20 نتیجه برای کیا
کاظم سخا، آرمن ملکیان،
دوره 5، شماره 2 - ( تابستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به بستری موارد پورپورای ترومبوسیتوپنی ایدیوپاتیک ( Idiopathic Thrombocytopenic Purpura ) در اوایل شیرخوارگی در مرکز پزشکی کودکان تبریز مطالعه حاضر جهت بررسی نقش واکسیناسیون هپاتیت B در بروز آن انجام شده است.
روش کار: پرونده بیماران زیر شش ماه مبتلا به پورپورا که از اوایل سال 1372 لغایت 1381 در مرکز پزشکی کودکان بستری شده بودند مورد مطالعه قرار گرفت. در مجموع تعداد 25 پرونده مربوط به شیرخوارانی بود که با توجه به علایم بالینی، شمارش گلبولی وآسپیراسیون مغز استخوان و رد سایر علل در نهایت تشخیص ITP مسجل شده بود و از آنجا که واکسیناسیون هپاتیت B از سال 1372 در ایران جزو واکسیناسیون مصوب کشوری قرار گرفته است، لذا جهت مقایسه، پرونده شیرخواران مبتلا به ITP مربوط به سال 1361 لغایت 1371 نیز بررسی شدند.
یافته ها: نتایج این بررسی نشان داد که بروز ITP درشیرخواران زیر 6 ماه در طی سال های 1372 لغایت 1381 نسبت به دهه قبل از واکسیناسیون هپاتیت B افزایش یافته و این اختلاف از نظر آماری معنی دار می باشد ( 0029/0 p= ).
نتیجه گیری: اگر چه عدم توانایی در اندازه گیری آنتی بادی ها در کشور ایران و سایر جوامع از علل عدم اثبات ارتباط علتی بین واکسیناسیون هپاتیت B و بروز ITP است ولی بررسی دو مقطع زمانی در این مطالعه تقویت کننده نقش واکسیناسیون هپاتیت B در بروز ITP در شیرخواران می باشد.
عباس ابوالقاسمی، آذر کیامرثی،
دوره 6، شماره 2 - ( تابستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: فرآیندهای شناختی مانند توجه، تفکر، حافظه و یادآوری نقش مؤثری برای مواجهه با مشکلات روزمره در زندگی کودک دارد. اختلالات روانشناختی از جمله مسایلی است که این فرآیندها را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. مطالعات نشان داده است که بیماری اسکیزوفرنی فرآیندهای شناختی کودکان را بیشتر دچار آسیب میسازد. هدف از مطالعه حاضر مقایسه گنجینه واژگان، حافظه، ادراک و یادآوری در کودکان مبتلا به اسکیزوفرنی، آسیب مغزی و اختلال سلوک میباشد.
روش کار: این پژوهش از نوع علی مقایسهای است. نمونه آماری پژوهش شامل 80 نفر از کودکان 8 تا 13 ساله مبتلا به اسکیزوفرنی، آسیب مغزی و اختلال سلوک و کودکان غیر بیمار بود که از میان کودکان بیمار سرپایی و بستری در بخش های روانپزشکی و مغز و اعصاب در مرکز آموزشی و درمانی امام حسین(ع) تهران در سال 1383 انتخاب شدند (از هر گروه 20 نفر). در این مطالعه آزمون هوش تجدیدنظر شده وکسلر برای کودکان (مقیاسهای گنجینه واژگان، حافظه و ادراک) و آزمون یادآوری داستان ببکاک استفاده شد.
یافتهها: نتایج آزمون تحلیل واریانس یک متغیری نشان داد که بین چهار گروه در زمینه ادراک، گنجینه واژگان، حافظه و میزان یادآوری تفاوت آماری معنی دار وجود دارد (01/0 < p ). آزمون پیگیری LSD ( Least Significant Difference ) نیز نشان داد که ادراک، گنجینه واژگان، حافظه و میزان یادآوری کودکان اسکیزوفرنی نسبت به کودکان اختلال سلوک و آسیب مغزی مختل تر است، همچنین ادراک، گنجینه واژگان و حافظه کودکان اختلال سلوک نسبت به کودکان آسیب مغزی اختلال بیشتری دارد، اما میزان یادآوری کودکان آسیب مغزی در مقایسه با کودکان اختلال سلوک بیشتر دچار آسیب بود(01/0 p< ).
نتیجهگیری: نتایج حاکی از این است که ادراک، گنجینه واژگان، حافظه و یادآوری کودکان مبتلا به اسکیزوفرنی در مقایسه با اختلال سلوک و آسیب مغزی بیشتر مختل میشود. شناسایی نابهنجاری های شناختی به منظور تشخیص صحیحتر و انتخاب راهبردهای درمانی و ترمیمی مؤثر برای آسیبهای مذکور از کاربردها و پیشنهادات عملی مطالعه حاضر است.
مهین جمشیدی ماکیانی، سید عبداله موسوی، فرشید عابدی، شافعی رحیمی، الهام گودرزی،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از اولین اقدامات تشخیصی در مایع جنب، افتراق نوع اگزوداتیو از ترانسوداتیو آن است. در این مطالعه با هدف شناسایی مارکرهای بیشتر در افتراق مایع جنب اگزوداتیو از ترانسوداتیو، سطح C-Reactive Protein (CRP) به عنوان یکی از پروتئین های واکنش مرحله حاد در مایع جنبی بیماران مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 80 بیمار مبتلا به مایع جنبی که تشخیص نهایی بیماری آنها مشخص شده بود مورد بررسی قرار گرفتند. با استفاده از معیارهای " Lights "، بیماران بر اساس اگزوداتیو و ترانسوداتیو بودن مایع جنب آنها به دو گروه تقسیم شدند. در هر دو گروه CRP سرم و مایع جنب بیماران به روش آگلوتیناسیون لاتکس اندازهگیری شد.
یافته ها: از 80 نمونه مایع جنبی مورد بررسی 26 مورد (5/32%) ترانسوداتیو و54 مورد (5/67%) اگزوداتیو بود در گروه اگزوداتیو 2/72% دارای CRP مایع پلور مثبت (+1 تا +3)، اما در گروه ترانسوداتیو تنها 5/38% CRP مایع پلور مثبت بود (05/0> p ). بین علل ایجاد کننده مایع جنبی اگزوداتیو (عفونی و غیر عفونی، بدخیمی و غیر بدخیمی، سل و بدخیمی) و میزان مثبت شدن CRP ارتباط معنی داری وجود نداشت. همچنین میزان مثبت شدن CRP سرم در بیماران دارای مایع جنبی اگزوداتیو بطور قابل توجهی بیشتر از بیماران با مایع جنبی ترانسوداتیو بود (05/0> p ).
نتیجه گیری: با توجه به نتابج این مطالعه از معیار CRP بخصوص اگر به صورت کمی مورد ارزیابی قرار گیرد میتوان به عنوان یک معیار جهت افتراق مایع جنبی اگزوداتیو از ترانسوداتیو استفاده کرد.
ندا کیانی ماوی، معرفت سیاه کوهیان، کاظم هاشمی مجد،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده
زمینه و هدف: نقطه شکست ضربان قلب ( HRDP ) در برآورد آستانۀ بیهوازی و کنترل برنامۀ تمرینی ورزشکاران اهمیت فراوانی دارد ولی علیرغم تحقیقات انجام شده، مکانیزمهای فیزیولوژیکی اصلی دخیل در وقوع HRDP به طور واضح تبیین نشدهاند. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی همگرایی HRDP و نقطه شکست پتاسیم سرم ( KTP ) (افزایش ناگهانی در مقادیر پتاسیم سرم)، به عنوان یکی از مکانیزمهای احتمالی دخیل در وقوع HRDP به اجرا درآمده است.
روش کار: برای این منظور تعداد 30 نفر داوطلب مرد جوان ورزشکار (با میانگین و انحراف معیار سن 2/1 20 سال، قد 34/7 176سانتیمتر و وزن 66/5 58/61 کیلوگرم) به عنوان آزمودنیهای پژوهش انتخاب شدند. به منظور ایجاد HRDP از پروتکل هافمن استفاده شد، پس از تعیین HRDP در آزمودنیها با استفاده از روش S.Dmax ، یک هفته بعد، همزمان با اجرای پروتکل، نمونۀ خونی از ورید دست چپ آزمودنیها در 5 مرحلۀ مختلف جمعآوری شده و میزان پتاسیم سرم آنها با استفاده از فلیم فتومتر به طور مستقیم اندازهگیری شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که HRDP در تمامی آزمودنیها (100%) به طور میانگین در HRmax 78% و نقطه شکست پتاسیم سرم به طور میانگین در HRmax 79% اتفاق میافتد و بین HRDP و نقطه شکست پتاسیم سرم اختلاف معنی داری وجود ندارد (84/3 158 در برابر 88/3 159 ضربه در دقیقه؛ 184/0= p ) و هر دو پدیده ( HRDP و KTP ) همزمان در مرحله سوم خونگیری واقع شدند.
نتیجهگیری: افزایش پتاسیم سرم در طول پروتکل تمرینی فزایندۀ دوچرخۀ کارسنج هافمن، می تواند یکی از مکانیزمهای موثر در وقوع HRDP باشد
کمال الدین حسن زاده، پریسا یاوری کیا، وحید امدادی، سیدکاظم مداین،
دوره 10، شماره 3 - ( پاییز 1389 )
چکیده
زمینه و هدف: در 50% زوجینی که به علت ناباروری به پزشک مراجعه می کنند، فاکتور مردانه به تنهایی یا همراه با فاکتور زنانه عامل ناباروری است. سه فاکتور دخیل در ناباروری مردان، کاهش تعداد اسپرم، قدرت حرکتی ضعیف، مورفولوژی غیرطبیعی اسپرم می باشد. در انجام تکنیکهای کمکی تولید مثل نیاز به حجم و کیفیت مطلوب اسپرم وجود دارد. این مطالعه تاثیر پنتوکسی فیلین خوراکی را به عنوان یک روش ساده و قابل دسترس در ارتقاء کیفیت پارامترهای آنالیز مایع منی شامل حجم، تحرک، مورفولوژی و تعداد مورد بررسی قرار میدهد که در صورت موثر بودن این دارو می توان از آن بعنوان داروی کمکی در روشهای تکنیکهای کمکی تولید مثل استفاده نمود.
روش کار: مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی و نمونه گیری به صورت تصادفی بوده و جامعه پژوهش، مردان با اولیگواسپرمی بودند که جهت درمان نازایی به بخش ناباروری مرکز آموزشی درمانی الزهراء [س] تبریز طی یکسال مراجعه نموده بودند. در این مطالعه 61 بیمار مرد که سابقه نازایی اولیه داشته و تحت آنالیز مایع منی قبل از درمان قرار گرفتند پس از سه ماه درمان با پنتوکسی فیلین با دوز mg 400 سه بار در روز، دو بار مایع منی تحت آنالیز قرار گرفت. دادهها به وسیله روشهای آماری توصیفی (فراوانی- درصد و میانگین و انحراف معیار) و آزموتهای تی زوجی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که میانگین تعداد کل اسپرم در گروه مطالعه قبل و بعد از تجویز پنتوکسی فیلین از 4 ± 17 میلیون به 5/1 ± 21 میلیون رسیده است و تعداد اسپرمها در 9/68% موارد به شکل معنی داری (001/0 p < ) افزایش یافت. همچنین میانگین درصد اسپرمها با مورفولوژی نرمال از 8/3 ± 01/24 به 3/4 ± 26/39 رسیده است و این پارامتر در 8/32% بیماران بهبود یافت (001/0 p< ). میانگین درصد اسپرمهای متحرک از 5/3 ± 42/19% به 1/2 ± 78/28% رسید که این پارامتر در 52/88% بیماران بهبود یافت (001/ p < ) . متوسط حجم مایع منی در گروه قبل از درمان با پنتوکسی فیلین 85/0 ± 95/1 میلی لیتر بود که بعد از درمان به 64/0 ± 93/1 میلی لیتر رسیده است و لذا تغییر معنیداری در حجم مایع منی پس از درمان مشاهده نشد (32 / 0= p ).
نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که تجویز پنتوکسی فیلین در افزایش پارامترهای آنالیز مایع منی بخصوص تحرک اسپرمها تاثیر قابل توجهی دارد و بعنوان داروی نسبتاً ارزان، مطمئن و با کاربرد آسان می تواند در ارتقاء کیفیت پارامترهای مایع منی و بهبود روشهای درمانی ناباروری مردان مورد استفاده قرار گیرد.
عادل اسپوتین، منیره مختاری امیر مجدی، مجتبی سنکیان، عبدالرضا وارسته، علی اکبر شمسیان، فاطمه واحدی،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: هیداتیدوزیس بیماری کرمی زئونوز میباشد که توسط مرحله لاروی کرم اکینوکوکوس گرانولوزوس در انسان و سایر میزبانان واسط ایجاد میگردد. کیست هیداتیک عمدتاً در کبد و ریه جایگزین شده و سبب تخریب بافتها میشود. مسیرهای مهمی در نابارور شدن و سرکوب کیست بارور وجود دارد که تا حدی ناشناخته مانده است. در این مطالعه بیان ملکولهای القاکننده آپوپتوزیس TRAIL, Fas-L در لایه ژرمینال کیست هیداتیک و بافت سالم اطراف کیست که یکی از مسیرهای ناشناخته ایمنی ذاتی میزبان بر علیه کیست هیداتیک انسانی است ، بررسی میگردد .
روش کار: در این مطالعه از 4 نمونه کیست جراحی شده از بیماران مبتلا به هیداتیدوزیس در بیمارستان قائم (عج) شهر مشهد که توسط روشهای پرتونگاری و انگل شناسی تشخیص داده شده بودند، استفاده شد . ابتدا لایه ژرمینال کیستهای بارور، غیر بارور و بافت سالم اطراف کیست توسط اسکالپل در شرایط استریل جدا شدند. بدین منظور پس از هموژن یزه کردن لایه ژرمینال و بافت سالم اطراف کیست، ابتدا mRNA به روش تریزول استخراج و توسط روش RT-PCR به cDNA تبدیل شد. در ادامه بیان ملکولهای TRAIL , Fas-L در سطح mRNA به روش RT- PCR ارزیابی شدند.
یافتهها : بیان ملکولهای القاکننده آپوپتوزیس Fas-L, TRAIL در سطح لایه ژرمینال کیست هیداتیک نابارور در مقایسه با کیست بارور و بافت سالم درسطح نسبتا بالایی قرار دارد.
نتیجه گیری : در افراد مبتلا به هیداتیدوزیس، احتمالا آپوپتوزیس میزبان بر علیه لایه ژرمینال کیست هیداتیک بارور بعنوان یکی از مسیرهای مهم در نابارور شدن کیستها محسوب میشود.
شهربانو کیهانیان، زهرا فتوکیان، مریم ذاکری حمیدی،
دوره 13، شماره 2 - ( تابستان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: متاستازهای استخوانی عوارض بالقوه بدی بر روند زندگی فرد میگذارند. پامیدرونات دارویی است که عوارض اسکلتی را در بیماران دچار متاستازهای استخوانی کم میکند. هدف از انجام این مطالعه بررسی تأثیر پامیدرونات بر دردهای استخوانی بیماران مبتلا به متاستازهای استخوانی سرطان میباشد.
روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی 41 بیمار مبتلا به بدخیمی که در بخش انکولوژی بیمارستان امام سجاد (ع) رامسر بستری بودند مورد بررسی قرار گرفتند. به واحدهای پژوهش که با روش نمونهگیری آسان انتخاب شده بودند، آمپول 90 میلی گرمی پامیدرونات به صورت ماهیانه تا 3 ماه به صورت وریدی تزریق شد. داده های حاصله از پرسشنامه مشخصات فردی و بالینی و مقیاس دیداری درد، قبل و بعد از مداخله مورد مقایسه قرار گرفتند. تحلیل دادهها با نرم افزار SPSS نسخه5/11 و آزمونهای تیزوج، کای اسکوئر، فریدمن و ویلکاکسون صورت گرفت و 05/0 > p ، معنیدار در نظر گرفته شد.
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد فراوانترین گروه سنی (36%)، 59-50 سال و اکثر بیماران (9/65%) زن بودند. شایعترین سرطان، در پستان (9/43%) و متاستاز استخوانی در اکثر بیماران (9/65%) به صورت منتشر بود. شایعترین محل درد در اکثر افراد، در استخوانها، جناغ، ایسکیوم و مهرههای سوم و چهارم توراسیک بود. قبل از درمان، اکثر افراد (5/80%) از درد متوسط و بعد از درمان، اکثریت (5/41%) از درد کم شاکی بودند. همچنین بین میزان مصرف مسکنها در قبل و بعد از درمان ارتباط معنی دار آماری وجود دا شت (032/0= p )، اما بین میزان مصرف اوپیوم در دو مرحله ارتباط معنی دار آماری وجود نداشت (096/0= p ).
نتیجهگیری: پامیدرونات در پیشگیری از عوارض استخوانی، کاهش درد و کاهش مصرف مسکنها موثر میباشد. بنابراین می تواند به عنوان درمان اصلی و روتین مورد استفاده قرار گیرد.
فاطمه رحیمی کیان، فروغ طالبی، شهناز گلیان تهرانی، عباس مهران،
دوره 13، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: در قرن 21، زایمان امری پیچیده و همراه با مداخله است. این مداخلات باعث صدمه به مادر وجنین شده و پیامد زایمان را بهبود نمی بخشند هدف این مطالعه، مقایسه تأثیر زایمان فیزیولوژیک و زایمان طبیعی رایج بر برخی از پیامدهای مادری و نوزادی میباشد.
روش کار : در این مطالعه نیمه تجربی، 160 خانم باردار واجد شرایط، با تشخیص پزشک کشیک، در یکی از دو گروه زایمان فیزیولوژیک (گروه آزمون80 نفر) و گروه زایمان طبیعی رایج (گروه کنترل80 نفر) قرار گرفتند. نمونهها از دیلاتاسیون 4-3 سانتی متر سرویکس وارد مطالعه شدند. در دو گروه برخی از پیامدهای مادری و نوزادی مانند تعداد زایمان طبیعی و سزارین، میزان آپگار دقیقه اول و پنجم و انتقال به بخش مراقبت های ویژه نوزادان مورد بررسی قرار گرفت. دادهها با استفاده از نرم افزار 16 SPSS و آزمونهای تی، کای دو و من ویتنی یو، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: بین دو گروه مورد مطالعه از نظر نوع زایمان (005/0= p ) اختلاف معناداری وجود داشت، به گونه ای که در گروه آزمون تعداد سزارین کمتر بود. همچنین آپگار دقیقه اول کمتر از 8 (011/0= p ) و میزان انتقال به بخش مراقبت های ویژه نوزادان (029/0= p ) در گروه کنترل به طور معناداری بیشتر از گروه آزمون بود، اما بین دو گروه از نظر نمره آپگار دقیقه پنجم تفاوت آماری معناداری وجود نداشت.
نتیجه گیری : مطالعه حاضر بیان داشت که زایمان فیزیولوژیک، یک روش ایمن میباشد. همچنین نشان داده شد که زایمان فیزیولوژیک میزان سزارین و انتقال نوزاد به بخش مراقبتهای ویژه را کاهش داده و همچنین باعث بهبود نمره آپگار دقیقه اول نوزاد میگردد.
علی نیاپور، زهرا تقی پور، سحر کیانی، فرشته کرمعلی، نازیلا نیاپور، محمد مهدی میرحسینی، محمد رضا پیری، حسین صالحی، نوروز نجف زاده، محمد حسین نصر اصفهانی،
دوره 13، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: آسیب های نخاعی به عنوان یکی از حوضه های مهم تحقیقات در علوم اعصاب مطرح می باشد . دسترسی به نخاع بدون ایجاد آسیب به آن، را می توان به عنوان فصل مشترک ایجاد مدل های مختلف ضایعه نخاعی در نظر گرفت . در این میان، قسمت تحتانی نخاع سینه ای بدلیل استقرار مراکز مرتبط با ایجاد الگو های حرکتی اندام تحتانی و همچنین وجود تست های استاندارد بررسیهای حرکتی، مورد توجه محققین به این ناحیه خاص شده است. با این وجود یک روش مشخص جهت دسترسی به طناب نخاعی این قسمت ارائه نشده است.
روش کار: در مجموع بیست عدد موش صحرایی وارد این مطالعه شد. بدنبال القای بیهوشی، حیوان به شکم روی میز جراحی قرار داده شد. موقعیت مهره دهم شناسایی، و عضلات اطراف آن کنار زده شدند. لامینای مهره مورد نظر به کمک دریل هایی با دور تند، نازک گردید. در قدم آخر، لامینای نازک شده به آرامی و با دقت زیاد از روی طناب نخاعی کنار زده شد. پتانسیل حرکتی حیوانات قبل و بعد از جراحی بوسیله ی تست حرکتی تعیین شد.
یافته ها: مطالعه حاضر روشی مرحله به مرحله را برای دسترسی به نخاع سینه ای موش صحرایی ارائه داده است. پروسه جراحی کمتر از یک ساعت طول کشید. بررسی حرکتی اندام تحتانی، با تست BBB ، کسب نمره کامل را قبل و بعد از جراحی نشان داد.
نتیجه گیری: این مقاله یک روش ساده و کاربردی را برای دسترسی نخاع سینه ای تحتانی ارائه می دهد. موقعیت آناتومیک محل جراحی، مراقبتهای حین و بعد از جراحی و سایر مسائل احتمالی بحث شده است.
سید جواد کیا، علی خلیقی سیگارودی، بردیا ودیعتی صابری، ابوالفضل باقری،
دوره 14، شماره 2 - ( تابستان 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: نارسایی مزمن کلیوی که در حال حاضر تحت عنوان بیماری مزمن کلیوی نامیده می شود به دلیل تخریب نفرونهای کلیه ایجاد و منجر به اورمی می گردد. فشار خون بالا، دیابت ملیتوس و گلومرونفریت از علل شایع ایجاد این نقص می باشند. این وضعیت می تواند سبب ایجاد تظاهرات دهانی متعدد گردد. هدف از انجام این مطالعه مقایسه تظاهرات دهانی در بیماران دیابتی و غیر دیابتی تحت همودیالیز بود.
روش کار: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی تعداد 95 نفر از بیماران تحت همو دیالیز بیمارستان رازی شهر رشت مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران به دو گروه دیابتی (32 نفر) و غیر دیابتی (63 نفر) تقسیم شدند. معاینه حفره دهان با دستکش و آینه یکبار مصرف صورت گرفت. علائم و نشانه های دهانی بیماران نظیر خشکی دهان، تغییر مزه، درد مخاطی، بوی اورمیک، زبان باردار، پتشی و پورپورا، زخم مخاطی، رنگ پریدگی مخاط دهان، اروژن دندانی و عفونت کاندیدا در پرسشنامه بیماران ثبت گردید. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار آماری SPSS15 و آزمون تی تست ومجذور کای استفاده گردید.
یافته ها: 60% (57 نفر) از افراد مورد مطالعه مرد و 40% (38 نفر) را زنان تشکیل می دادند. میانگین سنی بیماران 48 (محدوده سنی 20-76) سال بود. شایعترین علامت دهانی در دو گروه خشکی دهان بود. شایعترین نشانه دهانی در دو گروه رنگ پریدگی مخاط، بوی اورمیک و زبان باردار بود. همچنین ایندکس DMFT به طور معنی داری در گروه دیابتی (63/7 ± 3/17) بیشتر از گروه غیر دیابتی بود (26/8 ± 4/12). ارتباط آماری معنی داری بین مدت زمان انجام دیالیز و تعداد جلسات انجام دیالیز در هفته و تظاهرات دهانی عینی و ذهنی میان دو گروه مشاهده نگردید.
نتیجه گیری: تحقیق حاضر نشان داد که تظاهرات دهانی در بیماران دیابتی تحت همودیالیز از گروه غیر دیابتی بیشتر بود هرچند این افزایش از نظر آماری معنی دار نبود، همچنین میزان DMFT در گروه دیابتی بیشتر از گروه غیر دیابتی بود. بنابراین به علت اضافه شدن عوارض دهانی دیابت در افراد با نارسایی مزمن کلیه این افراد مستلزم رعایت بهداشت دهان و دندان و مراقبت بهداشتی بیشتر می باشند.
زهرا کیاسالاری، مهرداد روغنی، توراندخت بلوچ نژاد مجرد، محمد جواد حساس،
دوره 14، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: حملات صرع موجب بروز اختلال در یادگیری و حافظه می گردد. با توجه به اثر ضدتشنجی کورکومین و اثبات اثر آن بر یادگیری و حافظه، در این تحقیق اثر تجویز این ماده بر اختلال یادگیری و حافظه در موش صحرایی صرعی شده توسط اسیدکاینیک مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: 40 موش صحرایی نر به پنج گروه شم، کنترل مثبت (صرعی شده و دریافت کننده ی اسید والپروئیک)، صرعی، و دو زیر گروه صرعی دریافت کننده ی کورکومین تقسیم شدند. برای صرعی نمودن حیوانات از تزریق داخل هیپوکامپی و یک طرفه ی اسید کاینیک به میزان 4 میکروگرم به ازای هر موش استفاده شد. کورکومین به میزان 50 و 100 میلی گرم بر کیلوگرم بطور روزانه و به صورت داخل صفاقی و از یک هفته قبل از جراحی به حیوان تا یک ساعت قبل از جراحی تجویز شد. جهت بررسی یادگیری و حافظه ، تأخیر اولیه و تأخیر در حین عبور در آزمون اجتنابی غیرفعال و درصد رفتار تناوب در ماز Y تعیین گردید.
یافتهها: از نظر تأخیر اولیه، تفاوت معنادار بین گروه ها مشاهده نشد. تأخیر در حین عبور در گروه صرعی شده با اسید کاینیک و تحت پیش درمان با دوز 50 میلی گرم بر کیلوگرم کورکومین یک کاهش معنی دار در مقایسه با گروه شم نشان داد (05/0>p) (تغییر از 1/263 به 5/184 ثانیه) هر چند که میزان کاهش آن در مقایسه با گروه صرعی شده کمتر بود و این کاهش معنی دار در گروه صرعی شده با اسید کاینیک و تحت پیش درمان با دوز 100 میلی گرم بر کیلوگرم کورکومین نسبت به گروه شم مشاهده نشد (تغییر از 1/263 به 3/220 ثانیه) و این پارامتر در این گروه یک افزایش معنی دار نسبت به گروه صرعی نشان داد (01/0>p) (تغییر از 7/145 به 3/220 ثانیه). بعلاوه، این پارامتر در گروه صرعی شده و تحت تیمار با والپروئات در حد معنی دار بیشتر از گروه صرعی شده بود (05/0>p) (تغییر از 7/145 به 3/210 ثانیه). درصدتناوب نیز در گروه صرعی شده با اسید کاینیک و تحت پیش درمان با هر دو دوز کورکومین نسبت به گروه صرعی شده به طور معناداری بیشتر بود (05/0>p) (تغییر از 5/60 به 6/77 و 3/80 درصد).
نتیجهگیری: تجویز کورکومین به صورت وابسته به دوز در حیوانات صرعی موجب بهبود توانایی نگهداری اطلاعات و یادآوری آن ها در آزمون اجتنابی غیرفعال می گردد و موجب بهبود حافظه فضائی در حیوانات صرعی شده می گردد.
منیره پارسیان، کیانوش هاشمیان، خدیجه ابوالمعالی، مالک میرهاشمی،
دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: مصرف مواد مخدر یکی از بدترین معضلات بشری در سالهای اخیر است که پایهها و بنیانهای جامعه انسانی را تضعیف میکند و پیشگیری از آن نیازمند کاربرد نظریههای متعدد در رشته های علمی مختلف و روش ها و فنون متنوع است. پژوهشهای متعددی بر نقش متغیرهای خانوادگی و فردی به عنوان عوامل خطرساز مصرف مواد مخدر تاکید داشته اند، بنابراین این مطالعه با هدف پیشبینی نگرش به مصرف مواد مخدر در نوجوانان بر اساس عوامل خطرساز تربیتی خانوادگی به منظور سلامت روانی نوجوانان در جامعه برای پیشگیری از اعتیاد طراحی شد.
روش کار: در این مطالعه که از نوع مطالعات توصیفی و همبستگی بود، جامعه مورد مطالعه دانشآموزان (کلیه مقاطع تحصیلی) شهرستان قائمشهر بودند. تعداد 378 نفر با استفاده از فرمول کوکران انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. سپس پرسشنامهها که شامل سبکهای فرزندپروری بامریند (33 سوال)، نگرش به اعتیاد (53 سوال)، مهارت حل مسئله اجتماعی (55 سوال) و پرسشنامه سطح اقتصادی اجتماعی بود در مورد آنان اجرا شد. در این پژوهش از روش آماری تحلیل مسیر استفاده شد.
یافته ها: در برآورد ضرایب تأثیر وضعیت اجتماعی- اقتصادی خانواده با (35/2 t= ، ضریب مسیر= 35/2) در پیشبینی نگرش به مصرف مواد مخدر در نوجوانان رابطه مستقیم و مثبت و معنیدار وجود دارد. همچنین در برآورد ضرایب تاثیر مهارت حل مسئله سازگارانه ( 62/1 = t ، ضریب مسیر= 13/0) در پیش بینی نگرش به مصرف مواد در نوجوانان رابطه مستقیم و مثبت ولی غیر معنیدار و مهارت حل مسئله ناسازگارانه ( 39/3= t ، ضریب مسیر= 27/0) در پیش بینی نگرش به مصرف مواد در نوجوانان رابطه مستقیم و منفی و معنیدار وجود دارد و در برآورد ضرایب تاثیر سبکهای فرزندپروری با ( 48/ 2 t= - ، ضریب مسیر= 19/0 - ) در پیشبینی نگرش به مصرف مواد در نوجوانان رابطه مستقیم و منفی و معنیدار وجود دارد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه که مولفههای سبک های فرزندپروری، مولفه مهارت حل مسئله اجتماعی ناسازگارانه و مولفه نگرش به اعتیاد، بر نگرش به مصرف مواد مخدر دارای رابطه معنادار میباشد، ولی در مورد مولفه مهارت حل مساله اجتماعی سازگارانه بر نگرش به مصرف مواد مخدر رابطه معنا دار نمیباشد.
زهرا کیاسالاری، مهرداد روغنی، توراندخت بلوچ نژاد، اطهر عبدالرزاق نژاد،
دوره 16، شماره 1 - ( بهار 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: صرع لب گیجگاهی با آپوپتوز نورونی همراه میباشد. کورکومین دارای اثر آنتی اکسیدانی و ضد تشنجی میباشد، لذا هدف این بررسی تعیین نقش مسیر Bax و Bcl2 در اثربخشی کورکومین در موشهای صحرایی صرعی بود.
روش کار: 28 موش صحرایی به چهار گروه شم، شم پیش تیمار شده با کورکومین، صرعی (کاینات) و صرعی پیش تیمارشده با کورکومین تقسیم شدند. برای صرعی نمودن حیوانات از تزریق داخل هیپوکامپی اسید کاینیک استفاده شد. کورکومین به میزان 100 میلی گرم بر کیلوگرم تجویز شد. در پایان کار، رنگ آمیزی نیسل و ایمونوهیستوشیمی Bax و Bcl2 در مورد برشهای هیپوکامپ انجام شد و داده ها با استفاده از دو آزمون آماری آنووای یکطرفه و تی تست غیر مزدوج آنالیز شدند و سطح معنی دار p<0.05 در نظر گرفته شد.
یافته ها: القاء صرع یک رفتار تشنجی شدید را به همراه داشت و تجویز کورکومین باعث کاهش معنی دار شدت حملات تشنج شد (p<0.01)، در رنگ آمیزی نیسل تفاوت معنی دار بین گروه ها از نظر تعداد نورون در ناحیه CA3 مشاهده نشد. در گروه صرعی، تعداد نسبتاً زیاد از نورون های Bax مثبت در این ناحیه مشاهده شد و پیش تیمار گروه کاینات با کورکومین موجب کاهش معنی دار تعداد این نورون ها گردید (p<0.05). در گروه صرعی تعداد متوسطی از نورون های Bcl2 مثبت مشاهده شد و پیش تیمار با کورکومین موجب افزایش معنی دار تعداد این نورون ها گردید (p<0.05).
نتیجهگیری: پیش تیمار موشهای صرعی شده با کورکومین دارای خاصیت ضدتشنجی بوده، موجب کاهش پروتئین پیش برنده آپوپتوز Bax شده و پروتئین آنتی آپوپتوتیک Bcl2 را افزایش داد که این بطور کلی در جهت کاهش آپوپتوز نورونی عمل خواهد نمود.
وحید مظلوم، وحید سبحانی، عمیدالدین خطیبی عقدا، حمید حصاری کیا، محمد کاظم امامی میبدی،
دوره 16، شماره 3 - ( پاییز 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: ناکارآمدی عضلات هیپ در تشدید سندرم درد پتلافمورال نقش مهمی بازی میکند که میتواند به صورت نقاط ماشه ای مایوفاشیال در عضلات این ناحیه بروز کند. بنایراین هدف ما بررسی شیوع نقاط ماشه ای مایوفاشیال عضلات گلوتئوس مدیوس و کوادرتوس لومبروم و تأثیر یک مداخله درمانی بر شدت درد و قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور هیپ در بیماران مبتلا به سندرم درد پتلافمورال بود.
روش کار: تعداد 40 آزمودنی (20 نفر بیمار و 20 نفر سالم) به صورت داوطلبانه وارد مطالعه شدند. نقاط ماشه ای مایوفاشیال پنهان در دو عضله گلوتئوس مدیوس و کوادرتوس لومبروم مورد ارزیابی قرار گرفت و از دینامومتر دستی جهت اندازه گیری قدرت ایزومتریک حداکثری عضلات ابداکتور ران استفاده شد. آزمودنیهای مبتلا به سندرم درد پتلافمورال که دارای نقاط ماشه ای در عضله گلوتئوس مدیوس بودند به طور تصادفی به دو گروه درمانی (میانگین سن: 4.6±.24.4 سال) و کنترل (میانگین سن: 4.3±23.3سال) تقسیم شدند. مداخله درمانی شامل آزادسازی فشار نقاط ماشهای و کینزیوتیپینگ بود. شدت درد و قدرت ایزومتریک حداکثری عضلات ابداکتور رانی پیش و پس از اعمال مداخله در دو گروه مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها: بیماران مبتلا به سندرم درد پتلافمورال به طور معنی داری بیشتر از افراد سالم دارای نقاط ماشه ای مایوفاشیال پنهان در عضلات گلوتئوس مدیوس و کوادرتوس لومبروم میباشند (p<0.001). استفاده از مداخله درمان آزادسازی فشار نقاط ماشه ای و کینزیوتیپینگ میتواند به طور معنی داری باعث کاهش درد این بیماران شود (p<0.001)، در حالی که تأثیر معنی داری بر روی قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور رانی ندارد (p>0.05).
نتیجه گیری: استفاده از مداخله درمانی آزادسازی فشار نقاط ماشه ای و کینزیوتیپینگ به صورت توأمان میتواند باعث کاهش درد بیماران مبتلا به سندرم درد پتلافمورال گردد. مطالعات بیشتری جهت فهم مکانیزم اثربخشی این روش مورد نیاز است.
مینا کیانی، پریا پرتو،
دوره 17، شماره 4 - ( زمستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعه حاضر به بررسی اثرات گونادوتوکسیسیتی ایجاد شده بوسیله آنتی بیوتیک سیپروفلوکساسین و اثرات حفاظتی ال- کارنیتین پرداخته است.
روش کار: در این مطالعه 20 عدد موش سفید نژاد NMRI به چهار گـروه کنترل، سیپروفلوکساسین، ال-کارنیتین، ال-کارنیتین- سیپروفلوکساسین، (هر گروه شامل 5 حیوان) تقسیم گردید. گروه کنترل نرمال سالین دریافت کردند، گروه تیمار 1؛ mg/kg 12/5 سیپروفلوکساسین، گروه تیمار2؛ mg/kg 100 ال-کارنیتین، گروه تیمار3؛ mg/kg 100 ال-کارنیتین همراه با mg/kg 12/5سیپروفلوکساسین، دریافت کردند. همه حیوانات بصورت درون صفاقی و برای 15 روز تیمار شدند. بیضه و اپیدیدیم به منظور بررسی پارامترهای اسپرم (تعداد، تحرک، مورفولوژی و قدرت زنده ماندن اسپرم) جمعآوری شدند.
یافته ها: در گروه سیپروفلوکساسین کاهش معنی دار تعداد اسپرم، قدرت زنده ماندن اسپرم، درصد تحرک، حرکت پیشرونده اسپرم، اسپرم نرمال و همچنین افزایش معنیدار حرکت چرخشی، اسپرم بدون حرکت، ناهنجاری سر و دم مشاهده شد (≤0/05p). افزایش معنی دار تعداد اسپرم، قدرت زنده ماندن اسپرم، درصد تحرک و حرکت پیشرونده اسپرم، اسپرم نرمال و همچنین کاهش معنی دار میزان حرکت چرخشی، اسپرم بدون حرکت، ناهنجاری سر در گروه ال-کارنیتین- سیپروفلوکساسین مشاهده شد (≤0/05p)، اما کاهش ناهنجاری دم اسپرم معنی دارنبود.
نتیجه گیری: ال- کارنیتین، باعث بهبود پارامترهای اسپرم در موش های بالغ تحت درمان با سیپروفلوکساسین می شود.
حمید کیالها، مرضیه بیگم خضری، شهرام رستاک، حبیب اله مهدی پور، محمد صوفی ابادی،
دوره 18، شماره 3 - ( پاییز 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: درمان با شوک الکتریکی (ECT) در بیماریهای روانی جایگاه مهمی دارد. استفاده از بیهوشی برا ی این منطور ضروری است. بکارگیری روشی که باعث کمترین تغییرات همودینامیک در این بیماران شود اهمیت دارد. مطالعه حاضر به منظور مقایسه اثرات همودینامیک دو داروی بیهوشی تیوپنتال سدیم و پروپوفول در بیماران تحت درمان شوک الکتریکی انجام گردید.
روش کار: این مطالعه در بیمارستان 22 بهمن دانشگاه علوم پزشکی قزوین بر روی 84 بیمار (50 مرد و 34 زن) که الکتروشوک مغزی دریافت کردند انجام شد. در ابتدا وضعیت همودینامیک بیماران ثبت شد. سپس به صورت تصادفی یکی از دو داروی بیهوشی تیوپنتال سدیم یا پروپوفول را به همراه ساکسینیل کولین به عنوان شل کننده عضلانی دریافت کردند. تغییرات همودینامیک شامل فشار خون سیستولیک و دیاستولیک، نبض در دقایق اول، سوم و دهم پس از الکتروشوک و نیز طول مدت تشنج و زمان ریکاوری اندازهگیری و ثبت شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-20 و تی مستقل تحلیل شدند.
یافتهها: در گروه تیوپنتال سدیم بیشترین میزان تغییرات فشار خون سیستولیک، دیاستولیک و ضربان قلب در دقیقه سوم و به ترتیب 45، 64 و 26 درصد بود. در گروه پروپوفول بیشترین تغییرات فشار خون سیستولیک، دیاستولیک و متوسط شریانی به ترتیب 55، 64 و 43 درصد و در دقیقه دهم بود و بیشترین افزایش نبض در این گروه در دقیقه سوم روی داد که حدود 33 درصد بود. تغییرات فشار خون بین این دو گروه معنیداری بود (0/05<p ). طول مدت تشنج ناشی از شوک در گروه تیوپنتال سدیم کمتر، و طول مدت بازگشت از بیهوشی با پروپوفول کوتاهتر بود (0/05<p).
نتیجهگیری: یافته های مطالعه حاضر نشان داد در بیهوشی مورد نیاز برای الکتروشوک، تیوپنتال سدیم اندکی ثبات همودینامیک بهتری را نسبت به پروپوفول ایجاد میکند، لذا به نظر میرسد استفاده از آن به عنوان داروی بیهوشی برای الکتروشوک مناسبتر باشد.
فرشته عزتی قادی، کیان آقاعباسی، ناهید عسکری، عبدالله رمضانی قرا، مسعود ترک زاده ماهانی،
دوره 19، شماره 4 - ( زمستان 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان یکی از عوامل اصلی مرگ و میر در دنیا است. این تحقیق به منظور بررسی اثرات سمیت سلولی عصاره هیدروالکلی برگ دغدغک بر روی ردههای سلولهای سرطانی سینه و پروستات و اثر افزایشی آن با دوکسوروبیسین انجام گرفت.
روش کار: عصاره هیدروالکلی برگ دغدغک با روش خیساندن و حلال اتانول 70% تهیه شد. غلظتهای10، 7/5، 5، 2/5، 1/25، 0/625، 0/312و 0/156 میلی گرم بر میلی لیتر از عصاره و غلظتهای 20،80، 320 و640 نانومولار از دوکسوروبیسین تهیه شد و اثر همافزایی غلظت 20 نانومولار دارو و غلظت 0/156میلیگرم بر میلی لیتر عصاره مورد بررسی قرار گرفت. ردههای سلولی سرطان پستان (MCF7)، پروستات (LNCaP) و فیبروبلاست (SKM) کشت داده شدند. تست MTT جهت بررسی اثرات سمیت سلولی عصاره بر روی رده های سلولی در مدت 24، 48 و 72 ساعت انجام گرفت و میزان آپوپتوز در رده های سلولهای سرطانی از روش Annexin/PI سنجش شد.
یافته ها: عصاره ها دارای سمیت سلولی بودند و درصد زنده مانی سلولهای سرطانی نسبت به فیبروبلاست کمتر بود، در مدت زمانهای مختلف، غلظت10 میلیگرم بر میلی لیتر عصاره بیشترین اثر مهار رشد روی سرطان پستان و پروستات نشان داد، اثر ترکیبی عصاره و دارو در هیچ یک از رده های سلولی نسبت به کنترل در سطح 1 درصد معنی دار نبود. نتایج Annexin/PI نشانداد میزان آپوپتوز اولیه، تاخیری و نکروز در ردههای سلولی تیمار شده نسبت به بدون تیمار افزایش داشته است.
نتیجهگیری: عصاره هیدروالکلی برگ دغدغک توانایی مهار رشد سلولهای سرطانی و القاء آپوپتوزیس سلولهای سرطانی سینه و پروستات را دارد.
علی علیزاده، حمید کیالها، زهره یزدی، آیدین بینازاده، شهرام رستاک، محمد صوفی ابادی،
دوره 20، شماره 1 - ( بهار 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از هیپوتانسیون کنترل شده به جهت کم ساختن خونریزی در برخی از اعمال جراحی اهمیت زیادی دارد. هدف این مطالعه تعیین اثرات همودینامیک دکسمدتومدین و لابتالول در کاهش کنترل شده فشار خون در جراحیهای شکستگی فک و صورت بود.
روش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده سه سوکور، بیماران با شکستگی فک و صورت به طور تصادفی به دو گروه 1- دکسمدتومدین (دوز شروعμg/kg 1 و نگهدارنده μg/kg/h0/5 – 0/3)؛ و 2- گروه لابتالول (دوز شروع mg/kg0/3 و نگهدارنده mg/kg/h0/5– 0/2) تقسیم شدند. اطلاعات همودینامیک بیماران (شامل ضربان قلب، فشار خون سیستولی، دیاستولی و فشار متوسط شریانی) در فواصل مختلف عمل ثبت گردید. همچنین میزان رضایتمندی جراح (از 1-6 نمره) ارزیابی شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-19 تحلیل شدند.
یافته ها: میانگین فشار متوسط شریانی، فشار سیستولی و دیاستولی در گروه دکسمدتومیدین در زمانهای 30 و 90 دقیقه پس از شروع تزریق، به طور معنی داری بیشتر از گروه لابتالول بود. میانگین ضربان قلب در گروه دکسمدتومیدین به طور معنیداری در زمان ریکاوری کمتر از گروه لابتالول بود. میزان رضایتمندی جراح از گروه لابتالول به طور معنیداری بیشتر از گروه دکسمدتومیدین بود.
نتیجه گیری: براساس نتایج، به نظر میرسد که لابتالول وضعیت همودینامیک بهتری را حین عمل نسبت به دکسمدتومیدین ایجاد کرده و رضایتمندی بیشتر جراح را نیز در پی دارد.
نسیم کریم زاده شوشبلاغ، سپیده منصور کیایی، کمال الدین حمیدی نخستین،
دوره 23، شماره 1 - ( بهار 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: سولفات روی بدلیل ایجاد پیوند کوئوردینانس با گروههای Rبرخی اسیدهای آمینه مانند هیستیدین و سیستئین موجب رسوب پروتئینها میگردد. هدف از این مطالعه یافتن غلظت مناسب از سولفات روی برای رسوب هموگلوبین هست که دراندازه گیری میزان و فعالیت آنزیم کاسپاز 3 داخل گلبولهای قرمز با روشهای به ترتیب الایزا و کالریمتری ایجاد تداخل مینماید.
روش کار: در این مطالعه، تنشهای اسمزی هیپرتونیک و هیپوتونیک بر روی گلبولهای قرمز اعمال گردید. علاوه بر این، محیط غیر تنشی ایزوتونیک به عنوان کنترل بکار گرفته شد. سلولها در دمای ۳۷ درجه سانتیگراد در بازه های زمانی ۱۵ دقیقه و ۲۴ ساعت قرار داده شدند. بعد از لیز این سلولها بوسیله دستگاه اولترا سونیک هوموژنایزور و متعاقب آن حذف غشاهای گلبولهای قرمز با کمک سانتریفوژ شرایط مطلوب هم از نظر غلظت سولفات روی و نیز مدت زمان دادن فرصت برای اتصال سولفات روی به هموگلوبین و مدت زمان مناسب برای سانتریفوژ بصورت تجربی و پلکانی انجام گردید و بعد از هموگلوبینزدایی میزان و فعالیت آنزیم کاسپاز ۳ در نمونه ها اندازه گیری گردید.
یافته ها: غلظت مناسب سولفات روی ۶ میلیمول، مدت زمان مطلوب اتصال سولفات روی به هموگلوبین ۱۰ دقیقه در دمای آزمایشگاه و نیز مدت زمان سانتریفوژ ۳۰ دقیقه در ۳۰۰۰ دور در دقیقه بدست آمد.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که سولفات روی با غلظت ۶ میلی مول قادر هست که بدون تاثیر بر روی میزان و فعالیت آنزیم کاسپاز ۳ موجب رسوب و حذف هموگلوبین شود.
معصومه متین، ناهید کیانمهر، عباس طباطبایی، مهرناز کجباف والا، مرضیه یاسین،
دوره 23، شماره 4 - ( زمستان 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف این مطالعه بررسی اثر سوزن خشک بر درد و آستانه فشاری درد در بیماران با کمردرد مزمن غیراختصاصی بود.
روش کار: در این مطالعه، 29 بیمار مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی به صورت تصادفی در دو گروه تجربی (14 نفر) و کنترل (15 نفر) شرکت نمودند. مداخله سوزن خشک برای عضلات کوادرتوس لومباروم، گلوتئوس مدیوس و مولتیفیدوس کمری در 6 جلسه انجام گرفت و گروه کنترل صرفاً فعالیتهای روزمره زندگی را دنبال نمودند. متغیرهای درد، و آستانه فشاری درد در پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری ارزیابی شدند. درد متغیری بود که دارای دوره پیگیری سه ماهه نیز بود. آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری ترکیبی با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی جهت بررسی اثر مداخله به کار رفته بر پیامدهای مورد مطالعه به کار بُرده شد.
یافته ها: سه جلسه درمان سوزن خشک منجر به تغییر معنی دار شدت درد نشد؛ ولی پس از پنج جلسه اِعمال سوزن خشک کاهش معنی دار شدت درد مشاهده شد (P< 0.05) که این تغییرات تا یک و سه ماه پس از پایان مداخله معنی دار باقی ماند (< 0.05 P). علاوه بر این؛ آستانه فشاری درد پس از پنج جلسه درمان سوزن خشک با تغییرات معنی داری مواجه شدند (0.05 < P) که این تغییرات نیز در دوره پیگیری یک ماهه به طور معنی داری باقی ماندند ( <0.05 P).
نتیجه گیری: سوزن خشک نقاط ماشه ای عضلات کوادرتوس لومباروم، گلوتئوس مدیوس و مولتیفیدوس کمری میتواند باعث بهبود درد و آستانه فشاری درد، در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی شود.