27 نتیجه برای نعمتی
فریده منافی، رضا علی پناه مقدم، علی نعمتی، ودود ملک زاده، آرش مهری پیرایواتلو،
دوره 17، شماره 4 - ( زمستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: آندروگرافولید دارای خواص آنتیاکسیدانی بالقوهای است. هنوز درک کاملی از چگونگی اثرات آنتیاکسیدانی آندروگرافولید وجود ندارد. در این مطالعه تأثیر آندروگرافولید بر فعالیت سرمی آنزیمهای آنتیاکسیدانی سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در مدل موش صحرایی دچار اضافه بار ثانویه آهن مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار: در این مطالعه تجربی 32 سر موش صحرایی به 4 گروه هشت تایی: 1- شاهد، 2- دریافتکننده آهن، 3- دریافتکننده آهن تیمار شده با دوز mg/kg 7 آندروگرافولید، 4- دریافتکننده آندروگرافولید با دوز mg/kg 7 تقسیم شدند. فعالیت آنزیمهای سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز و سطوح سرمی مالوندیآلدئید با استفاده از روش رنگ سنجی اندازهگیری شد. جهت بررسی رسوب کبدی آهن از رنگ آمیزی پرسین بلو استفاده گردید.
یافتهها: نتایج نشانگر رسوب آهن در نمونه کبد گروه دریافتکننده آهن بود. فعالیت سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در گروه دریافتکننده آهن در مقایسه با گروه شاهد افزایش معنیداری داشت (0/05>p). فعالیت کاتالاز در گروه دریافتکننده آهن تیمار شده آندروگرافولید در مقایسه با گروه شاهد و گروه دریافتکننده آهن بهطور معنیداری کاهش داشت (0/05>p). فعالیت سوپراکسیددیسموتاز در گروه دریافتکننده آهن تیمار شده آندروگرافولید در مقایسه با گروه دریافتکننده آهن کاهش معنیداری داشت (05/0>p). سطوح سرمی مالوندیآلدئید در گروه دریافتکننده آهن نسبت به گروه کنترل افزایش معنیداری داشت (0/05>p). سطوح سرمی مالوندیآلدئید در گروه دریافتکننده آهن تیمار شده آندروگرافولید در مقایسه با گروه فقط دریافتکننده آهن کاهش معنیداری نشان داد (0/05>p).
نتیجهگیری: آندروگرافولید با دوزmg/kg 7 فعالیت سرمی کاتالاز و سوپراکسیددیسموتاز و سطوح سرمی مالوندیآلدئید را در مدل اضافه بار ثانویه آهن کاهش میدهد.
پیروز پورمحمد، رضا علی پناه مقدم، فیروز امانی، علی نعمتی، ودود ملک زاده،
دوره 18، شماره 1 - ( بهار 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به استفاده گسترده از نانوذرات اکسید روی و اثرات ناخواسته احتمالی آنها در محیطهای بیولوژیک در این پژوهش تاثیر نانوذرات اکسید روی بر سطح پروفایل لیپیدی خون بررسی گردید.
روش کار: در این پژوهش از 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار استفاده شد. موشها بطور تصادفی به سه گروه کنترل، گروه دریافت کننده نانو ذرات اکسید روی با دوز mg/kg 25 و گروه دریافت کننده نانو ذرات اکسید روی با دوز mg/kg 50 تقسیم شدند. مدت آزمایش دو هفته بود. سپس خونگیری شده و سرم جدا گردید. سطوح سرمی تریگلیسیرید، کلسترول، VLDL، LDL و HDL با استفاده از کیتها و روشهای استاندارد تعیین گردید.
یافتهها: براساس یافتههای این پژوهش سطوح سرمی تریگلیسیرید و VLDL در هر دوگروه دریافت کننده نانو ذرات اکسید روی در مقایسه با گروه کنترل بطور معنی داری افزایش یافت (0/05<p). سطوح سرمیLDL ، HDL و نسبت LDL/HDL در هر دوگروه دریافت کننده نانوذرات اکسید روی در مقایسه با گروه کنترل بطور معنی داری کاهش یافته بود (0/05<p). سطوح سرمی کلسترول در مقایسه با گروه کنترل تغییری نکرده بود.
نتیجه گیری: بر اساس یافتههای مطالعه حاضر دوزهای mg/kg 25 و mg/kg 50 نانوذرات اکسید روی هم اثرات مضر (افزایش تری گلیسیرید و VLDL و کاهش HDL) و هم اثرات مفید (کاهش LDL و کاهش نسبت LDL/HDL) در پروفایل لیپیدی خون ایجاد میکنند.
گلثوم صورآذر، حبیب توسلی، شهلا فرضی پور، بهبود جعفری، مسعود نعمتی عطار،
دوره 18، شماره 1 - ( بهار 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: عفونت های میکروبی واژن شایع بوده و باکتریها به اندازه عوامل قارچی و تک یاخته ای در آن دخالت دارند. گاردنرلا واژینالیس ارگانیسمی است که اغلب تصور میشود مهمترین نقش را در ایجاد واژینوز باکتریال ایفا میکند. این مطالعه با هدف بررسی مقایسه ارزش روش تشخیصی کشت با معیار آمسل در تشخیص عفونت گاردنرلا واژینالیس در بیماران دارای عفونت دستگاه تناسلی انجام گردید.
روش کار: مطالعه بصورت مقطعی بر روی 150 نمونه از زنان 55-15 ساله که با شکایت ترشحات واژینال (ازبهمن 1395 تا تیر 1396) به بیمارستان علوی اردبیل مراجعه کرده بودند انجام گرفت. برای هر یک از مراجعین سه معیار از معیارهای تشخیصی چهار گانه آمسل که شامل ترشحات هموژن، اندازه گیری pH و تست ویف می باشد، انجام و چنانچه دو معیار از آنها مثبت بودند پرسشنامه حاوی اطلاعات عمومی و بالینی تکمیل و با استفاده از سه سوآپ استریل، از ناحیه دستگاه تناسلی زنان نمونهبرداری به عمل آمده، سوآپ اول برای روش کشت، سوآپ دوم برای تست ویف و سوآپ سوم برای رنگآمیزی پاپانیکولائو و بررسی وجود سلولهای کلیدی در نمونه اسمیر واژن به عنوان معیار چهارم آمسل به منظور تشخیص واژینوز باکتریال استفاده شد. در کل بر اساس معیارهای آمسل و همکاران، چنانچه سه معیار از معیارهای چهارگانه آمسل در یک فرد مثبت شود آن فرد به عنوان مثبت در نظر گرفته میشود.
یافته ها: از مجموع 150 نفرمراجعه کننده، 21 نفر به عنوان عفونت گاردنرلا واژینالیس تشخیص داده شدند که از این تعداد 14 نفر (66/6 %) از آنها دارای کشت مثبت گاردنرلا بودند. تمامی 21 بیمار (100 %) مبتلا به عفونت گاردنرلا واژینالیس دارای سلولهای کلیدی در پاپ اسمیر بودند. 20 نفر(23/95 %) دارای PH بالاتر از 5/4، 18 نفر (85/71 %) دارای تست ویف مثبت و 16 نفر (76/19 %) دارای ترشحات هموژن بودند.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که روش کشت در مقایسه با معیار تشخیصی آمسل از دقت کافی برای شناساسی عفونت گاردنرلا واژینالیس برخوردار نمیباشد. علاوه بر این روش تشخیصی کشت پرهزینه و وقت گیر میباشد.
کیوان انوش، هاله ولی زاده حقی، حامد واحدی، رحمان نعمتی، حسام میکائیلی خیاوی،
دوره 18، شماره 4 - ( زمستان 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: رویش نا بهجا اختلالی است که در آن دندان مسیر رویش معمولش را طی نکرده و در صورتی که به موقع تشخیص داده نشود، منجر به مشکلات اکلوژنی می شود. هدف از این مطالعه بررسی فراوانی رویش نا به جا در مولر اول و کانین دائمی در بیماران مراجعه کننده به دانشکده دندانپزشکی اردبیل بود.
روش کار: با مشاهده رادیوگرافیهای پانورامیک ثبت شده از سال 95 تا 97 فراوانی رویش نا به جای مولر اول دائمی در کودکان 5 تا 8 سال و کانین دائمی در کودکان 10 تا 13 سال مورد بررسی قرار گرفت. سپس توزیع فراوانی بر حسب جنسیت، فک درگیر و درگیری یک طرفه یا دوطرفه با استفاده از آزمون کای دو ارزیابی شد.
یافته ها: فراوانی رویش نا به جای مولر اول دائمی 2/1 درصد و کانین دائمی 6/4 درصد به دست آمد. تفاوت معنیداری در فراوانی رویش نا به جای مولر اول بر حسب جنسیت بیمار (p=0/366)، فک درگیر (p=0/132) و درگیری یک طرفه یا دوطرفه ( p=0/366) وجود نداشت. تفاوتی در میزان فراوانی رویش نا به جای کانین دائمی بر حسب جنسیت بیمار (p=0/384) و درگیری یک طرفه یا دو طرفه (0/056p=) مشاهده نشد. رویش نا به جا در کانین دائمی در فک بالا بیشتر از فک پایین بود (p=0/012).
نتیجهگیری: فراوانی رویش نا به جا در مولر اول دائمی2/1درصد و کانین دائمی 6/4درصد و در محدوده مطالعات جوامع دیگر به دست آمد.
حسن قبادی، سمیه متین، علی نعمتی، حسن جوادی، رضا علی پناه مقدم، مهدی سعیدی نیر،
دوره 19، شماره 1 - ( بهار 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری انسدادی ریوی مزمن (COPD) با التهاب سیستمیک بروز میکند و با محدودیت غیرقابلبرگشت جریان هوا همراه است. لپتین سایتوکاینی با اثر پیش التهابی هست. در مورد تأثیر مکمل اسید لینولئیک مزدوج (CLA) بر غلظت سرمی لپتین در بیماران COPD مطالعهای صورت نگرفته است، این بررسی با هدف تأثیر CLA بر سطح لپتین سرم و عملکرد ریه و کیفیت زندگی در بیماران COPD انجامشده است.
روش کار: مطالعه به روش مداخلهای و بر روی 90 بیمار COPD صورت گرفت. بیماران بهصورت تصادفی به دو گروه 45 نفر (CLA و دارونما) تقسیم شدند. پس از اخذ رضایتنامه کتبی از بیماران و ثبت فاکتورهای دموگرافیک، اسپیرومتری انجام و امتیاز COPD Assessment Test برای بیماران محاسبهشده و نمونه خون ناشتا جهت آزمایش لپتین سرم اخذ گردید. سپس مکمل CLA به میزان 3/2 گرم روزانه به مدت 6 هفته برای گروه CLA و پلاسبو برای گروه شاهد تجویز شد. بعد از 6 هفته اسپیرومتری، امتیاز CAT و نمونهگیری برای هر دو گروه تکرار و نتایج حاصله، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در گروه CLA، کاهش معنیداری در سطح سرمی لپتین و امتیاز (0/05CAT (p< به عنوان شاخص کیفیت زندگی و افزایش معنیداری در مقادیر (0/05 FEV1 (p<بهعنوان تست عملکرد ریه بعد از مداخله مشاهده گردید در حالیکه این تفاوت بین دو گروه معنیدار نبود.
نتیجهگیری: مصرف مکمل CLA ممکن است از طریق تعدیل سطوح سرمی لپتین باعث ارتقاء کیفیت زندگی بیماران COPD گردد.
داود صلاتی مومنی، حامد زندیان، حبیب ابراهیم پور، ولی نعمتی،
دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: اصلی ترین عامل گرداننده بیمارستانها نیروهای انسانی هستند گستردگی و پیچیدگی مراکز آموزشی درمانی و ظهور بیماریهای نو پدید بحران زا مانند کووید-19، نیاز به مدیریت مؤثر را مضاعف ساخته است. در بحران کرونا که بیمارستانها در خط مقدم میباشند، برای مدیریت بهتر در شرایط بحرانی تدابیر خاصی لازم میباشد، لذا این تحقیق با اهداف شناخت عاملهای تأثیرگذار بر تقویت مدیریت در شرایط بحرانی و مهار بحران اجرا گردید.
روش کار: نوع مطالعه Mix Method یا روش تحقیق آمیخته بود که به بصورت دو مرحله ای اجرا گردید. مرحله اول بصورت اکتشافی، در این مرحله به صورت نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 19 نفر از خبرگان دانشگاه به عنوان نمونه تحقیق و مرحله دوم بصورت کمی، تاییدی و پیمایشی، اجرا گردید. هر دو مراکز آموزشی- درمانی درگیرکووید-19 شهرستان اردبیل بعنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند و از آنها تعداد 202 نفر به صورت تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب و بهصورت پیمایشی با ابزار پرسشنامه جمعآوری اطلاعات گردیده و برای تحلیل توصیفی دادهها ضمن استفاده از نرمافزار SPSS برای تحلیل عاملی اکتشافی و توصیف داده ها، از نرمافزار LISREL نیز برای تحلیل عامل تائیدی وکشف همبستگی بین عاملها استفاده شد.
یافته ها: در این تحقیق برای تقویت مدیریت بحران 17 عامل در پنج بُعد شناسایی و مورد تأیید قرارگرفت که عبارتند از آموزش ایمنی، کنترل وخامت بحران، اعتماد به نیروی انسانی، حس آسیبپذیری، اهمیت به سلامت جسمانی و روحی، شفافیت، عدالت، مشارکت در تصمیم گیری، اعتماد به مدیر، صداقت درکار، پیش بینی نیازها، کارانه، پاداش، از بین بردن عوامل تنشزا، تحقق وعده های مدیر، عادی نهانگاری بحران، انسجام بین بخشی. ارتباط یا همبستگی عاملها با متغیرهای نهانی در حد بالایی به اثبات رسید.
نتیجه گیری: قبل از حادث شدن بحران کسب آمادگی از منظر مدیریت و پرورش نیروهای متعهد واقعی مخصوصاً مواقع بحرانی در مراکز درمانی با مد نظر قراردادن عاملهای یافت شده بسیار مهم و اساسی می باشد این نیروی انسانی میباشد که در خط مقدم، در مبارزه با بحران کرونا و درمان بیماران طلایه دار می باشد، لذا توجه به نیروی انسانی در قالب یافته های این تحقیق با عامل ها و ابعاد رهبری، اجتماعی انگیزشی، سازمانی و چابکی به منظور تربیت نیروهای با انرژی بالا بسیار ضروری میباشد.
یوسف حمیدزاده اربابی، رسول نعمتی، حامد رضاخانی،
دوره 22، شماره 2 - ( تابستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطانها بویژه سرطان معده، یکی از عوامل اصلی مرگ و میر و ناتوانی به حساب میآید و روز به روز بر شیوع آن افزوده میشود. یکی از عوامل موثر در مقابله با سرطانها، برخورداری از سواد سلامت خوب میباشد. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت سواد سلامت در باره سرطان معده در مراجعین و بستری شدگان مرکز آموزشی- درمانی امام خمینی (ره) اردبیل در سال 1398 اجرا گردید.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی- مقطعی بود. جامعه و نمونه پژوهشی را مراجعین و بستری شدگان مرکز آموزشی- درمانی امام خمینی اردبیل در سال 1398 تشکیل میدادند. حجم نمونه 320 نفر و نمونه گیری از نوع نمونه گیری طبقه ای (انتساب متناسب) از بین مراجعین و بستری شدگان درمانگاهها و بخشهای داخلی و عفونی آن مرکز بود. از پرسشنامه محقق ساخته پس از تامین روایی و پایایی استفاده گردید. داده ها پس از جمع آوری و ورود به نرم افزار SPSS-26 آنالیز شدند.
یافته ها: میانگین سن مشارکت کنندگان 14/35± 42/98 بود. میزان کلی سواد سلامت در باره سرطان معده، 31/13 محاسبه گردید. میانگین نمره سواد سلامت راجع به سرطان معده در پنج بعد در کل افراد مورد پژوهش بشرح زیر محاسبه گردید: دسترسی به منابع کسب سواد سلامت 11/08± 36/58، خواندن سواد سلامت 4/41±13/47، فهمیدن اطلاعات سلامت 6/9±30/37، ارزیابی اطلاعات سلامت 4/58± 16/73 و تصمیم گیری و بکارگیری اطلاعات سلامت 10/77±58/49 بدست آمد و میانگین کلی سواد سلامت نیز 31/13 محاسبه گردید. بجز بعد «خواندن» که دارای معنیداری کوچکتر از 0/05 است، در سایر ابعاد سواد سلامت، تفاوت معناداری بین چهار گروه آزمودنی بدست نیامد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، میانگین نمره سواد سلامت افراد مورد مطالعه راجع به سرطان معده پائین بود. با توجه به اهمیت سواد سلامت در تعامل موثر بیماران با کادر بهداشت و درمان، کاهش هزینه ها و خود مراقبتی بهتر در مدیریت سرطان معده و پیامدهای آن؛ برنامه ریزی و انجام مداخلات کارآمدتر در زمینه ارتقاء سواد سلامت جامعه و بخصوص مراجعین و بستری شدگان مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) اردبیل راجع به سرطان معده ضروری میباشد.