27 نتیجه برای نعمتی
علی نعمتی، عباس نقی زاده باقی، محمد حسین دهقان،
دوره 8، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : یکی از مهمترین شاخص های بین المللی برای ارزیابی رشد و سلامت جسمی ، اندازه گیری وزن و قد و تعیین توده بدن BMI (Body Mass Index) و مقایسه آن ها با منحنی های استاندارد می باشد . این تحقیق با هدف بررسی وضعیت رشد جسمی دختران دانش آموز 19-7 ساله اردبیل و مقایسه آن با مقادیر استاندارد و مطالعات مشابه در ایران بعمل آمده است.
روش کار: در یک مطالعه توصیفی- مقطعی با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای ، قد و وزن 3996 نفر دانش آموز دختر 19-7 ساله شهری و روستایی در سال 1384 انـدازه گیری شد و میانگین ، انحراف استاندارد و صدک های مختلف 5، 10، 25 ، 50 ، 75 ، 90 و 95 قد و وزن و شاخـص توده بدن در تمامی سنین محاسبه شد و با استاندارد NCHS (National Center for Health Statistics) و مناطق دیگر ایران مقایسه گردید.
یافته ها: میانگین قد و وزن دختران شهری از همسالان روستایی خود بیشترمی باشد . رشد قد آزمودنی ها در فاصله سنی 9 تا 12 سالگی بیشتر و حداکثر آن در نه سالگی و به مقدار 6 سانتی متر در سال است. همچنین بیشترین میزان افزایش وزن دختران در سن 13 سالگی و به مقدار 5/5کیلوگرم در سال می باشد. میانگین قد و وزن دختران اردبیلی در سنین مورد مطالعه از همسالان تهرانی، کرمانی، اصفهانی کمتر می باشد. همچنین تمامی صدک های قد و وزن و توده بدن دختران 19-7 ساله اردبیل از صدک های مشابه خود در استاندارد NCHS کمتر می باشد.
نتیجه گیری: در تمام موارد صدک های مربوط به قد، وزن و BMI دختران 19-7 سال اردبیل از استاندارد NCHS پائین می باشد.
حسین خادم حقیقیان، علیرضا فرساد نعیمی، بهرام پورقاسم گرگری، اکبر علی عسگرزاده، علی نعمتی،
دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده
مقدمه و هدف: جهت کاهش گلوکز خون، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت انسولینی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو، رژیمهای غذایی متفاوت، داروهای شیمیایی و گیاهی متعددی وجود دارند. گیاهان دارویی مانند دارچین جهت کنترل دیابت مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به نادر بودن مطالعات در سایرکشورها و نیز متناقض بودن نتایج این مطالعات و اینکه اکثر مطالعات موجود در مدل حیوانی و یا در محیط آزمایشگاه انجام شدهاند، در این راستا مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر مکمل خوراکی دارچین بر روی گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت انسولینی در افراد ایرانی مبتلا به دیابت نوع دو طراحی گردید.
روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی بر روی 60 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو (30 نفر گروه مداخله و 30 نفر گروه کنترل) در شهر تبریز در سال 1388 انجام گردید. گروه مداخله روزانه 5/1 گرم پودر دارچین که در داخل کپسولهای 500 میلیگرمی پر شده بود (روزانه 3 عدد به همراه وعدههای غذایی اصلی) و گروه کنترل دارونما به مدت 60 روز دریافت کردند. نمونههای خون وریدی در آغاز و پایان مطالعه جهت اندازهگیری میزان گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و انسولین سرم گرفته شد. مقاومت انسولینی با استفاده از اسکور HOMA ( Homeostasis Model Assessment ) محاسبه گردید. نتایج بصورت میانگین ± انحراف معیار ارائه گردید. برای مقایسه میانگین متغیرها قبل و بعد از مداخله از آزمون تی زوجی و برای مقایسه میانگین بین گروهها از آزمون تی استفاده گردید. سطح معنیدار آماری برای کلیه آزمونها 05/0 > p در نظر گرفته شد.
یافته ها: پس از 60 روز مداخله، میانگین سطوح گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت انسولینی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل به طور معنیداری کاهش یافت (05/0> p ). هیچ تغییر معنیداری در میانگین سطح گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت به انسولین در گروه کنترل بعد از 60 روز مشاهده نگردید.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان میدهد که مصرف دارچین میتواند در کنترل گلوکز خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و کاهش مقاومت انسولینی در بیماران دیابت نوع دو موثر باشد.
رضا مهدوی، علی نعمتی، ایرج فیضی، مجتبی امانی، حسین علیمحمدی اصل، محمد مأذنی، عباس نقی زاده، علی شادمان، رضا علی پناه مقدم، اصغر پیرزاده، موسی غیور نهند،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: نظر بر این است که مکمل اسیدهای چرب 3ω باعث مهار آسیب استرس های اکسیداتیو، افزایش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی و نیز سبب کاهش پراکسیداسیون لیپیدی در بیماران مبتلا به سرطان معده می شود. بنابراین مطالعه اخیر با هدف تاثیر مصرف مکمل اسیدهای چرب 3ω روی استرس اکسیداتیو در بیماران مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی انجام گردید.
روش کار: پژوهش حاضر به صورت کارآزمایی بالینی دو سوکور در شهر اردبیل در سال 1389 انجام شد. بدین منظور 15 نفر از بیماران داوطلب مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی برای گروه مورد و 15 دیگر نفر برای گروه شاهد بعد از مصاحبه به صورت تصادفی جهت مطالعه انتخاب گردیدند. سپس به گروه مورد، مکمل اسیدهای چرب 3ω به میزان 3 گرم (محتوی ایکوزا پنتانوئیک و دوکوزاهگزانوئیک اسید به ترتیب 8/1 و 2/1گرم) و به گروه شاهد ماده دارونما بمدت یک و نیم ماه داده شد. پس از ثبت اطلاعات آنتروپومتریک از هر دو گروه نمونه های خونی در سه مرحله (در شروع، 30 و 45 روز بعد) در حالت ناشتا جمع آوری شد. از نمونه های خونی برای انجام آزمایش مالون دی آلدئید، ظرفیت کل آنتی اکسیدانی، کلسترول، تری گلسیرید، LDL، VLDL و HDL خون استفاده گردید. نتایج بدست آمده توسط نرم افزار آماری SPSS و آزمون های آماری تی زوجی، تی مستقل و اندازه گیری های مکرر مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: وزن و نمایه توده بدنی گروه مصرف کننده مکمل اسیدهای چرب 3 ω بعد از مداخله در مقایسه با گروه کنترل، افزایش معنی داری نشان داد ( p < 0/05 ) . در گروه کنترل وزن و نمایه توده بدنی و میزان مالون دی آلدئید سرم بعد از مداخله نسبت به قبل از آن کاهش معنی داری نشان داد، در صورتی در گروه مصرف کننده مکمل اسیدهای چرب ω3 وزن، نمایه توده بدنی و ظرفیت کل آنتی اکسیدانی در روزهای 30 و 45 پس از مداخله نسبت به شروع مطالعه افزایش معنی داری را نشان داد ( p < 0/05 ) . هیچ اختلاف معنی داری در سایر فاکتورهای بیوشیمیائی اندازه گیری شده در انتهای مطالعه در بین گروه ها مشاهده نشد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که تجویز اسیدهای چرب 3ω در بیماران مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی باعث افزایش ظرفیت کل آنتی اکسیدانی سرم شده و مانع از تشدید استرس اکسیداتیو می گردد.
رضا علی پناه مقدم، محمد مأذنی، عباس نقی زاده باقی، علی نعمتی، مجتبی امانی، بهمن بشردوست، امیر منصور وطن خواه، شهاب بهلولی،
دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: شواهد حاکی از بالا بودن استرس اکسیداتیو در بیماران همودیالیزی است. هدف از این تحقیق، بررسی استرس اکسیداتیو، مقادیر سرمی روی و مس در بیماران همودیالیزی غیر دیابتی می باشد.
روش کار: در یک مطالعه مورد- شاهدی 60 بیمار همودیالیزی غیر دیابتی مراجعه کننده به بخش همودیالیز بیمارستان بوعلی اردبیل و 60 فرد سالم هماهنگ از نظر جنس و سن بین سالهای 1388- 1387 مطالعه شدند. پارامتر های پروفایل لیپیدی، قند خون، کراتینین، اوره، پروتئین تام، آلبومین، روی، مس، مالون دی آلدیید، ظرفیت تام آنتی اکسیدان و فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز و گلوتاتیون پراکسیداز در دو گروه اندازهگیری شدند. نتایج حاصل با استفاده از نرم افزار آماری 16 SPSS و آزمون تی مورد بررسی قرار گرفت و ضریب همبستگی پیرسون برای سنجش وابستگی بین متغیرها به کار برده شد.
یافته ها: میزان روی، قند خون، کلسترول، تری گلیسرید، پروتئین تام، آلبومین ، HDL-C و LDL-C در گروه بیمار به طور معنیداری کمتر از گروه شاهد بود. فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز و گلوتاتیون پراکسیداز گلبولهای قرمز خون و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم در بیماران همودیالیزی به طور معنیداری بیشتر از افراد سالم بود. غلظتهای سرمی مس و مالون دی آلدئید در دو گروه تفاوت معنیداری نداشت.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان میدهد که در بیماران همودیالیزی غیر دیابتی ، افزایش فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدانی مانع تشدید استرس اکسیداتیو شده است. همچنین کمبود روی در این بیماران مشاهده گردید.
علی نعمتی، رضا مهدوی، ایرج فیضی، عباس نقی زاده باقی،
دوره 12، شماره 3 - ( پاییز 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : مصرف داروهای شیمی درمانی در بیماران سرطانی دارای عوارض جانبی است. در مدل های حیوانی نشان داده شده است که مصرف اسیدهای چرب 3 ω می تواند در کاهش عوارض جانبی ناشی از مصرف داروهای شیمی درمانی موثر واقع شود . مطالعه اخیر با هدف تاثیر مصرف مکمل روغن ماهی بر عوارض جانبی ناشی از شیمی درمانی در بیماران مبتلا به سرطان معده انجام گردید.
روش کار: پژوهش حاضر به صورت کارآزمایی بالینی دو سوکور در شهر اردبیل در سال 90-1389 انجام شد. بدین منظور 15 نفر از بیماران داوطلب مبتلا به سرطان معده تحت شیمی درمانی برای گروه آزمایش و 15 دیگر نفر برای گروه کنترل بعد از مصاحبه به صورت تصادفی جهت مطالعه انتخاب گردیدند. سپس به گروه آزمایش مکمل اسیدهای چرب 3 ω به میزان 3 گرم (محتوی ایکوزاپنتانوئیک و دوکوزاهگزانوئیک اسید به ترتیب 8/1 و 2/1 گرم) و به گروه کنترل ماده دارونما به مدت شش هفته داده شد . پس از ثبت اطلاعات اولیه هر دو گروه، اطلاعات مربوط به عوارض جانبی شیمی درمانی در شروع، هفته های چهارم و ششم بعد از مداخله جمع آوری شد. نتایج بدست آمده توسط آزمونهای آماری تی مستقل، آمار توصیفی، کای دو و کیو کوکران مورد بررسی قرار گرفتند .
یافته ها : نتایج مطالعه نشان داد که در میزان تهوع و کرامپ شکمی بیماران مابین دو گروه مورد مطالعه در انتهای هفته ششم اختلاف معنی داری وجود دارد (05/0> p ) . در گروه آزمایش با افزایش زمان از وقوع تهوع در بیماران کاسته شد و این تفاوت از نظر آماری معنی دار می باشد (05/0> p ) . در گروه آزمایش با اینکه در طول مطالعه از وقوع ریزش موی سر، استفراغ و اسهال کاسته شد، ولی این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبود. هیچ اختلاف معنی داری پس از مداخله در میزان استفراغ، اسهال و ریزش موی سر مابین دو گروه مورد مطالعه وجود نداشت .
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که مصرف مکمل روغن ماهی در سرطان معده تحت شیمی درمانی ممکن است از طریق کاهش برخی از عوارض جانبی شیمی درمانی مانند تهوع و کرامپ شکمی مفید باشد، پس میتوان از اسیدهای چرب 3 ω بعنوان یک مکمل بی ضرر همراه شیمی درمانی در بیماران سرطانی استفاده کرد.
علی حسین خانی، علی نعمتی، میترا ناصر سعید، شهناز حسین زاده، منوچهر براک،
دوره 12، شماره 5 - ( ویژه نامه پایان نامه ها 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: سنگ های ادراری سومین بیماری شایع دستگاه ادراری است. ارتباطی بین سنگ های ادرای با رژیم غذائی تا حدودی شناخته شده است، ولی موارد ضد و نقیض در این زمینه وجود دارد. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط بین انواع سنگ های ادراری با مقدار مواد مغذی مصرفی و عادات تغذیه ای بیماران مبتلا به سنگ های ادراری بود.
روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی توصیفی- تحلیلی است که در سال های 88- 1387 و بر روی 150 بیماران مبتلا به سنگ مجاری ادراری (91 مرد و 59 زن) در شهر اردبیل انجام گرفت. اطلاعات مربوط به آنالیز سنگ های ادراری، نوع سنگ در گرافی، اقدامات پیشگیرانه و نوع آب مصرفی ثبت گردید. با استفاده از پرسشنامه های بسامد مصرف مواد غذائی و یادآمد خوراک 24 ساعته سه روز در هفته اطلاعات غذائی گرفته شد. داده ها توسط نرم افزاهای SPSS و III Food Processor و برنامه آماری ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد که شایعترین نوع سنگهای ادراری در مردان و زنان از نوع اگزالات کلسیم و کمترین آن فسفات آمونیوم بود. ارتباط معنی دار معکوسی بین میزان بتاکاروتن مصرفی و درصد سنگ اسیداوریک وجود داشت، در صورتی که ارتباط معنی دار مستقیمی بین میزان مصرف ویتامین A و فولاسین و درصد سنگ اسید اوریک مشاهده شد ( 05/0 >p). ارتباط معنی دار مستقیمی بین مصرف پنیر و ترشیجات با سنگ فسفات کلسیم وجود داشت ( 05/0 >p). هیچ ارتباط معنیداری بین دریافت سایر مواد مغذی و مواد غذائی با انواع سنگهای مجاری ادراری یافت نگردید.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه اخیر نشان داد که مصرف برخی از مواد مغذی مانند فولاسین و ویتامینA و برخی از مواد غذائی مانند پنیر ارتباطی با بروز برخی از سنگهای ادراری داشت، بنابراین با رعایت دقیق و صحیح رژیمهای غذایی احتمالا بتوان از بروز و ظهور بیماریهای مربوط به سنگهای ادراری جلوگیری نمود.
علی شادمان فرد، علی نعمتی، عباس نقی زاده باقی، محمد مأذنی،
دوره 12، شماره 5 - ( ویژه نامه پایان نامه ها 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : مصرف مکمل های آنتی اکسیدانی در جلوگیری از استرس اکسیداتیو در افراد سالم میتواند نقش کلیدی داشته باشد. با توجه به اثرات آنتی اکسیدانی انار در سلامتی مردان جوان و نقش احتمالی این اثرات از طریق کاهش استرس اکسیداتیو، مطالعه حاضر با اثر مکمل یاری آب انار بر استرس اکسیداتیو در مردان جوان انجام گردید.
روش کار : در یک مطالعه نیمه تجربی 14 نفر از دانشجویان سالم ساکن خوابگاه های دانشگاه علوم پزشکی اردبیل با مصرف روزی یک لیوان مکمل آب انار به مدت دو هفته مورد مداخله قرار گرفتند. در ابتدا و در انتهای مطالعه از افراد نمونه های خونی ناشتا جهت سنجش فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدانی سوپراکسید دیسموتاز، گلوتاتیون پراکسیداز، پارااکسوناز 1، آریل استراز و مقادیر ظرفیت آنتی اکسیدانی تام، گلوتاتیون و پروفایل های لیپیدی گرفته شد و نتایج با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و تی ذوجی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها : بدنبال مصرف دو هفته ای مکمل آب انار ظرفیت آنتی اکسیدانی تام، سوپراکسید دیسموتاز، گلوتاتیون پراکسیداز، آریل استراز و فعالیت استاندارد شده آریل استراز سرم افزایش معنی دار و سطح مالون دی آلدهید سرم کاهش معنیداری داشت (05 /0 > p ). با اینکه سطح سرمی گلوتاتیون و HDL -کلسترول افزایش و LDL -کلسترول کاهش یافت، ولی تغییرات آنها معنی دار نبود.
نتیجه گیری : یافته های این مطالعه نشانگر اثرات سودمند مکمل آب انار در تقویت سیستم دفاع آنتی اکسیدانی بدن و کاهش استرس اکسیداتیو در مردان سالم جوان میباشد. مطالعه حاضر ارزشمند بودن این مکمل را در رژیم غذائی مردان سالم برای مقابله با استرس اکسیداتیو پیشنهاد میکند.
عباس یزدانبد، افشین هوشیار، رسول نعمتی، نصراله ملکی، غلامرضا حمید خلق،
دوره 13، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده
گاستروانتریت ائوزینوفیلیک یک بیماری بسیار نادر است که با انفیلتراسیون موضعی یا منتشر دستگاه گوارش مشخص می شود. تابلوی بالینی آن بستگی به محل و لایه های درگیر دستگاه گوارش دارد. ما موردی از گاستروانتریت ائوزینوفیلیک را در یک بیمار سیروتیک گزارش می کنیم که ابتدا بصورت انسداد تومورال قسمت سوم دئودنوم تظاهر نموده و بعد از رفع انسداد با جراحی بعد ازگذشت دو سال بشکل اسیت ائوزینوفیلیک تظاهر نمود. بیمار با کورتیکواستروئید درمان شد و آسیت بطور کامل فروکش کرد.
سید مصطفی نچواک، شیدا آهنی کمانگر، علی نعمتی، سعید صادقیه اهری،
دوره 14، شماره 2 - ( تابستان 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: شواهد اپیدمیولوژیکی و آزمایشگاهی حاکی از وجود استرس اکسیداتیو در بین مبتلایان به سندرم داون است. برخی از مطالعات نشان می دهند که رژیم های غذایی غنی از میوهجات و سبزیجات باعث کاهش قابل توجه شاخص های استرس اکسیداتیو می گردد. این بررسی با هدف بسامد مصرف میوهجات و سبزیجات و تاثیر آن بر نمایه های استرس اکسیداتیو در کودکان مبتلا به سندرم داون انجام گرفت.
روش کار: در این بررسی اطلاعات مربوط به الگوی مصرف میوهجات و سبزیجات بوسیله پرسشنامه و با سؤال از والدین گردآوری گردید و غلظتهای مالون دی آلدیید (MDA) در نمونههای سرم و 8 - هیدروکسی- ´ 2-داکسی گوانوزین (8-OHdG) در نمونههای ادرار به عنوان شاخصهای استرس اکسیداتیو مورد اندازه گیری قرار گرفتند. از آزمونهای آماری تی استیودنت و آنالیز واریانس یک طرفه برای آنالیز داده ها استفاده گردید.
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که میانگین بسامد مصرف هفتگی میوهجات در بین کودکان مورد مطالعه مبتلا به سندرم داون 6/4 وعده (سروینگ) و سبزیجات 74/0 وعده (سروینگ) بود. هیچگونه رابطه معنی داری بین میزان مصرف میوهجات و سبزیجات و زیست شاخص های استرس اکسیداتیو در کودکان مورد مطالعه مشاهده نگردید. بر اساس همین یافته 9/65% از این کودکان هیچ نوع سبزی را مصرف نمی کردند و در بین بقیه نیز میزان مصرف کمتر از یک وعده در روز بود. همبستگی معنی داری بین بسامد مصرف میوه جات با مصرف سبزیجات وجود داشت ( r= 0/212 p< 0/04 ).
نتیجه گیری: در این مطالعه رابطه معنی داری بین شاخص های استرس اکسیداتیو و میزان مصرف میوهجات و سبزیجات در کودکان مبتلا به سندرم داون مشاهده نگردید. این عدم ارتباط می تواند ناشی از مصرف کم میوهجات و سبزیجات توسط کودکان مبتلا به سندرم داون باشد.
آرش مهری پیرایواتلو، رضا علی پناه مقدم، محمد ماذنی، فریده منافی، ودود ملک زاده، علی نعمتی، عباس نقی زاده باقی،
دوره 16، شماره 4 - ( زمستان 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: اضافه باری آهن در پاتوفیزیولوژی بسیاری از بیماری ها از جمله دیابت نقش دارد. در واقع آهن اضافی با ایجاد رادیکال های آزاد باعث تخریب پانکراس و مقاومت انسولینی و در نهایت دیابت می شود. عصاره آندروگرافولید دارای تاثیرات کاهنده گلوکز خون و خواص آنتی اکسیدانی می باشد. در پژوهش حاضر اثر عصاره آندروگرافولید روی گلوکز خون و پروفایل لیپیدی در موشهای صحرایی دچار اضافه باری ثانویه آهن مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار: در مطالعه تجربی حاضر 36 سر موش صحرایی بالغ نر از نژاد ویستار به طور تصادفی در گروه های 6 تایی شامل 1- گروه شاهد سالم؛ 2- گروه شاهد اضافه بار ثانویه آهن بدون تیمار؛ 3- گروه اضافه بار ثانویه آهن تیمار شده با دوز 3.5mg/kg عصاره آندروگرافولید؛ 4- گروه اضافه بار ثانویه آهن تیمار شده با دوز 7mg/kg عصاره آندروگرافولید؛ 5- گروه دریافت کننده عصاره آندروگرافولید با دوز mg/kg 3.5؛ 6- گروه دریافت کننده عصاره آندروگرافولید با دوز 7mg/kg قرار گرفتند. تزریق آهن به مدت 12 روز برای ایجاد اضافه باری ثانویه آهن و دیابت و سپس تزریق عصاره به مدت 6 روز انجام شد. نمونه های خونی از حیوان بعد از تزریقات جهت اندازه گیری شاخص های بیوشیمیایی به طور مستقیم از قلب جمع آوری شدند. برای تائید رسوب آهن در بافت کبدی بررسی پاتولوژیک انجام شد. از آزمون آماری ANOVA برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته ها: نتایج حاصل از پاتولوژی بافت کبدی نشان دهنده رسوب آهن در گروه دریافت کننده آهن میباشد. تزریق آهن باعث افزایش معنیدار میزان گلوکز خون در مقایسه با گروه کنترل سالم میشود (p<0.05) و تزریق عصاره با دوزهای 3.5mg/kgو7mg/kg به گروه دریافت کننده آهن باعث کاهش معنی دار میزان گلوکز خون نسبت به گروه دریافت کننده آ7mg/kg هن می شود (p<0.05). همچنین تزریق آهن باعث افزایش میزان تری گلیسرید و کلسترول می شود که از لحاظ آماری معنی دار نمیباشد. تزریق عصاره با دوزهای 3.5mg/kg و mg/kg 7 به گروه دریافت کننده آهن باعث کاهش معنی دار میزان کلسترول نسبت به گروه دریافت کننده آهن می شود (p<0.05).
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که عصاره آندروگرافولید با دوزهای مختلف از طریق کاهش میزان گلوکز و چربیهای مضر خون از جمله کلسترول در موشهای صحرایی دچار اضافه باری ثانویه آهن، ممکن است بتواند در درمان بیماری دیابت موثر باشد.
حسن عدالتخواه، نازیلا رهنما طریقی، سعید صادقیه اهری، علی نعمتی،
دوره 17، شماره 2 - ( تابستان 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: آکنه التهاب مزمن واحدهای پیلوسباسه است. میزان اسیدلینولئیک در سبوم بیماران مبتلا به آکنه بطور چشمگیری کاهش مییابد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی احتمالی مکمل اسید لینولئیک کونژوکه در درمان آکنه متوسط در زنان مبتلا انجام گرفت.
روش کار: در یک کارآزمائی بالینی، تصادفی شده، دوسویه کور تعداد 40 نفر از زنان دارای آکنه متوسط در دو گروه (هر گروه 20 نفر) وارد مطالعه شدند. پس از ثبت فاکتورهای غذائی و دموگرافیک، روزانه به گروه مورد 3 گرم اسید لینولئیک کونژوکه به همراه 100 میلی گرم داکسی سایکلین خوراکی و به گروه شاهد 3 گرم پارافین خوراکی به عنوان ماده دارونما و 100 میلی گرم داکسی سایکلین خوراکی به مدت 30 روز داده شد. قبل از شروع و بعد از اتمام دوره درمانی ضایعات آکنه شمارش شده و میانگین GAGS و ASI برای هر گروه تعیین شد. از آزمون های آماری کای اسکویر، آزمون تی مستقل و تی زوجی برای آنالیز داده استفاده گردید.
یافته ها: میانگین کل کومدون، پاپول، پوستول و ندول در انتهای درمان در هر دو گروه کاهش یافت ولی این کاهش در دو گروه معنیدار نبود. با اینکه روند تغییرات درجه آکنه در انتهای دوره یک ماهه درمان بیماران مبتلا به آکنه در گروه مکمل نسبت به گروه شاهد کاهش یافت، ولی این کاهش معنیدار نبود. در طول درمان میانگین اندکس شدت آکنه در گروه مداخله از 13± 129/5 به 11/6± 77 و در گروه پلاسبو از 18/6±132 به 6/11± 67/7 کاهش یافت که از لحاظ آماری تفاوت معنیداری بین دو گروه وجود نداشت.
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان میدهد که تجویز مکمل لینولئیک اسید کونژوکه خوراکی همراه با درمان به مدت یکماه تاثیر قابل ملاحظهای در بهبود ضایعات آکنه ندارد.
رضا علی پناه مقدم، سارا حسین زاده، علی نعمتی، عباس نقی زاده باقی، ودود ملک زاده،
دوره 17، شماره 2 - ( تابستان 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: رابطه بین عادات غذایی و سرطان مری به درستی مشخص نیست ولی اخیراً نشان دادهاند که الگوی غذایی غربی میتواند با افزایش خطر ابتلا به سرطان مری ارتباط داشته باشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه عادات غذایی و نیترات سرم در بیماران مبتلا به سرطان مری با افراد سالم در شهر گرگان انجام گرفت.
روش کار: در یک مطالعه مورد- شاهدی، 44 فرد مبتلا به سرطان مری (گروه مورد) و 44 فرد سالم (گروه کنترل) به مدت یک سال در شهر گرگان برای مطالعه انتخاب گردیدند. پس از اندازهگیری فاکتورهای تن سنجی، اطلاعات دموگرافیک و غذایی توسط پرسشنامههای عمومی و بسامد غذایی، ثبت گردید و نمونههای خونی ناشتا از هر دو گروه برای اندازهگیری سطوح نیترات سرم تهیه شد. نتایج توسط آزمونهای آماری تی تست مستقل، کای دو، فیشر و آزمون مونت کارلو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: وزن، نمایه توده بدنی و سطح سرمی نیترات از نظر آماری در گروه مورد کمتر از گروه کنترل بود (0/05>p). مصرف نمک، سیگار و قلیان در بیماران بیشتر از گروه کنترل بود (0/05>p). نتایج براساس عادات تغذیهائی نشان داد که مصرف نان و برنج، چربی اشباع، چای داغ، کالباس و نوشابههای صنعتی در بیماران از نظر آماری بیشتر از گروه کنترل ولی مصرف سبزیجات، میوهجات، روغنهای غیراشباع، عسل و گوشت کبابی در بیماران کمتر از گروه کنترل بود (0/05>p).
نتیجه گیری: مصرف برخی از غذاهای آماده، چائی داغ و چربی اشباع با سرطان مری مرتبط بود، اما سطوح سرمی نیترات در بیماران کمتر از گروه کنترل بوده و نشانگر نیاز به تحقیقات بیشتر میباشد.
ایرج فیضی، سعید اسمعیلپور، علی نعمتی، خاطره عیسی زاده، فریده فیضی، وحید منتظری،
دوره 17، شماره 3 - ( پاییز 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از مکملها از جمله –Lکارنیتین، حمایتهای تغذیهای ایدهآل و تغذیه زودهنگام بعد از عمل جراحی در سرطان، میتواند در پیشگیری از عوارض بیماران مهم باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر تغذیه زودهنگام غنی از L -کارنیتین بر عوارض عمل جراحی سرطان مری و طول مدت بستری در بخشهای بیمارستان انجام گردید.
روش کار: در یک کارآزمایی بالینی، 50 نفر از بیماران مبتلا به سرطان مری تحت عمل جراحی در دو گروه مساوی به صورت تصادفی برای بررسی انتخاب شدند. با استفاده از پرسشنامه یادداشت غذائی اطلاعات تغذیهای استخراج گردید. از هر دو گروه قبل از شروع و انتهای مطالعه نمونه خونی پایه و نمونه ادرار 24 ساعته به ترتیب برای اندازهگیری فاکتورهای خونی (مثل شمارش سلولهای خون، هموگلوبین، هماتوکریت و اوره خون) و تراز ازته گرفته شد. سپس به گروه مداخله در اولین روز بعد از عمل جراحی مکمل-L کارنیتین به میزان روزانه 3 گرم در 3 دوز منقسم به همراه رژیم غذائی روتین بیمارستان در هر وعده غذایی و به گروه شاهد رژیم غذائی روتین بیمارستان به مدت ده روز داده شد. دادهها با استفاده از آزمونهای تی مستقل، تی زوجی و کای دو تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که تغییرات میانگین BUN و تراز ازته در دو گروه بعد از مداخله اختلاف معنیداری داشت (0/05>p). بیمارانی که تغذیه زودهنگام غنی از-L کارنیتین را شروع کرده بودند، مدت زمان کمتری در بخشهای بیمارستان سپری کرده و زودتر ترخیص شدند، بطوریکه این اختلاف با گروه کنترل معنیدار بود (0/05>p).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که تغذیه زودهنگام غنی ازL کارنیتین احتمالاً بتواند بر طول مدت بستری بیماران مبتلا به سرطان مری بعد از عمل جراحی در بخشهای بیمارستان تاثیر مثبت بگذارد.
فریده منافی، رضا علی پناه مقدم، علی نعمتی، ودود ملک زاده، آرش مهری پیرایواتلو،
دوره 17، شماره 4 - ( زمستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: آندروگرافولید دارای خواص آنتیاکسیدانی بالقوهای است. هنوز درک کاملی از چگونگی اثرات آنتیاکسیدانی آندروگرافولید وجود ندارد. در این مطالعه تأثیر آندروگرافولید بر فعالیت سرمی آنزیمهای آنتیاکسیدانی سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در مدل موش صحرایی دچار اضافه بار ثانویه آهن مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار: در این مطالعه تجربی 32 سر موش صحرایی به 4 گروه هشت تایی: 1- شاهد، 2- دریافتکننده آهن، 3- دریافتکننده آهن تیمار شده با دوز mg/kg 7 آندروگرافولید، 4- دریافتکننده آندروگرافولید با دوز mg/kg 7 تقسیم شدند. فعالیت آنزیمهای سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز و سطوح سرمی مالوندیآلدئید با استفاده از روش رنگ سنجی اندازهگیری شد. جهت بررسی رسوب کبدی آهن از رنگ آمیزی پرسین بلو استفاده گردید.
یافتهها: نتایج نشانگر رسوب آهن در نمونه کبد گروه دریافتکننده آهن بود. فعالیت سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در گروه دریافتکننده آهن در مقایسه با گروه شاهد افزایش معنیداری داشت (0/05>p). فعالیت کاتالاز در گروه دریافتکننده آهن تیمار شده آندروگرافولید در مقایسه با گروه شاهد و گروه دریافتکننده آهن بهطور معنیداری کاهش داشت (0/05>p). فعالیت سوپراکسیددیسموتاز در گروه دریافتکننده آهن تیمار شده آندروگرافولید در مقایسه با گروه دریافتکننده آهن کاهش معنیداری داشت (05/0>p). سطوح سرمی مالوندیآلدئید در گروه دریافتکننده آهن نسبت به گروه کنترل افزایش معنیداری داشت (0/05>p). سطوح سرمی مالوندیآلدئید در گروه دریافتکننده آهن تیمار شده آندروگرافولید در مقایسه با گروه فقط دریافتکننده آهن کاهش معنیداری نشان داد (0/05>p).
نتیجهگیری: آندروگرافولید با دوزmg/kg 7 فعالیت سرمی کاتالاز و سوپراکسیددیسموتاز و سطوح سرمی مالوندیآلدئید را در مدل اضافه بار ثانویه آهن کاهش میدهد.
پیروز پورمحمد، رضا علی پناه مقدم، فیروز امانی، علی نعمتی، ودود ملک زاده،
دوره 18، شماره 1 - ( بهار 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به استفاده گسترده از نانوذرات اکسید روی و اثرات ناخواسته احتمالی آنها در محیطهای بیولوژیک در این پژوهش تاثیر نانوذرات اکسید روی بر سطح پروفایل لیپیدی خون بررسی گردید.
روش کار: در این پژوهش از 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار استفاده شد. موشها بطور تصادفی به سه گروه کنترل، گروه دریافت کننده نانو ذرات اکسید روی با دوز mg/kg 25 و گروه دریافت کننده نانو ذرات اکسید روی با دوز mg/kg 50 تقسیم شدند. مدت آزمایش دو هفته بود. سپس خونگیری شده و سرم جدا گردید. سطوح سرمی تریگلیسیرید، کلسترول، VLDL، LDL و HDL با استفاده از کیتها و روشهای استاندارد تعیین گردید.
یافتهها: براساس یافتههای این پژوهش سطوح سرمی تریگلیسیرید و VLDL در هر دوگروه دریافت کننده نانو ذرات اکسید روی در مقایسه با گروه کنترل بطور معنی داری افزایش یافت (0/05<p). سطوح سرمیLDL ، HDL و نسبت LDL/HDL در هر دوگروه دریافت کننده نانوذرات اکسید روی در مقایسه با گروه کنترل بطور معنی داری کاهش یافته بود (0/05<p). سطوح سرمی کلسترول در مقایسه با گروه کنترل تغییری نکرده بود.
نتیجه گیری: بر اساس یافتههای مطالعه حاضر دوزهای mg/kg 25 و mg/kg 50 نانوذرات اکسید روی هم اثرات مضر (افزایش تری گلیسیرید و VLDL و کاهش HDL) و هم اثرات مفید (کاهش LDL و کاهش نسبت LDL/HDL) در پروفایل لیپیدی خون ایجاد میکنند.
گلثوم صورآذر، حبیب توسلی، شهلا فرضی پور، بهبود جعفری، مسعود نعمتی عطار،
دوره 18، شماره 1 - ( بهار 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: عفونت های میکروبی واژن شایع بوده و باکتریها به اندازه عوامل قارچی و تک یاخته ای در آن دخالت دارند. گاردنرلا واژینالیس ارگانیسمی است که اغلب تصور میشود مهمترین نقش را در ایجاد واژینوز باکتریال ایفا میکند. این مطالعه با هدف بررسی مقایسه ارزش روش تشخیصی کشت با معیار آمسل در تشخیص عفونت گاردنرلا واژینالیس در بیماران دارای عفونت دستگاه تناسلی انجام گردید.
روش کار: مطالعه بصورت مقطعی بر روی 150 نمونه از زنان 55-15 ساله که با شکایت ترشحات واژینال (ازبهمن 1395 تا تیر 1396) به بیمارستان علوی اردبیل مراجعه کرده بودند انجام گرفت. برای هر یک از مراجعین سه معیار از معیارهای تشخیصی چهار گانه آمسل که شامل ترشحات هموژن، اندازه گیری pH و تست ویف می باشد، انجام و چنانچه دو معیار از آنها مثبت بودند پرسشنامه حاوی اطلاعات عمومی و بالینی تکمیل و با استفاده از سه سوآپ استریل، از ناحیه دستگاه تناسلی زنان نمونهبرداری به عمل آمده، سوآپ اول برای روش کشت، سوآپ دوم برای تست ویف و سوآپ سوم برای رنگآمیزی پاپانیکولائو و بررسی وجود سلولهای کلیدی در نمونه اسمیر واژن به عنوان معیار چهارم آمسل به منظور تشخیص واژینوز باکتریال استفاده شد. در کل بر اساس معیارهای آمسل و همکاران، چنانچه سه معیار از معیارهای چهارگانه آمسل در یک فرد مثبت شود آن فرد به عنوان مثبت در نظر گرفته میشود.
یافته ها: از مجموع 150 نفرمراجعه کننده، 21 نفر به عنوان عفونت گاردنرلا واژینالیس تشخیص داده شدند که از این تعداد 14 نفر (66/6 %) از آنها دارای کشت مثبت گاردنرلا بودند. تمامی 21 بیمار (100 %) مبتلا به عفونت گاردنرلا واژینالیس دارای سلولهای کلیدی در پاپ اسمیر بودند. 20 نفر(23/95 %) دارای PH بالاتر از 5/4، 18 نفر (85/71 %) دارای تست ویف مثبت و 16 نفر (76/19 %) دارای ترشحات هموژن بودند.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که روش کشت در مقایسه با معیار تشخیصی آمسل از دقت کافی برای شناساسی عفونت گاردنرلا واژینالیس برخوردار نمیباشد. علاوه بر این روش تشخیصی کشت پرهزینه و وقت گیر میباشد.
کیوان انوش، هاله ولی زاده حقی، حامد واحدی، رحمان نعمتی، حسام میکائیلی خیاوی،
دوره 18، شماره 4 - ( زمستان 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: رویش نا بهجا اختلالی است که در آن دندان مسیر رویش معمولش را طی نکرده و در صورتی که به موقع تشخیص داده نشود، منجر به مشکلات اکلوژنی می شود. هدف از این مطالعه بررسی فراوانی رویش نا به جا در مولر اول و کانین دائمی در بیماران مراجعه کننده به دانشکده دندانپزشکی اردبیل بود.
روش کار: با مشاهده رادیوگرافیهای پانورامیک ثبت شده از سال 95 تا 97 فراوانی رویش نا به جای مولر اول دائمی در کودکان 5 تا 8 سال و کانین دائمی در کودکان 10 تا 13 سال مورد بررسی قرار گرفت. سپس توزیع فراوانی بر حسب جنسیت، فک درگیر و درگیری یک طرفه یا دوطرفه با استفاده از آزمون کای دو ارزیابی شد.
یافته ها: فراوانی رویش نا به جای مولر اول دائمی 2/1 درصد و کانین دائمی 6/4 درصد به دست آمد. تفاوت معنیداری در فراوانی رویش نا به جای مولر اول بر حسب جنسیت بیمار (p=0/366)، فک درگیر (p=0/132) و درگیری یک طرفه یا دوطرفه ( p=0/366) وجود نداشت. تفاوتی در میزان فراوانی رویش نا به جای کانین دائمی بر حسب جنسیت بیمار (p=0/384) و درگیری یک طرفه یا دو طرفه (0/056p=) مشاهده نشد. رویش نا به جا در کانین دائمی در فک بالا بیشتر از فک پایین بود (p=0/012).
نتیجهگیری: فراوانی رویش نا به جا در مولر اول دائمی2/1درصد و کانین دائمی 6/4درصد و در محدوده مطالعات جوامع دیگر به دست آمد.
حسن قبادی، سمیه متین، علی نعمتی، حسن جوادی، رضا علی پناه مقدم، مهدی سعیدی نیر،
دوره 19، شماره 1 - ( بهار 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری انسدادی ریوی مزمن (COPD) با التهاب سیستمیک بروز میکند و با محدودیت غیرقابلبرگشت جریان هوا همراه است. لپتین سایتوکاینی با اثر پیش التهابی هست. در مورد تأثیر مکمل اسید لینولئیک مزدوج (CLA) بر غلظت سرمی لپتین در بیماران COPD مطالعهای صورت نگرفته است، این بررسی با هدف تأثیر CLA بر سطح لپتین سرم و عملکرد ریه و کیفیت زندگی در بیماران COPD انجامشده است.
روش کار: مطالعه به روش مداخلهای و بر روی 90 بیمار COPD صورت گرفت. بیماران بهصورت تصادفی به دو گروه 45 نفر (CLA و دارونما) تقسیم شدند. پس از اخذ رضایتنامه کتبی از بیماران و ثبت فاکتورهای دموگرافیک، اسپیرومتری انجام و امتیاز COPD Assessment Test برای بیماران محاسبهشده و نمونه خون ناشتا جهت آزمایش لپتین سرم اخذ گردید. سپس مکمل CLA به میزان 3/2 گرم روزانه به مدت 6 هفته برای گروه CLA و پلاسبو برای گروه شاهد تجویز شد. بعد از 6 هفته اسپیرومتری، امتیاز CAT و نمونهگیری برای هر دو گروه تکرار و نتایج حاصله، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در گروه CLA، کاهش معنیداری در سطح سرمی لپتین و امتیاز (0/05CAT (p< به عنوان شاخص کیفیت زندگی و افزایش معنیداری در مقادیر (0/05 FEV1 (p<بهعنوان تست عملکرد ریه بعد از مداخله مشاهده گردید در حالیکه این تفاوت بین دو گروه معنیدار نبود.
نتیجهگیری: مصرف مکمل CLA ممکن است از طریق تعدیل سطوح سرمی لپتین باعث ارتقاء کیفیت زندگی بیماران COPD گردد.
داود صلاتی مومنی، حامد زندیان، حبیب ابراهیم پور، ولی نعمتی،
دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: اصلی ترین عامل گرداننده بیمارستانها نیروهای انسانی هستند گستردگی و پیچیدگی مراکز آموزشی درمانی و ظهور بیماریهای نو پدید بحران زا مانند کووید-19، نیاز به مدیریت مؤثر را مضاعف ساخته است. در بحران کرونا که بیمارستانها در خط مقدم میباشند، برای مدیریت بهتر در شرایط بحرانی تدابیر خاصی لازم میباشد، لذا این تحقیق با اهداف شناخت عاملهای تأثیرگذار بر تقویت مدیریت در شرایط بحرانی و مهار بحران اجرا گردید.
روش کار: نوع مطالعه Mix Method یا روش تحقیق آمیخته بود که به بصورت دو مرحله ای اجرا گردید. مرحله اول بصورت اکتشافی، در این مرحله به صورت نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 19 نفر از خبرگان دانشگاه به عنوان نمونه تحقیق و مرحله دوم بصورت کمی، تاییدی و پیمایشی، اجرا گردید. هر دو مراکز آموزشی- درمانی درگیرکووید-19 شهرستان اردبیل بعنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند و از آنها تعداد 202 نفر به صورت تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب و بهصورت پیمایشی با ابزار پرسشنامه جمعآوری اطلاعات گردیده و برای تحلیل توصیفی دادهها ضمن استفاده از نرمافزار SPSS برای تحلیل عاملی اکتشافی و توصیف داده ها، از نرمافزار LISREL نیز برای تحلیل عامل تائیدی وکشف همبستگی بین عاملها استفاده شد.
یافته ها: در این تحقیق برای تقویت مدیریت بحران 17 عامل در پنج بُعد شناسایی و مورد تأیید قرارگرفت که عبارتند از آموزش ایمنی، کنترل وخامت بحران، اعتماد به نیروی انسانی، حس آسیبپذیری، اهمیت به سلامت جسمانی و روحی، شفافیت، عدالت، مشارکت در تصمیم گیری، اعتماد به مدیر، صداقت درکار، پیش بینی نیازها، کارانه، پاداش، از بین بردن عوامل تنشزا، تحقق وعده های مدیر، عادی نهانگاری بحران، انسجام بین بخشی. ارتباط یا همبستگی عاملها با متغیرهای نهانی در حد بالایی به اثبات رسید.
نتیجه گیری: قبل از حادث شدن بحران کسب آمادگی از منظر مدیریت و پرورش نیروهای متعهد واقعی مخصوصاً مواقع بحرانی در مراکز درمانی با مد نظر قراردادن عاملهای یافت شده بسیار مهم و اساسی می باشد این نیروی انسانی میباشد که در خط مقدم، در مبارزه با بحران کرونا و درمان بیماران طلایه دار می باشد، لذا توجه به نیروی انسانی در قالب یافته های این تحقیق با عامل ها و ابعاد رهبری، اجتماعی انگیزشی، سازمانی و چابکی به منظور تربیت نیروهای با انرژی بالا بسیار ضروری میباشد.
یوسف حمیدزاده اربابی، رسول نعمتی، حامد رضاخانی،
دوره 22، شماره 2 - ( تابستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطانها بویژه سرطان معده، یکی از عوامل اصلی مرگ و میر و ناتوانی به حساب میآید و روز به روز بر شیوع آن افزوده میشود. یکی از عوامل موثر در مقابله با سرطانها، برخورداری از سواد سلامت خوب میباشد. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت سواد سلامت در باره سرطان معده در مراجعین و بستری شدگان مرکز آموزشی- درمانی امام خمینی (ره) اردبیل در سال 1398 اجرا گردید.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی- مقطعی بود. جامعه و نمونه پژوهشی را مراجعین و بستری شدگان مرکز آموزشی- درمانی امام خمینی اردبیل در سال 1398 تشکیل میدادند. حجم نمونه 320 نفر و نمونه گیری از نوع نمونه گیری طبقه ای (انتساب متناسب) از بین مراجعین و بستری شدگان درمانگاهها و بخشهای داخلی و عفونی آن مرکز بود. از پرسشنامه محقق ساخته پس از تامین روایی و پایایی استفاده گردید. داده ها پس از جمع آوری و ورود به نرم افزار SPSS-26 آنالیز شدند.
یافته ها: میانگین سن مشارکت کنندگان 14/35± 42/98 بود. میزان کلی سواد سلامت در باره سرطان معده، 31/13 محاسبه گردید. میانگین نمره سواد سلامت راجع به سرطان معده در پنج بعد در کل افراد مورد پژوهش بشرح زیر محاسبه گردید: دسترسی به منابع کسب سواد سلامت 11/08± 36/58، خواندن سواد سلامت 4/41±13/47، فهمیدن اطلاعات سلامت 6/9±30/37، ارزیابی اطلاعات سلامت 4/58± 16/73 و تصمیم گیری و بکارگیری اطلاعات سلامت 10/77±58/49 بدست آمد و میانگین کلی سواد سلامت نیز 31/13 محاسبه گردید. بجز بعد «خواندن» که دارای معنیداری کوچکتر از 0/05 است، در سایر ابعاد سواد سلامت، تفاوت معناداری بین چهار گروه آزمودنی بدست نیامد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، میانگین نمره سواد سلامت افراد مورد مطالعه راجع به سرطان معده پائین بود. با توجه به اهمیت سواد سلامت در تعامل موثر بیماران با کادر بهداشت و درمان، کاهش هزینه ها و خود مراقبتی بهتر در مدیریت سرطان معده و پیامدهای آن؛ برنامه ریزی و انجام مداخلات کارآمدتر در زمینه ارتقاء سواد سلامت جامعه و بخصوص مراجعین و بستری شدگان مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) اردبیل راجع به سرطان معده ضروری میباشد.