24 نتیجه برای ملک
جمشید یوسفی، عبدالرضا ملک، سید مرتضی میرزاده، سمانه داوودی مقدم،
دوره 6، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: ایکتر در نوزادان رسیده و نارس شایع می باشد و از علل آن کمبود آنزیم G6PD است. با توجه به شیوع بالای این نقص آنزیمی در کشور ایران، مطالعه حاضر به بررسی ارتباط بالینی این نقص با زمان شروع ایکتر و میانگین بیلی روبین سرم ، همچنین نحوه درمان و احتمال بروز عوارض در این نوزادان در مقایسه با آنهایی که فاقد این نقص آنزیمی هستند پرداخته است.
روش کار: این مطالعه یک پژوهش مورد- شاهدی می باشد که با اندازه گیری کیفی آنزیم G6PD در نوزادان ایکتری بستری طی سه سال در NICU ( Neonatal Intensive Care Unit ) بیمارستان 22 بهمن مشهد انجام شده است و طی آن گروه مورد با گروه شاهد که به روش تصادفی از بین نوزادان فاقد نقص آنزیمی انتخاب شده بودند، مقایسه شدند. داده ها به کمک پرسشنامه جمع آوری و سپس با نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت .
یافته ها: این تحقیق بر روی 505 نوزاد بستری مبتلا به ایکتر انجام شد که 34 نوزاد (7/6%) مبتلا به کمبود آنزیم G6PD بودند. در گروه مورد نسبت پسران به دختران بیشتر از این نسبت در گروه شاهد بود (01/0= p ). همچنین میانگین بیلی روبین توتال سرم در گروه مورد به طور معنی داری بیشتر بود (047/0= p ). تفاوت معنی داری بین طول مدت فتو تراپی و بستری در دو گروه مشاهده نشد، ولی تعویض خون در گروه مورد دو برابر گروه شاهد بود. عوارضی مانند تشنج و کرنیکتروس در هر دو گروه به یک نسبت بروز کرد.
نتیجه گیری: با توجه به شیوع 7/6% کمبود آنزیم G6PD در نوزادان بستری مبتلا به ایکتر در مطالعه حاضر و درصد قابل توجه آن در دختران، اندازه گیری معمول این آنزیم در تمام نوزادان بستری دچار ایکتر صرف نظر از جنسیت آنها توصیه می گردد. از طرفی با توجه به بالاتر بودن میانگین بیلی روبین در نوزادان مبتلا به این نقص آنزیمی توصیه می گردد به منظور اجتناب از اقدامات تهاجمی مثل تعویض خون، فتوتراپی در این نوزادان هرچه زودتر آغاز گردد.
حسام عبدالحسینپور، مجتبی ملک ، محمد محمدی ، غلامرضا بخشندهپور،
دوره 6، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: خونریزی های تاخیری مغز پس از تروما (DTICH) یکی از انواع خونریزی های مغزی می باشد که بعد از 6 ساعت اول پس از ضربه به سر اتفاق می افتد و در سی تی اسکن اولیه ای که در 6 ساعت اول پس از ضربه از بیمار به عمل می آید مشاهده نمی شود. از آن جایی که DTICH یکی از مهمترین عوامل صدمات ثانوی مغزی در بیماران باترومای سر می باشد و با توجه به این نکته که DTICH در صورت تشخیص به موقع به خوبی قابل درمان بوده و در صورت درمان سریع از میزان مرگ و میر و ناتوانی در این بیماران به طور قابل توجه ای کاسته می شود و همچنین تشخیص این مورد از نظر منع تجویز داروی ضد انعقادی به بیماران یاد شده بسیار مهم است، این مطالعه جهت بررسی فراوانی عوامل مرتبط با بروز DTICH طرح ریزی شد.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع مورد شاهدی بود که در مرکز ترومای استان سمنان انجام شد. در این مطالعه کلیه بیماران با ضربه به سر مراجعه کننده به این مرکز از تاریخ 81/7/1 لغایت 83/12/30 مورد بررسی قرار گرفتند. بیمارانی که سی تی اسکن اولیه بدون خونریزی مغزی داشته و بنا به ضرورت، حداقل شش ساعت بعد از تروما از آنان سی تی اسکن مجدد اخذ شده بود و در سی تی اسکن مجدد، دچار هماتوم شده بودند تحت عنوان DTICH وارد مطالعه شدند. همچنین 40 نفر از بیمارانی که در طی مدت پژوهش دچار ضربه به سر شده بودند، امادر بررسی های به عمل آمده خونریزی اولیه و تاخیری مغزی نداشتند بعنوان شاهد انتخاب شدند.گروه شاهد از نظر سن و جنس با گروه مورد مطالعه، همسان سازی شدند. سپس ضمن تعیین میزان بروز DTICH در کل بیماران با هماتوم، ارتباط بعضی عوامل خطر شامل سردرد، له شدگی مغزی، شکستگی جمجمه، کاهش سطح هوشیاری و شدت ضربه وارده به سر در دو گروه، مورد بررسی قرار گرفت. سپس کلیه داده ها با استفاده از آزمون مجذور کای و محاسبه نسبت شانس(odds ratio) مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: بررسی ها نشان داد که فراوانی DTICH 10/6% بوده و بین بروز DTICH و شکستگی جمجمه،کاهش سطح هوشیاری (p<0/002)، له شدگی و شدت ضربه (p<0/001)، ارتباط معنی داری وجود دارد (0/001=p). اما بین رخداد DTICH و سر درد مقاوم ارتباط معنیداری به دست نیامد.
نتیجه گیری: مواردی مانند شکستگی جمجمه، له شدگی، شدت ضربه و همچنین رخداد وقایعی مانند کاهش سطح هوشیاری در بیماران باترومای سر که در سی تی اسکن اولیه آنان هماتوم مغزی مشاهده نمی شود، می تواند علامت خطری برای بروز DTICH در بیمار باشد.
مهرداد بی ریا، شهنام عرشی، همایون صادقی، نیلوفر ملک پور،
دوره 8، شماره 1 - ( بهار 1387 )
چکیده
زمینه و هدف: از مهمترین چالش ها در قرن اخیر کاهش بار آسیب ها خواهد بود. در کشور ما نیز اگرچه در دهه اخیر بیماری های مربوط به عفونت های تنفسی و اسهال علل شایع مرگ و میر در کودکان کمتر از 6 سال بوده است اما در همین سالها آسیب ها نیز از علت های شایع مرگ در کودکان محسوب می شوند. بر اساس اطلاعات موجود ، سوختگی ها به تنهایی 75درصد از آسیب های ناشی از حوادث خانگی در کودکان قبل از سنین مدرسه در نقاط روستایی استان اردبیل را بخود اختصاص داده است.
مواد و روش ها: این مطالعه بصورت مورد- شاهدی طراحی و اجرا شده است. جامعه مورد مطالعه ، کودکان زیرشش سال مناطق روستایی شهرستان اردبیل بوده که با استفاده از آمار و اطلاعات موجود در مرکز بهداشت استان انتخاب شدند. تعداد افراد مورد مطالعه در گروه مورد 145 نفر و در گروه شاهد 289 نفر بودند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 11 انجام گرفته است.
یافته ها: در گروه مورد تنها 6/8% از مادران تحصیلات دانشگاهی داشته اند و در گروه شاهد نیز 12 درصد از مادران دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. از نظر زیر بنای منزل ، زیربنای آشپزخانه ، نسبت زیربنای آشپزخانه به منزل و میانگین زیربنای منزل برای هرفرد خانوار اختلاف معنی دار آماری مشاهده نگردید. از نظر وسیله مورد استفاده خانواده برای گرمایش تفاوتی بین دو گروه مشاهده نگردید. درهر دوگروه تنها درحدود یک سوم موارد فضای مستقل برای پخت و پز وجود داشته و درسایر موارد ، این کار عمدتا در راهرو یا اتاق نشیمن انجام می گرفته است. درصد حضور کودکان در آشپزخانه در هنگام آشپزی در گروه مورد 76/7 درصد و در گروه شاهد 70/9 درصد بود. در مورد دسترسی اطفال به وسایل آتش زا مانند کبریت و فندک بین گروه مورد و شاهد اختلاف معنی دار آماری وجود داشت (p=0/013).بطوری که 80% از کودکان مورد به وسایل آتش زا دسترسی داشتند. این میزان در گروه شاهد 69 درصد بود. در مورد میانگین دفعات استفاده از چراغ نفتی یا گاز پیک نیک برای تهیه چای و غذا نیز بین گروه مورد و شاهد اختلافی مشاهده نگردید.
نتیجه گیری: شانس احتمالی بروز سوختگی در کودکان در سنین مدرسه در خانوارهایی که کبریت و لوازم آتش زا را در محل دور از دسترس کودکان نگه داری می کنند 1/8 برابر کمتر است
مسعود ملکی، کاظم پریور، محمد نبیونی، پریچهر یغمایی ، محمد ناجی،
دوره 9، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف: سلول های بنیادی دارای توانایی خود بازسازی و قدرت میتوزی بالا و امکان تمایز به انواع سلول های تخصص یافته می باشند. ژله وارتون بند ناف منبعی برای سلول های بنیادی مزانشیمی بوده که توان تمایزی بالایی دارند. هدف از این مطالعه بررسی تمایز سلول های بنیادی بدست آمده از بند ناف به سلول های عدسی چشم بود. در مسیر تمایز سلول های فیبری عدسی چشم پروتئین های کریستالین ساخته می شوند بنابر این می توانند به عنوان مارکر تمایز سلول های عدسی چشم مورد استفاده قرار گیرند.
روش کار: در این تحقیق سلول های بنیادی از بند ناف جنین موش جدا شدند. ابتدا آنها به قطعات mm3 2-1 قطعه قطعه شده و با محلول آنزیم کلاژناز نوع IA انکوبه گردیدند و بدنبال آن به طریق مکانیکی عمل پیپت کردن انجام شد. سوسپانسیون سلولی در فلاسک های کشت cm2 25 کشت داده شدند. بعد از پاساژ اول کیت تشخیص آلکلین فسفاتازی جهت شناسایی سلول های بنیادی تمایز نیافته استفاده گردید. در گروه تجربی سلول های بنیادی با زجاجیه چشم گاو و محیط کشت در حجم های 1:3 کشت داده شدند. عصاره پروتئینی در روز دهم بعد از القا تهیه شده و در ژل پلی آکریل آمید مورد آنالیز قرار گرفت. سپس پروتئین ها بر روی کاغذ نیتروسلولزی انتقال داده شدند. عصاره عدسی چشم رت به عنوان گروه کنترل مثبت استفاده شد. آنتی بادی بر علیه αA- crystallin وαB- crystallin ، آنتی بادی ثانویه و vectastain ABC- kit (standard) و Vector blue alkaline phosphatase substrate kit III مورد استفاده قرار گرفتند.
یافته ها: یافته ها نشان دادندکه سلول های بنیادی بند ناف موش فعالیت آلکلین فسفاتازی دارند. بررسی شکل ظاهری سلول های گروه تجربی و نیز جدا سازی پروتئین های سلول ها و استفاده از آنتی بادی ویژه در این گروه ها نشان دهنده تمایز در این سلول ها بود.
نتیجه گیری: بند ناف موش می تواند منبع مناسبی برای سلول های بنیادی مزانشیمی باشد. این سلول ها شکل ظاهری شبه فیبروبلاستی داشتند که در گروه تجربی طویل، نازک و موازی هم قرار گرفته بودند. آنالیز الکتروفورز و وسترن بلات نشان دهنده بیان قابل توجه مارکر تکوین اولیه تمایز سلول های فیبری عدسی در گروه تجربی بود.
اسداله اسدی، آرش عبدالملکی، فرهود نجفی،
دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: پلیمرها به عنوان حامل های دارویی از پیشرفت های اخیر در دارو رسانی هستند و منجر به ظهور زمینهای جدید بنام درمانهای پلیمری شده است. در این مطالعه سمیت و اثرات تراتوژنیک کوپلیمر BDP18 نسبت به جنین جوجه بعنوان جانور مدل مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: کوپلیمر تری بلاک (PLA-PEG2000-PLA) BDP18 سنتز گردید. ترکیب حاصل در غلظتهای مختلف، در سه مرحله مجزا و در روز سوم انکوباسیون جنین مرغ، درون کیسه هوا تزریق شد و درصد بقاء جنینها و تغییرات مورفولوژیک و اسکلتی آنها ثبت گردید.
یافتهها: میزان درصد بقاء جنینها بستگی به غلظت تیمار دارد بطوریکه در غلظت 20 میلیگرم در میلیلیتر/ تخم مرغ تنها 3/33% از جنینها زنده ماند و میزان LD50 برابر با 87/10 میلیگرم/ تخم مرغ برآورد شد. از نظر شکل ظاهری هیچگونه ناهنجاری در جنین ها مشاهده نگردید و از نظر ناهنجاریهای اسکلتی، حذف مهره های دمی در غلظت های بالا مشاهده شد.
نتیجهگیری: کوپلیمر BDP18 در غلظتهای پایین اثرات سمیت و تراتوژنیک کمی بر روی جنین دارد ، در غلظت های بالاتر از آستانه تاثیر (10 میلی گرم در میلی لیتر) سبب حذف مهره های دمی میشود. این پلیمر میتواند در غلظتهای پایین به عنوان یک سیستم رهش دارویی موثر مورد استفاده قرار گیرد.
صابر زهری، مسعود ملکی، کمال الدین حمیدی، سیده مهسا خاتمی،
دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: سلول های بنیادی به عنوان پشتیبان اساسی بافت های بدن موجودات پرسلولی می باشند. این سلول ها باعث می شوند خون، استخوان، گامت ها، بافت اپی تلیال، سیستم عصبی، ماهیچه و سایر بافت های بدن بوسیله سلولهای جدید در طول دوره زندگی جایگزین شوند. سلول های مزانشیمی ژله وارتون بند ناف، در سال های اخیر مورد توجه بسیاری از محققین قرار گرفته است. سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون نشانگرهای سطحی سلول های بنیادی مزانشیمی را بیان می کنند. در این مطالعه، سلول های بنیادی ژله وارتون بند ناف انسان با استفاده از روش کشت قطعه بافت جداسازی گردید. برای نشان دادن خاصیت بنیادینگی این سلول ها سه نشانگر CD شامل CD105 ، CD44 و CD34 مورد آزمایش قرار گرفت. هدف از این مطالعه بررسی ویژگی های مورفولوژیکی این سلول ها و نشانگرهای سطحی آنها بود.
روش کار: بند ناف نوزاد تازه متولد شده به روش سزارین، از بیمارستان آرتا اردبیل تهیه گردید و در شرایط کاملا استریل به آزمایشگاه انتقال داده شد و به روش کشت قطعه بافت، در محیط کشت DMEM کشت داده شد. بعد از جدا شدن سلول ها و رسیدن به فاز لگاریتمی، سلول ها پاساژ داده شدند. سپس ویژگی های رشد آنها بررسی شده و با استفاده از روش RT-PCR نشانگرهای سطحی CD44 و CD105 و CD34 بررسی گردید.
یافته ها: سلول های بنیادی ژله وارتون بند ناف بعد از 7 روز شروع به جدا شدن از قطعه های بافتی کردند. در بررسی های مورفولوژیکی دو نوع تیپ 1 و تیپ 2 مشاهده گردید. بررسی های تکنیک RT-PCR نیز نشان دهنده بیان دو نشانگر CD44 و CD105 و عدم بیان نشانگر CD34 بود.
نتیجه گیری: بند ناف انسان میتواند یک منبع جایگزین برای سلول های بنیادی مغز استخوان در جهت سلول درمانی و مهندسی بافت گردد. این سلول ها ظاهر فیبروبلاستی دارند. این سلول ها بعد از گذراندن فاز lag و ورود به فاز log به راحتی در محیط کشت رشد می کنند و ویژگی های بنیادی خود را تا پاساژ های بالاتر حفظ می کنند.
عباس یزدانبد، افشین هوشیار، رسول نعمتی، نصراله ملکی، غلامرضا حمید خلق،
دوره 13، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده
گاستروانتریت ائوزینوفیلیک یک بیماری بسیار نادر است که با انفیلتراسیون موضعی یا منتشر دستگاه گوارش مشخص می شود. تابلوی بالینی آن بستگی به محل و لایه های درگیر دستگاه گوارش دارد. ما موردی از گاستروانتریت ائوزینوفیلیک را در یک بیمار سیروتیک گزارش می کنیم که ابتدا بصورت انسداد تومورال قسمت سوم دئودنوم تظاهر نموده و بعد از رفع انسداد با جراحی بعد ازگذشت دو سال بشکل اسیت ائوزینوفیلیک تظاهر نمود. بیمار با کورتیکواستروئید درمان شد و آسیت بطور کامل فروکش کرد.
محمدرضا بهورز، مسعود ملکی، محمدرضا مشایخی،
دوره 14، شماره 4 - ( زمستان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: سلولهای بنیادی بالغ سلولهایی تمایز نیافته اند که در مراحل خاصی از زندگی فرد یا در هنگام بروز آسیب به بدن فعال شده و سلولهای مرده و آسیب دیده را جایگزین می کنند. سلو ل های بنیادی بالغ در بخشهایی از بدن فرد بالغ وجود دارند و فولیکول مو نیز از جمله مناطقی است که دارای ذخیره ای از سلولهای بنیادی بالغ است که نقش مهمی در چرخه زندگی مو بر عهده دارند. هدف از این مطالعه جداسازی سلولهای بنیادی از فولیکول موی سر انسانی و بررسی بیان آنتی ژنهای سطحی سلولهای بنیادی مزانشیمی، توسط سلولهای بنیادی فولیکول مو است.
روش کار: فولیکول مو از پوست سر انسان با استفاده از روش میکروپانج جداسازی شد و در آزمایشگاه پس از جداسازی کپسول، فولیکولها در فلاسک کشت در داخل محیط کشت DMEM-F12+ FBS کشت داده شدند. پس از رشد به بیرون سلولهای بنیادی فولیکول مو از ناحیه برجستگی فولیکول ها، بیان نشانگرهای سلول های بنیادی با استفاده از فلوسایتومتری مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: آنالیز نتایج فلوسایتومتری نشان داد که سلولهای بنیادی فولیکول مو به میزان ( Stro-1 25.26% ، 50.85% CD90 ، 45.24% CD105 ، 61.20% CD44 ، 8.20% CD45 ، 11.86% CD146 ، 2.72% CD106 ، 7.21% CD166 ، 26.74% CD19 ) را بیان می کنند.
نتیجه گیری: سلولهای بنیادی جداسازی شده این مطالعه، برخی از نشانگرهای سطحی سلولهای بنیادی مزانشیمی را به طور قابل توجهی بیان می کنند. ویژگی های خاصی که این نشانگرها به سلول می دهند، سلولهای بنیادی فولیکول مو را به عنوان گزینه ای مناسب برای سلول درمانی، مهندسی بافت و پزشکی ترمیمی معرفی می کنند.
آرش مهری پیرایواتلو، رضا علی پناه مقدم، محمد ماذنی، فریده منافی، ودود ملک زاده، علی نعمتی، عباس نقی زاده باقی،
دوره 16، شماره 4 - ( زمستان 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: اضافه باری آهن در پاتوفیزیولوژی بسیاری از بیماری ها از جمله دیابت نقش دارد. در واقع آهن اضافی با ایجاد رادیکال های آزاد باعث تخریب پانکراس و مقاومت انسولینی و در نهایت دیابت می شود. عصاره آندروگرافولید دارای تاثیرات کاهنده گلوکز خون و خواص آنتی اکسیدانی می باشد. در پژوهش حاضر اثر عصاره آندروگرافولید روی گلوکز خون و پروفایل لیپیدی در موشهای صحرایی دچار اضافه باری ثانویه آهن مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار: در مطالعه تجربی حاضر 36 سر موش صحرایی بالغ نر از نژاد ویستار به طور تصادفی در گروه های 6 تایی شامل 1- گروه شاهد سالم؛ 2- گروه شاهد اضافه بار ثانویه آهن بدون تیمار؛ 3- گروه اضافه بار ثانویه آهن تیمار شده با دوز 3.5mg/kg عصاره آندروگرافولید؛ 4- گروه اضافه بار ثانویه آهن تیمار شده با دوز 7mg/kg عصاره آندروگرافولید؛ 5- گروه دریافت کننده عصاره آندروگرافولید با دوز mg/kg 3.5؛ 6- گروه دریافت کننده عصاره آندروگرافولید با دوز 7mg/kg قرار گرفتند. تزریق آهن به مدت 12 روز برای ایجاد اضافه باری ثانویه آهن و دیابت و سپس تزریق عصاره به مدت 6 روز انجام شد. نمونه های خونی از حیوان بعد از تزریقات جهت اندازه گیری شاخص های بیوشیمیایی به طور مستقیم از قلب جمع آوری شدند. برای تائید رسوب آهن در بافت کبدی بررسی پاتولوژیک انجام شد. از آزمون آماری ANOVA برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته ها: نتایج حاصل از پاتولوژی بافت کبدی نشان دهنده رسوب آهن در گروه دریافت کننده آهن میباشد. تزریق آهن باعث افزایش معنیدار میزان گلوکز خون در مقایسه با گروه کنترل سالم میشود (p<0.05) و تزریق عصاره با دوزهای 3.5mg/kgو7mg/kg به گروه دریافت کننده آهن باعث کاهش معنی دار میزان گلوکز خون نسبت به گروه دریافت کننده آ7mg/kg هن می شود (p<0.05). همچنین تزریق آهن باعث افزایش میزان تری گلیسرید و کلسترول می شود که از لحاظ آماری معنی دار نمیباشد. تزریق عصاره با دوزهای 3.5mg/kg و mg/kg 7 به گروه دریافت کننده آهن باعث کاهش معنی دار میزان کلسترول نسبت به گروه دریافت کننده آهن می شود (p<0.05).
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که عصاره آندروگرافولید با دوزهای مختلف از طریق کاهش میزان گلوکز و چربیهای مضر خون از جمله کلسترول در موشهای صحرایی دچار اضافه باری ثانویه آهن، ممکن است بتواند در درمان بیماری دیابت موثر باشد.
رضا علی پناه مقدم، سارا حسین زاده، علی نعمتی، عباس نقی زاده باقی، ودود ملک زاده،
دوره 17، شماره 2 - ( تابستان 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: رابطه بین عادات غذایی و سرطان مری به درستی مشخص نیست ولی اخیراً نشان دادهاند که الگوی غذایی غربی میتواند با افزایش خطر ابتلا به سرطان مری ارتباط داشته باشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه عادات غذایی و نیترات سرم در بیماران مبتلا به سرطان مری با افراد سالم در شهر گرگان انجام گرفت.
روش کار: در یک مطالعه مورد- شاهدی، 44 فرد مبتلا به سرطان مری (گروه مورد) و 44 فرد سالم (گروه کنترل) به مدت یک سال در شهر گرگان برای مطالعه انتخاب گردیدند. پس از اندازهگیری فاکتورهای تن سنجی، اطلاعات دموگرافیک و غذایی توسط پرسشنامههای عمومی و بسامد غذایی، ثبت گردید و نمونههای خونی ناشتا از هر دو گروه برای اندازهگیری سطوح نیترات سرم تهیه شد. نتایج توسط آزمونهای آماری تی تست مستقل، کای دو، فیشر و آزمون مونت کارلو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: وزن، نمایه توده بدنی و سطح سرمی نیترات از نظر آماری در گروه مورد کمتر از گروه کنترل بود (0/05>p). مصرف نمک، سیگار و قلیان در بیماران بیشتر از گروه کنترل بود (0/05>p). نتایج براساس عادات تغذیهائی نشان داد که مصرف نان و برنج، چربی اشباع، چای داغ، کالباس و نوشابههای صنعتی در بیماران از نظر آماری بیشتر از گروه کنترل ولی مصرف سبزیجات، میوهجات، روغنهای غیراشباع، عسل و گوشت کبابی در بیماران کمتر از گروه کنترل بود (0/05>p).
نتیجه گیری: مصرف برخی از غذاهای آماده، چائی داغ و چربی اشباع با سرطان مری مرتبط بود، اما سطوح سرمی نیترات در بیماران کمتر از گروه کنترل بوده و نشانگر نیاز به تحقیقات بیشتر میباشد.
فریده منافی، رضا علی پناه مقدم، علی نعمتی، ودود ملک زاده، آرش مهری پیرایواتلو،
دوره 17، شماره 4 - ( زمستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: آندروگرافولید دارای خواص آنتیاکسیدانی بالقوهای است. هنوز درک کاملی از چگونگی اثرات آنتیاکسیدانی آندروگرافولید وجود ندارد. در این مطالعه تأثیر آندروگرافولید بر فعالیت سرمی آنزیمهای آنتیاکسیدانی سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در مدل موش صحرایی دچار اضافه بار ثانویه آهن مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار: در این مطالعه تجربی 32 سر موش صحرایی به 4 گروه هشت تایی: 1- شاهد، 2- دریافتکننده آهن، 3- دریافتکننده آهن تیمار شده با دوز mg/kg 7 آندروگرافولید، 4- دریافتکننده آندروگرافولید با دوز mg/kg 7 تقسیم شدند. فعالیت آنزیمهای سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز و سطوح سرمی مالوندیآلدئید با استفاده از روش رنگ سنجی اندازهگیری شد. جهت بررسی رسوب کبدی آهن از رنگ آمیزی پرسین بلو استفاده گردید.
یافتهها: نتایج نشانگر رسوب آهن در نمونه کبد گروه دریافتکننده آهن بود. فعالیت سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در گروه دریافتکننده آهن در مقایسه با گروه شاهد افزایش معنیداری داشت (0/05>p). فعالیت کاتالاز در گروه دریافتکننده آهن تیمار شده آندروگرافولید در مقایسه با گروه شاهد و گروه دریافتکننده آهن بهطور معنیداری کاهش داشت (0/05>p). فعالیت سوپراکسیددیسموتاز در گروه دریافتکننده آهن تیمار شده آندروگرافولید در مقایسه با گروه دریافتکننده آهن کاهش معنیداری داشت (05/0>p). سطوح سرمی مالوندیآلدئید در گروه دریافتکننده آهن نسبت به گروه کنترل افزایش معنیداری داشت (0/05>p). سطوح سرمی مالوندیآلدئید در گروه دریافتکننده آهن تیمار شده آندروگرافولید در مقایسه با گروه فقط دریافتکننده آهن کاهش معنیداری نشان داد (0/05>p).
نتیجهگیری: آندروگرافولید با دوزmg/kg 7 فعالیت سرمی کاتالاز و سوپراکسیددیسموتاز و سطوح سرمی مالوندیآلدئید را در مدل اضافه بار ثانویه آهن کاهش میدهد.
پیروز پورمحمد، رضا علی پناه مقدم، فیروز امانی، علی نعمتی، ودود ملک زاده،
دوره 18، شماره 1 - ( بهار 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به استفاده گسترده از نانوذرات اکسید روی و اثرات ناخواسته احتمالی آنها در محیطهای بیولوژیک در این پژوهش تاثیر نانوذرات اکسید روی بر سطح پروفایل لیپیدی خون بررسی گردید.
روش کار: در این پژوهش از 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار استفاده شد. موشها بطور تصادفی به سه گروه کنترل، گروه دریافت کننده نانو ذرات اکسید روی با دوز mg/kg 25 و گروه دریافت کننده نانو ذرات اکسید روی با دوز mg/kg 50 تقسیم شدند. مدت آزمایش دو هفته بود. سپس خونگیری شده و سرم جدا گردید. سطوح سرمی تریگلیسیرید، کلسترول، VLDL، LDL و HDL با استفاده از کیتها و روشهای استاندارد تعیین گردید.
یافتهها: براساس یافتههای این پژوهش سطوح سرمی تریگلیسیرید و VLDL در هر دوگروه دریافت کننده نانو ذرات اکسید روی در مقایسه با گروه کنترل بطور معنی داری افزایش یافت (0/05<p). سطوح سرمیLDL ، HDL و نسبت LDL/HDL در هر دوگروه دریافت کننده نانوذرات اکسید روی در مقایسه با گروه کنترل بطور معنی داری کاهش یافته بود (0/05<p). سطوح سرمی کلسترول در مقایسه با گروه کنترل تغییری نکرده بود.
نتیجه گیری: بر اساس یافتههای مطالعه حاضر دوزهای mg/kg 25 و mg/kg 50 نانوذرات اکسید روی هم اثرات مضر (افزایش تری گلیسیرید و VLDL و کاهش HDL) و هم اثرات مفید (کاهش LDL و کاهش نسبت LDL/HDL) در پروفایل لیپیدی خون ایجاد میکنند.
فرین ملکی فرد، نوروز دلیرژ، رحیم حب نقی، حسن ملکی نژاد،
دوره 18، شماره 2 - ( تابستان 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات متعددی نشان داده اند که پنتوکسی فیلین دارای اثر آنتی اکسیدان و ضدالتهاب میباشد. اثرات محافظتی پنتوکسی فیلین در بیماریهای خودایمن نشان داده شده است. هدف از این مطالعه بررسی اثرات پنتوکسی فیلین بر هیستوپاتولوژی پانکراس در موشهای دیابتی شده بود.
روش کار: دیابت بوسیله چندین دوز متوالی و کم استرپتوزوتوسین (STZ) در موشهای سوری نر نژادC57BL/6 القا شد (mg/kg/day40، 5 روز متوالی). بعد از القای دیابت، موشها تحت درمان با پنتوکسی فیلین به مدت 21 روز (روزانه mg/kg/day 100، داخل پریتوئن) قرار گرفتند. میزان قند خون ناشتا بیشتر از mg/dl 250 معیار دیابتیک شدن موشها تلقی میشد. میزان تولید نیتریک اکساید در محیط کشت سلولهای طحالی سنجیده شد. پانکراس جداسازی شده و جهت بررسی هیستوپاتولوژیک به روش هماتوکسیلین ائوزین(H&E) و گوموری آلدهید فوشین (GAF) رنگ آمیزی گردید.
یافته ها: میزان تولید نیتریک اکساید در موشهای دیابتی درمان شده با پنتوکسی فیلین به طور قابل توجهی کاهش یافت (0/05(p<. ضمناً پنتوکسی فیلین سبب بهبود بافت پانکراس گردید. پنتوکسی فیلین سبب افزایش میانگین تعداد جزایر، قطر جزایر و تعداد سلولهای بتا گردید (0/05<p).
نتیجه گیری: این یافته ها نشان میدهد که پنتوکسی فیلین ممکن است اثر درمانی بر تخریب خودایمن سلولهای بتای پانکراس طی دیابت نوع 1 ناشی از القا توسط STZ در موش داشته باشد.
شهین صیدی، موسی توسلی، فرناز ملکی فرد،
دوره 20، شماره 4 - ( زمستان 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: ککها از نظر بالینی انگلهای مهمی برای تاثیر بر سلامتی انسان هستند. این حشرات علاوه بر خونخواری ناقل برخی عوامل بیماریزا مانند یرسینیا پستیس، ریکتزیا تایفی، تبQ، تولارمی و بارتونلا هنسله به انسان و حیونات میباشند. هدف این بررسی مطالعه مقطعی آلودگی به عوامل بیماریزا شامل: ریکتزیا، بارتونلا و ولباخیا به روش PCR در ککهای کتنوسفالیدس کنیس و پولکس ایریتانس در غرب و شمال غرب ایران است.
روش کار: بررسی حاضر یک نوع مطالعه توصیفی- مقطعی بود که با درنظرگرفتن شیوع 10% و سطح اطمینان 95% و میزان خطای 5%، به مدت 13 ماه از اردیبهشت 1397 تا خرداد 1398 در پنچ استان کرمانشاه، کردستان، آذربایجان غربی، لرستان و همدان انجام شد. در این مطالعه نمونهها به روش تلهنوری، طعمه انسانی و جداسازی مستقیم نمونه از میزبان جمعآوری و درآزمایشگاه انگل شناسی با استفاده از کلیدهای تشخیص معتبر برای ککهای ایران مورد تعیین هویت قرار گرفتند. شیوع ریکتزیا، بارتونلا و ولباخیا در نمونههای جمعآوری شده توسط واکنش زنجیرهای پلیمراز (PCR) بررسی شد. و تعیین توالی با آغازگرهای مشتق شده از ژن کدکننده سنتز سیترات (gltA) برای ریکتزیا، ژن کدکننده پروتئین سطحی متصل به هم (pap31) برای بارتونلا و ژن کد کننده 16s rRNA برای ولباخیا انجام شد.
یافتهها: نمونههای جمعآوری شده شامل 918 (47/39%) کک کتنوسفالیدس کنیس و 1019 (52/60%) کک پولکس ایریتانس بودند. نتایج واکنشهای PCR جهت تشخیص موارد مثبت بارتونلا، ریکتزیا و ولباخیا با تعیین توالی تایید شد. در این مطالعه تست PCR در 12/9 درصد ککها برای ولباخیا ،21/5 درصد برای ریکتزیا و 0/51 درصد برای بارتونلا مثبت شد.
نتیجه گیری: در مجموع وفور ککهای خانواده پولیسیده در اماکن انسانی و بویژه اماکن حیوانی مناطق روستایی غرب و شمال غرب کشور بالا است. فروانی آلودگی به این حشرات و فرکانس بالا در انتقال اجرام بیماریزا از جمله، بارتونلا، ریکتزیا و ولباخیا مستلزم اعمال اقدامات کنترل این ناقلین و شناسایی کامل عوامل بیماریزا و پتانسیل آنها در ایجاد بیماری در انسان ضروری است.
لیلی عاقبتی ملکی، علی عاقبتی ملکی، علی فتوحی، صنم نامی،
دوره 21، شماره 3 - ( پاییز 1400 )
چکیده
کاندیدا آلبیکنس شایعترین عامل کاندیدیازیس مهاجم بوده ولی در سالهای اخیر بروز عفونتهای ناشی از گونههای دیگری همچون کاندیدا کروزهای، کاندیدا گلابراتا، کاندیدا تروپیکالیس، کاندیدا پاراپسیلوزیس و کاندیدا لوزیتانیا رو به افزایش است. در دهه اخیر روشهای درمانی کاندیدیازیس مهاجم به طور کلی تغییر کرده است و یک درمان موفقیتآمیز وابسته به شروع به موقع درمان، انتخاب داروی موثر و عدم مقاومت قارچ به آن داروی خاص میباشد. از طرف دیگر مصرف گسترده داروهای تضیعف کننده سیستم ایمنی و همچنین پیوند عضو همگی سبب ایجاد مشکلات وسیعی در درمان کاندیدیازیس مهاجم شدهاند. این مشاهدات درکنار هم یک مبنای منطقی برای توسعه فوری روشهای جدید ایمونوتراپی را برای تقویت درمان ضد قارچی در میزبان با ایمنی مشکل دار، برجسته میکند. دهه گذشته شاهد پیشرفتهای بزرگی در درک ما نسبت به ایمنوبیولوژی قارچها بوده است که موجب ایجاد تعدادی از روشهای جدید ایمونوتراپی مولکولی و سلولی برای عفونتهای قارچی مهاجم شده است. بنابراین هدف از این مطالعه مرور کلی بر داروهای ضدقارچی متداول و جدید در درمان کاندیدیازیس مهاجم و مطرح کردن نقش ایمونوتراپی در پیشگیری و کنترل بهتر بیماری میباشد
رضا نجفی، اسداله اسدی، صابر زهری، آرش عبدالملکی،
دوره 22، شماره 1 - ( بهار 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: مهندسی بافت حوزه رو به رشدی برای ترمیم و جایگزینی عملکرد معیوب بافت یا ارگان آسیب دیده است و امروزه به عنوان یک درمان نوین برای جایگزینی روشهای مرسوم پیوند مطرح گردیده و به این منظور مواد زیستی پلیمری (داربستها) و سلولهای زنده را به کار میگیرد. هدف از این مطالعه ساخت نانوداربست پلی کاپرولاکتون (PCL) و بارگذاری سیلیمارین بر روی نانوداربست جهت بررسی زیست سازگاری و توان تکثیر سلولهای PC12 بر روی آن میباشد.
روش کار: به منظور تهیه نانوداربست پلی کاپرولاکتون و بارگذاری سیلیمارین بر روی آن، محلول پلی کاپـــرولاکتــــون 7 درصد (حل شده در استیک اسید) با محلول سیلیمارین با غلظت 0/9 درصد وزنی مخلوط شد، سپس توسط دستگاه الکتروریسی داربست تهیه شد. مورفولوژی داربست توسط میکروسکوب الکترونی روبشی (SEM) و ساختار شیمیایی داربست توسط طیف سنجی ATR-FTIR مورد ارزیابی قرار گرفت. زیست سازگاری داربست و بقای سلولی، سلولهای PC12، با تست MTT و میکروسکوپ SEM بررسی شد.
یافته ها: بررسی مورفولوژی داربست و ساختار شیمیایی آن نشان دهنده تخلخل مناسب داربست و بارگذاری موفق سیلیمارین بر روی داربست PCL بود. زیست سازگاری داربست 24، 48 و72 ساعت بعد از کشت سلولهای PC12 مورد بررسی قرار گرفت که نتایج نشان دهنده افزایش زنده مانی سلولها و اتصال مناسب سلولها بر روی داربست بود.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بارگذاری سیلیمارین بر روی داربست پلی کاپرولاکتون باعث افزایش توان تکثیر و زنده مانی سلول های PC12 میشود. از این رو این داربست می تواند کاندید مناسبی برای مهندسی بافت عصب باشد.
آیدا ناحومی، مریم پیمانی، حسین غنیمی، اسداله اسدی، آرش عبدالملکی،
دوره 22، شماره 2 - ( تابستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از عملکرد ویرایش RNA تغییر توالیRNA بدون تغییر توالی DNA ژنومی و تغییر در سرنوشت RNA سلولی میباشد؛ بنابراین مطالعه در مورد کاربرد بالینی ویرایش RNA برای درمانهای هدفمند ضروری میباشد.
روش کار: مقالات مرتبط با موضوع مطالعه در پایگاههای اطلاعاتیISI Web of Knowledge, PubMed/Medline, Scopus و Google Scholar مورد جستجو قرار گرفتند.
یافتهها: تغییراتی که با ویرایش RNA صورت میگیرد جایگزینی باز A به I توسط آدنوزین دآمیناز (ADAR) بر روی RNA و جایگزینیC به U توسط آنزیم ویرایشی mRNA آپولیپوپروتئین B، پلی پپتید کاتالیزوری 1 (APOBEC1) است. اخیراً نقش ویرایش RNA در بیماریهای انسانی گزارششده است.
نتیجهگیری: ویرایش RNA میتواند بهعنوان روش نـوین برای شناسایی نشانگرهای زیستی جدید بیماری و درمان بیماریهای مختلف به کار گرفته شود.
سارا زلفعلی پورملکی، حسین قمری کیوی، علی رضایی شریف،
دوره 23، شماره 3 - ( پاییز 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: باتوجه به شیوع روز افزون چاقی و اضافه وزن و پیامدهای روانشناختی حاصل از آن در جهان و کشورمان ایران، این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی روایت درمانی بر اضطراب اجتماعی بدنی در زنان مبتلا به چاقی و اضافهوزن انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش حاضر را کلیه زنان مبتلا به چاقی و اضافه وزن شهر تبریز در سال 1402 تشکیل داد. 30 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (در هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایشی روایت درمانی را در 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی دریافت کرد و اعضای گروه کنترل هیچ درمانی را دریافت نکردند. ابزار مورد استفاده مقیاس اضطراب اجتماعی بدنی هارت و همکاران (1989) بود. داده های جمع آوری با آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: تحلیل دادهها نشان داد بین نمرات پسآزمون در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (0.001>p). میانگین اضطراب اجتماعی بدنی در مرحله پیش آزمون به ترتیب برای گروه آزمایشی و کنترل 2.289± 44.33 و 3.063±43.67 بود و در مرحله پس آزمون 3.177±36.33 و 3.385±43.80 بود. نتایج نشان داد روایت درمانی منجر به کاهش اضطراب اجتماعی بدنی شده است (0.001>p). در مراحل پیگیری نیز معلوم شد اثرات روایت درمانی ماندگار است (0.001>p).
نتیجه گیری: به نظر میرسد روایت درمانی میتواند باعث کاهش اضطراب اجتماعی بدنی زنان مبتلا به چاقی و اضافهوزن شود، از این رو احتمالاً در بهبود سلامت روانشناختی افراد مبتلا به چاقی و اضافهوزن میتواند راهبرد مفیدی باشد.
آیدا ناحومی، مریم پیمانی، اسداله اسدی، آرش عبدالملکی، یاسین پناهی، محمد علی شاه محمدی،
دوره 23، شماره 4 - ( زمستان 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: شناسایی برهمکنشهای پروتئینها یکی از چالشهای اصلی در زمینه زیستساختاری و بیولوژی مولکولی است. با وجود پیشرفتهای گسترده، هنوز الگوهای دقیق برهمکنش های پروتئین- پروتئین ناشناخته است. هدف اصلی این مطالعه ارزیابی محاسباتی برهمکنشهای فیبرونکتین1 ماتریکس خارجسلولی نای سلولزدایی شده و اینتگرینهای سلول بنیادی بافت چربی جهت ارائه دقیقترین تصویرسازی ممکن از این تعاملات و نقش آنها در فرآیندهای بیولوژیکی است.
روش کار: پس از فرآیند سلولزدایی نای گوسفند از طریق روش دترجنت- آنزیمی، ارزیابیهای بافتشناسی و عکسبرداری از فراساختار نمونهها به وسیله میکروسکوپ الکترونی نگاره انجام گرفت. همچنین شبیهسازیهای اتصال پروتئین فیبرونکتین1 ماتریکس خارج سلولی با اینتگرین αvβ1 و α5β3سلول بنیادی مشتق از بافت چربی مورد بررسی قرارگرفت و تجزیه وتحلیل انرژی برهمکنش برای پیشبینی ساختار کمپلکسهای پروتئین- پروتئین با استفاده از الگوریتمهای موجود در سرورهای HDOCK و ClusPro اعمال شد.
یافته ها: یافتهها حاکی از حفظ اجزای ماتریکس خارج سلولی و فراساختار داربست بود. همچنین برای یافتن مطلوبترین حالتهای اتصال از نظر انرژی، تعدادی از آنها از بین انواع اتصالات برتر به عنوان برهمکنش های پایدار گزارش شدند. این بینش درک ارزشمندی از چسبندگی ماتریکس سلولی، مهاجرت و سیگنال دهی، با پیامدهای بالقوه برای توسعه درمانی ارائه میدهد.
نتیجهگیری: داربست های تهیه شده، برای کاربردهای مهندسی ایده آل بوده و با تحلیلهای محاسباتی و دادههای تجربی، حالتهای اتصال پایدار با بهرهوری انرژی بین فیبرونکتین و اینتگرین تجسم یافته است. همچنین در آینده مطالعات بیشتر در مدلسازی چسبندگی سلولی در ارتباط با علم مهندسی بافت، میتواند بستر مناسبی جهت توسعه پزشکی بازساختی فراهم کند.
فرانک حسن پور، صابر زهری، آرش عبدالملکی، اسداله اسدی،
دوره 24، شماره 3 - ( پاییز 1403 )
چکیده
زﻣﯿﻨﻪ و ﻫﺪف: مهندسی بافت، با طراحی داربستهای زیستی و با تقلید از محیط خارج سلولی، به رشد و تکثیر سلولها کمک کرده و نقش کلیدی در جایگزینی و ترمیم بافتهای آسیبدیده دارد. در سالهای اخیر، افزودن نانوذرات همانند نقاط کوانتومی کربن به داربستهای زیستی مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش به سنتز داربست پلیکاپرولاکتون حاوی نقاط کوانتومی کربن و بررسی اثرات زیستسازگاری و محافظتی آن در شرایط تنش اکسیداتیو پرداخته شده است.
روش کار: نقاط کوانتومی کربن با استفاده از روش پیرو لیز سنتز شده و داربستهای پلیمری حاوی نقاط کوانتومی کربن به روش الکتروریسی تهیه شدند. ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی داربست با میکروسکوپ الکترونی روبشی و طیفسنجی FTIR ارزیابی شد. زیست سازگاری داربستها و خواص آنتیاکسیدانی آنها با روش MTT سنجیده شد.
یافتهها: بررسی مورفولوژی و ساختار شیمیایی داربست، تخلخل مناسب داربست حاوی نقاط کوانتومی کربن را نشان داد. آزمون MTT بهصورت قابلتوجهی قابلیت زنده ماندن سلولهای بنیادی را بر روی داربستهای حاوی نقاط کوانتومی کربنی نشان داد. علاوه بر این، این داربستها اثر محافظتی قابلتوجهی در برابر استرس اکسیداتیو از خود نشان دادند.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که داربست پلیکاپرولاکتون حاوی نقاط کوانتومی کربن، با ویژگیهای زیست سازگاری بالا و خواص آنتیاکسیدانی مناسب، بستر مؤثری برای مهندسی بافت و محافظت سلولی در شرایط تنش اکسیداتیو فراهم میآورد.