|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
8 نتیجه برای نوری
محمد حسین دهقان، عزت نوری زاده، مجید لطیفی نوید، دوره 2، شماره 2 - ( تابستان 1381 )
چکیده
زمینه و هدف : هلیکوباکترپیلوری، بعنوان یک عامل مهم در ایجاد گاستریت مزمن، زخم معده و اثنی عشر محسوب می شود همچنین احتمال می رود که در ایجاد آدنوکارسینومای دیستال معده نیز نقش داشته باشد. عفونت ایجاد شده توسط هلیکوباکترپیلوری می تواند به زخمهای مزمن معده و اثنی عشر منجر شود که عواقب وخیم تر آن به شکل آتروفی و متاپلازی معده ای در بافتها ظاهرمی گردد. افزایش روز افزون مقاومت دارویی هلیکوباکتر پیلوری به آنتی بیوتیکهای رایج، هدف مطالعه را طراحی نمود، بطوری که تاثیر چهارگونه از گیاهان افزودنی در مواد غذایی از نظر خاصیت ضد باکتریایی بر علیه ده سویه هلیکو باکتر پیلوری مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: گیاهانی که بر علیه ده سویه هلیکوباکتر پیلوری انتخاب شدند شامل زردچوبه، زنجبیل، میخک و هل بودند. عصاره های اتری، الکلی و آبی با روش انتشار در آگار بر روی هلیکوباکتر پیلوری های جدا شده از بیماران مراجعه کننده به بخش آندوسکوپی بیمارستان شریعتی تهران مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها : از بیـن عصاره های آبـی حاصل از گیاهان مـورد مطالعه از نظر اثر ضد باکتـریا یی، عصـاره زرد چوبه بیشترین اثر ضد هلیکوباکتر پیلوری را داشت (میانگین قطرهاله عدم رشد 21/5میلی متر)، بعد از آن به ترتیب زنجبیل، میخک و هل قرار داشتند. در میان عصاره های الکلی، عصاره زنجبیل با میانگین 19/7میلی متر اثر بخش بوده و پس از آن زردچوبه ومیخک دارای فعالیت ضد باکتریایی بودند. از عصاره های اتری زنجبیل، زردچوبه، میخک و هل دارای خواص ضد هلیکوباکترپیلوری بودند (میانگین قطر هاله عدم رشد به ترتیب 10.5،11.1،13،19میلی متر ). نتیجه گیری : با توجه به اینکه عصاره های آبی، الکلی واتری مربوط به زردچوبه، دارای فعالیت ضد باکتریایی بالاتری می باشد، شناسایی ماده موثر این گیاه به عنوان یک ترکیب موثر ضد میکروبی گام بعدی در این راستا محسوب شده و شناسایی اثرات ضد میکروبی دیگر گیاهان افزودنی در مواد غذایی امری ضروری به نظر می رسد.
محمد رضا نصیرزاده، علیرضا نور آذر، میر هادی خیاط نوری، لیلا روشنگر، دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : با حذف هورمون استروژن در زنان یائسه اثرات محافظتی آن بر روی بافت قلب کاهش می یابد.. سکته در زنان در طول سالهای بعد از یائسگی رخ می دهد. استفاده از هورمون درمانی برای جلوگیری از عوارض دوران یائسگی باید با احتیاط صورت پذیرد و هنوز نسبت خطر به فایده این شیوه درمانی قابل بحث است. سویا به عنوان منبع جنیستئین میتواند اثرات محافظت قلبی داشته باشد. اما اثرات عصاره تام سویا بر روی میزان التهاب و آسیب میوسیتی کمتر موردتوجه قرار گرفته است. لذا در مطالعه حاضر تاثیر عصاره متانولی سویا بر تغییرات بافت قلب بررسی شده است. روش کار : در این مطالعه 40 سر موش صحرایی ماده در 4 گروه 10 تایی شامل: گروه کنترل: حیوانات سالم دست نخورده، گروه شم: جراحی شکم بدون برداشت تخمدان، گروه اواریکتومی شده بدون دریافت عصاره سویا و گروه درمان: اواریکتومی همراه با دریافت عصاره سویا بطور تصادفی انتخاب شدند. گروه درمان روزانه mg/kg 60 عصاره سویا از طریق آب آشامیدنی و بمدت چهار هفته دریافت کرد. در پایان دوره درمان بافت قلب حیوانات مورد مطالعه پس از قالب گیری در پارافین و تهیه مقاطع بافتی به شیوه هماتوکسیلین- ائوزین رنگ آمیزی و از نظر تغییرات بافتی مورد ارزیابی قرار گرفت. دادهها با روش آماری ویلکاکسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و p < 0/05 به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد. یافته ها : نتایج نشان داد که در گروه اواریکتومی شده میزان التهاب و آسیب میوسیتی بطور معنی داری در بافت قلب در مقایسه با گروه کنترل افزایش می یابد (05/0 > p ) و تجویز عصاره سویا در گروه درمان میزان تغییرات بافتی را بطور معنیداری کاهش میدهد (05/0 >p ). نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که مصرف خوراکی عصاره سویا در موشهای صحرایی اواریکتومی شده میتواند تاثیر مثبتی بر کاهش التهاب و آسیب میوسیتی داشته باشد.
مهرناز مشعوفی، رباب نظری، رقیه شیرین کام چوری، افشان شرقی، افروز مردی، مریم قره زاد آذری، دوره 12، شماره 3 - ( پاییز 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: واژینوز باکتریال وضعیتی است که با تغییرمیکروبی اکوسیستم واژن مشخص می شود و بعنوان یک خطر فاکتور قابل پیشگیری برای زایمان زودرس مطرح است. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه غربالگری عفونت واژینوز باکتریال درمراقبتهای روتین دوران بارداری و اثر آن برکاهش زایمان زودرس انجام شده است.
روش کار: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بوده و طی سالهای 87-86 روی 474 زنان باردار که در هفته 24-8 حاملگی قرارداشتند و بصورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرارگرفتند انجام شد. غربالگری نمونه ها از نظر واژینوز باکتریال در گروه مداخله با داشتن سه معیار از چهار معیار آمسل انجام شد و در صورت مثبت بودن تشخیص واژینوز باکتریال، درمان با کرم کلیندامایسین 2% برای مدت یک هفته انجام و سپس نتیجه زایمانی در هر دو گروه بررسی شد. داده ها در قالب آمار توصیفی و تحلیلی با استفاده از 11SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.
یافته ها: گروه های مداخله و کنترل از نظر رتبه حاملگی، حاملگی خواسته و ناخواسته، افزایش وزن ناکافی مادر، واکسیناسیون کامل مادر و وجود مشکلات مادر حین بارداری تفاوت معناداری با هم نداشتند. از کل 216 نفر از گروه مداخله 17نفر (8%) مبتلا به واژینوز باکتریال بودند که مورد درمان قرار گرفتند. شیوع زایمان زودرس در گروه مداخله با 3 نفر (4/1%) و درگروه کنترل با 12 نفر (7/4%) بود. 3/0 = RR و 033/0 =DR و30 = NNT بود.
نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان داد که غربالگری و درمان واژینوز باکتریال در زنان باردار بطور معناداری توانسته میزان زایمان زودرس را کاهش دهد.
محمدرضا اصغرزاده، سید محمد اطیابی، حسین خان احمد شهرضا، سمیه اصغرزاده، اکبر جلیلی، رضا آهنگری کهن، داوود نوری اینانلو، دوره 13، شماره 2 - ( تابستان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: ژندرمانی و تجویز پروتئین های نوترکیب از روش های معمول در درمان بیماری های ژنتیکی می باشد. اما موانع موجود در این دو روش مانند تجویز محدود پلاسمید حاوی ژن مورد نظر یا وارد شدن تصادفی ژن انتقالی در ژنوم در مورد ژن درمانی و میزان بیان کم پروتئین در مورد تولید پروتئین های نوترکیب محققین را بر آن داشته است پلاسمید اپی زومالی طراحی کنند که بوسیله پروتئین های ویروسی در تعداد نسخه بالا در سلول های یوکاریوتی باقی مانده و پروتئین مورد نظر را به میزان مطلوبی بیان نمایند.هدف از این مطالعه طراحی و ساخت پلاسمیدی با ژن جهش یافته آنتی ژن T ویروس سیمین 40 جهت دستیابی به ناقلی ایمن با همانندسازی بالا است. روش کار: برای ایجاد جهش مناسب در آنتی ژن T موتانت از نرم افزار مودلر جهت بررسی استفاده شد و در نتیجه جهش مناسب انتخاب شد. جهش هدف در توالی نوکلئوتیدی ژن آنتی ژن T موتانت با روش واکنش زنجیره ای پلیمراز ایجاد شد. و ژن جهش یافته آنتی ژن T درپلاسمید EGFP- 2 ESIR کلون شد. تمام کلونها با روش واکنش زنجیره ای پلیمراز، هضم آنزیمی و تعیین توالی بررسی شدند. خط های سلولی کلیه جنینی انسان 293 و تخمدان هامستر چینی با سازه نهایی ترانسفکت و با میکروسکوپ فلورسانت به مدت چهل روز مشاهده شدند. و در نهایت از رده های سلولی فوق پلاسمید و DNA ژنومیک تخلیص گردید و بر روی آنها واکنش زنجیره ای پلیمرازهای همپوشان به منظور اثبات حلقوی بودن پلاسمیدها انجام شد. یافته ها: این پلاسمید با جهش ایجاد شده در ژن جهش یافته آنتی ژن T ویروس سیمین40 توانست در سلولهای یوکاریوتی با توانایی بالا همانندسازی کند و می توان از آن در پروسه های ژن درمانی و تولید پروتئین های نوترکیب استفاده کرد. نتیجه گیری: هر سه روش واکنش زنجیره ای پلیمراز، هضم آنزیمی و تعیین توالی تأیید کننده صحت انجام سازه بودند و ترانسفکشن سلولهای خط سلولی کلیه جنینی انسان 293 و تخمدان هامستر چینی نشانگر همانندسازی پلاسمید در سلولهای فوق بود.
اکبر عطادخت، سجاد بشرپور، ندا رحیمی، المیرا نوری، پرویز مولوی، دوره 14، شماره 4 - ( زمستان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماران روانی مزمن، نه تنها خودشان به عضو غیرفعال جامعه تبدیل میشوند، بلکه هزینهی سنگین نگهداری و توانبخشی آنها بر دوش جامعهو خانواده میافتد.این مطالعه با هدف تبیین نشانگان مثبت و منفی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بر اساس حمایت اجتماعی ادراکشده انجام شد. روش کار: روش این مطالعه توصیفی همبستگی بود و جامعهی آماری آن را بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بستری در بیمارستان روانپزشکی ایثار و مراکز توانبخشی اردبیل در سه ماه آخر سال 1392 تشکیل میدادند. از بین جامعهی آماری، 124 نفر با روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شده و با استفاده از مقیاس نشانگان مثبت و منفی ( PANSS )، مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراکشده ( MSPSS ) و چک لیست محققساخته ویژگیهای جمعیتشناختی مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها با ابزارهای آماری تحلیل رگرسیون چندگانه و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شد. یافتهها: میانگین سنی بیماران مورد بررسی 09/9 ± 34/36 بوده و بیش از نیمی از آنها (58%) از نظر تحصیلی دارای تحصیلات ابتدایی یا بیسواد بودند. نتایج نشان داد که شاخص علایم مثبت بیماران با حمایت اجتماعی خانواده، حمایت افراد مهم و نمرهی کل حمایت اجتماعی رابطهی منفی داشته (01/0> p ) و شاخص علایم منفی نیز با حمایت اجتماعی دوستان، حمایت افراد مهم و حمایت اجتماعی کل رابطهی منفی دارد (05/0> p ). نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که 11% از واریانس علایم مثبت و منفی بیماران با حمایت اجتماعی ادراکشده تبیین میشود(01/0> p ). نتیجهگیری: حمایت اجتماعی ادراکشده با نشانگان مثبت و منفی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی مرتبط است. بنابراین اتخاذ تدابیری برای افزایش منابع حمایت اجتماعی و ارتقاء حمایت اجتماعی ادراکشده میتواند به عنوان مداخلهای اثربخش مورداستفاده متخصصان بالینی، خانوادهها و بیماران روانی قرار گیرد.
رقیه نوری، محمد آهنگرزاده رضایی، آلکا حسنی، محمد آقازاده، محمد اصغرزاده، مرتضی قوجازاده، دوره 16، شماره 2 - ( تابستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: فلوروکینولونها نقش مهمی در درمان عفونتهای سودوموناس آئروژینوزا بر عهده دارند. بنظر میرسد مهمترین مکانیسم مقاومت به فلوروکینولونها جهش در ناحیه QRDR ژن های gyrA و parC باشد. هدف از این مطالعه بررسی نقش جهش های مذکور بر میزان مقاومت به سیپروفلوکساسین در ایزوله های بالینی سودوموناس آئروژینوزا میباشد.
روش کار: تعداد 75 ایزوله بالینی سودوموناس آئروژینوزا از مراکز آموزشی درمانی شهر تبریز جمع آوری شد. از روش رقیق سازی در آگار برای تعیین حداقل غلظت مهار کننده (MIC) سیپروفلوکساسین استفاده شد. توالی ناحیه تعیین کننده مقاومت به کینولون ها (QRDR) در ژن های gyrA و parC با استفاده از روشDideoxy Chain Termination Method تعیین گردید.
یافته ها: از 75 ایزوله %73/33به سیپروفلوکساسین مقاوم بودند. در ایزوله های حساس به سیپروفلوکساسین هیچ جهشی در QRDR ژن های gyrA و parC وجود نداشت. تغییر اسید آمینه Thr-83→Ile در تمام ایزوله های مقاوم به سیپروفلوکساسین مشاهده شد. %90/9 از ایزوله های مقاوم در ژن parC نیز تغییر اسید آمینه Ser-87→Leu را داشتند. میانگین MIC سیپروفلوکساسین در ایزوله های نمونه های مختلف بالینی که از نظر نوع و موقعیت جهش در دو ژن gyrA و parC شرایط یکسانی داشتند متفاوت بود و این میانگین در ایزوله های ادراری به صورت معنی داری (p<0/05) بیشتر از ایزوله های لوله تراشه بود.
نتیجه گیری: در ایزوله های بالینی سودوموناس آئروژینوزا جهش در ژن های gyrA و parC مهم ترین نقش را در ایجاد مقاومت به سیپروفلوکساسین بر عهده دارد، با اینحال تأثیر عوامل مؤثر بر میزان این مقاومت در ایزوله های مختلف میتواند متفاوت باشد.
حمداله پناهپور، محمد نوری، محمد قاسم گل محمدی، نوشین صادقیان، دوره 16، شماره 2 - ( تابستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: سکته مغزی سومین عامل مرگ و معلولیت در بسیاری از جوامع انسانی است. درمان ترکیبی سکته مغزی با استفاده از داروهایی که مکانیسم های اثر متعددی دارند میتواند مفیدتر بوده و اثرات درمانی تشدید شده ای را ایجاد کند. در مطالعه حاضر اثرات درمان ترکیبی کندسارتان و آلفا توکوفرول مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: در این مطالعه پنج گروه از حیوانات شامل گروه شاهد، کنترل ایسکمیک، و گروههای ایسکمیک دریافت کننده کندسارتان (0.3mg/kg)، آلفاتوکوفرول (30mg/kg) و دریافت کننده درمان ترکیبی هر دو عامل مورد مطالعه قرار گرفتند. برای ایجاد ایسکمی موضعی مغز از روش انسداد شریان میانی مغز استفاده شد. 24 ساعت پس از وقوع ایسکمی حیوانات از نظر اختلالات حرکتی مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس برشهایی به ضخامت 2 میلیمتر از بافت مغز حیوان تهیه و رنگ آمیزی شده و جهت محاسبه ضایعه مغزی مورد استفاده قرار گرفت. ادم مغزی با تعیین محتوای آب بافت مغز ارزیابی شد.
یافته ها: وقوع سکته مغزی سبب بروز ضایعه مغزی، اختلالات حرکتی و همچنین ادم مغزی شدیدی در نیمکره درگیر شد. درمان ترکیبی کندسارتان و آلفا توکوفرول بطور معنی داری حجم ضایعه مغزی را کاهش داده و اختلالات حرکتی ایجادشده را بهبود بخشید. همچین این مداخله درمانی ضمن کاهش معنی دار ادم مغزی شاخص های اکسیداتیو استرس اصلاح کرده و ظرفیت دفاع آنتی اکسیدانی بافت مغز را افزایش داد که از این نظر اثرات درمان ترکیبی بطور معنی داری بیش از درمان تک مداخله ای با کندسارتان بود.
نتیجه گیری: درمان ترکیبی کندسارتان و آلفا توکوفرول حجم ضایعه مغزی را کاهش داده و ادم ایسکمیک مغزی را تقلیل داد. این اثرات محافظتی و درمانی ممکن است از طریق ارتقاء ظرفیت دفاع آنتی اکسیدانی بافت مغز صورت گرفته باشد
بهروز شادمان، مسعود نیکان فر، جعفر رضایی، مهدی حسن پور، محمد نوری، علیرضا نورآذریان، دوره 22، شماره 2 - ( تابستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: میکروRNA ها بر تمایز و عملکرد سلولهای التهابی تأثیر میگذارند. علاوه بر این، آنها میتوانند بیان ژنهای پیش التهابی را در نورونها تنظیم کنند. بنابراین در این مطالعه میزان بیان میکرو RNA ها و ارتباط آنها با فاکتورهای التهابی مایع مغزی نخاعی (CSF) در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) بررسی شده است.
روش کار: از RT-PCR برای تعیین میزان بیان miRNA-21، miRNA-155، miRNA-182 و miRNA-437 در نمونههای مایع مغزی نخاعی بیماران مبتلا به MS و گروه کنترل استفاده گردید. سطح سیتوکینهای التهابی IL-1β، IL-6 و α TNF-در مایع مغزی نخاعی با استفاده از الیزا اندازه گیری شد. علاوه بر این، سطوح پروتئین hs-CRP با استفاده از تکنیکهای کدورتسنجی کمی اندازهگیری شد.
یافته ها: بیان میکرو RNA ها و عوامل التهابی در مایع مغزی نخاعی بیماران مبتلا به MS به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود (0/05>p). نتایج تجزیه و تحلیل منحنی ROC نشان داد که ناحیه زیر منحنی برای (0/0001>p، 0/97)miR-21، (0/0001>p، 0/97)miRNA-182 و برای (0/0001>p،0/96) miRNA-155 نشان داد. بالاترین میزان تشخیص صحیح بیماران مبتلا به MS مربوط به سطوح miRNA-155 در مایع مغزی نخاعی بود. علاوه بر این رابطه معنی دار آماری بین سایتوکاینهای التهابی و miRNA-21، miRNA-155 و miRNA-182 بود، اما یک همبستگی غیرمستقیم و متوسط معنی دار بین miRNA-437و hs-CRP مشاهده شد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که سطوح IL-1β، IL-6، TNF-α، hs-CRP تحت تاثیر میکرو RNA های انتخابی مایع مغزی نخاعی قرار میگیرند. این میکروRNA ها میتوانند به عنوان نشانگرهای زیستی التهاب سیستم عصبی مرکزی و فرآیندهای تخریب عصبی در بیماران مبتلا به MS مهم تلقی شوند.
|
|
|
|
|
|