|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
5 نتیجه برای سمیعی
فرحناز صدیقیان، هایده سمیعی، هایده علاءالدوله ای، دوره 8، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف: در طی حاملگی به دلیل افزایش حجم پلاسمای مادری، مقدار Hb و HCT کاهش می یابد. نیاز خانم باردار به آهن به دلیل افزایش حجم خون و سلولهای خونی، رشد جنین و جفت افزایش می یابد و به همین دلایل برای بسیاری از خانمهای باردار مکمل یاری با آهن صورت می گیرد. در این مطالعه شاخصهای خونی بعد از مصرف دوزهای مختلف مکمل یاری آهن در خانمهای باردار سالم بررسی شدند تا بتوان از مصرف زیادی آهن خودداری نمود. روش کار: در این مطالعه مقطعی - تحلیلی، از بین خانمهای باردار سالم 150 نفر انتخاب و به دو گروه شاهد و مورد تقسیم شدند. از 3 ماهه دوم به گروه شاهد دوزهای روزانه آهن و به گروه مورد، 3 بار در هفته مکمل آهن داده شد و در 3 ماهه اول، دوم و سوم آزمایش CBC بر روی آنان انجام و داده ها با روش آماری SPSS آنالیز گردید. یافته ها: مقادیر Hb، HCT و RBC در هر دو گروه شاهد و مورد در 3 ماهه دوم و سوم نسبت به 3 ماهه اول با اختلاف معنی داری کاهش (p<0/05) داشته است. ولی تفاوت معنی داری در مقادیر شاخصهای خونی در بین دو گروه دیده نشده است. نتیجه گیری: با توجه به اینکه اختلاف معنی داری در بین دو گروه شاهد و مورد در مقادیر شاخصهای خونی مشاهده نشده است. پیشنهاد می شود که در خانمهای باردار سالم از دوزهای متناوب مکمل آهن استفاده گردد تا از اثرات احتمالی زیانبار مصرف زیادی آهن جلوگیری شود.
رحیم معصومی، نوید معصومی، نسرین فولادی، الهه سمیعی، دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: هایفما به وجود خون در اتاق قدامی اطلاق شده و ترومای بلانت از علل شایع ایجاد آن میباشد. از عوارض هایفما میتوان به خونریزی ثانویه اشاره کرد. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر داروی ترانکسامیک اسید ( Tranexamic Acid ) در کاهش عود خونریزی اتاق قدامی در هایفمای تروماتیک بود. روش کار: مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شده می باشد که بر روی 54 بیمار مبتلا به هایفمای تروماتیک که در بین سالهای 1385 تا 1387 به بخش چشم بیمارستان علوی مراجعه کرده بودند، انجام شد. بیماران به دو گروه تقسیم و یک گروه داروی ترانکسامیک اسید و گروه دیگر شبه دارو دریافت کردند. پس از بررسی و معاینه چشم در مدت زمان معین، داده های حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمونهای آماری کای دو و تی تست مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: بر اساس نتایج حاصل از مطالعه حاضر 6/79% از بیماران مرد و 4/20% زن بودند. متوسط سن بیماران 44/9 ± 8/19 سال بود. 3/33% افراد حدت بینایی در حد Light Perception ، 6/29% در حد Hand Motion و 2/35% در حد Finger Count بود. در این مطالعه 9/1% افراد هایفمای گرید I ، 1/11% گرید II و 9/38% گرید III و 1/48% گرید IV داشتند. در بین افرادی که داروی ترانکسامیک اسید دریافت کرده بودند خونریزی مجدد مشاهده نشد و در سایر بیماران در 5 نفر عود خونریزی داشتند. نتیجه گیری: مصرف داروی ترانکسامیک اسید به میزان 19% باعث کاهش عود خونریزی گردید، بنابراین مصرف این دارو جهت کاهش عود خونریزی در هایفمای ترومای بلانت و انجام مطالعات بیشتر جهت تعیین ارتباط بین فشار داخل چشم بیماران و میزان خونریزی مجدد پیشنهاد میشود.
الناز سلمانی کرجان، کامیلا کمالی، مجید کاتبی، افشین سمیعی، فرهاد قدیری صوفی، دوره 19، شماره 1 - ( بهار 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: فاکتور هستهای کاپای B (NF-κB)، به عنوان یک عامل رونویسی اصلی، در پیشرفت و توسعه التهاب عروق ریز ناشی از هیپرگلیسمی نقش مهمی ایفا میکند. هیپرگلیسمی باعث فعال شدن NF-κB و به دنبال آن افزایش سیتوکینهای پیش برنده التهاب همچون TNF-α، IL-6 و IL-1β و گسترش التهاب میشود. مطالعات جدید نقش microRNA-146a (miR-146a) را در پاتوژنز دیابت، از طریق یک حلقه فیدبک منفی وابسته به NF-κB نشان دادهاند. اگرچه مطالعات بی شماری بیانگر تغییر غلظت پلاسمایی miR-146a طی هایپرگلایسمی بودهاند، اما هنوز سلولهای منشاء این تغییر مشخص نیستند. بدین منظور این مطالعه تجربی- مداخلهای برای ارزیابی نقش NF-κB بر میزان بیان ژن miR-146a در سلولهای اندوتلیال عروقی بندناف انسان (HUVECs) در شرایط هیپرگلیسمی طراحی شد.
روش کار: سلولهای HUVEC در محیط رشد سلول اندوتلیال در شرایط گلوکز طبیعی (5 میلی مول در لیتر) و شرایط هیپرگلیسمی (25 میلی مول در لیتر) در پلیت 6 چاهکی به مدت 24 ساعت کشت داده شدند. اضافهشدن 30 میکرومول در لیتر JSH-23 به عنوان بازدارنده انتقال NF-κB به هسته، 30 دقیقه قبل از ایجاد هیپرگلیسمی صورت گرفت. جهت اندازه گیری میزان بیان miR-146a و NF-κB روش quantitative Real Time PCR استفاده شد. میزان فعالیت NF-κB با روش ELISA سنجیده شد.
یافته ها: هیپرگلیسمی میزان فعالیت و میزان بیان mRNAی NF-κB را در سلولهای HUVEC به طور معنیداری افزایش داد. همچنین میزان بیان miR-146a در گروه هیپرگلیسمی در مقایسه با گروه کنترل، به طور محسوسی افزایش یافت. از طرف دیگر، JSH-23 باعث جلوگیری از افزایش miR-146a و نیز افزایش بیان mRNAی NF-κB در سلولهای هیپرگلیسمی گردید.
نتیجه گیری: این یافته نشان میدهد که NF-κB بیان ژن miR-146a را در فاز اولیه هیپرگلیسمی در سلولهای HUVEC افزایش میدهد.
محمد صوفی ابادی، فاطمه سمیعی، محمد حسین اسماعیلی، دوره 23، شماره 2 - ( تابستان 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: تمایل به افزایش خطر ابتلا به زوال عقل در بیماران مبتلا به پریودنتیت وجود دارد ولی حالت عکس آن یعنی نقش بیماری آلزایمر بر بیماری پریودنتال هنوز نامشخص است، بنابراین در این مطالعه تاثیر بیماری آلزایمر تجربی بر سلولهای التهابی پریودنتال، فیبرهای کلاژن و عروق جدید در رتهای نر مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: در این مطالعه تجربی، 16 سر رت نر نژاد ویستار در محدوده وزنی 250-230 گرم، به صورت تصادفی، به 2 گروه کنترل (سالین) و گروه تحت تیمار با 3 میلیگرم/ کیلوگرم استرپتوزوتوسین (تزریق دو طرفه در بطنهای جانبی، با حجم10 میکرولیتر، در هر دو گروه) تقسیم شدند. پس از 4 هفته تیمار، در دو گروه آزمایش ماز آبی موریس بعمل آمد. سپس نمونه برداری از پاپیلای اطراف دو دندان برش دهنده مرکزی موشها با بیهوشی عمیق انجام شد. نمونهها پس از ثابت شدن و تهیه بلوک پارافین، برشهای 5 میکرونی سریالی تهیه شد. پس از رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین، میزان سلولهای التهابی (ائوزینوفیل، ماست سل، سلولهای پلی مورفونوکلئر)، رگزایی و فیبروبلاست به کمک میکروسکوپ شمارش شدند. داده ها با نرم افزار SPSS-21 و آزمون T مستقل تحلیل شد.
یافتهها: نتایج بدست آمده نشان داد که بیماری آلزایمر موجب افزایش سلولهای التهابی پریودنتال، فیبرهای کلاژن و عروق جدید در لثه موشها میشود که تفاوت این تغییرات بین گروه تجربی و کنترل در همه پارامترها معنی دار بود ( p< 0.00).
نتیجهگیری: برطبق این یافتهها بیماری آلزایمر موجب بروز و یا تشدید التهاب و افزایش نرخ بیماریهای پریودنتال در موش میشود و ممکن است همین اثر را هم در انسان داشته باشد.
نرگس خاقان زاده، فاطمه جوادی، افشین سمیعی، دوره 24، شماره 2 - ( تابستان 1403 )
چکیده
لیشمانیوز یک بیماری عفونی انگلی است که سالانه حدود یک میلیون مورد جدید آن رخ میدهد. درمان این بیماری چالشبرانگیز بوده و هزینههای بالایی بهویژه در کشورهای در حال توسعه ایجاد میکند. مطالعات زیادی بر روی اشکال متنوع واکسنها ازجمله انگلهای زنده تخفیف حدت یافته، کشتهشده، آنتیژنهای زیر واحدی، واکسنهای نوترکیب و یا تکنولوژی DNA انجام شده است. بااینوجود، هنوز واکسن پیشگیریکننده مؤثر و کاربردی در سطح گسترده برای لیشمانیوز وجود ندارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی روند توسعه واکسنهای لیشمانیوز است.
مقالات این مطالعه از پایگاههای PubMed ، Web of Scienceو Scopus با جستجوی کلیدواژههای مرتبط و بر اساس موضوع، کیفیت علمی و تاریخ انتشار با تمرکز بر مقالات جدیدتر انتخاب شدند.
مطالعات انجامشده در زمینه توسعه واکسنهای لیشمانیوز نشان میدهد برخی از واکسنها همچون Leishmune، CaniLeish و Leish-Tec که در مراحل مختلف آزمایشهای بالینی قرار دارند، میتوانند به عنوان گزینههای مناسب برای کنترل و پیشگیری از لیشمانیوز در سگ مورد استفاده قرار گیرند. واکسن LeishChim که با تکنیکهای ایمونوانفورماتیک و داکینگ مولکولی طراحی شده نتایج اثربخشی را در مطالعات موشی نشــان داده است. همچنین واکسن زنده مبتنی بر جهش ژن سنترین LmCen-/- ، فاز I کارآزمایی بالینی در انسان را سپری کرده است.
با توجه به اهمیت توسعه واکسن لیشمانیوز، تحقیقات در این زمینه همچنان ادامه دارد. استفاده از مطالعات ایمونوانفورماتیکی و مدلسازی زیستی میتواند به شناسایی سریعتر کاندیداهای واکسن مؤثر کمک کند.
|
|
|
|
|
|