13 نتیجه برای آذری
منوچهر براک، لیلا آذری نمین، علی نعمتی ، ناطق عباسقلی زاده، مهرداد میرزارحیمی، انوشیروان صدیق،
دوره 3، شماره 4 - ( زمستان 1382 )
چکیده
زمینه و هدف : اختلال رشد (FTT) به رشد فیزیکی ناکافی و یا ناتوانی در میزان رشد مورد نظر در طول زمان اطلاق می شود . اختلال رشد کودکان بعنوان یکی از مشکلات بهداشت غذایی در ایران مطرح است و یک مشکل چند وجهی است که عوامل ارگانیک و غیرارگانیک در بروز آن دخیل می باشند. این مطالعه با هدف شناسایی عوامل خطر ساز عمده و دخیل در رشد کودکان زیر دو سال که آسیب پذیرترین گروه سنی برای اختلالات رشد می باشند انجام گرفت .
روش کار : مطالعه از نوع مورد- شاهدی است و بر روی 120 کودک (60 مورد و 60 شاهد ) تحت پوشش شبکه بهداشتی درمانی شهرستان نمین در سال 82-1381 انجام گرفت. موارد شامل کودکانی بودند که منحنی رشد آنها زیر صدک سوم قرار داشت و یا منحنی رشد آنان سیر نزولی از دو منحنی ماژور را در مدت کوتاهی داشت. گروه شاهد از بین کودکان زیر دو سال با منحنی رشد نرمال انتخاب گردید. مشخصات دموگرافیک پدر، مادر و مشخصات تغذیه ای و آنتروپومتریک (قد،وزن و دور سر) کودک اندازه گیری شد. اطلاعات بدست آمده توسط نرم افزار SPSS تحت برنامه های آماری مجذور کای و ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که در گروه مورد تعداد دفعات عفونت تنفسی ، تعداد دفعات ابتلا به اسهال و استفراغ نسبت به گروه شاهد از نظر آماری بیشتر بود (p<0/05)، ولی در گروه شاهد تعداد کودکان کمتر از 6 ماه که تغذیه انحصاری با شیر مادر داشتند از نظر آماری بیشتر از گروه مورد بود(p<0/05)، بیشتر کودکان مبتلا به نارسایی رشد، وزن هنگام تولد کمتری نسبت به گروه شاهد داشتند (p<0/05). مادران گروه شاهد سطح تحصیلات بالاتری نسبت به گروه مورد داشتند در صورتیکه بی سوادی مادر در گروه مورد نسبت به شاهد بیشتر بود (p<0/05) همچنین تعداد افراد خانوار و خانه دار بودن مادر در گروه مورد بیشتر از گروه شاهد بود (p<0/05). هیچ اختلاف معنی داری بین تعداد دفعات تغذیه با شیر مادر و رتبه تولد فرزندان در دو گروه مورد مطالعه مشاهده نگردید.
نتیجه گیری : نتایج این بررسی نشان داد که برخی از عوامل خطر ساز مانند عفونت تنفسی ، وزن تولد کم ، سواد، آگاهی مادر، تغذیه انحصاری با شیر مادر و تعداد دفعات ابتلا به اسهال و استفراغ نسبت به عواملی چون تعداد دفعات تغذیه با شیر مادر و رتبه تولد تاثیر بیشتری در اختلال رشد کودکان داشته است.
محمد قاسم گل محمدی، حسن آذری، محمد مردانی، ابراهیم اسفندیاری، رادنی لی ریتز،
دوره 8، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده
زمینه و هد ف: امروزه مشخص شده است که ناحیه تحت بطنی SVZ (Subventricular Zone ) در سیستم بطنی مغز پستانداران بالغ دارای جمعیتی از سلول های بنیادی عصبی است که نورون ها و سلول های گلیال را ایجاد می کنند. به دلیل کمبود مارکرهای خاص برای شناسایی این سلول ها روش ایجاد نوروسفر NSA (Neurosphere Assay) در محیط آزمایشگاهی روشی متداول و انتخابی برای جداسازی، مطالعه و درک بیولوژی سلول های بنیادی عصبی رویانی و بالغ می باشد. روش های مختلفی برای ایجاد نوروسفر از مناطق مختلف سیستم عصبی مرکزی از جمله بطن های طرفی مغز وجود دارد. هدف از این مطالعه ارایه راهکاری جدید و کار آمد برای تولید نوروسفر بیشتر ازناحیه تحت بطنی بطن های طرفی مغز موش بالغ با استفاده از روش NSA می باشد.
روش کار: ناحیه تحت بطنی نیمه سری بطن های طرفی مغز موش بالغ با دو روش متفاوت تشریح و جداسازی شده و براساس روش نوروسفر کشت داده شدند. در روش اول (روش ریتز و رینولدز) این ناحیه بصورت یکپارچه جدا شده و پس از ایجاد سوسپانسیون تک سلولی بصورت یکجا کشت داده شد. در روش دوم یا روش برش گیری، پس از برداشتن برش های سریالی 400 میکرونی مغز، ناحیه تحت بطنی از برش های نیمه سری بطن های طرفی جمع آوری شده و بطور جداگانه با استفاده از روش NSA کشت داده شدند. پس از هفت روز نوروسفرهای اولیه حاصله از دو روش شمارش شده ومیانگین آنها با همدیگر مقایسه گردید.
یافته ها: میانگین تعداد نوروسفرهای بدست آمده در روش برش گیری بسیار بیشتر از روش اول بود (p<0/0001). توزیع و پراکندگی سلول های نوروسفرساز یا سلول های بنیادی عصبی درطول محور قدامی- خلفی نیمه سری بطن های طرفی یکسان نبوده و بالاترین تراکم این سلول ها در فاصله 0/74 میلی متری سمت سری نقطه برگما مشاهده گردید.
نتیجه گیری : روش دوم یا روش برش گیری بدلیل تولید نوروسفرزیاد از ناحیه تحت بطنی نسبت به روش اول یا روش کشت یکجای این ناحیه، روشی کار آمد و مناسب می باشد.
مهناز آذری، الهام نصیری، سیمین مولود، میترا معنوی، رقیه عزیز زاده،
دوره 8، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف: زایمان فرآیندی همراه با درد است ویکی از وظایف ماماها، کاستن از شدت درد در حین زایمان می باشد و در این میان کاهش طول مراحل زایمانی همواره مورد توجه قرار گرفته است.آتروپین و هیوسین از جمله داروهایی هستند که جهت کاهش طول مراحل زایمانی توسط پزشکان و بعضی از ماماها مورد استفاده قرار میگیرد ولی اثرات آنها هنوز بطور کامل مورد بررسی قرار نگرفته است.هدف از این پژوهش بررسی اثرات دو داروی رایج در اتاق زایمان یعنی هیوسین و آتروپین بر طول مراحل زایمان و سرعت پیشرفت زایمان میباشد.
روش کار: این مطالعه از نوع کار آزمایی بالینی دو سوکور بر روی 200 نفر از زنان باردار شکم اول ترم که به علت شروع دردهای خودبخودی زایمان در سال 1387-1386 به بیمارستان علوی اردبیل مراجعه نمودند انجام گردید.نمونه ها بر اساس معیارهای انتخاب و حذف به صورت تصادفی در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند. به گروه مورد 20 میلی گرم هیوسین (1 میلی لیتر) مخلوط با5/.میلی گرم آتروپین (1 میلی لیتر) به صورت تک دوز از راه وریدی در شروع فاز فعال (دیلاتاسیونCm 4 و کیسه آب پاره) و به گروه شاهد (دکستروز 5%،2سی سی) تزریق گردیدو سپس پیشرفت دیلاتاسیون و افاسمان سرویکس، طول فاز فعال، طول مرحله دوم و سوم زایمان، میزان بروز تاکیکاردی و برادیکاردی در جنین، نمره آپگار دقیقه اول و پنجم ثبت گردید. جهت آنالیز دادها از آمار توصیفی میانگین جداول و آمار استنباطی کای دو با سطح معنی دار آزمون 95% (α=0/05)استفاده گردیده است.
یافته ها: یافته های تحقیق نشان داد که بین میانگین تغییر دیلاتاسیون و افاسمان دو گروه اختلاف معنی داری وجود دارد (p<0/05) (Cm5/2 ) درساعت درمقابلCm1/5در ساعت، طول فاز فعال زایمان(´105در مقابل251دقیقه) و همچنین اختلاف میانگین طول مرحله دوم زایمان (´17 در مقابل ´33) و طول مر حله سوم زایمان (گروه مورد 3/4 دقیقه و در گروه شاهد 6/7دقیقه) نسبت به گروه شاهد کمتر بوده ولی این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبوده و طول مدت کل زایمان´121 در گروه مورد و ´274 در گروه شاهد می باشد که بین دو گروه از نظر آماری معنی دار بوده است (p<0/05). میزان بروز تاکیکاردی و برادیکاردی در جنین در´30 اول بعد از تزریق در گروه مورد 25% (15% تاکیکاردی و 10% برادیکاردی) و در گروه شاهد،20% (12% تاکیکاردی و 8% برادیکاردی) رخ داد و از نظر آپگار در دو گروه تفاوتی وجود نداشت.
صادق حضرتی، منصور رضا زاده آذری، هادی صادقی، سهیلا رحیم زاده، ناصر مستعد،
دوره 9، شماره 4 - ( زمستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف: غلظتهای بالای گردوغبار در هوای تنفسی شاغلین از جمله مهمترین عوامل محیطی موثر بر سلامت کارگران شاغل در صنعت سیمان می باشد. با توجه به نقش محوری سلامت نیروی کار در توسعه پایدار، این مطالعه با هدف ارزیابی میزان گردوغبار در هوای تنفسی و همچنین تعیین درصد سیلیس آزاد ذرات معلق در کارخانه سیمان اردبیل انجام گرفت.
روش کار: در این مطالعه مقطعی غلظت گردوغبار در هوای تنفسی کارگران ارزیابی شد که با جمع آوری 64 نمونه گردوغبار فردی و 35 نمونه محیطی در دو اندازه قابل تنفس و قابل استنشاق بررسی شدند. مقدار غلظت سیلیس آزاد نیز در 4 نمونه گردوغبار تعیین گردید.
یافته ها: متوسط غلظت گردوغبار قابل استنشاق و قابل تنفس برای نمونه های فردی به ترتیب معادل 13 و 58 میلی گرم بر متر مکعب و برای نمونه های محیطی به ترتیب معادل 27 و 154 میلی گرم بر متر مکعب برآورد گردید. بطور متوسط غلظت گردوغبار در90% نمونه های محیطی و بیش از 80% نمونه های فردی، بیشتر از مقادیر استاندارد ایران می باشد. متوسط درصد سیلیس آزاد در نمونه های آنالیز شده معادل 86/2% اندازه گیری شد که دامنه آن از 33/2% در قسمت بارگیرخانه تا 67/3% در قسمت نمونه گیری (آسیاب مواد) متغیر می باشد.
نتیجه گیری: با توجه به میزان سیلیس آزاد موجود، غلظت ذرات گردوغبار سیمان در این مطالعه بیش از مقادیر مجاز تعیین شده توسط کمیته فنی بهداشت حرفه ای ایران می باشد.
شهرام حبیب زاده، محسن ارزنلو، الهام جنتی، مهدی آسمار، مهناز آذری، زهرا فردی آذر،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده
زمینه و هدف: عفونت های زودرس ناشی از استرپتوکوکهای گروه B در 24 ساعت اول زندگی روی داده و با سپسیس شدید یا پنومونی و مرگ و میر بالا (20 - 5%) همراه هستند. عفونتهای قبل از تولد ناشی از استرپتوکوکهای گروه B به صورت عمودی در حین زایمان و عبور نوزاد از کانال زایمانی از مادران ناقل بی علامت به نوزاد منتقل می شوند. اقدامات پیشگری کننده میتواند با غربالگری زنان باردار انجام شود. به همین دلیل این مطالعه برای بررسی شیوع و مقاومت آنتی بیوتیکی سویه های استرپتوکوک گروه B در دوره پری ناتال زنان باردار در شهر اردبیل انجام گردید .
روش کار: برای تعیین شیوع ناقلی، 420 زن باردار با طبقه بندی متناسب Stratified proportional از 11 مرکز بهداشتی درمانی اردبیل انتخاب شدند. نمونه گیری از زنان باردار در هفته 37 – 35 بارداری برای کشت با سواب استریل از واژن و رکتوم انجام شد. سواپها به یک محیط انتخابی مایع "تاد هویت براث" حاوی 10 میلی گرم بر لیترکلیستین و 15 میلی گرم بر لیتر نالیدیکسیک اسید ( LIM ) تلقیح و در انکوباتور با دمای 37 درجه سانتی گراد به مدت 24 ساعت گرمخانه گذاری شده و سپس باکتری ها به محیط بلاد اگار (حاوی 5% خون گوسفند) کشت مجدد داده شدند. استرپتوکوک های گروه B ایزوله شده با تستهای استاندارد شناسایی و با کیت اختصاصی تأییدگردیدند. آنتی بیوگرام به روش دیسک دیفیوژن بر روی آنها انجام گرفت.
یافته ها: از 420 نمونه مورد مطالعه، 62 مورد (8/14%) استرپتوکوک گروه B جدا گردید. در مجموع 19 مورد از کشت رکتال (5/4%)، 19 مورد ازکشت واژینال (5/4% ) و 24 مورد ( 8/5% ) هم ازکشت رکتال و هم ازکشت واژینال جدا گردید. بجز 3 مورد (83/4%) حساسیت کاهش یافته نسبت به پنی سیلین در سایر موارد باکتری های جدا شده به پنی سیلین حساس بودند . تمامی سویه های جدا شده نسبت به آمپی سیلین و وانکومایسین حساس بودند. در مورد اریترومایسین 1 مورد (61/1%) مقاومت و 15 مورد (2/24%) حساسیت نسبی و 46 مورد (2/74%) حساسیت وجود داشت و برای کلیندامایسین 11 مورد (7/17%) مقاومت و 5 مورد (06/8%) حساسیت نسبی و 46 مورد (2/74%) حساسیت گزارش شد.
نتیجه گیری: با توجه به بالا بودن نسبی شیوع ناقلی استرپتوکوک گروه B در جمعیت مورد مطالعه (8/14%) و اهمیت این باکتری در بیماری زایی نوزادان بهتر است مادران باردار در هفته 35 تا 37 حاملگی از نظر ناقلی GBS غربالگری شوند. با توجه به نتایج آنتی بیوگرام مناسب ترین دارو برای درمان آمپی سیلین و در صورت وجود حساسیت به خانواده پنی سیلینها، وانکومایسین می باشد.
محمد قاسم گلمحمدی، محسن سقا، حسن آذری، نوروز نجف زاده،
دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: سلولهای بنیادی دستهای از سلولهای تمایز نیافته میباشند که قابلیت تمایز به انواع سلولهای تخصص یافته را دارند. کشف این سلولها در سیستم عصبی مرکزی پستانداران که تا مدتها پیش تصور میشد فاقد هرگونه قدرت ترمیم و بازسازی میباشد، امیدهای تازهای را برای درمان بیماریهای دژنراتیو سیستم عصبی مرکزی نظیر سکته مغزی، بیماری پارکینسون، آلزایمر و ضایعات نخاعی ایجاد نموده است. بدلیل اهمیت موضوع، تصمیم گرفته شد نحوه جداسازی سلولهای بنیادی عصبی از مغز موش بالغ با استفاده از روش ایجاد نوروسفر و تمایز آنها به سلولهای بالغ سیستم عصبی توضیح داده شود.
روش کار: ناحیه تحت بطنی نیمه سری بطنهای طرفی مغز موش بالغ تشریح و جداسازی شده و پس از ایجاد سوسپانسیون تک سلولی بر اساس روش ایجاد نوروسفر کشت داده شد. پس از هفت روز نوروسفرهای اولیه حاصله شمارش شده و میانگین تعداد آنها بدست آمد. تمایز سلولهای بنیادی عصبی به سلولهای بالغ سیستم عصبی با قرار دادن سلولهای بدست آمده از نوروسفرها در محیط کشت تمایزی انجام شد و بمنظور تشخیص این سلولها از تکنیک ایمونوسیتوشیمی و نشانگرهای اختصاصی آنها استفاده شد. یافته ها: سوسپانسیون سلولی بدست آمده از بافت تحت بطنی نیمه سری بطنهای طرفی مغز موش بالغ 7 تا 10 روز پس از انکوبه شدن در محیط کشت نوروسفر، کلونیهای چند ظرفیتی بنام نوروسفر ایجاد نمود. میانگین تعداد نوروسفرهای بدست آمده از این ناحیه 62 ± 505 تخمین زده شد. خاصیت چند ظرفیتی نوروسفرهای بدست آمده با قرار گرفتن سلولهای حاصله از نوروسفرها در محیط کشت تمایزی با ایجاد سلولهای اصلی سیستم عصبی مرکزی یعنی نورون، آستروسیت و الیگودندروسیت نشان داده شد. نتیجه گیری: به دلیل کمبود مارکرهای خاص برای شناسایی سلولهای بنیادی عصبی روش ایجاد نوروسفر در محیط آزمایشگاهی روشی مطمئن و انتخابی برای جداسازی، مطالعه و درک بیولوژی سلولهای بنیادی عصبی رویانی و بالغ میباشد.
افروز مردی، مهناز آذری، منوچهر براک، مهرناز مشعوفی، پروانه نفتچی، نسرین فولادی،
دوره 11، شماره 4 - ( زمستان 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: اسهال به عنوان یکی از عوامل مرگ و میر در میان کودکان در کشورهای در حال توسعه محسوب می شود. در مورد اثر مکمل یاری روی در کاهش مدت زمان و شدت اسهال اختلاف نظر وجود دارد. هدف این مطالعه تعیین تاثیر مکمل یاری روی بر طول مدت و شدت اسهال کودکان زیر پنج سال بستری در بیمارستان علی اصغر اردبیل در سال 1384بود.
روش کار: این پژوهش بصورت کار آزمایی بالینی تصادفی دو سوکور انجام گرفته است. جامعه پژوهش شامل کلیه کودکان زیر پنج سالی بود که به علت اسهال حاد در بیمارستان علی اصغراردبیل بستری شدند. جهت تعیین حجم نمونه مورد نظر در این مطالعه، اقدام به انجام پایلوت گردید و بر اساس آن تعداد حجم نمونه در این پژوهش 228 نفر برآورد شد (114 نفر گروه مورد، 114 نفر گروه شاهد) و انتخاب نمونه در داخل جامعه بصورت تصادفی ساده بوده و نمونه ها یک در میان در داخل هر گروه قرار گرفتند تا تعداد نمونه در هر گروه تکمیل گردید و سپس به یک گروه شربتی که حاوی 20 میلی گرم سولفات روی در دکستروز 5% روزانه همراه با داروی روتین بخش و به گروه دیگر دکستروز 5% با داروی روتین در طول زمان بستری بخش داده شد و سپس مدت زمان و شدت اسهال سنجیده شد و داده ها با استفاده از روش های آماری توصیفی و کای دو، تی- استیودنت و ضریب همبستگی پیرسون با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: نتایج تحقیق نشان می دهد که، اکثریت واحدهای مورد پژوهش پسر، سن 12-1 ماهه، وزن 11-3 کیلوگرم و بین صدک وزنی 50-3 بودند، اکثر کودکان از شیر مادر تغذیه می کردند، اکثرا کودکان اول خانواده بوده، واکسیناسیون کامل داشته و ساکن شهر (اردبیل) بوده اند. نتیجه تحقیق بیانگرآن است که بین مصرف روی و شدت اسهال ارتباط معنی داری وجود دارد ( 037/0 = p ). ولی بین طول مدت اسهال در دو گروه تفاوت معنی دار وجود نداشت ( 737/0 = p ) و همچنین بین شدت اسهال و صدک وزنی ارتباط معنی داری وجود نداشت.
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان می دهد که مکمل یاری روی، روی شدت اسهال تاثیر دارد لذا می تواند بعنوان مکمل در کودکان مبتلا به اسهال مورد استفاده قرار گیرد.
مهرناز مشعوفی، رباب نظری، رقیه شیرین کام چوری، افشان شرقی، افروز مردی، مریم قره زاد آذری،
دوره 12، شماره 3 - ( پاییز 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: واژینوز باکتریال وضعیتی است که با تغییرمیکروبی اکوسیستم واژن مشخص می شود و بعنوان یک خطر فاکتور قابل پیشگیری برای زایمان زودرس مطرح است. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه غربالگری عفونت واژینوز باکتریال درمراقبتهای روتین دوران بارداری و اثر آن برکاهش زایمان زودرس انجام شده است.
روش کار: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بوده و طی سالهای 87-86 روی 474 زنان باردار که در هفته 24-8 حاملگی قرارداشتند و بصورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرارگرفتند انجام شد. غربالگری نمونه ها از نظر واژینوز باکتریال در گروه مداخله با داشتن سه معیار از چهار معیار آمسل انجام شد و در صورت مثبت بودن تشخیص واژینوز باکتریال، درمان با کرم کلیندامایسین 2% برای مدت یک هفته انجام و سپس نتیجه زایمانی در هر دو گروه بررسی شد. داده ها در قالب آمار توصیفی و تحلیلی با استفاده از 11SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.
یافته ها: گروه های مداخله و کنترل از نظر رتبه حاملگی، حاملگی خواسته و ناخواسته، افزایش وزن ناکافی مادر، واکسیناسیون کامل مادر و وجود مشکلات مادر حین بارداری تفاوت معناداری با هم نداشتند. از کل 216 نفر از گروه مداخله 17نفر (8%) مبتلا به واژینوز باکتریال بودند که مورد درمان قرار گرفتند. شیوع زایمان زودرس در گروه مداخله با 3 نفر (4/1%) و درگروه کنترل با 12 نفر (7/4%) بود. 3/0 = RR و 033/0 =DR و30 = NNT بود.
نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان داد که غربالگری و درمان واژینوز باکتریال در زنان باردار بطور معناداری توانسته میزان زایمان زودرس را کاهش دهد.
بیژن زمانی، مهناز آذری، عدالت حسینیان، احمد شکر درگاهی، افروز مردی، شهین آذری،
دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: انفارکتوس قلبی یکی ازشایع ترین بیماریهای قلبی در تمام کشورها است. میزان مرگ و میر مبتلایان به این بیماری حدود 30 درصدمیباشد. برقراری مجدد جریان خون کرونری مسدود شده نقش بسزایی در کاهش مرگ و میر و کیفیت زندگی بیماران متعاقب انفارکتوس حاد میوکارد به عهده دارد. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر سرعت تزریق استرپتوکیناز در بیماران انفارکتوس قلبی حاد بستری در بخش مراقبت ویژه قلبی بیمارستان امام خمینی میباشد.
روش کار: مطالعه حاضر کارآزمایی بالینی و با هدف مقایسه تاثیر کارایی استرپتوکیناز وریدی در تزریق آهسته و تسریع شده انجام گرفت که شامل دو گروه شاهد (تزریق یک ساعته یا آهسته وریدی) و مورد (تزریق تسریع شده 30 دقیقهای وریدی) بودند. حجم نمونه 100 نفر، در هر گروه 50 نفر تعیین و روش نمونهگیری تصادفی بود. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود که با مراجعه به پرونده بیمار و مطالعه نوار قلبی، اکو قبل و بعد از تزریق جمعآوری گردید. برای تمام بیماران که معیارهای ورود را داشتند پس از رضایت کتبی، استرپتوکیناز (SK) یک و نیم میلیون واحد داخل ورید تزریق گردید و عوارض حین و بعد از تزریق توسط پژوهشگر دیگری مشاهده و ثبت گردید و نوار قلبی، اکو و جواب آزمایشات بعد از ترخیص بیمار از روی پرونده بررسی و ثبت گردید. دادهها پس از جمعآوری در نرم افزار SSPS وارد و با استفاده میانگین و انحراف معیار وآزمون کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتیجه پژوهش در مورد برقراری مجدد جریان خون کرونری نشان داد که در نوار قلبی بیشتر افراد دریافتکننده SK در هر دو گروه شاهد و مورد به ترتیب 60 درصد و 84 درصد ارتفاع قطعه ST کاهش یافته است وازنظر آماری بین دو گروه اختلاف معنیداری وجود دارد. در مورد عوارض ناشی از سرعتتزریق که ازافراد مبتلا بهMIدریافتکننده SKدرهر دو گروه شاهد و مورد به ترتیب 46 درصد و 56 درصد دچار عوارض وازمیان عوارض تزریق SK، عوارض قلبی در دو گروه به ترتیب 30و 38 درصد، عوارض آلرژیک 32و 22 درصد و عوارض خونی 32 و 22 درصد بود که از نظر آماری بین دو گروه اختلاف معنیداری وجود نداشت.
نتیجه گیری:باتوجه به نتایج این مطالعه میتوان باتزریق تسریع شده (30 دقیقهای) SK در بهبود و برقراری مجدد جریان خون کرونری به بیماران MI کمک کرد.
فریبا کهنمویی اقدم، فیروز امانی، مهسا ولایی، مهناز آذری،
دوره 17، شماره 4 - ( زمستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: سقط درمانی در سه ماهه دوم حاملگی، به دو روش دارویی و مکانیکی انجام میشود. از انواع روشهای دارویی، استفاده از میزوپروستول و لتروزول و از انواع روشهای مکانیکی، استفاده از لامیناریا قابل ذکر است. هدف از طراحی این مطالعه، بررسی مقایسه ای سه روش میزوپروستول واژینال، ترکیب لتروزول و میزوپروستول و ترکیب لامیناریا و میزوپروستول در آماده سازی سرویکس در سقطهای زیر سه ماهه دوم می باشد.
روش کار: در این مطالعه مداخله ای 120 نفر بیمار در سن حاملگی زیر 20 هفته که به علل مختلف باید تحت سقط درمانی قرار بگیرند به شکل تصادفی انتخاب شدند. این افراد به صورت تصادفی به 3 گروه40 نفری تقسیم شده و به گروه اول میزوپروستول واژینال و در گروه دوم لامیناریا و همزمان شیاف میزوپروستول به همراه پلاسبو خوراکی استفاده گردید. بیماران گروه سوم علاوه بر پلاسبو دهانه سرویکس، روز اول و دوم قرص لتروزول روزانه یک عدد به صورت سرپایی تجویز شده و روز سوم بیمار بستری شده و همراه با تجویز دوز سوم لتروزول، میزوپروستول دریافت نموده و هر 4 ساعت بصورت منظم بیمار معاینه شد و در صورت عدم دفع جنین بعد از 4 ساعت میزوپروستول واژینال تکرار گردید. بیمارانی که دفع نسج داشتند تحت سونوگرافی ترنس واژینال قرار گرفتند. عدم گزارش بقایای حاملگی به عنوان سقط کامل در نظر گرفته شده و بیمار مرخص شد. در صورت گزارش بقایای بارداری بیماران تحت کورتاژ قرار گرفتند. داده ها در نرم افزار spss با استفاده از روشهای آماری توصیفی و تحلیلی استفاده شد.
یافته ها: نتیجه نشان داد که علت ختم حاملگی در 23 نفر آنومالی جنین و 97 نفر مرگ جنین بود. سه گروه از نظر سنی تفاوت معنیدار از لحاظ آماری نداشتند در این مطالعه میزان پاسخ به درمان در گروه دریافت کننده لامیناریا+ میزوپروستول90 درصد، در گروه دریافت کننده لتروزول+ میزوپروستول 85 درصد و در گروه دریافت کننده میزوپروستول به تنهایی 67 درصد بود. از لحاظ مدت و میزان خونریزی هم در گروه دریافت کننده لامیناریا+ میزوپروستول کمترین مدت و شدت خونریزی مشاهده گردید ولی از لحاظ آماری این اختلاف معنی دار نبود.
نتیجه گیری: بر مبنای این تحقیق استفاده از ترکیب درمانی لامیناریا + میزوپروستول جهت آماده سازی سرویکس در سقطهای زیرسه ماهه دوم ارجح میباشد.
علی نیاپور، کیوان امیرشاهرخی، محمد آذری راد، بهنام محمدی قلعه بین،
دوره 19، شماره 1 - ( بهار 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: داروهای خط اول درمان لیشمانیوز ترکیبات پنج ظرفیتی آنتیموان هستند که دارای عوارض جانبی متعدد از جمله سمیت دارویی هستند. از طرفی مقاومت به این داروها در سراسر جهان رو به افزایش میباشد. داروهایی مانند آمفوتریسین ب و پنتامیدین که در خط دوم درمان قرار میگیرند، نیز دارای عوارض جانبی بوده یا هزینه بالایی را به بیمار تحمیل میکنند. با توجه به اثرات سمی پاراکوات، این مطالعه با هدف تاثیر آن روی زنده مانی پروماستیگوتهای لیشمانیا ماژور و سلولهای HUVEC انجام گرفت.
روش کار: پروماستیگوتهای انگل لیشمانیا به تعداد 106×2/5 در هر چاهک از پلیتهای 96 خانه ای تحت مواجهه با غلظتهای مختلف پاراکوات قرار گرفتند. تیمار به مدت 48 ساعت و در دمای C° 24 انجام شد. سپس آزمایش MTT برای ارزیابی میزان تاثیر پاراکوات انجام گردید. جذب نوری با استفاده از دستگاه خوانشگر پلیت در طول موج 570 نانومتر قرائت گردید. از رنگ آمیزی تریپان بلو جهت بررسی تعداد پروماستیگوتهای زنده پس از تیمار با پاراکوات استفاده شد. همچنین، تاثیر غلظت های مختلف پاراکوات بر بقا سلول های HUVEC در شرایط کشت بررسی گردید.
یافته ها: نتایج تست MTT نشان داده که غلظتهای افزایشی پاراکوات به صورت معنیداری میتواند بقا انگلهای پروماستیگوت را در مقایسه با گروه کنترل تحت تاثیر قرار دهد. در این مطالعه، غلظت IC50 پاراکوات بر پروماستگوتهای انگل لیشمانیا به میزان 272/46 میکروگرم بر میلی لیتر براورد گردید. یافته های رنگ آمیزی تریپان بلو با نتایج روش MTT مطابقت داشت. علاوه بر این، ما متوجه شدیم که HUVEC ها حساس به پاراکوات هستند (IC50 = 188.99 μg/ml).
نتیجه گیری: پاراکوات اثرات مهاری قوی روی پروماستیگوتهای لیشمانیا ماژور و سلول های اندوتلیال انسانی دارد. آزمایشات بیشتر در زمینه تاثیر پاراکوات روی زخمهای حاصل از لیشمانیا ماژور در مدلهای حیوانی و اثرات جانبی آن در استفاده موضعی این دارو لازم میباشد.
بهروز شادمان، امیر عجول آبادی، علیرضا نورآذریان،
دوره 21، شماره 3 - ( پاییز 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سکته مغزی یکی از شایعترین علل مرگ و میر در سراسر جهان است و ویژگیهای متمایزی دارد. علاوه بر این، انواع مختلف سکتههای مغزی با مکانیسمهای فیزیوپاتولوژیک متفاوتی مشخص میشوند. هدف مطالعه حاضر، بررسی سطوح سرمی و ارزش تشخیصی ATG5 و ApoB48در بیماران مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک بود.
روش کار: در مطالعه حاضر 100 نفر شامل 50 بیمار سکته مغزی ایسکمیک (22 زن و 28 مرد) به عنوان گروه مورد و 50 فرد سالم (23 زن و 27 مرد) به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. سپس، یک مطالعه مورد- شاهدی در بیمارستان امام رضا (تبریز، ایران) از اسفند 1397 تا فروردین 1399 انجام گردید. سطوح سرمی ATG5 و ApoB48 در هر دو گروه اندازهگیری شد. علاوه بر این، ارزش تشخیصی افزایشی این عوامل با استفاده از تجزیه و تحلیل مشخصه عملکرد گیرنده (ROC) در هر دو گروه ارزیابی شد.
یافته ها: میانگین سطوح سرمی ATG5 و ApoB48 در گروه مورد به طور قابل توجهی بالاتر از گروه شاهد بود (0/0001>p). مقادیر مساحت زیر منحنی ROC (AUC) برای ATG5 و ApoB48 به ترتیب 0/96 و 0/91 بود. مساحت زیر منحنی ROC نشان داد ATG5 و ApoB48برای تشخیص سکته مغزی ایسکمیک مناسبتر هستند.
نتیجه گیری: سطوح سرمی ATG5 و ApoB48 در بیماران سکته مغزی ایسکمیک به طور قابل توجهی بالاتر از افراد سالم است و میتواند به عنوان بیومارکرهای تشخیصی در بیماران سکته مغزی ایسکمیک مورد توجه قرار گیرد.
بهروز شادمان، مسعود نیکان فر، جعفر رضایی، مهدی حسن پور، محمد نوری، علیرضا نورآذریان،
دوره 22، شماره 2 - ( تابستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: میکروRNA ها بر تمایز و عملکرد سلولهای التهابی تأثیر میگذارند. علاوه بر این، آنها میتوانند بیان ژنهای پیش التهابی را در نورونها تنظیم کنند. بنابراین در این مطالعه میزان بیان میکرو RNA ها و ارتباط آنها با فاکتورهای التهابی مایع مغزی نخاعی (CSF) در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) بررسی شده است.
روش کار: از RT-PCR برای تعیین میزان بیان miRNA-21، miRNA-155، miRNA-182 و miRNA-437 در نمونههای مایع مغزی نخاعی بیماران مبتلا به MS و گروه کنترل استفاده گردید. سطح سیتوکینهای التهابی IL-1β، IL-6 و α TNF-در مایع مغزی نخاعی با استفاده از الیزا اندازه گیری شد. علاوه بر این، سطوح پروتئین hs-CRP با استفاده از تکنیکهای کدورتسنجی کمی اندازهگیری شد.
یافته ها: بیان میکرو RNA ها و عوامل التهابی در مایع مغزی نخاعی بیماران مبتلا به MS به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود (0/05>p). نتایج تجزیه و تحلیل منحنی ROC نشان داد که ناحیه زیر منحنی برای (0/0001>p، 0/97)miR-21، (0/0001>p، 0/97)miRNA-182 و برای (0/0001>p،0/96) miRNA-155 نشان داد. بالاترین میزان تشخیص صحیح بیماران مبتلا به MS مربوط به سطوح miRNA-155 در مایع مغزی نخاعی بود. علاوه بر این رابطه معنی دار آماری بین سایتوکاینهای التهابی و miRNA-21، miRNA-155 و miRNA-182 بود، اما یک همبستگی غیرمستقیم و متوسط معنی دار بین miRNA-437و hs-CRP مشاهده شد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که سطوح IL-1β، IL-6، TNF-α، hs-CRP تحت تاثیر میکرو RNA های انتخابی مایع مغزی نخاعی قرار میگیرند. این میکروRNA ها میتوانند به عنوان نشانگرهای زیستی التهاب سیستم عصبی مرکزی و فرآیندهای تخریب عصبی در بیماران مبتلا به MS مهم تلقی شوند.