعه بررسی عملکرد سیستولی و دیاستولی و میزان مثبت شدن تست ورزش در بیماران دیابتی بدون علامت و بدون فشار خون بود.

  روش کار: این مطالعه به صورت توصیفی مقطعی انجام شد. نمونه مورد مطالعه شامل 40 بیمار دیابتی با دیابت تیپ 2 و بدون علامت قلبی و بدون فشارخون بالا با میانگین سن 47 سال بود که طی سال 1388 به درمانگاه دیابت بیمارستان امام خمینی اردبیل مراجعه کردند. عملکرد بطن چپ با اکوکاردیوگرافی ارزیابی گردید و تست ورزش با پروتکل Bruce انجام شد. اطلاعات بیماران جمع آوری شده و در فرم های مخصوص درج شدند و سپس توسط نرم افزار آماری spss 17 مورد بررسی قرار گرفت. از تست آماری کای اسکوئر و فیشر برای تحلیل روابط بین متغیرها استفاده شد .

  یافته ها: نمونه مورد مطالعه شامل 40 نفر بود. تمامی آنها عملکرد سیستولی نرمال داشتند. 22 نفر (55%) اختلال عملکرد دیاستولی داشتند و هشت نفر (20%) تست ورزش مثبت داشتند که همه هشت نفر دچار اختلال عملکرد دیاستولی نیز بودند.

  نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که اختلال عملکرد دیاستولی بطن چپ دربیماران دیابتی بدون علامت رخ می‏دهد و بیماری عروق کرونر نیز در بیماران دیابتی مبتلا به اختلال عملکرد دیاستولی، شایع تر است.


اسلام مرادی اصل ، مهدی محبعلی ، بهنام محمدی قلعه بین، اکبر گنجی، سهیلا مولایی ، روشنک مهریور، ذبیح اله زارعی ،
دوره 14، شماره 1 - ( بهار 1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: لیشمانیوز احشائی از بیماریهای مهم آندمیک در ایران است و شهرستان مشکین شهر مهمترین کانون طبیعی لیشمانیوز احشایی در ایران می باشد. هدف از این مطالعه بررسی آخرین تغییرات در الگوها و شاخصهای اپیدمیولوژیکی بیماری کالاآزار در منطقه مشکین شهر طی 12 سال می باشد.

  روش کار: این پژوهش توصیفی - تحلیلی به صورت گذشته نگر بوده و با بررسی پرونده 193 بیمار که در فاصله زمانی1380 لغایت 1391با تشخیص کالا آزار در بیمارستان ولیعصر مشکین شهر بستری بوده و یا در منزل تحت درمان بوده اند، صورت گرفته است. اطلاعات از پرونده ها استخراج و داده ها با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی و به کمک نرم افزار SPSS نسخه 15 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

  یافته ها: از 193 نفر بیمار کالا آزار تایید شده از سال 1380-1391، 85% ساکن مناطق روستایی و 15% ساکن مناطق شهری بودند. 43% از بیماران مونث و 57% مذکر بودند. از نظر گروه سنی 66% زیر 2 سال و 23% گروه سنی 2-5 سال و 11% بالای 5 سال بودند. در بین چهار بخش شهرستان، بیشترین موارد بیماری در پنج سال اول مطالعه در بخش مرکزی و در شش سال دوم در بخش غربی گزارش شده است و در یک سال اخیر (1391) این الگو مجددا" در حال تغییر می باشد.

  نتیجه گیری: بروز بیماری در منطقه مورد مطالعه کاهش یافته است. به علت آلودگی نسبتا" بالای سگ سانان و نقش مهم این مخازن در حفظ و انتشار بیماری، توقف اقدامات بهداشتی در هر یک از بخش های منطقه می تواند باعث افزایش موارد بروز بیماری بشود.


محمد میرزا آقازاده، نسرین فولادی، بیژن زمانی، فریبا مهدی نیا، راحله محمدی،
دوره 14، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: نارسایی قلبی از علل عمده بستری های بیمارستانی می باشد. مطالعات زیادی ارتباط نزدیک بین اختلال تنفسی مربوط به خواب و نارسایی قلبی را نشان داده اند. مطالعات نشان داده که ارتباط بین هاپیوکسی شبانه و اختلال عملکرد بطن چپ می تواند باعث سیکل معیوب شده و موربیدیته و مورتالیته را در بیماران با نارسایی احتقانی قلب ( CHF ) هر چه بیشتر افزایش دهد. توجه به این ارتباط و درمان اختلالات تنفسی خواب SRBD) ) اثرات مؤثری بر بهبودی روند درمانی CHF خواهد داشت. لذا این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین هیپوکسی شبانه با میزان کسر جهشی در بیماران با نارسایی احتقانی قلب در بیمارستان امام خمینی اردبیل انجام شد.

  روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد که 108 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه دو قسمتی (قسمت اول اطلاعات دموگرافیک و قسمت دوم اطلاعات مربوط به اختلالات خواب) و معاینه بالینی (پالس اکسی متری و اکو کاردیو گرافی) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری اس پی اس اس و آزمونهای توصیفی و تحلیلی شامل آزمون q square ، ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز واریانس استفاده گردید.

  یافته ها: 56 نفر (9/51%) از بیماران مورد مطالعه زن و 52 نفر (1/48%) مرد با میانگین سنی 11 ± 42/65 سال بودند. در کل طول مدت خواب 95 نفر (88%) بیماران دچار هیپوکسی شبانه بودند بین افت اشباع اکسیژن خون شریانی شبانه با کسر جهشی رابطه آماری معنی داری به دست آمد.

  نتیجه گیری: در نهایت این مطالعه نشان داد که اکثریت بیماران با نارسایی بطن چپ دچار هیپوکسی شبانه می شوند، لذا توصیه می شود در درمان بالینی CHF علاوه بر درمان علائم بالینی، به اختلالات تنفسی مربوط به خواب شبانه نیز توجه شود.


نسرین فولادی، فرهاد پورفرضی، جلال تقی زاده، حسین علی محمدی، راحله محمدی،
دوره 14، شماره 4 - ( زمستان 1392 )
چکیده

زمینه و هدف: اعتیاد عامل تهدید جدی ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی می باشد. برای کاهش رفتارهای پرخطر ناشی از اعتیاد تزریقی، باید شناخت دقیقی از رفتارها و ویژگی های معتادین داشت. این پژوهش با هدف ارزیابی این ویژگی ها صورت گرفت.
روش کار: مطالعه مقطعی مقایسه ای بر روی دو گروه 360  نفری  شامل 180 معتاد با و 180 معتاد بدون تزریق مشترک با استفاده از پرسشنامه راهنمای مصاحبه انجام گرفت. نتایج با نرم افزار SPSS نسخه 16 و روشهای آماری توصیفی (انحراف معیار و میانگین) و تحلیلی شامل تی تست، آنالیز واریانس و همبستگی مورد تجزیه و تحلیل  قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد که جنس، وضعیت تاهل، وضعیت اشتغال، سن شروع اعتیاد، سن شروع تزریق، تواتر تزریق مواد مخدر، دفعات تزریق در روز، محل دریافت سرنگ برای تزریق، نوع شرکای جنسی در چند ماه اخیر، بین معتادین تزریقی با تزریق مشترک و معتادین  تزریقی بدون تزریق مشترک،  تفاوت معناداری نداشت. ولی معتادین با تزریق مشترک، سطح تحصیلات پایین تر داشتند ( 037/0 =P)، تعداد سرنگ نو دریافتی شان در ماه کمتر بود ( 001/0 =P)، احتمال ابتلا به ایدز را در خود بیشتر دانسته اند (001/0 =P)،  مذاکره با شریک جنسی در مورد استفاده از کاندوم و نیز استفاده از کاندوم در آخرین رابطه جنسی خود را کمتر ذکر کرده اند (001/0 =P)، میانگین تعداد شرکای جنسی خود در 3 ماه اخیر را بیشتر ذکر کرده اند (003/0 =P). همچنین بین درک از خطر و نیز استفاده از کاندوم درمعتادین تزریقی با تزریق مشترک ارتباط معناداری وجود داشت ( 001/0 =P ).
نتیجه گیری: با توجه به ارتباط معنادار بین درک از خطر و استفاده از کاندوم در معتادین تزریقی با تزریق مشترک، باید جهت افزایش استفاده از کاندوم در میان معتادین تزریقی، اطلاع رسانی مناسبی به معتادان شود.

یوسف محمدی کبار، الهام نژاد سیفی، حسن قبادی مراللو، فیروز امانی،
دوره 14، شماره 4 - ( زمستان 1392 )
چکیده

زمینه و هدف: پروکلسیتونین، پیش هورمون کلسیتونین است که از 116 اسید آمینه تشکیل شده و در سلولهای نورو آندوکرین تیرویید ساخته میشوداما در شرایطی مثل شوک سپتیک، کانسر های متاستاتیک و عفونتهای باکتریال و قارچی از سلولهای نورو آندوکرین ریه، سلولهای کبدی و لکوسیتها ترشح میشود. این پروتئین به عنوان یک پروتئین واکنش دهنده فاز حاد در پروسه های التهابی نقش دارد. از این رو در این مطالعه به بررسی پروکلسیتونین سرم و مایع پلور در انواع شایع افیوژن پلور پرداخته شده است.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع مقطعی Case-series بوده که بر روی 60 بیمار با پلورال افیوژن انجام شد. در این مطالعه موارد افیوژن ناشی از سل، بدخیمی، افیوژن متعاقب پنومونی و نیز ترانسودا وارد مطالعه شدند و سایر علل افیوژن پلور از مطالعه خارج گردید. پس از جمع آوری نمونه ها، سطح پرو کلسیتونین در مایع پلور و سرم بیماران اندازه گیری و سپس به مقایسه آماری آنها با توجه به اتیولوژی اولیه افیوژن پرداخته شد.
یافته ها: در مطالعه حاضر 60 بیمار (10 بیمار مبتلا به TB، 10 بیمار مبتلا به بدخیمی، 10 بیمار مبتلا به افیوژن پاراپنومونیک و 30 بیمار افیوژن پلورال ترانسوداتیو) شرکت نمودند که 7/61% مرد و 3/38% زن (204/0 =P ) و میانگین سنی آنها 38/19± 68/62 سال بود. نتایج نشان داد میانگین پروکلسی تونین در مایع پلور بیماران با افیوژن اگزوداتیو ng/ml 0/74 (در بدخیمی ng/ml 0/63، درتوبرکلوز ng/ml 0/42 و پاراپنومونیک ng/ml 1/51) و بیماران ترانسوداتیو ng/ml 0/42 و نیز در سرم بیماران با پلورال افیوژن اگزوداتیو ng/ml 0/74 (در بدخیمی ng/ml  0/65، در توبرکلوز ng/ml 0/40 و در پاراپنومونیک ng/ml  1/20) و در بیماران ترانسوداتیو ng/ml 0/43 بود. پس از تحلیل داده ها مشاهده شد که میان پروکلسیتونین مایع پلور (016/0 =P ) و سرم (009/0 =P ) بیماران مبتلا به پلورال افیوژن ترانسودا واگزودا تفاوت معنی داری وجود داشت. همچنین  پس از حذف بیماران ترانسودایی درمیان بیماران اگزوداتیو نیز تفاوت معنی داری مشاهده شد به گونه ای که در گروه پارا پنومونیک هم میزان پرو کلسیتونین سرم وهم مایع پلور بیش از دو گروه توبرکلوز و بدخیمی بود.
نتیجه گیری: پروکلسیتونین سرم و مایع پلور به عنوان یک مارکر در پاسخ به التهاب افزایش می یابد. اگرچه در بیماران با عفونت باکتریال وپنومونی افزایش آن قابل توجه می باشد ولی در بیماران دچار التهاب ثانویه به توبرکلوز ویا بدخیمی نیز میتواند افزایش یابد و از آن میتوان به عنوان یک مارکر التهابی در بررسی بیماران مبتلا به پلورال افیوژن استفاده کرد.

بهنام محمدی قلعه بین، کیمیا رحیمی، علی پزشکی، فیروز امانی، پیمان آذغانی، سلطان اصغری، الهام رئیسی،
دوره 15، شماره 1 - ( بهار 1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: تریکوموناس واژینالیس تک یاخته انگلی است که در دستگاه تناسلی - ادراری انسان زندگی و ایجاد علائم می‌کند. تریکومونیازیس شایعترین عفونت منتقله از طریق تماس جنسی است و بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت بیش از170 میلیون نفر سالانه در سراسر جهان به این انگل آلوده می‌شوند. از عوارض تریکومونیازیس در‌زنان افزایش احتمال انتقال ویروس‌ HIV ، افزایش خطر ابتلا به سرطان سرویکس، زایمان زودرس، تولد نوزاد کم وزن و افزایش احتمال آلودگی به سایر عفونت های منتقله از طریق تماس جنسی می‌باشد. با توجه به اهمیت عوارض ناشی‌از‌آلودگی به تریکوموناس واژینالیس در زنان باردار مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان آلودگی به تریکوموناس واژینالیس در زنان باردار و مراجعه کننده به مراکز بهداشتی و درمانی انجام‌گرفت.

  مواد و روش ها: این مطالعه مقطعی‌از نوع توصیفی‌ تحلیلی بود. از میان زنان باردار مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی و درمانی شهر اردبیل تعداد‌500 نفر پس از پر کردن رضایتنامه و پرسشنامه انتخاب شدند. نمونه برداری از ترشحات واژن با سواپ استریل و اسپاکولوم یکبار مصرف، جهت تشخیص مستقیم انگل زیر میکروسکوپ و همچنین کشت در محیط اختصاصی دیاموند انجام شد. نتایج به دست آمده از آزمایشات در کنار اطلاعات موجود در پرسش نامه با استفاده از آزمون آماری کای 2 در نرم افزار آماری‌‌ SPSS (نسخه 19) مورد آنالیز قرار‌گرفت.

  یافته‌ها:‌‌‌ از تعداد 500 نمونه مورد مطالعه پنج مورد (1%) در آزمایش مستقیم و‌12 مورد (4/2%) در روش کشت از نظر تریکوموناس مثبت شدند. از بین موارد‌ کشت مثبت 5 نفر‌(7/41%) درگروه سنی 25-16سال و 7نفر (3/58%) درگروه سنی 35-26سال قرار داشتند. همچنین از میان علائم بالینی رابطه معناداری بین ترشح با ابتلا به این انگل مشاهده شد.

  نتیجه گیری: با وجود آلودگی به تریکوموناس واژینالیس در بین زنان متاهل و باردار، ارائه برنامه بهداشتی موثر در پیشگیری از آلودگی در این افراد توسط مسئولین بهداشتی ضروری به نظر می‌رسد.


مرتضی جبارپور بنیادی1، عاطفه محمدی، محمد خلج کندری، سیمین تقوی،
دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1394 )
چکیده

زمینه و هدف: منظور از سقط مکرر خودبخودی، وقوع دو یا سه سقط متوالی خودبخودی، قبل از هفته بیستم بارداری است. آدنوزین دآمیناز در متابولیسم پورین‏ها نقش داشته و دارای دو ایزوآنزیمADA1 و ADA2 است. پلی‏مورفیسم G A (الل ADA* ) موجب افزایش سطوح آدنوزین می شود. آدنوزین به دلیل افزایش جریان خون به رحم و جفت دارای نقش محافظتی در برابر سقط های مکرر خودبخودی است. با توجه به تاثیر فعالیت آنزیمی کاهش یافته این پلی مورفیسم بر روی سطوح آدنوزین، نقش پلی مورفیسم G A (الل ADA* ) ژن آدنوزین دآمیناز بر روی سقط های مکرر خودبخودی جمعیت شمالغرب ایران در این مطالعه بررسی شد.
روش کار: یک جمعیت 100 نفری از زنان به دو گروه تقسیم بندی شدند. گروه اول 50 نفر دارای سابقه سقط (حداقل دو بار) و گروه دوم شامل 50 نفر با حداقل دو زایمان موفق و بدون سابقه سقط، مورد بررسی قرار گرفتند. استخراج  DNA  از لکوسیت‏ها و با روش استاندارد استخراج DNA انجام شد. برای بررسی پلی ‏مورفیسم G A، واکنش زنجیره ‏ای پلی‏مراز (PCR) انجام و حضور یا عدم حضور این پلی ‏مورفیسم توسط روشRFLP -PCR بررسی شد. به منظور تجزیه و تحلیل آماری از آزمون مربع کای استفاده شده و ارزش (05/0>P) به عنوان سطح معنی ‏داری در نظر گرفته شد.
یافته‏ها: فراوانی هموزیگوت‏ها (AA) در گروه کنترل 2% مشاهده شد. این در حالی است که هیچ هموزیگوتی (AA) در گروه بیمار دیده نشد. فراوانی هتروزیگوت ‏ها (AG) در گروه کنترل20% و در گروه بیمار 8% گزارش شد (05/0>P). فراوانی هموزیگوت‏ها (GG) در گروه کنترل 78% و گروه بیمار 92% گزارش شد (05/0>P).
نتیجه‏گیری: با توجه به نتایج حاصل، به نظر می‏رسد پلی ‏مورفیسم G A (الل ADA* ) و ژنوتیپ (ADA*1/ADA*2) AG به واسطه کاهش فعالیت آدنوزین دآمینازی، دارای نقش محافظتی در برابر سقط‏های مکرر خودبخودی است.


علی محمدی، بهزاد برادران،
دوره 15، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده

  زمینه و هدف : امروزه سرطان یکی از علل اصلی مرگ و میر در جهان می‏باشد. ترکیبات گیاهان دارویی القاکننده آپوپتوز، از روش‏های درمان سرطان محسوب می‏گردد ؛ لذا مطالعه بر روی گیاهان و شناسایی ترکیبات آنها در جهت تولید داروهای ضد سرطانی جدید از فعالیت‏های تحقیقاتی مهم در دنیا می‏باشد. از طرف دیگر با توج ه به ارزان بودن ، مصرف خوراکی و دسترسی آسان عموم به عصاره گیاه گزنه، محققان بر آن شدند تا در این تحقیق اثربخشی عصاره این گیاه را بر روی سلول‏های سرطان سینه رده MDA-MB-468 بررسی نمایند.

  روش کار: در این مطالعه برای بررسی اثرات سایتوتوکسیک عصاره گیاه گزنه تست MTT انجام شد. در مرحله بعد برای بررسی نوع مرگ سلولی و القا آپوپتوز تست‏های DNA Fragmentation و TUNEL انجام شد.

  یافته ها: نتایج تست MTT نشان داد که عصاره دی کلرومتانولی گیاه گزنه به طور معنی‏ داری سلول‏های سرطانی را از بین برد. مقادیر IC50 مربوط به رده سلولی سرطان پستان انسانی MDA-MB-468 برابر با 05/1 ± 46/29 میکروگرم در میلی لیتر در زمان 24 ساعت و 04/1 ± 54/15 میکروگرم در میلی لیتر در زمان 48 ساعت بود. تست DNA Fragmentation و TUNEL نشان داد که عصاره دی کلرومتانولی گیاه گزنه در القای آپوپتوز نقش دارد.

  نتیجه گیری: نتایج مطالعات نشان داد که تیمار سلول‏های MDA-MB-468 با عصاره دی کلرومتانولی گیاه گزنه ( Urtica dioica )، باعث القاء آپوپتوز در این سلول‏ها شده و این عصاره می‏تواند در درمان سرطان مفید باشند.


افشین هوشیار، نسرین فولادی، فاطمه قربانی، راحله محمدی، حسین علی محمدی اصل،
دوره 15، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده

زمینه و هدف : بیماری سلیاک بیماری گوارشی است که عوامل ژنتیکی در بروز آن دخیل می&rlmباشند. مطالعه حاضر با هدف تعیین HLA DQ2 و HLADQ8 در بیماران با سرولوژی مثبت سلیاک تشخیص داده شده در بین بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر انجام گرفت.

روش کار: این مطالعه توصیفی تحلیلی مقطعی بر روی 105 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به درمانگاه گوارش مرکز آموزشی درمانی امام خمینی اردبیل انجام شد. تمامی بیماران تحت آزمون IgATTGAnti به روش Elisa قرار گرفتند. بیماران با تشخیص سلیاک تحت HLA typing و آندوسکوپی و بیوپسی قرار گرفتند و سطح HLA DQ2 و HLA DQ8 در آنها اندازه گیری شد. داده&rlm ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و روش&rlmهای آماری توصیفی و تست&rlmهای یو- مان ویتنی و تست دقیق فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

یافته&rlmها: نتایج نشان داد که 14 بیمار از 105 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مبتلا به سلیاک بوده و از این تعداد 12 نفر از نمونه&rlmها زن و 2 نفر مرد بودند. اکثریت بیماران مبتلا به سلیاک (4/71%) از نظر پاتولوژی روده باریک بر اساس بیوپسی دارای مارش IIIc بودند. نتایج HLA typing بیماران نشان داد که اکثریت آنها (11 نفر، 57/78 %) HLA DQ2 مثبت داشتند. یک نفر HLA DQ2 و HLA DQ8 مثبت بود و 2 نفر HLA DQ8 مثبت داشتند.

نتیجه گیری: نتایج HLA typing بیماران نشان داد که اکثریت آنها LA DQ2 H مثبت داشتند. مطالعه ی حاضر نشان داد که ژنوتیپ های HLA می توانند نقش مهمی در ایجاد بیماری سلیاک داشته باشند .


حمداله پناهپور، محمدقاسم گل محمدی، سجاد محمدنژاد،
دوره 15، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده

زمینه و هدف: سکته مغزی سومین عامل مرگ و معلولیت در بسیاری از جوامع انسانی است. هر ساله میلیون&rlmها انسان از این بیماری رنج می&rlmبرند. مصرف داروهای گیاهی و گیاهان دارویی در کشورهای مختلف رو به افزایش است. امروزه داروهای گیاهی به عنوان درمان جایگزین با عوارض کمتر یا مکمل درمان مورد استفاده قرار می&rlmگیرند. گیاه سیاه دانه با نام علمی Nigella sativa تاریخچه غنی طبی و مذهبی دارد. نظر به نقش تعیین کننده استرس اکسیداتیو در پاتوفیزیولوژی سکته مغزی تصور می&rlmشود که تجویز سیاه دانه بتواند با ایجاد اثرات آنتی اکیسدانی تاثیر محافظتی در برابر عوارض این بیماری داشته باشد. در مطالعه حاضر تلاش شد اثرات تجویز روغن سیاه دانه به عنوان مداخله درمانی پس از وقوع ایسکمی مغزی بر حجم ضایعه و ادم مغزی ایجاد شده مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد.

روش کار: در این تحقیق 48 سر موش صحرائی نر از نژاد Sprague-Dawley در سه گروه شاهد، کنترل و درمان با روغن سیاه دانه مورد مطالعه قرار گرفتند. حیوانات با تزریق داخل صفاقی کلرال هیدرات (mg/kg 400) بیهوش شدند. ایسکمی موضعی مغز به مدت 90 دقیقه با استفاده از تکنیک انسداد شریان میانی مغز توسط نخ نایلون پوشیده از سلیکون ایجاد شد. در پایان دوره ایسکمی به حیوانات گروه درمان روغن سیاه دانه ( ml/kg 2) تزریق شد. 24 ساعت پس از ایسکمی حیوانات بطور تصادفی انتخاب شده و برای دو پروژه مورد بررسی قرار گرفتند: الف- حیوانات از نظر اختلالات حرکتی با استفاده از آزمون نورولوژیک مورد ارزیابی قرار گرفتند و سپس جهت تعیین حجم ضایعه مغزی 6 برش از سطوح مختلف مغز تهیه شده و پس از رنگ آمیزی با استفاده از سیستم آنالیز تصویری مورد ارزیابی قرار گرفتند؛ ب- برای ارزیابی شدت ادم ایجاد شده از تعیین محتوی آب بافت مغز استفاده شد.

یافته&rlmها: در حیوانات گروه شاهد اختلال حرکتی یا ضایعه مغزی مشاهده نشد. حیوانات گروه ایسکمیک اختلالات حرکتی شدیدی نشان دادند (نمره آزمون نورولوژیک 55/0� 87/3). میزان حجم ضایعه مغزی ایجاد شده در نیمکره چپ این گروه 39�426 میلیمتر مکعب بود. بروز ایسکمی محتوی آب نیمکره چپ مغز در گروه ایسکمیک را افزایش داد که بطور معنی داری از نیمکره سالم مغز در همین گروه و نیمکره&rlmهای مغز گروه شاهد بیشتر بود (19/0� 8/83%،p <0/05). درمان با روغن سیاه دانه ضمن بهبود اختلالات حرکتی ناشی از ایسکمی بطور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل حجم ضایعه مغزی را کاهش داد. همچنین تجویز روغن سیاه دانه ادم مغزی ایجادشده را بطور معنی داری نسبت به گروه کنترل کاهش داد.

نتیجه گیری: یافته&rlmهای این مطالعه نشان داد که روغن سیاه دانه می&rlmتواند اثرات محافظتی در برابر آسیب ایسکمیک مغزی داشته باشد. درمان با روغن سیاه دانه ضمن کاهش حجم ضایعه مغزی سبب بهبود اختلالات حرکتی ناشی از ایسکمی می&rlmشود و ادم مغزی ایجاد شده را تقلیل می&rlmدهد.


امیر عزیزی، جواد محمدی،
دوره 16، شماره 1 - ( بهار 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی و استرس ادرا ک شده از جمله علایم شایع در اختلال سندرم روده تحریک پذیر به شمار می‌آیند. در دهه اخیر رفتار درمانی دیالکتیکی به عنوان یکی از درمان‌های مؤثر در درمان بسیاری از اختلالات معرفی شده است. به همین منظور هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی بر استرس ادراک شده و افسردگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر است.

روش کار: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی (طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل و انتساب تصادفی) می‌باشد. نمونه آماری پژوهش، شامل 30 بیمار مبتلاء به سندرم روده تحریک‌پذیر بود که از میان کلیه بیمارانی که در سال 1393 به مراکز درمانی شهر تبریز مراجعه کرده بودند و پس از مصاحبه، دریافت ملاک‌های تشخیصی Rome-III و تکمیل پرسشنامه استرس ادراک شده و افسردگی بک، با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس (15 نفر برای هر گروه) انتخاب شده و به طور تصادفی در گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. بعد از اتمام دوره 8 جلسه‌ای رفتار درمانی دیالکتیکی در گروه آزمایشی، مجددا پرسشنا مه ها در دو گروه اجرا شد. داده‌ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره در نرم‌افزار SPSS v.20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: رفتار درمانی دیالکتیکی گروهی در کاهش استرس ادر ک شده (P=0/004 ,F=9/91) و افسردگی  ( P=0/005 ,F=9/60) بیماران مبتلا به روده تحریک‌ پذیر در گروه آزمایشی به طور معناداری مؤثر بوده است؛ به طوری که پس از انجام مداخله، میانگین نمرات استرس ادرا ک شده و افسردگی کاهش یافتند.

نتیجه‌گیری: به نظر می رسد که رفتار درمانی دیالکتیکی در کاهش استرس ادراک شده و افسردگی بیماران مبتلاء به سندرم روده تحریک  پذیر موثر می باشد. بنابراین می‌توان با اجرای آن به بهبود علائم استرس ادراک  شده و افسردگی افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر کمک کرد.


سهیلا مولایی، عبدالحسین دلیمی، مهدی محبعلی، ذبیح الله زارعی، بهنام محمدی قلعه بین، بهناز آخوندی، امراله آذرم،
دوره 16، شماره 1 - ( بهار 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: لیشمانیازیس احشایی از مهمترین بیماری های زئونوز کشور ایران بشمار می آید. این بیماری در سگ های مناطق شمال غرب و جنوب کشور گزارش شده است. در این مناطق علاوه برآلودگی سگ های ولگرد، سگ های خانگی به ظاهر سالم می توانند بدون نشان دادن علایم آلوده شوند. هدف این مطالعه بررسی لیشمانیوز احشایی در سگ های خانگی فاقد علایم بالینی و مقایسه آنها با سگ های دارای علایم در شهرستان مشکین شهر بوده است.

روش کار: : این مطالعه از نوع توصیفی – مقطعی و طی سالهای 93-1391 انجام گرفت. مجموعا از تعداد 110 قلاده سگ  خانگی اعم از واجد علائم(24 قلاده) و یا فاقد علائم بیماری(86 قلاده)، نمونه سرم گرفته شد و با روش DAT (آزمایش آگلوتیناسیون مستقیم) مورد آزمایش قرار گرفت. سپس این سگ ها در طی چهار دوره شش ماهه از نظر تیتر آنتی بادی، علایم بیماری و پارازیتولوژی مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت بر روی 10قلاده ( 41.6%) از سگهای واجد علایم و 15 قلاده (  17.4%) از سگهای فاقد علایم ، کالبدگشایی انجام و از بافت طحال آنها اسمیر تهیه و کشت نیز داده شد.

یافته ها: بر اساس نتایج حاصله، از 24 قلاده سگ های دارای علایم بالینی ، تعداد 20 مورد ( 83.3%) و از 86 قلاده سگ فاقد علایم 16 مورد ( 18.6%) با آزمایش DAT مثبت بودند. نتایج اسمیر و کشت در 100% سگ های دارای علایم بالینی و 60% سگ های فاقد علایم بالینی مثبت بود. از نتایج بسیار جالب و قابل توجه این مطالعه این بود که سگهای فاقد علایم آنتی بادی منفی( 13.4%)، از نظرپارازیتولوژی مثبت شدند.

نتیجه گیری: سگ های فاقد علائم همانند سگهای علامت دار قادر به نگهداری عفونت لیشمانیا اینفانتوم بوده و میتوانند در برقراری چرخه انتقال بیماری در مناطق اندمیک، نقش داشته باشند.در مطالعه حاضر تعدادی از سگ های دارای علایم از نظر آنتی بادی ضد لیشمانیا منفی بوده ولی از نظر پارازیتولوژی مثبت نشان دادند. از طرفی تعدادی از سگ های فاقد علایم و با تیترآنتی بادی منفی، از نظر پارازیتولوژی مثبت نشان دادند. با توجه به این نتایج با وجود موثر بودن تست سرولوژیکی DAT در تشخیص آلودگی سگ های بدون علامت و اهمیت آن در اجرای برنامه های کنترل لیشمانیوز احشایی، این تست به تنهائی نمی تواند مورد استفاده قرار گیرد و در مناطق اندمیک بایستی تیتر آنتی بادی با مقادیر بسیار کم نیز، مورد توجه قرار گیرد وطی بازه زمانی حد اقل یکساله مورد بررسی قرار گیرد و یا از تست های دیگر جهت تشخیص کمک گرفته شود



صفحه 3 از 5     

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.23 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4623