|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
3 نتیجه برای میرهاشمی
منیره پارسیان، کیانوش هاشمیان، خدیجه ابوالمعالی، مالک میرهاشمی، دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: مصرف مواد مخدر یکی از بدترین معضلات بشری در سالهای اخیر است که پایهها و بنیانهای جامعه انسانی را تضعیف میکند و پیشگیری از آن نیازمند کاربرد نظریههای متعدد در رشته های علمی مختلف و روش ها و فنون متنوع است. پژوهشهای متعددی بر نقش متغیرهای خانوادگی و فردی به عنوان عوامل خطرساز مصرف مواد مخدر تاکید داشته اند، بنابراین این مطالعه با هدف پیشبینی نگرش به مصرف مواد مخدر در نوجوانان بر اساس عوامل خطرساز تربیتی خانوادگی به منظور سلامت روانی نوجوانان در جامعه برای پیشگیری از اعتیاد طراحی شد.
روش کار: در این مطالعه که از نوع مطالعات توصیفی و همبستگی بود، جامعه مورد مطالعه دانشآموزان (کلیه مقاطع تحصیلی) شهرستان قائمشهر بودند. تعداد 378 نفر با استفاده از فرمول کوکران انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. سپس پرسشنامهها که شامل سبکهای فرزندپروری بامریند (33 سوال)، نگرش به اعتیاد (53 سوال)، مهارت حل مسئله اجتماعی (55 سوال) و پرسشنامه سطح اقتصادی اجتماعی بود در مورد آنان اجرا شد. در این پژوهش از روش آماری تحلیل مسیر استفاده شد.
یافته ها: در برآورد ضرایب تأثیر وضعیت اجتماعی- اقتصادی خانواده با (35/2 t= ، ضریب مسیر= 35/2) در پیشبینی نگرش به مصرف مواد مخدر در نوجوانان رابطه مستقیم و مثبت و معنیدار وجود دارد. همچنین در برآورد ضرایب تاثیر مهارت حل مسئله سازگارانه ( 62/1 = t ، ضریب مسیر= 13/0) در پیش بینی نگرش به مصرف مواد در نوجوانان رابطه مستقیم و مثبت ولی غیر معنیدار و مهارت حل مسئله ناسازگارانه ( 39/3= t ، ضریب مسیر= 27/0) در پیش بینی نگرش به مصرف مواد در نوجوانان رابطه مستقیم و منفی و معنیدار وجود دارد و در برآورد ضرایب تاثیر سبکهای فرزندپروری با ( 48/ 2 t= - ، ضریب مسیر= 19/0 - ) در پیشبینی نگرش به مصرف مواد در نوجوانان رابطه مستقیم و منفی و معنیدار وجود دارد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه که مولفههای سبک های فرزندپروری، مولفه مهارت حل مسئله اجتماعی ناسازگارانه و مولفه نگرش به اعتیاد، بر نگرش به مصرف مواد مخدر دارای رابطه معنادار میباشد، ولی در مورد مولفه مهارت حل مساله اجتماعی سازگارانه بر نگرش به مصرف مواد مخدر رابطه معنا دار نمیباشد.
توحید اکبروند، مالک میرهاشمی، سیمین بشر دوست، دوره 21، شماره 3 - ( پاییز 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: اضطراب بیماری کووید-19 تهدیدی برای سلامت روان دانشجویان محسوب میشود و شناسایی عوامل روانشناختی مؤثر بر آن اهمیت خاصی دارد. پژوهش حاضر با هدف آزمون بررسی روابط ساختاری اضطراب بیماری کووید-19 بر اساس انعطافپذیری شناختی با نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده در دانشجویان انجام شد.
روش کار: در این تحقیق توصیفی- همبستگی بر اساس قاعده کامری و لی، تعداد 322 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز از طریق روش نمونهگیری تصادفی خوشهای بصورت آنلاین انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای اضطراب کرونا ویروس، پرسشنامه انعطافپذیری شناختی و پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری و بوسیله نرم افزارهای آماریspss-27 و AMOS-24 انجام شد.
یافته ها: مدل کلی پژوهش با دادههای تجربی برازش داشت (0/056=RMSEA). بین انعطاف پذیری شناختی (0/001=p، 0/262-=β) و حمایت اجتماعی (0/001=p، 0/516-β) با اضطراب بیماری کووید-19 ارتباط منفی و معناداری مشاهده شد. با استفاده از روش بوتاستراپ، نقش میانجی حمایت اجتماعی بین انعطافپذیری شناختی با اضطراب بیماری تایید شد 0/008=p، 0/338-).
نتیجه گیری: با توجه به ارتباط معکوس بین میزان اضطراب ناشی از همهگیری کووید-19 و انعطافپذیری شناختی و تایید نقش میانجی حمایت اجتماعی در دانشجویان، به نظر میرسد بهبود انعطاف پذیری روان شناختی و وجود تمهیدات حمایتی از طرف خانواده و اطرافیان در زمان همهگیری کرونا ویروس ضروری باشد.
مهتا میرهاشمی، عباس تفاخری، فاطمه حاجی بابایی، حدیث اشرفی زاده، امیراحمد شجاعی، دوره 23، شماره 2 - ( تابستان 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: مداخلات بیهوده یا بی نتیجه حفظ حیات با اصول چهارگانه اخلاق پزشکی در تضاد است که نه تنها برای بیمار سودی ندارد بلکه به ضرر جامعه است. لذا این مطالعه با هدف تعیین علل ارائه درمان و مداخلات بینتیجه حفظ حیات از دیدگاه ارائهدهندگان مراقبت در بخشهای اعصاب و جراحی اعصاب بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است.
روش کار: پژوهش حاضر، مطالعهای مقطعی توصیفی است که بر روی 64 پزشک و 72 پرستار شاغل در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1398 انجام شده است. جهت جمعآوری دادهها، از پرسشنامه 25 گویهای محققساخته استفاده شد. جهت جمعآوری دادهها از نرم افزار Spss-24 و آزمونهای آمار توصیفی استفاده شد.
یافته ها: میانگین سنی پزشکان و پرستاران به ترتیب 5.1 ± 34.25 و 8.2 ± 35.12 سال بود. از نظر پزشکان و پرستاران مهمترین دلایل ارائه خدمات بینتیجه حفظ حیات، نداشتن مجوز و دستورالعمل قانونی، اخلاقی و شرعی برای قطع دستگاههای حمایت کننده زندگی و عدم احیاء در بیماران مشرف به مرگ (مراحل پایانی حیات) ذکر شده بودند.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که از دیدگاه پرستاران بیشترین دلایل ارائه مراقبتهای بیهوده الزام اخلاقی و انسانی تیم درمان و مراقبت به ارائه مداخلات بینتیجه حفظ حیات و از دیدگاه پزشکان نداشتن مجوز و دستورالعمل قانونی، اخلاقی و شرعی برای قطع دستگاههای حمایت کننده زندگی در بیماران مشرف به مرگ بوده است. برخی از علل مراقبتهای بیهوده در این مطالعه ارائه شد که بخشی از این علل، بدون حل مسائل نظری و مطالعات کارشناسانهی عملی قابل رفع نیست. تدوین دستورالعملهایی برای تعریف درمان بیهوده به ویژه در مراقبتهای پایان حیات و ارائه راهکارهایی جهت کنترل و مدیریت درمان و مداخلات بینتیجه حفظ حیات ضروری به نظر می رسد.
|
|
|
|
|
|