[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
بانک ها و نمایه ها::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
13 نتیجه برای مجد

شهنام عرشی، سیدرضا مجدزاده، همایون صادقی ، سید هاشم سزاوار ، زهرا طهماسیان، لوئیز امانتی، علی روحی،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار 1385 )
چکیده

  زمینه و هدف: با توجه به اجرای چندین ساله طرح نظام نوین آماری در دانشگاه های علوم پزشکی، ضرورت بررسی اثر بخشی و عملکرد سیستم های بهداشتی در بخش های مختلف این نظام برکسی پوشیده نیست. مطالعه حاضر به منظور بررسی مهارت کادر بهداشت خانواده مراکز و پایگاه های بهداشتی استان اردبیل در تکمیل صحیح فرم های آمار خدمات تنظیم خانواده و مراقبت از مادران به عنوان دو فرم رایج نظا م نوین آماری طرح ریزی شد تا بتواند به عنوان شاخصی از وضعیت عملکرد طرح نظام نوین آمار در این حوزه مورد استفاده قرار گیر د.

  روش کار : این بررسی توصیفی - تحلیلی است. جامعه مورد مطالعه پرسنل بهداشت خانواده مراکز بهداشتی- درمانی شهری و پایگاه های بهداشتی استان اردبیل بودند. نمونه گیری به صورت سر شماری انجام شد و اطلاعات مربوط به ده مورد عملی ارایه شده به صورت Case Presentation تکمیل و پس از ارزیابی با نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  یافته ها: در مجموع اطلاعات به دست آمده از نه شهرستان 5/38 % تحصیلات غیر دانشگاهی و 52% فارغ التحصیل رشته مامایی بودند. میانگین نمره ارزشیابی مهارت پرسنل 38/4 از 10 بود و تنها 7/11% از افراد مهارت قابل قبول در تکمیل فرم های آماری داشتند. مهارت کادر دارای مدرک دانشگاهی از دارندگان مدرک غیر دانشگاهی بالا تر بود. اختلاف نظر در نحوه تکمیل فرم های مذکور حتی در سطح ستادهای شهرستان و استان نیز وجود داشت.

  نتیجه گیری : عدم مهارت کافی پرسنل بهداشت خانواده مراکز بهداشتی استان اردبیل در تکمیل فرم های آماری مربوطه و در نتیجه ضعف گزارش دهی آماری خدمات بهداشت خانواده علاوه بر اتلاف هزینه و انرژی درطرح نظام نوین آماری، صحت اطلاعات جمع آوری شده را نیز زیر سوال می برد،‌ بنابراین فرم 108 از نظر طراحی پیچیده بوده و نیاز به بازنگری در طراحی دارد.


گیتی ازگلی، سمیرا شهباززادگان، نیر رسائیان، حمید علوی مجد،
دوره 7، شماره 3 - ( پاییز 1386 )
چکیده

 زمینه و هدف: با توجه به شیوع تهوع و استفراغ حاملگی NVP(Nausea and Vomiting of Pregnancy) و عوارض شناخته شده آن و گزارشات مبنی بر اثر درمانی طب فشاری بر NVP ، این مطالعه با هدف تعیین اثر طب فشاری با مچ‌بند بر تهوع و استفراغ حاملگی در درمانگاه های شهر اردبیل، سال 1384 انجام گرفت. روش کار : این تحقیق به روش کارآزمایی بالینی یکسو کور روی 75 نفر خانم مبتلا به NVP انجام شد. زنان شرکت کننده واجد شرایط پس از همسان‌سازی از نظر شدت تهوع و استفراغ و سن حاملگی، بطور تصادفی در سه گروه 25 نفری مورد، دارونما و شاهد قرار گرفتند. گروه ها شامل گروه مورد، مچ‌بند با دکمه فشاری به نقطه پ-6، گروه دارونما، مچ‌بند بدون فشار به نقطه پ-6 و گروه شاهد، بدون مداخله بودند. علایم تهوع و استفراغ با استفاده از پرسشنامه دو بار در روز به مدت 6 روز سنجیده شد. در سه روز اول هر سه گروه بطور یکسان و بدون مداخله و در سه روز دوم با درمان، دارونما و یا بدون مداخله پرسشنامه‌‌ها را تکمیل نمودند. علایم NVP در روزهای قبل از درمان و طول دوره درمان ثبت و مقایسه دوبه دو با آزمون های آنالیز واریانس و ویلکاکسون و توکی وکروسکال والیس تجزیه و تحلیل آماری شد.

  یافته‌ها: میانگین سنی زنان شرکت کننده گروه های (مورد 92/3 ± 3/24، دارونما 32/4 ± 9/24 و شاهد 38/3 ± 4/25 سال) سن بارداری گروههای (مورد 84/2 ± 4/12، دارونما 19/3 ± 9/12 و شاهد 81/2 ± 4/12هفته) تعداد حاملگی گروههای (مورد 7/1، دارونما6/1 و شاهد4/1 دفعه)، سطح تحصیلات، شغل، تعداد زایمان و نحوه رعایت رژیم غذایی بین گروه های مطالعه تفاوت آماری معنی‌داری نداشتند. میانگین نمره شدت تهوع گروه مورد از 61/18 ± 1/25 به 06/11 ± 0/12، گروه دارونما از 67/14 ± 8/22 به 31/12 ± 1/16 و گروه شاهد از 48/7 ± 3/16 به 92 /8 ± 5/17 تغییر یافت. میانگین دفعات استفراغ گروه مورد از 33/3 ± 1/3 به66/1 ± 5/1، گروه دارونما از30/4 ± 1/3 به 68/3 ± 9/1 و گروه شاهد از8 2/2 ± 2/1 به 44/1 ± 4/1 رسید. تفاوت میانگین نمره شدت تهوع قبل و طول دوره درمان در گروه مورد بیشتر از گروه دارونما(043/0 p< )و در گروه دارونما بیشتر از گروه شاهد بود (009/0 p< ). تفاوت میانگین دفعات استفراغ در گروه مورد و دارونما بیشتر از گروه شاهد (009/0 p< ) ولی تفاوت بین گروه های مورد و دارونما معنی‌دار نبود.

  نتیجه‌گیری: مچ‌ بند با دکمه فشاری در کاهش شدت تهوع نسبت به دارونما و شاهد موثر بود. مچ‌بند فشاری در کاهش دفعات استفراغ نسبت به گروه دارونما بی اثر ولی نسبت به گروه شاهد موثر بود. بنابراین مچ‌بند بدون فشاربه نقطه پ-6 نیز در کاهش علایم NVP مؤثر بوده ولی تاثیر آن به اندازه مچ‌بند فشاری با فشار به نقطه پ-6 نیست. با توجه به شایع بودن NVP و عوارض مصرف داروها و موثر بودن طب فشاری، استفاده از مچ بند در خانم های مبتلا به NVP پیشنهاد می گردد .    


فرزانه پازنده، شهین سوادزاده، فراز مجاب، حمید علوی مجد،
دوره 8، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف: ترمیم ناحیه اپیزیوتومی و جلوگیری از عوارض بعدی، از خواسته های مهم زائو و عامل زایمان آنها می باشد. در گذشته جهت تسریع در روند ترمیمی اپیزیوتومی از گرما و سرما درمانی، داروهای سنتی و بتادین استفاده می شد. اما امروزه مراقبت ها شامل استفاده از کمپرس سرد و لگن آب گرم است. مکمل درمانی بصورت آروماتراپی- یکی از روشهای غیر دارویی- است و اسانس بابونه یکی از فرآورده های آروماتراپی است که در مراقبت های مامایی می تواند در ترمیم زخم و پیشگیری از عفونت اپیزیوتومی کاربرد وسیعی داشته باشد. این تحقیق با هدف بررسی تاثیر اسانس بابونه بر ترمیم اپیزیوتومی در زنان نخست زای مراجعه کننده به بیمارستان شهید نورانی تالش در سال 1386 انجام شده است.
روش کار: در این کارآزمایی بالینی دو سوکور، 44 زن در گروه مداخله از اسانس بابونه و 44 زن در گروه کنترل از دارونما به صورت حمام نشسته در طی 2 هفته، دو بار در روز به همراه مراقبت روتین استفاده نمودند. سپس روند ترمیم اپیزیوتومی در 12 ساعت اول، روز هفتم و چهاردهم بعد از زایمان تعیین و مقایسه شد.
یافته ها: روند ترمیم در 12 ساعت اول به عنوان اطلاعات پایه در نظر گرفته شد. نتایج پژوهش نشان داد که درگروه مداخله میانگین درد در روزهای هفتم و چهاردهم کاهش نشان داده، اما اختلاف معنی دار نبوده است. میانگین و انحراف معیار ترمیم ناحیه اپیزیوتومی در روز هفتم در گروه مداخله 1/08 ± 1/61 و درگروه کنترل 91/. ± 1/34 بوده و میانگین ترمیم در روز چهاردهم بعد از زایمان در گروه مداخله 0/54 ± 0/58 و در گروه کنترل 0/36± 0/57 بوده است. آزمون آماری من ویتنی اختلاف معنی داری را در بین دو گروه نشان نداد.
نتیجه گیری: نتایج حاصل نشان می دهد که روند ترمیم در گروه استفاده کننده از اسانس بابونه و گروه کنترل یکسان بوده است. مطالعات بیشتری را در این مورد با مقادیر و اشکال متفاوت گیاه دارویی نیاز می باشد.
مرجان اخوان امجدی، فراز مجاب، سمیرا شهباززادگان،
دوره 9، شماره 3 - ( پاییز 1388 )
چکیده

  زمینه و هدف: دیسمنوره‌ اولیه‌ در بیش‌ از 90% زنان بالغ‌ در سیکل های‌ همراه‌ با تخمک گذاری‌ دیده می شود و علت‌ شایع‌ غیبت‌ از مدرسه‌ و محل‌ کار است. امروزه داروهای شیمیایی متعددی جهت درمان دیسمنوره اولیه بکار برده می شوند اما هریک عوارض خاص خود را دارد. گیاهان دارویی در طب سنتی جایگاه ویژه ای دارند. دارچین در طب سنتی بعنوان نیرودهنده، مسکن ، ضد اسپاسم، ضد التهاب و کاهش دهنده درد قاعدگی استفاده می شود. با توجه به این تاثیرات این مطالعه با هدف تعیین‌ تاثیر دارچین بر شدت‌ دیسمنوره‌ اولیه و علایم‌ سیستمیک‌ همراه‌ با آن انجام شد.

  روش کار: این‌ پژوهش‌ یک‌ مطالعه‌ از نوع‌ کارآزمایی‌ بالینی‌ سه سوکور بود که تعداد 47 نفر بطور تصادفی (26 نفر گروه آزمایش و دریافت کننده کپسول دارچین، 21 نفر گروه شاهد و دریافت کننده کپسول دارونما) مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود. جهت ارزیابی شدت درد و علایم سیستمیک همراه با دیسمنوره از سیستم معیار چند بعدی گفتاری استفاده شد. نمونه ها در طی‌ دو سیکل‌ متوالی پیگیری شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS 16 با آزمون فریدمن ، من ویتنی و آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.

  یافته ها: میانگین سن افراد 92/1 ± 96/20 سال (آزمایش 69/20 و شاهد 29/21) بود. بر طبق یافته های این پژوهش شدت درد در گروه آزمایش از 15/2 قبل از درمان به 04/1 در سیکل دوم و در گروه شاهد از 14/2 قبل از درمان به 67/1 در سیکل دوم رسید. بین دو گروه آزمایش و شاهد از نظر شدت درد اختلاف آماری معنی داری مشاهده شد (001/0 > p ). همچنین مجموع نمرات شدت کل علایم سیستمیک همراه با دیسمنوره نسبت به قبل از درمان کاهش پیدا کرد. اما این کاهش از لحاظ آماری بین دو گروه آزمایش و شاهد معنی دار نبود.

  نتیجه گیری: دارچین می تواند باعث بهبود شدت درد دیسمنوره اولیه شود. در رابطه با تاثیر دارچین بر علایم سیستمیک همراه با دیسمنوره اولیه بنظر می رسد انجام مطالعات وسیع تر، با تعداد نمونه های بیشتر برای حصول اطمینان و اظهار نظر قطعی ضروری است.


رویا متولی، گیتی ازگلی، مریم بختیاری، حمید علوی مجد،
دوره 9، شماره 4 - ( زمستان 1388 )
چکیده

  زمینه و هدف: در عصر حاضر زنان شاغل طی دوران بارداری مجبور هستند علاوه بر ایفای نقش همسری به فعالیت کاری نیز مشغول باشند و در عین حال تغییرات خلقی و نیازهای زنان باردار در محل کار و منزل، مشکلاتی را برای وی ایجاد می کنند. حال آنکه رضایت زناشویی بعنوان یکی از شاخص های سلامت روان به حساب می آید که از عوامل موثر بر آن اشتغال و صمیمیت زوجین می باشد که در جوامع مختلف متفاوت بوده و متأثر از عوامل فردی و اجتماعی جامعه است. لذا این مطالعه با هدف مقایسه میزان رضایتمندی از زندگی زناشویی و صمیمیت زوجین در زنان باردار شاغل و غیر شاغل شهر اردبیل انجام گرفت.

  روش کا ر: این مطالعه توصیفی مقطعی در 93 زن باردار شاغل و93 زن باردار غیر شاغل مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی و کلینیک های خصوصی شهر اردبیل که بصورت نمونه گیری خوشه ای طبقه بندی شده انتخاب شده بودند، انجام گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات شامل فرم اطلاعاتی، پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ و پرسشنامه صمیمیت زوجین با گاروزی بود. اعتبار پرسشنامه ها از طریق اعتبار محتوا و پایایی آنها توسط آلفای کرونباخ اندازه گیری شد. پرسشنامه ها توسط خود زنان باردار به صورت انفرادی تکمیل می شد. اطلاعات با 16 SPSS و آزمونهای آماری تی تست، من ویتنی، کای اسکوار، ضریب همبستگی جزئی، آنالیز واریانس، و آزمون LSD تحلیل گردید.

  یافته ها: بین میانگین رضایت زناشویی و صمیمیت کلی در زنان باردار غیر شاغل و شاغل تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بین حیطه های صمیمیت با رضایت زناشویی به جز صمیمیت بدنی همبستگی معنی‌داری مشاهده شد (1 0/0 p < ). بین رضایت زناشویی زنان باردار در سه ماهه های مختلف بارداری تفاوت معنی دار وجود داشت که این اختلاف بین سه ماهه اول با سه ماهه سوم بارداری معنی دار بود (5 0/0 > p ). اما اختلاف بین سه ماهه اول و دوم و سه ماهه دوم و سوم بارداری معنی دار نبود. 9/69% از زنان باردار غیرشاغل و 7/66% از زنان باردار شاغل از رضایت زناشویی متوسط و نسبی و 5/93% از زنان باردار غیر شاغل و 6/94% از زنان باردار شاغل از صمیمیت متوسط برخوردار بودند.

  نتیجه گیری: به نظر میرسد شاغل بودن بر میزان رضایت و صمیمیت زنان باردار در نمونه های مورد پژوهش تاثیری نداشته و برای افزایش رضایت زناشویی و صمیمیت زوجین زنان باردار و در نهایت توجه به بهداشت روانی این قشر مهم جامعه، با توجه به ر ضایت و صمیمیت نسبی زنان باردار مورد پژوهش، توانمند سازی زنان از طریق آموزش ومشاوره توصیه می شود.


سمیرا شهباززادگان، کاظم هاشمی مجد، بهزاد شهبازی،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده

  زمینه و هدف: غلظت زیاد نیترات و نیتریت در غذا با افزایش خطر سرطانهای معده و روده در افراد بزرگسال و بیماری مت­هموگلوبینمی در افراد خردسال همراه است. حدود 80 درصد از نیتراتی که وارد بدن می­شود از طریق سبزی­ها و میوه­ها است. لذا این مطالعه با هدف تعیین غلظت نیترات در سبزی­ها و میوه­های مصرفی شهروندان اردبیل و مقایسه آن با حدود مجاز انجام شد.

  روش کار: مطالعه از نوع مقطعی بوده و نمونه­های میوه و سبزی از ده میوه ­فروشی در نقاط مختلف شهر اردبیل در ماههای مهر و آبان سال 1388جمع­آوری شدند. نمونه ها در دو نوبت با آب شیر و آب مقطر شسته شده، خرد شدند، در حرارت 55 درجه سانتی­گراد خشک شده و درصد رطوبت آنها تعیین گردید. نمونه­ها در دو مرحله به وسیله آسیاب معمولی و آسیاب توپی پودر شدند. برای تهیه عصاره محلول 025/0 مولار سولفات آلومینیوم به نمونه­ها اضافه شده و صاف شدند. اندازه­گیری نیترات در عصاره­ها با دستگاه آیون سلکتیو و با الکترود اختصاصی انجام شد. برای بررسی امکان کاهش نیترات ورودی به بدن از طریق کندن پوست برای برخی میوه­­ها و سبزی­ها میزان نیترات نمونه­های پوست و گوشت بطور جداگانه اندازه­گیری شد. برای تعیین میانگین و انحراف معیار غلظت نیترات در نمونه­ها و گروه­بندی میوه­ها و سبزی­ها بر اساس میزان نیترات آنها از آزمون دانکن در سطح 5 درصد و نرم افزار SPSS استفاده گردید.

  یافته‌ها: غلظت نیترات در سبزی ­ های برگی بیش از سبزی­های غده­ای و ریشه­ای می­باشد. میوه­ها از نظر میزان نیترات نسبت به سبزی­ها در حد پایینی قرار دارند. بیشترین غلظت نیترات در بین نمونه­های آزمایش شده در برگ پیازچه، کلم بنفش و اسفناج به ترتیب با 8/1555 ، 8/1394 و 1021 میلی­گرم بر کیلوگرم و کمترین میزان آن در سیب قرمز و زرد به ترتیب 7/29 و 9/29 میلی­گرم بر کیلوگرم مشاهده شد.

  نتیجه‎گیری : غلظت نیترات در اغلب نمونه­های میوه و سبزی کمتر از حد مجاز بود. با توجه به مقدار مصرف زیاد این سبزی­ها و تغییرات زیاد غلظت نیترات در آنها بررسی بیشتر و کنترل دائمی غلظت نیترات در آنها لازم می­باشد.


ندا کیانی ماوی، معرفت سیاه کوهیان، کاظم هاشمی مجد،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده

  زمینه و هدف: نقطه شکست ضربان قلب ( HRDP ) در برآورد آستانۀ بی­هوازی و کنترل برنامۀ تمرینی ورزشکاران اهمیت فراوانی دارد ولی علیرغم تحقیقات انجام شده، مکانیزم­های فیزیولوژیکی اصلی دخیل در وقوع HRDP به طور واضح تبیین نشده­اند. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی همگرایی HRDP و نقطه شکست پتاسیم سرم ( KTP ) (افزایش ناگهانی در مقادیر پتاسیم سرم)، به عنوان یکی از مکانیزم­های احتمالی دخیل در وقوع HRDP به اجرا درآمده است.

  روش کار: برای این منظور تعداد 30 نفر داوطلب مرد جوان ورزشکار (با میانگین و انحراف معیار سن 2/1 20 سال، قد 34/7 176سانتی­متر و وزن 66/5 58/61 کیلوگرم) به عنوان آزمودنی­های پژوهش انتخاب شدند. به منظور ایجاد HRDP از پروتکل هافمن استفاده شد، پس از تعیین HRDP در آزمودنی­ها با استفاده از روش S.Dmax ، یک هفته بعد، همزمان با اجرای پروتکل، نمونۀ خونی از ورید دست چپ آزمودنی­ها در 5 مرحلۀ مختلف جمع­آوری شده و میزان پتاسیم سرم آن­ها با استفاده از فلیم فتومتر به طور مستقیم اندازه­گیری شد.

  یافته ها: نتایج نشان داد که HRDP در تمامی آزمودنی­ها (100%) به طور میانگین در HRmax 78% و نقطه شکست پتاسیم سرم به طور میانگین در HRmax 79% اتفاق می­افتد و بین HRDP و نقطه شکست پتاسیم سرم اختلاف معنی داری وجود ندارد (84/3 158 در برابر 88/3 159 ضربه در دقیقه؛ 184/0= p ) و هر دو پدیده ( HRDP و KTP ) همزمان در مرحله سوم خونگیری واقع شدند.

نتیجه­گیری: افزایش پتاسیم سرم در طول پروتکل تمرینی فزایندۀ دوچرخۀ کارسنج هافمن، می تواند یکی از مکانیزم­های موثر در وقوع HRDP باشد
سوسن سلیمی پرمهر، نورالسادات کریمان، زهره شیخان، حمید علوی مجد،
دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده

  زمینه و هدف: سرطان پستان یک سوم کلیه سرطان­ها در زنان و دومین علت مرگ ناشی از سرطان در آنان می­باشد. با پیشگیری و انجام غربالگری، میزان ابتلاء و مرگ و میر کاهش خواهد یافت. لذا این مطالعه با هدف تعیین انجام آزمون­های غربالگری سرطان پستان و عوامل مرتبط با انجام آزمون­های غربالگری سرطان پستان در زنان شهر اردبیل صورت گرفته است.

  روش کار: در این مطالعه توصیفی ـ تحلیلی تعداد 300 زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اردبیل با روش نمونه­گیری چندمرحله­ای انتخاب شدند. اطلاعات از طریق پرسشنامه خود ساخته شامل دو قسمت، سؤالات آگاهی و نگرش و یک فرم اطلاعاتی در زمینه مشخصات دموگرافیکی، عوامل خانوادگی، اجتماعی- اقتصادی، عوامل خطر و زنان- مامائی جمع­آوری گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده­ها از نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمون­های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد و 05/0 p < به عنوان معنی دار در نظر گرفته شد.

  یافته ها: میزان انجام خودآزمائی پستان 4%، معاینات بالینی 7/4% و انجام ماموگرافی 7/3% بود. بین تحصیلات (003/0 p = )، آگاهی (002/0 p = ) و نگرش (004/0 p = ) با انجام خودآزمائی پستان ارتباط معنی­دار بود. بین وضعیت بیمه، سابقه هورمون درمانی و انجام آزمون­های غربالگری سرطان پستان ارتباط معنی­داری دیده نشد.

  نتیجه گیری: با توجه به میزان پایین انجام آزمون­های غربالگری سرطان پستان و شناسایی عوامل تاثیرگذار بر آن، ارائه برنامه­های آموزشی مناسب و انجام مطالعات مداخله­ای تاکید می­شود.


عادل اسپوتین، منیره مختاری امیر مجدی، مجتبی سنکیان، عبدالرضا وارسته، علی اکبر شمسیان، فاطمه واحدی،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: هیداتیدوزیس بیماری کرمی زئونوز می­باشد که توسط مرحله لاروی کرم اکینوکوکوس گرانولوزوس در انسان و سایر میزبانان واسط ایجاد می­گردد. کیست هیداتیک عمدتاً در کبد و ریه جایگزین شده و سبب تخریب بافت­ها می­شود. مسیرهای مهمی در نابارور شدن و سرکوب کیست بارور وجود دارد که تا حدی ناشناخته مانده است. در این مطالعه بیان ملکول­های القاکننده آپوپتوزیس TRAIL, Fas-L در لایه ژرمینال کیست هیداتیک و بافت سالم اطراف کیست که یکی از مسیرهای ناشناخته ایمنی ذاتی میزبان بر علیه کیست هیداتیک انسانی است ، بررسی می­گردد .

  روش کار: در این مطالعه از 4 نمونه کیست جراحی شده از بیماران مبتلا به هیداتیدوزیس در بیمارستان قائم (عج) شهر مشهد که توسط روش­های پرتونگاری و انگل شناسی تشخیص داده شده بودند، استفاده شد . ابتدا لایه ژرمینال کیست­های بارور، غیر بارور و بافت سالم اطراف کیست توسط اسکالپل در شرایط استریل جدا شدند. بدین منظور پس از هموژن یزه کردن لایه ژرمینال و بافت سالم اطراف کیست، ابتدا mRNA به روش تریزول استخراج و توسط روش RT-PCR به cDNA تبدیل شد. در ادامه بیان ملکول­های TRAIL , Fas-L در سطح mRNA به روش RT- PCR ارزیابی شدند.

  یافته­ها : بیان ملکول­های القاکننده آپوپتوزیس Fas-L, TRAIL در سطح لایه ژرمینال کیست هیداتیک نابارور در مقایسه با کیست بارور و بافت سالم درسطح نسبتا بالایی قرار دارد.

  نتیجه گیری : در افراد مبتلا به هیداتیدوزیس، احتمالا آپوپتوزیس میزبان بر علیه لایه ژرمینال کیست هیداتیک بارور بعنوان یکی از مسیرهای مهم در نابارور شدن کیست­ها محسوب می­شود.


حسن تقی پور، پرویز نوروز، سعید دستگیری مهری، یوسف بافنده، رضا مهدوی، کاظم هاشمی مجد،
دوره 14، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده

  زمینه و هدف : نیترات یکی از آلاینده های مهم مواد غذایی و آب می باشد. ورود بیش از حد نیترات به بدن می تواند موجب افزایش احتمال خطر ابتلاء به سرطان معده و همچنین سایر مشکلات بهداشتی شود. هدف این مطالعه برآورد میزان دریافت روزانه نیترات در شهرهای ورزقان (با شیوع بالای سرطان معده) و پارس آباد (با شیوع پائین سرطان معده) و مقایسه آن در این دو شهر و همچنین مقایسه با استاندارد سازمان جهانی بهداشت بود.

  روش کار: در این مطالعه مقایسه ای در فصول پاییز و بهار سال 1390 حدود 216 نمونه مواد غذایی (از گروه‌های مختلف مواد غذایی) و آب آشامیدنی جمع آوری و مقادیر غلظت نیترات آنها با روش رنگ سنجی اندازه‌گیری گردید. سپس بر اساس میزان مصرف مواد غذایی هر فرد در شبانه روز (طرح جامع مطالعات الگوی مصرف مواد غذایی خانوار و وضعیت تغذیه ای کشور) و غلظت نیترات اندازه گیری شده، میزان دریافت روزانه نیترات محاسبه گردید.

  یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که میزان دریافت روزانه نیترات در شهر های ورزقان و پارس‌آباد به ترتیب 35/0 ± 53/8 و 54/0 ± 17/8 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن هر فرد بزرگسال می باشد، که از مقدار مجاز توصیه شده توسط FAO/WHO (صفر الی 7/3 میلی گرم به ازای هرکیلوگرم وزن بدن در روز) بسیار بیشتر می باشد. اختلاف معنی داری بین میزان دریافت روزانه نیترات در گروه های مختلف مواد غذایی در دو شهر مورد بررسی در مقطع زمانی مورد مطالعه مشاهده نگردید ( 05/0 >P ).

  نتیجه گیری: با وجود آنکه اختلاف معنی داری بین میزان دریافت روزانه نیترات در دو شهر مورد بررسی مشاهده نگردید. میزان دریافت روزانه نیترات در هر دو شهر بسیار بالاتر از حد مجاز بود. لذا پایش، منشاء یابی و همچنین حذف منابع آلوده ساز در جهت کاهش آلودگی مواد غذایی توصیه می گردد.


مرجان اخوان امجدی، سمیرا شهباززادگان، مریم شکیبا،
دوره 15، شماره 1 - ( بهار 1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: دیسمنوره یا قاعدگی دردناک یکی از شایعترین مشکلات زنان بوده و عبارت از وجود قاعدگی دردناک در غیاب بیماری قابل اثبات لگنی است. دیسمنوره اولیه علت غیبت از مدرسه و محل کار در بسیار ی از زنان و دختران می باشد. شکایت اصلی آن درد است اما سایر علایم سیستمیک همراه مانند سردرد، تهوع و استفراع، اسهال، خستگی، تحریک پذیری و گیجی نیز شایع هستند. داروهای شیمیایی زیادی برای درمان آن استفاده می شوند اما اغلب آنها عوارض جانبی دارند. درمان طب فشاری در بین نقاط ششم طحالی و سوم کبدی از مهمترین نقاط مورد استفاده در درمان دیسمنوره می باشند. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر طب فشاری در نقطه سانینجیائو SP6) ) در مقایسه با نقطه تای چانگ ( Liv3 ) بر دیسمنوره اولیه است.

  روش کار: این پژوهش کارآزمایی بالینی یک سوکور می باشد. شدت درد و علایم سیستمیک همراه در ابتدا و در طی دو سیکل بعد از مداخله توسط پرسشنامه معتبر سنجیده شد. 94نفر خانم مجرد که از دیسمنوره اولیه رنج می بردند وارد پژوهش شدند که بطور تصادفی به دو گروه اعمال فشار در دو نقطه تای چانگ و سانینجیائو تقسیم شدند. ( 50 نفر در گروه سانینجیائو و 44 نفر در گروه تای چانگ). به یک گروه آموزش داده شد با انگشت شست بمدت 20 دقیقه روی نقطه سانینجیائو فشار وارد نمایند و به گروه دیگر آموزش داده شد که بمدت 20 دقیقه با انگشت سبابه فشار چرخشی بر نقطه تای چانگ وارد شود و 2 بار در روز در طی 3 روز اول قاعدگی طب فشاری را در این نقاط اعمال نمودند. سپس در طی دو سیکل متوالی شدت درد و علایم سیستمیک بر اساس معیار چند بعدی گفتاری، مورد سنجش قرارگرفت. جهت مقایسه مشخصات زمینه ای افراد مورد مطالعه از آزمون فریدمن و GEE استفاده شد.

  یافته ها: پس از درمان با طب فشاری در هر دو گروه تای چانگ و سانینجیائو،میانگین نمره درد بر اساس معیار چند بعدی گفتاری، در هر دو گروه با اختلاف معنی داری کاهش یافت (001/0=P ). اما اختلاف آماری واضحی بین دو گروه دیده نشد.

  نتیجه گیری: با توجه به پژوهش حاضر بنظر می رسد اعمال طب فشاری در هر دو نقطه تای چانگ و سانینجیائو، به یک اندازه، سبب بهبود دیسمنوره اولیه خواهد شد.


نعیم عرفانی مجد، زهرا سلیمانی، علی شهریاری، محمدرضا تابنده،
دوره 17، شماره 1 - ( بهار 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: از آنجایی که گیاه بامیه دارای خواص دارویی زیادی است، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثرات درمانی پودر بامیه در موش­های دیابتی مدل جیره پرچرب همراه با تزریق استرپتوزتوسین[1] انجام شد.

روش کار: در این مطالعه تجربی 25 سر موش صحرایی ماده با نژاد ویستار به طور تصادفی به 5 گروه تقسیم شدند: 1. گروه کنترل؛ 2. موش­های سالم دریافت کننده بامیه (mg/kg200)؛ 3. گروه دیابتی (HFD/STZ): موش­هایی که با رژیم چاقی با چربی بالا (60%) به مدت 4 هفته تغذیه شده و سپس دوز پایینی از استرپتوزوتوسین (mg/kg35) تزریق شد؛ 4. موش­های دیابتی دریافت کننده بامیه (mg/kg200)؛ 5. موش­های دیابتی تیمار شده با متفورمین (mg/kg200). در پایان آزمایش پارامترهای بیوشیمیایی شامل قند خون ناشتا، سطوح انسولین، شاخص Homa-IR،ALT، AST، و پروفایل لیپیدی اندازه­ گیری شدند. نمونه­های پانکراس و کبد برداشته شد و برش های6- 5 میکرومتری تهیه و با H&E و آلدهید فوشین رنگ آمیزی شدند.

 یافته ها: همه پارامترهای بیوشیمیایی به جز HDL-C و انسولین در موش­های دیابتی در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافته بود. در حالی که در گروه دریافت کننده پودر بامیه، این پارامترها در مقایسه با گروه دیابتی کاهش یافته بودند. همچنین بامیه سبب بهبود آسیب های بافتی پانکراس و کبد شامل واکوئوله شدن و کاهش سلول های بتا و هیپرتروفی و واکوئوله شدن هپاتوسیت ها در موش­های دیابتی گردید.

 نتیجه گیری: پودر بامیه سبب بهبود پارامترهای بیوشیمیایی، ساختار کبد و بازسازی سلول­های بتای پانکراس در موش­های دیابتی گردید و لذا می­تواند به عنوان یک روش درمانی مکمل در بهبود وضعیت بیماران دیابتی مد نظر قرار گیرد.


ثنا فکور، پریسا سلطانعلی نژاد، جواد ابیشوند، حسین شریفی، مهران آسایشی، اسماعیل قربانی، شبنم اصغری ججین، سارا کامرانی، مهدی سلیمانی، محمد رسولی، پیمان عادلی، ایوب کریمی، سراج نوروزی، اتوسا شیرزادی، محسن شکری، عادل مجد، محمد حاجی زاده، اسلام مرادی اصل،
دوره 25، شماره 1 - ( بهار 1404 )
چکیده

زمینه و هدف: پشه  آئدس آلبوپیکتوس، معروف به ببر آسیایی، یکی از مهم‌ترین ناقلین بیماری‌های ویروسی مانند تب دنگی، زیکا، چیکونگونیا و تب زرد در جهان است. این پشه به دلیل قدرت سازگاری بالا با محیط‌های مختلف، به سرعت در مناطق جدید گسترش می‌یابد و می‌تواند تهدیدی جدی برای سلامت عمومی باشد.
روش کار: در این مطالعه، نمونه‌برداری از پشه‌های بالغ و لاروهای سن سه و چهار خانواده کولیسیده از تاریخ ۱۵ اردیبهشت تا ۱۷ آبان ۱۴۰۳ در ۲۹۴ نقطه سراسر استان اردبیل انجام شد. نمونه‌ها، شامل پشه‌های بالغ و لارو، از مناطق شهری، روستایی و حاشیه شهرها جمع‌آوری و شناسایی شدند. گونه‌های مختلف پشه‌های جمع‌آوری شده با استفاده از کلیدهای شناسایی معتبر تعیین گونه شدند.
یافته‌ها: در مجموع ۷۶۷5 نمونه پشه جمع‌آوری شد که 97.31 درصد لارو و 2.68 درصد بالغ بودند. چهار جنس  آئدس (1.08%)، آنوفل (0.75%)، کولکس (68.46%) و کولیسیتا (29.7%) شناسایی گردید. گونه  آئدس آلبوپیکتوس برای نخستین بار به صورت تخم، لارو و بالغ از داخل لاستیک‌های دپو شده در یک تعمیرگاه ماشین‌های سنگین در شهرستان بیله‌سوار شناسایی و گزارش آن توسط وزارت بهداشت تأیید شد. اکثریت نمونه‌های  آئدس آلبوپیکتوس در مناطق روستایی و از زیستگاه‌های مصنوعی جمع‌آوری شدند.
نتیجه‌گیری: این مطالعه برای نخستین بار حضور  آئدس آلبوپیکتوس، ناقل مهم تب دنگی، را در شمال‌غرب ایران (بیله‌سوار) تأیید کرد. شناسایی این گونه در زیستگاه‌های مصنوعی مانند لاستیک‌های مستعمل، اهمیت توجه به مدیریت این منابع و تقویت برنامه‌های پایش و کنترل ناقلین را نشان می‌دهد.


صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.07 seconds with 41 queries by YEKTAWEB 4623