19 نتیجه برای اکبری
محمد رضا قدرتی، قدرت اخوان اکبری، فیروز امانی، شهناز رحیمی، نسرین شهاب،
دوره 3، شماره 3 - ( پاییز 1382 )
چکیده
زمینه و هدف : بی حسی ناحیه ای روش انتخابی در جراحی سزارین می باشد ، ولی در سزارین اورژانسی معمولاً بیهوشی عمومی انتخاب می شود. داروهای خواب آور داخل وریدی که در القای بیهوشی عمومی استفاده می شوند به سرعت از جفت عبور کرده باعث دپرسیون جنین می شوند. باتوجه به شیوع بالای بیهوشی عمومی در ایران نیاز به مطالعات بیشتر ی در این زمینه وجود دارد . هدف از این مطالعه، مقایسه دو داروی پروپوفول و تیوپنتال سدیم از نظر تاثیر بر آپ گ ار نوزاد و وضعیت همودینامیک مادر و معرفی داروی مناسبتر برای القای بیهوشی در سزارین می باشد.
روش کار : مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی دو سو کور بود و بر روی 60 نفر از زنان حامله کاندید سزارین که جنین طبیعی و ترم داشته و در کلاس I یا II ASA (American Society of Anesthesiology) بودند، انجام گردید. نمونه ها بصورت تصادفی ساده در دو گروه 30 نفره دریافت کننده تیوپنتال سدیم mg/kg 4 و پروپوفول mg/kg 2 قرار گرفتند. شرایط همودینامیک بیماران قبل و بعد از القا و لوله گذاری تراشه و تا 12 دقیقه بعد از لوله گذاری اندازه گیری شد. زمان های القای بیهوشی تا خروج نوزاد (قطع بند ناف) و برش رحم تا خروج نوزاد ثبت شد. آپگار نوزادان بعد از تولد در دقایق 1، 5، 10و 15 از طریق معاینه بالینی تعیین گردید . داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی در نرم افزار آماری SPSS در قالب آزمونهای آماری T ، مجذور کایو آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: آپگار نوزادان دو گروه در زمان های 1، 5، 10و 15 تفاوت مع ـ نی داری نشان ن ـ داد (دقی ـ قه 1 پروپ ـ وفول 2/2 ± 1/7 و تیوپنتال 8/1 ± 4/7، دقیقه 5 پروپوفول7/0 ± 2/9، تیوپنتال 9/0 ± 1/9 ( . حداکثر نوسانات ضربانات قلب و فشار خون مادران نیز در دو گروه تفاوت معنی دار نداشته است. زمان های القا ی بیهوشی تا خروج نوزاد (زیر 8 دقیقه) و برش رحم تا خروج نوزاد (زیر 130 ثانیه) نیز در دو گروه مشابه بود.
نتیجه گیری: تیوپنتال سدیم و پروپوفول به عنوان داروی القای بیهوشی عمومی در جراحی سزارین تفاوت معنی داری از لحاظ تاثیر روی نمره آپگار نوزاد و شرایط همودینامیک مادر ندارند.
قدرت اخوان اکبری، عبدالرسول حیدری، شکوه صدر عضدی،
دوره 4، شماره 3 - ( پاییز 1383 )
چکیده
زمینه و هدف: لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه می تواند باعث تاکیکاردی، افزایش فشار خون و دیس ریتمی و ایسکمی میوکارد شود. در این مطالعه تاثیر میدازولام و لیدوکائین بر پاسخ همودینامیک به لوله گذاری تراشه بررسی شده است.
روش کار: در این مطالعه، 52 بیمار کلاس یک ASA (American Society of Anesthesia)، در سنین 20 تا 50 سال و کاندید عمل جراحی انتخابی فتق اینگوینال با بیهوشی عمومی، بصورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. برای تمامی بیماران سرم نرمال سالین یا رینگر (ml/ kg 5)، 10-5 دقیقه قبل از القای بیهوشی تجویز شد و سپس بیماران بمدت سه دقیقه پره اکسیژنه شدند. گروه یک، میدازولام (mg/kg 0/05) و گروه دو لیدوکائین (mg/kg 1/5) سه دقیقه قبل از لوله گذاری تراشه دریافت کـردند. القـای بیـهوشی با فنتـانیل (μg 100) و تیوپنتال سدیم (mg/kg 5) داده شد و لوله گذاری تراشه به کمک ساکسینیل کولین (mg/kg 1/5) صورت گرفت. حفظ بیهوشی با هالوتان (0/75-0/5 درصد) و نسبت های مساوی از نیتروس اکساید و اکسیژن بر قرار گردید. فشار خون سیستولیک، دیاستولیک، فشار متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب قبل از پیش داروها (میدازولام و لیدوکائین)، لوله گذاری و دو و پنج دقیقه پس از لوله گذاری اندازه گیری و ثبت شد. سپس با استفاده از آزمون تی زوج و نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل داده ها صورت گرفت.
یافته ها: فشارخون سیستولیک، دیاستولیک، فشار متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب پس از لوله گذاری تراشه در دو گروه نسبت به مقادیر پایه افزایش یافت. اختلاف افزایش فشار خون دیاستولیک و فشار متوسط شریانی بین دو گروه معنی دار بود (p<0/05)، ولی اختلاف افزایش فشار خون سیستولیک و ضربان قلب بین دو گروه از نظر آماری معنی دار نبود. افزایش فشار خون دیاستولیک و فشار متوسط شریانی بصورت معنی داری در گروه یک بیشتر از گروه دو بود (p<0/05).
نتیجه گیری: میدازولام از نظر بالینی به اندازه لیدوکائین در کنترل پاسخ همودینامیک به لوله گذاری تراشه موثر بود بنابراین می توان از آن به عنوان جایگزین لیدوکائین در لوله گذاری تراشه استفاده نمود و از مزایای ایجاد فراموشی، ضد اضطراب و بی قراری آن بهره مند شد.
فریبا کهنموئی اقدم، فرناز اهدایی وند، فریده مصطفی زاده، قدرت اخوان اکبری، محمد صادقی،
دوره 5، شماره 3 - ( پاییز 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از خطرات اصلی سزارین انتخابی ایجاد سندرم زجر تنفسی ایاتروژنیک است که پیامدهای آن از نظر بهداشتی و اقتصادی مشخص می باشد. تزریق پیشگیرانه کورتیکو استروئیدها (بتا متازون) به مادر تا حدودی از ایجاد عوارض مربوط به سندرم زجر تنفسی در نوزاد را می کاهد ولی استفاده از کورتیکواستروئیدها ترس از عوارض جانبی را نیز به همراه دارد و یکی از عوارض استروئیدها تاخیر در بهبود زخم می باشد لذا این مطالعه تاثیر بتامتازون بر روی زخم جراحی را مورد بررسی قرار داده است.
روش کار: در این پژوهش جمعیت مورد مطالعه در دو گروه مورد و شاهد (30 نفره) از زنان که سزارین انتخابی بودند. در گروه مورد 48 ساعت قبل از عمل, 12 میلی گرم بتامتازون دو بار به فاصله 24 ساعت به صورت عضلانی تزریق شد و عوارض زخم جراحی طی هفت روز بعد از عمل در هر دو گروه به صورت بالینی مورد بررسی قرار گرفت. داده های جمع آوری شده به کمک نرم افزار آماری SPSS و به کمک آزمون های مجذور کای و فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: اکثر بیماران مورد مطالعه (60%) در گروه سنی 30-20 سال بوده و میانگین سنی هر دو گروه 21 سال بود. فراوانی نسبی بیماران دارای عارضه زخم جراحی در گروه مورد (دریافت کننده بتامتازون) 30% و در گروه شاهد 33/23% بود، که این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. شایع ترین عارضه قرمزی و پرخونی منطقه عمل جراحی بود. در 15% بیماران سایر عوارض مشاهده شده شامل ترشح سروزی، گرمای موضعی و اندوراسیون بود که در این موارد نیز اختلاف آماری معنی داری بین گروه مورد و شاهد وجود نداشت.
نتیجه گیری: در مطالعه حاضر بتامتازون موجب افزایش عوارض زودرس زخم جراحی نشد و می توان از آن بدون نگرانی از عوارض ترمیم زخم جراحی به صورت پیش گیرانه جهت رسیده شدن ریه جنین در بیماران با سزارین انتخابی استفاده کرد.
علیقلی سبحانی ، محمد اکبری،
دوره 5، شماره 4 - ( زمستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: وضعیت صحیح بدن با توجه به وضعیت آناتومیک ارزیابی می شود. هر گونه تغییر در این وضعیت میتواند مشکلاتی را برای شخص ایجاد کند. وضعیت های غیر طبیعی شایع ممکن است در نواحی سر، ستون مهره ها، کمر بند شانه ای، لگن و دیگر اندام ها به وجود آید. نظر به اینکه سیستم اسکلتی کودکان دبستانی انعطاف پذیری بیشتری دارد در صورت بروز وضعیت بد، امکان پیشرفت و تثبیت آن در این سنین زیاد است. با توجه به محدودیت های دختران از نظر انجام فعالیت های ورزشی احتمال بروز اختلال وضعیتی در این جنس از شیوع بالاتری برخوردار است بنابراین می تواند عوارض جانبی جبران ناپذیری داشته باشد. این مطالعه با هدف تعیین میزان شیوع اختلالات وضعیتی، عوامل احتمالی، روش های پیشگیری و درمان آن در دختران دبستانی انجام شد.
روش کار: این مطالعه توصیفی بر روی کلیه دانش آموزان دختر دبستان قائم مطلق تهران انجام شد. 261 نفر دانش آموز در رده سنی 11-7 ساله به روش سرشماری انتخاب شدند. اطلاعات مورد نظر از طریق معاینه فیزیکی توسط آناتومیست و فیزیوتراپیست جمع آوری شد. اطلاعات به دست آمده به کمک نرم افزار آماری SPSS نسخه شش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: 8/8% افراد مورد مطالعه در این پژوهش چرخش غیر طبیعی سر داشتند، 5/1% دچار کاهش قوس کمری و 9/6% بچه ها دچار افزایش قوس کمری بودند. بررسی رابطه بین بیرون زدگی کتف با دست غالب و نحوه خوابیدن نشان داد که بین بیرون زدگی کتف راست و چپ و دست غالب ارتباط آماری معنی دار وجود دارد (001/0= p ).
نتیجه گیری : با توجه به نتایج این مطالعه پیشنهاد می شود در مدارس مخصوصا مدارس دخترانه به فعالیت های ورزشی که در بر گیرنده تمام قسمت های بدن (تنه و اندام ها) باشد، زیر نظر یک مربی آموزش دیده اهمیت بیشتری داده شود
قدرت اخوان اکبری،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار 1385 )
چکیده
سوکسینیل کولین یک شل کننده عضلانی دپلاریزان می باشد که برای لوله گذاری سریع تراشه در بیهوشی عمومی به کار می رود. طول اثر این دارو به دلیل هیدرولیز توسط پسودوکولین استراز پلاسما کوتاه می باشد. برخی عوامل می توانند باعث کاهش فعالیت این آنزیم در بدن گردند. گاهی نیز بیمار فرم غیر طبیعی از آنزیم را دارد که منجر به طولانی شدن اثر سوکسینیل کولین و آپنه طولانی مدت می گردد. بیماران مورد بحث یک مرد 55 ساله و یک خانم 57 ساله بودند که پس از تزریق سوکسینیل کولین دچار آپنه طولانی مدت شدند (8-4 ساعت) و پس از ادامه تهویه مکانیکی بهبودی کامل پیدا کردند.
قدرت اخوان اکبری، مسعود انتظاری اصل، فیروز امانی،
دوره 6، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه می تواند موجب پاسخهای همودینامیک به شکل افزایش فشار خون و ضربان قلب و همینطور سبب بی نظمی ضربان قلب و ایسکمی میوکارد گردد. این تغییرات در افراد مسن می توانند تهدید کننده زندگی باشند. مطالعه حاضر به صورت کار آزمایی بالینی جهت مقایسه اثرات دو داروی مخدر سریع الاثر آلفنتانیل و رمی فنتانیل بر پاسخ های همودینامیک به القای بیهوشی و لوله گذاری تراشه در افراد مسن به انجام رسید.
روش کار: مطالعه حاضر به صورت کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی 40 بیمار 65 سال و بالاتر که کاندید عمل جراحی کاتاراکت تحت بیهوشی عمومی بودند، انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه 20 نفره تقسیم شدند. در گروه اول، آلفنتانیل 10 میکروگرم بر کیلوگرم و در گروه دوم رمی فنتانیل 5/0 میکروگرم بر کیلوگرم قبل از القای بیهوشی تزریق شد. هر دو گروه در روش بیهوشی به جز مخدرها یکسان بودند. در طی بیهوشی از انفوزیون آلفنتانیل 1 میکروگرم بر کیلوگرم در دقیقه برای گروه اول و رمی فنتانیل 1/0 میکروگرم بر کیلوگرم در دقیقه برای گروه دوم استفاده شد. تغییرات همودینامیک شامل ضربان قلب، فشار خون سیستولی، فشار خون دیاستولی و فشار متوسط شریانی اندازه گیری و در هشت نوبت، قبل از القای بیهوشی، بعد از تزریق داروها، بعد از لوله گذاری تراشه و در پنج نوبت در حین بیهوشی ثبت گردید. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی در نرم افزار آماری SPSS در قالب آزمونهای آماری T ، مجذور کای و آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: بلافاصله پس از تزریق داروهای مخدر، تمام متغیرهای همودینامیک کاهش یافت. با این وجود کاهش فشار خون دیاستولی بطور معنی داری در گروه رمی فنتانیل بیشتر از گروه آلفنتانیل بود (p<0/05) . پس از لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه، تمام متغیرهای همودینامیک دچار افزایش شدند و در طی کمتر از ده دقیقه به تدریج کاهش پیدا کردند. فشار خون سیستولی، فشار خون دیاستولی و متوسط فشار شریانی این کاهش بطور معنی داری در گروه رمی فنتانیل بیشتر از گروه آلفنتانیل بود (p<0/05). اگر چه ضربان قلب در چند دقیقه پس از لوله گذاری کاهش یافت ولی این کاهش در دو گروه اختلاف معنی داری با هم نداشت (p>0/05). میزان استفاده از داروی افدرین برای جبران افت شدید فشار خون در گروه رمی فنتانیل (11 بیمار) بطور معنی داری بیشتر از گروه آلفنتانیل (4 بیمار) بود. (p<0/05).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، رمی فنتانیل بیشتر از آلفنتانیل تغییرات همودینامیک ناشی از لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه را کاهش می دهد. با این وجود رمی فنتانیل در برخی موارد در طی بیهوشی منجر به افت فشار خون می گردد. افزایش تعداد ضربان قلب پس از لارنگوسکوپی ولوله گذاری تراشه بین دو دارو تفاوت مهمی با هم نداشت.
محمدرضا نهایی، رضا بهلولی خیاوی، محمد اصغرزاده، آلکا حسنی، جاوید صادقی، محمد اکبری دیباور،
دوره 7، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده
زمینه و اهداف: پسودوموناس آئروژینوزا یک پاتوژن مهم بیمارستانی است که مقاومت آنتی بیوتیکی زیادی را نشان
می دهد. برای مطالعه اپیدمیولوژیک پسودوموناس آئروژینوزا روش های فنوتایپینگ مثل تعیین الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی و ژنوتایپینگ مثل آنالیز الگوی پلاسمیدی وجود دارد. آنالیز پلاسمیدی اطلاعات مفیدی را در مورد منشاء اپیدمی و تعداد کلون های متفاوت موجود در یک اپیدمی بدست می دهد، لذا جهت مطالعه الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی و پلاسمیدی سویه های پسودوموناس آئروژینوزا در عفونت های بیماران بستری شده در مرکز آموزشی و درمانی سینای تبریز این تحقیق انجام شد تا ارتباط اپیدمیولوژیک بین سویه های جدا شده مورد بررسی قرار گیرد.
روش ک ار: این مطالعه برروی 135 سویه پسودوموناس آئروژینوزا جدا شده از بیماران با عفونت های مختلف بستری در مرکزآموزشی و درمانی سینای تبریز انجام گرفت.برای تعیین الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی ازروش انتشار دیسک درآگارو برای استخراج پلاسمید ازروش لیز قلیایی تغییر یافته استفاده شد. جهت شناسایی باندهای supercoiled از open circular و linear از روش الکتروفورز دوبعدی استفاده شد.برای برش پلاسمیدها دوآنزیم محدودالاثر EcoRI و HincII بکارگرفته شدند.
یافته ها : از تعداد 135 سویه پسودوموناس آئروژینوزا ایزوله شده از بیماران با عفونت های مختلف تست حساسیت به آنتی بیوتیک ها بعمل آمد و الگوی پلاسمیدی تعیین گردید. میزان مقاومت به آزترونام77% ، کولیستین74% ، سفتازیدیم 69%، پیپراسیلین 67% ، اوفلوکساسین 62% ، توبرامایسین 56% ،کاربنی سیلین 54% ، جنتامایسین51% ، سیپروفلوکساسین 22% ، آمیکاسین15% ، پلی میکسین B 13% و ایمی پنم 2% بود. از 135 سویه 68 سویه (4/50%) فاقد هرنوع پلاسمید بودند و در 67 سویه باقیمانده (6/49%) 1تا 6 پلاسمید شناسایی شد. وزن مولکولی پلاسمیدهای جداشده عمدتا" در محدوده kb 5/0 تا kb 21 وتعدادی بیش از kb 21 بود. از مجموع 67 سویه دارای پلاسمید، 28 الگوی پلاسمیدی بدست آمد که الگوهای مشابه در ایزوله های مربوط به بخش سوختگی(در 2 تا 16 ایزوله) و نیز در ایزوله های مربوط به بخش های ICU ، داخلی و جراحی عمومی بترتیب در 6، 4 و 2 ایزوله شناسایی شدند. بعد از برش آنزیمی با آنزیم های محدودالاثر EcoRI و HincII در 25 سویه ی پسودوموناس آئروژینوزا محتوی یک یا دو پلاسمید، الگوهای برشی یکسان در 8 سویه (32%) با EcoRI مشاهده شد درحالیکه با آنزیم HincII هیچگونه الگوی برشی مشابه حاصل نشد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشانگر مقاومت آنتی بیوتیکی بالا و حضور پلاسمید در اکثر سویه های پسودوموناس آئروژینوزا ایزوله شده از عفونت های مختلف بوده و تشابه زیادی در الگوهای پلاسمیدی والگوهای برشی سویه های جدا شده از عفونت های بیمارستانی از بخش های سوختگی، ICU ، داخلی و جراحی عمومی در یک زمان کوتاه بدست آمد که احتمال منشاء گرفتن این باکتری ها از یک کلون باکتریایی با شیوع بالای انتقال ژن را در بین سویه های بیمارستانی مطرح
می سازد و نشانگر مفید بودن مطالعه الگوی پلاسمیدی در پسودوموناس آئروژینوزا می باشد.
مسعود انتظاری اصل، خاطره عیسی زاده فر، قدرت اخوان اکبری،
دوره 7، شماره 3 - ( پاییز 1386 )
چکیده
زمینه و هدف: تهوع و استفراغ بعد از عمل جراحی کاتاراکت از شایعترین عوارض بعد از بیهوشی بوده و روش های مختلفی برای پیشگیری از این عارضه مورد استفاده قرار می گیرد. در مطالعه حاضر تاثیر استفاده قبل از عمل از متوکلوپرامید (10 میلی گرم)، دگزامتازون (8 میلی گرم) و ترکیب این دو دارو در کاهش میزان تهوع و استفراغ بعد از عمل جراحی کاتاراکت با بیهوشی عمومی وریدی مورد بررسی قرار گرفته و با گروه دارونما مقایسه شده است.
روش کار: در این کارآزمایی بالینی دوسوکور یکصد بیمار داوطلب جراحی کاتاراکت به طور تصادفی به 4 گروه تقسیم شده اند. در گروه (P) دارونما cc2 سالین نرمال، در گروه (M) متوکلوپرامید 10 میلی گرم، در گروه (D) دگزامتازون 8 میلی گرم و در گروه (M+D) متوکلوپرامید 10 میلی گرم بعلاوه دگزامتازون 8 میلی گرم یک دقیقه قبل از القای بیهوشی تزریق گردید. بیماران بصورت یکسان داروهای بیهوشی دریافت کرده و پس از لوله گذاری تراشه تحت انفوزیون پروپوفول قرار گرفتند. پس از خاتمه عمل جراحی بروز تهوع و استفراغ در اطاق ریکاوری و همچنین 6 ساعت و 24 ساعت بعد از عمل جراحی مورد بررسی قرار گرفته و در فرمهای اطلاعات بیماران ثبت شد. نهایتا اطلاعات حاصله با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: بدنبال استفاده از این داروها میزان تهوع در ریکاوری از 44% در گروه دارونما به 20% در گروه متوکلوپرامید، 16% در گروه دگزامتازون و 8% در گروه ترکیب متوکلوپرامید و دگزامتازون کاهش یافته و میزان استفراغ از 20% در گروه دارونما به 4% در گروه متوکلوپرامید، 4% در گروه دگزامتازون و صفر درصد در گروه ترکیب این دو دارو کاهش یافته است که در هر دو مورد میزان تاثیر ترکیب دو داروی متوکلوپرامید و دگزامتازون در کاهش تهوع و استفراغ بعد از عمل معنی دار بوده است (p<0/05). بررسی 24 ساعته تهوع و استفراغ نیز نتایج مشابهی داشته است.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های مطالعه حاضر استفاده ترکیبی از 10 میلی گرم متوکلوپرامید به علاوه 8 میلی گرم دگزامتازون قبل از القای بیهوشی بصورت چشمگیری میزان تهوع و استفراغ بعد از عمل را کاهش داده و برای گروههای در معرض خطر این عارضه سودمند می باشد.
مسعود انتظاری اصل، قدرت اخوان اکبری، خاطره عیسی زاده فر،
دوره 7، شماره 4 - ( زمستان 1386 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به گسترش روز افزون اعمال جراحی سرپایی ومیزان بالای جراحی در افراد مسن، ریکاوری سریعتر و بدون عارضه بیماران جهت برگشت سریعتر بیمار به روال عادی زندگی کاملا ضروری است. در این مطالعه کارآزمایی بالینی، مدت زمان بیداری از بیهوشی و میزان تهوع و استفراغ آن پس از استفاده از دو داروی مخدر سریع الاثر آلفنتانیل و رمی فنتانیل در افراد مسن مورد مقایسه قرار گرفته است.
روش کار: مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی دوسوکور بود و بر روی 40 بیمار مسن بالای 65 سال کاندیدای جراحی کاتاراکت تحت بیهوشی عمومی انجام گردید. بیماران بصورت تصادفی به دو گروه 20 نفره تقسیم و در گروه اول، آلفنتانیل10 میکروگرم برای کیلوگرم و در گروه دوم رمی فنتانیل 5/0 میکروگرم برای کیلوگرم، یک دقیقه قبل از القای بیهوشی در عرض 30 ثانیه تزریق شد. هر دو گروه به روش یکسان تحت بیهوشی عمومی قرار گرفته و در طی بیهوشی از انفوزیون آلفنتانیل 1 میکروگرم برای کیلوگرم در دقیقه برای گروه اول و رمی فنتانیل 1/0 میکروگرم در کیلوگرم در دقیقه برای گروه دوم استفاده شد. در انتهای عمل جراحی، فاصله زمانی بین ختم تجویز داروهای بیهوشی تا برگشت تنفس خود بخودی، باز کردن چشمها با تحریک، پاسخ کلامی و ترخیص از اتاق ریکاوری ثبت گردید، همچنین میزان بروز عوارض مرتبط با داروهای مخدر در ریکاوری، ثبت شدند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی در نرم افزار آماری SPSS در قالب آزمون های آماری T، مجذور کای و آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل گردیدند.
یافته ها: زمان برگشت تنفس خود بخودی در گروه آلفنتانیل 2 دقیقه و در گروه رمی فنتانیل3/3 دقیقه بودکه هرچنداین زمان در گروه آلفنتانیل1/3 دقیقه کوتاهتر بود ولی این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. زمان باز کردن چشم ها با تحریک، برگشت پاسخ کلامی و ترخیص از ریکاوری در دو گروه اختلاف معنی داری با هم نداشت. میزان بروز تهوع و استفراغ درریکاوری درگروه رمی فنتانیل 30% ودر گروه آلفنتانیل 5% بود که از نظر آماری اختلاف معنی دار بود(p<0/05).
نتیجه گیری: زمان ریکاوری بین دو داروی آلفنتانیل و رمی فنتانیل، اختلاف معنی داری با هم نداشت، ولی میزان تهوع و استفراغ در گروه رمی فنتانیل به طور معنی داری بیشتر از گروه آلفنتانیل بود.
محمد دهقان، نگین اکبری، نازیلا البرزی، لیلی نجفی،
دوره 8، شماره 3 - ( پاییز 1387 )
چکیده
زمینه و هدف: هر چند روشهای درمانی متعددی برای بیماری پیتریازیس ورسیکالر وجود دارد ولی اطلاعات کافی در مورد استفاده از روش های جدید درمان موضعی و سیستمیک ناکافی است. در این مطالعه، اثر کلوتریمازول موضعی در برابر فلوکونازول سیستمیک در درمان بیماری پیتریازیس ورسیکالرمورد ارزیابی قرار گرفت.
روش کار: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور ((double-blind randomized clinical trial بود که در کلینیک پوست بیمارستان 5 آذر گرگان از اردیبهشت 1385 تا خرداد 1386 انجام گرفت. 120 بیمار به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند: در گروه اول، بیماران تحت درمان با دوز واحد کپسول فلوکونازول (mg400) و دارونمای کرم کلوتریمازول قرار گرفتند. در گروه دوم بیماران با کرم کلوتریمازول (دو بار در روز) و دارونمای کپسول فلوکونازول درمان شدند. دوره درمان 2 هفته در نظر گرفته شد. بیماران 2، 4 و 12 هفته بعد از درمان از نظر پاسخ بالینی ارزیابی شدند.
یافته ها: در گروه یک50 و در گروه دوم 55 بیمارمورد ارزیابی قرار گرفتند که بعد از 2 هفته، میزان پاسخ بالینی در گروه دوم 49/1% در مقایسه با گروه اول 30% بیشتر بود (p=0/16). بعد از 4 هفته، 41 بیمار (81/2%) از گروه اول و 52 مورد (94/9%) از گروه دوم به طور کامل عاری از ضایعات بودند (p=0/044). عود در گروه اول 6% و در گروه دوم 18/2% بود. هیچ عارضه جانبی در 2 گروه مشاهده نشد.
نتیجه گیری: در این مطالعه، پاسخ بالینی هفته چهارم در گروه کلوتریمازول بیشتر از فلوکونازول بود. عود در هفته 12 بعد از درمان با فلوکونازول خوراکی کمتر از کرم کلوتریمازول مشاهده شد
فیض اله اکبری، عباس رحیمی، حسن افتخار اردبیلی ، نگین نهان مقدم، سمیرا شهباززادگان،
دوره 9، شماره 3 - ( پاییز 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : با وجود میزان بالای پوشش تنظیم خانواده در استان اردبیل نسبت به متوسط کشوری، میزان رشد جمعیت در این استان نسبت به متوسط کشوری در سطح بالایی می باشد که این امر می تواند نمایانگر استفاده غیر صحیح روش، عدم استمرار استفاده و قطع استفاده از وسیله پیشگیری باشد. لذا این مطالعه با هدف بررسی بقا و تعیین عوامل موثر بر عدم تداوم استفاده از (Intrauterine devices) IUD در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان اردبیل درسال 1383 انجام گردید.
روش کار: این پژوهش یک مطالعه توصیفی و تحلیلی از نوع مطالعه کوهورت تاریخی می باشد. در این پژوهش 301 خانم مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه گردآوری و با استفاده از نرم افزار SPSS و استفاده از روش آزمون بقای کاپلان مایر و تست Log rank مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که در 77/1% از زنان مورد مطالعه مدت تداوم استفاده ازIUD بالای 18 ماه بود. میانگین زمان تداوم در گروه سنی 25-20 سال با (1±24/5 ماه) بیشتر بود و کمترین میانگین زمان تداوم در گروه سنی بالای 25 سال (3/4±14/3 ماه) مشاهده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین حجم خون قاعدگی و خروج IUD ارتباط معنی دار وجود دارد (p=0.005). بطوریکه در زنانیکه خونریزی زیاد داشتند میانگین زمان تداوم 1±20/5 ماه ولی در زنانیکه خونریزی کم داشتند 1/5±22/4 ماه بود. نوع مراجعه جهت کنترل IUD و میانگین زمان استفاده ارتباط معنیداری با هم داشتند (p=0.03). میانگین زمان تداوم در زنانیکه بطور مرتب جهت کنترل IUD مراجعه می نمودند1/5 ± 22/9ماه و گروهی که گهگاه مراجعه می نمودند 0/6 ± 23/8 ماه بود. بین عوارض ایجاد شده و خروج IUD ارتباط معنی دار وجود داشت (p=0.005). بیشترین میانگین زمان از دست دادن در زنانی دیده شد که عارضه عفونت، زخم، PID را ذکر کردند (میانگین25/5 ماه) و کمترین میانگین زمان از دست دادن در زنانی دیده شد که عارضه خونریزی و لکه بینی را داشتند (میانگین 18 ماه).
نتیجه گیری : تداوم استفاده از IUD در 87/4% در زیر6 ماه، 81/4% بین 126 ماه و 72/1% بین 18- 12 ماه بود. شایعترین علت عدم تداوم مربوط به عوامل پزشکی و عوارض ایجاد شده توسط IUD و شایعترین عارضه خونریزی بود.
پوران اخوان اکبری، پرویز مولوی، قدرت اخوان اکبری، محمدرضا قدرتی،
دوره 9، شماره 3 - ( پاییز 1388 )
چکیده
زمینه و هدف: الکتروشوک درمانی یکی از روشهای رایج در درمان انواع بیماریهای روانی بوده و میزان تاثیر درمانی این روش ارتباط مستقیمی با طول مدت تشنج دارد. تعیین میزان تاثیر داروهای بیهوشی روی مدت تشنج ناشی از ECT و همینطور جلوگیری از عوارض همودینامیک آن حائز اهمیت است. در این مطالعه ما دو داروی پروپوفول و تیوپنتال سدیم را در القاء بیهوشی برای ECT مورد مقایسه قرار دادیم.
روش کار: در یک مطالعه آینده نگر، تصادفی و یک سویه کور تعداد 16 بیمار روانی در طی 72 جلسه ECT به صورت متناوب تحت بیهوشی با تیوپنتال سدیم و سوکسینیل کولین و یا پروپوفول و سوکسینیل کولین قرار گرفته و مدت تشنج ظاهری و تشنج واقعی تائید شده با Electroencephalography و تغییرات همودینامیک (تعداد ضربان قلب و فشار متوسط شریانی) و همچنین بروز عوارض مختلف ناشی از بیهوشی و ECT ثبت گردید. نتایج توسط نرم افزارآماری SPSS ویرایش 9 تحت آنالیز قرار گرفت.
یافته ها: مدت تشنج ظاهری و تشنج واقعی ناشی از ECT (Electroconvulsive therapy ) در گروه پروپوفول کمتر از گروه تیوپنتال بود ولی از نظر آماری این اختلاف معنی دار نبود (p=0.318). میزان تغییرات مولفه های همودینامیک با پروپوفول کمتر بوده و میزان افزایش فشار متوسط شریانی بعد از تجویز داروها و بلافاصله بعد از ECT اختلاف معنی داری در دو گروه داشت (p=0.04). میزان شیوع سایر عوارض تنفسی و همودینامیک، تهوع، استفراغ و بیقراری در دو گروه اختلاف معنی داری نداشتند.
نتیجه گیری: پروپوفول جهت القاء بیهوشی در ECT از نظر مدت تشنج، تفاوت بارزی با تیوپنتال سدیم ندارد. بنابراین از نظر بالینی می توان از آن به جای داروهای دیگر در ECT استفاده نمود.
عبدالحسن کاظمی، نجیبه اصل رهنمای اکبری، ایرج اسودی، جمال عیوضی، جلیل واعظ، علیرضا نیکان فر، هادی ملجایی، حسین کوشافر، ایران نوع خواهی، لیلا نوزمانی،
دوره 10، شماره 2 - ( تابستان 1389 )
چکیده
زمینه و هدف: میکوزها از عفونتهایی هستند که در مبتلایان به سرطان و دارای سیستم ایمنی سرکوب شده سبب مرگ و میر می گردند. مالاسزیافورفور و واریته های مختلف آن منجمله پیترسبوروم اووال معمولا" در افراد نرمال ایجاد میکوزهای سطحی در سطحی ترین لایه های کراتینی پوست می نمایند. فونگمی مرتبط به کاتتر و فولیکولیت ناشی از مالاسزیا فورفور و پیترسبوروم اووال نسبتا" شایع است ولی این قارچ می تواند از پریتونیت، آرتریت عفونی، ماستیت، سینوزیت و عفونتهای مختلف چشمی نیز جدا شود. در این مطالعه وجود پیترسپوروم اووال در شوره های سر و پوست سر بیماران لوسمیک تحت شیمی درمانی مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار: طی یکسال از شوره های موجود در سر یکصد بیمار مبتلا به لوسمی تحت شیمی درمانی نمونه برداری شد. شوره ها پس از رنگ آمیزی با بلودومتیلین مورد بررسی میکروسکوپی قرار گرفته، وجود و کمیت سلولهای مخمری جوانه دار بصورت عدد هشت 8 انگلیسی در بین سلولهای اپیدرمی ثبت و گزارش گردید.
یافته ها: وجود پیترسپوروم اووال در 82% بیماران مورد مطالعه مثبت بود. اغلب بیماران در سنین 20-50 سالگی بودند که دارای شوره های درشت سبوس مانند و خارش در سر بودند .
نتیجه گیری: با توجه به اینکه بیشتر بیماران (82%) در این مطالعه از نظر وجود پیترسپوروزیس مثبت بودند؛ پیشنهاد می شود که در صورت بروز هر گونه تظاهرات بالینی مربوط به پیترسپوروزیس نسبت به درمان آن اقدام درمانی صورت پذیرد تا از بروز عفونتهای خطرناک قارچی گاها" دارای پیش آگهی وخیم، جلوگیری به عمل آید.
حسن عدالتخواه، فرهاد پورفرضی، مونا اکبری قوچانی،
دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده
زمینه و هدف: آکنه ولگاریس ( Vulgaris (Acne التهاب مزمن واحدهای پیلوسباسه میباشد. انواع شدید میتواند منجر به بروز اسکارهای قابل توجه در پوست صورت و تنه و همچنین عوارض روانی شود. آنتی آندروژنها در درمان آکنه خانمها به عنوان یکی از درمانهای بسیار مناسب و موثر شناخته شده و علاوه بر آکنه، سایر مشکلات توام آندروژنیک را نیز درمان مینماید. مقاومت داروئی و عود حین درمان نیز در این داروها مطرح نمیباشد. هدف در این مطالعه مقایسه تاثیرات فلوتامید خوراکی و داکسی سایکلین در آکنه متوسط خانمها است.
روش کار: مطالعه حاضر، یک کارآزمائی بالینی تصادفی شده و ارزیابی کور میباشد. این مطالعه بر روی 62 نفر خانم مبتلا به آکنه متوسط صورت گرفت و بیماران به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه مورد، روزانه 250 میلیگرم فلوتامید خوراکی و گروه شاهد، روزانه 100 میلیگرم داکسیسایکلین دریافت نمودند. علاوه بر آن هر دو گروه روزانه دو بار با کلیندامایسین موضعی 1% تحت درمان قرار گرفتند. طول دوره درمان 6 ماه بود. برای گروه مورد، قبل از شروع درمان و 2 ماه پس از درمان تستهای کبدی انجام گردید. ارزیابی بهبودی بیماران در انتهای هر 2 ماه در طول دوره درمان انجام شد و عوارض احتمالی داروها نیز ثبت گردید. برای تحیل دادهها از روشهای آماری توصیفی و همچنین آزمون تی و کای دو و نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 استفاده شد. 05/0 p < به عنوان معنیدار در نظر گرفته شد.
یافته ها: میانگین سنی و انحراف معیار بیماران دو گروه 55/3 ± 27/19 سال بود. تفاوت میانگین سنی در دو گروه معنیدار نبود (64/0 < p ). کاهش ضایعات کومدونی در ناحیه صورت در گروه مورد بهتر بود (01/0 p < ). کاهش در میانگین شاخص شدت آکنه ( (Acne Severity Index در گروه مورد بیشتر از گروه شاهد بود و این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (002/0> p ). میانگین رضایتمندی بیمار از نتایج درمانی در گروه فلوتامید بیشتر از گروه داکسیسایکلین بود و این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (001/0> p ). تحمل داروها در هر دو گروه خوب بود و تستهای کبدی در در گروه مورد افزایش خفیف در آلکالین فسفاتاز را در 2 مورد نشان داد ولی نیاز به قطع دارو بوجود نیامد.
نتیجهگیری: فلوتامید خوراکی در دوز250 میلیگرم در روز در درمان آکنه مؤثرتر و بهتر از100 میلیگرم داکسیسایکلین در روز بود. بیماران در گروه مورد رضایتمندی بیشتری از درمان داشتند. عوارض داروئی در این مطالعه در هر دو گروه ناچیز بود با این وجود برای استفاده از فلوتامید در درمان آکنه به ملاحظات آزمایشگاهی مناسبی در طول درمان نیاز میباشد.
فرشاد شیخ اکبری، بیتا شهباززادگان، مهدی صمدزاده، حسین قمری گیوی، محمد نریمانی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مسائل مهم در حیطه آسیب شناسی روانی تشخیص درست اختلال های روانی است. از آنجا که نشانه های بیماری های اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو و خلقی دوقطبی با هم در بسیاری از جهات مشترک هستند، تشخیص این سه اختلال از هم بسیار مشکل می باشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه درجه حرارت بدن بیماران مبتلا به اختلالات اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو و خلقی دو قطبی انجام شده است.
روش کار: این پژوهش، از نوع مطالعات توصیفی- مقایسه ای بر روی 60 بیمار اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو وخلقی دو قطبی که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. ابزار تحقیق، پرسشنامه مصاحبه بالینی ساختار یافته و تب سنج جیوه ای زیر بغلی بود و از روش تحلیل واریانس یک طرفه برای تحلیل داده های بدست آمده استفاده شد.
یافته ها: میانگین سنی افراد مورد مطالعه در گروه اسکیزوفرنی 13/11 ± 15/38، در گروه اسکیزوافکتیو 99/10±8/34 ، در گروه خلقی دوقطبی 05/9±25/35 سال بود. 3/63% از افراد شرکت کننده تحصیلات راهنمایی، 15% دبیرستان، 7/16% دیپلم و 5% لیسانس بودند. شغل 7/51% از افراد آزاد، 3/8% کارمند و 40% از آنها بیکار بودند. 45% از آنان مجرد و 55% متاهل بودند. تعداد دفعات بستری افراد 15% یکبار مراجعه، 25% دوبار، 3/13% سه بار، 7/41% مکرر و 20% بین 10-4 بار مراجعه برای بستری داشتند. بین میانگین درجه دمای بدن بیماران اسکیزوفرنی با اسکیزوافکتیو و خلقی دوقطبی تفاوت معنی داری وجود داشت ( p < 0/001 ).
نتیجه گیری: مقایسه تفاوت بین میانگین نوسان دمای بدنی سه گروه بیماران (اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو و خلقی دوقطبی) نشان داد که بیماران اسکیزوافکتیو بیشتر به گروه بیماران خلقی دو قطبی نزدیک تر هستند تا بیماران اسکیزوفرنی و بیماران اسکیزوفرنی از لحاظ میانگین حفظ پایه و نوسان دمای بدن احتمالاً با دو گروه (اسکیزوافکتیو و خلقی دوقطبی) متفاوت می باشند.
قدرت اخوان اکبری، مسعود انتظاری اصل، خاطره عیسی زاده فر، تیبا میرزارحیمی،
دوره 12، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: درد پس از جراحی از جمله مشکلاتی است که عدم کنترل کافی آن عوارض زیادی دارد.کنترل مناسب درد پس از جراحی از نظر جلوگیری از عوارضی از جمله تاکی کاردی، افزایش فشارخون، ایسکمی میوکارد، کاهش تهویه آلوئلی و بهبود ضعیف زخم ها، اهمیت ویژه ای دارد. در این مطالعه ما با تجویز پره گابالین پیش از عمل جراحی، تأثیر آن در کاهش درد پس از اعمال جراحی ارتوپدی اندام تحتانی و کاهش نیاز به مخدر و عوارض جانبی احتمالی آن را بررسی کردیم.
روش کار: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی شده بوده و بر روی 60 بیماری که به دلیل شکستگی اندام تحتانی در ناحیه لگن، فموروساق پا کاندید عمل جراحی در بیمارستان فاطمی بودند، انجام گرفت. افراد به دو گروه تقسیم شده و به بیماران گروه اول، دو ساعت قبل از عمل جراحی یک کپسول 150 میلی گرمی پره گابالین و به گروه دیگر به عنوان شاهد یک کپسول دارونما داده شد. در هر دو گروه در ساعات 2، 6، 12 و 24 پس از جراحی وضعیت بیمار بررسی شده و نمره درد بیمار براساس معیار بصری درد (VAS )با خط کش مدرج صفر تا 10، نمره آرام بخشی بیمار توسط نمره بندی سداسیون رامسی (Ramsay) و میزان تهوع و استفراغ توسط مقیاس نمره تهوع و استفراغ و وجود یا عدم وجود هذیان سنجیده و در چک لیست ها ثبت گردید. سپس داده ها به منظور آنالیز واردSPSS نسخه 16 گردید.
مقدار P کمتر از 05/0 از نظر آماری معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته ها: در این مطالعه 7/51 درصد بیماران مرد و 3/48 درصد زن بوده و میانگین سنی بیماران در دو گروه پره گابالین و دارونما مشابه هم بود (578/0= p ) میانگین نمرات بصری درد در گروه دریافت کننده پره گابالین به میزان معنی داری نسبت به گروه دارونما کاهش یافت. همچنین در این مطالعه مشاهده شد که در گروه پره گابالین به صورت معنی داری نمره استفراغ و تهوع در تمام ساعات بررسی، میزان آرام بخشی در ساعات 2 و 6 و میزان مصرف پتیدین تمام ساعات نسبت به گروه دارونما پایین تر بود (05/0 > p ).
نتیجه گیری: تجویز پره گابالین قبل از اعمال جراحی می تواند کنترل درد بهتری برای بیمار به همراه داشته باشد و با کاهش میزان مصرف پتیدین می تواند سبب کاهش مشکلات ناشی از مصرف این دارو گردد.
معصومه اکبری، نور امیر مظفری، هادی پیری دوگاهه،
دوره 14، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : عفونت های دستگاه ادراری ناشی از باکتریهای مولد آنزیم های بتالاکتاماز با طیف وسیع ( ESBL ) در حال تبدیل به یک مشکل رو به رشد در سراسر جهان می باشد . هدف از انجام این مطالعه، بررسی شیوع باکتری های مولد آنزیم های بتالاکتاماز با طیف وسیع در نمونه ادرار بیماران بستری در بیمارستان امام خمینی(ره) اردبیل در یک دوره زمانی معین ( از اکتبر 2011 تا اوت2012 ) بود.
روش کار: در مجموع 400 پاتوژن جدا شده از نمونه های ادراری دراین مطالعه وارد شدند. تمام نمونه ها با روش های معمول بیوشیمیایی مورد شناسائی قرارگرفته و تست حساسیت ضد میکروبی با استفاده از روش کربی- بائر انجام شد. آزمون تأییدی برای تولید ESBLs توسط تست دیسک ترکیبی انجام شد. نتایج بر اساس دستورالعمل CLSI تفسیر شدند.
یافته ها : از 400 باکتری جدا شده، 267 اشریشیا کلی، 39 کلبسیلا پنومونیه، 17 کلبسیلا اکسی توکا، 16 انتروباکتر کلواکه ، 15 انتروباکترآئروژنز، 6 انتروباکتر آگلومرانس، 8 انتروباکتر ساکازاکی، 3 سیتروباکتر فروندی، 2 سیتروباکتر دایورسوس، 3 پروتئوس میرابیلیس، 4 ادوارسیلا تارتا ، 3 سراشیا مارسسنس، 17 مورگانلا مورگانی بودند که مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. آنزیم های بتالاکتاماز با طیف وسیع در 75/36٪ (147) از با کتری های جدا شده شناسایی شد. تولید ESBL به ترتیب در 89 اشریشیا کلی (4/77٪)، 15 کلبسیلا پنومونیه (04/13٪)، 2کلبسیلا اکسی توکا (74/1٪)، 3 انتروباکتر آئروژنز (6/2٪)، 4 انتروباکترکلواکه (5/3٪ )، 1 سیتروباکتر فروندی (86/0٪)، و 1 مورگانلا مورگانی (86/0٪) مشاهده شد.
نتیجه گیری : بر اساس نتایج این مطالعه، تولید بتا لاکتاماز طیف وسیع در باکتری جدا شده از بیماران مبتلا به عفونت ادراری بسیار بالا بود و تقریبا 40 درصد گونه های باکتریایی جدا شده مولد ESBLs بودند. از آنجائیکه در منطقه ما باکتری های مولد ESBL در عفونت های دستگاه ادراری در بیماران بستری در بیمارستان از شیوع بالای برخورداراست، ما قویا توصیه می کنیم که تولید ESBL در این بیماران در نظر گرفته شود.
اسماعیل اکبری، سقا فرجتبار بهرستاق، بابی سان عسکری،
دوره 20، شماره 3 - ( پاییز 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: Foxo1 یک فاکتور رونویسی در سیگنالینگ انسولین در کبد میباشد. عملکرد Foxo1 بر توانایی انسولین در تنظیم تولید گلوکز کبدی و هموستاز گلوکز، مهم میباشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر 6 هفته تمرین مقاومتی بر بیان Foxo1 در سلولهای کبدی و همچنین سطوح گلوکز و انسولین در موشهای صحرایی دیابتی نوع 2 انجام گرفت.
روش کار: جامعه آماری این مطالعه تجربی را کلیه موشهای صحرایی نر ویستار تشکیل دادند که از بین آنها 14 سر موش صحرایی 10 هفتهای با وزن 20±220 گرم خریداری شدند. در ادامه موشهای صحرایی مورد مطالعه تحت اثر 6 هفته رژیم غذایی پرچرب و تزریق STZ دیابتی نوع 2 شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه (کنترل و مقاومتی) قرار گرفتند. سپس گروه تمرین در یک دوره تمرین مقاومتی به مدت 6 هفته به تعداد 5 جلسه در هفته در قالب 4 ست و 5 تکرار در هر ست در صعود از نردبان 26 پلهای به ارتفاع 1 متر با شیب عمودی 80 درصد، شرکت کردند. نهایتاً 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، سطوح ناشتایی گلوکز و انسولین و بیان Foxo1 در سلولهای کبدی هر دو گروه اندازهگیری و توسط آزمون تیمستقل با یکدیگر مقایسه شدند (5% = a).
یافتهها: تمرینات مقاومتی به بهبود سطوح گلوکز ناشتا در مقایسه با گروه کنترل منجر شد (0/001>p). سطوح انسولین سرم به میزان معنیداری افزایش یافت (0/042 =p) و بیان Foxo1 در سلولهای کبدی در گروه مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل به میزان معنیداری کاهش یافت (0/023 =p).
نتیجه گیری: بر پایه این یافته ها، احتمالاً کاهش گلوکز در گروه تمرین را میتوان به کاهش بیان Foxo1 در سلولهای کبدی در واکنش به تمرینات مقاومتی نسبت داد.
امیراحمد عرب زاده، قدرت اخوان اکبری، ایرج فیضی، افشان شرقی، محبوبه تقی پورمؤذن، بیتا شهباززادگان،
دوره 21، شماره 1 - ( بهار 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از داروهایی که بتواند در عین حال درد بعد از عمل جراحی را به خوبی کاهش دهد، نیاز به مصرف اپیوئیدها را نیز کاهش دهد، راهبردی است که به طور گسترده توصیه شده است. هدف از مطالعه حاضر، تعیین اثربخشی ایبوپروفن وریدی در مدیریت درد پس از اعمال جراحی شکمی بود.
روش کار: مطالعه بصورت کارآزمایی بالینی تصادفی شده و دوسوکور و از نوع مداخلهای بود. 60 بیمار 20 تا 60 ساله کاندید عمل جراحی شکم (فتق اینگویینال و آپاندیس) جهت جراحی در دو گروه 30 نفره به صورت تصادفی با روش بلوکهای تصادفی تقسیم شدند. برای گروه اول ایبوپروفن وریدی 400 میلیگرم هر 6 ساعت تا 24 ساعت با پمپ فنتانیل 15 میکروگرم در میلیلیتر و در گروه دوم پمپ فنتانیل 15 میکروگرم در میلیلیتر و به شیوه PCA و روش بولوس داده شد.
یافتهها: شاخصهای دموگرافیگ در دو گروه و مدت زمان جراحی، جنسیت، کلاس ASA، نوع بیهوشی و نوع جراحی مشابه بود. شدت درد در 24 ساعت بعد از عمل در گروه ایبوپروفن در مقایسه با گروه کنترل به طور معنیداری کمتر بود. تکرار حالت تهوع و استفراغ در 24 ساعت بعد از عمل در گروه ایبوپروفن در مقایسه با گروه کنترل به طور معنیداری کمتر بود. بیماران گروه ایبوپروفن از روش ضد درد خود رضایت بیشتری داشتند.
نتیجهگیری: ایبوپروفن وریدی 400 میلیگرم هر 6 ساعت در بیماران تحت عمل جراحی شکمی، درد بعد از عمل و مصرف فنتانیل را کاهش میدهد و نیز به خوبی توسط بیماران تحمل میشود.