|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
6 نتیجه برای ذاکری
مریم ذاکری حمیدی، سعیده ضیایی، انوشیروان کاظم نژاد، دوره 6، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: دیسمنوره از شکایات شایع در بیماری های زنان می باشد که گاهی با مشکلات گوارشی همراه است. هدف این مطالعه بررسی اثر درمانی ویتامین E بر علایم گوارشی همراه دیسمنوره اولیه نظیر تهوع،استفراغ و اسهال بوده است. روش کار: این مطالعه به روش تجربی، تصادفی انجام گرفت. به تعداد 300 دانش آموز دختر با دیسمنوره اولیه پرسشنامه ای جهت بررسی مشکلات گوارشی ناشی از دیسمنوره اولیه ارایه گردید و بعد از بررسی پرسشنامه 128 نفر که علایم گوارشی همراه دیسمنوره را داشتند وارد مطالعه شدند که 69 نفر از این افراد در گروه مورد و 59 نفر در گروه شاهد قرار گرفتند. دو روز قبل پریود و سه روز اول پریود روزانه به گروه مورد چهار عدد قرص ویتامین E 100 واحدی(400واحد) و به گروه شاهد چهار عدد پلاسبو به صورت جویدنی به مدت چهار ماه تجویر شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS و با بکار بردن آزمون کای اسکوئر با ضریب اطمینان 95% (α=0/05) انجام شد. یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد که ویتامین E در مقایسه با پلاسبو در کاهش مشکلات گوارشی همراه دیسمنوره اولیه در ماه دوم درمان تفاوت معنی داری ندارد (p=0/67) در حالیکه در ماه چهارم درمان بین تأثیر ویتامین E و پلاسبو در کاهش مشکلات گوارشی همراه دیسمنوره اولیه اختلاف آماری معنی داری دیده شد (p=0/001). نتیجه گیری: ویتامین E به عنوان درمانی مؤثر جهت بهبود علایم گوارشی دیسمنوره اولیه از ماه دوم درمان موثر می باشد.
فرزانه مالکی، فرزانه دلگشایی، محمد رضا خاکزاد، محمد وجدان پرست، بهیه ظریف ذاکریان، دوره 7، شماره 3 - ( پاییز 1386 )
چکیده
زمینه و هدف: درماتیت تماسی بیماری شایعی است که حدود 5/4% جمعیت عمومی را مبتلا می کند و درمان های عمده آن بر پایه نرم کننده ها و کورتیکواستروئیدهاست و ارتشاح سلولی عمدتا از نوع منونوکلئرها بخصوص لنفوسیت های Thelper است. هدف از این مطالعه رویکرد مجدد به صنعت گیاهان دارویی با پشتوانه علوم جدید و بررسی تاثیر عصاره الکلی چهارگیاه حنا، بابونه، سدر و صبر زرد بر درماتیت تماسی تجربی در موش است. روش کار: در یکpilot study به روش تجربی ابتدا70 سر موش سوری نژاد ENMARY به وزن تقریبی gr10±50 به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند و پس از تراشیدن پشت گوش چپ آنها با خود تراش در دو نوبت (روزهای صفر و یک) با محلول DNCB (Dinetro Chloro Benzene) به مقدار 400 میکرو لیتر آغشته شد. در روزهای 10 و 14 نیز همان مقدار از محلول DNCB را بر روی گوش چپ حیوان مالیده و همزمان شاهد (روغن زیتون در حلال استون) بر روی گوش راست حیوان تماس داده شد. سپس در زمان های 2، 10، 24، 48، 72، 96، 120 و 150 ساعت پس از تماس دوم، موش ها را با اتر کشته و گوش ها را از قاعده قطع نموده و نمونه های آسیب شناسی تهیه و جهت بررسی ارتشاح سلولی به آسیب شناسی فرستاده شد. در مرحله دوم عصاره الکلی چهار گیاه مورد نظر تهیه و سپس کرم های 4% در پایه coldcream تهیه و با توجه به نتایج مرحله اول که حداکثر زمان ارتشاح لنفوسیت ها را 120 ساعت نشان داده بود داروها را روزی دو نوبت به فاصله 12 ساعت به مدت 7 روز بر روی گوش 40 حیوان در 4گروه 10تایی در محل درماتیت مالیده روز هشتم گوش ها را قطع و بررسی آسیب شناسی انجام شد. دو گروه 10تایی به عنوان شاهد در نظر گرفته شدند در یک گروه coldcream و در گروه دوم هیچ دارویی مالیده نشد.60 موش در مرحله دوم انتخاب و مجموعاً 130 موش مورد مطالعه قرار گرفتند. یافته ها: کاهش ارتشاح لنفوسیت ها پس از 7 روز تجویز دارو با بابونه 66/7% (0/02=p)، سدر 50% صبر زرد 12/5% و حنا صفر درصد مشاهده شد. نتیجه گیری: بابونه با توجه به پاسخ قوی تر 66/7% بهترین اثر را در بهبود ضایعات درماتیت تماسی داشته است
شهربانو کیهانیان، مریم ذاکری حمیدی، فریبا صادقی، جواد خلعتبری، دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده
زمینه و هدف: ترومبوسیتوپنی با شمارش پلاکتی کمتر از 150 هزار در میکرولیتر در 7 تا 10 درصد از بارداریها مشاهده میشود. اتیولوژی ترومبوسیتوپنی در حاملگی میتواند از یک اختلال خوش خیم مثل ترومبوسیتوپنی حاملگی تا سندرم HEELP ( (Hemolysis , Elevated liver Enzymes , Low Platelet count که میتواند کشنده باشد متفاوت باشد. هدف از انجام این مطالعه، بررسی فراوانی ترومبوسیتوپنی در حاملگی در مراجعه کنندگان به مراکز بهداشتی تنکابن در سال 88-1387 بود. روش کار: در این مطالعه مقطعی 150 زن باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی تنکابن که در سه ماهه سوم بارداری بودند با روش نمونهگیری آسان جهت شرکت در مطالعه انتخاب شدند. اطلاعات دموگرافیک و شرح حال فرد، بررسی و آزمایش شمارش سلولهای خونی درخواست شد. در صورت وجود ترومبوسیتوپنی، بررسیهای آزمایشگاهی آنان توسط هماتولوژیست صورت گرفت و آزمایشات تکمیلی لازم بر اساس نیاز هر فرد انجام شد. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 5/11 و آزمون مجذور کای صورت گرفت و 05/0 p < به عنوان معنی دار در نظر گرفته شد. یافته ها: شیوع ترومبوسیتوپنی در بارداری 66/12 % و بیشترین شیوع ترومبوسیتوپنی (68%) در زنان نولی پار دیده شد. علت 95 % موارد، ترومبوسیتوپنی حاملگی و علت 5 % دیگر، ITP بود. افراد دچار ترومبوسیتوپنی حاملگی دچار عارضه نشدند و نیازی به درمان نداشتند. فرد دچار ITP (Idiopathic Thrombocytopenic Purpura) طی زایمان با ایمونوگلوبولین وریدی درمان گردید. نتیجه گیری: ترومبوسیتوپنی حاملگی، شایعترین (95%) علت ترومبوسیتوپنی در حاملگی می باشد و از آنجایی که هیچ عارضه ای برای بیمار و جنین به دنبال ندارد، مسئلهی نگران کنندهای محسوب نشده و نیازمند مداخلات خاص نیز نمی باشد.
بهمن بشردوست، شهرام حبیب زاده، آناهیتا ذاکری، ندا قائمیان، دوره 12، شماره 5 - ( ویژه نامه پایان نامه ها 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: مشکلات قلبی و عروقی در بیماران همودیالیزی یکی از شایع ترین علل مرگ و میر می باشد. هیپرتروفی بطن چپ از مهمترین عوارض قلبی در بیماران همودیالیزی است. بیومارکرهای قلبی و به خصوص تروپونین قلبی I در تشخیص آسیبهای قلبی بیماران همودیالیزی به عنوان عامل پیشگویی کننده بکار رفته و نتایج متناقض داشته اند. با توجه به اهمیت شناسایی این حوادث و به منظور کنترل به موقع آن، این مطالعه با هدف بررسی ارزش پروگنوستیک سطح سرمی تروپونین قلبی I و هیپرتروفی بطن چپ با میزان مرگ و میر در بیماران همودیالیزی مزمن انجام شد. روش کار: این بررسی یک مطالعه توصیفی تحلیلی است که به صورت آینده نگر از ابتدای سال 1385 تا ابتدای سال 1390 بر روی کلیه بیماران واحد همودیالیز که بیش از 3 ماه تحت همودیالیز بودند، انجام گرفت. در ابتدای ورود به مطالعه، سطح تروپونین قلبی I با روش الیزا و میزان هیپرتروفی بطن چپ و شاخص توده بطن چپ با اکوکاردیوگرافی اندازه گرفته شد و بیماران در طی سالهای بعد بدون دخالت تیم جمع آوری کننده داده ها مورد پیگیری قرار گرفتند. بیمارانی که به دلیل سپسیس یا کانسر فوت شدند از مطالعه بیرون گذاشته شد و بیماران زنده مانده به همراه بیمارانی که در اثر عوارض قلبی عروقی فوت شده بودند برای تحلیل نتایج بر اساس سطح تروپونین قلبی I و شاخص توده بطن چپ مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته ها: 76 بیمار در طی 5 سال پیگیری شدند و در این مدت تعداد 35 نفر (1/46 %) فوت شدند. میانگین سن بیماران 62/15 ± 42/57 سال بود. میانگین غلظت تروپونین قلبی I در بیماران زنده مانده 58/0 ± 78/0 و در بیماران فوت شده 68/0 ± 92/0 نانوگرم بر لیتر بود و بین تروپونین قلبی I و مورتالیته ارتباط آماری معنی داری وجود نداشت (39/0= (p . میانگین توده بطن چپ در بیماران زنده مانده 7/77 ± 249 و در بیماران فوت شده 8/100 ± 9/274 گرم بر متر مربع بود و بین شاخص توده بطن چپ و مورتالیته ارتباط آماری معنی داری وجود نداشت (23/0= p ). ارتباط معنیداری بین میزان شاخص توده بطن چپ و تروپونین قلبی I پیدا نشد (19/0= p ). ارتباط معنی دار مستقیمی بین میزان توده بطن چپ و سن بیماران مورد مطالعه وجود داشت (001/0= p ). سن مهمترین فاکتور مرتبط با مورتالیته بود. نتیجه گیری: در این مطالعه بین سطوح سرمی تروپونین قلبی I و هیپرتروفی بطن چپ با میزان مرگ و میر رابطه معنیداری پیدا نشد. این امر ممکن است به دلیل وجود فاکتورهای اثرگذار متعدد نظیر سن، تغذیه، آلبومین سرم، فاکتورهای التهابی، نحوه کنترل فشار خون، بیماریهای زمینه ای و همچنین کیفیت متفاوت زندگی از جمله مراقبت های موجود در منزل باشد.
شهربانو کیهانیان، زهرا فتوکیان، مریم ذاکری حمیدی، دوره 13، شماره 2 - ( تابستان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: متاستازهای استخوانی عوارض بالقوه بدی بر روند زندگی فرد میگذارند. پامیدرونات دارویی است که عوارض اسکلتی را در بیماران دچار متاستازهای استخوانی کم میکند. هدف از انجام این مطالعه بررسی تأثیر پامیدرونات بر دردهای استخوانی بیماران مبتلا به متاستازهای استخوانی سرطان میباشد. روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی 41 بیمار مبتلا به بدخیمی که در بخش انکولوژی بیمارستان امام سجاد (ع) رامسر بستری بودند مورد بررسی قرار گرفتند. به واحدهای پژوهش که با روش نمونهگیری آسان انتخاب شده بودند، آمپول 90 میلی گرمی پامیدرونات به صورت ماهیانه تا 3 ماه به صورت وریدی تزریق شد. داده های حاصله از پرسشنامه مشخصات فردی و بالینی و مقیاس دیداری درد، قبل و بعد از مداخله مورد مقایسه قرار گرفتند. تحلیل دادهها با نرم افزار SPSS نسخه5/11 و آزمونهای تیزوج، کای اسکوئر، فریدمن و ویلکاکسون صورت گرفت و 05/0 > p ، معنیدار در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد فراوانترین گروه سنی (36%)، 59-50 سال و اکثر بیماران (9/65%) زن بودند. شایعترین سرطان، در پستان (9/43%) و متاستاز استخوانی در اکثر بیماران (9/65%) به صورت منتشر بود. شایعترین محل درد در اکثر افراد، در استخوانها، جناغ، ایسکیوم و مهرههای سوم و چهارم توراسیک بود. قبل از درمان، اکثر افراد (5/80%) از درد متوسط و بعد از درمان، اکثریت (5/41%) از درد کم شاکی بودند. همچنین بین میزان مصرف مسکنها در قبل و بعد از درمان ارتباط معنی دار آماری وجود دا شت (032/0= p )، اما بین میزان مصرف اوپیوم در دو مرحله ارتباط معنی دار آماری وجود نداشت (096/0= p ). نتیجهگیری: پامیدرونات در پیشگیری از عوارض استخوانی، کاهش درد و کاهش مصرف مسکنها موثر میباشد. بنابراین می تواند به عنوان درمان اصلی و روتین مورد استفاده قرار گیرد.
رقیه اقبالی زیارت، شهرزاد غیاثوندیان، معصومه ذاکری مقدم، انوشیروان کاظم نژاد، دوره 17، شماره 4 - ( زمستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: رفتار غذایی مناسب در کنترل بسیاری از بیماری ها از جمله بیماری های قلبی عروقی تاثیر دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مشاوره تغذیه بر ارتقاء رفتار غذایی و سبک زندگی و تغذیه سالم در بیماران آنفارکتوس میوکارد انجام شد.
روش کار: در این مطالعهی مداخلهای 120 بیمار که در بخش های مراقبت های ویژه قلبی بیمارستان بستری بودند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه تخصیص یافتند. داده ها با استفاده از دو پرسشنامه MEDFICS و دموگرافیک جمع آوری شد. پس از اجرای پرسشنامه، گروه آزمایشی (60 نفر) دارای امتیاز بیشتر از 70، مشاوره تغذیه دریافت کردند. پس از پایان مشاوره تغذیه (3 جلسه 90 دقیقه ای)، آزمودنی ها از نظر رفتار تغذیه ای مجدداً ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از آزمون t در نرم افزار SPSS-20 تحلیل شد.
یافته ها: میانگین سن واحد پژوهش 11/56±62/37 سال و 53/7 درصد زن بودند. میانگین نمره MEDFICS قبل از مشاوره در گروه مداخله 14/8±43/2 و گروه کنترل 18/2±43/5 بود. این اختلاف بین دو گروه معنی دار نبود (0/3=p). میانگین نمره MEDFICS بعد از مداخله در گروه مشاوره 42/62±13/1و گروه کنترل 22/4±23/3بود. این اختلاف بین گروهها معنی دار بود (0/001<p).
نتیجه گیری: نمره MEDFICS در بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد با مشاوره تغذیه ای بهبود یافت. به نظر می رسد اجرای روش مشاوره تغذیه ای در مورد رژیم غذایی بیماران انفارکتوس میوکارد، می تواند در کاهش علایم این بیماری موثر واقع شود.
|
|
|
|
|
|