|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
4 نتیجه برای سیادت
سید داور سیادت، هدی شیردست، محمدرضا آقاصادقی، داریوش نوروزبان، سید محمد اطیابی، سید مهدی سادات، ساناز سلیمانیه، علی شریفات، ارفع مشیری، دوره 10، شماره 3 - ( پاییز 1389 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش ها نشان می دهد که لیپوپلی ساکارید ( LPS ) بعنوان مهمترین ساختمان آنتی ژنیکی سویه های صاف بروسلا ،کاندیدای مناسبی برای طراحی واکسن های زیرواحدی است. از طرفی کاربرد ادجوانت های با منشا میکروبی در القاء پاسخهای ایمنی سبب طراحی نسل جدید واکسنهای زیرواحدی شده است که نمونه آن وزیکول غشای خارجی ( Outer Membrane Vesicle: OMV ) نیسریا مننژیتیدس است. وزیکول غشای خارجی باعث افزایش عیار آنتی بادی از کلاس IgM و IgG علیه آنتی ژنی می شود که به همراه آن تزریق شده است. در این تحقیق، تاثیر کمپلکس غیر کوالان LPS+OMV در القای ایمنی سلولی با ارزیابی مقدار تولید و ترشح IFN-γ ، IL-4 و IL-10 بررسی و الگوی فعالسازی زیر گروه های Th1 و Th2 تعیین گردید. روش کار: لیپو پلی ساکارید توسط روش بهینه سازی شده فنلی تخلیص شد و سپس برنامه ایمیونیزاسیون در سه گروه شش تایی موش BALB /c در روزهای 0، 14، 28 و 42 به صورت زیرپوستی با LPS بروسلا آبورتوس به تنهایی، LPS به همراه ادجوانت فروند و کمپلکس LPS بروسلا آبورتوس و OMV نیسریا مننژیتیدیس سروگروه B انجام گردید. پس از تهیه سوسپانسیون سلول های طحالی، عیار ساتیوکاین های IFN-γ ، IL-4 و IL-10 با روش الایزا بررسی گردید. یافته ها: ایمیونیزاسیون با LPS بروسلا آبورتوس به تنهایی باعث القاء معنی دار عیار IFN -γ نسبت به دو گروه دیگر ( LPS+OMV و LPS+FA ) شد (05/0 p < ) در حالی که عیار IL-4 و IL-10 در تمام گروه ها افزایش اندکی نشان داد. اگرچه به دنبال تزریق کمپلکس LPS+OMV در مقایسه با LPS عیار IL-4 و IL-10 افزایش یافته است ولی در همین گروه نیز عیار IFN -γ در مقایسه با IL-4 و IL-10 بیشتر است. نتیجه گیری: در هر سه گروه، حیوانات ایمیونیزه شده دارای عیار سرمی بالای IFN -γ در مقایسه با IL-4 و IL-10 میباشند. افزایش IFN -γ به دنبال ایمیونیزاسیون مدل حیوانی با LPS (به تنهایی، به صورت کمپلکس با OMV و به همراه ادجوانت) نشان دهنده پاسخ های سلولی Th1 است که باعث افزایش فعالیت سلول های پلی مورفونوکلئر و در نتیجه تسهیل پاکسازی عفونت می شود . عیار کمتر IL-4 و IL-10 در مقایسه با IFN -γ که نشان دهنده مهار پاسخ سلول های Th2 می باشد در هر سه گروه به دنبال ایمیونیزاسیون با LPS مشاهده می شود که می تواند به عنوان عاملی مؤثر در کارآیی واکسن زیر واحدی بروسلوز (بر پایه LPS ) مطرح گردد چراکه پاسخ سلول های Th2 اساساً در ساز و کارهای دفاعی علیه بروسلا نه تنها کاربردی ندارد بلکه با مهار جمعیت های مؤثر از سلول های Th ( ( Th1 باعث افزایش احتمال بقای درون سلولی این میکروارگانیسم می گردد.
منوچهر براک، ستاره ممیشی، سید احمد سیادتی، پیمان سلامتی، قمرتاج خطائی، مهرداد میرزارحیمی، دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1390 )
چکیده
مقدمه و هدف : عفونتهای بیمارستانی، میزان مرگ و میر وطول مدت بستری را افزایش میدهد و باید به عنوان یک مشکل مخاطرهآمیز سلامت مد نظر قرار گیرند. هدف از مطالعه حاضر بررسی ریسک فاکتورها و مقاومت باکتریایی در عفونتهای بیمارستانی در بخشهای مراقبتهای ویژه نوزادان ( NICU ) و کودکان ( PICU ) در بیمارستانهای مرکز طبی کودکان و بهرامی میباشد. روش کار : مطالعه به صورت توصیفی مقطعی و آیندهنگر از ابتدای مهر ماه 1386 تا پایان شهریور ماه 1387 در بخشهای NICU و PICU بیمارستانهای مرکز طبی کودکان و بهرامی تهران انجام گرفت. بیمارانی که پس از 48 ساعت بعد از بستری دچار علائم عفونت شده بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. عوامل عفونی توسط آزمونهای استاندارد میکروبشناسی شناسایی شدند و حساسیت میکروبی به آنتی بیوتیکها با استفاده از روش انتشار در آگار صورت گرفته و عوامل خطر شامل نوع بیمارستان، نوع بخش، سابقه بستری، نقص ایمنی، تب، کاتتر وریدی، کاتتر ادراری، ساکشن، تغذیه وریدی، شنت مغزی، عمل جراحی با تکمیل پرسشنامه جمع آوری و دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها : در این مطالعه مجموعاً 70 بیمار به عفونت بیمارستانی دچار شده بودند بطوریکه شیوع عفونتهای بیمارستانی 3/9% بوده و از نظر نوع آلودگیهای میکروبی در بیماران مبتلا، پسودوموناس آیروژنوزا 3/24% و کلبسیلا پنومونی 6/18% و اینتروباکتر 14/3% از شایعترین باکتریهای جدا شده در بیماران بودند. محل بیمارستان و استفاده از ساکشن و عمل جراحی از شایعترین ریسک فاکتورهای مرتبط با عفونتهای بیمارستانی بودهاند (05/0 > p ). نتیجه گیری: یافتههای ما نشان داد که محل بیمارستان و استفاده از ساکشن و همچنین نوع عمل جراحی از شایعترین عوامل خطر و پسودوموناس آئروژینوزا و کلبسیلا پنومونیه و اینتروباکتر از شایعترین عوامل میکروبی بودهاند که نیازمند ارتقای فرآیندهای مرتبط با آن به منظور بهبود وضعیت عفونتهای بیمارستانی میباشند.
رضوان ذبیح اللهی، مریم نورمحمدی، آذر فرهنگ اصفهانی، روح اله وهاب پور، سید مهدی سادات، محمد رضا آقاصادقی، منصور صالحی، سید داور سیادت، دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: تحقیقات بسیاری در زمینه یافتن داروهای ضد ویروس HIV در حال انجام میباشند. بررسی بر روی این ترکیبات نیازمند کار با ویروس زنده است که خطرات زیستی فراوانی برای کاربران دارد. لذا در تحقیق حاضر، یک سیستم جدید و ایمن سنجش میزان اثرات سایتوپاتیک HIV با استفاده از ویروسهای HIV-1 با قابلیت یک سیکل همانندسازی (SCR) معرفی شده است. روش کار: ویروسهای HIV-1 با قابلیت یک سیکل زندگی، به وسیله ترانسفکشن در سلولهای HEK293T تولید شدند. پلاسمیدهای pMD2G ، pSPAX2 و pmzNL4-3 برای تولید ویروس استفاده شدند. سلولهای هدف MT-2 با مقادیر مختلف از ویروس SCR HIV-1 آلوده شدند. میزان تشکیل سنسشیوم در میان سلولهای آلوده شده به وسیله شمارش زیر میکروسکوپ نوری بررسی شد. میزان مرگ و میر سلولهای آلوده شده به ویروس به وسیله سنجش میزان تکثیر سلولی با روش XTT بررسی شد. داروهای نویراپین و ایندیناویر به عنوان کنترل مثبت استفاده شدند. یافته ها: با افزایش میزان ویروس شروع کننده آلودگی تا حد 1600ngP24 ، تعداد سنسشیوم در میان سلولهای هدف افزایش نشان داد. با افزایش میزان ویروس به میزان بالاتر تولید سنسشیوم در میان سلولهای MT-2 کاهش یافت. افزایش تعداد سنسشیوم تا سه روز پس از آلودگی مشاهده و سپس کاهش خود به خودی نشان داد. مرگ سلولی در میان سلولهای هدف با رسیدن میزان ویروس شروع کننده به 1600ngP24 به حداکثر خود رسید. میزان توان 50% بازدارندگی اثرات سایتوفیت ( IC50 ) محاسبه شده برای ترکیبهای BMS806 و نویراپین بر اساس روش ابداع شده در این مطالعه به ترتیب 30 و 50 نانومولار بوده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه امکان انجام بررسی اثرسایتوپاتیک HIV با استفاده از ویروسهای SCR HIV وجود دارد. همچنین نتایج بررسی میزان اثر ضد ویروسی دو داروی نویراپین و BMS806 نشان دهنده دقت این روش برای سنجش اثر ضد HIV-1 ترکیبات مختلف میباشد. همانندسازی یک دورهای SCR HIV باعث افزایش امنیت زیستی روش ابداعی در این مطالعه نسبت به استفاده از ویروس نامیرا میباشد.
فرشاد نجومی، اشرف محبتی مبارز، علی هاتف سلمانیان، سید داور سیادت، نیما خرم آبادی، هانیه آقابابا، دوره 12، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: همـوفیلوس آنفلوانزا، باسیل گرم منفی است که بخشی از میکروفلور نازوفارنکس را در اغلب افراد تشکیل داده و سویه های مختلف آن در دو گروه کپسولدار (قابل طبقه بندی) و بدون کپسول (غیرقابل طبقه بندی) مورد مطالعه قرار میگیرد. پروتئین غشاء خارجی P6 ، نوعی ایمونوژن حفاظت شده و پایدار درمیان سویههای فاقد کپسول و نیز سویههای کپسولدار هموفیلوس آنفلوانزا میباشد و خود بعنوان کاندید مناسبی جهت واکسیناسیون علیه هموفیلوس آنفلوانزا مطرح گردیده است. هدف از این مطالعه، تولید و تخلیص آنتیژن نوترکیب P6 به عنوان یک پروتئین حامل در واکسنهای کونژوگه میباشد. روش کار: قطعهای به طول324 جفت باز از بخش انتهای ژن کد کننده پروتئین P6 در حامل پلاسمیدی pJET1.2 و متعاقبا در pET28a(+) کلون شد. القای تولید پروتئین با یک میلی مولار IPTG صورت گرفت و تخلیص آن با حل کردن اجسام سلولی در اوره، جذب با رزین نیکل، حذف اوره با شیب کاهشی اوره در محلول های شستشو و نهایتا جمع آوری پروتئین نوترکیب به شکل محلول در ایمیدازول انجام شد. حذف ایمیدازول با دیالیز در برابر بافرفسفات نمکی صورت پذیرفت. پروتئین نوترکیب P647-153 با استفاده از آنتی سرم پلی کلونال خرگوشی ضد هموفیلوس آنفلوانزا با استفاده از روش وسترن بلات تایید گردید. یافته ها: پروتئین نوترکیب P647-153 در میزبان E. coli BL21(DE3) با موفقیت بیان و تخلیص گردید (حدود 4 میلی گرم درهر لیتر کشت مایع LB ). ساختار آنتیژنی پروتئین نوترکیب P6 نیز با استفاده از ایمونوبلاتینگ تأیید شد. نتیجه گیری: نتایج وسترن بلات به موازات نتایج تعیین توالی، حاکی ازصحت تولید پروتئین P647-153 نوترکیب و حفظ نسبی ساختار اپی توپی آن میباشد.
|
|
|
|
|
|