|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
7 نتیجه برای محمودی
نعیما خدادادی، هائیده محمودی، سیده نوشاز میر حق جو، دوره 8، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی پس از زایمان نوعی اختلال روانی محسوب می شود که عوامل روانی- اجتماعی با آن ارتباط دارند. تحقیق حاضر با هدف تعیین ارتباط بین افسردگی پس از زایمان و برخی از عوارض روانی- اجتماعی وتعیین میزان افسردگی پس از زایمان در مادران مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهر رشت انجام شده است. روش کار: در این پژوهش توصیفی-همبستگی،350 زن بصورت تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل دو پرسشنامه، در ارتباط با عوارض روانی- اجتماعی مادران و آزمون افسردگی پس از زایمان ادینبورگ بود، که به روش مصاحبه و توسط پژوهشگر تکمیل شد. یافته ها: نتایج تحقیق بیانگر آن است که 16% از نمونه ها به افسردگی پس از زایمان مبتلا بودند، همچنین نتایج نشان دادند که بین میزان رضایت از زندگی با خانواده همسر (0/021=p)، حوادث ناگوار زندگی (p<0/0001)، سابقه بیماری روانی در خانواده (p<0/0001)، سابقه افسردگی پس از زایمان در خانواده (p=0/008)، حاملگی ناخواسته (p=0/041)، تمایل به سقط جنین (p<0/0001)، رضایت مادر از جنس نوزاد (0/034=p)، رضایت خانواده همسر از جنس نوزاد (0/005=p)، نوع ارتباط با همسر (p<0/0001)، نوع ارتباط با خانواده همسر (p<0/0001) و افسردگی پس از زایمان ارتباط معنی دار آماری وجود دارد. نتیجه گیری: پرستاران نقش مهمی در پیشگیری ثانویه و غربالگری زنان مبتلا به افسردگی پس از زایمان و ارجاع سریع و مناسب این زنان به روانپزشک دارند.پرستاران باید در مورد عوامل خطرزای افسردگی پس از زایمان آگاهی داشته باشند و این اطلاعات را به مادران و خانواده هایشان منتقل نمایند.
پرویز مولوی، زهرا شهریور، جواد محمودی قرائی، سجاد بشرپور، افشان شرقی، فاطمه نیک پرور، دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال دوقطبی کودکان و نوجوانان یکی از اختلالات وخیم دوره کودکی بوده و دارای سیر و پیامدهای منفی است. هدف پژوهش حاضر تعیین عوامل پیشبینی کننده پیامد شش ماهه (میزان عود، میزان بستری، شدت بیماری و میزان بهبودی) کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال دوقطبی مانیک و مختلط بستری در بیمارستان روزبه میباشد. روش کار: در این مطالعه 80 بیمار زیر 18 سال (دامنه سنی 18-10) که در یک فاصله زمانی 6 ماهه در بیمارستان روزبه تهران با تشخیص اختلال دو قطبی کودکان و نوجوانان بستری شده بودند، به شیوه نمونهگیری در دسترس در پژوهش شرکت کردند. طرح مطالعه از نوع کوهورت آیندهنگر بود. آزمودنیها در بدو بستری، زمان ترخیص، و در پیگیریهای 3 ماهه و 6 ماهه با استفاده از پرسشنامههای محقق ساخته، مصاحبه نیمه ساختار یافته اختلالات عاطفی و اسکیزوفرنیا ( K-SADS )، پرسشنامه افسردگی کودکان ( CDI )، پرسشنامه افسردگی بک ( BDI )، مقیاس درجهبندی مانیای یانگ ( YMRS )، مقیاس برداشت بالینی-شدت بیماری ( CGI-S )، مقیاس برداشت بالینی- بهبودی کلی ( CGI-G ) و مقیاس ارزیابی عملکرد کلی کودکان ( CGAS ) و مقیاس سازگاری پیش مرضی ( PAS ) مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادههای بدست آمده نیز با استفاده از آزمونهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیری تحلیل شد. یافتهها: نتایج تحلیل نشان داد که سن با پیامد بیماری مرتبط نیست. جنسیت (پسر) با شدت مانیا در پیگیری 6 ماهه همبستگی دارد. طول مدت بیماری میزان عود و شدت بیماری در پیگیری 6 ماهه را پیشبینی کرد. نوع مانیک این اختلال با شدت مانیا در پیگیری 6 ماهه ارتباط مستقیم و نوع مختلط نیز رابطه معکوس داشت. میزان پذیرش درمان با شدت مانیا (همبستگی منفی) و میزان بهبودی (همبستگی مثبت) رابطه داشت. وجود سایکوز در بدو بستری به طور مثبتی با میزان عود در پیگیری 6 ماهه همبسته بود. همراهی با ADHD به طور منفی میزان بهبودی کلی ( CGI-G ) و به طور مثبت شدت مانیا را در پیگیری 6 ماهه پیش بینی کرد. سازگاری پیش از بیماری با شدت مانیا رابطه منفی و با میزان بهبودی کلی در پیگیری 6 ماهه رابطه مثبت داشت. نتیجه گیری: بر اساس این مطالعه جنسیت پسر، طول مدت بیماری، نوع مانیک و وجود سایکوز در بدو بستری با پیامدهای نا مطلوب اختلال دوقطبی مانیک و مختلط کودکان و نوجوانان ارتباط مستقیم داشت، لذا وجود این عوامل پیش آگهی دهنده در بدو تشخیص نیاز به مراقبتهای ویژه در طول درمان را ضروری مینماید.
شهرام حبیب زاده، احمد قاسمی، محرم آقابالایی، جعفر محمدشاهی، بیتا شهباززادگان، ناصر محمودی، جعفر حسینی، یونس ششگلانی، ناهید پورمحمدجان، دوره 13، شماره 2 - ( تابستان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: با بروز ویروس آنفلوانزای H1N1 نوپدید و به دلیل کثرت مراجعین به درمانگاه ونیز افزایش قابل ملاحظه موارد بستری در زمان پاندمی، مطالعه حاضر با هدف بررسی بیمارانی که با تشخیص احتمالی آنفلوانزای H1N1 در بیمارستان امام خمینی اردبیل بستری شده بودند انجام گردید. بیماران از نظر علائم بالینی، آزمایشگاهی و پیامد بستری (شامل مرگ و میر و تشخیص قطعی) مطالعه شدند. میزان اشغال تخت در بخش ها و آی سی یو و میانگین روزهای بستری محاسبه گردید. روش کار: مقاله حاضر محصول یک مطالعه مقطعی است. کلیه 118 بیمار مبتلا به علائم تنفسی حاد که از اول آبان تا آخر دی ماه سال 1388، با تشخیص احتمالی آنفلوانزای H1N1 نوپدید حداقل یک روزدر بیمارستان بستری شده بودند وارد مطالعه شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بود که بدون دخالت تیم درمان در روند آن جمع آوری شد. پرسش نامه حاوی اطلاعات دموگرافیک، علایم بالینی، یافته های آزمایشگاهی و تظاهرات رادیوگرافیک وپیامد بیماری بود. نتایج بدست آمده از طریق نرم افزار SPSS نسخه 16 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها : تعداد 118 بیمار مطالعه شدند. 71 بیمار (2/60%) زن و 47 بیمار (8/39%) مرد بودند. میانگین سنی افراد بستری شده 64/15 ± 81/33 سال وبیشترین نسبت مبتلایان بستری شده در محدوده سنی 15 تا 30 سال بود. شایعترین یافته در گرافی سینه انفیلتراسیون ریوی دو طرفه و شایعترین شکایت تب، ضعف و بیحالی بود. 7/12 درصد از بیماران اسهال داشتند. لکوپنی ( WBC < 4000) و لکوسیتوز ( WBC > 10000) به ترتیب (58/4) درصد و ( 02/33) درصد از موارد وجود داشت. 9 نفر(7%) به دلیل نیاز به مراقبت های ویژه به آی سی یو منتقل شدند. در 21 مورد (18%) نتیجه تست واکنش زنجیره ای پلی مراز مثبت شد که شامل 3 نفر از 9 بیمار بستری در ICU هم می شد. مورتالیته بیماران بستری شده در آی سی یو که تشخیص آنها قطعی شد 33% بود. 3/48 درصد از بیماران بستری حداقل یک بیماری مستعد کننده زمینه ای داشتند. تعداد کل روزهای بستری، 577 روز بود که شامل 519 روز بستری در بخش و 58 روز بستری در ICU بود. میانگین روزهای بستری برای هر نفر بیمار 88/4 روز بود. نتیجه گیری: نشانه یا علامتپاتوگونومیک بالینی برای افتراق عفونت H1N1 از سایر عفونت های دستگاه تنفسی وجود نداشت. انفیلتراسیونهای دوطرفه ریوی در گرافی سینه، وجود قابل ملاحظه اسهال و لکوپنی به عنوان تظاهرات غیر معمول و نسبت بالای خانم های حامله در بین افراد بستری شده از مهمترین یافته ها بودند.
شیما شفیعی، مینو محمودی، سیامک شهیدی، دوره 17، شماره 4 - ( زمستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: عوارض قرارگرفتن در معرض سرب بر روی تولید مثل بسیار گسترده است. ویتامین D از مهمترین ویتامین های مورد نیاز بدن است. این مطالعه به منظور تعیین اثر ویتامین D بر فرآیند اسپرماتوژنز در موش های صحرایی نر تیمار شده با نیترات سرب انجام شد.
روش کار: در این مطالعه تجربی، ۲۵ سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار در محدوده وزنی ۳۰۰ - ۲۵۰ گرم و به صورت تصادفی به ۵ گروه ۵ تایی تقسیم شدند. گروه کنترل بدون هیچ تیماری، گروه دریافت کننده سرب به صورت گاواژ، و گروههای تجربی دریافت کننده سرب + ویتامینD در دوزهای ۲۵، ۵۰ و ۷۵ میلی گرم به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ. مدت زمان انجام آزمایش ۲۸ روز بود. در پایان مطالعه پس از بیهوش کردن موشها خونگیری مستقیم از قلب جهت اندازه گیری سطح سرمی هورمونهای تستوسترون، FSH وLH انجام و مطالعات بافت شناسی جهت شمارش اسپرماتوسیت و بررسی قطر لوله سمینی فر صورت گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و روش آماری ANOVA با سطح معناداری 0/05>p بررسی شد.
یافته ها: میانگین سطح سرمی هورمون تستوسترون در گروه دریافت کننده سرب کاهش معنادار (0/001>p) نسبت به گروه کنترل و میانگین سطح سرمی هورمونهای FSH و LH افزایش معنادار (0/001>p) نسبت به گروه کنترل نشان داد. تعداد اسپرماتوسیت و قطر لوله سمینی فر نیز دارای کاهش معنادار (0/001>p) نسبت به گروه کنترل بود. مصرف ویتامینD باعث تخفیف آثار ناشی از مصرف سرب شد. اثربخشی کاملا وابسته به دوز بود.
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان می دهد که ویتامین D قادر است روی سطح سرمی تستوسترون و گنادوتروپین ها اثر معنی داری داشته باشد.
اصغر محمودی، معرفت سیاهکوهیان، منوچهر ایرانپرور، حسن اناری، فرناز سیفی، دوره 17، شماره 4 - ( زمستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی شایعترین بیماری مزمن کبدی در دنیا است که با بیماریهای قلبی- عروقی همراه است. هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات پلاسمایی کمرین و پنتراکسین-3 متعاقب 8 هفته تمرین استقامتی در مردان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی بود.
روش کار: در این مطالعه نیمهتجربی 34 نفر از بیماران مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی به صورت هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه تمرین استقامتی (17 نفر) و گروه کنترل (17 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرین استقامتی شامل هشت هفته دویدن روی نوار گردان با شدت 75-55 درصد حداکثر ضربان قلب، به مدت 45 دقیقه و سه روز در هفته بود. 72 ساعت قبل از شروع پژوهش و در پایان هفته هشتم از تمامی افراد مشارکت کننده خونگیری به عمل آمد. داده ها با استفاده از آزمون آماری t مستقل و t زوجی در سطح معنی داری5 0/0>p تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: سطوح پلاسمایی کمرین در گروه تمرین استقامتی به طور معناداری کاهش یافت (0/013=p). همچنین بین دو گروه تفاوت آماری معناداری پس از پایان دوره تمرینی مشاهده شد (0/002=p). سطوح پلاسمایی پنتراکسین-3 در گروه تمرین استقامتی به طور معناداری افزایش یافت (0/001=p). به علاوه، بین دو گروه تفاوت آماری معناداری پس از پایان دوره تمرینی مشاهده شد (0/01=p).
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد 8 هفته تمرین استقامتی باعث افزایش مقادیر پلاسمایی پنتراکسین-3 و کاهش سطوح پلاسمایی کمرین در مردان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی میشود. تمرین استقامتی، احتمالاً از طریق مکانیسمهای مختلفی عوامل التهابی را کاهش و عوامل ضدالتهابی را در مردان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی افزایش میدهد. تمرین استقامتی احتمالاً با فعالسازی لیپولیز، بیشتنظیمی پروتئین جفت نشده-1 و گیرندههای فعال کننده تکثیر پراکسیزومها، تغییرات در آدیپوسایتوکینها و... موجب کاهش مقادیر کمرین و افزایش پنتراکسین-3 پلاسمایی در مردان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی میشود.
حمیدرضا ابری، مینو محمودی، سیامک شهیدی، دوره 18، شماره 3 - ( پاییز 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی مصرف خوراکی مکمل کراتین بر شاخصهای بیوشیمیایی کلیه، کبد و بیضه در رتهای نر تحت تمرین شنا انجام گرفت.
روش کار: در این مطالعه موشهای رت نر نژاد ویستار با میانگین وزنی (gr5 ± 245) به 5 گروه 8 تایی: کنترل، تمرین+ دوز صفر کراتین؛ تمرین با دریافت دوز پایین، متوسط و بالای کراتین (به ترتیب200،300 و600 میلی گرم/ کیلوگرم در روز) تقسیمبندی شدند. مطالعات بیوشیمیایی سرم خون بعد از 10 روز مصرف کراتین و تمرین شنا اجرا شد. سپس سطح سرمی آلکالین فسفاتاز (ALP)، آلانین آمینو ترانسفراز (ALT)، آسپارتات آمینو ترانسفراز(AST)، ازت اوره خون (BUN)، کراتینین و تستوسترون به روش اسپکتروفتومتری اندازهگیری شد و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون ANOVA انجام گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که سطح سرمی ALP در گروههای دریافت کننده دوز کم و متوسط کراتین نسبت به هر دو گروه کنترل و گروه تمرین دوز صفر کراتین تفاوت معناداری داشته است (0/05<p). سطح سرمیBUN، ALT و AST در گروههای تمرین+ دوز صفرکراتین، تمرین داده شده با دریافت دوز پایین، متوسط و بالای کراتین نسبت به گروه کنترل دارای تفاوت معناداری نبود. گروه تمرین داده شده با دریافت دوز بالای کراتین بطور معناداری سطح سرمی کراتینین بالاتری را در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (0/05<p). سطح تستوسترون در گروه تمرین با دریافت دوز متوسط کراتین نسبت به گروه کنترل و گروه تمرین+ دوز صفرکراتین دارای تفاوت معناداری بود (0/05<p).
نتیجه گیری: این مطالعه نشان میدهد که مصرف کوتاه مدت کراتین (10 روز) میتواند بر روی برخی از شاخصهای بیوشیمیایی کلیه، کبد و بیضه اثر بگذارد. اگرچه مطالعات بیشتری برای روشن شدن اثرات مصرف مکمل کراتین لازم است.
اصغر محمودی، معرفت سیاه کوهیان، منوچهر ایران پرور، حسن اناری، دوره 19، شماره 1 - ( بهار 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به شیوع روزافزون NAFLD، تمرکز بر استراتژیهای مختلف برای پیشگیری و مدیریت آن ضروری است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر دویدن روی تردمیل و رژیم غذایی کمکالری بر مقادیر ویسفاتین و hs-CRP در افراد مبتلا به NAFLD بود.
روش کار: در این مطالعه نیمهتجربی 55 فرد مبتلا به NAFLD انتخاب شدند و به طور تصادفی در یکی از چهار گروه تمرین (14 نفر)، رژیم غذایی (14 نفر)، تمرین و رژیم غذایی (14 نفر) و کنترل (13 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرینی شامل هشت هفته تمرین با شدت 75-55 درصد حداکثر ضربان قلب، 45 دقیقه و سه روز در هفته بود. رژیم غذایی با کسر 500 کیلوکالری از ثبت غذایی سه روزه بیماران طراحی شد. آزمودنیهای گروه ترکیبی هر دو نوع مداخله را به کار بردند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری 0/05>p تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: مقادیر ویسفاتین در گروه تمرین (0/01= p)، در گروه ترکیبی (0/001=p ) و مقادیر hs-CRP در گروه تمرین (0/003= p) و گروه ترکیبی (0/008p=) کاهش معناداری را نشان داد. شاخص توده بدنی آزمودنیها نیز بر اثر تمرین (0/003p=) و مداخله ترکیبی (0/001p=) کاهش معناداری یافت.
نتیجه گیری: دویدن روی تردمیل و رژیم غذایی کمکالری بصورت همزمان باعث کاهش بیشتر مقادیر پلاسمایی ویسفاتین و hs-CRP در بیماران مرد مبتلا به NAFLD میشود. بنابراین برای کاهش عوامل التهابی وابسته به NAFLD مداخله درمانی مفیدی هستند
|
|
|
|
|
|