39 نتیجه برای موضوع مقاله: تربیت بدنی- فیزیولوژی ورزش
اصغر محمودی، معرفت سیاه کوهیان، منوچهر ایران پرور، حسن اناری،
دوره 19، شماره 1 - ( 2-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به شیوع روزافزون NAFLD، تمرکز بر استراتژیهای مختلف برای پیشگیری و مدیریت آن ضروری است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر دویدن روی تردمیل و رژیم غذایی کمکالری بر مقادیر ویسفاتین و hs-CRP در افراد مبتلا به NAFLD بود.
روش کار: در این مطالعه نیمهتجربی 55 فرد مبتلا به NAFLD انتخاب شدند و به طور تصادفی در یکی از چهار گروه تمرین (14 نفر)، رژیم غذایی (14 نفر)، تمرین و رژیم غذایی (14 نفر) و کنترل (13 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرینی شامل هشت هفته تمرین با شدت 75-55 درصد حداکثر ضربان قلب، 45 دقیقه و سه روز در هفته بود. رژیم غذایی با کسر 500 کیلوکالری از ثبت غذایی سه روزه بیماران طراحی شد. آزمودنیهای گروه ترکیبی هر دو نوع مداخله را به کار بردند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری 0/05>p تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: مقادیر ویسفاتین در گروه تمرین (0/01= p)، در گروه ترکیبی (0/001=p ) و مقادیر hs-CRP در گروه تمرین (0/003= p) و گروه ترکیبی (0/008p=) کاهش معناداری را نشان داد. شاخص توده بدنی آزمودنیها نیز بر اثر تمرین (0/003p=) و مداخله ترکیبی (0/001p=) کاهش معناداری یافت.
نتیجه گیری: دویدن روی تردمیل و رژیم غذایی کمکالری بصورت همزمان باعث کاهش بیشتر مقادیر پلاسمایی ویسفاتین و hs-CRP در بیماران مرد مبتلا به NAFLD میشود. بنابراین برای کاهش عوامل التهابی وابسته به NAFLD مداخله درمانی مفیدی هستند
فزناز سیفی اسک شهر، مژده خواجه لندی،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: اخیراً مشخص شده است برخی هورمونهای ترشح شده از بافت چربی مانند آپلین و امنتین (آدیپوکاینها) میتوانند در تنظیم سوخت و ساز متابولیکی موثر باشند. لذا، هدف از مطالعه حاضر تاثیر 12 هفته تمرین بدنی پیلاتس بر سطوح سرمی آپلین و امنتین-1 در زنان غیرفعال دارای اضافه وزن بود.
روش کار: در مطالعه کارآزمایی بالینی حاضر که با طرح پیش آزمون- پس آزمون است، 28 زن دارای اضافهوزن با میانگین BMI 1/1±27/2 کیلوگرم بر مترمربع به طور داوطلبانه شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه تمرین پیلاتس (14 نفر) و گروه شاهد (14 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرینی پیلاتس 3 جلسه در هفته، 60 دقیقه در هر جلسه به مدت دوازده هفته به اجرا درآمد. برای اندازه گیری میزان تغییرات سطوح سرمی آپلین و امنتین-1 نمونه خونی طی دو مرحله، 48 ساعت قبل از اولین جلسه تمرین و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، بعد از 14-12 ساعت ناشتا گرفته شد. از آزمون آماری تی وابسته و آزمون تحلیل کوواریانس به ترتیب جهت بررسی تغییرات درون گروهی و تغییرات بین گروههای تحقیق استفاده گردید.
یافته ها: بر اساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر، دوازده هفته تمرین پیلاتس کاهش معنی داری در سطوح سرمی آپلین در هر دو مقایسه درون گروهی و بین گروهی به ترتیب با سطح معنی داری 001/0= pو 0/009= ا pیجاد کرد. سطوح سرمی امنتین-1 نیز در هر دو مقایسه درون گروهی و بین گروهی تغییر معنی داری داشت. به طوری که میزان آن درگروه تمرین نسبت به قبل از تمرین با سطح معنی داری 0/002=p و در مقایسه با گروه کنترل با سطح معنی داری 0/003= p افزایش معنی داری داشت.
نتیجه گیری: باتوجه به نتیجه پژوهش حاضر و اثر مثبت فعالیت بدنی پیلاتس بر تغییر سطوح آدیپوکاینها این گونه به نظر میرسد که ورزش پیلاتس میتواند یک عامل کاربردی برای تنظیم هورمونهای بافت چربی (آدیپوکاینها) در زنان چاق یا دارای اضافه وزن باشد و افراد دارای اضافه وزن میتوانند بر اساس توانایی خود آن را انجام دهند.
حسن دلروز، احمد عبدی، علیرضا براری، پروین فرزانگی،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) با اختلال عملکرد میتوکندری همراه میباشد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر تمرین هوازی همراه با مصرف رزوراترول بر بیان OPA1 و DRP1 بافت قلب موشهای صحرایی نر مبتلا به NAFLD بود.
روش کار: در این مطالعه تجربی، تعداد 48 موش صحرایی نر ویستار به دو گروه NAFLD (40=n) و کنترل- سالم (CN)، (8=n) تقسیم شدند. NAFLD با رژیم غذایی پرچرب در موشها القاء و سپس به 5 زیر گروه تجربی بیمار (NAFLD)، شم (SHAM)، تمرین- بیمار (TRNAF)، مکمل- بیمار (SUPNAF) و تمرین- مکمل- بیمار (TRSUPNAF) تقسیم شدند. گروههای تمرینی به مدت 8 هفته برنامه تمرینی دویدن را روی تردمیل انجام دادند. به گروههای SUPNAF و TRSUPNAF (20 میلیگرم/کیلوگرم) رزوراترول تزریق شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، موشهای صحرایی بیهوش شدند، بافت قلب برداشته و بلافاصله در محلول نیتروژن فریز و در دمای 80- درجه سانتی گراد برای اندازهگیری شاخصها نگهداری شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از تحلیل واریانس یکطرفه در سطح معنیداری 0/05 ≤ اpستفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که القای کبد چرب باعث کاهش بیان OPA1 (00/001=p) و افزایش بیان DRP1 (0/001=p) نسبت به CN شد. همچنین در گروههای SUPNAFLD و TRSUPNAF نسبت به گروه NAFLD میزان OPA1 (به ترتیب 0/014=p و01 0/0=p) افزایش معنیداری و میزان DRP1 (به ترتیب43 0/0=p و07 0/0=p) کاهش مشاهده شد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد تمرین ورزشی و رزوراترول به تنهایی و یا به صورت ترکیبی از طریق افزایش OPA1 و کاهش DRP1 میوسیتها، آسیبهای قلبی را در بیماران NAFLD تعدیل میکند.
سپیده قاسمیان لنگرودی، پروین فرزانگی، لیدا مرادی،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: در پاتوژنز بیماری اندومتریوز عوامل مختلفی از ژنها درگیر هستند. بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی تغییرات بیان ژن GATA2 رتهای مدل اندومتریوز به دنبال یک دوره تمرین شنا و مصرف ویتامین B6 بود.
روش کار: بدین منظور 25 سر رت بالغ نژاد ویستار بهصورت تصادفی به 5 گروه کنترل سالم، کنترل بیمار، بیمار+تمرین، بیمار+ ویتامین، بیمار+ ویتامین+ تمرین دستهبندی شدند. به منظور ایجاد مدل اندومتریوز، ابتدا رتها بیهوش شده و پس از باز کردن عضله شکمی، بافت تخمدانی و بخشی از بافت لوله رحمی برداشته شد و در داخل ظرف استریل با یک سیسی PBS قرار داده شد و قطعهقطعه گردیدند و سپس این قطعات به نواحی شکمی و تخمدان پیوند زده شدند. میزان مصرف ویتامین، 60mg/kg به ازای وزن بدن هر رت بوده و برنامه تمرین شنا به مدت 8 هفته و هر هفته پنج روز و هر روز به مدت 30 دقیقه بود. جهت تحلیل دادهها از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی استفاده گردید.
یافته ها: یک دوره برنامه تمرینی شنا در گروه بیمار+ تمرین سبب افزایش معنادار سطوح GATA2 نسبت به گروه کنترل بیمار (0.001 =p) گردید. همچنین سطح بیان ژن GATA2 در گروه بیمار+ تمرین+ ویتامین نسبت به گروه کنترل بیمار افزایش معنادار داشت (0.002 =p) و این در حالی بوده که سطح آن در گروه کنترل بیمار نسبت به گروه کنترل سالم کاهش معنادار داشت (0.001 =p).
نتیجه گیری: انجام فعالیت ورزشی منظم هوازی همراه با مصرف ویتامین B6 میتواند منجر به کاهش سطح بیان ژن GATA2 در رتهای مدل آندومتریوز گردد.
مهدی امینی، احمد عبدی، آسیه عباسی دلویی،
دوره 20، شماره 1 - ( 2-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: پروتئینهای خانواده لیپوکالین، آدیپوکاینهایی هستند که با چاقی، دیابت نوع 2 (T2D) و سندرم متابولیک همراه هستند. تمرین ورزشی و ترکیبات فعال گیاهان دارای اثرات ضددیابتی بوده و میتوانند در درمان T2D استفاده شوند. در این مطالعه اثر تمرین ورزشی و خیار تلخ بر رتینول متصل شونده به پروتئین 4 (RBP4)، پروتئین متصل به اسیدچرب-4 (FABP4) و لیپوکالین-2 (LCN2) در مردان T2D بررسی شد.
روش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 36 نفر مرد T2D تهرانی انتخاب و بهطور تصادفی به چهار گروه (کنترل، خیارتلخ، تمرین و تمرین+خیار تلخ) تقسیم شدند. گروههای تمرین بهمدت هشت هفته، هر هفته سه جلسه (با شدت 40 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره و مدت 15 تا 45 دقیقه) در برنامه تمرینی هوازی فزاینده شرکت کردند. گروههای خیار تلخ و تمرین+ خیار تلخ، 2000 میلیگرم پودر خشک میوه خیار تلخ را به مدت هشت هفته (دوبار در روز قبل از صبحانه و شام) مصرف نمودند. دو روز قبل و بعد از اجرای پروتکل، در حالت ناشتا خونگیری انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل و ANOVA در سطح معنیداری 0/05 <pآزمون شد.
نتایج: نتایج نشان داد که میزان RBP4، FABP4 و LCN2 در گروههای تجربی کاهش معنیداری داشت (0/0001 <p). همچنین میزان RBP4، FABP4 و LCN2 در گروه تمرین+ خیار تلخ نسبت به گروه تمرین و خیار تلخ کاهش معنیداری داشت (0/05 <p).
نتیجهگیری: تمرینهوازی و خیار تلخ با کاهش لیپوکالینها میتواند منجر به کاهش التهاب در افراد T2D شود. علاوه بر این، تمرین هوازی همراه با خیار تلخ اثر بهتری داشت.
آیلار ایمانی، معرفت سیاه کوهیان، پوران کریمی، مسعود اصغرپور، فرناز سیفی اسگ شهر،
دوره 20، شماره 1 - ( 2-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: تمرینات ورزشی و مصرف برخی مکملها میتواند در کاهش آپوپتوزیس مؤثر باشد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تمرین استقامتی و مکمل عصاره گل محمدی بر آپوپتوزیس میتوکندریایی میوکارد بود.
روشکار: این مطالعه تجربی، روی 52 سر موش نر ویستار انجام گردید که بصورت تصادفی در پنج گروه همگن کنترل سه ماهه، کنترل شش ماهه، گل محمدی، تمرین استقامتی و تمرین استقامتی+ گل محمدی تقسیم شدند. گروههای تمرینی بهمدت 12 هفته در تمرین استقامتی شرکت نمودند. گروه عصاره گل محمدی و تمرین استقامتی+ گل محمدی، به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، 1 گرم عصاره گل محمدی دریافت کردند. پس از اجرای پروتکل تمرینی و مصرف عصاره، مراحل جراحی و استخراج بافت قلبی انجام شد. دادهها با استفاده از آزمون آنوا و تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری کمتر از 5 درصد با نرمافزار SPSS-22 تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد نسبت Bax/Bcl-2 و Caspase-3 در گروههای تمرین استقامتی و تمرین استقامتی+ گل محمدی کاهش معنیداری را در مقایسه با گروه کنترل داشته است (0/05˂p). Bax/Bcl-2 در گروه گل محمدی کاهش معنیداری را نشان داد (0/05˂p)، اما Caspase-3 در گروه گل محمدی معنیدار نبود.
نتیجه گیری: انتظار میرود تمرین استقامتی با مکمل عصاره گل محمدی بر نسبت بیان ژن Bax به Bcl-2 و میزان بیان ژن Caspase-3، بستر مناسبی را بر سازوکارهای کاسپازی و فرآیند آپوپتوزیس در میوکارد موشهای صحرایی فراهم نماید.
سولماز بابایی،
دوره 20، شماره 2 - ( 5-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: لپتین و گالانین هورمونهای دخیل در اشتها و بالانس انرژی میباشد که در تنظیم متابولیسم و تعادل انرژی نقش مهمی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 12 هفته تمرینات تناوبی شدید (HIIT) و مصرف کورکومین بر میزان لپتین و گالانین در زنان چاق بود.
روش کار: 30 زن چاق از بین 85 زن مراجعه کننده به باشگاههای ورزشی شهرستان ارومیه با دامنه سنی 35-30 سال در قالب یک طرح نیمه تجربی با پیشآزمون و پسآزمون، به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه 15 نفره تمرینات تناوبی شدید- دارونما، تمرینات تناوبی شدید- کورکومین تقسیم شدند. دوره آمادهسازی به مدت سه هفته و تمرینات تناوبی شدید به مدت نه هفته انجام شد (هفتهای 4 جلسه). نمونه های خونی در دو مرحله قبل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی گرفته شد. لپتین و گالانین سرمی به روش الایزا اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون شاپیرو- ویلک و تحلیل کوواریانس صورت گرفت. سطح معناداری 0/05 در نظر گرفته شد و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-20 تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان داد که دوازده هفته تمرینات تناوبی شدید بر کاهش لپتین (0/05>p)، گالانین (0/05>p)، شاخص توده بدنی (0/05>p) و وزن (0/05>p) در گروه تمرین تناوبی شدید به همراه مصرف کورکومین نسبت به گروه تمرین- دارونما معنی دار بود.
نتیجهگیری: یافته ها نشان داد که مصرف کورکومین به عنوان یک روش غیرتهاجمی میتواند اثر مثبتی بر کاهش مقادیر لپتین و گالانین در زنان چاق تمرین کرده داشته باشد.
اسماعیل اکبری، سقا فرجتبار بهرستاق، بابی سان عسکری،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: Foxo1 یک فاکتور رونویسی در سیگنالینگ انسولین در کبد میباشد. عملکرد Foxo1 بر توانایی انسولین در تنظیم تولید گلوکز کبدی و هموستاز گلوکز، مهم میباشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر 6 هفته تمرین مقاومتی بر بیان Foxo1 در سلولهای کبدی و همچنین سطوح گلوکز و انسولین در موشهای صحرایی دیابتی نوع 2 انجام گرفت.
روش کار: جامعه آماری این مطالعه تجربی را کلیه موشهای صحرایی نر ویستار تشکیل دادند که از بین آنها 14 سر موش صحرایی 10 هفتهای با وزن 20±220 گرم خریداری شدند. در ادامه موشهای صحرایی مورد مطالعه تحت اثر 6 هفته رژیم غذایی پرچرب و تزریق STZ دیابتی نوع 2 شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه (کنترل و مقاومتی) قرار گرفتند. سپس گروه تمرین در یک دوره تمرین مقاومتی به مدت 6 هفته به تعداد 5 جلسه در هفته در قالب 4 ست و 5 تکرار در هر ست در صعود از نردبان 26 پلهای به ارتفاع 1 متر با شیب عمودی 80 درصد، شرکت کردند. نهایتاً 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، سطوح ناشتایی گلوکز و انسولین و بیان Foxo1 در سلولهای کبدی هر دو گروه اندازهگیری و توسط آزمون تیمستقل با یکدیگر مقایسه شدند (5% = a).
یافتهها: تمرینات مقاومتی به بهبود سطوح گلوکز ناشتا در مقایسه با گروه کنترل منجر شد (0/001>p). سطوح انسولین سرم به میزان معنیداری افزایش یافت (0/042 =p) و بیان Foxo1 در سلولهای کبدی در گروه مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل به میزان معنیداری کاهش یافت (0/023 =p).
نتیجه گیری: بر پایه این یافته ها، احتمالاً کاهش گلوکز در گروه تمرین را میتوان به کاهش بیان Foxo1 در سلولهای کبدی در واکنش به تمرینات مقاومتی نسبت داد.
خدیجه نیکنام، علیرضا براری، احمد عبدی، پروین فرزانگی،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: استئوآرتریت یک بیماری است که در نتیجه تخریب غضروف مفصلی بروز میکند و منجر به درد و سفتی مفاصل میگردد. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر تمرینات استقامتی و ازن درمانی بر بیان ژن FLS و VEGF در بافت زانو موشهای مبتلا به استئوآرتریت زانو میباشد.
روش کار: آزمودنیها شامل موشهای صحرایی نر ویستار بودند که پس از سازگاری دو هفتهای به صورت تصادفی به 5 گروه شامل گروههای: کنترل- سالم، کنترل- بیمار، بیمار- ازن، بیمار- ورزش و بیمار- ورزش- ازن تقسیم شدند. برای سازگاری موشها با ورزش و تردمیل، قبل از ورزش، برنامه پیاده روی انجام گردید. برنامه تمرین شامل 30 دقیقه دویدن روی تردمیل بدون شیب و با سرعت 16 متر در دقیقه برای هفته اول بود و هر هفته یک متر بر دقیقه اضافه شد تا در هفته هشتم به 22 متر بر دقیقه رسید. ازن از طریق خط مفصل تیبیوفمورال با غلظت 20 میکروگرم بر میلی لیتر، یک بار در هفته و در ساعت 9 صبح و به مدت 3 هفته به زانو تزریق شد. سطح بیان ژنهای FLS و VEGF توسط Real Time PCR اندازه گیری شد. برای تعیین تفاوت بین گروهها از روش ANOVA و توکی استفاده شد.
یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان داد که سطح بیان ژن FLS و VEGF در موشهای مبتلا به استئوآرتریت افزایش معناداری داشت. همچنین نشان داده شد که تمرینات بدنی و ازن درمانی موجب روند کاهشی سطح تغییرات بیان ژن FLS و VEGF در موشهای مبتلا به استئوآرتریت شد.VEGF و گیرندههای آن در غضروف OA بیان شده است و این احتمال را نشان می دهد که VEGF برای از بین بردن غضروف مفصلی OA از طریق افزایش تولید MMP نقش دارد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه امیدوارانه در مورد نقش VEGF به عنوان یک نشانگر تشخیصی است. VEGF میتواند در تغییرات اولیه OA شرکت کند و یک روش درمانی با تعدیل تولید VEGF میتواند یک امکان برای آینده باشد.
احمد فاضلی ثانی، حسن متین همایی، عبدالعلی بنائی فر،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات میتوکندریایی از عوامل اصلی خطرزا در ایجاد بیماریهای عصبی مرتبط با پیری بشمار میروند. از سوی دیگر، ورزش هوازی اثرات مفیدی بر سلامت مغز و عملکرد شناختی دارد و پویایی میتوکندریایی را بهبود میبخشد. از این رو، هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر 4 هفته تمرین هوازی بر عملکرد یادگیری و حافظه فضایی و پویایی میتوکندریایی در بافت هیپوکمپ رتهای پیر بود.
روش کار: بدین منظور، تعداد 14 سر رت نر بالغ نژاد ویستار 20 ماهه به روش تصادفی ساده به 2 گروه ورزش هوازی (تعداد = 7 سر) و گروه کنترل (تعداد = 7 سر) تقسیم شدند. گروه ورزش 4 هفته تمرین دویدن روی نوارگردان (5 روز در هفته با سرعت 10 الی 15 متر بر دقیقه) را اجرا نمودند. چهل و هشت ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی حیوانات تحت آزمون رفتاری قرار گرفتند. بیست و چهار ساعت بعد از آزمون رفتاری تمامی رتها کشته شدند و بافت هیپوکمپ استخراج شد. بیان mRNA ژنهای OPA1، Mfn2 وDrp1 با استفاده از روش RealTime-PCR مورد سنجش قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمون t مستقل استفاده شد.
نتایج: تمرین هوازی در حیوانات پیر عملکرد یادگیری و حافظه فضایی را بهبود بخشید و میزان بیان ژن OPA1 هیپوکمپ را افزایش و میزان بیان ژنDrp1 را در مقایسه با گروه کنترل کاهش داد (0/01 ≥ p).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که تمرین هوازی میتواند عملکرد میتوکندریهای مغز را از طریق تعدیل فرایندهای همجوشی و شکافت بهبود بخشیده و به عنوان یک روش غیردارویی موثر برای مقابله با اختلالات یادگیری و حافظه در پیری در نظر گرفته شود.
سولماز بابایی بناب،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت بدنی یکی از عوامل تحریک ترشح فاکتورهای رشد فاکتورهای رشد عصبی در بیماران مبتلا به اماس میباشد. بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر 12 هفته تمرین پیلاتس و مصرف زنجبیل بر مقادیر سرمی BDNF و TNF-α در زنان مبتلا به بیماری اماس بود.
روشکار: چهل زن مبتلا به اماس از بین 85 زن مراجعهکننده به اداره بهزیستی شهرستان ارومیه با دامنه سنی 35-30 سال در قالب یک طرح نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون، به صورت تصادفی انتخاب شدند و در چهار گروه 10 نفره تمرین+ مکمل، تمرین+ دارونما، مکمل زنجبیل و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه های مداخله تمرینات پیلاتس را به مدت 12 هفته، هفته ای 3 جلسه 60 دقیقهای انجام دادند. و گروه های مکمل، روزانه سه کپسول یک گرمی زنجبیل مصرف کردند. به منظور تحلیل داده ها، از تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS-22به کار رفت.
یافته ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تمرینات ورزشی به همراه مصرف زنجبیل باعث افزایش BDNF در گروههای مداخله در مقایسه با گروه کنترل بود ولی این افزایش در گروه تمرین+مکمل نسبت به دیگر گروه های مداخله بیشتر بود (0/05>p)، همچنین نتایج نشان داد که میزان TNF-α در گروه های مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشت (0/05>p).
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که مصرف زنجبیل به عنوان یک روش غیرتهاجمی میتواند اثر مثبتی بر افزایش مقادیر BDNF و کاهش مقادیر TNF-αدر زنان مبتلا به اماس داشته باشد.
مژگان صحرائی، احمد عبدی، حامد جلال،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: افزایش شیوع بیماریهای متابولیک (مثل: دیابت و چاقی) به طور جدی سلامت انسان و ایمنی زندگی را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده است. یافتن داروهای موثر با ترکیبات طبیعی و فعالیت ورزشی برای درمان بیماریهای متابولیک از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر مصرف بربرین کلراید با تمرین هوازی بر بیان ژن Nrf2، HO-1 و PPARγ کبدی موشهای صحرایی دیابتی با استرپتوزوتوسین (STZ) میباشد.
روش کار: در این مطالعه تجربی، 32 موش صحرایی نر ویستار به طور تصادفی به چهار گروه (8=n): دیابت (DM)، دیابت-بربرین (BDM)، دیابت- تمرین هوازی (TDM)، دیابت- تمرین هوازی- بربرین (TBDM) تقسیم شدند. دیابت با تزریق STZ در موشهای نر القا شد. بربرین کلراید (mg/kg/day 30) یک بار در روز به صورت خوراکی با گاواژ خورانده شد. گروههای تمرین به مدت شش هفته برنامه تمرین هوازی فزاینده (18-10 متر در دقیقه، 40-10 دقیقه در روز، پنج روز در هفته) را روی تردمیل انجام دادند.
یافته ها: بیان Nrf2 و HO-1 در گروههای BDM (به ترتیب =0.027p و p= 0.038)، TDM (به ترتیب p=0.022 و p=0.028) و TBDM (به ترتیب p=0.000 و p=0.000) افزایش معنیداری داشت. این افزایش در گروههای TBDM نسبت به BDM (به ترتیب p=0.034 و p=0.034) و TDM (به ترتیب p=0.043 و p=0.046) نیز مشاهده شد. PPARγ در گروههای TDM ( p=0.046) و TBDM ( p=0.001) افزایش معنیداری داشت.
نتیجهگیری: بربرین کلراید همراه با فعالیت ورزشی احتمالاً از طریق تنظیم افزایشی مسیر Nrf2/HO-1 و PPARγ میتواند آسیب کبدی ناشی از STZ را مهار کند.
فرامرز کوچکی لنگرودی، مقصود پیری، مریم دلفان،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پستان شایعترین بیماری و مهمترین عامل مرگ و میر زنان در سراسر دنیا به شمار میرود. هدف مطالعه حاضر تعیین تاثیر پنج هفته تمرین استقامتی به همراه مکمل یاری کورکومین بر بیان ژنهای اینتراتوموری AngiomiR-126 و Angiopoietin-1 در موشهای ماده مبتلا به سرطان پستان بود.
روشکار: پژوهش حاضر از نوع تجربی بود.40 سر موش ماده آزمایشگاهی نژاد بالبسی پس از پیوند سرطان پستان 4T1، به چهار گروه کنترل، تمرین استقامتی، کورکومین، تمرین استقامتی- کورکومین تقسیم شدند. گروه تمرین استقامتی و تمرین- کورکومین به مدت 5 هفته (پنج روز در هفته) روزانه 40 دقیقه با شدت 65-60 درصد vVo2peak و شیب صفر درجه بر روی نوار گردان دویدند. گروه کورکومین و تمرین- کورکومین نیز به مدت پنج هفته و شش روز در هفته تحت گاواژ کورکومین قرار گرفتند. 24 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی، جداسازی بافت سرطان انجام شد. بیان ژنهای miR-126 و Angiopoietin-1 به روش qReal time-PCR در بافت سرطان پستان سنجیده شد. دادهها نیز با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر مهار رشد سرطان پستان، افزایش معنادار بیان ژن miR-126 (0/001>p) و کاهش معنادار بیان ژن Angiopoietin-1 (0/001>p) در بافت سرطان گروه تمرین نسبت به گروه کنترل را نشان داد. همه این تغییرات در گروه تمرین- کورکومین نسبت به گروههای مداخله دیگر به طور معناداری بیشتر بود (0/001>p).
نتیجه گیری: به نظر میرسد پنج هفته تمرین استقامتی به همراه مکمل یاری کورکومین احتمالاً با تاثیر برآیندی باعث کاهش بیشتر رشد توده سرطان پستان از طریق مهار موثرتر محور miR-126/Angiopoietin-1 نسبت به مداخلههای دیگر به تنهایی میشود.
بهمن ابراهیمی ترکمانی، معرفت سیاه کوهیان، علی خازنی، سجاد انوشیروانی، لطفعلی بلبلی، مریم اسدی،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: در طی دو دهه گذشته، تحقیقات زیادی برای درک تأثیر ژنتیک بر عملکرد ورزشی تمرکز داشتهاند. توالییابی کل اگزوم پتانسیل زیادی برای شناسایی واریانتهای ژنتیکی مرتبط با عملکرد جسمانی دارد، اما با این وجود در تحقیقات ژنتیک ورزشی هنوز از این تکنیک جدید استفاده نشده است. بنابراین هدف از نگارش مقاله حاضر گزارش واریانتهای جدید در ژنهای درگیر در قدرت و هایپرتروفی عضلانی (ACE، NOS3، IGF1R و IL-6) در یکی از قهرمانان وزنهبرداری جهان با استفاده از روش توالی یابی کل اگزوم بود.
روش کار: پس از اخذ رضایتنامه کتبی از یکی از ورزشکاران عضو تیم ملی وزنهبرداری مردان، 5 سیسی خون دریافت شد و پس از استخراج DNA از نمونه خون، با استفاده از روش توالییابی کل اگزوم مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از توالییابی کل اگزوم نشان دهنده وجود واریانت بد معنی (99454613G>A) در ژن IGF1R، پلیمورفیسم (22771156C>T) در ژن IL-6، پلیمورفیسمهای (61564052A>G و 61573761T>C) در ژن ACE و پلیمورفیسمهای (150695726T>C و 150704250C>G) در ژن NOS3 بود.
نتیجه گیری: نتایج تجزیه و تحلیل توالی یابی کل اگزوم واریانت و پلی مورفیسم هایی را در ژنهای مرتبط با هایپرتروفی و قدرت عضلانی در این وزنه بردار نخبه نشان داد. تحقیقات دیگری با حجم نمونه بیشتر جهت بررسی ارتباط این واریانت و پلیمورفیسمها با عملکرد ورزشکاران قدرتی مورد نیاز است.
طاهره دلیر، رضا قراخانلو، مقصود پیری، حسن متین همایی،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی با اثرات مفید بر سلامت مغز و عملکرد شناختی، اثرات مخرب برخی بیماریهای عصبی همچون آلزایمر را کاهش میدهد. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر چهار هفته تمرین هوازی بر عملکرد شناختی و بیان ژنهایSirt1، CREB و BDNF در هیپوکمپ رتهای نر ویستار مبتلا به بیماری آلزایمر انجام گرفت.
روش کار: جامعه آماری شامل 18 سر موش نر ویستار از انستیتو پاستور بود. رتها بهطور تصادفی سه گروه (آلزایمر، گروه بیماری آلزایمر- تمرین و گروه کنترل- سالم) شدند. القای بیماری آلزایمر با تزریق Aβ42 به داخل هیپوکمپ صورت پذیرفت. هفت روز پس از جراحی، رتها گروه تمرین هوازی را چهار هفته (پنج جلسه در هفته با سرعت 15-10 متر بر دقیقه) اجرا کردند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی تحت آزمون رفتاری قرار گرفتند. 24 ساعت پس از آن بافت هیپوکمپ رتها استخراج گردید. اندازهگیری mRNA Sirt1، CREB و BDNF با استفاده از روش Real time-PCR صورت پذیرفت.
یافتهها: عملکرد یادگیری و حافظه فضایی در رتهای گروه بیماری آلزایمر در مقایسه با گروه کنترل- سالم کاهش یافت (0/001≥p). کاهش میزان بیان mRNA ژنهای Sirt1، CREB و BDNF در بافت هیپوکمپ گروه بیماری آلزایمر در مقایسه با گروه کنترل- سالم مشاهده شد (0/001 ≥p). رتهای آلزایمری با تمرین هوازی تناوبی، بهبود عملکرد یادگیری و حافظه فضایی و افزایش بیان mRNA ژنهای Sirt1، CREB و BDNF را در مقایسه با گروه بیماری آلزایمر دادند (001/0≥p).
نتیجهگیری: تمرین هوازی تناوبی در رتهای مبتلا به بیماری آلزایمر میتواند یادگیری و حافظه فضایی را از طریق تنظیم مثبت مسیر پیامرسانی Sirt1/CREB/BDNF در بافت هیپوکمپ بهبود بخشد.
علی احمدزاده، آمنه پوررحیم قورقچی، رقیه افرونده،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: به حداقل رساندن آسیب و التهاب عضلانی میتواند در تقویت سیستم ایمنی و بهبود اجراهای ورزشی مؤثر باشد. هدف این تحقیق، بررسی اثر هشت هفته مصرف مکمل کورکومین و تمرین مقاومتی- غوطه وری در آب سرد بر آسیب عضلانی و التهاب متعاقب یک جلسه فعالیت قدرتی حاد در مردان فوتسالیست بود.
روش کار: 20 فوتسالیست داوطلب شرکت در تحقیق، بهطور تصادفی در گروههای کنترل و تجربی قرارگرفتند. خونگیری بعد از 12 ساعت ناشتایی شبانه طی چهار مرحله انجام شد. پس از خونگیری اول، هر دو گروه، تمرین قدرتی حاد دایرهای را انجام دادند. سپس، خونگیری دوم انجام شد. ۴۸ ساعت بعد، گروه تجربی، هشت هفته تمرین مقاومتی دایرهای که بلافاصله بعد تمرین،20 دقیقه در آب سرد ᵒC۱۰-۵ غوطه ور میشدند و سه روز در هفته، 150میلیگرم مکمل کورکومین مصرف می کردند را انجام دادند. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین و مکملگیری، خونگیری سوم از هر دو گروه انجام شد. سپس هر دو گروه تجربی و کنترل، تمرین حاد قدرتی دایرهای دوم را انجام دادند و در نهایت، خونگیری چهارم صورت گرفت. تفاوت متغیرها در فواصل زمانی مختلف با آنالیز واریانس دو راهه 2×4 و تفاوت دو گروه با t- مستقل در سطح معنی داری 0/05>p بررسی شد.
یافتهها: کراتینکیناز و گلبولهای سفید خون متعاقب فعالیت قدرتی حاد اول، در هر دو گروه به طور معنیداری افزایش یافت (۰/049=p). هشت هفته مصرف مکمل کورکومین و تمرین مقاومتی-غوطهوری در آب سرد، کراتینکیناز و گلبولهای سفید خون را به طور معنیداری کاهش داد (۰/024=p). همچنین، هشت هفته مصرف مکمل کورکومین و تمرین مقاومتی- غوطهوری در آب سرد، کراتینکیناز و گلبولهای سفید خون را متعاقب فعالیت قدرتی حاد دوم بهطور معنیداری کاهش داد (۰/021=p).
نتیجه گیری: به نظرمیرسد، هشت هفته مصرف مکمل کورکومین و تمرین مقاومتی- غوطهوری در آب سرد، آسیب عضلانی و التهاب را متعاقب فعالیت قدرتی حاد در مردان فوتسالیست کاهش میدهد.
بختیار ترتیبیان، لیلا فصیحی، رسول اسلامی،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: پوکی استخوان و چاقی از مشکلات عمدهای هستند که شیوع آنها در حال افزایش است. فعالیت بدنی میتواند از طریق مکانیسمهای متعدد مانند تغییر در شاخص توده بدنی (BMI) در پیشگیری از پوکی استخوان موثر واقع شود. با توجه به اندازه گیری آسان BMI، این شاخص به طور گسترده ای به عنوان شاخص میزان چاقی مورد استفاده قرار میگیرد. شاخص توده بدن (BMI) در مردان و زنان با تراکم مواد معدنی استخوان (BMD) ارتباط نزدیکی دارد. با این حال، رابطه بین BMI و BMD با توجه به مطالعات مختلف متفاوت است. بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین شاخص توده بدنی با تراکم مواد معدنی استخوان کمر در زنان میانسال فعال و غیرفعال بود.
روش کار: تعداد 60 نفر زن میانسال فعال و 60 نفر غیرفعال در دامنه سنی 50 تا 65 سال، دارای سوابق پزشکی و آزمایشات بالینی در بیمارستان میلاد تهران و بصورت در دسترس انتخاب شدند. شاخص توده بدنی محاسبه و تراکم مواد معدنی استخوان با اسکن DEXA در ستون فقرات کمری (L4 تا L1) اندازه گیری شد. از آزمون t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون برای ارزیابی دادهها استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار SPSS-26 استفاده شد.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که در گروه فعال در مهرههای کمری L1، L3 و L4 (به ترتیب 0/034= p 0/017=p، 0/019=p )، و در گروه غیرفعال در مهرههای L1 و L4 (به ترتیب 0/034 = p، 0/022 = p)، بین شاخص توده بدنی با تراکم مواد معدنی استخوان ارتباط مثبت و معنی داری وجود داشت. در سایر مهره های هردو گروه بین شاخص توده بدنی با تراکم مواد معدنی استخوان ارتباط معنی داری یافت نشد.
نتیجهگیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که افزایش وزن و در نتیجه BMI در زنان فعال خطر پوکی استخوان را کاهش میدهد. به نظر می رسد انجام فعالیت های بدنی در زنان به کسب توده عضلانی بیشتری منجر میشود، و به نوبه خود افزایش تراکم مواد معدنی استخوانها را به دنبال دارد. با توجه به این موضوع شاید بتوان گفت یکی از کاربردهای نتایج تحقیق حاضر، استفاده از این شاخص در پیشگویی میزان تراکم استخوان افراد است.
علیرضا شیرویه، فرشاد امامی، محمد سنایی، رسول طریقی،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: پرپتین و آدروپین هورمونهای پپتیدی هستند که با تنظیم متابولیسم کربوهیدراتها نقش مهمی در کنترل چاقی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین هوازی بر آدروپین، پرپتین و مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن بود.
روش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 18 مرد دارای اضافه وزن و چاق (سن 3/92 ± 58/39، شاخصتوده بدنی 1/23±75//28) انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه (کنترل و تمرین) تقسیم شدند. گروههای تمرین بهمدت هشت هفته، هر هفته پنج جلسه در برنامه تمرینی هوازی (با شدت 65 تا 85 درصد حداکثر ضربان قلب، 40 دقیقه) شرکت کردند. دو روز قبل و بعد از اجرای پروتکل، در حالت ناشتا خونگیری انجام شد. پرپتین و آدروپین به روش الایزا اندازهگیری شد. داده ها با استفاده از آزمون t مستقل و ANCOVA در سطح معنیداری 0/05<pآزمون شد.
یافتهها: مقادیر پرپتین در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل (0/001=p) و پیشآزمون (0/000=p) کاهش معنیداری داشت. همچنین مقادیر آدروپین در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل (0/000=p) و پیشآزمون (000/0=p) افزایش معنیداری داشت. همچنین مقادیر ارزیابی مدل هموستاتیک (HOMA-IR) در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل (0/000=p) و پیشآزمون (0/000=p) کاهش معنیداری نشان داد.
نتیجهگیری: تمرین ورزشی با بهبود میزان پرپتین و آدروپین منجر به بهبود شاخص گلیسمیک در مردان چاق و دارای اضافه وزن شد. به نظر تمرین هوازی میتواند یک شیوه مداخله کارآمد برای کنترل و جلوگیری از بروز بیماریهای متابولیک در این افراد باشد.
سارا صبایی، امیر سرشین، علیرضا رحیمی، فواد فیض الهی،
دوره 21، شماره 1 - ( 2-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: کافئین میتواند بسیاری از عملکردهای فیزیولوژیکی بدن را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از مطالعه حاضر بررسی پاسخ عملکرد هوازی، فشار خون و برخی عوامل سیستم ایمنی مردان تمرینکرده به مصرف حاد کافئین در شرایط کمآبی بدن و محیط گرم و مرطوب بود.
روش کار: تعداد 30 نفر مرد ورزشکار با میانگین سنی 3/9±26/6 سال در شرایط کمآبی بدن داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند که به صورت دو سویه کور انجام پذیرفت. آزمودنیها به سه گروه تقسیم شدند: گروه مصرف کافئین (10 نفر)، گروه مصرف دارونما (10 نفر) و گروه کنترل (10 نفر). گروه کافئین مقدار شش میلیگرم/کیلوگرم وزن بدن کافئین مصرف کردند. 60 دقیقه بعد از آن، آزمودنیها یک وهله فعالیت ورزشی فزاینده واماندهساز را اجرا نمودند. جمعآوری نمونههای خونی و اندازهگیری فشار خون قبل، بلافاصله بعد و 24 ساعت بعد از فعالیت ورزشی صورت پذیرفت. از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیریهای مکرر (گروه * زمان) و آزمون تحلیل واریانس یکراهه برای محاسبات آماری استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که مدت زمان اجرای آزمون واماندهساز در گروه مصرف کافئین به طور معنی داری بیشتر از گروههای کنترل (0/01≥p) و دارونما (0/05≥p) بود. در نوبت خونگیری بلافاصله بعد از فعالیت ورزشی، میزان لکوسیتها، نوتروفیلها و لنفوسیتها در گروههایی که فعالیت ورزشی را انجام دادند، به طور معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود (0/001≥p). همچنین، گروه مصرف کافئین افزایش کمتر میزان لکوسیتها و نوتروفیلها را در مقایسه با گروه دارونما تجربه کردند (0/001≥p). مقادیر فشار خون در گروههایی که فعالیت ورزشی را انجام دادند، به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود (001/0≥p). همچنین، گروه مصرف کافئین افزایش بیشتر فشار خون سیستولی را در حالت پایه و بلافاصله بعد از فعالیت ورزشی در مقایسه با گروه دارونما تجربه کردند (0/001≥p).
نتیجه گیری: در کل، فعالیت ورزشی واماندهساز در محیط گرم و شرایط کمآبی بدن موجب افزایش تعداد سلولهای سیستم ایمنی و فشار خون میشود. به نظر میرسد مصرف کافئین علاوه بر بهبود عملکرد هوازی، از افزایش بیشتر تعداد سلولهای سیستم ایمنی جلوگیری میکند، در حالی که موجب افزایش بیشتر فشار خون در محدوده طبیعی در محیط گرم و مرطوب میشود.
بهزاد آزادی، لطفعلی بلبلی، مصطفی خانی، معرفت سیاهکوهیان، آمنه پوررحیم،
دوره 21، شماره 1 - ( 2-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: عامل رشد شبه انسولینی-1 (IGF-1) نقشهای متنوعی دارد، اما شواهد علمی نشان میدهد که آن یک نشانگر زیستی مرتبط با شاخصهای آمادگی جسمانی و سلامتی است. از این رو مطالعه حاضر به بررسی تاثیر هشت هفته تمرین دو قطبی بر شاخص های سرمی محور GH/IGF-1 مردان جوان فعال پرداخت.
روش کار: در این مطالعه نیمهتجربی، 20 مرد جوان 25-18 ساله انتخاب و پس از همگنسازی بر اساس درصد چربی و میزان آمادگی هوازی به صورت تصادفی در دو گروه تمرین دو قطبی (10= n) و کنترل (10= n) جایگزین شدند. گروه حجم تمرینی دو قطبی، 80-70 درصد حجم تمرینات اصلی (30 دقیقه) را با شدت سبک تا متوسط با شدت 60-50 درصد ضربان قلب ذخیره (RHR) و 30-20 درصد باقیمانده را با شدت 95-85 درصد RHR اجرا کردند؛ به این صورت که دو دوره با 3 تکرار 30-15 ثانیهای که پس از هر تکرار 60-30 ثانیه استراحت فعال و پس از هر دوره 3 دقیقه استراحت فعال داشتند. خونگیری از تمام آزمودنیها در سه مرحله پیش آزمون 24 ساعت قبل از شروع آزمون و پس از 12 ساعت ناشتایی و نمونههای پس آزمون یکی بلافاصله بعد از جلسه اول و دیگری 48 ساعت بعد از پایان آخرین جلسه تمرین جمعآوری شدند.
یافتهها: تمرینات دو قطبی باعث افزایش معنیدار سطح هورمون رشد و IGF-I آزاد پس از یک جلسه تمرین و برنامه هشت هفتهای تمرین دوقطبی شد. با این حال، سطح IGF-1 تام پس از یک جلسه تمرین و برنامه هشت هفتهای تمرین دوقطبی به طور معنی داری کاهش یافت. همچنین در سطوح IGFBP-3 و IGFBP-5 پس از یک جلسه تمرین و برنامه هشت هفتهای تغییر معنی داری مشاهده نگردید و نیز سطوح ALS پس از یک جلسه تمرین تغییر معنی داری نداشت اما پس از هشت هفته تمرین دوقطبی به صورت معنی داری کاهش یافت.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر به نظر میرسد استفاده از تمرینات دوقطبی ممکن است روش مناسبی برای بهبود عملکرد هورمونی و ارزیابی سطح سلامتی و آمادگی جسمانی مردان جوان باشد.