[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
16 نتیجه برای فرضی

شفیع حبیبی، جبرئیل فرضی، رسول لطف اله زاده،
دوره 8، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف: پزشکان عمومی نیازمند منابع اطلاعاتی مختلف و اطلاعات وسیعی هستند تا حوزه وسیع کاری آنها را تحت پوشش قرار دهد. یکی از نکات حیاتی برای پزشکان عمومی دسترسی به موقع به منابع اطلاعاتی بالینی گسترده است. آنها باید به موقع به دامنه وسیعی از منابع اطلاعات بالینی که در تشخیص و درمان بیماران مؤثر است دسترسی داشته باشند. هدف از این مطالعه تعیین رفتارهای اطلاع یابی پزشکان عمومی شهر اردبیل و رویکرد آنها به منابع الکترونیکی می باشد.

روش کار: این مطالعه به روش پیمایشی از طریق پرسشنامه انجام شد. تعداد 191 پرسشنامه در شهریور 1384 میان پزشکان عمومی شهر اردبیل توزیع و 167 پرسشنامه تکمیل و جمع آوری گردید، داده ها در نرم افزار SPSS وارد و بر اساس آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها: 75 % از پزشکان عمومی به اینترنت دسترسی داشتند. بیشتر آنها برای روزآمد کردن اطلاعات خود و حل مسایل درمانی 78/4% به جستجوی اطلاعات می پرداختند. پزشکان عمومی ابتدا از مرجع و سپس با شرکت در دوره های بازآموزی اطلاعات خود را روزآمد می کردند. در بین کانال های رسمی مجلات پزشکی بعد از کتاب بیشترین استفاده را داشت و در بین کانال های غیررسمی بعد از دوره های بازآموزی آنها با شرکت در همایش ها و کنگره ها خود را روزآمد می کردند. 61/7% نداشتن وقت کافی و نزدیک به نیمی از پزشکان عمومی 47/3% نبودن منابع کافی در کتابخانه های مورد مراجعه و40% عدم آشنایی با بانکهای اطلاعاتی را از مشکلات اصلی برای دستیابی به منابع اطلاعاتی ذکر کردند.

نتیجه گیری: پزشکان عمومی به اهمیت اینترنت به عنوان ابزار مهم در دستیابی به اطلاعات آگاه هستند ولی هنوز آنرا به عنوان ابزار مهم در پاسخ به پرسشهای پیش آمده در هنگام کار استفاده نمی کنند. پزشکان عمومی بیشتر از کتاب و بعد دوره های بازآموزی و در مرتبه ششم از اینترنت برای کسب اطلاعات استفاده می کنند. بیشتر آنها بدلیل عدم آشنایی کافی با اینترنت، منابع الکترونیکی و بانکهای اطلاعــاتی پزشکی از آنها استفاده نمی کنند. پزشکان عمومی نیازمند آموزش اینترنت، ابزارها و روشهای جستجو در وب و بانکهای اطلاعاتی پزشکی هستند
جبرائیل فرضی، پرویز سالم صافی، علیرضا ظهور، فربد عبادی فرد آذر،
دوره 8، شماره 3 - ( پاییز 1387 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت علاوه بر هزینه های طاقت فرسای اجتماعی اقتصادی در جامعه، از علل عمده ناتوانی و مرگ و میردر جهان است و در حال حاضر بیش از 10% جمعیت سنین بالا در جهان به این بیماری مبتلا هستند. در دهه گذشته در ایران به رغم تحولات مثبت در بسیاری از زمینه های بهداشت و درمان به مقوله ثبت اطلاعات دیابت بر پایه استانداردهای بین المللی کمتر توجه شده است. بهبود کیفیت سیستم مراقبت، شناسایی گروههای در معرض خطر و تدوین برنامه های کنترل، پیشگیری و ارزیابی از دیابت زمانی میسر است که یک نظام ملی ثبت اطلاعات دیابت ایجاد و داده های آن تکمیل و جمع آوری بموقع شود لذا مطالعه حاضر با هدف ارایه یک الگوی نظام کارآمد ملی ثبت اطلاعات دیابت که بتواند نیازهای بهداشت و درمان را برآورده کند انجام گردید.

روش کار: این مطالعه از نوع مطالعه مقطعی- مقایسه ای است که در سال 1383 انجام گرفت. در این پژوهش اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای، شبکه های اطلاع رسانی و مشاوره با متخصصان داخل و خارج کشور جمع آوری و بر اساس محورهای اصلی و فرعی نظام ثبت اطلاعات دیابت در کشورهای انگلیس، اسکاتلند و آمریکا مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به شرایط اقتصادی، فرهنگی و جغرافیایی محورهایی برای نظام ملی ثبت اطلاعات کشورمان پیشنهاد گردید. این محورها شامل اهداف، ساختار، عناصر اطلاعاتی، معیار ثبت، فرایند گردآوری داده ها، سیستمهای طبقه بندی و سیستم کنترل کیفیت داده هااست.

یافته ها: الگوی پیشنهادی برای نظام ملی ثبت اطلاعات دیابت کشور در جدول یک نشان داده شده است. در این جدول نظام پیشنهادی بر مبنای 7 محور اصلی ساختار، عناصر اطلاعاتی، اهداف، معیار ثبت، فرایند گردآوری داده ها، سیستمهای طبقه بندی و سیستم کنترل کیفیت داده ها طراحی شده است.

نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل و توصیه موسسه های بین المللی دیابت، کاهش میزان کم ثبتی و افزایش کیفیت را می توان از جمله مزیتهای الگوی پیشنهادی در مقایسه با سیستم موجود کشور ذکر نمود
حسین علی محمدی، نسرین فولادی، فیروز امانی، مهران صفرزاده، فرهاد پور فرضی، عفت مظاهری،
دوره 8، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف: توکسوپلاسما از بیماری های مهم انگلی مشترک انسان و دام است. عفونت با توکسوپلاسما گوندی، در صورت انتقال انگل به جنین یا فعال شدن مجدد آن در افرادی با سیستم ایمنی سرکوب شده، علائم بالینی شدیدی ایجاد می کند. هدف این مطالعه سرواپیدمیولوژی توکسوپلاسموز در خانم های مراجعه کننده به مرکز بهداشت اردبیل بر اساس آزمایشات قبل از ازدواج بود.
روش کار: در این مطالعه 272 نمونه خون از خانم های در شرف ازدواج مراجعه کننده به مرکز بهداشت اردبیل در سال 1386 جمع آوری گردید. نمونه ها جهت تعیین سطح آنتی بادی های IgM و IgG ضد توکسوپلاسما با روش الیزا تحت بررسی و آزمون قرار گرفتند.
یافته ها: 42/3% افراد مورد مطالعه IgG مثبت و در 1/1% افراد IgM و IgG هر دو مثبت بودند. در بین افراد IgG مثبت 11/3% افراد سابقه سقط در خانواده، 96/5% مصرف سبزیجات خام، 92/2% مصرف گوشت نیم پز، 89/6% سابقه عدم استفاده از مواد ضد عفونی کننده در شستشوی سبزی، 29/6% سابقه تماس با دام، 57/4% تماس با گوشت خام داشتند و 94/8% از آب لوله کشی استفاده می کردند.
نتیجه گیری: 57/7% از خانم های در شرف ازدواج شهر اردبیل از نظر سرولوژی توکسوپلاسموز منفی می باشند، لذا آموزش بهداشت برای حذف عوامل خطر به ویژه در طی دوران بارداری ضروری به نظر می رسد.
مارینا جستان مرنی، فرهاد پورفرضی، یاشار محرم زاد،
دوره 9، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده

هدف: مقایسه تاثیر بالینی رژیم درمانی دو دارویی گلوکزآمین و کلروکین با رژیم تک دارویی گلوکزآمین در درمان بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو.

روش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی سازی شده، 30 بیمار (گروه مداخله) با داروهای گلوکزآمین و کلروکین و 25 بیمار (گروه کنترل) تنها با داروی گلوکزآمین به مدت 12 هفته تحت درمان قرار گرفتند. از شاخص WOMAC (Western Ontario and McMaster Universities) جهت ارزیابی تاثیر درد بر عملکرد بیماران استفاده شد.

یافته ها: میانگین امتیاز شاخص WOMAC در گروه مداخله در بدو ورود (3/51)، هفته ششم (1/96) و هفته دوازدهم (1/84) بود. میانگین امتیاز شاخص WOMAC در گروه کنترل در بدو ورود (3/15)، هفته ششم (2/36) و در هفته دوازدهم (2/35) بود. در هفته دوازدهم میانگین امتیاز شاخص WOMAC در گروه مداخله بطور معناداری کمتر از گروه کنترل بود (p=0/02). در بیماران مونث زیر 65 سال با BMI مساوی یا کمتر از 30 تفاوت معناداری در مداخله میانگین شاخص WOMAC در هفته دوازدهم بین دو گروه وجود داشت (p<0/05).

نتیجه گیری: رژیم دو دارویی گلوکزآمین همراه با کلروکین پس از 12 هفته تأثیر بهتری نسبت به رژیم تک دارویی گلوکزآمین در کاهش درد و بهبود عملکرد مفصلی بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو بویژه در زنان با BMI کمتر از 30 و سن کمتر از 65 سال داشت.


مارینا جستان مرنی، فرهاد پورفرضی، رضا عبدلی،
دوره 10، شماره 3 - ( پاییز 1389 )
چکیده

  زمینه و هدف: استئوآرتریت یکی از شایع ترین بیماریهای مفصلی ناتوان کننده و مزمن می باشد. روشهای درمانی مختلفی برای برطرف کردن علائم بیماری مخصوصا درد بیماران در استئوآرتریت مورد استفاده قرار می گیرد که میزان تاثیر و عوارض آنها با هم متفاوت است. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر بالینی رژیم درمانی دو دارویی گلوکزآمین و پردنیزولون با رژیم تک دارویی گلوکزآمین در درمان بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو انجام شد.

  روش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی سازی شده، 30 بیمار (گروه مداخله) با داروهای گلوکزآمین و پردنیزولون و 25 بیمار (گروه کنترل) تنها با داروی گلوکزآمین به مدت 12 هفته تحت درمان قرار گرفتند. از شاخص WOMAC ( Western Ontario and McMaster Universities ) جهت بررسی میزان درد و ناتوانی بیماران استفاده شد.

  یافته ها: میانگین امتیاز شاخص WOMAC در گروه مداخله در بدو ورود (81/2)، هفته ششم (35/1) و هفته دوازدهم (49/1) بود. میانگین امتیاز شاخص WOMAC در گروه کنترل در بدو ورود (15/3)، هفته ششم (39/2) و در هفته دوازدهم (35/2) بود. در هفته­های ششم و دوازدهم میانگین امتیاز شاخص WOMAC در گروه مداخله بطور معنی­داری کمتر از گروه کنترل بود (05/0 p < ). میزان پاسخ به درمان در هفته ششم و دوازدهم در بیماران با سن زیر 65 سال، شاخص توده بدنی ( BMI ) مساوی یا کمتر از 30 و جنس مونث تفاوت معنی داری در بین دو گروه مداخله و کنترل وجود داشت (05/0 p < ).

  نتیجه گیری: رژیم دو دارویی گلوکزآمین همراه با پردنیزولون در مدت زمان 12 هفته تأثیر بهتری نسبت به رژیم تک دارویی گلوکزآمین در کاهش درد و بهبود عملکرد مفصلی بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو بویژه در زنان، بیماران با BMI کمتر از 30 و در افراد زیر 65 سال داشت.


حسن عدالتخواه، فرهاد پورفرضی، مونا اکبری قوچانی،
دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده

  زمینه و هدف: آکنه ­ولگاریس ( Vulgaris ­ (Acne التهاب مزمن واحدهای پیلوسباسه می­باشد. انواع شدید می­تواند منجر به بروز اسکارهای قابل توجه در پوست صورت و تنه و همچنین عوارض روانی شود. آنتی آندروژن­ها در درمان آکنه خانم­ها به عنوان یکی از درمان­های بسیار مناسب و موثر شناخته شده و علاوه بر آکنه، سایر مشکلات توام آندروژنیک را نیز درمان می­نماید. مقاومت داروئی و عود حین درمان نیز در این داروها مطرح نمی­باشد. هدف در این مطالعه مقایسه تاثیرات فلوتامید خوراکی و داکسی سایکلین در آکنه متوسط خانم­ها است.

  روش کار: مطالعه حاضر، یک کارآزمائی بالینی تصادفی شده و ارزیابی کور می­باشد. این مطالعه بر روی 62 نفر خانم مبتلا به آکنه متوسط صورت گرفت و بیماران به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه مورد، روزانه 250 میلی­گرم فلوتامید خوراکی و گروه شاهد، روزانه 100 میلی­گرم داکسی­سایکلین دریافت نمودند. علاوه بر آن هر دو گروه روزانه دو بار با کلیندامایسین موضعی 1% تحت درمان قرار گرفتند. طول دوره درمان 6 ماه بود. برای گروه مورد، قبل از شروع درمان و 2 ماه پس از درمان تست­های کبدی انجام گردید. ارزیابی بهبودی بیماران در انتهای هر 2 ماه در طول دوره درمان انجام ­شد و عوارض احتمالی داروها نیز ثبت ­گردید. برای تحیل داده­ها از روش­های آماری توصیفی و همچنین آزمون تی و کای دو و نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 استفاده شد. 05/0 p < به عنوان معنی­دار در نظر گرفته شد.

  یافته ها: میانگین سنی و انحراف معیار بیماران دو گروه 55/3 ± 27/19 سال بود. تفاوت میانگین سنی در دو گروه معنی­دار نبود (64/0 < p ). کاهش ضایعات کومدونی در ناحیه صورت در گروه مورد بهتر بود (01/0 p < ). کاهش در میانگین شاخص شدت آکنه ( (Acne Severity Index در گروه مورد بیشتر از گروه شاهد بود و این اختلاف از نظر آماری معنی­دار بود (002/0> p ). میانگین رضایتمندی بیمار از نتایج درمانی در گروه فلوتامید بیشتر از گروه داکسی­سایکلین بود و این اختلاف از نظر آماری معنی­دار بود (001/0> p ). تحمل داروها در هر دو گروه خوب بود و تست­های کبدی در در گروه مورد افزایش خفیف در آلکالین فسفاتاز را در 2 مورد نشان داد ولی نیاز به قطع دارو بوجود نیامد.

  نتیجه­گیری: فلوتامید خوراکی در دوز250 میلی­گرم در روز در درمان آکنه مؤثرتر و بهتر از100 میلی­گرم داکسی­سایکلین در روز بود. بیماران در گروه مورد رضایتمندی بیشتری از درمان داشتند. عوارض داروئی در این مطالعه در هر دو گروه ناچیز بود با این وجود برای استفاده از فلوتامید در درمان آکنه به ملاحظات آزمایشگاهی مناسبی در طول درمان نیاز می­باشد.


فرهاد پورفرضی، افسانه انتشاری مقدم، عباس یزدانبد، زهرا تذکری، اسماعیل فرزانه، مهرداد میرزارحیمی،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1390 )
چکیده

  زمینه و هدف: سندرم روده تحریک­پذیر ( IBS ) Irritable Bowel Syndrome نوعی اختلال عملکردی روده­ای است که شیوع بالائی در کلیه کشورهای دنیا و از جمله ایران دارد. با توجه به عدم وجود درمان مؤثر و مزمن بودن بیماری که معمولاً با تشویش و اضطراب بیماران و درمانده شدن پزشک معالج همراه است، پیدا کردن راه حل درمانی مؤثرتری که بتواند علائم بیماران از جمله درد شکم و تغییرات اجابت مزاج را کنترل نماید، ضروری به نظر می­رسد. هدف این مطالعه بررسی اثرات ماست پروبیوتیک در کنترل علائم بیماری IBS می­باشد.

  روش کار: در یک کارآزمایی بالینی دوسوکور، 60 بیمار که بر اساس معیارهای RomeII با تشخیص IBS به درمانگاه گوارش مرکز آموزشی درمانی امام خمینی مراجعه کرده بودند، به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شده و به مدت چهار هفته تحت درمان با ماست پروبیوتیک (31 بیمار) و ماست معمولی (29 بیمار) که توسط کارخانه کدبندی شده بود قرار گرفتند. قبل از شروع درمان، در آخر هفته دوم و چهارم درمان و نیز دو هفته بعد از اتمام درمان از نظر بهبود در علائم بررسی شدند و اطلاعات وارد پرسشنامه گردید و سپس داده­ها با استفاده ازآزمون­های تی مستقل و کای دو توسط نرم افزار SPSS نسخه 17 تجزیه و تحلیل شد. نتایج دو گروه مداخله و کنترل با یکدیگر مقایسه شدند.

  یافته ها: یافته­ها نشان داد 36 نفر (60%) از بیماران زن و 24 نفر (40%) مرد بودند. میانگین سنی افراد شرکت ­کننده 9±1/34 سال بود و دو گروه مداخله و کنترل تفاوت آماری معنی­دار نداشتند. از نظر مدت، زمان شروع بیماری در دو گروه تقریباً مشابه بود. میانگین زمانی شروع علائم در گروه مداخله 1/5±7/5 و در گروه کنترل 9/4±5/6 سال بود. بعد از مداخله علائم بالینی در دو گروه مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که در گروه مداخله شدت درد و نفخ کاهش یافته است که این کاهش از نظر آماری معنی­دار بود (05/0 > p )، لیکن مصرف ماست پروبیوتیک تأثیری در علائم بالینی از جمله سوزش سردل، تهوع، دفعات اجابت مزاج و قوام مدفوع نداشت (05/0 < p ).

  نتیجه گیری: افزودن ماست پروبیوتیک به رژیم غذایی بیماران می­تواند در بهبودی علایم IBS خصوصا درد و نفخ شکم موثر واقع گردد. با در نظر گرفتن شیوع بالای IBS و نبود درمان­های موثر، ارائه روش درمانی که حتی باعث بهبودی جزئی در علایم بیماری شود، دستاورد مهمی محسوب می­شود.


عدالت حسینیان، فرهاد پورفرضی، نسرین سپه وند، شهرام حبیب زاده، بهزاد باباپور، حسین دوستکامی، نسرین فولادی، مهری سیدجوادی،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: انفارکتوس میوکارد یکی از شایع ترین علل مرگ در جهان است، که درمان در ساعتهای اولیه و با استفاده از داروهای ترومبولیتیک نقش به سزایی در کاهش مرگ و میر آن دارد. استرپتوکیناز به دلیل ارزان و در دسترس بودن پرمصرف­ترین داروی ترومبولیتیک در ایران است. کاربرد این دارو دارای زمان طلایی است زیرا در ساعت اول حداکثر فایده را دارد. در صورت تجویز آن پس از 3 ساعت از زمان شروع بیماری، از اثرات آن کاسته شده و پس از 12 ساعت تقریباً بی اثر خواهد بود. این مطالعه بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد کاندید دریافت استرپتوکیناز را از نظرفاصله زمان شروع علائم تا دریافت دارو مورد بررسی قرار داده است.

  روش کار: مطالعه به صورت مقطعی در بیماران مراجعه کننده به اورژانس بیمارستان امام خمینی اردبیل با تشخیص STEMI انجام پذیرفت و150 نفر از مبتلایانی که با تشخیص کاردیولوژیست تحت درمان با استرپتوکیناز قرار گرفتند مطالعه شدند. اطلاعات مربوط به سن، جنس، تحصیلات، زمان شروع علائم، زمان مراجعه به بیمارستان، زمان دریافت استرپتوکیناز، سابقه بیماری قلبی پیشین، کنترااندیکاسیون ها و عوارض استرپتوکیناز اخذ گردید ومورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  یافته ها: یک صد وپنجاه بیمار بررسی شدندکه 111 نفر(74%) مرد و 39 نفر (26%) زن بودند. میانگین فاصله زمانی شروع علائم تا دریافت استرپتوکیناز، 8 ساعت و 27 دقیقه و و انحراف معیار آن 8 ساعت و 18 دقیقه بود. تنها 45 نفر (41%) از افراد واجد شرایط درمان با استرپتوکیناز این دارو را در زمان ایده آل کمتر از 3 ساعت از بروز علائم دریافت نمودند. اصلی ترین عامل تاخیر در شروع درمان، تاخیر در تصمیم گیری و تحمل درد توسط بیمار با تعداد 56 (61%) تعیین گردید. پس از آن دوری مسافت با (20 بیمار22%)، تأخیر در انتقال به سی سی یو، با 12 بیمار (13%) و عدم تشخیص سریع پزشک با 4 بیمار (043%) قرار داشتند. جنس مرد و سکونت در داخل شهر با شروع سریع تر درمان همراه بودند ولی سطح تحصیلات، سن و سابقه MI قبلی رابطه ای با زمان شروع درمان نداشتند.

  نتیجه گیری: در مطالعه حاضر اکثریت بیماران مبتلا، داروی استرپتوکیناز را در فاصله زمانی طولانی تر از 3 ساعت از شروع علایم دریافت نموده اند .با توجه به عواملی که در این مطالعه با تاخیر مرتبط بوده اند ارائه آموزش های لازم به بیماران دچار بیماری ایسکیمیک قلب مثل بالا بردن اطلاعات بیماران در مورد نقش زمان در بهبود پیش آگهی بیماری و همچنین افزایش دسترسی به مراکز درمان بیماری های قلبی برای ساکنین حومه شهر می تواند به عنوان راهکارهایی برای حفظ محدودیت زمانی تجویز داروی مذکور پیشنهاد شود.


نسرین فولادی، حسین علیمحمدی اصل، فیروز امانی، فرهاد پورفرضی، نسرین همایونفر، منصوره کریم اللهی، حجت اله صفیر، عدالت حسینیان،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری های عروق کرونر، علت اصلی مرگ و میر در کشورهای صنعتی و در حال توسعه می باشند. دخالت عوامل عفونی از جمله هلیکوباکتر پیلوری به عنوان یک عامل خطر برای سندرم حاد کرونری مطرح می باشد. این مطالعه به منظور بررسی ارتباط بین عفونت هلیکوباکتر پیلوری با سندرم حاد کرونر طراحی و اجرا گردید. روش کار: مطالعه مورد-شاهدی بر روی 300 مورد بیمار با سندرم حاد کرونر و 300 شاهد در مراکز آموزشی درمانی امام خمینی، فاطمی و علوی شهر اردبیل در سال 1388 انجام گرفت. از افراد مبتلا به انفارکتوس حادمیوکارد وآنژین صدری ناپایدار (گروه مورد) و افراد بستری در بخش های ارتوپدی، جراحی و ارولوژی که سابقه بیماری قلبی نداشتند (گروه شاهد) نمونه خون گرفته شد و پس از جدا نمودن سرم، آنتی بادی هلیکوباکترپیلوری به روش الیزا در دو گروه اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی، آزمون های آماری t و کای دو در نرم افزار spss تحت آنالیز قرار گرفت. یافته ها: بررسی یافته ها نشان داد که 79 نفر (3/26%) از گروه شاهد و 122 نفر (66/40%) از گروه مورد دارای IgG مثبت بودند و اختلاف بین گروه ها معنی دار بود ( 05/0 > p ) بررسی عوامل خطرزای بیماری های قلبی عروقی تائید شده در افراد گروه مورد و شاهد نشان داد که در افراد IgG مثبت عوامل خطرزای قلبی عروقی نسبت به موارد منفی و مشکوک IgG بیشتر بود ولی مقایسه عوامل خطرزا بین دو گروه مورد و شاهد به غیر از یک مورد تفاوت معناداری را بین دو گروه نشان نداد ولی مقایسه پرفشاری خون و سابقه بیماری قلبی بین افراد با سرولوژی مثبت در دو گروه مورد و شاهد تفاوت آماری معنی داری داشت ( 05/0 > p ). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که احتمالا عفونت با هلیکوباکترپیلوری در بروز سندرم حاد کرونر دخیل می باشد لذا مطالعات تکمیلی بیشتری جهت اثبات ارتباط سندرم حاد کرونر و عفونت هلیکوباکتر پیلوری پیشنهاد می شود.
منوچهر براک، فرهاد پورفرضی، شیما جیرودی، گیتی رحیمی، یاسمین پهلوان،
دوره 12، شماره 5 - ( ویژه نامه پایان نامه ها 1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: بیمارستان از محیط‌های با خطر بالا در رابطه با ایجاد عفونت است. بالا بودن خطر عفونتهای بیمارستانی صرف‌نظر از مشکلات هزینه‌، مهمترین دلایل واهمه بیماران در مراجعه به مراکز درمانی است. عفونت بیمارستانی بعد از پذیرش بیماران در بیمارستان رخ می‏دهد. این عفونت معمولاً با مرگ و میر و ناخوشی قابل توجه همراه است. بنابراین، این مطالعه جهت تعیین شیوع عفونت‏های بیمارستانی و علل احتمالی مرتبط با آن در بیمارستان بوعلی اردبیل در سال 1389 انجام شده است.

  روش کار: این مطالعه، یک مطالعه مقطعی است که با جمع آوری اطلاعات از طریق معاینات بالینی، تستهای آزمایشگاهی و پر کردن فرمهای بیماران با عفونت بیمارستانی در بیمارستان بوعلی اردبیل از سال 1389 تا 1390 انجام شده است. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و به صورت فراوانی و درصد بیان شده است.

  یافته ها: از کل 3254 بیمار، 42 مورد (3/1%) با عفونت بیمارستانی شناسایی شد. 6/47% مذکر و 4/52% مؤنث بودند. این عفونت در بیماران با سنین بین 1 ماه تا 1 سال با 8/23% شایعتر بود. سپسیس (3/33%)، پنومونی و عفونت خون (8/23%) و عفونت دستگاه ادراری (19%) به ‏ترتیب شایعترین عفونتها بودند. میانگین طول مدت بستری در بیمارستان 86/26 روز بود. کلبسیلا شایعترین پاتوژن (8/23%) گزارش شده بود. فراوانی عفونت در NICU (1/38%) بیشتر بود.

  نتیجه گیری: در این مطالعه فراوانی عفونت بیمارستانی کمتر از سایر مطالعات بود. توزیع عفونت با سن، بخش و طول مدت بستری در بیمارستان رابطه داشت.


فرهاد پورفرضی، عباس یزدانبد، رضا دانشور، سیدحسین صابری،
دوره 12، شماره 5 - ( ویژه نامه پایان نامه ها 1391 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان کولورکتال سومین بدخیمی شایع در جهان محسوب می‏شود. امروزه ارتباط نزدیکی بین سرطان کولورکتال و بعضی عادات فردی نظیر شیوه زندگی و رفتارهای تغذیه ای نشان داده شده است. از این رو هدف از مطالعه حاضر بررسی و شناسایی عوامل مؤثر در بروز سرطان کولورکتال می‏باشد. روش کار: این مطالعه از نوع مورد شاهدی است و بیماران مبتلا به کانسر کولورکتال که در مرکز ثبت سرطان اردبیل، ثبت شده بودند، به همراه گروه شاهدی که برای آنها انتخاب گردید، جمعیت مورد مطالعه را تشکیل می‏دادند. پرسشنامه حاوی سوالاتی در مورد سن، جنس، مصرف سیگار و الکل، عادات غذایی، سابقه مصرف دارو ها و سرطان در فامیل مورد استفاده قرار گرفت. همزمان میزان سطح سرمی IgG و IgM علیه هلیکوباکتر پیلوری بررسی شد. اطلاعات بدست آمده وارد SPSS v16 گشته و مورد آنالیز قرار گرفت. یافته ها: در این مطالعه 160 نفر شرکت کردند که 80 نفر آن ها در گروه مورد و 80 نفر دیگر در گروه شاهد بودند. 43 نفر (8/53%) مرد و 37 نفر (2/46درصد) زن بودند. در گروه مورد 45% افراد سن 61 تا 80 سال و در گروه شاهد 45 % سن بین 41 تا 60 سال داشتند. در گروه شاهد 7/3 درصد با BMI کمتراز 19، 45 درصد بین 9/24-19، 8/38 درصد بین 9/29-25 و 5/12درصد BMI بالای30 داشتند، که این ارقام در گروه مورد به ترتیب 5/2، 5/32، 2/46 و 8/18 درصد بود. در این پژوهش میان دو گروه مورد مطالعه از نظر مصرف سیگار ( 026/0 =p)، شغل( 031/0 =p )، سابقه مصرف ضد التهاب های غیر استروئیدی ( 003/0 =p ) سابقه فامیلی مثبت ( 001/0 =p)، مصرف کربوهیدرات ( 001/0 >p) و سبزیجات ( 001/0 >p) و همچنین IgG مثبت سرم علیه هلیکوباکتر پیلوری ( 029/0 =p) تفاوت معنی داری مشاهده شد. نتیجه گیری: ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﯾﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ وﺟﻮد اثرات محافظتی مصرف سبزی و میوه بر روی ابتلا به کانسر کولورکتال و راﺑﻄـﻪ ﺑـﯿﻦ افزایش مصرف کربوهیدرات و همچنین سابقه مصرف سیگار، سابقه فامیلی مثبت و نیز IgG مثبت سرم ﺑﺎ ﺳﺮﻃﺎن ﮐﻮﻟﻮرﮐﺘﺎل اﺳﺖ.
بهزاد باباپور، فرهاد پورفرضی، مهدی صمدزاده، علیرضا محمدزاده، الهام عتیقی، بیتا شهباززادگان،
دوره 13، شماره 3 - ( پاییز 1392 )
چکیده

زمینه و هدف: پرفشاری خون یکی از مهمترین و شایع‌ترین مشکلات بهداشتی در اکثر جوامع می‌باشد که اغلب بدون علامت بوده و به آسانی قابل ردیابی و کنترل است. درمان‌های دارویی متنوعی برای پرفشاری خون وجود دارند. دیورتیک‌ها، مهار‌کننده های گیرنده‌های بتا، مهارکننده‌های کانال‌های کلسیم، مهار کننده‌های آنزیم مبدل آنژیوتانسین، آنتاگونیست‌های گیرنده آنژیوتانسین، مهارکننده‌های گیرنده آلفا و گشادکننده‌های شریانی از آن جمله‌اند. این مطالعه جهت بررسی مقایسه‌ای تعدادی از این داروها جهت کمک به انتخاب بهترین استراتژی جهت درمان انجام شد.
روش کار: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی به روش دو سوکور بود. 150 بیمار مبتلا به پرفشاری خون که تحت درمان دارویی نبوده، کنتراندیکاسیون برای مصرف هیدروکلروتیازید، انالاپریل و آتنولول نداشتند، به صورت تصادفی در سه گروه قرار گرفته و تحت درمان با سه داروی فوق قرار گرفتند. گروه اول آتنولول 50 میلی گرم روزانه یک عدد، گروه دوم هیدروکلروتیازید 50 میلی گرم روزانه یک عدد و گروه سوم انالاپریل 5 میلی گرم هر 12 ساعت یک عدد دریافت کردند. پس از 3 هفته فشار خون آنها مجدداً اندازه‌گیری شد و نتایج مورد تجزیه و تحلیل و مقایسه قرار گرفت.
یافته ها: آتنولول 7/6±7/26 میلی متر جیوه(%1/16) فشارخون سیستولیک و 2/1±3/10 میلی متر جیوه (%4/10) فشارخون دیاستولیک و 4/6±1/16 میلی متر جیوه(%1/13) میانگین فشارخون شریانی را کاهش داد. انالاپریل باعث 8/8±6/30 میلی متر جیوه(%4/17) کاهش در فشارخون سیستولیک، 4/4±5/11 میلی متر جیوه(4/11%) کاهش در فشار خون دیاستولیک و 0/7±9/17  میلی متر جیوه (%2/14) کاهش در میانگین فشارخون شریانی شد. هیدروکلروتیازید نیز 8/5±1/25  میلی متر جیوه(%6/14) فشارخون سیستولیک، 3/2±2/9 میلی متر جیوه(%3/9) فشارخون دیاستولیک و 4/6±5/14  میلی متر جیوه (%8/11)میانگین فشارخون شریانی را کاهش داد.
نتیجه‌گیری: با وجود توصیه روزافزون بر استفاده از هیدروکلروتیازید در درمان فشار خون به نظر می‌رسد استفاده تنها از این گروه دارویی تأثیر کمتری در مقایسه با گروههای دیگر دارد و شاید اضافه کردن این رده دارویی به داروهای دیگر و درمان ترکیبی مناسب‌تر از درمان تک دارویی با این گروه باشد.


حسین دوستکامی، عدالت حسینیان، عفت مظاهری، ناصر اصلان آبادی، صمد غفاری، بهرام سهرابی، ایرج محمدزاده، فرهاد پورفرضی، ناصر مویدنیا،
دوره 13، شماره 3 - ( پاییز 1392 )
چکیده

زمینه و هدف: ضایعات محل دو شاخه شدن عروق کرونر از ضایعات مهم و پیچیده باانواع متفاوت استراتژیهای درمانی هستند. در این مطالعه بیماران مبتلا به ضایعات دو شاخه تحت درمان قرار گرفتند و پیامدهای بالینی طی دوره نه ماهه مورد پیگیری قرار گرفت.
روش کار: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی که از دی ماه 1386 تا اسفند 87 در مرکز آموزشی درمانی شهید مدنی تبریز انجام شد، 96 بیمار (83 نفر مرد و 13 نفر زن) مورد مطالعه قرار گرفتند .بیماران بر اساس استفاده از یک یا دو استنت و همچنین استفاده از استنت دارویی و غیر دارویی در دو گروه قرار گرفتند و بعد از آنژیو پلاستی تشخیصی در صورت وجود ضایعات دو شاخه بر اساس تقسیم بندی مدینا بر حسب نوع ضایعه آنژیو پلاستی انجام گرفت. در صورت وجود درد، تغییرات الکتروکاردیوگرام و اندیکاسیون آنژیوگرافی اقدام تشخیصی مناسب طی مدت زمان پیگیری انجام گردید. پیامدهای بالینی شامل حوادث حاد عروق کرونری ثبت شد ند و تجزیه و تحلیل آماری با استفاده ازSPSS-16  انجام شد. جهت مقایسه ارتباط متغیر ها از آزمونهای کای دو، فیشر وT test  استفاده گردید.
یافته ها: 5/86% بیماران مرد و 5/13% زن بودند. متوسط سن بیماران 9/9 ±56 سال، شایعترین عامل خطر هیپرتانسیون (7/47%) و شایعترین شکایت در هنگام مراجعه آنژین پایدار (2/55%) بود. 26٪ سابقه MI و 2/7٪ PCI و 2/5٪ سابقه CABG داشتند. در 5/65٪ بیماران شایعترین محل ضایعه محل دو شاخه شدن شریان قدامی نزولی چپ بود. در 4/10٪ شایعترین عارضه خونریزی خفیف از محل آنژیوگرافی بود و 2/5% بیماران هماتوم ملایم داشتند. از نظر وجود شرح حال سکته قلبی و مراجعه با آنژین پایدار و صعود قطعه ST در الکتروکاردیوگرام بین دو گروه، دارای یک و دو استنت، تفاوت معنی دار موجود بود (03/0=p). همچنین از نظر وجودگرفتاری و طول ضایعه در شاخه فرعی انجامKissing balloon  بعد از تعبیه دو استنت تفاوت معنی‏داری بین این دو گروه نشان داد. در بین دو گروه دارای استنت دارویی و استنت غیر دارویی، زمان پروسیجر، دوز رادیاسیون و زمان فلوروسکوپی بین دو گروه تفاوت معنی‏دار وجود داشت (05/0=p) از نظر حوادث حاد عروق کرونری کلی درشش ماه اول در گروه دارای دو استنت این حوادث بیشتر و تفاوت معنی‏دار بود.
نتیجه گیری: سن بیماران در این مطالعه پایین بود و در بسیاری از این بیماران استنت غیر دارویی مورد استفاده قرار می‏گیرد و بدین علت نتایج استفاده از دو استنت غیر دارویی با پیامدهای نامطلوبی همراه است.


نسرین فولادی، فرهاد پورفرضی، جلال تقی زاده، حسین علی محمدی، راحله محمدی،
دوره 14، شماره 4 - ( زمستان 1392 )
چکیده

زمینه و هدف: اعتیاد عامل تهدید جدی ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی می باشد. برای کاهش رفتارهای پرخطر ناشی از اعتیاد تزریقی، باید شناخت دقیقی از رفتارها و ویژگی های معتادین داشت. این پژوهش با هدف ارزیابی این ویژگی ها صورت گرفت.
روش کار: مطالعه مقطعی مقایسه ای بر روی دو گروه 360  نفری  شامل 180 معتاد با و 180 معتاد بدون تزریق مشترک با استفاده از پرسشنامه راهنمای مصاحبه انجام گرفت. نتایج با نرم افزار SPSS نسخه 16 و روشهای آماری توصیفی (انحراف معیار و میانگین) و تحلیلی شامل تی تست، آنالیز واریانس و همبستگی مورد تجزیه و تحلیل  قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد که جنس، وضعیت تاهل، وضعیت اشتغال، سن شروع اعتیاد، سن شروع تزریق، تواتر تزریق مواد مخدر، دفعات تزریق در روز، محل دریافت سرنگ برای تزریق، نوع شرکای جنسی در چند ماه اخیر، بین معتادین تزریقی با تزریق مشترک و معتادین  تزریقی بدون تزریق مشترک،  تفاوت معناداری نداشت. ولی معتادین با تزریق مشترک، سطح تحصیلات پایین تر داشتند ( 037/0 =P)، تعداد سرنگ نو دریافتی شان در ماه کمتر بود ( 001/0 =P)، احتمال ابتلا به ایدز را در خود بیشتر دانسته اند (001/0 =P)،  مذاکره با شریک جنسی در مورد استفاده از کاندوم و نیز استفاده از کاندوم در آخرین رابطه جنسی خود را کمتر ذکر کرده اند (001/0 =P)، میانگین تعداد شرکای جنسی خود در 3 ماه اخیر را بیشتر ذکر کرده اند (003/0 =P). همچنین بین درک از خطر و نیز استفاده از کاندوم درمعتادین تزریقی با تزریق مشترک ارتباط معناداری وجود داشت ( 001/0 =P ).
نتیجه گیری: با توجه به ارتباط معنادار بین درک از خطر و استفاده از کاندوم در معتادین تزریقی با تزریق مشترک، باید جهت افزایش استفاده از کاندوم در میان معتادین تزریقی، اطلاع رسانی مناسبی به معتادان شود.

گلثوم صورآذر، حبیب توسلی، شهلا فرضی پور، بهبود جعفری، مسعود نعمتی عطار،
دوره 18، شماره 1 - ( بهار 1397 )
چکیده

زمینه و هدف: عفونت های میکروبی واژن شایع بوده و باکتری­ها به اندازه عوامل قارچی و تک یاخته ای در آن دخالت دارند. گاردنرلا واژینالیس ارگانیسمی است که اغلب تصور میشود مهمترین نقش را در ایجاد واژینوز باکتریال ایفا میکند. این مطالعه با هدف بررسی مقایسه ارزش روش تشخیصی کشت با معیار آمسل در تشخیص عفونت گاردنرلا واژینالیس در بیماران دارای عفونت دستگاه تناسلی انجام گردید.
روش کار: مطالعه بصورت مقطعی بر روی 150 نمونه از زنان 55-15 ساله که با شکایت ترشحات واژینال (ازبهمن 1395 تا تیر 1396) به بیمارستان علوی اردبیل مراجعه کرده بودند انجام گرفت. برای هر یک از مراجعین سه معیار از معیارهای تشخیصی چهار گانه آمسل که شامل ترشحات هموژن، اندازه گیری pH و تست ویف می باشد، انجام و چنانچه دو معیار از آنها مثبت بودند پرسشنامه حاوی اطلاعات عمومی و بالینی تکمیل و با استفاده از سه سوآپ استریل، از ناحیه دستگاه تناسلی زنان نمونهبرداری به عمل آمده، سوآپ اول برای روش کشت، سوآپ دوم برای تست ویف و سوآپ سوم برای رنگآمیزی پاپانیکولائو و بررسی وجود سلولهای کلیدی در نمونه اسمیر واژن به عنوان معیار چهارم آمسل به منظور تشخیص واژینوز باکتریال استفاده شد. در کل بر اساس معیارهای آمسل و همکاران، چنانچه سه معیار از معیارهای چهارگانه آمسل در یک فرد مثبت شود آن فرد به عنوان مثبت در نظر گرفته میشود.
یافته ها: از مجموع 150 نفرمراجعه کننده، 21 نفر به عنوان عفونت گاردنرلا واژینالیس تشخیص داده شدند که از این تعداد 14 نفر (66/6 %) از آنها دارای کشت مثبت گاردنرلا بودند. تمامی 21 بیمار (100 %) مبتلا به عفونت گاردنرلا واژینالیس دارای سلولهای کلیدی در پاپ اسمیر بودند. 20 نفر(23/95 %) دارای PH بالاتر از 5/4، 18 نفر (85/71 %) دارای تست ویف مثبت و 16 نفر (76/19 %) دارای ترشحات هموژن بودند.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که روش کشت در مقایسه با معیار تشخیصی آمسل از دقت کافی برای شناساسی عفونت گاردنرلا واژینالیس برخوردار نمیباشد. علاوه بر این روش تشخیصی کشت پرهزینه و وقت گیر میباشد.
یوسف محمدی کبار، احد اعظمی، طاهره اکراسرایان، فرهاد پورفرضی، محمد نگارش،
دوره 21، شماره 3 - ( پاییز 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: استئوآرتریت زانو عامل مهمی برای درد و ناتوانی در افراد جامعه به شمار می­رود که در پژوهش حاضر به بررسی عوامل خطر استئوآرتریت اولیه زانو در بیماران با شکایت درد زانو و ارتباط آنها با استئوآرتریت زانو پرداخته می­گردد.
روش کار: 87 نفر در هر گروه وارد مطالعه شدند و از نظر سنی همسان­سازی گردیدند. گـروه مورد از بین خانم­های زیر 50 سال که با شکایت درد زانو مراجعه کرده بودند و گروه شاهد نیز از میان بیماران با سن زیر 50 که با شکایت درد زانو و بدون یافته­های رادیولوژیک اوستئوآرتریت، انتخاب گردید.
یافته ­ها: نتایج نشان داد میزان استئوآرتریت زانو با شاخص توده بدنی ارتباط معنی­داری دارد (0/001=p). ارتباط استئوآرتریت زانو با میزان ESR معنی­دار نبود ولی افزایش CRP با p-value برابر با 0/01 با ریسک حدوداً 3/5 برابری افزایش استئوآرتریت زانو همراه بود. با افزایش میزان تحصیلات، میزان استئوآرتریت زانو کاهش پیدا کرد (0/022=p). افزایش میزان فعالیت سرپایی شبانه روزی به طور معنی داری با افزایش استئوآرتریت زانو ارتباط داشت (0/032=p). در بررسی­های انجام شده استئوآرتریت زانو با نوع سرویس بهداشتی مورد استفاده، استفاده از پله ارتباط آماری قابل توجهی از نظر آماری نداشت.
نتیجه­ گیری: استئوآرتریت زانو با شاخص توده بدنی؛ میزان تحصیلات، شاخص CRP و میزان فعالیت شبانه روزی ارتباط دارد و توصیه می­شود که با کمکردن وزن در افراد با شاخص توده بدنی غیرطبیعی، ورزش و بهبود سبک زندگی از میزان بروز استئوآرتریت زانو و ناتوانی ناشی از آن کاسته شود.

صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.19 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4623