[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي مقالات آماده انتشار آخرين شماره تمام شماره‌ها جستجو ثبت نام ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات مجله::
هیات تحریریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
خط مشی دبیری::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
شاپا
شاپاچاپی  
2228-7280
شاپا الکترونیکی
2228-7299
..
بانک ها و نمایه ها

 

 

 

 

 

 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
لینک مفید بر ای داوران

سرقت ادبی وعلمی فارسی

سرقت ادبی وعلمی لاتین

..
دسترسی آزاد
مقالات این مجله با دسترسی آزاد توسط دانشگاه علوم پزشکی اردبیل تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
 
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
16 نتیجه برای خانی

علی حسین خانی ، مجید علی عسگری ، سیدیوسف حسینی ، نیره امینی ثانی،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار 1385 )
چکیده

  زمینه و هدف: هیپرپلازی خوش خیم پروستات ( Benign Prostatic Hyperplasia ) از شایع ترین بیماری های مردان می باشد و TUR-P ( Transurethral Resection of Prostate ) روش استاندارد جراحی آن است. برای پاک کردن ناحیه عمل از خون و دبرید در حین TUR-P از محلول شستشو استفاده می شود، در صورتی که مایع شستشو زیاد جذب شود، منجر به اختلال همودینامیک و عوارض نورولوژیک می گردد که سندرم TUR-P نامیده می شود. به دلیل همولیز و ATN بعد از آن اغلب اورولوژیست ها در دنیا ترجیح می دهند از محلول های غیر همولیتیک مثل سیتول یا گلیسین 5/1%‌ استفاده کنند. در ایران از آب استریل به طور گسترده ای استفاده می شود که جایگزینی آن با یک محلول غیر همولیتیک و هیپواسمولار و با قیمت مناسب مثل مانیتول 3%‌ معقول به نظر می‌رسد. مطالعه حاضر به منظور مقایسه اثرات آب استریل و مانیتول 3%‌ در عمل جراحی TUR-P انجام شده است.

  روش کار: در یک کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور 78 بیمار مبتلا به BPH که جهت عمل جراحی پروستات در سال 1378 در بیمارستان مدرس تهران بستری شده بودند، در دو گروه درمانی با آب استریل و مانیتول 3% جهت شستشوی ناحیه عمل قرار گرفتند. قبل از عمل آزمایشات سدیم، پتاسیم، اوره، کراتینین، CBC ، آنالیز و کشت ادرار، کراتینین و حجم ادرار 24 ساعته جهت محاسبه GFR اندازه گیری شدند. در پایان عمل، چهار ساعت بعد از عمل و صبح روز بعد از آن، سدیم، پتاسیم، اوره و CBC بیمار کنترل شد و کراتینین بیمار صبح روز بعد از عمل اندازه گیری شد. علایم سندرم TUR-P در بیماران به شکل برادیکاردی، پرفشاری خون و علایم نورولوژیک ثبت گردید.

  یافته ها: میانگین سنی گروه آب استریل 6/68 و در گروه مانیتول 4/66 سال بود. میانگین وزن نسج برداشت شده، حجم محلول مصرفی و زمان برداشتن در گروه آب استریل به ترتیب 8/19 گرم، 19 لیتر و 8/50 دقیقه و در گروه مانیتول 2/20 گرم، 3/20 لیتر و 51 دقیقه بود و دو گروه در این زمینه اختلاف آماری معنی داری نداشتند. میزان کاهش سدیم و اسمولالیته سرم در دو گروه اختلاف معنی داری نداشت ولی میزان همولیز در دو گروه اختلاف معنی دار داشت ( 01/0 < ‍ p ). میزان بروز علایم سندرم TUR-P در گروه آب استریل 34%‌ و در گروه مانیتول 18%‌ بود که از نظر آماری معنی دار نبود. میزان افزایش کراتینین بعد از عمل نسبت به قبل از عمل در گروه آب استریل 625/0 میلی گرم بر دسی لیتر و درگروه مانیتول 04/0 میلی گرم بر دسی لیتر بود که از نظر آماری معنی دار نبود.

  نتیجه گیری: با توجه به نقش آب استریل در ایجاد همولیز و ATN و به خاطر در دسترس نبودن محلول های غیر همولیتیک مثل سیتول و گلیسین در ایران، پیشنهاد می گردد از محلول مانیتول 3%‌که محلولی غیر همولیتیک، هیپواسمولار و با قیمت مناسب است در TUR-P استفاده گردد.


غلامحسین اتحاد ، علی حسین خانی، الیاس هاشمی،
دوره 6، شماره 2 - ( تابستان 1385 )
چکیده

  زمینه و هدف: عفونت سیستم ادراری ( Urinary Tract Infection ) یکی از شایع ترین عفونت های باکتریایی در انسان است. یکی از انواع شایع آن باکتریوری بدون علامت می باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی میزان شیوع باکتریوری بدون علامت در بین دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی بابل می باشد.

  روش کار: این تحقیق بر روی 207 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی بابل در سال 1380 انجام گرفت. دانشجویان بین سنین 29-18 سال بودند. نمونه ادرار میانه استریل از دانشجویان جمع آوری شد. آزمایش ادرار ( Urine Analysis ) و کشت های افتراقی باکتریایی بر روی همه نمونه های ادرار میانه استریل دو بار انجام شد. شیوع باکتریوری بدون علامت از تقسیم تعداد کل باکتریوری مشاهده شده به تعداد کل نمونه های آزمایش شده به دست آمد.

  یافته ها: آزمون های باکتریایی ادرار میانی در 19 مورد (2/9%) مثبت بود. شایع ترین میکروارگانیسم ها شامل استافیلوکوکوس ساپروفیتیکوس هفت مورد (8/36%)، اشرشیا کولی شش مورد (6/31%) و کلبسیلا سه مورد (8/15%) بود.

  نتیجه گیری: میزان شیوع باکتریوری بدون علامت در مطالعه حاضر بالا بود، بنابراین زنان جوان باید قوانین عمومی بهداشت سیستم تناسلی ادراری را رعایت کنند تا از افزایش میزان شیوع باکتریوری بدون علامت جلوگیری شود.


محمد یوسف علیخانی، محمد مهدی اصلانی، هادی پیری دوگاهه، محمد حسین دهقان،
دوره 8، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری سل در کشورهای در حال توسعه شیوع بالایی داشته و میزان مرگ ومیر ناشی از مننژیت سلی، قویا در ارتباط با تاخیر در تشخیص و درمان می باشد. واکنش زنجیره ای پلی مراز PCR (Polymerase Chain Reaction) به عنوان یک ابزار تشخیصی برای شناسایی بیماری سل استفاده شده است. حصول سریع نتایج و حساسیت بالاتر PCRدر مقایسه با روش های معمول باکتریولوژیک موجب شده که PCR روش مناسبی در تشخیص بیماری سل، بویژه در مننژیت سلی، در مواردیکه که تشخیص مشکل است و یا تشخیص سریع مورد نیاز است باشد. اگرچه، احتمال نتایج مثبت و منفی کاذب را باید مورد توجه قرار داد. هدف از انجام این مطالعه مقایسه روش PCR با روش های معمول باکتریولوژیک (کشت و رنگ آمیزی ذیل-نلسون) برای شناسایی مایکوباکتریوم توبرکولوزیس در نمونه های مایع مغزی نخاعی CSF (Cerebro Spinal Fluid) بیماران مشکوک به مننژیت سلی بوده است.

روش کار: تعداد 25 بیمار که از نظر بالینی و بر اساس علایم کلینیکی و یافته های بیوشیمیایی به عنوان مننژیت سلی تشخیص احتمالی داده شده بودند و 10 بیمار مشکوک به مننژیت ویرال و یا مننژیت ناشی ار دیگر باکتری ها غیر از مایکوباکتریوم توبرکولوزیس در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند. بر روی نمونه های ارسالی بعد از انجام آزمایشات روتین باکتریولوژی (تهیه اسمیر مستقیم و کشت)،DNA Extraction و سپس آزمایش PCR بصورت NESTED OLIGO انجام گرفت و نتایج بدست آمده با هر سه روش مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفت.

یافته ها: از 25 نمونه جمع آوری شده، PCR در 9 مورد ( 36%) DNA مایکوباکتریوم توبرکولوزیس را در نمونه های  CSF شناسایی نمود ( طی دوبار تکرار آزمایش روی نمونه با PCR )، در حالیکه کشت تنها در 2 مورد ( 8%) و لام مستقیم با رنگ آمیزی ذیل نلسون در یک مورد ( 4%) مثبت بودند. در ضمن هیچیک از 10 نمونهCSF که مشکوک به مننژیت های ویرال و یا مننژیت ناشی از دیگر باکتری ها بودند با روش PCR نتیجه مثبت نشان ندادند.

نتیجه گیری: نتایج فوق نشان می دهد که روش PCR یک روش حساس و سریع در تشخیص مننژیت سلی است، بطوری که زمان بدست آوردن نتایج را از چندین هفته با روش های روتین باکتریولوژیک به یک تا دو روز خصوصا در بیماران اسمیر منفی کاهش می دهد. این امر در بیماری مننژیت سلی که یک اورژانس پزشکی محسوب می گردد و نیاز به تشخیص سریع و شروع فوری درمان دارد بسیار حایز اهمیت می باشد.


محمد یوسف علیخانی، مسعود سیدین خراسانی، هادی پیری دوگاهه، مهدی شیرزاد سیبنی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1390 )
چکیده

زمینه و هدف: از جمله باکتریهای فرصتطلب و شاخص آلودگی مدفوعی آب که در اکثر محیطهای آبی وجود دارد اشریشیاکلی میباشد که برای انسان و محیط زیست آلودگی ایجاد کرده است. لذا هدف از این تحقیق بررسی

روش کار:

یافتهها:

نتیجه گیری:

به طور کلی نتایج نشان داد که میتوان از فرآیند پرتو فرابنفش به عنوان یک روش مؤثر در گندزدایی اشریشیاکلی از محیطهای آبی استفاده کرد.
نتایج مشخص ساخت که کارایی حذف
این تحقیق یک نوع مطالعه تجربی-آزمایشگاهی بود.
کاراییپرتو فرابنفش در گندزدایی اشریشیاکلی از محیطهای آبی در یک سیستم ناپیوسته بود. ابتدا طراحی و ساخت راکتور صورت گرفت،سپس تاثیر زمان واکنش، pH و تعداد اولیهاشریشیاکلی بررسی گردید. در پایانسینیتیک واکنش با معادلات سینیتیکی درجه صفر، یک و دو بررسی گردید.اشریشیاکلی با افزایش تعداد اولیه اشریشیاکلی کاهش یافت و دادههای سینیتیکی از سینیتیک درجه یک بهتر پیروی کرد. همچنین مشخص گردید که با افزایش زمان واکنش و pH کارایی حذف افزایش یافت.
نسرین فولادی، حسین علیمحمدی، علی حسین خانی، فیروز امانی، رقیه گشاده رو،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده

  زمینه و هدف: بیماری سنگ­های ادراری شایعترین اختلال دستگاه ادراری می باشد که می تواند منجر به نارسایی کلیوی گردد. این بیماری بیشتر در مردان میان سال و پیر دیده می شود. هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط بین انواع سنگ­های ادراری با فاکتورهای خطر احتمالی در بیماران مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر اردبیل بود.

  روش کار: در یک مطالعه توصیفی مقطعی که در مراکز درمانی جراحی شهر اردبیل از فروردین ٨٧ تا تیر ماه 88 بر روی بیماران مبتلا به سنگ مجاری ادراری انجام گرفت، 150 بیمار وارد مطالعه شدند. اطلاعات شامل متغیرهای دموگرافیک و نوع سنگ در چک لیست از قبل تهیه شده وارد و توسط نرم افزار آماری SPSS و با تست­های کای دو و آنالیز واریانس یکطرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سطح معنی­داری در این مطالعه 05/0> p در نظر گرفته شد.

  یافته ها: از میان کل بیماران مورد مطالعه 116 نفر (3/77%) دارای سنگ اگزالات کلسیمی، 15 نفر (10%) سنگ فسفات کلسیمی، 10 نفر (7/6%) سنگ اسید اوریکی و 9 نفر (6%) دارای سنگ فسفات آمونیومی بودند. میانگین سن بیماران 41/14 ± 90/41 سال بود (48% بیماران دارای سن 50-30 بودند). نود و یک نفر (6/60%) از بیماران مرد و 59 نفر (4/39%) زن بودند. میانگین شاخص توده بدنی ( BMI ) کل بیماران 83/3 ± 80/25 بود . ارتباط معنی­داری بین نوع سنگ و شغل بیماران، محل سکونت (173/0)، سابقه بیماری قبلی، BMI بیماران و سابقه مصرف دارو وجود نداشت (05/0 p > ) .

  نتیجه‌گیری: شایعترین نوع سنگ­های ادراری در مردان و زنان مربوط به اگزالات کلسیم (3/77%) و کمترین مربوط به فسفات آمونیوم (6%) بود. بیشترین مبتلایان به سنگ­های ادراری در گروه سنی50-30سال قرار داشتند. ارتباط معنی­داری بین نوع سنگ با شغل، محل سکونت، سابقه بیماری و مصرف دارو توسط بیماران بدست نیامد.


علی حسین خانی، علی نعمتی، میترا ناصر سعید، شهناز حسین زاده، منوچهر براک،
دوره 12، شماره 5 - ( ویژه نامه پایان نامه ها 1391 )
چکیده

زمینه و هدف: سنگ های ادراری سومین بیماری شایع دستگاه ادراری است. ارتباطی بین سنگ های ادرای با رژیم غذائی تا حدودی شناخته شده است، ولی موارد ضد و نقیض در این زمینه وجود دارد. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط بین انواع سنگ های ادراری با مقدار مواد مغذی مصرفی و عادات تغذیه ای بیماران مبتلا به سنگ های ادراری بود. روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی توصیفی- تحلیلی است که در سال های 88- 1387 و بر روی 150 بیماران مبتلا به سنگ مجاری ادراری (91 مرد و 59 زن) در شهر اردبیل انجام گرفت. اطلاعات مربوط به آنالیز سنگ های ادراری، نوع سنگ در گرافی، اقدامات پیشگیرانه و نوع آب مصرفی ثبت گردید. با استفاده از پرسشنامه های بسامد مصرف مواد غذائی و یادآمد خوراک 24 ساعته سه روز در هفته اطلاعات غذائی گرفته شد. داده ها توسط نرم افزاهای SPSS و III Food Processor و برنامه آماری ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که شایعترین نوع سنگهای ادراری در مردان و زنان از نوع اگزالات کلسیم و کمترین آن فسفات آمونیوم بود. ارتباط معنی دار معکوسی بین میزان بتاکاروتن مصرفی و درصد سنگ اسیداوریک وجود داشت، در صورتی که ارتباط معنی دار مستقیمی بین میزان مصرف ویتامین A و فولاسین و درصد سنگ اسید اوریک مشاهده شد ( 05/0 >p). ارتباط معنی دار مستقیمی بین مصرف پنیر و ترشیجات با سنگ فسفات کلسیم وجود داشت ( 05/0 >p). هیچ ارتباط معنی‌داری بین دریافت سایر مواد مغذی و مواد غذائی با انواع سنگهای مجاری ادراری یافت نگردید. نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه اخیر نشان داد که مصرف برخی از مواد مغذی مانند فولاسین و ویتامینA و برخی از مواد غذائی مانند پنیر ارتباطی با بروز برخی از سنگهای ادراری داشت، بنابراین با رعایت دقیق و صحیح رژیمهای غذایی احتمالا بتوان از بروز و ظهور بیماریهای مربوط به سنگهای ادراری جلوگیری نمود.
محمدرضا پیرمرادی، بهروز دولتشاهی، رضا رستمی، پروانه محمدخانی، اصغر دادخواه،
دوره 13، شماره 2 - ( تابستان 1392 )
چکیده

  زمینه و هدف : این پژوهش با هدف تاثیر تحریک مکرر مغناطیسی مغز ( rTMS ) در کاهش علائم و نشانگان افسردگی مثل علائم شناختی، جسمانی و بدبینی- احساس بی ارزشی در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی عودکننده انجام گرفت.

  روش کار : در چهارچوب روش شبه تجربی در قالب یک طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل، 32 بیمار افسرده بر مبنای ملاک‏های - IV DSM و بر اساس مصاحبه بالینی SCID ، آزمون افسردگی بک و آزمون همیلتون به طور تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. گروه آزمایش 20 جلسه rTMS ، 12 جلسه روان‏درمانی و دارو درمانی و گروه کنترل فقط تحت روان‏درمانی و دارو قرارگرفت. پس از پایان مداخله از هر دو گروه آزمونهای 3 گانه فوق تکرارشد، تا تاثیر متغیر وابسته (افسردگی) مشخص شود. داده ها با استفاده ازآزمون خی دو-کوواریانس-آزمون T و تحلیل واریانس با اندازه‏گیری مکرر مورد تحلیل قرارگرفت.

  یافته ها : مقایسه پیش تست و پست تست دوگروه نشان داد اثربخشی با rTMS موجب کاهش در علائم و نشانه های شناختی، جسمانی و احساس بدبینی- بی ارزشی افسردگی عودکننده در نمونه ها می‏شود. اما میزان کاهش نشانه شناختی بیشتر ازدونشانه دیگر می باشد.

  نتیجه گیری : rTMS در درمان علائم سه گانه مبتلایان به افسردگی عودکننده موثراست.


بهنود عباسی، مسعود کیمیاگر، شهریار شهیدی، مینو محمد شیرازی، خسرو صادق نیت، مهدی هدایتی، بهرام رشید خانی،
دوره 13، شماره 2 - ( تابستان 1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: همراه با پیشرفت هایی که در زمینه بهداشت عمومی و کنترل بیماریهای عفونی بدست آمده است، جمعیت جهان از جمله ایران به سوی پیر شدن پیش می رود و نگرانی ها در مورد بیماری های شایع در سالمندی درحال افزایش است. در نتیجه این نگرانی ها، وزارت بهداشت ایران همگام با سازمان بهداشت جهانی، "سلامت و سالمندی" را به عنوان شعار بهداشتی سال 1391 اعلام کرده است. اختلالات روانی از جمله فراوانترین اختلالات سالمندان اند. مطالعات پیشین به وجود رابطه ای دوطرفه بین برخی اختلالات روانی و بیخوابی اشاره می کنند. همچنین شواهدی مبنی بر نقش منیزیم در بهبود اختلالات عصبی – روانی و بیخوابی وجود دارد. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر مکمل‌ یاری منیزیم بر شاخص های اختلالات روانی در سالمندان مبتلا به بیخوابی بود.

  روش کار: این پژوهش به شیوه کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور انجام شده است. ابتدا 46 سالمند مبتلا به بیخوابی به دو گروه مکمل منیزیم و دارونما تقسیم شدند و به مدت 8 هفته تحت مداخله با روزانه mg 500 منیزیم عنصری یا دارونما قرار گرفتند. در ابتدا و انتهای مطالعه پرسشنامه های SCL-90-R و ISI تکمیل و غلظت منیزیم و کورتیزول سرم اندازگیری شد. عوامل مخدوشگر انتروپومتریک، مقادیر دریافت منیزیم، کلسیم، پتاسیم، کافئین رژیم غذایی با پرسشنامه یادآمد 24 ساعته خوراک به مدت سه روز بدست آمد. آنالیزهای غذایی با نرم افزار N4 و آنالیزهای آماری با نرم افزار SPSS19 انجام شد.

  یافته ها: تفاوت معنی داری در متغیر های زمینه ای در ابتدای مطالعه بین دو گروه مورد مطالعه مشاهده نشد. انجام این مداخله به میزان معنی داری باعث بهبود GSI ، PST ، PSDI ، ISI ، امتیاز شکایت جسمانی، افسردگی، اضطراب، روان پریشی و کاهش غلظت کورتیزول سرم در گروه مکمل منیزیم نسبت به دارونما شد. در حالی که نمره مقیاس های وسواس، حساسیت فردی، پرخاشگری، ترس مرضی، تصورات پارانوئید و غلظت منیزیم سرم تفاوت معنی داری را نشان ندادند.

  نتیجه گیری: مکمل یاری منیزیم می تواند با بهبود برخی شاخص های سلامت روانی و تصحیح بیخوابی باعث افزایش سلامت روانی در سالمندان مبتلا به بیخوابی شود.


سدابه جهانبخش گده کهریز، الناز نادری، اشرف محمدخانی،
دوره 13، شماره 3 - ( پاییز 1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: امروزه، پلی­مورفیسم­های تک نوکلئوتیدی غیرمترادف (nsSNPs) ، که سبب تغییر در عملکرد پروتئین­ها می­گردند را بعنوان مارکرهایی در جهت شناسایی پروتئین­های درگیر در بیماری­های انسانی و سرطان­ها بکار می­برند.

  روش کار: در این مطالعه، به جهت بررسی تأثیر عملکردی nsSNP ­ها در ناحیه­ی کدکننده­ی آنزیم COX-2 ، توالی نوکلئوتیدی این آنزیم از طریق پایگاه اطلاعاتی NCBI با رکورد (gi|223941909) به همراه تمام SNP های گزارش شده موجود (283 مورد) در این پایگاه برای سرطان­های مختلف جمع­آوری گردید و توسط سرور­های SIFT ، I-Mutant 2.0 ، SNP & GO ، PANTHER و FASTSNP مورد آنالیز قرار گرفت. این سرور­ها، ابزار­هایی در جهت پیش­بینی اثر جایگزینی­های اسیدآمینه­ی بر عملکرد، پایداری و قدرت بیماریزایی پروتئین­ها به حساب می­آیند.

  یافته­ها: COX-2 آنزیمی اساسی در سنتز پروستاگلاندین­ها و بروز التهاب می­باشد که نقش آن در ایجاد و گسترش انواع سرطان به اثبات رسیده است. طبق نتایج بدست آمده در این مطالعه، همه­ی جایگزینی­های موجود در پایگاه اطلاعاتی NCBI سبب تغییر در عملکرد و پایداری پروتئین COX-2 نمی­گردد و برخی از جایگزینی­های اسیدآمینه ا­ی شامل R228H و S428A است که با ایجاد تغییر در عملکرد و پایداری پروتئین COX-2 بطور قطع می­توانند در ایجاد و گسترش بسیاری از انواع سرطان­ها نقشی اساسی را ایفا کنند.

  نتیجه­گیری: جایگزینی­های اسیدآمینه­ی COX-2 بعنوان عامل بسیار مهمی در زمینه­یابتلا به بیمار­ی های مختلف به ویژه سرطان­ها به شمار می­آیند. جایگزینی­های غیرمترادفی که در دومن کاتالیتیک رخ می­دهند به جهت تغییر در فعالیت آنزیم از اهمیت ویژه­ای نسبت به سایر نواحی برخوردارند و از آن­ها می­توان بعنوان مارکری مستقیم برای شناسایی هرچه سریعتر زمینه­ی ابتلا به بیماری­های مختلف استفاده نمود.


تورج رحمانی، فرید بحرپیما، منوچهر ایرانپرور علمداری، محمد تقی خانی،
دوره 14، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: دیابت نوع 2 منجر به اختلالات عروقی و کاهش نیتریک اکساید ( Nitric Oxide (NO) ) می شود. در این مطالعه سعی شده است تا تاثیر میدان الکترو مگنتیک ( Electro Magnetic field (EMF) ) را بر میزان NO به عنوان فاکتور موثر در یکی از مکانیسمهای افزاینده جریان خون و ( Ankle Brachial Index  = ABI ) به عنوان شاخص میزان جریان خون در اندام تحتانی در بیماران دیابتی نوع (2) مورد بررسی قرار گیرد.

  روش کار: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شاهد دار بود که در سال 1392 در بیمارستان امام و مرکز فیزیوتراپی مهر در شهر اردبیل انجام شد. تعداد 30 بیمار دیابتی بعد از مطالعه اولیه که به صورت پایلوت انجام گرفت با توجه به معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شدند و به طور تصادفی به دوگروه الکترومگنتیک درمانی و کنترل تقسیم شدند. میزان ABI و NO خون دو گروه قبل از شرکت در مطالعه اندازه گیری شد. در گروه الکترومگنتیک از جریان مگنت با فرکانس 10 هرتز و 8mT به صورت اسکن اندام تحتانی به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه و هر جلسه 40 دقیقه استفاده شد. در گروه کنترل هیچ مداخله ای انجام نشد. در پایان هشت هفته میزان ABI و NO اندازه گیری شد از آزمون T زوجی و T مستقل در نرم افزار SPSS 19 برای آزمون داده ها استفاده شد.

  یافته ها: نتایج نشان داد در گروه الکترومگنت تفاوت آماری معناداری در ABI قبل (02/0 ± 009/1) و بعد از مداخله (02/0 ± 052/1) وجود دارد (013 / 0= P )، ولی تفاوت آماری معناداری در ABI و NO در گروه کنترل و NO گروه الکترومگنت قبل و بعد از مطالعه یافت نشد (05 / 0< p )، همچنین نتایج افزایش معناداری در میزان اختلاف ABI قبل و بعد از مگنت درمانی (01/0 ± 050/0) نسبت به گروه کنترل (003/0 ± 004 /0) نشان داد (001/0= P ).

  نتیجه گیری: افزایش میزان ABI بیماران دیابتی به دنبال هشت هفته مگنت درمانی می تواند نشان دهنده افزایش جریان خون در اندام تحتانی باشد.


عبدالله اسدی، حامد رضاخانی مقدم، عقیل حبیبی، کاظم معاضدی، یوسف حمیدزاده اربابی، محمدتقی سوادپور،
دوره 15، شماره 4 - ( زمستان 1393 )
چکیده

زمینه و هدف: سرمایه اجتماعی به معنای هنجارها و شبکههایی است که امکان مشارکت مردم در اقدامات اجتماعی را در راستای کسب سود متقابل، فراهم میکند. هدف از انجام این مطالعه بررسی ارتباط بین نگرش مذهبی و سرمایه اجتماعی بود.

روش کار: این مطالعه بصورت توصیفی- تحلیلی در نیمسال دوم 94-93 در بین 500 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل صورت پذیرفت. دادهها با استفاده از پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه سرمایه اجتماعی بالن و پرسشنامه استاندارد سنجش نگرش مذهبی جمع آوری گردید. اطلاعات پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-22 و با بهره گیری از آزمونهای آماری همبستگی، تی تست، تی تک نمونه ای، رگرسیون چندگانه و آزمونهای توصیفی مورد تجریه و تحلیل قرار گرفت.

یافتهها: میانگین نمره کسب شده سرمایه اجتماعی 16±8/80 بدست آمد. نتایج آزمون تی تک نمونه ای حاکی از آن بود که دانشجویان از نظر نگرش مذهبی دارای وضعیت مطلوبی بودند (7/22±8/135). آزمون رگرسیون چندگانه نشان داد که سرمایه اجتماعی بیشتر متاثر از حیطه رفتار دینی است (0001/0 p=).

نتیجه گیری: بر اساس یافتههای مطالعه حاضر میتوان گفت بهترین راهکار در جهت افزایش سرمایۀ اجتماعی جوانان، بویژه دانشجویان، نهادینه کردن آموزههای دینی در وجود آنها جهت انجام رفتارهای دینی و شرکت در مناسک مذهبی است. این امر نیازمند همکاری تمامی نهادهای فرهنگی در سطح ملی است


زهرا میرزا خانی، سید ابراهیم حسینی،
دوره 17، شماره 1 - ( بهار 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: ناباروری زنان و سقط جنین یکی از مسائل مهم امروز در جهان پزشکی است. با توجه به مصرف زیاد بابونه به عنوان گیاهی دارویی، این مطالعه با هدف بررسی اثر مصرف بابونه بر میزان سقط جنین و برهورمونهای استروژن، پروژسترون، FSH ، LH و فولیکولهای تخمدانی در موشهای صحرایی ماده بالغ انجام گردید.

روش کار: این مطالعه تجربی بر روی80 موش ماده بالغ که به 2 دسته 5 گروهی 8 تایی باردار و غیرباردار شامل گروه‌های کنترل، شم و دریافت کننده درون صفاقی دوزهای mg/kg 30، 60 و 120 عصاره هیدرو الکلی بابونه تقسیم شدند، انجام گرفت. در پایان روز 16 بارداری درگروههای باردار اقدام به شمارش جنینهای سقط شده و در روز 21 ام در گروههای غیرباردار، پس از خون‌گیری از نمونه‌ها، میزان هورمون‌های جنسی و با جداسازی تخمدانها تعداد فولیکولها و اجسام زرد، شمارش و نتایج با نرم افزار SPSS-18 و استفاده از آزمون‌های ANOVA و توکی آنالیز گردیدند. معناداری اختلاف داده ها در سطح 0/05p در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که بابونه باعث افزایش معنادار تعداد جنین های سقط شده، فولیکولهای آترتیک و کاهش معنادار (0/05p) در میزان هورمون‌ های استروژن، پروژسترون، FSH و LH و در تعداد فولیکولهای پره آنترال، آنترال، گراف و اجسام زرد می‌شود.

 نتیجه گیری: نتایج نشان داد که عصاره بابونه باعث کاهش LHو FSH میشود و احتمالاً از این طریق منجر به کاهش فولیکولهای تخمدانی و هورمونهای جنسی و افزایش فولیکولهای آترتیک و جنینهای سقط شده گردیده است.


سعید دباغ نیکوخصلت، غلامرضا حمیدیان، مصطفی خانی، سعید فتح اللهی، رقیه جلوسیان،
دوره 17، شماره 4 - ( زمستان 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرین استقامتی شنا بر تغییرات ساختاری (حجم و تعداد سلول­های پارانشیمی) و شاخص­های آپوپتوزی بخش قشری غده فوق کلیه در موش‌های صحرایی باردار در معرض مسمومیت با کادمیوم بود.
 روش کار: 32 سر موش صحرایی باردار با وزن 20±200 گرم به‌طور تصادفی به چهار گروه کنترل، کادمیوم، شنا و کادمیوم- شنا تقسیم شدند. کادمیوم در طول دوره بارداری بدن به‌صورت محلول در آب در اختیار گروه‌های تیمار قرار داده شد. تمرینات ورزشی شنا در گروه­های شنا و کادمیوم شنا از اولین روز بارداری به‌صورت 5 روز در هفته و روزانه به مدت 60 دقیقه تا پایان دوره ادامه داشت. دو روز پس از زایمان، مادران آسان کشی شده و غده فوق کلیه حیوانات خارج شد. پس از پایدارسازی نمونه‌ها، رنگ‌آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین و تانل صورت گرفت و تعداد سلول‌های نکروتیک و آپوپتیک در 10 میدان میکروسکوپی به‌طور تصادفی شمارش شد. حجم نواحی مختلف غده فوق کلیه و همچنین تعداد کل سلول­های پارانشیمی با استفاده از روش­های استریولوژیکی تخمین زده شد. داده­های به‌دست‌آمده توسط آزمون تحلیل واریانس دوسویه با استفاده از نرم‌افزار SPSS-21 مورد بررسی قرار گرفت.
یافته‌ها: مسمومیت با کادمیوم باعث خونریزی وسیع و تخریب بافتی در بخش قشری غده فوق کلیه مادران باردار گردید؛ ولی تمرین استقامتی شنا از شدت خونریزی موجود در آن کاست. مسمومیت با کادمیوم در دوران بارداری باعث کاهش حجم کل غده، کاهش حجم بخش قشری و نواحی مختلف آن و همچنین کاهش تعداد، اندازه و عملکرد سلول­های پارانشیمی هر سه ناحیه بخش قشری به‌ویژه ناحیه فاسیکولاتا شد. انجام تمرین ورزشی در این شرایط نیز وضعیت ساختار غده را بدتر نموده و باعث کاهش بیشتر سلول­های پارانشیمی هر سه ناحیه بخش قشری غده فوق کلیه گردید.
نتیجه‌گیری: تمرین ورزشی با شدت تعیین شده باعث افزایش عوارض ساختاری و مورفولوژیکی ناشی از مسمومیت با کادمیوم در غده فوق کلیه موش­های صحرایی باردار می­شود؛ بنابراین توصیه می شود تا مادران باردار از فعالیت‌ها و تمرینات ورزشی سبک­ استفاده کنند.
رها زال خانی، حسین نجف زاده ورزی، احمدعلی معاضدی،
دوره 18، شماره 4 - ( زمستان 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: رژیم غذایی نقش مهمی در کنترل تشنج در بیماران صرعی دارد، لذا در این تحقیق اثر مصرف مزمن روغن کنجد بر تشنج القاشده توسط استریکنین در موش صحرایی بالغ بررسی شده است.
روش کار: در این مطالعه تجربی، 42 سر موش صحرایی به 6 گروه تقسیم شدند: کنترل (دریافت کننده سالین: 1میلی لیتر بر کیلوگرم)، گروههای دریافت کننده حاد والپروات سدیم با دوز 100 و 200 میلی گرم برکیلوگرم (گروه کنترل مثبت)، گروه های دریافت کننده حاد روغن کنجد (دوز 0/75 و 1/5 میلی لیتر بر کیلوگرم) و دریافت کننده مزمن روغن کنجد (دوز 1/5 میلی لیتر بر کیلوگرم در روز، خوراکی، 21 روز). گروه­های حاد، والپروات یا روغن را به صورت درون صفاقی دریافت کردند. برای القای تشنج، استریکنین به صورت زیر پوستی، 30 دقیقه بعد از دریافت سالین، والپروات یا روغن به حیوانات تزریق شد. سپس مدت زمان شروع تشنج و مدت زمان تا مرگ طی 30 دقیقه  ثبت گردید.
یافته ها: تزریق حاد روغن کنجد، زمان شروع تشنج و مدت زمان تا مرگ را نسبت به گروه کنترل افزایش داد اما تفاوت معنی­دار نبود. مصرف مزمن روغن کنجد زمان شروع تشنج (0/029 p=) را به طور معنیداری نسبت به گروه کنترل افزایش داد اما تاثیری بر مدت زمان تا مرگ نداشت. همچنین بین گروه­های حاد و مزمن، از نظر زمان شروع تشنج و مدت زمان تا مرگ تفاوت معنی­داری وجود نداشت.
نتیجه گیری: به نظر می­رسد که مصرف مزمن روغن کنجد زمان وقوع تشنج را به تاخیر می اندازد و سبب کاهش روند صرع­زایی می­شود
بهزاد آزادی، لطفعلی بلبلی، مصطفی خانی، معرفت سیاهکوهیان، آمنه پوررحیم،
دوره 21، شماره 1 - ( بهار 1400 )
چکیده

زمینه و  هدف: عامل رشد شبه انسولینی-1 (IGF-1) نقش‌های متنوعی دارد، اما شواهد علمی نشان می‌دهد که آن یک نشانگر زیستی مرتبط با شاخص‌های آمادگی جسمانی و سلامتی است. از این رو مطالعه حاضر به بررسی تاثیر هشت هفته تمرین دو قطبی بر شاخص های سرمی محور GH/IGF-1 مردان جوان فعال پرداخت.
روش­­ کار: در این مطالعه نیمه‌تجربی، 20 مرد جوان 25-18 ساله انتخاب و پس از همگن‌سازی بر اساس درصد چربی و میزان آمادگی هوازی به صورت تصادفی در دو گروه تمرین دو قطبی (10= n) و کنترل (10= n) جایگزین شدند. گروه حجم تمرینی دو قطبی، 80-70 درصد حجم تمرینات اصلی (30 دقیقه) را با شدت سبک تا متوسط با شدت 60-50 درصد ضربان قلب ذخیره (RHR) و 30-20 درصد باقیمانده را با شدت 95-85 درصد RHR اجرا کردند؛ به این صورت که دو دوره با 3 تکرار 30-15 ثانیه­ای که پس از هر تکرار 60-30 ثانیه استراحت فعال و پس از هر دوره 3 دقیقه استراحت فعال داشتند. خون‌گیری از تمام آزمودنی‌ها در سه مرحله پیش آزمون 24 ساعت قبل از شروع آزمون و پس از 12 ساعت ناشتایی و نمونه‌های پس آزمون یکی بلافاصله بعد از جلسه اول و دیگری 48 ساعت بعد از پایان آخرین جلسه تمرین جمع‌آوری شدند.
یافته‌ها: تمرینات دو قطبی باعث افزایش معنی‌دار سطح هورمون رشد و IGF-I آزاد پس از یک جلسه تمرین و برنامه هشت هفته‌ای تمرین دوقطبی شد. با این حال، سطح IGF-1 تام پس از یک جلسه تمرین و برنامه هشت هفته‌ای تمرین دوقطبی به طور معنی داری کاهش یافت. همچنین در سطوح IGFBP-3 و IGFBP-5 پس از یک جلسه تمرین و برنامه هشت هفته‌ای تغییر معنی­ داری مشاهده نگردید و نیز سطوح ALS پس از یک جلسه تمرین تغییر معنی­ داری نداشت اما پس از هشت هفته تمرین دوقطبی به صورت معنی داری کاهش یافت.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر به­ نظر می‌رسد استفاده از تمرینات دوقطبی ممکن است روش مناسبی برای بهبود عملکرد هورمونی و ارزیابی سطح سلامتی و آمادگی جسمانی مردان جوان ‌باشد. 
 
یوسف حمیدزاده اربابی، رسول نعمتی، حامد رضاخانی،
دوره 22، شماره 2 - ( تابستان 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان­ها بویژه سرطان معده، یکی از عوامل اصلی مرگ و میر و ناتوانی به حساب می­آید و روز به روز بر شیوع آن افزوده می­شود. یکی از عوامل موثر در مقابله با سرطان­ها، برخورداری از سواد سلامت خوب می­باشد. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت سواد سلامت در باره سرطان معده در مراجعین و بستری شدگان مرکز آموزشی- درمانی امام خمینی (ره) اردبیل در سال 1398 اجرا گردید.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی- مقطعی بود. جامعه و نمونه پژوهشی را مراجعین و بستری شدگان مرکز آموزشی- درمانی امام خمینی اردبیل در سال 1398 تشکیل می­دادند. حجم نمونه 320 نفر و نمونه ­گیری از نوع نمونه­ گیری طبقه­ ای (انتساب متناسب) از بین مراجعین و بستری شدگان درمانگاه­ها و بخش­های داخلی و عفونی آن مرکز بود. از پرسشنامه محقق ساخته پس از تامین روایی و پایایی استفاده گردید. داده­ ها پس از جمع ­آوری و ورود به نرم افزار SPSS-26 آنالیز شدند.
یافته­ ها: میانگین سن مشارکت کنندگان 14/35± 42/98 بود. میزان کلی سواد سلامت در باره سرطان معده، 31/13 محاسبه گردید. میانگین نمره سواد سلامت راجع به سرطان معده در پنج بعد در کل افراد مورد پژوهش بشرح زیر محاسبه گردید: دسترسی به منابع کسب سواد سلامت 11/08± 36/58، خواندن سواد سلامت 4/41±13/47، فهمیدن اطلاعات سلامت 6/9±30/37، ارزیابی اطلاعات سلامت 4/58± 16/73 و تصمیم گیری و بکارگیری اطلاعات سلامت 10/77±58/49 بدست آمد و میانگین کلی سواد سلامت نیز 31/13 محاسبه گردید. بجز بعد «خواندن» که دارای معنی‌داری کوچکتر از 0/05 است، در سایر ابعاد سواد‌ سلامت، تفاوت معناداری بین چهار گروه‌ آزمودنی بدست نیامد.
نتیجه ­گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، میانگین نمره سواد سلامت افراد مورد مطالعه راجع به سرطان معده پائین بود. با توجه به اهمیت سواد سلامت در تعامل موثر بیماران با کادر بهداشت و درمان، کاهش هزینه­ ها و خود مراقبتی بهتر در مدیریت سرطان معده و پیامدهای آن؛ برنامه ریزی و انجام مداخلات کارآمدتر در زمینه ارتقاء سواد سلامت جامعه و بخصوص مراجعین و بستری شدگان مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) اردبیل راجع به سرطان معده ضروری میباشد.
 

صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی اردبیل Journal of Ardabil University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.21 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4623